به جرأت می توان گفت كه نام «كارمن» و نام خالقش یعنی «ژرژ بیزه» در روزگار ما پیوندی ناگسستی با یكدیگر پیدا كرده اند. هیچ یك از آثار این آهنگساز فرانسوی به این درجه از شهرت و اعتبار كه اپرای كارمن بدان دست پیدا كرده نرسیده اند. بیزه نخستین اپرای خود را به نام «صیادان مروارید» در سال ۱۸۵۸ و هنگامی كه در كشور ایتالیا اقامت داشت نوشت. این اپرا براساس داستانی به نام Le Docteur Miracle ساخته شده بود. البته این اپرا را نمی توان جزء آثار درخور توجه آهنگساز محسوب كرد و همچون اغلب مابقی چهارده اپرای او، تنها در حكم پلكانی بوده كه در نهایت به آثار برجسته ای همچون اپرای مورد بحث ما ختم گشته است. البته خود ژرژ بیزه شخصاً شاهد اقبالی كه این ساخته از آن خود كرد نبود، اما پس از مرگ وی كه تقریباً مصادف با نخستین اجراهای اپرای كارمن بود، آثار گرانقدر او یكی پس از دیگری به جهان موسیقی معرفی شده و از آن پس در خاطره ها باقی ماندند.این سرنوشتی است كه تنها دامنگیر بیزه نشد، چرا كه اغلب آثار بزرگ آهنگسازان برجسته نظیر گابریل فوره، امانوئل دوفایا و حتی هكتور برلیوز نیز سال ها پس از مرگ تصنیف گرشان به اعتبار درخور شأن خود دست یافتند. داستان كارمن براساس نوشته ای از نویسنده برجسته فرانسوی «پروسپه موری می» تنظیم شده است كه خود موری می نیز برای تكمیل نوشته خود از منابع دیگر نیز بهره جسته بود. همانطور كه ذكر شد اپرای كارمن در اجراهای نخستین خود چندان با اقبال شنوندگان و مردم مواجه نشد. در مورد علت این امر بحث های فراوانی به میان آمده و حتی رسالاتی در این زمینه چاپ شده اما همه شواهد و مدارك در این نكته متفق القول هستند. متن این اثر و نیز مضمونش بسیار بی پروا و فارغ از یكسری ملاحظه گری های مرسوم بوده است.از سوی دیگر مخاطبان آن دوران چندان به این شیوه خو نكرده بودند و لاجرم در برخورد اول با این شاهكار برجسته، آن را پس زدند. شاید در آن زمان كسی نمی توانست حتی تصور كند كه كارمن در قرن آینده به پراجراترین اثر موسیقایی صحنه ای بدل خواهد شد. در این میان حتی قابل ذكر است كه تا چند سال پیش موسیقی پیش برنامه پیام های بازرگانی كه از صدا و سیمای كشور ما پخش می شود در واقع بخشی از یكی از اپیزودهای اپرای كارمن بود. شهرت كارمن در سالیان بعد موجب شد كه بسیاری دیگر از قطعات ژرژ بیزه كه به طور كامل به دست فراموشی سپرده شده بودند، از قفسه های بایگانی بیرون بیایند و به صحنه بروند و در مواردی حتی به آثاری مشهور بدل گردند. شخصیت های این اپرا كه برای نخستین بار در زمستان سال ۱۸۷۵ در تالار اپرای پاریس اجرا شد عبارتند از: كارمن (دختری كولی)، میشل (دختری دهاتی)، مرسه ده (دوست كارمن)، دون خوزه (افسر ارتش)، قهرمان گاوباز و نیز درجه داران نظامی، قاچاقچیان، دوره گردها و مردم عامی. داستان این اپرا از آنجا شروع می شود كه روزی دختر زیبایی (میشل) به قرارگاه نظامیان می آید و در آنجا از احوال یكی از ارتشیان به نام «دون خوزه» پرس وجو می كند اما دون خوزه در آنجا نیست اما یكی از نظامیان به میشل ندا می دهد كه دون خوزه به زودی خود را به محل می رساند. دون خوزه از راه می رسد و به او اطلاع داده می شود كه شخصی در جست وجویش بدانجا آمده بود. از سوی دیگر «كارمن» دختری است كه در یك كارگاه كارگری می كند و در دلربایی زبانزد همگان است و اتفاقاً او نیز توجه خاصی به دون خوزه نشان می دهد. میشل دون خوزه را می یابد و نامه ای را با قلم مادر دون خوزه به وی می سپارد كه در آن به فرزند سفارش شده تا او با میشل ازدواج كند. خوزه نیز خود به این امر تمایل نشان می دهد.میشل دختری است مظلوم و بی آزار در حالی كه كارمن دارای روحیاتی بسیار سركش است. در جریان نزاعی بین كارگران كارخانه كارمن توسط نظامیان كه دون خوزه خود نیز جزءشان است دستگیر می شود اما اندكی بعد كارمن، دون خوزه را فریب می دهد و دون خوزه موجبات متواری گشتن او را فراهم می سازد. چندی بعد در حالی كه كارمن به همراه «مرسه ده» منتظر آمدن دون خوزه هستند، با قهرمان گاوباز برخورد می كنند. كارمن خواستگاری گاوباز را رد می كند. خوزه نزد كارمن بازمی گردد در حالی كه به جرم فراری دادن كارمن ماه ها در زندان بوده است. كارمن از خوزه درخواست می كند كه از این پس مطیع قوانین سربازخانه نباشد. خوزه در ابتدا نمی پذیرد. اما چندی نمی گذرد كه خود را هم كیش كولی ها می یابد و مدتی بعد به خیل قاچاقچیان می پیوندد. میشل كه سرانجام مخفی گاه خوزه را یافته به سوی او می شتابد. او می خواهد خوزه را نجات دهد. مرد گاوباز نیز از سوی دیگر مجدداً به سراغ كارمن آمده و با رویارویی با خوزه تصمیم به دوئل می گیرند اما دوئل به سرانجام نمی رسد و در این هنگام توجه همگان به میشل معطوف می شود. او از خوزه می خواهد كه به نزد مادرش بازگردد. خوزه تصمیم به رفتن می گیرد اما قسم یاد می كند كه به نزد كارمن بازگردد. در پرده آخر اپرا كارمن كه برای دیدن مراسم گاوبازی آمده مجدداً با همان مرد گاوباز برخورد می كند. از سوی دیگر دوستان كارمن برای او خبر می آورند كه خوزه مجدداً از خدمت فراری شده و در پی او است. كارمن نزد خوزه می رود و صریحاً به وی اعلام می كند نمی خواهد از این پس با وی زندگی كند. كارمن درحالی كه می خواهد خوزه را ترك كند با ممانعت او مواجه می شود و درحالی كه فریاد می زند حلقه نامزدی اش با خوزه را به سوی وی پرت می كند و او را از خود می راند. خوزه درحالی كه بر احوال خود تسلط ندارد با خنجری كه به همراه دارد به كارمن حمله می كند. در صحنه آخر تماشاگران درحالی كه از پیروزی گاوباز، میدان گاوبازی را شادمان ترك می كنند خوزه را در كنار جسد كارمن می یابند. خوزه با اندوه فریاد می زند كه معشوقش را به قتل رسانده است!
با وجود اینكه متن این داستان را نمی توان یك شاهكار تلقی كرد اما موسیقی ای كه برای آن نوشته شده بی شك تمام نواقص موجود را از یادها می برد. آنچه باقی می ماند اثری است موسیقایی و جاودان. از میان اجراهایی كه از این اپرا صورت گرفته می توان به نمونه های بسیار زیادی اشاره كرد. لیكن اجرایی كه «سر توماس بیچام» به همراهی اركستر سمفونیك لندن در اختیار قرار داده از بدو انتشار توجه شنوندگان و منتقدین بسیاری را به خود جلب كرده است. خوشبختانه این اجرا ضبط نیز شده و بدین شكل برای آیندگان باقی مانده است.حتی از میان اجراهایی كه در سال های اخیر صورت گرفته نمی توان نمونه ای یافت كه كاملاً بتواند با اجرای سر توماس بیچام برابری كند. معذلك اجرایی كه دانیل بارن بوئم رهبر و پیانیست بزرگ آرژانتینی به همراه اركستر اپرای پاریس در اختیار شنوندگان قرار داده نیز از اصالت خاصی برخوردار است گو اینكه بارن بوئم شخصاً سال های متمادی از نزدیك با سنت آهنگسازان فرانسوی در تماس بوده و فرهنگ موسیقایی ایشان را به خوبی دریافته است. از سوی دیگر شاید اركستر و گروه كر اپرای پاریس هیچ اپرایی را به اندازه اپرای كارمن بیزه به كرات اجرا نكرده است و از این حیث تسلط منحصربه فردی در اجرای این اپرا از خود نشان داده اند كه با درایت و كاردانی این رهبر آرژانتینی یك اجرای درخور توجه عرضه شد.
چیزی كه نمیدانی چیست، اما شیرین است و تو را به آن سوی آسمانها میكشاند و حتی به عرش خدا میرساند و آنجا نامش را بر صفحهای از جنس نور خواهی دید: «خیال»
اوج آرزوها و بلندای رویاها. آری خیال، آن سرزمینی كه خداوند در روان آدمی بنا كرد تا در زمین بكرش درختهای اندیشه و قاصدكهای عشق بكارد و آنگاه منتظر میوههای شیرین امید و آرزو باشد. شعر تنها چشمه جوشان این دیار است و موسیقی و نغمات دلانگیزش تنها خورشیدی كه بر درختهای این سرزمین میتابد. حال آنكه دیگر هنرها گلهایی رنگارنگ كه در گوشه و كنار این سرزمین میرویند.
وقتی به یك قطعه موسیقی گوش دل بسپاریم چنان در آسمان خیال به پرواز درمیآییم كه هرگز آرزوی بازگشتن به دنیای خاكی را نمیكنیم. آن هنگام كه آدمی خود را در میان دشتی از شقایقهای وحشی مییابد و آسمان روشنتر از همیشه او را به تماشا مینشیند، دیگر كیست كه آرزوی جدا شدن از ستارگان را در سر بپروراند؟ حال آنكه ماه را در آغوش دارد و بالا میرود، از بالهای ققنوس هم بالاتر، تا عرش خدا بالا میرود و ناگاه خدا را میبیند كه در میان تمام هستیاش جاری شده است.
صدای دلنشین «تار» آدمی را چنان از خود بیخود میكند كه دیگر هرگز سوز سرمای تلخ زمستان را نمیفهمد و جز زیبایی در جهان چیزی را نمییابد و اینها همه در سایه خیال است كه آهنگ را چنان پرورده كه بر دل نشیند و آدمی را از عالم خاكی جدا سازد. چه لذتبخش است این رهایی و جدایی از بند هر چه خاك است و چه شیرین است پیوستن به آنچه زیبایی بنامیاش و تمام هستی آدمی را دربرگیرد. آنگاه است كه شوریدگی تمام وجود آدمی را در برمیگیرد و در آن لحظه ناب به چشمه حقیقی سوز دل عارفانه عاشقان میرسد. آن لحظه به راز شیدایی آن عاشق كولی كه با شور «دف» تمام بیابانها را گشته، دست مییابد و سِرِّ آن همه مستی پنهان در عارفانههای «تنبور» را میفهمد. خیال ترانه هستی را میپروراند و چون نغمهای خوش در نوای آن «نی» شوریده میریزد كه از هجران یار مینالد و تو چه میدانی كه با گوش جان سپردن به این ندای خوش، ویرانه دلت چگونه در آتش فراق یار میسوزد و از خاكسترش این بار وجودی متولد میگردد كه خود ثمره وصال این دل خاكی و آن دل آسمانی است. این موسیقی ناب كه همدمی جز خیال جنونپرور ندارد به جانت آتش مینهد. اما سوزش آن، عشقی را برای نگاهت به ارمغان میآورد. پس از این آتش مگریز كه شعلههای سركشش باران عشق تو را میطلبد.
طنین گامهای دوستی را بشنو كه بر خانه دلت حاكم گشته و جز باورش از تو چیزی را نمیطلبد.
موسیقی آهنگ دلنواز چنگ رامشگر خیال است كه با سرپنجههای هنرمند استاد دل نواخته میگردد. وقتی خیال در ذهن پرداخته میگردد «شور» برپا میگردد، جان با «همایون» اوج میگیرد و در سوز «دشتی» غرق میشود و موسیقی برمیخیزد.
موسیقی ترنم نغمههای دلنشینی است كه چون پیكان از ذهن آدمی برمیخیزد و بر دل فرو مینشیند اما زخمش شورانگیز است. این زخم برای درمان، دوباره دل را به سوی همان نغمه دلنشین كه موسیقیاش مینامیم سوق میدهد. این زخم همان خیال است كه بر پردههای رنگینش نشان بسیار از هنرهای هفتگانه جهان دارد. خیال، گاه دل را به سوی شعر و از آنجا به سوی موسیقی هدایت میكند. ولی حتی گاه میتوان بدون رفتن به سوی شعر در عالم دلانگیز موسیقی بالهای خیال را گشود و پرواز كرد. در سرزمین خیال گاهی به سوی دیار افسانهها و داستانها گام برمیداری و زمانی ره به جاده نگارگری مینهی و گاه به سرزمینی دیگر میرسی. اما به راستی هیچ هنری به اندازه شعر و موسیقی به الماس گرانبهای خیال مزین نمیگردد.
در تمام ملل جهان موسیقی هر جایگاهی كه داشته باشد از سرزمین دل برمیخیزد و این همان مأوای خیال است. خیال سرزمین بیمرزی است كه زبان نمیشناسد، ملیت نمیداند و از مرزهای جغرافیایی بیخبر است. بر دل آدمیان ظهور میكند اما یكی هنگام طلوع مییابدش و از لطافت و زیباییاش لذت میبرد و آن گاه شعر متولد میگردد و دیگری به هنگام غروب میبیندش و با رنگهای مواجش آرامش مییابد و آن موقع است كه موسیقی ظهور میكند و جان آدمی را تازه میكند.
موسیقی اوجی است بر كلامی كه از دل برمیآید و در ژرفنای سینه، روان را آرامش میبخشد و تنها خدا میداند كه شنیدن این كلام تا چه حد آرامت میكند.
وقتی خیال بر شانههای آسمان روشن موسیقی گام مینهد، ترانهای از جنس باران بر دلهای تنگ ما باریدن میگیرد. ترانهای به روشنایی ماهتاب كه راحتبخش امواج سرگردان رویاهای ماست.
ای آن كه چون من زندانی جزیره خیال هستی و راهی برای گریز از آن نمییابی، دیگر به فرار نیندیش. این بار به آتشی بیندیش كه وجودت را گرم سازد و خانه قلبت را روشن سازد. پس به پا خیز، آتش را برپا كن، آتشی كه از شمع وجود «خیال» شعله كشد و خاكستر پروانه موسیقی و شعر در آن آتش، جان گیرد و ببالد. باور كن این تنها راه سخن گفتن با تمام جهان است، تنها راه برای فهمیدن جهان و تنها راه برای دوست داشتنش.
بهار باز هم از راه خواهد رسید و پرندگان مهاجر به خانهشان باز خواهند گشت و شكوفهها بر شاخه درختان خواهند بالید. پس همراه با قدمهای شبنمهای بهاری خاك دیار «خیال» را جان بخشی و همگام با قاصدكهای مسافر گوش دل به آواز هزاران بسپاری. وقتی با گوش دلت بشنوی، با چشم دلت ببینی و با زبان دلت سخن بگویی خیال، شعر و موسیقی را درمییابی. آنگاه چه زیر و بم آنها را بدانی و چه ندانی و تنها از آنها لذت ببری، میتوانی بالهای روح را در كنار بالهای گستردهشان بگسترانی و در دریای رویاها شناور شوی. باور كن حتی غرق شدن در این دریا نیز لذتبخش است.
تلگرام جایگزین داخلی ندارد / در پیام رسان داخلی در حال تکمیل پرونده احتمالی خود هستید ! - به فرض محال که اطلاعات مردم مورد سوءاستفاده کشورهای دیگر قرار بگیرد، برایشان پیامد امنیتی مستقیمی ندارد. بسیاری از کاربران ایرانی در تلگرام به دریافتن و فرستادن اخبار و طیفی از جوکها (از سیاسی گرفته تا خانوادگی) میپردازند. این مسائل هم برای کشورهای دیگر اهمیتی ندارد (البته اگر از تحلیل محتوا و کاربردهای بعدیشان بگذریم) و نمیتواند پیامد مستقیمی برای کاربر ایرانی داشته باشد. اما همین اطلاعات چنانچه…
آشغالسازها گرفتار خانم مدیر شدند - رییس سازمان ملی استاندارد ایران مجددا با خودروسازان در ارتباط با رعایت استانداردهای ۸۵گانه خودرویی از ابتدای دیماه سال جاری اتمام حجت کرد.
ایران نیاز به مردانی بزرگ و دانشمند دارد / چرا اینهمه انسانهای ... - مرتضوی هیچ گاه قاضی و حقوق دان نبود و نباید کار قضایی انجام میداد. اما این ضعف ماست که چنین فردی در جایگاه بالایی قرار میگیرد. شگفتی من از قاضی مرتضوی و رفتار او نیست که چرا خودش را برای اجرای حکم خود به زندان معرفی نکرد. من رفتار او با زهرا کاظمی را دیده بودم.
معنی و مفهوم "به ما این دختر خوشگلها رو نشون بده"؟ - بعد از انقلاب، به واسطه تنیده شدن حکومت و دین بسیاری از پستها و سمتهای سیاسی با هالهای رو به رو شد که اجازه نمیداد صاحب آن منصب مورد نقد قرار بگیرد....
500 نفر محتوای نامههای پستی مردم را میخواندند و چک میکردند! - محمد غرضی میگوید: زمانی که به عنوان وزیر در وزارت حضور یافتم بیش از ۵۰۰ نفر را دیدم نامههایی که از داخل به خارج و از خارج به داخل کشور ارسال میشدند را چک میکردند و به صورت سه شیفت فعالیت میکردند و نامهها را میخواندند.
جنجال ویدیو دختر بازیگر روی کول بازیکن پرسپولیس! - عکس و ویدیویی منتسب به ستاره پرسپولیس فرشاد احمدزاده و ترلان پروانه بازیگر سینما و تلویزیون در فضای مجازی منتشر شده است. عجب پاپراتزیهایی داریم!
خانم ایرانی، عامل تیراندازی در مقر یوتیوب / فیلم - ویدیوهایی از نسیم نجفی اقدم در شبکه های اجتماعی به زبان های انگلیسی و فارسی موجود است که در آن ها وی از حذف ویدیوهای خود توسط یوتیوب شکایت دارد.
رقص کاوه مدنی یا کالای ایرانی؟ - بگذارید اینطور بپرسم: مگر کیروش، مربی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران عرق نمیخورد؟ نمیرقصد؟ مگر برانکو و شفر نمازشب میخوانند و روزه میگیرند و اصولگرا و ارزشی و انقلابی هستند؟!