چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


جایگاه فرزند و حضانت او در گذشته


در این بخش نظری گذرا به بعضی از جوامع و نظام های كهن داریم تا به میزان ارزش و اهمیت اطفال و پرورش آنها در این جوامع پی ببریم.
روم قدیم: در تمدن های روم قدیم، خانواده تابع اصول مذهبی بود و به صورت پدر شاهی اداره می شد، فرزندان تحت سلطه و ملكیت پدر بودند. قدرت پدری مانند قدرت اربابی حد و مرزی نداشت. پدر حق فروش فرزندش و تنبیه او و هر تصمیم دیگری را نسبت به فرزند داشت، حتی حق حیات و مرگ فرزندان وابسته به پدر بود و او قاضی و مالك الرقاب حقیقی بود. اطفال اهلیت اموال را اگر چه خودشان به دست می آوردند نداشتند و این اموال متعلق به پدر خانواده بود.
روابط حقوقی اطفال با پدرشان مانند روابط حقوقی بین ارباب و برده بود. اطفال در هر سنی تا پدر زنده بود تحت اختیار و قدرت او بودند، نه سن بالای پدر اختیاراتش را سلب می كرد و نه سن بالای فرزند او را از حكومت پدر می رهاند. فرزند بعد از مرگ پدر و گاهی زودتر می توانست صاحب حقوق خود گردد. فروش پسر توسط پدر ناشی از حق تصرف پدر در اموال خانواده بود و پسر از جمله ی اموال خانواده محسوب می شد، چرا كه وجودش وسیله ی ازدیاد ثروت خانواده بود و پدر حق واگذاری او را به دیگری داشت و این عمل، فروختن نام می گرفت. پدر در ضمن معامله می توانست با خریدار شرط كند كه فرزند را مجددا به او بفروشد و پس از باز خرید دوباره این حق را داشت كه فرزند را در معرض فروش بگذارد. الواح دوازده گانه تا سه بار این عمل را جایز و تصریح می كند و می گوید هر گاه پسری را سه بار بفروشند اختیار پدر به كلی از او سلب می شود. در قوانین روم قدیم پسران در خانه محاكمه می شدند و بر اساس حق ابوت، پدر خانواده قاضی محكمه بود و رأی و نظرش قطعی و استیناف ناپذیر بود. مانند قاضی شهر می توانست مقصر را محكوم به اعدام سازد و هیچ مقامی در رأی او حق مداخله نداشت. كائی بزرگ می گوید:
«پدر اختیار تنبیه و مجازات و هلاك زن و فرزندانش را دارد، لذا در تمدن های روم قدیم، اطفال مشابه اشیاء مملوك پدران بوده، به اختیار پدران در معرض فروش یا قرض و كرایه واقع شده یا به قتل می رسیدند».۱
در چین: در زمان كنوسیوس مردان در خانواده دارای قدرت مطلقه، بودند به گونه ای كه پدر می توانست همسر و فرزندانش را به غلامی و كنیزی بفروشد و نیز می توانست فرزندانش را به قتل برساند و چیزی جز آرای عمومی قادر نبود مانع او از قتل فرزندش شود. پدر به تنهایی غذا می خورد و به ندرت زن و فرزندان را بر سر سفره ی خود می خواند و آنها را هم شأن و هم پایه ی خود نمی دانست. چینی ها غالبا نوزادان دختر را می كشتند، یا آنان را به صحرا می افكندند. اگر نوزاد متولد شده دختر بود، خویشان به خانواده ی نوزاد تسلیت می گفتند.
در اسپارت : در آنجا سیاست خشن و بیرحمانه ای را در جهت اصلاح نژاد اعمال می كردند و طبق چنین سیاستی، شوهران برای اینكه زنان خود را در اختیار مردان نیرومند قرار دهند، مورد تشویق و ترغیب واقع می شدند، مورد تشویق و ترغیب واقع می شدند. پدران حق قتل فرزندان خود را داشتند، علاوه بر این بازرسان دولتی نیز كودكان را معاینه كرده ، اطفال ناقص و معیوب را به فرمان شورای بازرسان از بالای قله تا اوگه توس به زیر می افكندند. در جامعه ی آخائی: پدر می توانست كودكان خود را بر فراز كوهها به دست هلاكت بسپارد یا در مذبح خدایان تشنه كشتار نماید.
در ژاپن : مرد می توانست كودكان را به برده داران یا روسپی خانه ها بفروشد.
در آفریقای شمالی: مردم بربر قبل از اسلام، خدایان قرطاجه مانند گورزیل و مستیمان را می پرستیدند«ترتولین» چنین می آورد كه مردم بربر اولاد خود را برای ستاره ی زحل كه خدایش می خواندند، قربانی می كردند و آتش را می پرستیدند.
در مصر: قبل از فتح مصر توسط مسلمانان رسم بر این بود كه هر ساله جهت ازدیاد آب رود نیل دختری را با كسب رضایت والدین او زینت كرده، در آب نیل غرق می كردند تا اینكه عمروعاص فاتح مصر از این كار جلوگیری كرد.
جایگاه فرزند و حضانت او در جاهلیت عرب
در عربستان قبل و مقارن ظهور اسلام، همان گونه كه عنوان جاهلیت را به خود اختصاص داده است، روابط و موقعیت نهاد خانواده، از جمله میزان توجه به اطفال نیز متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم جاهلی بود. در قوانین و آداب و رسوم چنین جامعه ای مسامحه و سهل انگاری زیادی نسبت به حیات و سرنوشت فرزندان مانند زنده به گور كردن دیده می شود كه نمایانگر درجه ی ارزش اطفال نزد والدین می باشد. از پدیده های بسیار شوم این دوران، قتل فرزندان به بهانه های مختلف بود، یا باید به پای خدایان موهوم (بتها) قربانی می شدند تا وسیله ی قرب و شفاعت برای والدین باشند و یا در پای احساسات بیجا و عصبیت كور پدران به هلاكت می رسیدند، یا به خاطر فقر و نداری به انحاء مختلف كشته می شدند. دختران را از بدو تولد یا سر می بریدند یا از بالای كوه بلندی به دره ی عمیقی پرتاب می كردند و گاه در آب غرق می كردند، ولی غالبا با شكل رایج و بسیار قبیح آن، یعنی زنده به گور كردن، به عمر فرزندانشان خاتمه می دادند. از عوامل قتل فرزندان، بیم از خطر فقر و قحطی نقل شده است كه قرآن كریم نیز به آن اشاره نموده است با تغبیراتی چون: لاتقتلو اولادكم من املاق ۳ لا تتقلوا اولادكم خشیه املاق ۴
در مورد انگیزه ی قتل دختران، عامل بیم عرب از آلودگی آنها نیز ذكر شده است، چرا كه دختران توان رزمی كمتری داشته، سرانجام اسیر چنگ دشمن شده، اسباب ننگ و ذلت قبیله اش می گردد، كه در مورد رفتار قیس بن عاصم این انگیزه نیز در تاریخ ثبت شده است. عامل دیگری كه به آن پرداخته اند، عامل تقرب به پروردگار و شفاعت بت ها نزد خداوند است. به هر حال این كار از رفتارهای خیلی فجیع عرب بود و قرآن كریم هم مكررا به طرف آن اشاره كرده، در سوره ی انعام و تكویر نیز آن را شدیدا محكوم می نماید.۵ قساوت و سخت دلی عرب در این آداب غیر انسانی به آنجا رسیده بود كه قیس بن عاصم- از بنیانگزاران و مروجان قتل فرزند- به خدمت پیامبر اكرم (ص) می رسد و می گوید: دوازده دخترم را با دست خود كشتم و دلم به ترحم نیفتاد، مگر یك مورد كه دخترم به چند سالگی رسیده بود و جزع و فزع و التماس های معصومانه ی او در وقتی كه او را در گودال حفر شده نهادم و خاك بر سر و رویش می ریختم عطوفتم را تحریك كرد، ولی در عین حال باز مانع از قتل او نشد. داستان سرگذشت چگونگی زنده به گور كردن این دختر بگونه ای فجیع و دردناك بود كه پیامبر اكرم (ص) با شنیدن آن گریستند و فرمودند: «اگر مامور بودم گناهان گذشته را كیفر دهم هر آینه تو را كیفر می دادم و سپس فرمودند: ان هذه لقسوه و من لا یرحم لا یرحم»۶ از جمله ی آداب و سنت های غلط دوران جاهلی می توان به نكاح شغار اشاره كرد كه حاكی از نحوه ی برخورد عرب جاهلی با اولادشان است.
نافع از ابن عمر روایت كرد كه پیامبر اكرم (ص) این عمل را نهی فرمودند: نكاح شغار این گونه بود، دو نفر كه دارای دختر بودند یكی به دیگری می گفت: «زوجنی ابنتك ازوجم ابنتی» و عقد و مهر و صداقی در كار نبود، بلكه بضع هر یك مهر برای دیگری تلقی می شد و در واقع این نكاح نوعی مبادله بین طرفین بود.۷
جایگاه فرزند و حضانت او بعد از رنسانس
بعد از نگرش كوتاهی كه به موضوع مورد بحث در جوامع و ادوار قبل از ظهور اسلام داشتیم، حال درصدد آنیم كه به موقعیت و مقام اطفال و حضانت آنها در جوامع غیر اسلامی نظری داشته باشیم، آن هم در مقطعی كه مدت ها از ظهور اسلام گذشته و اروپا و غرب مرحله ی جدیدی از حیات خود را با تحولات عظیمی در عرصه ی علم و صنعت آغاز كرده كه ادامه ی این پیشرفت و شكوفایی را در جهان معاصر شاهد هستیم. آنچه در بدو امر به ذهن خطور می كند، این است كه، این گونه ممالك مترقی كه گام های بلندی در وادی علم و صنعت و تكنولوژی برداشته اند، باید دارای قوانین پیشرفته ای در همه ی ابعاد حیات بشر از جمله در مورد كودكان و حضانت باشند. اما با اندكی تامل و واقع نگری در می یابیم كه وقایع موجود و حاكم بر جهان متمدن كنونی، خلاف آن چیزی است كه انتظار می رود. استناد ما در مورد این مدعا، حقایق و واقعیات موجود، اعم از برخی آمارها و گزارشات و آراء و قضاوت های بعضی از صاحب نظران به ویژه شخصیت های غربی می باشد. ویل دورانت می گوید: «در میان جنگ ها و ماشین ها چنان غرق شدیم كه از درك این حقیقت بی خبر كه واقعیت زندگی، صنعت و سیاست نیست، بلكه مناسبات انسانی و همكاری افراد خانه از زن و شوهر و پدر مادر و فرزندان است.»۸ «الكسین كارل » در مورد تعلیم و تربیت كودكان در جوامع غربی چنین اظهار نظر می كند: «علی الرغم مبالغ هنگفتی كه صرف تعلیم و تربیت اطفال می شود، به نظر نمی رسد كه این اطفال و جوانان آتیه ی دنیا از حیث قوای روحی پیشرفتی حاصل نمایند در تعلیم و تربیتی كه در مدارس به اطفال می دهند، همیشه سعی دارند، عضلات بدنی اطفال را تقویت نمایند، بدون اینكه توجه داشته باشند، بیماری های عصبی و روحی در آنجا رو به افزایش نهاده، هر چه وزن بدنشان افزایش می یابد، روح آنها به همان میزان ضعیف و آسیب پذیر تر می شود.»۹
در فرازی دیگر نظری به محصول تمدن معاصر افكنده و چنین می نگارد:
«انسان غیر حقیقی كه ساخته و پرداخته ی تمدن امروزی است، كاملا شبیه به قصور مجللی است كه روی كارت نقاشی شده و ساختگی تر از این انسان. آن انسان است كه روی تئوری های غلط و تخیلات شاعرانه ماركس ولنین پرداخته شده است كه می خواست اجتماع آینده دنیا را بنمایاند.»۱۰
او آماری به شرح ذیل جهت اثبات مدعای خود ارایه می دهد:
«تقریبا هر سال هشت هزار بیماری جدید و بی سابقه بر تعداد بیماری های روحی اضافه می شود. در سال ۱۹۳۲ بیمارستان های غیر دولتی كشورهای آمریكا ۳۴۰۰۰۰ دیوانه نگهداری می كردند و هر سال ۸۱۲۸۹ مریض دیوانه یا دارای اختلال مشاعر در تیمارستان های دولتی بستری بودند و ۱۰۹۵۱ نفر در منازل خود به طور آزادانه می زیستند و ۵۰۰۰۰۰ نفر در گوشه و كنار با وسایل موقتی تحت معالجه ی پزشكان بودند و چندین هزار مبتلای دیگر، ولی مثل آدم های معمولی در خیابان ها راه می روند. روز به روز بیماری های روحی خطرناكتر می شوند غالب بیماران روحی از خانواده هایی بیرون آمده اند كه دارای هیچ گونه كسالت روحی نبودند. .. پس مسلم است وجود این بیماری ها از وضع حیات و تماس های ما با عوامل خارجی تمدن امروزی است.»۱۱
سردمداران راسیونالیسم و سكولاریسم كه هر دو از مروجان مرام لاییك شدند، وعده ها دادند كه در سایه ی گسترش علوم عقلی با تكیه بر علوم تجربی مشكلات بشر را مرتفع و به جامعه ای آرمانی دست می یابند و با سلطه بر طبیعت و تصرف هر چه بیشتر و تسخیر آن آسایش و آرامش و صلح را حاكمیت می بخشند. سر انجام جز ترقی در بعد مادی و دنیوی و به عبارتی حیوانی طرفی نبستند. عاقبت بعد از تجربه های تلخ و بسیار مهلكی چون جنگ جهانی و گسترش قتل عامها و حقوق بشر و بررسی آن پرداختند، با این حال بحثی از حقوق كودك مطرح نشد، گویا كه این فقط حقوق بزرگسالان است كه ضایع می شود و یا اینكه كودك به گونه ای در خانواده به سر می برد كه نیازی به طرح قانون دفاع از حقوق او یا احیاء آن نیست. اما بعدها با گسترش روزافزون جنایات به ویژه در لوای تمدن جدید به فكر دفاع از حقوق كودك و تنظیم قانون حقوق اطفال افتادند، اما متأسفانه این قوانین هر چند ناقص، عمدتا در حد نوشتار و شعاری كه شاهد و مدرك ترقی جهان باشد باقی ماند و هنوز با انتشار اعلامیه های جهانی حقوق بشر و كودك و همه ی اقدامات جوامع بشری، معضلات عدیده و بلكه بن بست هایی در مسیر احقاق حقوق حقه ی كودكان و تأمین سعادت آنها وجود دارد. با كمال تأسف برخی از موانع و عوارض در جهان متمدن كنونی پدیدار شدند، مشكلات و موانعی كه یا در گذشته كمتر بوده، یا برخی از آنها سابقه ای نداشتند و پدیده ای كاملا جدید محسوب می شوند. اگر در جوامع گذشته جسم كودك را فنا می كردند، در جوامع امروزی هم جسم و هم روح و روان اطفال به مسلخ كشیده می شود. اینك به بررسی نمونه ها و شواهدی از اوضاع و شرایط اسفناك خانواده و كودكان در عصر كنونی، عصر علم و صنعت و تكنولوژی و شكوفایی جوامع در گستره ی علوم و افكار بشری می پردازیم:
در آمریكا: نیمی از كودكان آمریكایی در خانواده های غیر عادی زندگی می كنند كه هسته ی سنتی خانواده در آن از هم پاشیده شده است.۱۲ آمریكا بالاترین نرخ طلاق را داراست و از هر دو ازدواج یكی منجر به طلاق می شود.۱۳زنان – در آمریكا- ترجیح می دهند دیر صاحب بچه شوند، لذا مسن شدن جمعیت برای آمریكا تبدیل به یك موضوع حاد شده است و جمعیت مسن آمریكا در این قرن سه برابر شد.۱۴ بی شك یكی از عواملی كه صحت و سلامتی زندگی اطفال را در این كشور تهدید می كند طلاق است و آن نیز ناشی از یك سری مشكلات اساسی در خانواده ها است. براساس گزارش شبكه ی
تلویزیونی بی بی سی:
میزان طلاق در آمریكا فعلا ۵۴% رشد كرده است، زنان و مردان آمریكایی جهت پرهیز از طلاق، با مراجعه به مركز قانونی ثبت ازدواج به امید دوام بیشتر زندگی مشترك خود قرار دادهایی در ۱۶ صفحه امضاء می كنند، یكز از مواد قراردادها موظف كردن زوجین به حداقل ۱۵ دقیقه گفتگو در طول روز است. برخی از مسئولان دادگاههای مدنی اظهار می دارند، این اقدامات نمی تواند در كاهش طلاق مؤثر باشد.۱۵
گاه اخبار ملال آوری از رفتارهای غیر انسانی بعضی از مدافعان حقوق كودك مانند مورد ذیل نیز شنیده می شود: قاضی «جیمی اسلون» ۴۲ ساله از ایالت الابامای (آمریكا) كه جهت شركت در سمینار بررسی حقوقی راههای پیشگیری از سوء تفاهم نسبت به كودكان در شهر «پروید نس» به سر می برد، به جرم داشتن روابط نامشروع بازداشت شد، او كودكی را به بهانه ی نشان دادن طرز كار تلویزیون خود به اطاق هتل محل اقامتش برده و به او تجاوز نمود.۱۶ گسترش انواع بیماریهای جنسی، تعداد كودكان قربانی طلاق، خشونت كودكان، سودجویی و بهره كشی از كودكان در آمریكا از مواردی است كه باختصار به آن اشاره می شود: دكتر «جیمزها وگتون» رییس مركز بهداشت عمومی در شهر هوستون» می گوید: «ترس از بیماری ایدز و دیگر بیماری های جنسی آن چنان باعث تغییر رفتار و عادات مردم شده كه صد سال موعظه نمی توانست چنین تغییری ایجاد كند» در آمریكا روزانه ۴۳۰۰۰ نفر به بیماری جنسی دچار می شوند و در سال ۱۹۸۰ آمار این افراد ۴۰۰۰۰۰۰ نفر بود. ۱۷ آمار نرخ طلاق در طی سی سال اخیر در ۳۹۳۰۰۰ طلاق به وقوع پیوست كه با ۴۶۳۰۰۰ كودك مرتبط بود و در سال ۱۹۶۷ ، ۵۲۳۰۰۰ مورد كه قربانیانش ۷۰۰۰۰۰ كودك بودند. ۱۸ طبق آمار جدید پلیس فدرال آمریكا،(اف –بی –آی): طی دهه ی اخیر تعداد نوجوانان و كودكان زیر ۱۸ سال آمریكا كه به جرم ارتكاب به قتل و دیگر جنایات خشونت آمیز دستگیر شده اند ۶۰ درصد افزایش یافته است.۱۹ به گزارش اداره ی بین المللی كار، وضع كودكان كارگر روز به روز بدتر می شود و علاوه بر بهره كشی حتی مورد ایذاء جنسی در محیط های كاری واقع می شوند. گواهی «آلفونسو» نوجوان ۱۵ ساله ی كارگر یك كارخانه ی تولید البسه در لوس آنجلس و نیز «ازلی» دختر ۱۵ ساله ی كارگر یك كارخانه ی تولید زیر پوش در «هندوراس » حاكی از این حقایق است.۲۰ در شرایطی كه معضلات عدیده ای زندگی كودكان را تهدید می كند و چه بسیار كودكانی كه در كشورهای غربی از جمله آمریكا بی سرپرست در گوشه و كنار خیابان ها در یك زندگی حیوانی می لولند و هر شب هزاران كودك به تعدادشان اضافه می شود و آینده ای كاملا مبهم و نامعلوم در پیش رو دارند، ملاحظه می شود كه سردمداران به اصطلاح حقوق بشر و كودك، چهره ی غیر انسانی خودشان را تحت لوای ماسك های دفاع از حقوق حیوانات و وضع قوانین و شعارهایی در این جهت پنهان می كنند. متأسفانه از بیماری های حادث تمدن جدید مرگ عاطفه ها و از بین رفتن روابط صمیمی در خانواده هاست. لذا به حدوث چنین فاجعه ای، انسان الینه شده ی غربی برای ارضای غرایز طبیعی و فطریش حیواناتی چون سگ و گربه را به جای اولاد برمی گزیند تا محبت خود را نثارش نماید و از هول و هراس ظلمات زندگیش مقداری بكاهد. در واشنگتن و نقاط دیگر نیز مریض خانه هایی به این موجودات اختصاص داده می شود و مبالغ هنگفتی كه می تواند بسیاری از مشكلات دنیایی فرزندان انسان ها را حل نماید و به لاشه های نیمه جان انسانیت انسان كنونی حیاتی دوباره بخشد و طراوت و گرمی و روشنی را به حیات اطفال باز آورد، در مسیری مصرف می شود كه جز ظلمانی تر كردن مال و آینده ی ابناء بشر سود دیگری ندارد. و اینها در حالیاست كه زن آمریكایی و غربی با چشم خود نظاره گر است كه چگونه طفل بی سرپرستی زیر چرخ های اتومبیلش دست و پا زده و جان می سپارد اما او برای اینكه به مجالس كذایی خود برسد با سرپوش نهادن بر وجدان خود بی تفاوت از كنار این حادثه می گذرد. علی الرغم بی توجهی به حیات و سرنوشت اطفال به ویژه كودكان بی سرپرست، می بینیم انسان ها و نهادهای عصر صنعت، با مدیریت تمام به سرپرستی بچه های حیوانات پرداخته و چه امكاناتی كه به آنها اختصاص نداده و حتی انسان برای ادامه ی حیات آنها، جانش را به خطر می اندازد، گویا كه این انسان است كه برخلاف سنت خلقت خود را به استخدام این موجودات درآورده و تا مرز فدا كردن جان خود پیش می رود، اما نسبت به فرزندان خود و همنوعانش این همه خنثی و بی تفاوت است.؟! در یكی از صحنه های عملیات بعد از نجات توله سگی در یكی از شهرهای آمریكا چنین نقل می كنند: «در یكی از شهرهای آمریكا چند مأمور آتش نشانی در عملیات نجات یك توله سگ چهار هفته ای جان خود را به خطر انداختند یكی از مأموران می گفت! او هنوز زنده است، هنوز نفس می كشد خبرنگار سی ان ان می گوید:توله سگ هنوز گاهی عطسه می كند كه بوی دود می دهد ، ولی به تازه گی شروع به غذا خوردن كرده است و به زودی به خانه اش باز خواهد گشت!؟۲۱ و عجیب تر از این ، واقعه ای است كه در روزنامه ی ایران به عنوان یك خبر شگفت آور نقل شده است: « امروز در آمریكا جشن تولد پدر بزرگ گربه ها برگزار شد.«جیك بری تكزاسی » ۵۳ ساله در شهر آستین برای گربه ی ۳۲ ساله اش كه پدر بزرگ نامگذاری شده و دومین گربه موجود روی زمین از حیث طول عمر است، جشن تولد برگزار كرد.۲۲ بی شك اساس همه ی این دردها به خصوص در زمینه تعالی كودكان، فاصله ی روز افزون از دین و تعالیم آن است كه به وضوح این خلاء در میان خانواده های اروپایی و آمریكایی محسوس است. دكتر ماجد عرسان گیلانی در مجله الامه ی «ازگیری فولول» در كتاب بشنو ای آمریكا چنین نقل می كند: «من آمار وحشتناكی از حوادث طلاق، از هم پاشیده شدن خانواده ها، سقط جنین ، تمرد و سركشی و آنارشیسم جنسی و استعمال مواد مخدر و حتی قتل و استعمال مواد مخدر و حتی قتل در اختیار دارم. من لاشه ی انسان ها و ارواح نابود گشته و به هدر رفته را بیش از آمار جدید، بیشترین قربانیان جنایت و قتل در انگلیس نوزادان زیر یك سال هستند كه قربانی وحشی گری های والدینند و پس از اینها بیشتر مردان از ۱۶ تا ۴۹ سال قربانی قتل و جنایتند.۲۶ طبق آمار رسمی منتشره در انگلیس در سال ۱۹۸۴، ۲۶۳۴۰۰۰ نطفه ی نامشروع در این كشور منعقد شده است كه یك سوم كل جنین های منعقده می باشد. در همین سال ۱۱۸۲۰۰ دختر زیر ۲۰ سال حامله شده اند كه ۹۷۹۰۰ مورد آن یعنی بیش از ۸۰% نامشروع بوده كه ۴۰۰۰۰ مورد منجر به تولد نوزاد شده است.۲۷ هر ساله در بریتانیا حدود ۷۵۰۰۰ نوزاد نامشروع متولد می شوند و از كل متولدین ۸۰% نامشروعند و ۷۰% اینها به فرزند خواندگی در نمی آیند و بیشتر مادران ازدواج نكرده – كه تعدادشان رو به ازدیاد است و خود از فرزندشان نگهداری می كنند كه اثرات وحشتناكی در رشد عاطفی فرزندان دارد. در سال ۱۹۵۸، ۲۲۰۰۰ مورد طلاق و در سال ۱۹۶۸ ، ۴۵۰۰۰ طلاق در این كشور به وقوع پیوست كه با ۶۰۰۰۰ كودك مرتبط بود و برخی مقالات انگلیسی روند آینده را از سال ۱۹۷۲ هر ۴ نكاح یك طلاق پیش بینی می كردند كه قبل از ترك مدرسه به وقوع می پیوندند.۲۸ سخنگوی شورای راهنمایی و ازدواج در انگلیس اظهار داشت:«مخالفت ما با سقط جنین جنبه ی اخلاقی ندارد، زیرا ما اخلاقا با سقط جنین مخالف نیستیم، بلكه نگرانی ما از این است كه دختران ۱۵، ۱۶ ساله برای سقط آمادگی ندارند ضمنا در سال ۱۹۸۴ تعداد ازدواجها ۱۰% نسبت به سال قبل كاهش یافته و طلاقها ۳۰% افزایش داشت.۲۹ به طور قطع از موجبات چنین نابسامانی ها فقدان یك قانون مترقی و جامع و مانع است، لذا تغییرات و اصلاحات پی در پی را به دنبال دارد كه در این ارتباط نشریه ی ثبت چنین می نگارد: «دولت انگلیس طرح جدیدی در مورد سهولت طلاق به مجلس عوام داده است، در قانون قبلی ارایه ی دلیل طلاق و یك دوره ی سه ساله زندگی جداگانه لازم بود و در قانون پیشنهادی جدید دیگر ذكر دلیل نمی خواهد و دوره ی سه ساله به ۱۸ ماه كاهش یافته است.۳۰ در شرق و قلمروه نظام كمونیستی در قلمرو نظام كمونیستی وضع اسفناكتر است، چرا كه در سایه ی القائات ایدئولوژیكی، و مكتبی، دیگر بر خلاف جوامع غربی هیچ گونه ندایی حاكی از احساس درد بلند نمی شود و مسایل بسیار عادی جلوه می كند، بلكه در راستای جبر تاریخی و اقتضای آرمان های كمونی و طرد مالكیت و مبارزه با كاپیتالیسم جهت نیل به جامعه ی بی طبقه كمونیستی نیز توجیه می گردد. از مكتبی كه اندیشمندانش دین و تعالیم آن را به منزله افیون و مخدری برای جوامع تلقی می كنند، بیش از اینها انتظاری نیست. سردمدارانی كه در عقیده و عمل غرق در منجلاب الحاد و مادیت گشتند و همه چیز را خواستند با تئوری های مادی و الحادی خود حل كنند و آن چنان به خطا رفتند كه می بینیم علی رغم ناموس خلقت، ازدواج مشروع را زیر سئوال برده یا اینكه تك همسری را پدیده ی حس مالكیت و اثر نظام انحرافی در این مورد یعنی كانون مقدس خانواده و محیط اولیه و اصلی بروز رشد و بالندگی كودكان ابراز داشتند، در بین وعده و وعیدهای آرمانی سران این مكتب مساعی فراوان در جهت ایجاد تساوی حقوق فرزندان مشروع و نامشروع و قانونی كردن كور تاژ و شعارهای منحط از این قبیل برای تسریع در نیل به بهشت سوسیالیسم فراوان مشاهده می شود و اینجاست كه با انكار ماورای طبیعت و جهان غیب و خلاصه كردن همه ی آرمان ها و ارزش ها و تمایلات در حیات مادی، پدیده ای چون فساد و هرج و مرج میان روابط زن و مردوزی حیوانی پدیده هایی در مسیر تكامل جبری به شمار آمده و در مقابل ارزشهایی چون حفظ عفت و حاكمیت قانون در روابط زن و مرد و قبح و حرمت كور تاژ و سایر قوانین مشروع در خدمت تكامل و تعالی جامعه ی بشری پدیده هایی نشانگر عقب ماندگی و ارتجاع قلمداد می شوند.۳۱ لذا در سایه ی این قوانین حاصل از اذهان مادی ماركس ولنین و انگلس و سایر تئوریسین های این مكتب الحادی ملاحظه می شود كه در خود روسیه ی شوروی موارد سقط جنین بیشتر از تولد است.۳۲ و در چین كمونیست هم مرام های جاهلی همچنان حاكم بوده، از جمله سنت غلط تبعیض بین جنس پسر و دختر و اقدام به قتل آنها از معضلات كودكان در عصر تمدن است. گزارش مجله ی پیام زن از این رفتارهای جاهلی در جامعه ی چین چنین است: در چین به دلیل میل والدین به فرزند پسر و نابودی دختران به واسطه ی نوزاد كشی و غفلت در مراقبت از آنان به ویژه با تكنولوژی مترقی در تمیز جنسیت نوزاد و انتخاب آن، تا سال ۱۳۹۹ ش(۲۰۲۰م) برای ۱۰۰۰۰۰۰ نفر مرد چینی همسری نمی باشد.۳۳ در یك مقایسه ی كوتاه آنچه به نظر می رسد، این كه جاهلیت مدرن امروزه از جاهلیت قبل از اسلام هم بیشتر در انحطاط غوطه ور شده است، گزارش فوق یك نمونه از شواهد این مدعاست، در حالی كه در زمان ظهور اسلام جامعه ی جاهلی عرب با چنین معضلاتی مواجه نمود، چرا كه فرهنگ دختر كشی به این حد بسط نیافته بود و روابط اجتماعی گرچه سالم نبود اما آن گونه هم نبود، كه روابط غیر انسانی و حیوانی و آنارشیسم جنیس تجویز و توصیه و عمل گردد.
كشورهای تحت سلطه ی استعمار جدید
متاسفانه فرهنگ منحط استكباری حاكم بر جهان به انحاء مختلف و شگردهای آشكار و پنهان استعماری از ممالك عقب مانده و جهان سوم و به عبارتی در سراسر كشورهای جهان، از جمله كشورهای اسلامی راه پیدا كرده و آثار مخرب نفوذ و اشاعه ی این فرهنگ پلید كاملا هویدا است. در ارتباط با آثار و عوارض زیانبار این پدیده ی شوم در ممالك فوق كه مرتبط با موضوع مورد بحث است، به مصادیق چند در ذیل اشاره می شود. از جمله ابتلائاتی كه گریبانگیر كودكان جهان است و از مصادیق ظلم و خیانت فرهنگ سراسر زیانبار حاكم در حق اطفال به حساب می آید، انواع بیماری های جنسی ناشی از اختلال و فساد ارتباطات اجتماعی و بی بند و باری در روابط زن و مرد است، كه در این میان بیماری ایدز به عنوان یك بیماری بسیار خطرناك و مسری و مهلك چون صاعقه ای از عذاب الهی رو به گسترش است و متأسفانه از كشورهای صنعتی و پیشرفته ی مبتلا، به ممالك دیگر هم نفوذ یافته و كماكان رو به ازدیاد است. بر اساس پیش بینی دبیر سازمان بهداشت هند از سال ۲۰۰۰ روزانه ۱۰۰۰۰ نفر بیمار مبتلا به ایدز در هند جان خواهند باخت. تعداد بیماران پیشرفته ی ایدز در هند جان خواهند باخت. تعداد بیماران پیشرفته ی ایدز در هند ۷۰۰ نفر و آلودگان به ویروس اچ،ای، وی، ۱۴۰۰۰ نفر ند ولی آمار حقیقی نگران كننده است. طبق پیش بینی او مبتلایان به ایدز تا سال ۲۰۰۰ به ۳۰ تا ۵۰ میلیون نفر خواهند رسید و نیز ایدز در بین زنان خانه دار و كودكان شیوع یافته و به ندرت تشخیص داده می شود.۳۴
آمار بیماران براساس برآورد اواخر سال ۷۶ به نقل از مطبوعات چنین است:براساس آمار منتشره ی سازمان ملل در هر ساعت ۱۳ نفر در مالاوی به ویروس ایدز آلوده می شوند... در حال حاضر ۱۴ درصد از بزرگسالان در مالاوی آلوده به این ویروس هستند. اما وضع كودكان و نوجوانان نگران كننده تر است، در صورتی كه راهی برای درمان بیماری ایدز یافت نشود تا ۲۵ سال دیگر یك چهارم جمعیت كشور مالاوی بر اثر ابتلا به این مرض جان خود را از دست خواهند داد.۳۵ علاقه به فرزند پسر و از دست رفتن دختر، سبب قتل نوزادان دختر توسط والدین می باشد، لذا تا سال ۱۳۹۹ ش چشم انداز افزایش فزاینده ی تعداد مردان آماده ی ازدواج در جنوب و شرق آسیا به ۲۰۰۰۰۰۰ نفر می رسد، در حالی كه برایشان همسری یافت نمی شود! در سال های اخیر ، علاوه بر مشكلات همیشگی كودكان و مشكل ایدز و بیماری های جنسی، اشكال جدیدی از معضلات دیگر وارد دنیای كودكان شد كه در بعضی از نقاط جهان به شكل بحرانی مطرح است، از جمله موضوع قاچاق و خرید و فروش آنها جهت سوء استفاده های جنسی است. در هند تنها ۲۰۰۰۰۰۰ نفر به خرید و فروش كودكان بی گناه مشغولند و ۴۰۰۰۰۰ كودك به كشورهای غربی فروخته شده اند. در تایلند به ویژه شهر بانكوك ۳۰۰۰۰ كودك مورد هتك توریست های غرب قرار گرفتند در خیابان های فیلیپین بیش از ۱۰۰۰۰۰۰ كودك سرگردان وجود دارند كه بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفرشان بعد از رهایی از چنگ باند های قاچاق به ناچار به فحشاء پرداخته اند.۳۶
سوء تغذیه ، معلولیت و مرگ و میر كودكان با تحریم های اقتصادی كه به منظور اهداف سیاسی انجام می پذیرد، از مشكلات دیگر سال های اخیر در كشورهایی مانند عراق و هائیتی بود. گرچه كودكان حدود ۸۰ درصد در مقابل بیماری های قابل پیشگیری ایمنی یافته اند. میزان مرگ و میرشان كاهش یافته است، اما با كمال تاسف اشاعه ی فرهنگ ضد اخلاقی و ضد ارزشی به دنبال سیاست های توسعه طلبانه و استعماری، مشكلات و معضلات عدیده ای به سرعت از دنیای بزرگترها به دنیای كودكان سرایت می نماید كه به چند نمونه ی آن به اختصار اشاره می شود. براساس گزارش اداره ی بین المللی كار وضع كودكان كارگر روز به روز وخیم تر می شود، سازمان جهانی كار اعلام نمود كه در سراسر جهان نزدیك ۲۰۰۰۰۰۰۰ كودك زیر ۱۵ سال مورد سوء استفاده قرار می گیرند و مشكلات در محیط های كاری به اشكال مختلف جریان دارد. سوء تغذیه و بیماری های عفونی سبب مرگ ۱۳۰۰۰۰۰۰ كودك در كشور های جهان سوم است و حدود ۱۹۰۰۰۰۰۰۰ كودك در جهان در حالی از سوء تغذیه رنج می برند كه مواد غذایی كافی برای جمعیت جهان وجود دارد، ولی نحوه توزیع، جنگ، ناآرامی های سیاسی، هرج و مرج اقتصادی از موانع رفع این مشكل است. طبق گزارش های سازمان های بین المللی در یك دهه ی قبل نزدیك ۱۵۰۰۰۰۰ كودك جان خود را فقط در جنگ ها از دست دادند. حدود ۴۰۰۰۰۰۰ نفر در اثر برخورد با مین، بمباران و شكنجه به شدت مجروح شدند كه برای همیشه معلول خواهند ماند. بیشتر از ۵۰۰۰۰۰۰ كودك در اثر بروز جنگ ها آواره شده اند و نزدیك ۱۰۰۰۰۰۰۰ كودك از صدمات روحی و روانی ناشی از بروز جنگ ها در رنج به سر می برند.۳۷ در وراء همه ی این نابسامانی ها كه بر زندگی كودكان حكمفرماست، برخی از رفتارهای زشت در برخورد با كودكان برخاسته از عقاید كهنه ی جاهلی است كه در كنار عوارض جاهلیت مدرن، خود ظلم و اجحاف دیگری است كه بر زندگی كودكان سایه افكنده است، گرچه به ندرت مشاهده می شود و قابل قیاس با عوارض جاهلیت نو نیست، بلكه بقای این عقاید جاهلی علاوه بر عوارض مستقیم آن در عرصه ی حیات كودكان، زمینه ساز بسط هر چه بیشتر جاهلیت جدید و به تبع كمك به تحكیم هر چه بیشتر آثار شوم آن در این عرصه می باشد. در این مورد به یك نمونه ی زیر بسنده می شود. روزنامه ی جمهوری اسلامی به نقل از خبرگزاری پی تی آی هند می نویسد: مردی از ناحیه جیند ایالت هاریانا در شمال هند به اعتقاد خوب شدن وضع معیشتی، خود سر بریده ی فرزندش شامبو را به خدایش هدیه كرد.۳۸
مقام كودك در اسلام
حضانت و سرپرستی اطفال از دیدگاه مكتب اسلام، دارای اهمیت فوق العاده ای می باشد. اصولا نهاد خانواده از قداست ویژه ای برخوردار است و تأكید فراوانی در جهت تشكیل خانواده و تحكیم و استقرار اركان این نهاد مقدس در بیان آیات و روایات وجود دارد، به گونه ای كه پیامبر اسلام (ص) نكاح را سنت خود تلقی فرموده، استنكاف كننده این عمل را از خود طرد می كنند (النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی) هدف از ایجاد این كانون مقدس نیز، هدف والا و ارزشمندی است و آن ایجاد فرزندانی است كه در پرتو تعالیم حیات بخش اسلام باید افرادی شایسته و صالح بار آیند، چرا كه در اسلام هدف ازدواج صرفا ارضای شهوات و تأمین غرایز مادی نیست، تا اینكه ارزش ازدواج در حد تأمین هوس خام تنزل یابد، بلكه قرآن صریحا می فرماید، ازدواج باید عامل سكونت و آرامش و رمز مودت و رحمت باشد، یعنی آنجا كه این ماده ی خام (هوس) به اوج كمال خود رسیده و حاصل آن محبت و مراتب بالای علاقه و پیوندی است كه دائمی و مستمر است، نه فانی و زودگذر. و بدین گونه كانون خانواده شور و گرمی خاصی یافته، به دنبال آرمان های والای خود، یعنی ایجاد و پرورش نسلی صالح و مفید تلاش می نماید. در چنین نظر گاهی است كه بر مراعات و سعی در جهت استقرار و تحكیم پایه های خانواده و رشد و تعالی آن تأكید شده است، به گونه ای كه اجر و پاداش حركت مرد به سوی مسجد به برای عبادت و برگشت او از مسجد به سوی منزل یكسان و برابر به شمار می آیند. دستور پیامبر بزرگ اسلام (ص) است كه می فرمایند: ارجعوا الی اهلیكم فكونوا فیهم و علموهم و بروهم.
قرآن می فرماید: زینت زندگی دنیا مال و اولادند: المال و البنون زینه الحیوه الدنیا.
در فرازی دیگر اولاد را در شمار خواستنی های درجه ی اول این جهان به حساب می آورد. در زمینه ی جنسیت فرزند هم فرقی بین جنس پسر و دختر قایل نمی شود و در بیان پیشوایان این مكتب از فرزند پسر به نعمت و از دختر به حسنه تعبیر شده است، تا با این عناوین مهر بطلان بر فرهنگ منحط جاهلی زده و هر گونه تبعیض را محكوم و طرد نماید. در تعالیم اسلامی آداب و دستوراتی در باب نكاح و مراحل تشكیل و رشد جنین تا تولد و عنایت این مكتب به مقام ویژه ی فرزند است. مكتبی كه به نهایت دقت و مراقبت والدین در همه ی این مراحل دستور داده و هر گونه ضرر رساندن به جنین را منع نموده است. بی شك منظور تمامی توصیه های اسلام در زمینه ی عقد و منع نكاح با برخی از زنان و حق فسخ عقد و غیره تضمین رشد و سلامتی صلاح حال اولاد آینده است. قرآن كریم خبر ولادت نوزاد را به عنوان خبری مسرت بخش با لفظ بشارت ذكر می كند چه در داستان حضرت ابراهیم (ع) آنجا كه ملایكه به او و همسرش مژده ی بچه دار شدن را می دهند و چه در برخورد با ذكریا (ع) در مقام اجابت دعایش كه چنین می فرماید: «یا ذكریا انا نبشرك بغلام اسمه یحیی» از سنت های ایام ولادت نوزاد، سنت عقیقه است كه در واقع در مقام اعلام و اظهار بهجت و سرور نیز شكر و سپاس در قبال خالق هستی به خاطر اعطای نعمت وجود مولود جدید می باشد. عقیقه در روایات به نام های سنت ولادت و قربانی نوزاد هم آمده است و از ماده ی«عق » به معنی چاك دادن می باشد و مراد از آن گوسفندی است كه بعد از قربانی اندامش را می شكافند. پیامبر اكرم (ص) بر این قربانی نام نسیكه را هم می نهادند كه از كلمه ی نسك به معنای عبادت است، چرا كه با این عمل به سوی خدا تقرب می یابند.خود پیامبر (ص) برای حسین(ع) قوچی قربانی كردند، و نیز فرمایش آن بزرگوار است كه فرمودند:
قربانی سبب دوری گزند، از فرزندانتان است»۴۰
پیامبر اكرم (ص) اهمیت زیادی برای دلجویی و جذب اطفال قایل بودند و خود همواره به كودكان سلام می دادند و از یاران و مسلمین نیز تقاضا می كردند كه چنین عمل كنند.انس بن مالك نقل می كند: «پیامبر اكرم (ص) بر كودكان عبور نمود و سلام كرد و این عمل سیره ی همیشگی آن حضرت بود.»۴۱
بنابراین اولاد در مكتب اسلام از ارزش والایی برخوردار بوده، حتی در مراحل قبل از ولادت هم دارای حقوقی از جمله نهادن نامی نیكو بر او كه بعدها مایه ی مباهاتش باشد و تلاش در جهت صحت و رشد و كمالش و غیره می باشد. در مجموع فلسفه ی نكاح و تشكیل خانواده در گرو بقا و استمرار نسل می باشد. از جمله دستورات ارزنده و برتر در تعالیم پویای اسلام عنایت ویژه به نگهداری و تعلیم و تربیت كودكان در مسیر كمال است. كما اینكه عمده تلاش انبیای عظام (ع) تعلیم و تزكیه ی بشر بوده و مقصد بعثت پیامبر اكرم (ص) به فرموده ی آن حضرت اتمام مكارم اخلاقی انسانهاست آنجا كه فرمودند: «انی بعثت لاتمم مكارم «الاخلاق» همانطور كه خداوند، اول معلم و مربی جهان خلقت است، انبیاء و پیروان آنها نیز به عنوان خلفای خدا در زمین در راستای خدا گونگی و ایفای رسالت خلافت الهی باید در چنین خطی سیر كنند. در اسلام ازدیاد نسل امر واجبی نیست، اما همت گماشتن برای حفظ و بقای حیات شایسته و انسانی فرزندان از تكالیف بسیار مهمی است كه در درجه ی اول متوجه والدین می باشد.
قرآن كریم در این زمینه خطاب به مؤمنان می فرماید:«یا ایها الذین امنوا قوا انفسكم و اهلیكم نارا» ۴۲ و با تاكید بر رسیدگی به مسایل خانواده و فرزندان به كسانی كه در این مورد كوتاهی و سهل انگاری نمایند و عده ی آتش می دهد.
مؤلف كتاب احكام القرآن ذیل آیه ی فوق چنین می نگارد:
«روی عن علی فی قوله (قواانفسكم و اهلیكم) قال علموا انفسكم و اهلیكم الخیر و قال الحسن تعلمهم و تأمرهم و تنهاهم النبی صلی الله علیه و اله و سلم كلكم، راع و كلكم مسئول عن رعیته و معلوم ان الراعی كما علیه حفظ من استرعی و حمایته و التماس مصالحه فكذلك علیه تأدیبه و تعلیمه و قال علیه السلام فالرجل راع علی اهله و هو مسئول عنهم و الامیر راع علی رعیته و هو مسئول عنهم.»۴۳
اهمیت تربیت
در اهمیت این تكلیف همین بس كه مسامحه ی والدین نسبت به انجام این مسئولیت الهی مستوجب عقوق فرزندان و عذاب اخروی است. پیامبر اكرم (ص) می فرمایند: اعینوا اولادكم علی البر، من شاء استخرج العقوق من ولده.»۴۴ در اسلام هر گونه اقدامی برای پرورش و تربیت كودكان، اگر چه خیلی جزیی و محدود مانند ایجاد سرور در آنها یا اهدای هدیه ای باشد دارای اجرا خروی بوده و حتی نوعی عبادت تلقی می گردد. به ویژه در مورد سرپرستی ایتام سفارشات فراوانی شده است. خداوند در قرآن كریم پیامبرش را مخاطب قرار داده و می فرماید، در زمانی كه یتیمی بیش نبودی مشمول عنایات خداوند بوده و او پناهت داد و با ذكر این توجه خاص پروردگار در حق او سرانجام دستور العملی كه برای پیامبرش صادر می كند چنین است: « فامالیتیم فلا تقهر.» ۴۵ كه در واقع شكر در نرنجاندن این اطفال است. در سوره ی ماعون تحقیر یتیم و اهمال در رسیدگی به امور و شئون او را از علایم تكذیب آخرت بر می شمارد و می فرماید:«اراءیت الذی یكذب بالدین فذلك الذی یدع الیتیم».۴۶ «از پیامبر (ص) روایت شده است كه فرمودند: بهترین خانه ها در میان خانه های مسلمین آن است كه یتیمی در آن خوب پرورش یابد و بدترین خانه ها آن است كه یتیم را در آن بیازارند.» و نیز فرمودند: «هر كس سه یتیم را در كنار خود كفالت دهد، چون كسی است كه شب را به عبادت و روز را به روزه و حج گذارنده و شام شمشیرش را به راه خدا از نیام درآورده و من و او چون دو انگشت مهین و سبابه در بهشت برادر و قرین هم خواهیم بود.»۴۷
سفارش به سرپرستی و پرورش ایتام و اطفال بی سرپرست در منازل و نمونه های فراوان عمل به این دستور الهی در صدر اسلام، حاكی از میزان دقت و ظرافت مكتب اسلام در چگونگی برخورد با این مشكلات اجتماع و حل آن است. خود پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در این زمینه پیش قدم و الگویی برای اصحاب و پیروان بودند. همانطور كه قبل از بعثت نیز بر این امر همت گماشته و حضرت علی (ع) را در آن شرایط سخت و قحطی و خشكسالی جهت پرورش تحت سرپرستی خود در می آورد و كمكی به عموی بزرگوارش ابیطالب نموده، هزینه زندگی او را كاهش می دهد. حضرت علی (ع) از نحوه ی سرپرستی پیامبر اكرم (ص) چنین سخن می راند: «او مرا در آغوش خود بزرگ كرد و من خردسالی بودم كه مرا به سینه ی خود می چسباند و رختخواب مرا در كنار خود پهن می كرد و من بوی خوش آن حضرت را استشمام می كردم و هر روز از اخلاق او چیزی می آموختم.»۴۸ لذا در صدر اسلام و مقاطع اولیه ی تاریخ اسلام در جامعه ی اسلامی پدیده ای چون پرورشگاه و یا احداث مكان جهت تجمع و نگهداری ایتام و اطفال بی سرپرست وجود نداشت، چرا كه پرورش صحیح و كامل كودك اقتضا می كرد تا در منزلی از منازل مؤمنین در كانون های گرم خانواده ای مانند عضوی از اعضای آن بگونه ای طبیعی همانند سایر كودكان به حیات خود تداوم بخشد. اینجاست كه باید گفت در اسلام هیچ مصلحتی از مصالح اطفال و تضمین سعادت آنها بالاتر نیست. مصادیق فراوانی در زندگی پیشوایان دین و در رأس آنها پیامبر اكرم (ص) مبنی بر ترجیح مصالح كودكان بر هر مصلحت دیگری وجود دارد. چه آنجا كه همه ی تشریفات و مصالح خود و یارانش را كنار نهاده و در مسیر حركتشان طفلی چون امام حسین (ع) را این طرف و آن طرف دنبال كرده تا او را در آغوش گیرند! و چه آن روزی كه دو ركعت اخیر نماز ظهرشان را سریع می خوانند و در جواب سئوال اصحاب می فرمایند: مگر صدای شیون طفل را نشنیدید! و چه در آن زمان كه سجده را طولانی كردند در حالی كه یاران تصور می كردند وحی الهی بر آن حضرت نازل شده ولی حضرت فرمود: فرزندم بر دوشم بود نخواستم ناراحتش كنم و سجده را طول دادم تا به زیر آمد. و از طرفی علی (ع) را می بینیم كه در مقابل چند كودك یتیم زانو زده و لقمه بر دهانشان نهاده و از آنها می خواهد كه به لطف و صفای خود او را بخشیده و غفلت او از توجه به آنها عفو نمایند و او را در محضر الهی به محاكمه نكشند!! این ها و نمونه های بیشمار دیگری در طول تاریخ اسلام بیانگر حساسیت مكتب اسلام در مقابل سرپرستی و پرورش اطفال است، تا اینكه در سایه ی سرپرستی و ارشادات والدین و سایر سرپرستان جنبه ی انسانی و انسانیت وجودش را شناخته و با پرورش ایمان و تعدیل تمایلات حیوانی، سعادت دنیوی و اخرویش تأمین گردد.قابلیت تربیت
در تعالیم آسمانی، انسان قابلیت پرورش و تكامل از حضیض مادیت و حیوانیت تا اوج رفیع انسانیت و خداگونه شدن را داراست و انسان مورد نظر در جهان بینی الهی همواره در حال شدن است. صانع حكیم، نفوس انسان ها را بر فطرت پاك الهی و خدا آشنا ساخت و پرداخت و در وجود هر انسانی استعداد شدن و نیل به كمالات برتر را به ودیعه نهاد. آیات و روایات متعددی كه امر به كسب صفات حسنه و مكارم و فضایل اخلاقی و ترك صنعات سیئه و رذایل اخلاقی می نماید، خود شاهدی بر امكان اصلاح و تكامل بشر در بینش الهی است و الا همه ی توصیه ها لغو گزاف خواهد بود. اسلام بر خلاف دیدگاههای گمراه نشأت یافته از افكار غیر دینی و ماتریالیستی و الحادی، انسان را گرگ و موجودی بالذات شرور و ظالم نمی شمارد تا سپس بگوید كه تغییر و تطور اخلاقی و كمالات برایش ممكن نیست و او نیاز به قوانینی دارد كه با اعمال قدرت و زور شرش را محدود نماید.۴۹ بلكه اسلام با قایل شدن فطرت الهی برای بشر او را موجودی كمال جو و بی نهایت طلب و به عبارتی خدا آشنا و خدا جو می شناسد و به فرمایش پیامبر اكرم (ص) هر نوزادی بر اساس فطرت پاك الهی از مادر متولد می شود- كل مولود یولد علی الفطره ... – و اگر انحرافی در زندگیش ملاحظه شود ریشه در وجودش نداشته، بلكه محیط و والدین عامل ایجاد زمینه های گمراهی و انحراف در او می گردند. عده ای از دانشمندان خلق انسان ها را به سه دسته ی خوب، متوسط و بد تقسیم می كنند.
الكسیس كارل دانشمند انسان شناس فرانسوی می گوید:«هر یك از ما خوب، متوسط یا بد متولد می شویم، ولی حس اخلاقی نیز مثل هوش به وسیله ی تعلیم و نظم و اراده بسط می یابد و تربیت می پذیرد»۵۰ برخی از طبع ها به خوبی متمایلند كه اگر عوامل خارجی، آن را منحرف نكنند، طبعا چنین گرایش را دارند. در مقابل بعضی از طبع ها تمایل بدی دارند كه اگر عوامل مانع نشوند به سمت بدی كشیده می شوند و برخی از طبایع هم در حال اعتدالندد و نسبت به پذیرش یا رد خوبی یا بدی لما اقتضاء بوده و مستعد قبول هر یك از دو جهت می باشند. بر اساس نظر دانشمندان تغییر و تحول در اخلاق دسته ی اول و دوم مقداری دشوار و در برخی از موارد بسیار سخت بوده، اما در هر حال امری ممكن است.
سن تربیت
یكی از مسایل مورد بحث در زمینه ی پرورش كودكان زمان شروع این امر خطیر است كه صاحب نظران و متخصصین فن تربیت و روانشناسان امروز می گویند باید از ابتدای تولد شروع شود. عده ای دیگر سن سه سالگی را عنوان می كنند و اسلام باز در این باب گوی سبقت را ربوده و قدم فراتر نهاده و می گوید كه پدر قبل از نكاح و انتخاب همسر باید در فكر تربیت اولاد آینده ی خود باشد طبق قانون وراثت طرز افكار و حالات روانی و عواطف و شخصیت كودك وابسته به مادر است، لذا در اسلام برخی از امراض می توانند مانع عقد یا مجوزی برای فسخ عقد باشند در عین حال سفارشات فراوانی در مورد ویژگی های همسر منتخب و حتی راجع به خانواده اش شده است. زمینه ها و استعدادها در كودكان مختلف و متفاوت است و پیامبر اكرم (ص) این گوناگونی را به معدن تشبیه فرموده و والدین و مربیان جامعه را نیز در واقع به عنوان معدن شناسانی كه باید با درایت و مهارت كافی این استعداد ها را كشف و استخراج و بهره برداری نمایند. در آنجا كه می فرمایند:
«الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه » آداب و دستورات زیاد برای مادر در طول دوران حمل اعم از رفتار و گفتار و شاید پندار ناظر بر توجه خاص به این مقاطع از زندگی می باشد. از جمله مراعات مسایل و آدابی در ابواب اكل و شرب و تأكید بر سلامت مادر و همین و همینطور در حریك گفتار مثل قرائت سوری از قرآن و اذكار و ادعیه و پرهیز از معاصی و امورات لغو و بیهوده و غیره كه متضمن سلامت جسمی و روحی جنین هستند. مسلما هر چه زمان پیشتر می رود و بر علوم و اكتشافات و پیشرفت بشر افزوده می شود، فلسفه ی این آداب و دستورات دینی نیز بیشتر آشكار می شود. به عنوان نمونه، قابلیت اثر پذیری جنین از حركات و رفتار مادر از موضوعاتی است كه امروزه بشر در سایه ی پیشرفت علوم خود به آن رسیده است و گاه نیز می بینیم كه در زبان علمی نظریاتی تحت عنوان آموزش زبان در رحم مادر مطرح می شود.۵۱ بعد از ولادت هم در سال های اولیه،- به ویژه دو سال اول زندگی نوزاد- از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا كه نفس نوزاد تهی از هر گونه نقش و صورتی بوده، آمادگی كامل برای پذیرش هر نقشی كه بر لوح روح و قلب او ترسیم گردد را داراست، به كاری عادت نكرده تا تركش مشكل باشد و هر گونه علم و آگاهی كه بر او عرضه گردد آن را ضبط می نماید و دستگاه ادراكی او كه قبلا مورد استفاده واقع نشده از بدو تولد آماده ی كسب تدریجی علوم است و روح حساس و دستگاه ادراكی پیچیده اش از حوادث این دوره و كیفیت برخورد معاشرین و اطرافیان قطعا تاثیر می پذیرد، لكن از مشكلات اولیای او جهل آنها نسبت به نفسانیات و تمایلات و عواطف درونی اوست كه متأسفانه كشف این امور بسا دشوارتر است. سهل انگاری اولیاء نسبت به طفل در این مقطع بسیار مهم عمرش، چه بسا موجب ضایعات روحی صعب الدرمان یا غیر قابل جبران برای كودك گردد. امروزه متخصصان فن تربیت نیز می گویند: پایه ی بسیاری از معضلات و ناهنجاریهای سنین جوانی و بالاتر مربوط به نارسایی های این مرحله ی بسیار مهم زندگی انسان است. انسان در این سنین به ساختمانی می ماند كه از آغاز پایه هایش را محكم بنا نكنند در مدت كوتاهی بنا تخریب شده و مضمحل می گردد. اشعار منسوب به حضرت علی (ع) نیز مؤیدی بر این ادعاست، آنجا كه می فرمایند: حرض بنیك علی الاداب فی الصغر – كیما تقربهم عیناك فی الكبر و انما مثل الاداب تجمعها- فی عنفوان الصبا كالنقش فی الحجر آری دانش در كودكی مانند نقشی بر سنگ است.۵۲ در نهج البلاغه در مورد قابلیت و استعداد تربیت پذیری و پرورش كودك چنین آمده است: «دل نوجوان همانند زمین خالی از گیاه و درخت است كه هر گونه بذری در آن افشانده شود، قبول می كند و در خود می پرورد، پس عزیزم در آغاز جوانیتبه ادب و تربیت تو پرداختم قبل از آنكه دلت سخت گردد و از پذیرش چیزهای خوب سر باز زند.»۵۳ اسلام علی الرغم توصیه به شكوفا كردن استعداد كودك توقع اولیا را به انجام بسیاری از كارها و مسئولیت ها توسط كودك بی مورد دانسته و آن را نهی می نماید و كودكی را ایام بازی قلمداد كرده، مسئولیت پذیری كودك هم باید در خلال بازی هایش شكل گیرد. همانند گیاه نورسته ای كه دوران آمادگیش را طی می كند و هنوز تا نیل به مرحله ی بهره برداری فاصله ی بسیار دارد. در نهایت از دیدگاه وحی و اسلام دوران اولیه ی زندگی و سال های طفولیت و كودكی از بهترین فرصت ها جهت تعلیم و تربیت و پرورش و شكوفا كردن استعدادهای نهفته ی انسان و متضمن صحت و سلامت و سعادت آینده ی اوست. حق سرپرستی كودك با چه كسی است؟ چه كسی اولویت دارد؟ در اسلام در درجه ی اول حق حضانت متعلق به مادر طفل است كه مورد اتفاق مذاهب مختلف می باشد. البته در زندگی مشترك و كانون سرشار از مهر و عطوفت خانوادگی هر چند والدین در سرپرستی كودكشان سهیم هستند، اما در عین حال مسئولیت عمده ی حفاظت و پرورش نوزاد بر دوش مادر سنگینی می كند و این قانونی هم سنخ و هماهنگ با ناموس خلقت است. موجوداتی كه به صورت جفت زندگی می كنند ما در (جنس ماده) علاوه بر زاد و ولد بچه نقش حضانت و مراقبت را نیز داراست و در مقابل تهیه ی آذوقه و نفقه بر عهده ی جنس نر است.
لازمه ی این ارتباط تنگاتنگ و مستمر بین مادر و فرزند، یكسری نیازهایی است كه طرفینی است، یعنی این فرزند نیست كه محتاج مادر است، بلكه مادر نیز به نوعی نیازمند چنین رابطه ای می باشد.همانطور كه احساس نیاز به وجود فرزند در مادر به مراتب بسیار شدید بوده از احساس نیاز پدر نسبت به این مسأله تجلی بیشتری دارد، احساس نیاز به رابطه با فرزند هم این گونه بوده و ریشه ی تكوینی و عاطفی در وجود مادر دارد. از عجایب و شگفتی های جهان خلقت، آفرینش چنین موجود ذوجنبتین است كه از جهتی وجودش هماهنگ با نیازهای كودك و در مسیر رشد و ارتقای اوست و از جانب دیگر نیز هستی او بگونه ای شكل گرفته كه هماهنگ با مرد و عامل رفع نیازها و نواقص او و رشد كمالاتش می باشد!!نیازهای كودك و مادر
عجز و ناتوانی كودك در برآوردن نیازهایش سبب می شود كه برای تأمین خواسته های خود احساس یك نوع علقه و وابستگی شدیدی به خارج از وجودش و اطراف داشته باشد. با درك این موضوع كه اطرافیان از حامیان و پشتیبانان او هستند، به ویژه والدین و بالاخص مادر بهترین دلگرمی كودك می باشند. لوازم و مقدمات پرداختن مادر به این نقش نیز در وجود مادر نهفته است، زنان در این سنین نسبت به نگهداری و مراقبت از طفل در مقایسه با مردان موفقترند.قرآن كریم در هفت سوره، امر به رعایت احترام و نگهداری و مراقبت از طفل در مقایسه با مردان موفقترند. قرآن كریم در هفت سوره، امر به رعایت احترام و نگهداری شأن و مقام برجسته ی والدین را نموده و همچنین در دو سوره از سور مربوطه یعنی سوره های لقمان و احقاف بر مقام مادر تكیه ی بیشتری نموده، زحمات او را یكی بعد از دیگری خاطر نشان می كند و ضمن گوشزد كردن زحمات ایام بارداری و وقت شیردادن و بیداری های ممتد، برای پرستاری از كودك تواضع و سرافكندگی در مقابل او را سفارش می نماید. به لحاظ این ویژگی مادر كه قرآن در دو سوره، به رشته ی تحریر كشیده، پیامبر اكرم(ص) در جواب مردی كه از بهترین همدمان پرسش نمود، سه بار نام مادر را بردند. آن فرد پرسید: ای پیامبر خد در میان مردم كدامیك بیشتر سزاوارند كه همدمی نیكو و برایم باشند؟ حضرت جواب داد: مادرت پرسید بعد كی ؟ باز جواب داد مادرت. بار سوم پرسید: بعد كی؟ حضرت این بار در جواب فرمودند: پدرت.۵۴
از نیازهای بسیار مهم، بلكه مهمترین نیاز- روحی و روانی- كودك نیاز عاطفی یعنی نیاز به محبت و محبوب واقع شدن است، چرا كه زندگی فاقد محبت یك زندگی بی روح و سر و خسته كننده است.
تبادل محبت از سنین كودكی پایه گذاری می شود و بهترین معماران این نیاز در كودك، والدین او و در درجه ی اول مادر می باشد. كودك از حركات و رفتارهای محبت آمیز مادرش احساس محبت نموده، اعمال كوچك و بزرگ مادر برای مراقبت از او را از علائم محبت به شمار آورده، بعدها با لبخند شیرینش رضایت و علاقه ی متقابل خود را اظهار می دارد. اصولا كیفیت تجربه ی طفل از این جهان به وسیله ی رفتار عاطفی مادر تعیین می شود. در سه ماهه ی اول زندگی هم تجربیات و ادراكاتش به بخش عاطفی مربوط می شوند. احساس دایمی محبوب والدین بودن و جلب حمایت و توجه آنها یك محیط آرام روانی و مورد اعتماد برای كودك می آفزیند كه عامل بسیار موثری در رشد و كمال عاطفی اوست، به ویژه كه او همه چیز را و جهان را در وجود مادر می بیند. بهترین و بالاترین پیوند بین مادر و كودك پیوند عاطفی و محبت است، حتی شیردادن مادر از پستان خود عامل یك وابستگی عاطفی بین طرفین است و رضاعه در لغت نیز به معنای نوشیدن به واسطه ی میكدن پستان مادر است و قرآن كریم هم در مورد شیر دادن تعبیر والدات را به جای امهات می آورد كه بیانگر مادر حقیقی است.
دانشمندان توصیه می كنند، اگر مادر شیر در پستان ندارد، در عین حال وقت تغذیه سعی كند طفل را در آغوشش بگیرد، گویا از پستانش شیر می خورد تا با این عمل از دامن گرم مادر و عاطفه ی مادری هم برخوردار شود- اگر چه هیچ تغذیه ای جایگزین مناسبی برای شیر مادر نخواهد بود. دكتر جان بالبی – مانند بسیاری از متخصصانی كه امروزه به نتایجی در بحث روابط بین مادر و فرزند رسیده اند- پیرامون عوارض جدا كردن اطفال از مادران چنین می گوید: « كودكانی كه از سه سالگی از مادر جدا می شوند، دچار حالت انزوا می گردند كه امكان دارد بعدها منجر به یأس شده ، پس از مدتی حالت خود را به شكل اعتراض و پرخاش بروز دهد و دوام این حالت ممكن است زمینه ساز انزجار از خود و انتحار گردد كه در سنین نوجوانی و جوانی زیاد مشاهده می شود.»۵۵
از مهمترین عوامل موجب افسردگی شدید در كودكان، محرومیت از مهر و محبت مادری است، نیاز آنان به محبت مانند نیاز گیاه به نور است، لذا طفل محروم از محبت هرگز بزرگ نخواهد شد.
نیاز مادر
علاوه بر ضرورت های مذكور در روابط بین مادر و فرزند، نكته ی قابل ذكر دیگر ایجاد یك سری عوارض و ناراحتی های جسمانی است كه در زن ها و مادران در اثر فقدان این پیوند به وجود می آید. دانشمندان می گویند: بیشتر سرطان پستان در زنان بی فرزند یا مجرد، یا زنان بچه داری كه شیر نداده اند و یا در زنانی است كه كورتاژ كرده اند.
مؤلف كتاب اسلام و حقوق كودك به نقل از كیهان شماره ۸۲۰۱ می نویسد: «سرطان پستان زنان آفریقایی در حبشه بسیار كم است- چون كودكان شیر می دهند- ولی در سوئد فوق مدرن از هر چهار زن یكی مبتلا می باشد.» ۵۶
بنابراین با توجه به نكات فوق و ضرورت های شناخته شده و ناشناخته ی دیگر، مكتب اسلام اهمیت فوق العاده برای مادران قایل بوده، آیات و روایات توصیفات برجسته ای در شأن و منزلت مادر بیان كرده اند.
پیامبر اكرم می فرماید:« الجنه تحت اقدام الامهات »
در فرازی دیگر می فرماید: «اذا دعاك ابواك فاجب امك » و این گونه حق تقدم و اولویت در چنین موارد جهت احترام و اجرای فرمان و اجابت مختص مادر است. البته قابل ذكر است كه جهان بشری نیز سرانجام با گسترش علوم و فنون به این موضوع كه قرآن قرن ها قبل به آن پرداخت پی برده، حق پرستاری و نگهداری كودك را ویژه ی مادر دانسته و در اعلامیه ی حقوق كودك چنین آورده اند:
«كودك خردسال جز در موارد استثنایی نباید از مادرش جدا شود...»
آری این قانون و فرامین قرآنی نیز برگ زرین دیگری از افتخارات و امتیازات اسلام است كه قرن ها قبل از تدوین قوانین نشأت یافته از عقل و تجربه ی بشر به بهترین نحو آن را مطرح نموده است.
اولویت و تقدم مادر در پرستاری از فرزند به مدت دو سال یعنی تا پایان دوره ی شیرخوارگی، مورد اتفاق فقها و علمای اسلامی است. اما در سرپرستی و نگهداری اطفال بعد از این مدت تا حدودی محل اختلاق است. البته در فقه تسنن مدت استحقاق مادر در مورد طفل اعم از پسر یا دختر یكسان بوده یعنی تا هفت سالگی است. ولی فقهای شیعه تفكیكی بین طفل پسر و دختر قائل شدند به این تفصیل كه حق پرستاری دختر تا هفت سالگی با مادر است و در مورد پسر این مدت به دو سال تقلیل می یابد و مادر بعد از آن مدت دیگر اولویتی نداشته، بلكه حضانت طفل پسر بعد از دو سال به عهده ی پدر می باشد. لذا در صورت طلاق و جدایی زوجین این حق مرد است كه پسرش را بعد از دو سالگی و دخترش را پس از هفت سالگی نگهداری نماید. روی هم رفته در سنین بعدی اگر اختلافی بین زوجین برای نگهداری فرزند پدید آید، حق به جانب پدر می باشد. با توجه به اینكه او نسبت به مادر آینده نگرتر و دارای تدبیر بیشتری است و بهتر می تواند سعادت و آینده ی كودك را تضمین نماید، در صورتی كه مادر با جدایی و ازدواج مجدد تام الاختیار نبوده چه بسا محیط جدید سبب ایجاد عوارض و عقده هایی در فرزند گردد و یا اینكه حداقل كودك ممیز مخیر است كه یكی از والدینش را انتخاب كند و نزد او بماند.۵۷ هر چند كه پدر می تواند در سنین اولیه كودك و حتی از چهار ماهگی به بعد با كمك مادر و برآوردن نیازهای كودك مانند استحمام و تغذیه موقعیتی چون مقام مادر نزد فرزند بیابد و مورد اتكاء و اعتمادش واقع شود. مؤلف كتاب راهنمای پدران و مادران پیرامون نقش و سهم پدر و مادر در تربیت و سرپرستی كودك چنین می نویسد:
«اگر پدر انس و همنشینی كافی با پسر نداشته یا حضور كافی در خانواده نداشته باشد، زمینه برای رشد ویژگیهای مردانه در پسر فراهم نمی شود و به همین ترتیب اگر پدر نقش فعال و قوی در مدیریت خانواده نداشته باشد و تقریبا از اداره خانواده بر كنار باشد، پسر فاقد روحیه ی مردانگی و قوی خواهد شد و این امر در رفتار اجتماعی او اثرات سوئی باقی خواهد گذاشت.»
«و اگر مادر با دختر خود انس و صمیمیت كافی نداشته باشد، زمینه برای پرورش ویژگی های زنانه در وی فراهم نمی شود، در این صورت چه بسا دختر از مواهب درونی خود از قبیل لطافت روح، عاطفه و احساس برخورداری كافی پیدا نكند و روحیه ی خشن بیابد. همچنین اگر مادر در خانواده نقش غالب و مسلط را ایفا كند دختر الگوی صحیح و مناسب كه بتواند نقش ویژه ای او را به او بیاموزد نخواهد داشت و این امر در رفتار اجتماعی او در آینده اثرات نابجایی خواهد گذاشت»۸۵
روانشناسان و متخصصان و دست اندركاران امور تعلیم و تربیت آرا و نظراتی به شرح زیر دارند: «بین اثرات روانی جدایی از مادر در سه سال اول زندگی و جدایی از پدر در سنین بالاتر و بزهكاری و ناتوانی در داد و ستد و محبت در بزرگسالی رابطه وجود دارد، به گونه ای كه اگر فرزند مطرود شود در آینده نیز طرد كننده ی فرزند خود می شود. كودك پس از پنج سالگی بیش از هر چیز به پدر نیاز دارد و غیبت طولانی پدر پس از آن سن با بزهكاری نوجوانی مرتبط است .
محرومیت عاطفی سال اول بیش از سال های دیگر بر زبان و عملكرد انتزاعی كودك اثر می نهد و تا سه سالگی اگر تداوم یابد اثرات وخیمی می نهد»۵۹
پی نوشتها:
۱_ الفقه الاسلامیه و ادلته، ج۷، ص ۷۱۸- ۷۱۷ و الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵۹۴ و راهنمای مذهب شافعی، ص ۱۷۱ معجم المغنی، ج ۱۳، ص ۲۸۲-۲۸۱ و مبادی فقه و اصول.
۲- الفقه الاسلامی و ادلته، ص ۷۱۸ و و الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵۹۴ و راهنمای مذهب شافعی، ص ۱۷۱ .
۳- الفقه الاسلامی و ادلته، ص ۷۱۸ -۷۱۹و الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵۹۴ و راهنمای المغنی ، ج ۱۳، ص ۲۸۲ .
۴-الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵-۵۹۴ و معجم المغنی ، ج ۱۳ ، ص ۳-۲۸۲ و الفقه الاسلامی و ادلته، ص ۲۱-۱۹-۷۱۸ و راهنمای مذهب شافع، ص ۱۷۲ .
۵- الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۶-۵۹۴
۶- الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵-۵۹۴
۷- الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵۹۴
۸- الفقه علی المذهب الاربعه، ص ۵۹۴ و المعجم المغنی، ج ۱۳، ص ۳-۲۸۲.
۹-الفقه علی المذهب و ادلته، ص ۳-۷۲۲.
۱۰-الفقه علی المذهب و ادلته، ص۲۱-۷۲۰
۱۱- الفقه علی المذهب و ادلته، ص ۲۴-۷۲.
۱۲-الفقه علی المذهب و ادلته، ص ۷۲۵
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید