شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نخستین شعرهای رمانتیک نیما


نخستین شعرهای رمانتیک نیما
در این مقاله سعی شده است نخستین شعرهای رمانتیك نیما بررسی شود. این شعرها در حد فاصل رمانتیسم اجتماعی عصر مشروطه و رمانتیسم احساساتی دوره بعد جای دارند و رمانتیسم طبیعت گرای نیما بازتاب می دهند. مهم ترین ویژگی های رمانتیك این شعرها عبارت اند از: عشق رمانتیك، طبیعت گرایی، بدوی پسندی، احساسات اندوه بار، ستایش كودكی، پناه بردن به خاطرات گذشته، دلبستگی به مفهوم وحشی نجیب و غیره.
علی اسفندیاری با نام شعری نیما یوشیج (تولد: ۱۲۷۶ ش وفات: ۱۳۳۸)، تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش یوش فراگرفت و سپس در مدرسه فرانسوی زبان سن لویی تهران به اتمام رساند. شهرت نیما در ادبیات معاصر به اعتبار نقش عمده و اصلی ای است كه در بنیان گذاری شعر نو ایفا كرده است. اما نیما به تعبیر شفیعی كدكنی سرشاخه نوعی برداشت از رمانتیسم اروپایی محسوب می شود و تحت تأثیر رمانتیسم فرانسه است۱. برخی از مهم ترین آثار رمانتیك نیما در سال های آغازین شاعری او در ابتدای قرن حاضر سروده شده اند، ولی گرایش رومانتیك نیما صرفاً اختصاص به این آثار ندارد و رگه های رمانتیك و بازتاب آن در شخصیت و آثار نیما تا سال های پایانی زندگی او به شكلی ملایم تداوم می یابد. البته اوج رمانتیسم نیما در همان سال های اولیه شاعری اوست. در واقع در آثار نیما هم نمونه های شعر كلاسیك را می توان دید و نمونه های شعر رمانتیك و نیز مدرن. این پدیده هم گواهی بر كوتاه بودن دوره رمانتیك در ادبیات معاصر ایران است و هم نشان دهنده سرعت تحولات ادبی و ابعاد كوچك و نه چندان عمیق این ادبیات و تحولات آن.
مهم ترین خصوصیت رمانتیسم نیما طبیعت گرایی نسبتاً سالم آن است. رمانتیسم نیما از رمانتیسم بیمارگونه و احساساتی دوره بعد كاملاً متمایز است و هرچند از
پاره ای جهات مثل اصالت، طبیعی بودن و خود جوش بودن می توان آن را دنباله رمانتیسم دوره مشروطه به شمار آورد، ولی برخلاف رمانتیسم دوره اول توجه كمتری به جنبه های آشكار اجتماعی دارد و خصوصاً به ناسیونالیسم دوره قبل كاملاً بی اعتناست و از نظر هنری و ادبی نیز در سطح متعالی تری قرار دارد. رمانتیسم نیما به گونه ای شگفت از دو نحله و رگه رمانتیك عصر خود یعنی رمانتیسم احساساتی و رمانتیسم ناسیونالیستی فاصله گرفته و عمدتاً طبیعت گرا است. به هر حال، رمانتیسم نیما از برخی جهات اوج هنری رمانتیسم در كل ادبیات معاصر ایران محسوب می شود.
چنان كه گفتیم در مجموعه اشعار نیما سه گونه عمده شعر كلاسیك، رمانتیك و مدرن دیده می شود بیشتر اشعار رمانتیك در سال های آغازین شاعری او و تعداد زیادی از اشعار كلاسیك او در فاصله شعرهای رمانتیك آغازین و شعرهای مدرن او سروده شده است. اما این تقسیم بندی به هیچ روی كامل و دقیق نیست و مثلاً نیما در سال های پایانی زندگی نیز شعر كلاسیك سروده است و چندین شعر رمانتیك كوتاه او نیز مربوط به همین دوره است. در واقع نیمای سال های آغازین قرن بیستم را می توان «نیمای رمانتیك» نامید. اگر شاخص ترین شعرهای رمانتیك نیما را در نظر بگیرم كه عبارت اند از: «قصه رنگ پریده»، «ای شب»، و «افسانه»، این دوره سال های ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۱ را در بر می گیرد. اما براساس دیگر نوشته های نیما گرایش اصلی رمانتیك نیما تا حدود سال های ۱۳۰۹ آشكارا تداوم یافته است و می توان این ده سال را دوره رمانتیك زندگی نیما به معنی اخص آن، به شمار آورد. نیما در حدود سال ۱۳۱۰ سعی می كند از رمانتیسم سال های قبل خود فاصله بگیرد. نیما در این دوره به آموزه های فلسفه مادی نزدیك
می شود سپس از حدود سال های دهه بیست مجدداً از این آموزه ها دور می شود. البته در این دوره پایانی نمی توان نیما را همچون دوره ده ساله اول زندگی ادبی اش «رمانتیك» به معنی خاص آن به حساب آورد. اما به هر حال در این سال ها پاره ای تمایلات رمانتیك آغازین نیما به شكلی ملایم، تلطیف شده و بدون این كه چندان توجه ما را جلب كند، گهگاه در آثار او دیده می شود.
در اینجا صرفاً به نخستین شعرهای نیما می پردازیم كه عبارت اند از «قصه رنگ پریده»، و «ای شب».۲ این دو شعر كه كمتر به جنبه های رمانتیك آنها توجه شده است، در تحول رمانتیسم در ادبیات جدید فارسی نقشی اساسی ایفا كرده اند. نیما در سرآغاز جوانی و به هنگام سرودن «قصه رنگ پریده» همچنان كه خود می گوید، نخستین شعر جدی و مهم اوست،۳ به لحاظ فكری و شخصیتی دو ویژگی ممتاز داشته است: یكی خاستگاه روستایی او و دلبستگی شاعر جوان به زندگی طبیعی دوران كودكی و نوجوانی اش در دل كوهستان ها و جنگل های شمالی و دیگری آشنایی شاعر جوان با زبان فرانسه كه راه تازه ای پیش پای او می گذارد.۴
نیما با این پشتوانه و زمینه فرهنگی و شخصیتی در سال هایی كه آخرین شعله های قیام و نهضت های مردمی عصر مشروطه رو به خاموشی می رود و نخستین جلوه های نظم اجتماعی تازه ای به چشم می آید. قدم در عرصه حیات ادبی و اجتماعی
می گذارد. نیما در همین سال های آغاز جوانی با عشق نیز آشنا می شود.
قصه رنگ پریده
مثنوی بلند «قصه رنگ پریده، خون سرد» یا «به دل های خونین»، به لحاظ مضمون شعری است كاملاً رمانتیك۵ و جنبه هایی از رمانتیسم را نشان می هد كه غلبه روح اجتماعی در دوره قبل مجال بروز آن را در اشعار رمانتیك عصر مشروطه فراهم نیاورده بود. این مثنوی نخستین اثر منظوم نیما یا دست كم نخستین شعر موجود اوست.۶ از نظر فرم و قالب هیچ نوآوری ای در این مثنوی دیده نمی شود اما همچنان كه شفیعی كدكنی می گوید، در همین شعر هم نوعی فرا رفتن از سنت های ادبی معمول به چشم می خورد زیرا برای تقلید از زبان كلاسیك شعر فارسی شاعر باید نمونه های زیادی از اشعار كهن در حافظ داشته باشد. و كلمات را در زنجیره ای مرسوم و شناخته شده در كنار هم قرار دهد؛ عدم تسلط نیما بر زبان شعر كلاسیك خود به خود موجب شده تا شعرش متفاوت و ناهمگون باشد و زبانی وحشی و خام و غیر كلیشه ای داشته باشد.۷
زبان این شعر از پاره ای جهات دچار صعف و نقص است از یك سو حضور كلیشه ها و كلمه های قدمایی و كهنه كه مناسبت چندانی با مضامین شعر ندارد و از سوی دیگر پاره ای تعقیدها و سستی ها كه ناشی از عدم تسلط و مهارت شاعر است. ضیاء هشتروردی كه در همان سال ها در صدد بوده تا مجموعه ای از آثار متجددانه عصر را گردآوری كند، بخش هایی از این مثنوی را نیز در كتاب منتخبات آثار خود نقل كرده است. از نظر هشترودی این شعر نیز همچون شعر افسانه «ترجمان مسلك بدبینانه» نیما محسوب می شود.۸ هشترودی كه ظاهراً دغدغه ها و گرایش های اجتماعی را مهم می داند معتقد است كه «سوانح ی زندگانی حساس و یك قلب پر از محبت در رشته این مثنوی خوانده می شود. منصف در این اثر ابداً به علل فساد جامعه اشاره نكرده تنها تأثیرات و نتایج آن را درخود با یك لسان مأیوس حكایت می نماید»۹ حمید رزین كوب می گوید كه این مثنوی نشان می دهد كه در نیما قدرت تقلید بسیار اندك و نیروی خلاقیت و ابتكار فراوان است. وی به پاره ای از ناهنجاری ها و ضعف های زبانی و روح فردگرایی این شعر اشاره می كند. دیگر ویژگی های این شعر از نظر او عبارت اند از: شاعرانه دیدن جهان، از دریچه چشم خود نگاه كردن به جهان، پیوند با طبیعت بیان احساس شخصی، خاطرات كودكی و عشق، شكایت از مردم و ستایش طبیعت ساده روستایی.۱۰اولین چیزی كه توجه ما را، از همان بیت های آغازین این مثنوی به خود جلب می كند حضور متفاوت و آشكار «من» فردی و شخصیت غیر تكراری شاعر است. در آثار دوره قبل (عصر مشروطه) می توان نمونه هایی از فردیت و از خود گفتن رمانتیك ها را مشاهده كرد، ولی در آن دوره به دلیل غلبه دغدغه های اجتماعی و پاره ای مسائل دیگر،‌این فردیت و حدیث نفس دامنه اوج چندانی نداشت و غالباً به مسائل اجتماعی ختم می شد. در این شعر شاعر بدون اینكه مستقیماً به بیان مسائل اجتماعی بپردازد. از خود و روحیات خود سخن می گوید و البته دلالت های اجتماعی غیر مستقیم این از خود گفتن را نیز نمی توان نادیده گرفت مثلاً در عشقی كه به حق و حقیقت ابراز می كند و گویی كه به نوعی تعهد و رسالت خاص پای بند دارد.۱۱ چون این شعر در قالب رایج و مرسوم مثنوی سروده شده، در نگاه اول شعری سنتی و نه چندان متفاوت به نظر می رسد اما عمده مضامین و حال و هوای آن، چیزی از مقوله شعر افسانه و همچنان كه اشاره كردیم تازگی ها و تفاوت های چشمگیری نسبت به شعر كلاسیك در آن دیده می شود همین حالت فردی و جنبه حدیث نفس و اعتراف گونه اولین ویژگی تازه این شعر است، شاعر می خواهد سرگذشت روح و درون رنجدیده و پراندوه خود را برای مخاطب بازگوید. شاعر در ابتدای اعترافات و حدیث نفس به دوران كودكی اشاره می كند و از كسی سخن می گوید كه از كودكی همواره با او همراه بوده است. این همراه شاعر را در عوالم گوناگون و رنگارنگی سیر می داده و با دلبران مختلف رویاروی می كرده است. شاعر با برگزیدن دلبر و محبوبی از عالم كودكی خارج می شود. در واقع شاعر كه در عوالم سرخوشانه كودكی با همه پدیده های زیبای جهان مأنوس بوده در اوایل جوانی بدین گونه وارد جهان بزرگسالی می شود اما شاعر بزرگسال همچنان بی قرار و شیفته كودكی می ماند و همچون بزرگسالان دیگر سرگرم دنیا و زندگی نمی شود و تلاش می كند تا كودك درونش را حفظ كند. البته آن «همراه» و همزاد دوران كودكی هنوز با اوست. شاعر سرانجام از این همزاد نام و نشانش را می پرسد و او خود را «عشق» می نامد. همین همزاد بعداً در شعر افسانه نیز به گونه ای دیگر با شاعر وارد گفت و گو می شود. شاعر بیش از پیش با این عشق مأنوس می شود تا این كه سرانجام دچار رنج و سوز عاشقی می شود. شاعر شیفته از مردم می گریزد و سر به كوه و بیابان می نهد. در شبی تنها در كوهستانی دور در حالی كه شاعر غرق زاری و پریشانی است با عشق سر سخن را باز می كند و از رنج ها و عذاب هایی كه به جانش ریخته شكوه سر می دهد. اما عشق پاسخی نمی دهد و شاعر در می یابد كه چاره ای به جز سوختن و ساختن ندارد.شاعر زندگی ساده مردم كوهستان را می ستاید و همچون رمانتیك های اروپایی با ابراز دلبستگی به ارزش های كیفی ماقبل سرمایه داری و طبیعت و زندگی بدوی می گوید:
به به از آنجا كه مأوای من است
و ز سراسر مردم شهر ایمن است
اندر او نه شوكتی نه زینتی
نه تقید، نه فریب و حیلتی
به به از آن شورش و آن همهمه
كه بیفتد گاهگاهی در رمه......
زندگی در شهر فرساید مرا
صحبت شهری بیازارد مرا
شاعر شهر را سراسر پراكنده از فساد و تقلید و عیب و شر میداند و همچون ژان ژاك روسو دوران توحش و بدویت غیر متمدن و وحشیان نجیب را می ستاید.
زین تمدن خلق در هم اوفتاد
آفرین بر وحشت اعصار باد
جان فدای مردم جنگل نشین
آفرین بر ساده لــوحان آفریــن۱۲ نیما درجایی گفته است كه «قصه رنگ پریده» را وقتی نوشتم كه در شهر بودم. ببین آن روزها من چطور فكر می كردم.۱۳ شاعر گریزان از فساد شهر و مذاهب و سیاست، همچون دیوانه ای افسون زده به طبیعت پناه می برد. پیوند شاعر با طبیعت نیز پیوندی غیر قدمایی و كاملاً رمانتیك است و مبتنی است بر همدلی با طبیعت و بازنمایی عواطف انسانی در آن:
جنبش دریا، خروش آب ها
پرتو مه، طلعت مهتاب ها
ریزش باران، سكوت دره ها
پرش و حیرانی شب پره ها
ناله جغدان و تاریكی كوه
های های آبشار با شكوه
بانگ مرغان و صدای بالشان
چون كه می اندیشم از احوالشان
گوئیا هستند با من در سخن
رازها گویند بر درد و محن
گوئیا هر یك مرا زخمی زنند
گوئیا هر یك مرا شیدا كنند
شاعر همه گرفتاری های خود را ناشی از عشق می داند و در پایان با حسرت از دوران كودكی و سادگی های آن یاد می كند و به ستایش روزگاران خوب از دست رفته می پردازد و در بیت پایانی یك بار دیگر غفلت جاهلان را می ستاید.۱۴ چندین مضمون عمده رمانتیك در این شعر دیده می شود : ستایش دوران كودكی و تحسر بر آن پناه بردن به طبیعت و همدلی با آن و انزوا و گریز از مردم تصویری از هنرمند نابغه و منزوی بازگویی رنج های درون و حدیث نفس بدگویی از شهر و آداب و روسم آن و ستایش بدویت و توحش توأم با نجابت.۱۵ چنان كه می بینیم این مضامین عمدتاً به نوعی با درون گرایی و روحیات خاص شاعر تناسب دارد و نشان می دهد كه نیما از همان اولین شعر خود ذاتاً با چنین پدیده هایی همدلی داشته است.۱۶ و به تعبیر شفیعی كدكنی «تازه جویی ذاتی بوده» و در شعرهای كلاسیك اولیه اش نیز دیده می شود.۱۷ای شبشعر «ای شب» كه پیش از «افسانه» سروده شده و به قول نیما در بین خوانندگان شعر دست به دست شده۱۸ نخستین بار در آذماه ۱۳۰۱ در نشریه نوبهار به چاپ رسیده است.۱۹ خانلری شعر «ای شب» را یكی ا زنمونه های نخستین «وصف طبیعت آمیخته با افكار و احساسات» در شعر جدید فارسی شمرده است.۲۰ شفیعی كدكنی این شعر را نمونه ای از توفیق نسبی نیما برای رسیدن به یك «دید» تازه می شمارد كه از نوع صور خیال قدما نیست.۲۱ پورنامداریان شعر « ای شب» را در حد فاصل شعرهای سنتی و نو نیما و نمونه ای شعرهایی به شمار آورده كه حالتی نیمه سنتی دارند.۲۲ شعر «قصه رنگ پریده» چنانكه دیدیم از نظر محتوا تازگی داشت و شاعر بی اعتنا به فرم سنتی شعر، همچون رومانتیك های اروپایی به محتوا و غلیان عاطفه و افكار اولویت داده بود. همین تازگی محتوا به تدریج راه را برای تحول فرم نیز هموار كرد و اصولاً در ایران نیز همچون اروپا،‌یك جنبه بارز تحولات هنری و ادبی عصر رمانتیك تغییر محتوایی وسیعی است كه در این دوره پدید می آید و بر فرم هم تأثیرات و تغییرها محدود است، اما در شعر «ای شب» این نوآوری های محتوایی و صوری ابعاد گسترده تری پیدا كرده است. پیش از نیما كسانی چون دهخدا و عشقی فرم و محتوای تازه را آزمودند. در اشعار آنان، معمولاً دغدغه های اجتماعی و عمیق نبودن ذهن گرایی و تخیل باعث می شد كه شعر در آستانه ورود به قلمرو استعلایی رمانتیسم متوقف شود شعر «ای شب» نمونه تكاملی تر و عالی تر شعرهای رمانتیك دوره قبل است. نخستین نكته ای كه در این شعر توجه ما را جلب می كند فرم و قالب تازه آن است. تمام شعر از بندهایی چهار مصراعی كه مصراع های دوم و چهارم آنها هم قافیه انر تشكیل شده و هر بند نیز با یك بیت مقفا كه قافیه ای متفاوت دارد پایان می گیرد. در واقع به جز تك بیت های آخر هر بند، خود بندها چارپاره هایی هستند كه مصراع های دوم و چهارم هر یك از آنها قافیه جداگانه ای دارد:
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش
یا چشم مرا ز جای بر كن
یا پرده ز روی خود فرو كش
یا باز گذار تا بمیرم
كز دیدن روزگار سیرم ....
آرین پور به شباهت این شعر با ترجیع بند مشهور سعدی اشاره كرده است.۲۳ اما این شعر هر چند در همان وزن شعر مشهور سعدی سروده شدو تك بیتی های آخر بندهای آن بی شباهت به تركیب بند نیست، شاید بیش از آنكه یادآور شعر سعدی باشد ما را به یاد مسمط مشهور دهخدا می اندازد. شعر دهخدا با تلقی تازه نمادین از عناصر مألوف كهن فضای نوینی در شعر فارسی پدید آورد. نیما نیز در این شعر به گونه ای استعاری و از طریق صناعت تشخیص، شب را مورد خطاب قرار داده و به او شخصیتی انسانی بخشیده است. بنابراین پس از فرم و قالب، دومین ویژگی جدید و مهم این شعر عبارت است از تازگی تخیل و درآمیختن با طبیعت.
رمانتیسم نیما در این شعر نه دچار گرایش محدود كننده اجتماعی دوره قبل است و نه دستخوش احساسات زدگی هیجانی دوره بعد. البته احساسات فردی و فردیت شخصی شاعر و اصولاً بیانگری كه ویژگی اصلی آثار رمانتیك است.۲۴ در این شعر نیز دیده می شود به گونه ای كه غالباً می توان «من» حاضر را در این گونه اشعار و آثار با «من» فردی هنرمندی كه این آثار را آفریده تا حدودی تطبیق داد. در این شعر شاعر به صیغه اول شخص سخن می گوید و احساسات فردی خود را بیان می كند. تفاوت اصلی شعر نیما، از این لحاظ به شعرهای رمانتیك اجتماعی دوره قبل در خود بسنده بودن و محوری بودن این فردیت شاعرانه است و تفاوت آن با شعرهای احساساتی دوره بعد در طبیعت گرایی، نوعی سلامت نسبی و حالت غیر بیمارگونه احساسات شاعرانه مطرح در شعر و ابهام و راز آلودگی نسبی آن قابل مشاهده است. جریان انتقال احساس در شعر «ای شب» به گونه ای است كه گویی نیما نیز همچون ور دزورث۲۵ و برخلاف احساسات گرایان دوره بعد معتقد است كه برای سرودن شعر علاوه بر حساسیت خارق العاده تفكر و تأمل نیز لازم است و نباید یكسره خود را به دست احساسات سپرد.شاعر برای بیان احساسات فردی و غیر كلیشه ای خود از فرم و قالبی تازه كه تناسب بیشتری با محتوای تازه دارد استفاده می كند. موسیقی پر طنین و همگون با فضای شعر به این ناهماهنگی مدد می رساند.
بنابراین در شعر «ای شب» ناهمگونی بین صورت و محتوا كه در اغلب اشعار شاعرانی چون میرزاده عشقی و در مثنوی قبلی نیما وجود داشت دست كم به گونه ای آشكار و ارزنده دیده نمی شود . درواقع نیما در گریز از فقدان هماهنگی صورت و محتوا و اندیشه تفكیك این دو، كه یك ویژگی بارز ادبیات دوره قبل (عصر مشروطه) محسوب می شود، به جانب نوعی تلقی ارگانیك از اثر ادبی حركت می كند و معماری و ساخت شعر «ای شب» با محتوا و احساسات بیان شده در آن تقریباً نوعی گره خوردگی و پیوند متقابل دارند.چنانكه می دانیم مفهوم فرم ارگانیك یكی از دستاوردهای اساسی رمانتیك های اروپایی است.
در مجموع شعر «ای شب» هر چند به پای سرمشق های اروپایی خود نمی رسد اما در نگاهی كلی، شباهتی چشمگیر با آن اشعار دارد. در اینجا نیز طبیعت عینی و بیرونی شعر كلاسیك است و نه طبیعی كه در اشعار نئو كلاسیك به نوعی سنت و كلیشه ادبی تبدیل شده است. شاعر طبیعت را در هاله ای از عواطف انسانی مورد خطاب قرار می دهد.با رازها و ابهام های آن یگانه می شود و در دل های خود به او می گوید و درعین حال جزئی از طبیعت یعنی شب را مایه رنج های خود به شمار می آورد. اصل تداعی و یادآوری خاطرات در این شعر هم دیده می شود شاعر پس از بازنمایی احساسات خود در طبیعت و شكوه و شكایت از آن، به یاد خاطرات گذشته از دست رفته خود می افتد و خطاب به شب و با یادآوری جزئیات طبیعت مثل فرو ریختن گل از شاخه خاطره خود از عشقی پر رنج و دل خونین خود و یار از دست رفته را باز می گوید.
آنجا كه ز شاخ گل فر و ریخت
آنجا كه بكوفت باد بر در
و آنجا كه بریخت آب مواج
تابید بر او مه منور
ای تیره شب دراز دانی
كانجا چه نهفته بُد نهانی
بودست دلی ز درد خونین
بودست رخی ز غم مكدر
بودست بسی سر پر امید
یاری كه گرفته یار در بر
كو آن همه بانگ و ناله زار
كو ناله عاشقان غم خوار...
راز و ابهام طبیعت و شب دیرپایی كه تاریخچه گذشتگان و راز گشای مردگان است. فضای مبهم و رازآلود شعر را تشدید می كند؛ با این همه، تا پایان شعر توجه به منظره نگاری و توصیف چشم اندازهای متنوع طبیعت ولو در حد اشاره ای به محو شدن یك ستاره ها همچنان، وجود دارد. اندوه و درد شاعر نیز دردی است مبهم و هر چند اشاره به عشق از دست رفته و شگفتی حیات و طبیعت هم در شعر دیده می شود اما اندوه و رنج شاعر همچنان رازآلود و مبهم باقی می ماند.
شعر «ای شب» از رمان انتشار مورد تقلید و اقتباس فراوان قرار گرفت خود نیما در یكی از نامه هایش با اشاره به رواج و نفوذ این شعر از خامی، و ضعف مقلدان سخن گفته است:
«به محض انتشار ای شب، كه آن را از شعرهای خوب من پنداشته اند، یكی از جوان ها متابعت كرده است شعر های ساخته به عنوان «ای غم» و همین طور دیگری به عنوان «ای اشك» مثل این كه خطاب اساس طرز ساختمان جدید شعر من باشد. حیدر كمالی هم دراین مجله به طبیعت خطاب كرده است: «ای طبیعت» و می گوید هان ای طبیعت تا چند مرا به غم گذاری [صحیح: گدازی] اتفاقاً این اشخاص همه هم مثل من از مخاطب خود خواهش و تضرع می كنند لكن نمی دانند از چه راه و ترتیبی به تضرعات خودشان اثر بدهند. اینجا است كه می بینیم دیگران از تقلید به سبك جدید مغلوب و ملعبه شهر شده اند. از «افسانه» من پیروی می كنند اما فقط به صورت و همین طور از چند قسمت شعرهای جدید دیگر بدون این كه بدانند كه چه سری شعر قدیم و جدید را از هم متمایز می كند. این گمراهی برای من كه می خواهم مردم را به حقیقت صنعت هدایت كرده باشم خالی از تأسف نیست قبل از شاعری من هم به ندرت و تفنن مردمان متوسط به طرز شعر مغرب پیروی كرده اند. گذشته از این كه پیروی از حیث بیان ادبی ناقص است، از حیث صنعت كاملاً ناقص است»۲۶ نیما در این نامه به چند نكته مهم اشاره كرده است. از جمله این كه قبل از او نمونه هایی از این نوع شعر تحت تأثیر طرز شعر مغرب و به عنوان نوعی تفنن در شعر فارسی ایجاد شده و البته از نظر بیان ادبی و صنعت شعری ناقص است. مقصود نیما از این نمونه ها عمدتاً شعر مشهور دهخدا و مقلدان و پیروان اوست. نیما همچنین تأكید می كند كه صناعت تشخیص و خطاب كردن به طبیعت فی نفسه اساس این شعر جدید نمی تواند باشد و بیان درددل كردن و رنج های شاعر هم در صورتی شاعرانه و مفید است كه مؤثر باشد و خواننده را تحت تأثیر قرار دهد. تأكید نیما بر «تأثیر» بر مخاطب و برانگیختن همدلی او یكی از این اصول اساسی نظریه ادبی رمانتیسم اروپایی را نیز نشان می دهد. نیما در ادامه نامه مذكور وعده داده است كه در آینده نمونه های دیگری از این «مكتب جدید ادبی» عرضه كند و علت ناكامی این شاعران را در انتقال هیجان و احساس خود و اسرار این شعر جدید بازگوید. هرچند نیما به پاره ای از این «اسرار» و مقوله ها پرداخت ولی به صورت دقیق و فنی این كار را ادامه نداد و بعدها به عوالم دیگری متمایل شد.
در اینجا برای نمونه به دو شعری كه در همین سالها و تحت تأثیر «ای شب» نیما سروده شده اند اشاره می كنیم تا نقاط قوت شعر نیما روشن تر شود عبدالحسین احمدی بختیاری یكی از شاعران متفنن و نه چندان مشهور این عصر است. او نیز با زبان و ادبیات فرانسه آشنا بوده و اشعاری به «سبك ادبیات اروپایی» سروده است. «افكار یك شب تابستان» از جمله شعرهای اوست كه با خطاب به طبیعت شروع
می شود:
ای تازه گل شكفته بر شاخ
با این همه لطف و شادكامی
در رهگذر نسیم گستاخ
با ناز به هر طرف خرامی
از جلوه تو چمن منور
و ز نكهت تو فضا معطر.....۲۷شعر احمدی بختیاری از نظر فرم همچون شعر نیماست. با این تفاوت كه در هر بند مصراع های اول و سوم و مصراع های دوم و چهارم هم قافیه اند. .این شعر دقیقاً نظر نیما را در باب عدم توفیق در انتقال احساس شاعر به خواننده تأیید می كند. در اینجا شاعر به طبیعت خطاب می كند و از صناعت تشخیص هم استفاده می كند ولی احساسات فردی و عواطف انسانی خود شاعر در طبیعت تجسم نمی یابد بلكه به بازنمایی پاره ای خصوصیات انسانی عام در طبیعت اكتفا می شود. اما به هر حال همین شعر هم در مقایسه با اشعار سنتی و كلاسیك بر این دوره تاریخی استشعر حیدرعلی كمالی كه نیما به آن اشاره كرده است، «طبیعت» نام دارد:
ای راز نهان و فصل مبهم
تا چند مرا به غم گدازی
بگرفتی اگر چه نام عالم
در چشم منی شگفت بازی
تو یكسره صورتی و من هم
دورم ز محــــبت مــجــــازی
دل بر تو كسی دهد مسلم
كاو را از تو نیست بی نیازی
یا هست ز بخت خویش خرم......۲۸البته كمالی چندین شعر در این قالب سروده و برخی از آنها قبل از سروده شدن شعر نیما و به تقلید از شعر «یادآر ز شمع مرده یاد آر» دهخدا سروده شده اند اما این شعر یقیناً به پیروی از شعر نیما سروده شده است.
شاعر در بندهای مختلف این شعر در مقابل رازهای طبیعت مثل ماه، خورشید؛ آسمان و دریا ابراز شگفتی می كند و از روزگار و طبیعت می خواهد كه با انسان ها مهربان تر و بهتر باشند. این شعر نیز احساسات فردی و روحیات شاعر را آنچنان كه در شعر «ای شب» دیده می شود نشان نمی دهد. جالب این است كه علاوه بر این كه زبان شعری كمالی كهنه تر از زبان نیماست، شاعر در بند پایانی همچون شاعران قدیم، تخلص خود را نیز ذكر می كند و به دامن عرفان مرسوم پناه می برد:
بگذار كمالی این سخن را
كه زی تو نمی رسد جوانی.....
آن جذبه بجوی تا بتابد
از هر بن مویت آفتابی...
در مجموع می توان گفت كه شعرهای «قصه رنگ پریده»، «ای شب» و «افسانه» سه گانه رمانتیكی را شكل داده اند كه نقطه آغاز رمانتیسم نیما و مرحله تازه ای از تحول مكتب رمانتیسم در ادبیات جدید فارسی را نشان می دهند. هر سه شعر از نظر درونمایه و محتوا كاملاً رمانتیك محسوب می شوند ولی از نظر فرم و ساختار در زنجیره ای تكاملی، از تقلید فرم های كهن به جانب نوآوری سیر می كنند
پانوشت:
* عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم
۱- شفیعی كدكنی، محمد رضا؟ ادوار شعر فارسی، انتشارات توس ۱۳۵۹، ص ۵۴.
۲- شعر «افسانه» نیز ادامه و تكامل طبییعی این دو شعر محسوب می شود. درباره جنبه های رمانتیك این شعر، رجوع شود به جعفری، مسعود «افسانه» اوج رمانتیسم نیما» فصلنامه هنر، سال ۲۰، ش ۵۰، زمستان ۱۳۸۰.
۳- نیما یوشیج (علی اسفندیاری) «سخنرانی نیما در كنگره نویسندگان» ۱۳۲۵، نخستین كنگره نویسندگان ایران، بی نا، تهران ۱۳۵۷، ص ۶۳.
۴- همان، ص ۶۲- ۶۳.
۵- شفیعی كدكنی به روحیه رمانتیك این شعر اشاره كرده است و تازگی آن را ناشی از بیان احساس تنهایی و غربت می داند(ادوار شعر فارسی، ص ۱۱۷- ۱۸)
۶- نخستین كنگره نویسندگان ایران، ص ۶۳، نیز رجوع شود به آرین پور، یحیی؛ از صبا تا نیما، انتشارات زوار، ج ۲، ص ۴۶۷.
۷- Shaffil Kadkani: Persian Literature from the Time of jami to the presen day&#۸۰۶;handbuch der orientalistik, P. ۱۹۰.
و نیز ترجمه فارسی آن در آژند، یعقوب. ادبیات نوین ایران، امیر كبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۵۰.
۸- هشترودی، محمدضیاء منتخبات آثار، بروخیم، ۱۳۴۲، قمری، ص ۶۰.
۹- همان، ص ۶۶.
۱۰- زرین كوب، حمید. چشم انداز شعر نو، انتشارات توس، ۱۳۵۸، ص ۴۹-۵۱ .
۱۱- در این مورد رجوع شود به پورنامداریان، تقی. خانه ام ابری است، سروش ۱۳۷۷، ص ۴۸.
۱۲- درباره بدوی گرایی رمانتیك و دیدگاه روسو، رجوع شود به جعفری، مسعود: سیر رمانتیسم در اروپا. نشر مركز ۱۳۷۸۷، ص ۸۶- ۱۱۷.
۱۳- نیما یوشیج (علی اسفندیاری) نامه ها، به كوشش سیروس طاهباز دفترهای زمانه، ۱۳۶۸، ص ۲۳.
۱۴- نیما یوشیج (علی اسفندیاری) مجموعه كامل اشعار نیما یوشیج، به كوشش سیروس طاهباز، انتشارت نگاه، ۱۳۷۰، ص ۳۳- ۱۷.
۱۵- درباره مفهوم رمانتیك ستایش كودكی و تصویر رمانتیك هنرمند تنها رجوع شود به جعفری، مسعود، سیر رمانتیسم در اروپا، ص ۹۱، و ۲۷۶.
۱۶- برای تحلیلی از این شعر، همچنین رجوع شود به پورنامداریان، تقی. خانه ام ابری است، ص، ۴۷- ۴۵.
۱۷- شفیعی كدكنی، محمدرضا،»نخستین گام ها در راه تحول شعر معاصر» هیرمند، بهار ۱۳۴۴، ص ۴۳۰.
۱۸- نخستین كنگره نویسندگان ایران، ص ۶۳.
۱۹- نیما یوشیج (علی اسفندیاری): «ای شب» نوبها، سال ۱۳، دوره ۵، ش ۱۰، ۶ قوس ۱۳۰۱.
۲۰- خانلری، پرویز. هفتاد سخن، انتشارات توس، ۱۳۶۹، ج۳، ص ۲۷۶.
۲۱- شفیعی كدكنی، محدرضا. ادوار شعر فارسی، ص ۱۱۸.
۲۲- پورنامداریان، تقی، همان، ص ۵۸. درباره این شعر همچنین رجوع شود به مسكوب، شاهرخ داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، نشر فروزان روز، ۱۳۷۳، ص ۶۵، و بعد.
۲۳- آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما، ج۲، ص ۴۷۰.
۲۴- در این باره رجوع شود به سیر رمانتیسم در اروپا، ص ۲۷۹ و ۲۸۴.
۲۵- درباره نظریه وردزورث، رجوع شود به وردزورث، ویلیام: «بخش هایی از مقدمه وردزورث بر ترانه های غنایی». ترجمه حسین پاینده، فصلنامه ارغنون سال اول، ش ۲، تابستان ۱۳۷۳،‌ص ۴۷۵۳.
۲۶- نیما یوشیج (علی اسفندیاری) نامه ها، ص ۱۰۲۳.
۲۷- اسحاق، محمد: سخنوران نامی ایران، نشر طلوع، ۱۳۷۱، ج ۲، ص ۳۲.
۲۸- كمال، حیدرعلی. دیوان كمالی، بی نا، ۱۳۳۰، ص ۴۲.
دكتر مسعود جعفری
برگرفته از: كتاب ماه ادبیات و فلسفه ، شماره ۸۲
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید