پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


شعر تاجیکی به کدام سو ؟


شعر تاجیکی به کدام سو ؟
شعر در حوزه ادبی فرارود از سده های ۳- ۴ هجری/ ۸-۹ میلادی از زمان رودكی سمرقندی یكی از مهمترین بخش های ادبیات بزرگ فارسی تاجیكی بوده و در طول هزار سال به روندهای ادبی دیگر مناطق قلمرو زبان فارسی اثر گذاشته است و همیشه از رویدادهای جالب روزگار ادبی دیگر نواحی بهره برده است. این وضعیت در منطقه ای كه امروزه افغانستان می خوانیم نیز به نظر می رسد حوزه های ادبی فرارود و خراسان بزرگ قسمت غربی ایران و شبه قاره هند با همدیگر مرتبط بوده اند و اگر گاهی این رابطه و همبستگی با تقاضای اوضاع تاریخی ضعیف گردیده است هرگز دلیل بر گسستگی آن نخواهد بود حتی در سده بیست ـ در عهد شوروی كه ظاهراً رابطه های فر هنگی تاجیكستان با ایران و افغانستان در حال گسستگی قرار داشت. در واقع رشته های معنوی این حوزه ها را به هم پیوند می دهد وگاهی نیز این پیوندها را قوت می بخشید.
امروزه و در آغاز سده ۲۱ میلادی در كشورهای ایران و افغانستان و تاجیكستان زبان و ادب مشترك همچنان باقی است از اینرو مسائل ادبیات تاجیكی فراورده كنونی از جمله شعر تاجیكی امروزه بخشی از ادبیات مشترك فارسی است زبان و ادب فارسی در ایران و افغانستان و تاجیكستان سه شاخه ملی دارد كه زبان و ادب تاجیكی فرارود (كه نه تنها در تاجیكستان بلكه در كشورهای همسایه، چنانكه در ازبكستان نیز رونق دارد) یكی از آنها است.
از اینرو وقتی از وضعیت شعر معاصر تاجیكی سخن می گوییم ممكن است گوشه ای زیبا از قلمرو شعر فارسی ارزیابی گردد همچنین ممكن است برخی از مسائلی نیز كه مطرح می شود كم و بیش به حوزه مذكور تعلق گیرد. سده بیست در شعر تاجیكی فرارود چنانكه در دیگر مناطق قلمرو فارسی نیز دیده می شود دوره تحولات كلی دستاوردهای بی نظیر بود در حدود اواخر سده ۱۹ میلادی در فرارود جنبش روشنگر بزرگی آغاز شد كه در تاجیكستان به نام جریان معارف پروری شهرت دارد. این جنبش محتوای ادبیات را دگرگون كرد. از آغاز قرن بیست میلادی شعر اجتماعی كه شعر ملی نامیده شد به وجود آمد جای «درد عشق» را «درد ملت» گرفت. صدرالدین عینی می فرماید: «از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷) (از انقلاب یكم روسیه تا انقلاب دوم و سوم آن ـ م.ش) موضوع ادبی به اعتبار عمومیت، وطن، ملت، دین، علم و معارف بوده است.»۱در شعر خود عینی نیز پس از سال ۱۸۹۵ كه آغاز شاعری اوست، نه تنها در منظومه ها بلكه در گونه های كوچك عنایی نیز عنصرهای رئالیستی پدید آمد كه از ایدئولوژی معارف پروری، سنن كلاسیك وقوع گویی(مثل سبك سعدی) و ادبیات روسی الهام گرفته بود كارگیری جزئیات زندگی روزمره «محاورات عرفی» حتی در برخی «اغلاط» «طرز نو» «اسلوب تازه» از ویژگیهایی است كه صدر ضیاء در تذكره منظوم «تذكار اشعار» درباره شعر تاجیكی دوره های نخستین سده بیست یادآور شده است صدر ضیاء در «تذكار اشعار» (تألیف بین سالهای ۱۹۰۴ – ۱۹۰۷) و تحریر مجدد در دهه بیست) شعری را كه به «طرز تازه» گفته شده است و شعر اجتماعی را كه «شعر ملی» می خواند «شعر نو» نیز نامزد كرده است به عقیده او در ادبیات فارسی تاجیكی دو دهه آغازین سده بیست «شعر نو» شكل گرفته است. ۲نمونه ای از شعر نو شعر صدرالدین عینی با نام «مارش حریت» است كه سال ۱۹۱۸ سروده شد اینك دو پاره از آن شعر:
ای ستم دیدگان ای اسیران
وقت آزادی ما رسید
در جهان صبح شادی ای رفیقان
در جهان صبح شادی دمید
تا به كی غصه خوردن به حسرت
بعد از این شادمانی نما
بس جفا، بس ستم! ای عدالت!
در جهان حكمرانی نما!
در این شعر نه تنها مضمون (دعوت شعله ور انقلاب) بلكه وزن و قافیه نیز نو است وزن این شعر «در نتیجه آمیزش اركان اصلی بحرهای رمل و متدارك بنا شده كه در تاریخ عروض حادثه ای نو بود»
به این طریق در ادبیات تاجیكی اندكی بعد از ادبیات فارسی نخستین نمونه های شعرنو و عروض آزاد پیدا شد شعر نو در دهه بیست و سی سده بیست در سروده های استادلاهوتی (ابوالقاسم احمدزاده لاهوتی كرمانشاهی كه سال ۱۹۲۲ به شوروی پناهنده شد و به تاجیكستان آمد) در آثار پیرو سلیمانی و دیگران رشد نمود كه باشعر نیمایی ایران تا اندازه ای رابطه داشت.
پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۸ و انقلاب بخارا (۱۹۲۰) شعر تاجیكی سراسر سیاسی شد و شعار و دعوت های انقلابی، تبلیغ و تشویق ستایش دگرگونی های اجتماعی و سیاسی و امثال اینها محتوای شعر تاجیكی را تشكیل داد ولادیمیر مایاكوفسكی شاعر روس در دهه دوم قرن بیست گفته بود
نویسنده آن است كه در این روزگار
كه مارشی سراید بگوید شمار
شاعران همه ملت های شوروی، از جمله تاجیك این دعوت شاعر روس را كه دعوت زمانانه بود پذیرفتند در ادبیات تاجیكی مضمون اجتماعی و سیاسی انواع شعر را كاملاً فرا گرفت. سال ۱۹۴۰ استاد لاهوتی مجموعه شعری با نام شعرهای تاجیكستانی با سرسخنی به قلم استاد عینی چاپ و منشر كرد عینی در پیشگفتار، لاهوتی را «مؤسس شعر سیاسی در زبان تاجیكی معرفی كرده بود.۴ این تأكید عینی به آن معنی بود كه لاهوتی شعر غنایی سیاسی را بهتر از دیگران سروده است. لاهوتی در ادبیات تاجیكی غزل سیاسی را به وجود آورد كه یك نمونه عالی آن شعر «انقلاب سرخ» است
نوشم به شادمانی آندم شراب سرخ
قربان آن دمی كه ز خون توانگران
دریای انقلاب شود پر حباب سرخ.
نازم به آن زمان كه به نیروی پتك و داس
دهقان نهد به گردن سلطان طناب سرخ
ای خواجه خون رنجبر امروز كم بریز
فردا حساب از تو كشد انقلاب سرخ
خان را شراب سرخ به جام و ز فرط جو
ریزد ز دیده دختر دهقان آب سرخ
در خون شیخ و شحنه و شه واجب است غسل
در شرع انقلاب به حكم كتاب سرخ
این غزل لاهوتی در كشورهای شرق شهرت یافت و در تاجیكستان چندین نفر به استقبال آن رفتند.
شعر سیاسی چه غنایی و چه داستان منظوم از جمله داستان منظوم غنایی و از شرافت استعداد شاعرانی نظیر لاهوتی، عینی، پیرو، حبیب یوسفی، میرزا تورسن زاده كامیابی های نمایانی داشت ولی به اعتبار عموم زود رو به افول نهاد. از ابتدا بویژه از نیمه دوم دهه بیست سخن عادی و پیش پا افتاده وارد شعر شد و به تدریج شعر را از اصالت خود دور كرد و محتوای معنوی، اندیشه فلسفی پند و اندرز مضمون آفرینی و بینش خاص شاعرانه از شعر بیرون رفت و بدین ترتیب «شعر سرمقاله» پیدا شد كه محتوای مقالات تبلیغی و توضیحی روزنامه های حزبی را به نظم می كشید و نظمشان هم تهی از ویژگی های شعری و در سطحی بسیار پایین بود.
تنزل شعر در ادبیات تاجیكی سابقه داشت تنزل شعر كه از دهه ۲۰ سده بیست آغاز یافت خیلی پیشتر از آن یعنی از حدود صد، صدوپنجاه سال پیش از انقلاب شروع شده بود نكته مهم آن است كه بر اثر جنگ های طولانی داخلی كه در طول دویسیت سال میان قبایل گوناگون شیبانی و بعد اشترخانی ادامه داشت و نیز در نتیجه اینكه از نیمه دوم سده ۱۸ میلادی حدود سی سال (یك بار هفت سال و بار دوم بیست سال) قبایل كوچی صحرا نشین فرارود را هر تیرماه (= پاییز) مورد تهاجم قرار می دادند و حاصل كشت را به غارت می بردند در دوران قحطی و گرسنگی مردم بومی تاجیك تلفات جانی و مالی زیادی متحمل شدند و به كوهستانها و كشورهای دور و نزدیك پناه می بردند در سده های ۱۲- ۱۳ هـ.ق یعنی از پایان سده ۱۸ میلادی به بعد حدود هفتاد سال سمرقند متروك شد و مدرسه های ریگستان منزل شغالان شد و در بخارا دو گذر (= محله) بیشتر مكان سكنا باقی نماند مدتی حصار به تمامی خالی بود فلغر و مستچاه نیز چنین وضعیتی داشتند مرو با خاك سیاه یكسان شد؛ بلخ خرابه زاری بیش نبود از وحشت ترك تازی ها حوزه های فرهنگی و شهرهای باستانی كه مركز تاجیكان بود بیش از هر حوزه ای دیگر ضرر دیدند و فرهنگ و معنویت در جامعه پایین رفت حدود ۱۵۰ سال شعر با ركود روبرو بود.صدرالدین عینی در این خصوص در تذكره خود می گوید «اواخر دوره اشترخانیان و اوایل منغتیان دوره فترت به شمار می رود»۵ منظور عینی پایان سده ۱۲ و آغاز سده ۱۳ هـ.ق یعنی حدود سده ۱۸- ۱۹ میلادی است از شیوه گفتار پیداست كه نه تنها عینی بلكه برخی دیگران نیز همین عقیده را داشته اند افزون بر این، صدرالدین عینی تمام سده ۱۲ هجری را دوره افول شعر دانسته است او در تذكره خویش درباره سال های ۱۲۰۰ تا ۱۳۴۳ هـ.ق یعنی ۱۷۸۶ تا ۱۹۲۴ میلادی گفته است «در قسم دو (منظور قسمت دوم كتاب «نمونه ادبیات تاجیك» م.ش) از اشخاصی كه نقل نمونه ادبیه ایشان التزام گردیده بود. تقریباً چهارصد نفر كه نام شاعری را برداشته اند به نظر در آمد لیكن از بعضی اشعار قابل نقل به دست نه درآمد منظومات بعضی ارزنده عرض نبود و بعضی را آثار ـ وسط الحال بود»۶ از اینرو استاد عینی از آن ۴۰۰ تن، تنها ۱۳۲ شاعر را به تذكر خود داخل نموده و فقط یك سوم شاعران آن زمان یعنی سی درصد آنها را سزاوار ذكر نام شمرده است.نشانه های تنزل شعر در آثار این تعداد منتخب نیز پیداست و صدرالدین عینی شعر ایشان را مور نقد و بررسی قرار داده است.
البته در این دوره شاعرانی زبردست نیز ظهور كردند در اواخر سده ۱۹ و اوایل سده بیست میلادی شاعرانی نظیر شمس الدین مخدوم شاهین، رحمت الله واضح، عبدالقادر خواجه سودا، سیداحمد خواجه صدیقی عجزی، تاش خواجه اسیری، صدرالدین عینی زفرخان،‌جوهری طبعی بلند داشته اند در همین دوره بود كه مسلك معارف پروری، چنانكه ذكرش گذشت ادبیات و از جمله شعر فارسی تاجیكی را یك قدم پیش برد یعنی از حدود ۱۸۷۵ تا ۱۹۵۳ تنها دوره فترت و تنزل نبوده بلكه درنیمه دوم این دوره تغییرات مهمی رخ داد كه زمینه ای برای رشد و كمال ادبیات و از جمله شعر فراهم نمود.
متأسفانه در عهد شوروی به ویژه از نیمه دوم دهه بیست بیشتر نه تمایلات پیشبرد ادبیات معارف پروری بلكه جریان های واپسگرای شعر سده ۱۱۹ فعال و ترویج شد در زمان شوروی معنویت ستیزی جنگ جویانه (بی دینی دولتی، كتاب سوزی چند ساله و...) نادیده گرفتن تاریخ و فرهنگ دگرگونی كلی در معیارهای بدیعیت و نظر زیبا شناختی ترویج گردید مثلاً آنچه در قرون گذشته حسن سخن به شمار می آمد خلاف حسن دانسته شد و همچنین عامل های دیگر موجب گردید كه نقض نارسایی شعر دوران پیش حتی حسن وانمود گردد پنداری پیدا شد كه بر اساس اشعاری كه از بلاغت و فصاحت كمتر بهره ور است و چندان نزاكت و نقاهت در مضمون آفرینی ندارد به فهم عموم مردم نزدیك تر است و آن را رواج باید داد سخن آب شسته و شعر پست به طبع آنهایی كه عنان سیاست فرهنگی در دستشان بود سازگار آمد و آن را موفق با اصل «خلقیت ادبیات» (مردمی بودن اثر ادبی) دانسته اند در نتیجه سال های بیست و سی و چهل و پنجاه فرهنگ شعر بسیار پایین رفت. شعر پر نقصان افزود.
بی شك برخی از ادیبان تاجیك در این مدت در همه انواع ادبی دستاوردهای مهمی نیز داشتند ولی سطح عمومی شعر پست و متانت سخن در حال تنزل بود.
پس از مرگ استالین (۱۹۵۳) و انجمن بیستم حزب كمونیست (۱۹۵۶) در سیاست شوروی اندك نرمی پیدا شد در ادبیات تمام جماهیر شوروی و نیز تاجیكستان جوانانی كوشا و بلند همت شروع به فعالبت نمودند و كوشیدند به اصالت پیشین شعر دست یابند از دهه های شصت و هفتاد و سده بیست به ویژه جستارهای ایجاد كارانه مؤمن قناعت، لایق شیرعلی، بازار صابر و بعدها گلرخسار صفی، گلنظر كیلدی، عسكر حكیم و چندی دیگر بسیار پر ثمر ادامه داست اندیشه كلیشه ای دهه های شصت و هفتاد مانعی برای پیشرفت بود ولی با این همه شعر جوانان در این دوره به پایه های بلند رسید اندیشه ملی باز به شعر راه یافت و احساس تجلی تازه ای یافت به جای اصل «ستایش و نكوهش» كه تصویری به رنگ های سفید و سیاه بیشتر نداشت اندیشه گسترده روا گردید. بازتاب سلسله اندیشه های پر احساس، تضاد تاریخ و روزگار و هستی انسان شعر را رنگی فلسفی داد.
از دهه شصت رابطه ی ادبی تاجیكستان با ایران و افغانستان اندكی جان گرفت؛ شعر نو از ایران آمد اصطلاح «شعر نو» شاید به سبب اینكه «تذكار اشعار» صدر ضیاء چاپ نشده بود؛ در تاجیكستان تا آن وقت به كار نمی رفت و رابزه های روز افزون ادبی در سال های سصت آن را دوباره زنده كزد.
سال های شصت و هفتاد و بعد شعر نو، عروض آزاد، شعر سپید، شعر بی وزن و بی قافیه در ادبیات تاجیكی راه خود را یافت، انواع شعر و امكانات فكر جوینده شاعران افزود و دید ویژه شاعرانه تقویت یافت.
استقلال سیاسی تاجیكستان كه سال ۱۹۹۱ فرار رسید به اهل ادب روح بلند تازه و به طبع شاعران بالندگی بخشید امروز در تاجیكستان شاعرانی هستند كه برخی از سروده های آنها شعر تاجیكی را به سطح بلند شعر فارسی امروز رسانیده است و یا اینكه نزدیك برده است شعر فرزانه خجندی در بسیاری از موارد ما را به درجه عالی اندیشه شاعرانه و احساس نازك انسانی آشنا می كند. در سروده های شاعرانی چون نظام قاسم، سیاوش، عطا میرخواجه، محمدعلی عجمی، سلیم ختلانی، صیاد غفار، نذرالله عزیزیان، عبدالقادر رحیم، پرده حبیب متانت اصلی سخن شاعرانه برقرار است و آنها را از قید و بند عادی گویی دوره های اخیر رهایی یافته اند. اگر در دهه شصت و هفتاد فقط سه یا چهار و یا پنج شش نفر از جویندگان به شعر اصیل دست یافته اند امروز یعنی در آغاز سده ۲۱ چندین نفر به این سعادت رسیده اند.
از جهت موضوع و محتوا، امروز شعر تاجیكی خیلی متنوع است شاعران ما امروز هم شعر اجتماعی و سیاسی، هم شعر فلسفی، هم عاشقانه، هم سروده های عارفانه، هم اخلاقی و پند و حكمت دارند. از آنجا كه تازه به استقلال رسیده ایم و چند سال (۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷) رنج جنگ خانگی برادر كشی را دیده ایم موضوع وطن و ملت خودشناسی اجتماعی . معنوی شخص و خودآگاهی ملی امروز هم از موضوع های اساسی شعر تاجیكی است چندی از شاعران به عمق سرنوشت تاریخی ملت می اندیشند.
بنده براین باورم كه از دهه شصت سده بیست تا به امروز شعر تاجیكی فرارود شعر تحقیقی است و تحقیق بدیعی آن بیشتر تحلیلی و گاهی تصویری است شعر واقعیت اجتماعی دیروز و امروز ملت هستی معنوی انسان و گاه بی معنویتی او درخشش های نازك اندیشه و احساس را به تحقیق گرفته است و از هر سو آن را سنجیده و آزموده می خواهد به نهانخانه دل انسان راه یابد شاعرانی هستند كه مسائل بزرگ اجتماعی و معنوی زمان را به تحقیق كشیده و در این راه كامكار هم شده اند.
این هم گفتنی است كه امروز در گلستان شعر تاجیكی بانوان شاعره بیش از هر دوره دیگر خرامان آمده اند بانوانی كه به عضویت اتفاق(= كانون) نویسندگان تاجیكستان پذیرفته شدند بیش از ۲۰ نفرند كه درمیان آنها سخنوران خوب كم نیستند می خواهم از میان آنها رقیه عطایی حدیشه، پریسا، شهزاده و از جوانان مخلصه، آفاق، مسلمه، ادیبه، دلشاد فرخ‌زاد، را نامبر كنم. افزایش بی سابقه صف «خوبان پارسی گو» به پندار ما، گواه بر آن است كه شعر در جامعه هر چه بیشتر ریشه می دواند بی تردید این افزایش گواه بر آن است كه زن در جامعه بیش از پیش فعال شده و در روزگار اجتماعی دو آفرینش ارزش های معنوی در شناخت هویت ملی بیش از پیش شركت دارند.
از بررسی وضع كنونی شعر تاجیكی پدیده و ویژگی هایی مسرت بخش فراوان به نظر می رسند ولی آنچه باعث ناخشنودی می گردد نیز كم نیست بنده می خواهم به روندهایی كه شعر تاجیكی را از راه ترقی كنار می كشند و شعر را از مقدم بودن با زمان باز می دارند بپردازم .
نخست بایستی گفت كه آن حقیقت كه شعر از مهم ترین وسیله های شناخت خود و دیگران شناخت جامعه و طبیعت شناختی از راه بینش و فهمش ناتكرار شاعر و تأثیر پذیری خاص او است در جامعه هنوز به طور عمیق درك نشده است. چنانچه گاه می بینیم هنوز ندانسته اند حتی كوچكترین شعری كه یك ذره از كشف اسرار هستی دارد، چشم ما را بیناتر و دل ما را حساس تر می سازد هنوز آن تصویر ناروا وجود دار دكه هر حقیقت آشكار و سخن عادی كه به رشته نظم كشیده شود، شعر خواهد بود این پندار شعر را از شعریت دور می كند بی شك شاعری حساس و عمیق بین می توانند از هر سخن آب شسته، از هر رویداد ناچیز و منظره تهی از جذابیت معنی ای بیرون كشد كه غیر انتظار و شگفت انگیز باشد.
چنین تعبیر غیر عادی و شگفت انگیز در شعر امروز تاجیكی كم به نظر می آید، بلكه درست تر آن است كه در شعر بیشتر شاعران ما اصلاً به نظر نمی رسد بیشترین اشعار بازگوی پدیده های آشكار است كه آن را نمی توان شعر نامید.همان جریان فترت كه بنا بر باور استاد عینی از آغاز سده ۱۲ هـ.ق یعنی اواخر سده ۱۸میلادی جریان داشت هنوز پایان نیافته است. این پسروی فرهنگ شعری در سده بیست میلادی در ادبیات شوروی دهه های ۲۰ تا ۵۰ به نوعی دیگر (كه متمایز با سده ۱۹ است) ادامه داشت و امروز در حالی كه ماهیت خود را حفظ نموده دوباره تغییر رنگ داده است. ماهیت مزبور از آماری كه استاد عینی آورده و قبلاً هم ذكرش گذشت پیداست اگر استاد عینی از سده ۱۹ تنها ۳۰درصد شاعران شایسته ذكر در «نمونه ادبیات تاجیك» دانسته بود، از ادبیات پایان سده ۲۰ و آغاز سده ۲۱ شاید كمتر از این شاعرانی سزاوار آن باشند كه شعرشان در بیاض شعر تاجیكی معاصر جای بگیرد.
در سده ۱۹ شاعر فراوان بود و كم، امرور شاعر بیشتر شده است و شعر كمتر. مستان شیرعلی سی سال پیش از این گفته بود كه گویی امروز گفته باشد.
دلم سرمایه درد و الم شد
كه چندی بی قلم «صاحب قلم» شد
كه را گویم، كدامین در بكوبم
صف شاعر فزود و شعر كم شد
بی اعتنایی نسبت به مهمترین اصول شعر (چه اصول سنتی و مرسوم و چه اصول نوین امروزی) پدیده ای همگانی بود كه گاه در سروده های برخی شاعران، آشكارا به چشم می رسد نقصان وزن نیز نمودی همگانی دارد ما دیگر سكته ملیح را فراموش كرده ایم، همه جا سكته قبیح گوش می خراشد نقصان قبیح وزن یكی از جدی ترین نشانه های پیشرفت فرهنگ شعری است. چند سالی است كه در هنر تاجیكی نوعی تازه به عنوان واریته به رنگ های تازه به تازه گسترش می یابد استادانی پیدا می شدند كه كامیابی هایی جالب دارند لیكن چنین به نظر می رسد كه بسیاری از دسته های واریته بدون احساس مسئولیت فعالیت می كنند بیشترین هنرپیشگان واریته خود شعر می گویند خود آهنگ می بندند و خود آنها رامی خوانند اما این «هنر» هرگز شایسته تحسین و آفرین نیست چونكه تقریباً همه این شعرها شعر نیست و نشانی هم از شعر ندارند در آنها معنی شاعرانه، وزن،‌قافیه و فصاحت زبان خراب است عجب آواز خوانانی كه كاملاً از وزن و آهنگ بیرون رفتن سخن را احساس نمی كنند موسیقی تاجیكی دارای آهنگ های مردمی نظیر فلك، شش مقام كلاسیك در طول قرن ها پرورده شعر بلند بود و نخست از دهه سوم سده بیست به بعد به طور رسمی ظهور نمود كه آهنگسازان شوروی در آهنگسازی به شعر سست معاصران توجهی بیشتر داشتند (كه به عقیده آنها به فهم عموم مردم نزدیكتر بود) و از اواسط دهه ۷۰ هنروران موسیقی معاصر از آهنگسازان شوروی هم جلوتر رفته و متن سرود را پایه بر سخن بی نظام خراب و تهی از مضمون بلند گذاردند هم كار آهنگسازان شوروی تاجیك و هم گاهی كار اهل موسیقی جدید كاملاً خلاف سنت های ملی است. آهنگسازان شوروی اتكا به ایدئولوژی بلشویكی به درك نادرست اصل «مردمی بودن هنر» داشتند كه گویی ادبیات و هنر هر چه عادی تر و كم رنگ تر باشد به درك زحمتكشان نزدیكتر خواهد بود اهل موسیقی جدید پیروی از برخی سنت های غرب «فرهنگ عامیانه» اروپا و آمریكا داشته و گرایش به آنهایی دارند كه معتقدند در موسیقی (نه تنها در موسیقی جدید بلكه حتی در اپرا كه نوعی كلاسیك است) شعر از اهمیتی چندان برخوردار نیست بلكه آهنگ و هنر اجرای آواز خوان مهم است این عقیده مغایر با سنتهای ملی ماست.
این نظری در غرب در سده ۱۹ پیدا شده و گواه بر آن بود كه شعر در نظام فرهنگ جایگاه خود را از دست می دهد در حقیقت در ادبیات كشورهای اروپا با رشد روزافزون نثر و افزایش انواع آن اهمیت شعر كاهش یافت در قرن ۲۰ به ویژه در نیمه دوم آن شعر در اروپا و امریكا با بحران روبرو شد این موضوع امروز در اروپا و امریكا بخشی گسترده دارد كه در سرتاسر جهان شعر به سوی نیستی راه می پیماید.
یونسكو در سال ۲۰۰۱ تصمیم گرفت كه ۲۱ فوریه هر سال میلادی روز جهانی زبان و ۲۱ مارس روز جهانی شعر نامگذاری شود علت این تصمیم آن بود كه طبق آمار متخصصان یونسكو، زبانها و انواع شعر در جهان به سرعت در حال نابودی است چشنهای مذكور برای پیشگیری از نابودی زبانها و شعر است.
تصمیم یونسكو برای تاجیكستان حایز اهمیت است به گمان ما، در تاجیكستان مبارزه برای برقراری اصلت زبان بالا بودن سطح سواد جامعه و فرهنگ فردی استواری بنیادهای معنوی هستی ملت و رهایی از فترت دیرین شعر ادامه دارد كه این امر در عین رشد و تكامل شعر و زیبایی و شیوایی زبان را در پی خواهد داشت.
بنده بر این باورم كه خطر نابودی زبان فارسی تاجیكی در سده ۲۰ تقویت شد و هنوز نیرومند است و اندیشه خود را درباره چگونگی جلوگیری از آین فرایند را در كتابی بیان نموده بودم.۷ امروز می خواهم یادآوری كنم كه ضعف های پایه های شعر در ادبیات معاصر تاجیكی مربوط به ضعف پایه های زبان ملی در تاجیكستان است و برای ما تاجیكان لازم است تا برای پیشگیری از محور زبان خود، شعر را نیز از فترت نجات داده و به راه كمال و تازه ای هدایت نماییم.
فترت شعر فارسی تاجیكی كه در فرارود از پایان سده ۱۲ هـ.ق / ۱۸ میلادی آغاز شد در سده ۲۰ به علت گمراهی های تاریخی همپای تنزل زبان فارسی تاجیكی فرارود خیلی عمیق رفت. به پندار ما اگر در قرن ۲۱ برای كمال تازه شعر تاجیكی زمینه آماده گردد برای رهایی زبان فارسی تاجیكی فرارود از بحران اهمیتی ویژه خواهد داشت.
زبان فارسی از جمله تاجیكی از زمان رودكی و فردوسی تا امروز زبان شعر بوده است ادبیات فارسی در طول هزار سال اخیر بیشتر در شعر عبارتی بوده و توانایی و زیایی و شیوایی ویژه زبان فارسی از بركت شعر بوده است زبان فارسی را گویی برای شعر آفریده اند و شعر را برای زبان فارسی. شعر در موارد بسیار رشد و كمال زبان فارسی را تأمین نمود و آن را از خرابی ایمن داشته است. در آن دوران كه در نثر فارسی برخی جریان های نامطلوب ظهور نمود(چنانكه در زمان تهاجم مغول و پس از آن) نفوذ زبان عربی بی نهایت افزود و گاه نظری پیدا می گردد كه واژگان زبان فارسی در نثر همه عربی است و نفوذ زبان عربی دیگر جهت های ساختار زبان فارسی را فرا گیرد) در چنین دوره ها شعر در پایگاه فارسی سخت استوار داشت و نگذاشت كه اصالت فارسی كاهش یابد و مساعدت نمو دكه ساده نویسی و ملی گرایی كه در نثر نیز پیوسته ادامه داشت ترجیحاً دست بیابد.
امروز نیز همین امید را داریم امید است كه امروز نیز شعر برای رهایی از بحران فارسی تاجیكی فرارود رسالتی تاریخی خود را ادا كند زبان تاجیكی فرارود در سده بیست به چند سبب تاریخی تا اندازه ای ناتوان و درشت گردید و زیبایی و شیوایی آن كاستگی گرفت. شعر اصیل برای اصلاح آن و بازگشت به اصل نقشی مؤثر ایفا خواهد نمود.
برای اینكه شعر در راه اجرای رسالت تاریخی خویش توفیق یابد لازم است دوره فترت شعر كه خیلی به دراز كشیده است زودتر پشت سر گذاشته شود به نظر می آید كه اصلاح وضع زبان فارسی تاجیكی و شعر در فرارود با هم به وقوع بپیوندد فارسی تاجیكی و شعر از نخست همیشه آمده اند همه عمر با هم راه تاریخی پیموده اند و بحران را نیز با هم از سر به دور خواهند انداخت. زبان تاجیكی فرارود با آنكه در چند قرن اخیر هرگز به رشد و كمال آن سازگاری نداشته است توانست اصالت فارسی تاب را بیشتر از دیگر مناطق قلمرو آن نگهداری كند در دوران استقلال سیاسی، بعه شرط غمخواری مخصوص دولت و همه جامعه برای رشد زبان ملی زمینه آماده خواهد بود مادامی كه چنین باشد جای بسی امید است كه نه از بر هم خوردن شعر و نه از اینكه عمر شعر به آخر می رسد بلكه از رسالت تاریخی شعر برای رشد منجمده زبان وادبیات و فرهنگ ملی برای بقای عمر ملت سخن گفتن لازم می آید.اما جهت رفع فترت شعر چه باید كرد و چه باید كرد كه زمینه ای برای ادای رسالت تاریخی شعر فراهم آید.
به نظر بنده مهم برای رسیدن به شعر به اصل خود از راه فعالیت اجتماعی حاصل می آید.
۱- نخست اهل جامعه و به خصوص عاشقان شعر و شاعری بایستی به درك حقیقتی برسند كه شعر و نظم از هم متمایزند و ایندو را یكی دانستن نشانه پژوهش علمی باید برای عمق بُرد خود شناسی نوع ادبی خدمت كند ویژگی های تاریخی شعر فارسی در فرهنگ ملت تاجیك باید مورد پژوهش باشد.
۲- شعر بایستی همیشه در راه نوجویی قدم بنهد و تحول پذیرد. اگر چه اصطلاح «شعر نو» در سده بیست پیدا شده شعر ما در طول تاریخ همیشه تحول پذیر بود. مهمترین پدیده این نوانگیزی مستمر آن است كه سبك خراسانی، سبك عراقی، سبك هندی و.... دنبال هم آمده اند و شعر ما از رودكی و فردوسی تا بیدل به كلی از هم تفاوت دارد تغییراتی كه در طول هزار سال در شعر فارسی جریان داشت از ظرافت یك ادبیات بزرگ جهانی بازگو می كند نوپردازی جانفزا امروز هم ادامه دارد اگر روند مزبور همچنان ادامه پیدا كند شعر ما پیری نخواهد پذیرفت و عمر آن به پایان نخواهدرسید.
نیرو گرفتن روند نوانگیزی اثر نامطلوب فترت شعر را پایین برده و جهت رفع آن مساعدت خواهد نمود.
۳- تازه جویی گسترش روزافزون روابط ادبی را تقاضا دارد شعر فارسی و از حمله تاجیكی، همان گونه كه در قرن بیست بود باید همواره از روندهای پیشرو شعر جهان برخوردار باشد اگر شعر ما (ونیز هر بخشی دیگر از فرهنگ ملی) از دستاوردهای جویا و پویای جهان بهره بردارد جهانی شدن آن سبكتر خواهد شد ولی هدف اصلی نباید جهانی شدن باشد بلكه هدف عمیق برد خودجویی و خودرسی و هستی شناسی از بینش زبان شناختی است كه اگر به سطح عالی برسد شعر ملی را جهانی می كند دسترسی و آشنایی با دستاوردهای طبع و ذوق والای كشورهای دیگر بر امكانات بدیعی شعر ملی خواهد افزود و جهت تجدید و تحول و جذبیت بیشتر آن مساعدت خواهد نمود.
گسترش روابط بین المللی در نخستین مراحل تاریخ شعر فارسی یكی از عمده ترین وسیله های افزون بر غنامندی آن بوده و امروز هم بایستی چنین بماند هیچ ملتی و كشوری بدون همبستگی خارجی، نمی تواند وجود داشته باشد.
۴- نباید فراموش كرد كه بنیاد ملی در هر قرن و زمانی عامل اساسی در رشد و ترقی فرهنگ، هنر و ادبیات بوده است ویژگی های ملی عمده ترین سنت های ادبی كه در طول قرن ها طبع و ذوق ملت را پرورانده اند زمینه ای اصلی در رشد شعر است پیشرفت همیشه پایه بر زمینه ملی دارد اگر رویداد تازه ادبی از زمینه ملی نمو نكرده پس از آن عنصری بیگانه خواهد بود كه به تفكر ادبی و ذوق زیبایی شناختی ملت سازگار نیست هر چه از ادبیات كشورهای دیگر به ادبیات ما وارد شده است به طبع ذوق ملت به رسوم و سنت های ادبی ملی سازگار و به درونمایه ادبیات ملی همرنگ می گردد و آنگاه برای پیشرفت ادبیات ملی اهمیت خواهد داشت چون به تحربه مردم كشورهای دیگر رو بیاوریم هدف كلیشه پذیرفتن نیست بلكه بر حسب ویژگی ها و طبیعت ادبیات خویش اندوختن تجربه دیگران خواهد بود.
گاهی به نظر می آید كه برخی از شاعران ما از غرب معاصر شعر سپید وبی وزن و قافیه را با سطحی نگری پذیرفته اند در این صورت برخی از آثار آنها با پیشرفت ادبی مساعدت نمی كند شعر ما را به گذشته دو سه هزار ساله، به زمان اوستا و گاتهای آن می برد كه نمی توان به عنوان پیشرفت دانست پذیرش شعر آزاد شعر سپید و نظیر اینها در ادبیات تاجیكی هرگز امری نامطلوب نیست بلكه تأثیر بر آن است بینش سطحی، تقلید خشك، عجز و دست كوتاهی در استفاده هنرمندانه تجارب دیگران عنصرهایی بیگانه و خرابكار را وارد ادبیات ما می سازد و باید از چنین عنصرها پرهیز داشت.
مسلم است كه خبر پایان عمر شعر بیشتر از غرب می آید. چندی است كه در غرب به ویژه در آمریكا عواملی كه از حسن شعر می كاهند و آن را به نابودی می كشانند فعال گردیده اند بنابراین ضمن توجه به تجربه ادبی كشورهای غرب بایستی عوامل مذكور را تشخیص داد. همزمان در ادبیات غرب روندهایی مهم نیز نیرو می گیرند كه به كالبد شعر روحی تازه می دمند ما در سده بیست از این رو روندهای كارساز استفاده فراوان داشته ایم. اگر تا سده بیست شعر اكثر ملت های شرق از دستاوردهای شاعران بزرگ روشی تازه آموختند باید گفت این اثر پذیری بسی بارور آمد در برابر لازم به یادآوری است كه نباید تحول و برد مهم شعر تاجیكی در سده بیست را صرفاً نتیجه تأثیر پذیری از خارج دانست بلكه دستاوردهای اساسی در نوپردازی بیشتر ریشه ملی دارد و پیامد تحول تاریخی چند قرن در شعر ملی است. اعتقاد ما بر این است كه چندی از طرزهای نو و گونه های تازه در ادبیات را كه از بیرون وارد گردیده اند در نوآوری های قرن بیست بر گونه و روش های سنتی نباید ترجیح داد و به آنها ارزش مهمترین اندوخته را قایل بود تغییر و تحولی كه در غزل روی نمود برای ترویج ادبیات ما اهمیتی بیشتر داشته و در تجدید اندیشه ادبی و شعور زیبایی شناختی ملت نقشی مثبت و پر ارزش گذاشت. نوانگیزی كه براساس اندوخته های فرهنگ ملی صورت پذیرفته است روح ملت را عمیق تر منعكس می سازد.
سرودهای لایق(۱۹۴۱ – ۲۰۰۰) در این بابت گواه حال می باشد شاعری است كه هستی تاریخی تاجیكان فرارود را به نهایت برجستگی تصویر نموده است. او از ابتدا در انواع گوناگون شعر نو نیرو آزموده امكانات مختلف عروض آزاد را آزمود، در میدان شعر نیمایی بسی جولان نمود، در عین زمان رباعی و دو بیتی غزل و دیگر گونه های مرسوم شعر ملی را ترك نگفت. لیكن در كمال اوج هنری لایق كه شعرش تضادهای اجتماعی زمان را گسترده تر و كامل تر فرا گرفته و محتوای فلسفی آن عمق بیشتری یافت .
می بینیم كه كم كم از گونه های تازه دست كشیده و بیشتر به انواع كلاسیك و از جمله غزل توجهی ویژه نمود آخرین مجموعه شعرهای لایق كه به نام «فریاد بی فریادرس» در سال ۱۹۹۷ چاپ شد و لبریز از آهنگ فجیع و بازتابی از بحرانی شدید در خودشناسی اجتماعی و معنوی ملت است، بیشتر حاوی غزل های اوست. غزل لایق را غزل نو باید خواند كه متفاوت با غزل كلاسیك و حاصل اندیشه سده بیست و رابطه های پر ثمر شاعر با ادبیات كشورهای شرق و غرب و از جمله روابط با ایران و افغانستان امروز می باشد.
غزل میان سروده های دیگر شاعران معاصر تاجیكستان نیز جایگاهی ویژه دارد در بسیاری از موارد ماهیت تازه شعر تاجیكی امروز در غزل این نوع ادبی بهتر و روشن تر منعكس گردیده است.
لازم به گفتن است كه غزل در آثار آن شاعران معاصر كه در فترت شعر نقشی داشته اند نیز فراوان است. غزل در شعر امروز تاجیكی كاربرد فراوانی دارد و پژوهش هایی در این زمینه می تواند ماهیت و رسالت تازه شعر و نیز خصوصیات فترت آن را به روشنی آشكار سازد.
به همین گونه می توان نتیجه گیری نمو دكه در شعر امروز تاجیكی (از آغاز تا دهه شصت سده بیست تا آغاز سده بیست و یك) دو جریان بزرگ كه هر دو از نیروی شگرفی برخوردارند وجود دارد یكی شعر تحقیقی تحلیلی و تصویری، شعر نو به مضمون و شكل تازه كه از شعر دوران گذشته تفاوتی بارز دارد و دیگری شعر فترت كه از دوره پس از سیدا و شوكت بخارایی از پایان سده ۱۸ تا امروز ادامه داشته و نیز گویی چندباز تا اندازه ای تغییر رنگ نمود و امروز هم گاه لباس نو در بر می كند ولی همیشه در تصویر شاعرانه ماهیت زمان عاجز است جریان دوم نمی تواند از شعر تاجیكی امروز نمایندگی بكند ولی بسیار قوی است و سطح عمومی ادبیات را به پایین می كشاند. این جریان به موجب اینكه حاصلی از دوران معنویت است. سطح فرهنگی جامعه را پایین می برد و بر سروده های نمایندگان جریان اول پیشقدم اثری منفی می گذارد و این خطر وجود دارد كه در مرحله ای حساس از رشد ادبیات جریان اول را تحت نفوذ خود قرار دهد.
به اندیشه ما، جهت پایداری اصالت زبان و بالا بردن سطح سواد جامعه و فرهنگ افراد استواری بنیاد معنوی ملت و نجات شعر از فترت طولانی و در پی آن رشد و كمال آن مبارزه می یابد.
پانوشت:
۱- صدرالدین عینی. نمونه ادبیات تاجیك مسكو ۱۹۲۶، ص ۵۲۹.
۲- صدر ضیاء تذكار اشعار. تهران سروش، ۱۲۸/۲۰۰۱ ص ۲۵. نیز محمدجان شكوری بخارایی. «تذكار اشعار» و مسئله پیدایش شعر نو. نامه پارسی ۱۳۸۲، شماره یك، ص ۱۶۵- ۱۹۸.
۳- س. دوران اف وزن اشعار ابوالقاسم لاهوتی. دوشنبه ۱۹۷۴، ص ۸۰.
۴- صدرالدین عینی، كلیات، ج ۱۱. بخش دوم، ص ۲۱۷.
۵- صدرالدین عینی، نمونه ادبیات تاجیك، ص ۱۹۴.
۶- همان اثر، ص ۵۱۸.
۷- ر. ك: محمدجان شكوری بخارایی. سرنوشت فارسی تاجیكی فرارود در سده بیست دوشنبه، ادیب، ۲۰۰۳، جستارها، تهران، اساطیر، ۱۳۸۲،ص ۵۱- ۹۱.
محمدجان شكوری بخارایی
برگرفته از: فصلنامه رودكی
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید