شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نثر فارسی از گذشته تا حال


نثر فارسی از گذشته تا حال
نثر فارسی از هزار سال پیش تاكنون، تحولات و تطورات بسیار به خود دیده است:
در اواخر قرن سوم تا اوایل قرن چهارم كه ایرانیان پس از دو قرن بی خطی، صاحب خط شدند، كوشیدند پارسی بنویسند و از نوشتن با انشاء عربی به پارسی بازگردند. دراین خط جدید كه از عربی اقتباس شد طبعاً همسانی خط و ارتباط و علائقی كه با زبان عربی در دویست سال گذشته پیدا كرده بودند موجب ورود لغات عربی به خط و زبان فارسی گشت، اما ایرانیان كه مایل بودند، زبان پارسی استقلال خود را حفظ كند، می كوشیدند كه در ترجمه كتب عربی به پارسی ـ كه بسیاری از آن كتابها را هم خود ایرانیان در زمانی كه خط نداشتند به عربی نوشته بودند ـ لغات پارسی به كار ببرند، همانگونه كه امروزه مترجمی كه مثلاً زبان فرانسه یا انگلیسی یا زبانهای دیگر متنی را ترجمه می كند مایل نیست حتی یك لغت را به صورت اصلی بیاورد و ترجمه ناشده باقی بگذارد.
كتبی كه در آغاز شكل گرفتن خط و زبان جدید فارسی(دری) ترجمه شده بیشتر الفاظش پارسی بود و جز لغاتی اصطلاحی كه ناگزیر بودند به صورت عربی آن را عیناً نقل كنند اكثر الفاظ به فارسی نوشته می شد كه نمونه های آن ترجمه تاریخ طبری (موسوم به تاریخ بلعمی) و ترجمه تفسیر طبری و حدودالعالم و نظایر آنهاست. در قرنهای چهارم و پنجم این اهتمام به پارسی نویسی ادامه داشت و در اغلب كتب این دوران، این حالت بخوبی مشهود است. اما از اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم كه عرفان و تصوف در شعر و نثر فارسی گسترش یافت و تعداد نویسندگان و شاعران صوفی و عارف رو به ازدیاد نهاد، ورود لغات عربی به زبان فارسی افزایش گرفت، زیرا زبان عرفان، زبان رمز و راز و كنایات و اصطلاحات عرفانی بود، و چون لغات و اصطلاحات از كتب عرفانی عربی به فارسی می آمد و معمولاً اصطلاح را چه دینی و چه علمی و چه عرفانی به آسانی نمی توان معادل سازی كرد. اصطلاحات عرفانی، همچون اصطلاحات دینی در زبان فارسی شیوع یافت. پیش از این ایرانیان، اصطلاحات دینی را هم غالباً به پارسی برگردانده بودند مخصوصاً اصطلاحاتی كه زیاد مورد نیاز بود. مثلاً به جای «صلوهٔ» نماز گفتند و به جای «صوم» روزه گرفتند و حتی نام نمازهای پنجگانه را به فارسی وضع كردند: نماز بامداد، نماز پیشین، نماز دیگر،‌نماز شام، نماز خفتن. بعضی لغات و اصطلاحات كه برای هر روز یا برای همه كس در همه حال مورد حاجت نبود معادل سازی نشد مانند: حرب، غزوه، حج، زكوهٔ و مانند آنها.
ورود لغات عرفانی به فارسی، تعداد الفاظ اصطلاحی را دو چندان یا چند چندان كرد، چون پیش از آن فقط لغاتی دینی و فلسفی و كلامی كه بعضی هم یونانی بود و عربی نبود، همانگونه كه به زبان عربی (با وجود آنكه دروازه لغت را عربها به روی لغات بیگانه بسته بودند) وارد شده بود به فارسی هم ورود پیدا كرد، چه به صورت معرب آن و چه به صورت اصلی. اما سیل اصطلاحات عرفانی كه از كتب عربی صوفیان به ادب فارسی سرازیر گشت و حتی جملات و كلمات قصار صوفیان كه اگر به صورت اصلی ادا نمی شد آن تأثیر را نداشت یا اصولاً مطلوب، مفهوم نمی گشت نظیر «اناالحق» حلاج یا «لیس فی جبتی سوی الله» بایزید بسطامی و نظایر متعدد آنها، موجب شد كه پارسی نویسان نتوانند این سیل الفاظ و تعبیرات و عبارات را مهار كنند و به پارسی برگردانند. سُكر و صحو، تجلی و استتار و مراقبه و الفاظ اصطلاحی بی شمار دیگر، الفاظ معدود و محدودی نبودند كه بتوان به آسانی آنها را ترجمه كرد، چرا كه هركدام علاوه بر معنای اصطلاحی ـ كه اصطلاحی به آسانی قابل تبدیل نیست ـ متكی به عباراتی یا اقوالی بودند نظیر «مشاهده الابرار بین التجلی و الاستتار» كه اینگونه عبارات مرجع و مسند و متكای كلماتی چون تجلی و استتار بود. بنابراین اگر می بینیم آن تقیدی كه در پارسی نویسی بزرگانی چون فردوسی( در شعر)و بیهقی(در نثر) داشتند، در نویسندگان و شاعران قرن ششم یا هفتم دیده نمی شود. دلیل آن نیست كه علاقه نویسندگان قرن ششم به پارسی كمتر بوده است، بلكه موضوع و مطلب كلام و نوشته آنان با موضوعات قرن چهارم متفاوت بود. موضوع كار فردوسی و بیهقی، تاریخ ایران و مسائل مربوط به ایران بود و طبعاً مسائل ایران را با واژه های ایرانی می توان بیان كرد، اما مثلاً كتابی كه مربوط به فلسفه یونان باشد طبعاً با اسامی و الفاظ یونانی سروكار پیدا می كند و نمی توان از استعمال لفظ یونانی پرهیز كرد، همچنین است مثلاً تفاوت ترجمه تفسیر طبری كه تفسیر قرآن كریم است با ترجمه تاریخ طبری (بلعمی) كه با زبان عربی كمتر ارتباط دارد.
در متون قرنهای چهارم و پنجم نیز آن دسته از نوشته ها كه صرفاً مربوط به ایران و ایرانی بوده بیشتر الفاظش فارسی است. اما در همین زمان می بینیم كه بعضی نامه ها از سلاطین ایران كه به خلفای عباسی نوشته می شد یا تماماً عربی است یا اگر هم می خواستند با فارسی نویسی شخصیت خود و كشور خود را بنمایانند باز لغات عربی در آن بیشتر از نامه های معمولی داخلی بود، و حتی كاتبان سلاطین در
نامه های داخلی هم برای اظهار فضل مخدوم خود و خود، به نوشتن نامه هایی مشحون از لغات دشوار و حتی مهجور عربی پرداختند. كتابهایی چون التوسل الی الترسل و عنبهٔ الكتبهٔ شاهد بارز این مطلب است.
ورود مضامین عرفان و تصوف به شعر و نثر فارسی مخصوصاً در قرن ششم هجری كه از اعاظم كتب صوفیه كه به عربی نگاشته شده بود مانند آثار ابوعبدالرحمن سلمی، اللمع فی التصوف، آثار ابن عربی،‌نشأت می گرفت موجب رواج تعداد زیادی اصطلاحات عرببی در شعر و نثر فارسی شد و این اصطلاحات دهان به دهان می گشت موجب شد كه حافظ بگوید: «دهان پر از عربی است.»
زبان عرفانی، زبان راز و رمز است و زبان رمز خود زبانی است كه معادل سازی در آن مشكل بلكه محال است. لغت رمزی را تفسیر می توان كرد اما ترجمه نمی پذیرد. اصطلاحات عرفانی با تعبیرات شاعرانه مشابهت و نزدیكی دارد، به همین جهت زبان شعری برای بیان عرفان و تصوف قویتر از زبان نثر است. چون زبان عرفان و زبان شعر هر دو زبان «رمز و راز» است و به همین جهت شعر مولانا و حافظ و شاه نعمت الله ولی را نمی توان طوری به نثر برگرداند كه همان معنا و حالت شعری را برساند. علت این كه نثرهای عرفانی نظیر نثر خواجه عبدالله انصاری و نجم الدین رازی، با شعر آمیخته است همین است كه زبان شعر به یاری زبان نثر می آید و مفهوم آن را گویاتر می كند و حتی از آن فراتر خود، شعرگونه یعنی «مسجع» می شود. همنشینی شعر با نثر در كلام خواجه عبدالله انصاری موجب رسایی كلام او شد و نثر او هم با نثر شعر هم نوا گشت و این تأثیر عمیق، در سایر آثار منثور غیر عرفانی، چون كلیله و دمنه هم منعكس گشت و در نثر گلستان به اوج خود رسید.این نكته را هم نباید فراموش كرد كه نویسندگان و شاعران اوایل ادب فارسی یعنی قرن چهارم هجری چون هنوز سایه تسلط خلفای عباسی را بر سر كشور خود احساس می كردند، زبان و فرهنگ ایرانی را وسیله ای برای نجات از این سایه تیره می شمردند و در نتیجه از استعمال لغات عربی به تعبیری برای‌آنها زبان خلفای عباسی بود اجتناب می ورزیدند، در حالی كه در قرنهای بهد كه ایرانی خود را مستقل می دید و رنج تسلط بیگانه گلویش را نمی فشرد، زبان عربی را زبان قوم غالب كه بر مغلوب تحمیل شده باشد نمی شمرد و احساس نمی كرد و به بیان دیگر در زمان بزرگانی چون سعدی و مولوی و حافظ، لغات عربی در حكم اتباع زبان فارسی شده بودند و به استخدام زبان فارسی در آمده بودند. نه اینكه مانند قرون اول هجری «زبان غالب» محسوب شوند.
اما در مقابل این عامل ازدیاد لغات اصطلاحی عرفانی در نثر و شعر فارسی، عامل دیگری موجب افزایش لغات و تعبیرات عربی در نثر فارسی شد كه به نثر شیرین فارسی لطمه وار ساخت این عمل زبان رمز و راز عرفانی نبود، بلكه به كار گرفتن بی رویه لغات عربی و حتی لغاتی كه نزد خود عرب زبانها هم متروك بود در نثر فارسی بود كه این روش نادرست را بعضی دبیران و كاتبان معمول و متداول كردند. دشوارنویسی به صورت ناموجه و حتی می توان گفت ناپسند، در نثر موسوم شد. شاید به ذهن بعضی جوانان خطور كند كه بسیاری از اشعار و ادبیات هم دشوار است، باید عرض كنم دشواری شعر غیر از دشواری نثر است.
آنچه در شعر ایجاد دشواری می كند از چند عامل بیرون نیست:
الف: تعبیرات و لغات رمزی شعر
ب: تلمیحات و اشارات
ج: معانی بعضی لغات كه در زمان شاعر متداول بوده و بعداً مهجور شده است
د: اصطلاحات (نظیر اصطلاحات علمی یا مذهبی یا عرفانی) مثلاً این بیت حافظ:
به سر جام جم آنگه نظر توانی كرد
كه خاك میكده كحل بصر توانی كرد
هنگامی معنایش روشن می شود كه خواننده بداند منظور از «سّر جام جم» و «میكده» چیست اگر رمز این دو دانسته شود، مشكلی نیست یا وقتی سنایی در حدیقه می گوید:
عشق برتر از عقل و از جان است
«لی مـع الله» وقت مــردان است
درك معنای بیت مستلزم دانستن حدیث «لی مع الله» وقت لایسعنی فیه ملك مقرب و لا نبی مرسل» است و آگاهی از معنای «وقت» در اصطلاح صوفیان.
یا این بیت حافظ:
دل ز ناوك چشمت گوش داشتم لیكن
ابروی كمانـدارت می بــرد بــه پیشــانی
وقتی معنایش روشن می شود كه بدانیم تركیب «گوش داشتن» به معنی «مواظبت و محافظت كردن» است و معنی دیگر به «پیشانی»، «گستاخی» است.
زبان شعر، زبان رمز است و وقتی كلید كشف رمز به دست ما باشد كار آسان است. اما دشوارنویسی در نثر، آن است كه مشكل ترین لغات مهجور و متروك بدون آنكه رمز و رازی در كار باشد و سودی از این كار ببریم بجای لغات ساده و روان بنشانیم بطوری كه كشف معنای عبارتی كه تماماً از الفاظ پیچیده و غامض ساخته شده به آسانی میسر نباشد و حتی بعضی از آن لغات را در همه كتب لغت هم نتوان یافت ولی زبان شعر یكسره دشوار نیست در هر بیتی یا یك یا دو واژه مبهم یا رمزی ممكن است وجود داشته باشد كه با قرائن موجود در كلمات دیگر در بسیاری موارد بدون مراجعه به كتاب لغت و پرس و جو حل می شود و هر جا هم كه دشواری حل نشود و بپرسیم، آن مشكل حل شده در خاطر می ماند و در نظایرش دیگر ایجاد مشكل نمی كند و چون شعر اصولاً زبان عاطفی و زبان رمز و راز و عشق و عرفان است خواننده از مشكلات، دلخسته و رمیده نمی شود بلكه حل مشكل هم برای او لذتبخش است، در حالی كه در نامه ها ترسلات كه غرض ابلاغ پیام و مقصد و مقصودی آنی است كه حتی تأخیر در ابلاغ پیام گاه مضرات و مخاطراتی در پی دارد اقتضا نمی كند كه گیرنده نامه، این در و آن در زند تا مقصود را از لابلای گردنه های پر پیچ و خم جمله های نامفهوم و نادرست دریابد.
علت اینكه بعضی كاتبان و دبیران پیچیده نویسی را اختیار كردند ظن غالب آنست كه چون دبیران دستگاهها و دیوانهای رسالت، برای ممدوح می نوشتند نه برای عامه مردم، بدین جهت می كوشیدند كه با استعمال لغات و تعبیرات دشوار، فضل فروشی كنند و درجه والای علم و اطلاع خود را به رخ مخدوم خویش و هم گیرنده نامه بنمایند، مخاطب نیز چنین روشی در پیش می گرفت و در نتیجه مسابقه دشوارنویسی روز بروز شدت بیشتری می یافت.
نكته قابل توجه آن است كه این مغلق نویسی به نامه های دیوانی منحصر و محدود نگشت و به كتب تاریخ نیز سرایت كرد و باز می دانیم كه نویسندگان كتب تاریخ نیز در دورانهای گذشته همان دبیران و كاتبان حكمرانان بودند، و تاریخ، شرح فتوحات( درست یا نادرست) ممدوحان آن نویسندگان بود.
قسمت عمده نثرهای دشوار را «مكتوبات دیوانی» و «تواریخ تشكیل می دهد و در انواع دیگر كتابها و نوشته ها، مغلق نویسی به ندرت دیده می شود.
خواننده جوان باید به این نكته هم توجه داشته باشدكه دشواری بعضی متونی كه استفاده از آنها به عموم مردمان راجع است نظیر كلیله و دمنه و مرزبان نامه، مشمول این قاعده مغلق نویسی نیست زیرا اولاً نثر گذشتگان درهرحال با نثر معاصر یكسان نیست و ساده ترین نثرها نظیر قابوسنامه و سیاستنامه و تاریخ بیهقی نیز دشواریهایی دارد كه به شیوه كلام عصر و زمان نویسنده و آداب نوشتن ـ كه در قدیم ساده و محاوره ای نویسی را مجاز نمی دانسته اند ـ باز می گردد و حتی گلستان سعدی كه فصیح ترین نثر فارسی است مشكلاتی دارد.
اینگونه مسائل و مشكلات از یكسو به كهن بودن متن باز می گردد و از سویی به تكلفی كه در حدود معتدل و متداول، همه اهل ادب بدان معتقد بوده اند اما می بینیم كه دشواری بیان كتابهای داستانی چون سمك عیار، داراب نامه، حمزه نامه، ابومسلم نامه و كتابهای دیگر كه برای عامه مردم نوشته می شده است بسیار كمتر از كتابهای است كه از آنها نام بردیم و حتی در یك زمان واحد مثلاً روزگار سعدی كه شاعری چون او در شعر و نثر روش «سهل و ممتنع» را در پیش می گیرد باز كتابهایی بسیار دشوار همچون تاریخ وصاف (نثر مصنوع) و اخلاق ناصری(كه در نثر مرسل) همزمان با «گلستان» نوشته می شود. پس از این مقدمه، اینك نظری به انواع نثر در زبان فارسی بیفكنیم . نثر را معمولاً به سه نوع تقسیم می كنند: نثر مرسل، نثر مصنوع، و نثر مسجع.پیدایی نثر فارسی هم به همین ترتیب بوده است. یعنی اول نثر مرسل پیدا شد، چون اولین نیاز انسان به نوشتن، نوشتن نامه بود كه نامه بنویسد و «ارسال كند» و نام مرسل از نامه نگاری پدید آمد. نثر نامه، در ابتدا ساده بود( و معمولاً همیشه از دیگر نوشته ها ساده تر است) چون در مراحل نخست، آنچه در زبان محاوره جاری است به مكتوب مبدل می شود، و «خط» مجموعه علائمی است كه جایگزین «صدای الفاظ» می شود و علامات شنیدنی به علامات دیدنی مبدل می گردد. نثر نامه در آغاز ساده و حتی بسیار ساده است، اما هرچه نویسنده فاضلتر باشد معمولاً به دو سبب نثرش به دشواری می گراید یكی آنكه «نامه» سند است و وقتی آدم فاضلی به كسی نامه
می نویسد مانند مقاله و كتاب نوشتن، سند فضل و دانایی و یا نادانی به دست دیگران می دهد و از قدیم، «نوشتن» مهمتر از گفتن بوده است و جامی شاعر بزرگ قرن نهم می گوید «نبشتن ز گفتن مهمتر شناس» دیگر آنكه معمولاً شخص فاضل، خواسته یا ناخواسته فضل او در نوشته او اثر می گذارد و نثرش از سادگی و بساطت، خود به خود رو به دشواری می رود و این سیر در رقابتها گاهی كار را به «فضل فروشی» هم می كشاند. نثر مصنوع یا دشوار، به تعبیر و تعریف اهل ادب، نثری است كه از صنایع ادبی ـ كه در ابتدا مخصوص شعر است ـ در آن راه می یابد و مصنوع بودن به دشواری می انجامد.
نثر مسجع، نزدیك شدن نثر، به شعر است. نثر هر چه روان و دلپسند باشد معمولاً به دلنشینی شعر نمی رسد، مخصوصاً نثر پیشینیان كه به سبب همان تصنعات و دشواریها نه تنها دلنشینی نمی یافت بلكه گاهی موجب رمیدگی و انزجار خواننده می شد،( و از این حیث با نثر با نثر معاصر قابل مقایسه نیست، چون روانی و سادگی نثر معاصر، رمز موفقیت آن است) این را هم باید توجه داشت كه نثر مسجع دو گرایش داشته است: گرایشی به ساده نگاری كه نمونه بارز آن نثرهای خواجه عبدالله انصاری است و گرایشی به نثر مصنوع كه نمونه آن مقامات حمیدی است۱ و سعدی كه پدید آورنده بهترین نثر مسجع است، در واقع پیكره ظاهری و قالب نثر خود را با نظر مقامات حمیدی طراحی كرده است ولی سادگی و بساطت و روانی كلام را از خواجه عبدالله انصاری آموخت، و البته هنر خاص خود را كه به قول قدما«یدرك و لایوصف» است و به وصف در نمی آید از خویشتن،‌بنیاد نهاده است.
استاد دكتر خطیبی در كتاب فن نثر در ادب پارسی۲ درباره سیر نثر از مرسل به مسجع معتقد است كه: «نثر مكتوب كه از آن به نثر مرسل یا مطلق تعبیر می كنیم، در سیر مراحل تطور خود به تدریج مانند نظم، در آن جمل و عبارات به قطعات مجزا و مستقلی تبدیل می شود كه مانند مصاریع شعری در برابر هم قرار می گیرند و قافیه نیز با عنوان سجع یا ازدواج در آن به كار می رود و صنایع لفظی و معانی شعری هم، چنانكه خواهد آمد، در آن گاه با وسعت مجالی بیشتر اره می یابد و نثر تا آنجا به نظم یا شعر....نزدیك می شود كه نه تنها فصل ممیزان این دو، همان وزن عروضی كامل است، آن هم به مفهوم خاص و بلكه اخص آن، در حالی كه هنوز به این نوع كلام، عنوان نثر اطلاق می گردد.» تقسیم بندی نثر به سه قسمی كه گفته شد معمولاً تقسیم بندی از لحاظ جمله بندی ظاهر كلام و استعمال الفاظ ساده و یا مشكل و موزون یا ناموزون است. اما از جهت مطلب مورد نظر در نثر نیز، نثر را به منقسم كرده اند.
دكتر خطیبی می نویسد.«در قرون اولیه هجری، متقدمان از ارباب ادب و بلاغت عرب، نثر را به «خطابه» و «ترسل» تقسیم می كردند و چنانكه پیداست، در این تقسیم، نه تنها به اغراض نثر نگریسته و به اسالیب و الفاظ توجه نداشته اند، زیرا در آغاز دوره تطور، نثر در زبان عرب، جز در مورد خطابه و ترسل به كار نمی رفت....»۳ از دیدگاه او،«نثر محاوره» نخستین مرحله از مراحل نثر است و بر خلاف نظریه كسانی كه اصولاً زبان محاوره را كه زبان شفاهی است متمایز از زبان نثر ـ كه زبان كتبی و به هر حال تابع قیودی دیگر است و از امكانات و ابزار زبان شفاهی بی بهره ۴ ـ می شمارند، معتقد است كه: تنها این نوع از نثر [یعنی نثرمحاوره] است كه می توان آن را با سلب ممیزات نظم، تعریف و تعبیر نمود،‌زیرا در آن نه در انتخاب لفظ و نه در بیان معنی، ضوابط و قیودی وجود ندارد و بین الفاظ، تفاوت و تفاضلی از حیث تناسب و كیفیت تطابق با معنی، به نظر نمی رسد.۵ » بدین نحو، تقسیم بندی نثر از نظر ایشان به چهار قسم می شود: نثر محاوره نثر خطابه، نثر مرسل، نثر فنی،۶ و معتقد ایت كه: «در نثر مرسل وظیفه لغت و تنها بیان معنی است در حدی كه معنی را كامل و تمام و رسا منتقل كند.. به همین مناسبت نیز در این قسم از نثر، از میان سه شیوه مختلف ایجاز و مساوات و اطناب، معمولاً مساوات انتخاب می شود.» وی معتقد است كه درنثر محاوره: «گوینده كلیه تعبیرات و لغاتی را كه زبان محاوره و مرتجلا در دسترس اندیشه او می گذارد، به كار می برد. معمولاً گزینش و انتخابی از جهت كلمات و الفاظ در میان نیست. معنی، در قالب جملی ساده كه در آن جز قواعد كلی زبان، ضوابط دیگری مراعات نمی وشد بیان می گردد......
«در نثر خطابه، برای نخستین بار، ضوابطی خاص، كلام را محدود و مقید می سازد و همین مشخصات است كه نثر خطابه ر در حد فاصل بین نثر محاوره و نثر مكتوب مرسل جای می دهد...در نثر خطابه،‌به اقتضای مورد و مقام، گوینده تا آن جا كه حدت ذهن و قدرت حافظه و ارتجال و وسعت دایره معلومات و عمق اطلاعات و استعداد به او اجازه می دهد، از میان لغاتی كه زبان در اختیار او می گذارد، فصیح ترین و اصیل ترین و خوش آهنگترین را بر می گزیند و در بیان سخن،‌از سبك اطناب به اصطلاح ممل به روش مساوات می گراید و معانی را معمولاً با نظم منظمی به هم می پیوندد .....
در نثر مرسل، وظیفه لغت تنها بیان معنی است در حدی كه معنی را كامل و تمام و رسا منتقل كند. به همین مناسبت نیز در این قسم از نثر، از میان سه شیوه مختلف: ایجاز و مساوات و اطناب، معمولاً مساوات انتخاب می شود و دو ركن كلام یعنی لفظ و معنی دوشادوش یكدیگر پیش می روند......
در نثر فنی، نویسنده برای بیان معنی، كوتاه ترین راه را انتخاب نمی كند، بلكه خواننده را همراه خود از راهی طویل پیش می برد تا در طی این مسیر، مجال آن داشته باشد كه او را با مناظر گوناگون و زیبایی آشنا كند....در نثر فنی، ركن دیگری بر جمل اضافه می شود كه از آن در این كتاب [فن نثر] به ركن زینتی تعبیر شده است.در نثر مرسل، اركان زینتی در جمل راه ندارد، بعكس درنثر فنی هدف اصلی از تألیف كلام، ابداع، و استعمال هر چه بیشتر اركان زینتی است كه در آغاز به صورت كلمات مترادف یا متوازن و مسجع و مرصع و سپس به صورت تركیباتی از همین گونه، در حمل راه می یابد و جمله ها به طریقی ابداع و انشاء می شود كه بتوان این گونه مشخصات لفظی را در آن با آزادی مجال بیشتر مراعات نمود......۷ ادوار نثر فارسی
شادروان استاد ملك الشعراء بهار بنیانگذار دانش سبك شناسی در ادبیات فارسی بود در كتاب سه جلدی سبك شناسی نثر، دوره های نثر فارسی را چنین تقسیم كرده است:
۱- دوره سامانی(۳۰۰- ۴۵۰) هجری
۲- دوره غزنوی و سلجوقی اول(۴۵۰- ۵۵۰) هجری
۳- دوره سلجوقی دوم و خوارزمشاهیان ـ نثر فنی( ۵۵۰- ۶۰۰) هجری
۴- دوره سبك عراقی ـ نثر صنعتی(۶۰۰- ۱۲۰۰) هجری
۵- دوره بازگشت(۱۲۰۰- ۱۳۰۰) هجری
۶- دوره ساده نویسی(۱۳۰۰ تا به امروز ۸)
دكتر شمیسا با گسترده تر كردت ادوار فارسی، دوره های نثر را به ده دوره تقسیم كرده است:
۱- نثر مرسل (معادل سبك خراسانی) قرن سوم و چهارم و نیمه قرن پنجم
۲- نثر بینابین، اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم.
۳- نثر فنی، در قرن ششم.
۴- نثر مصنوع یا صنعتی و نثر ساده در قرن هفتم
۵- نثر صنعتی و نثر ساده در قرن هشتم
۶- نثر ساده در قرن نهم تا اوایل قرن دهم.
۷- نثر ساده معیوب، از قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم.
۸- نثر قائم مقام و تجدید حیات(نثر دوره قاجار) این نثر ساده و خوب است.
۹- نثر مردمی دوره مشروطه (نثر روزنامه).
۱۰- نثر جدید (نثر رمان و نثر دانشگاهی ۹ )
از نظر موضوعات و محتواهایی نیز كه در نثر هزار ساله فارسی به كار رفته است نیز باید سخن گفت. استاد ذبیح الله صفا در مقدمه مجموعه گنجینه سخن۱۰ ضمن بحث ممتعی درباره نثر فارسی انواع موضوعات نثر را با شرح و تفصیل هر یك برشمرده اند كه در اینجا از نظر رعایت اختصار فقط به ذكر عنوانهای موضوعات نثر فارسی اكتفا می كنیم و خوانندگان را برای استفاده بیشتر به كتاب مذكور ارجاع می دهیم.
موضوعات نثر پارسی
۱- داستانهای ملی و پهلوانی.
۲- رمانها.
۳- قصص و حكایات.
۴- تراجم و كتب رجال و تذكره ها و شرح احوال شاعران و عالمان.
۵- تواریخ.
۶- كتب جغرافیا و تواریخ محلی.
۷- آثار صوفیان.
۸- مسائل دینی.
۹- علوم اوائل.
۱۰- سیاست و اخلاق و حكم.
۱۱- ترسل و انشاء
۱۲- هزل و انتقاد.
۱۳- فنون ادبی و لغت.
در تألیف این كتاب كوشیده ایم كه از اغلب موضوعاتی كه در فهرست گذشته می بینیم نمونه یا نمونه هایی، در این مجموعه، آورده شود. اما با قصداینكه حجم كتاب فزونی نگیرد و نیز نقل بعضی موضوعات كه انتخاب آنها نظیر انتخاب صفحه ای از كتب لغت یا قسمتی از یك كتاب جغرافیایی مناسب یا مفید تشخیص داده نمی شود، از همه موضوعات در این كتاب، نمونه نیامده است. مضافاً آنكه سعی بر آن بود كه از كتبی، مطلب انتخاب شود كه هم برای خواننده از حیث تاریخ تطور نثر آموزنده باشد و هم از انشایی فاخر بهره مند باشد كه برای جوان و نوجوان سرمشق نویسندگی نیز قرار گیرد.
با توجه به این مطلب كه حجم محدود كتاب اجازه نمی داد كه از همه كتب نثر ارزشمند قدیم و جدید نمونه آورده شود بنابراین اگر از بعضی كتابها و نویسندگان، در این گزیده، نقل نشده است دلیل بر آن نیست كه كتابهای انتخاب نشده از نظر انتخاب كننده در درجه دوم اهمیت قرار دارد بلكه محدودیت صفحات این كتاب، اقتضا می كرد كه از موضوعات مختلف به یكی دو متن اكتفا شود. برای آنكه خوانندگان بالاخص جوانان با كتابها و نویسنده هایی كه از آنها مطلب انتخاب شده است و آشنا شوند در ابتدای هر مطلب اثر و صاحب اثر معرفی شد و در متونی كه مشكلات لغوی یا عبارتی وجود داشت توضیح و شرح لازم در پایان متن داده شده.امید است این تألف بتواند رغبت خوانندگان جوان را در مطالعه آثار ارزشمند نویسندگان بزرگ كشور ما بیش از پیش برانگیزد و به خواندن و نوشتن هر چه بیشتر مشوق باشد.
منوچهر دانش پژوه
نیاوران، ۱۳۸۳
پانوشت:
۱- دكتر شمیسا، نثر موزون را به دو نوع مرسل و فنی تقسیم كرده است(سبك شناسی نشر، ص۱۴).
۲- فن نثر در ادب پارسی، ص ۲۸.
۳- همان ص ۵۱.
۴- در این خصوص رك: مقاله "زبان شعر" دكتر خانلری هفتاد سخن( جلد اول) شعر و هنر ۱۶۶.
۵- فن نثر در ادب پارسی ص ۵۳
۶- همان ص ۵۳- ۶۰
۷- همان ص ۵۳- ۵۹
۸- سبك شناسی بهار(جلد دوم) ص ۵.
۹- سبك شناسی نثر، ص ۱۳.
۱۰- گنجینه سخن(جلد اول) ص ۴۷- ۱۵۶.
منوچهر دانش پژوه
برگرفته از: برگزیده ی متون فارسی - منوچهر دانش پژوه
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید