پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


نیل پستمن


نیل پستمن
نیل پستمن (۲۰۰۳ ۱۹۳۱) نظریه پرداز اجتماعی و استاد علوم و فنون ارتباطات در دانشگاه نیویورك یكی از منتقدان و صاحبنظران پرآوازه در عرصه رسانه و تكنولوژی، دارای ۲۰ عنوان كتاب و ۲۰۰ مقاله است. در یكی از كتابهای معروف خود به نام نابودی كودكی (۱۹۸۲) این نظر را مطرح می كندكه تلویزیون با از میان برداشتن مرز بین آگاهی كودكان و بزرگسالان از یك سو خصلت كودكانه كودكان را كاهش می دهد و از سوی دیگر از بلوغ فكری و فرهنگی بزرگسالان می كاهد. به گمان او تلویزیون دنیای كودكان وبزرگسالان را به هم می پیوندد و اطلاعات و تصاویری در اختیار كودكان قرار می دهد كه روزگاری تنها در اختیار بزرگسالان بود. او در كتاب معروف زندگی در عیش و مردن در خوشی (۱۹۸۶) كه به بیش از ده زبان ترجمه شده است به بررسی وتحلیل ونقادی گسترده تلویزیون در بستر فناوری جدید می پردازد. برخی از كتابهای دیگر پستمن عبارتند از :ساختن پلی به قرن هجدهم و تكنوپولی، تسلیم فرهنگ به تكنولوژی (۱۹۹۲) كه درآن به نقد اساسی تكنولوژی می پردازد. پستمن در مقام یك محقق توانای آمریكایی جوایز معتبر بسیاری دریافت كرده است از جمله جایزه Christian Lindback به خاطر كیفیت عالی در تدریس و آموزش و نیز جایزه جورج اورول در سال ۱۹۸۷ به دلیل بیان و قلم شفاف و روشن. پستمن در آثار متعدد خود به تاریخ و تأثیر انواع تكنولوژی از جمله تلگراف، صنعت چاپ ، تلویزیون ، كامپیوتر و اینترنت بر زندگی و ذهن بشر می پردازد و اندیشه پیشرفت و ترقی مثبت را در مورد تاریخ تكنولوژی به خصوص درعرصه ارتباطات جمعی مورد سؤال قرار می دهد. زمینه استدلال او این است كه هر وسیله ارتباط جمعی ازنوعی بازتاب برخوردار است. هر وسیله و ابزاری، صرف نظر از چارچوب محدود و كاربرد اولیه آن، این قدرت را دارد كه از محدوده نخستین جدا شود و سیطره خود را در چارچوبی نوین و غیرقابل پیش بینی گسترش دهد. این نقش تا آنجا پیش می رودكه نه تنها در برداشت و استنباط ما از مفاهیمی مانند نیكی و پارسایی و زیبایی اثر می گذارد بلكه حتی بالهای تأثیر خود را بر نوع و چگونگی برداشت و بیان ما از هستی و حقیقت می گستراند. یكی از مثالهای پستمن در این باره اختراع تلگراف است. مورس پس از اختراع تلگراف گفته بود: «تمامی سرزمین ها و ایالت های این قاره به یك سرزمین همجوار واحد مبدل خواهند شد». اما اختراع مورس راهی را پیمود كه او هیچ گاه پیش بینی نكرده بود: تولید و انتقال سیل عظیمی از اطلاعات كه هرچند در بسیاری موارد كم بها، كم اعتبار و بی اهمیت بود در مجموع نسبت و توازن میان خبر و عمل را بر هم می زد. پیش از اختراع تلگراف و پس از آن سایر رسانه ها از جمله تلویزیون رابطه منطقی و متعادلی میان خبر و عمل وجود داشت اما با اختراع این ابزار این رابطه به شدت دگرگون شد. انسانها در گذشته به دنبال اطلاعاتی بودند كه روشنی بخش ساختار و چارچوب واقعی زندگی آنان بود حال آنكه امروزه باید برای اطلاعاتی كه به سوی آنها سرازیر است چارچوب واقعی پیدا كنند. پستمن حتی اختراع به ظاهر كوچك ساعت را دارای پیامدهای عمیق پیش بینی نشده می داند او در این باره چنین می گوید:«در سده های ۱۲ و ۱۳ میلادی راهبان كاتولیك بند یكتی كه ساعت مكانیكی را اختراع كردند قصد داشتند با چنین اختراعی زمان منظم عبادات و مراسم مذهبی را مشخص كنند، در حقیقت هم همین كار را كردند. اما آنچه در این خصوص پیش بینی نشده بود این بود كه ساعت صرفاً تعیین كننده زمان نیست بلكه وسیله ای است كه اعمال انسان را به گونه ای كنترل و زمانبندی می كند.»بدین ترتیب در اواسط قرن ۱۴ میلادی ساعت به بیرون از دیوار صومعه ها راه پیدا كرد و نظم و ترتیب دقیقی در زندگی كارگران و بازرگانان به وجود آورد. ساعت مكانیكی مفهوم تولید قاعده مند، زمان كار قاعده مند وتولید استاندارد را امكان پذیر ساخت. بدون ساعت، سرمایه داری پدید نمی آمد اما شگفتی بزرگ در همینجاست: ساعت كه آن را مردانی اختراع كردندكه قصد داشتند زندگی خود را وقف خدمت خدا كنند به صورت تكنولوژی ای با بزرگترین بهره برای كسانی درآمد كه زندگی خود را یكسره وقف كسب ثروت و مادیات كرده بودند. تكنولوژی همواره نتایج پیش بینی نشده ای داشته است. اما مقصود پستمن از تكنولوژی چیست؟ او می گوید كه تكنولوژی نه صرف ماشین آلات و تجهیزات ماشینی بلكه نظام اعتقادات تشكیل دهنده یك دنیای فكری تكنولوژیك است . این نظام اعتقادی شامل عقایدی از این قبیل است: هدف اولیه و اصلی فكر انسان كارایی است؛ محاسبه گری تكنیكی از هر لحاظ بدتر از داوری انسان است، آنچه را نمی توان اندازه گیری كرد وجود ندارد و كار و امور شهروندان را به بهترین نحو می توان توسط متخصصان تكنیكی هدایت كرد. پستمن تصریح می كندكه سیطره تكنولوژی وتفكر وابسته به آن خود به یك كیش جدید بدل شده است كه می كوشد همه چیز را تحت سلطه و انقیاد خود درآورد.او تكنولوژی را به صراحت نوعی ایدئولوژی می خواند و می گوید: «الهیات شایع حاصل از تكنولوژی جدید مستلزم آن است كه همه هوش و خرد و توان خود را متمركز بر این پرسش كنیم كه تكنولوژی چه كارهایی برایمان انجام می دهد اما تقریباً هیچ پرسشی در این باره نمی كنیم كه چه چیزهایی را به زوال و انحطاط می كشاند و نابود می كند». پستمن منكر فایده های تفكر تكنولوژیك نیست. او می پذیرد كه دستاوردهای تكنولوژی فواید چشمگیری برای بسیاری از مردم داشته است و تصریح می كند: «اما تا زمانی كه این فواید با گرایش نسنجیده به كسب قدرت و سیطره خداگونه برطبیعت، این پندار كه ابداعات تكنولوژیك مترادف با پیشرفت و ترقی انسان است، و تفكر تكنولوژیك بهترین راه حل برای عمیق ترین مسائل انسان است توأم باشد خود را غرق خیالبافی های كودكانه و امیدهای واهی كرده ایم و در پی یك بت ضعیف و ناتوان رفته ایم». به عقیده پستمن خوش بینی ما نسبت به تكنولوژی می تواند به شكلی از بت پرستی بدل شود و اعتقادمان به خوب بودن ذاتی آن می تواند به طور مطلق نادرست باشد. بهترین نوع نگاه به تكنولوژی این است كه بدانیم تكنولوژی بخشی ازطرح و مشیت خدا نیست بلكه محصول خلاقیت و نخوت انسان است و استعداد خیر و شر آن بستگی تمام به آگاهی ما نسبت به عملكرد تكنولوژی و تأثیری دارد كه بر ما می نهد. پستمن برای دگرگونی های حاصل از تكنولوژی پنج مؤلفه بر می شمارد . نخست اینكه ما همواره برای تكنولوژی بهایی می پردازیم . هرچه تكنولوژی عظیم تر باشد بهای آن بیشتر است. دوم اینكه در نسبت با تكنولوژی همیشه برخی برنده وبرخی بازنده اند و برنده ها سعی دارند بازنده ها را متقاعد كنند كه واقعاً برنده هستند. سوم اینكه درهر تكنولوژی بزرگ یك پیش داوری وتعصب اجتماعی سیاسی یا معرفت شناسانه وجود دارد. گاه این پیش داوری و گرایش نهفته برای ما بسیار سودمند است اما گاه نیز چنین نیست. برای مثال صنعت چاپ سنت شفاهی را نابود كرد، تلگراف فضا را از بین برد، تلویزیون كلام را خوار و خفیف كرد و كامپیوتر شاید زندگی اجتماعی را تضعیف كند. چهارم اینكه تغییر و دگرگونی حاصل از تكنولوژی یك تغییر افزودنی نیست بلكه تغییری بوم شناختی است به این معنی كه هر چیزی را تغییر می دهد و بنابراین مهمتر از آن است كه یكسره در دستان بیل گیتس رها شود و پنجم اینكه تكنولوژی متمایل به آن است كه به امری اسطوره ای بدل شود یعنی به صورت بخشی از نظم و نظام طبیعی اشیا درآید، از این رو مستعد آن است كه بیش از اندازه لازم زندگی ما را تحت كنترل خود درآورد.پستمن می گوید كه شكل دادن به زندگی براساس مقتضیات تكنولوژی و نه مقتضیات فرهنگ گونه ای حماقت است بویژه در عصر تغییرات گسترده تكنولوژیك. پس ضروری است كه با چشمان كاملاً باز و هوشیار حركت كنیم تا بیش از آنكه مورد استفاده تكنولوژی قرار گیریم، از آن استفاده كنیم. پستمن در جایی می نویسد هر كسی كه تاریخ تكنولوژی را مطالعه كرده باشد می داند كه تغییر تكنولوژیك در هر حال یك «معامله فاوستی» است، تكنولوژی چیزهایی می دهد و چیزهایی می گیرد و این داد و ستد همواره برای دوطرف مساوی نیست. یك تكنولوژی جدید گاه بیش از آنچه خراب می كند می آفریند وگاه بیش از آنچه می آفریند، خراب می كند. پستمن در یكی از آثار خود این سخن جورج اورول نویسنده انگلیسی (۱۹۵۰ـ۱۹۰۳) را نقل می كند كه انسان میانه حال امروز همانقدر ساده و زودباور است كه انسان قرون وسطی. اما پستمن عقیده دارد كه عبارت دقیق تر این است كه وضعیت انسان میانه حال قرون وسطی تا حدودی بهتر از انسان میانه حال امروزی بوده است. در قرون وسطی مسیحیت جهان بینی وچهارچوب فكری لازم را برای انسانهای آن عصر فراهم می كرد اما امروزه در عصر تفوق علم و تكنولوژی در غرب، چهارچوب فكری و عملی مشخصی كه بتواند جایگاه هر چیزی را تعیین كند وجود ندارد. پستمن با استفاده از تعبیر آلدوس هاكسلی (۱۹۶۳ـ۱۸۹۴) مبنی بر اینكه همه ما مختصر گویان بزرگی هستیم می گوید: «هیچ كس از آن میزان عقل و خرد بهره مند نیست كه بتواند حقیقت را دریابد.» وی در جایی دیگر با لحنی مطایبه آمیز می گوید: «در قرون وسطی حتی اگر یك فرد عادی بر این باور بود كه جهان مثلاً در ساعت ۹بعدازظهر ۲۳اكتبر سال۴۰۰۴ پیش از میلاد آفریده شد باز حسی از نظم و انتظام جهان در او حضور داشت. برای چنین شخصی دنیای قرون وسطی، رازآمیز و پر از حیرت و شگفتی بود اما فاقد حس نظم و نظام مندی نبود. اما امروز چنین چهارچوبی وجود ندارد. انسان میانه حال امروزی حیران و سرگشته در میان سیل اخبار و اطلاعات پراكنده و پاره پاره ای است كه نمی تواند آنها را در چهارچوب مشخصی جای دهد و راهنمای عمل خود سازد و به سبب فقدان یك جهان بینی منسجم هر چیزی را پذیرفتنی می انگارد.»، «ما به فلان چیزها باور داریم زیرا هیچ دلیلی برای باور نكردن نداریم.» پستمن در سال۱۹۹۸ در بیان مثالی از سیل اطلاعات و اخبار و تصاویر می گوید: «در آمریكا ۲۶۰‎/۰۰۰تابلوی آگهی، ۱۱۵۲۰روزنامه، ۱۱۵۵۶نشریه ادواری، ۲۷۰۰۰نمایندگی اجاره و فروش ویدئو، ۳۶۲میلیون دستگاه تلویزیون و بیش از ۴۰۰میلیون دستگاه رادیو وجود دارد. هر سال نیز ۴۰۰۰كتاب جدید منتشر می شود و بیش از ۶۰میلیارد آگهی تبلیغاتی اینترنتی وارد صندوق های پست الكترونیكی می شود. پیداست كه میزان اطلاعات و اخبار و تصاویر برخلاف دوران گذشته هیچ نسبتی (یا تناسبی) با حل مسأله ندارد. به عقیده پستمن ما دیگر كنترلی بر اطلاعات نداریم و نمی دانیم با آنها چه كنیم. این امر دوعلت دارد: «نخست اینكه ما دیگر نگرش و تصور منسجمی نسبت به خود، نسبت به عالم و نسبت به رابطه مان با یكدیگر نداریم. برخلاف قرون وسطی ما اكنون نمی دانیم از كجا آمده ایم، به كجا می رویم و چرا؟
به تعبیر پستمن ما نمی دانیم اطلاعات مفید چیست و اطلاعات زائد و غیرمفید كدام است. دوم اینكه همه انرژی و هوش و استعداد خود را صرف تكنولوژی و اختراع ماشین آلاتی كرده ایم كه كاری جز افزودن بر حجم اطلاعات ندارند. در نتیجه نظام امنیت اطلاعاتی ما بی اثر است. ما نمی دانیم اطلاعات را چگونه تصفیه و پالایش كنیم، آنها را چگونه كاهش دهیم و چه استفاده ای از آنها كنیم.» پستمن در برابر مخالفانی كه از فواید گسترش تكنولوژی اطلاعات سخن می گویند این سؤالها را مطرح می كندكه آیا برای مثال اشغال كویت توسط عراق به دلیل فقدان اطلاعات بود؟ آیا جنگ آمریكا و عراق به خاطر كمبود اطلاعات رخ داد؟ آیا مرگ كودكان گرسنه در اتیوپی به سبب فقدان اطلاعات است؟ آیا نژادپرستی در آفریقای جنوبی به خاطر كمبود اطلاعات بود؟ آیا جرم و جنایت ولگردان خیابانهای نیویورك به دلیل در دسترس نبودن اطلاعات كافی است؟ آیا طلاق زن و شوهران به خاطر كمبود اطلاعات است؟ آیا رفتار كودكانی كه مایه شرمساری خانواده هایشان هستند به سبب كمبود اطلاعات است؟ در دنیایی كه برخی از ساكنان آن بر این باورند كه با كسب اطلاعات بیشتر به بهشت می روند، كارشناس كامپیوتر پادشاه است. پستمن در ادامه می گوید: «اما من همه اینها را موجب اتلاف توانایی و استعداد انسان می دانم. تصور كنید كه این میزان انرژی و استعداد به سمت فلسفه و الهیات و هنر و ادبیات و یا به طور كلی تحصیل، سوق پیدا می كرد: چه كسی می داند كه از چنین انسانهایی چه چیزها می شد آموخت.» شاید دلیل جنگ و گرسنگی و بی خانمانی و بیماری روانی و خشونت همین باشد.» اینجاست كه هنری دیوید تورو (۱۸۶۲ـ۱۸۱۷) می گوید: اختراعات ما چیزی جز وسایلی مناسب برای اهداف نامناسب نیستند. در همین زمینه گوته اظهار می دارد: انسان باید هر روز بكوشد یك آواز كوچك بشنود، یك شعر خوب بخواند، یك تصویر زیبا ببیند و اگر امكان داشت چند واژه خردمندانه بر زبان آورد. میكاه پیامبر نیز می گوید: خداوند به ما فرموده است كه از ما چه می خواهد. آنچه او از ما می خواهد این است كه رحم و انصاف داشته باشیم و با كمال فروتنی احكامش را به جا آوریم. پستمن پس از نقل این سخنان می گوید: «در اینجا می توان به سخنانی از عیسی، محمد، كنفوسیوس، بودا، اسپینوزا و شكسپیر نیز اشاره كرد كه همه محتوای یكسانی دارند و آن این است كه هیچ راه گریزی از خودمان نداریم. وضعیت آدمی همانطور است كه تاكنون بوده است، ما با آویختن به شكوه و عظمت خیره كننده تكنولوژی هیچ مسأله بنیادینی را حل نكرده ایم... این عقیده كه تغییرات تكنولوژیك روزگار ما حكمت روزگاران گذشته و خرد پیامبران و فرزانگان پیشین را به چیزهایی بی ربط و غیرمؤثر بدل كرده است پندار نادرستی بیش نیست.» به اعتقاد پستمن ما باید حسی از كل نگری و كلیت را در خود تقویت كنیم و مانع از گسترش قلمرو خاص تكنولوژی شویم. این همان چیزی است كه نوربرت وینر بنیانگذار سیبرنتیك از آن به «استفاده انسانی از انسانها» تعبیر می كرد. اصطلاح خود پستمن برای این اندیشه الحاد تكنولوژیك (technological atheism) است. مقصود وی از این اصطلاح آن است كه باید به الهی بودن تكنولوژی كافر شد و قائل به خدای آن نبود. انسان باید تمام هوش و توان و انرژی خود را به كار گیرد كه اسیر و بنده مصنوعات خویش نشود...»
حمید رضا فرزاد
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید