پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


الرصافی


الرصافی
«معروف الرصافی» در یكی از مهمترین دوره های جهان اسلام و شرق می زیست. دوره ای كه استعمار غرب و خصوصا انگلیس تمام سعی و كوشش خود را برای سیطره بر جهان اسلام به كار برد و برای رسیدن به این مقصود حكومت عثمانی را مهمترین مانع فرا روی خود می دید، لذا به مبارزه با آن پرداخت.
معروف الرصافی در این برهه به حمایت از عثمانیان و مقاومت در برابر استعمار انگلیس برخاست و تمام رویدادهای آن دوره را در دیوان خویش به تصویر كشید.
با مطالعه ی شعر این شاعر بزرگ، می توان حوادث آن دوره را به خوبی شناخت و به ترفندهای استعمار انگلیس برای تحقق اهداف استعماری خویش در جهان اسلام پی برد. ضمنا، با توجه به اینكه این شاعر از نظریه های سید جمال الدین اسد آبادی برای متحد ساختن مسلمانان متأثر بود، می توان به تأثیر سید جمال الدین و اندیشه ی اسلامی او بر یكی از ادبای آن دوره پی برد.
در این مقاله سعی شده است؛ برخی از اشعار معروف رصافی كه مضمون اسلامی آنها كاملا مشهود است مورد بررسی قرار گیرد؛ تا به نحوه ی برداشت یكی از ادبای آن دوره از دین آگاه شویم و نقش دین در شعر وی را بشناسیم.
زندگینامه
معروف عبدالغنی الرصافی یكی از شاعران معاصر عرب است كه در سال ۱۸۷۵ م. در عراق و در یك خانواده ی فقیر به دنیا آمد.
ابتدا علوم دینی را فرا گرفت و سپس به ارتش پیوست، اما پس از مدتی از خدمت در ارتش منصرف شد و به سیر در وادی ادبیات پرداخت.
در زمان سیطره ی حكومت عثمانی بر عراق، مسئولیت های مختلف سیاسی و اجتماعی بر عهده گرفت « و از حكومت عثمانی به دلیل داشتن موضع گیریهای اسلامی حمایت می كرد و در تأیید آنها قصائد مختلفی سرود.» (۱)
«وی بیش از همه، از اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی درباره ی وحدت اسلامی و پیشرفت مسلمانان بر اساس دین اسلام متأثر بود و رابطه ی بسیار خوبی نیز با حكومت عثمانی داشت و پیروی از آن و حمایت از عثمانیان را برای رسیدن به وحدت بین مسلمانان لازم و ضروری می دانست.»(۲)
این حمایت همه جانبه ی از عثمانیان او را به موضع گیری تند علیه انگلیس و كلیه افرادی كه بر علیه دولت عثمانی با انگلیسی ها متحد شده بودند، وا داشت و در این خصوص قصاید زیادی بر علیه انگلیسی ها و متحدان آنها سرود، كه پس از شكست دولت عثمانی، به دلیل همین قصاید و موضع گیری های مورد ظلم و ستم استعمار انگلیس و دست فقر و تهیدستی زیست تا اینكه در سال ۱۹۴۵ م. درگذشت.
دین در دیوان رصافی
الرصافی به دلیل موضع گیری های صریح بر علیه تعصبات دینی و نگرش سطحی به دین و خرافات، به بی دینی و كفر متهم شد، در حالی كه وی هیچ گاه كافر نبوده است و در دیوان خود به مسایل مختلف اسلامی اشاره كرده، از انها به نیكی یاد می كند و از مردم می خواهد كه به آنها چنگ بزنند و خرافات و عقاید نادرستی را كه به اسلام نسبت داده شده اند، مورد طعن و حمله قرار می دهد«وی را عقیده بر آن است كه دین باید همگام با زندگی به پیش برود و در دگرگون ساختن زندگی بر اساس عقل و علم یاری برساند. در گیرهایی مذهبی مردم با نام دین كه بر پایه ی خیر و اصلاح پایه گذاری شده است، هرگز پایه و اساس دینی ندارد.»(۳)
وی دین را مایه ی آرامش و سعادت در دنیا و مایه ی رستگاری در آخرتی می داند. در قصیده ی «فی سبیل الوطن» (۴) كه آن را خطاب به برادران مسیحی خود سروده است، آنها را برادران خود می خواند و انجیل و قرآن را در یك راستا و برای یك هدف می داند.
اماآن ان تنسی من القوم اضغان
فیبنی علی اس المواخاه بنیان
علاو التعادی لاختلاف دیانه
و ان التعادی فی الدیانه عدوان
فای اعتقاد مانع من اخوه
بها قال انجیل كما قال قرآن
كتابان لم ینزلها الله ربنا
علی رسله الا لیسعد انسان
ترجمه: آیا موقع آن نرسیده است كه كینه ها فراموش شود و براساس برادری ساختاری جدید پدید آوریم، دشمنی از نظر دین گناه است، پس چرا به نام دینی دشمنی می كنیم. انجیل و قرآن هر دو به برادری فرا می خوانند، پس چه مانعی برای آن وجود دارد. این دو كتاب را خداوند برای سعادت انسان ها فرود آورد.الرصافی دین اسلام را مایه ی برادری بین همه مسلمانان می داند هر چند كه توطئه های سیاستمداران آنها را متفرق ساخته و در قالب كشورهای مختلف از هم دور كرده است. وی در قصیده ی «بین تونس و بغداد» (۵) زبان و عقیده ی مشترك بین دو كشور عراق و تونس را نشان دوستی و برادری آنها می داند و می گوید:
اتونس ان فی بغداد قوما
ترف قلوبهم لك با لواداد
و یجمعهم و ایاك انتساب
الی من خص منطقهم الرشاد
فنحن علی الحقیقه اهل قربی
و ان قضت السیاسیه بالبعاد
و ما ضر العباد اذا ترانت
اواصر من لسان و اعتقاد
و ان المسلمین علی التاخی
و ان اغری الاجانب بالتعادی
ترجمه: ای تونس، قلب مردم بغداد به عشق و دوستی تو می تپد و زبان مشترك و دین مشتركی كه آیات آن راه راست را به مردم نشان داده است. تو و آن را با هم متحد ساخته است. در حقیقت ما با هم دیگر خویشاوندیم، هر چند كه سیاست ما را از هم دور ساخته است. مادامی كه ما زبان و دین مشترك داریم، دوری جغرافیایی هیچ ضرری ندارد. مسلمانان با همدیگر برادرند، هر چند بیگانگان آنها را به دشمنی فرا می خوانند.
در قصیده ای تحت عنوان «یقولون» (۶) به دفاع از اسلام بر می خیزد و خرافاتی را كه بدان منتسب می دارند، رد می كند و می گوید كه چنین خرافاتی به اسلام ربطی ندارد. پس از آن به خدماتی كه اسلام به بشر نموده است، می پردازند و می گوید:
یقولون فی الاسلام ظلما بانه
یصد ذویه عن طریق التقدم
فان كان ذاحقا فكیف تقدمت
اوائله فی عهدها المتقدم
و ان كان ذنب المسلم الیوم جهله
فماذا علی الاسلام من جهل مسلم
فاشرق نور العلم من حجراته
علی وجه عصر بالجهاله مظلم
ودك حصون الجاهلیه بالهدی
وقوض اطناب الضلال المخیم
ترجمه: به دروغ درباره ی اسلام می گویند كه این دین پیروانش را از علم باز می دارد. اگر این سخن حق است پس چگونه مسلمانان در زمان گذشته پیشرفت كردند. نادانی مسلمانان، گناه خود آنهاست ولی این گناه متوجه دین اسلام نیست. نور علم و دانش از سرزمین وحی بر دوره ای كه از سرزمین وحی بر دوره ای كه در تاریكی جهل می زیست پرتو افكند؛ دین اسلام دژهای نادانی را با نور هدایت و علم و خرد فرو ریخت.
در قصیده ی « التربته و الامهات » (۷) بار دیگر همین موضوع را رد می كند و می گوید:
لقد كذبوا علی الاسلام كذبا
تزول الشم منه مزلزلات
الیس العلم فی الاسلام فرضا
علی ابنانه و علی البنات
الم ترفی الحسان الغیر قبلا
اوانس كاتبات شاعرات
ترجمه: درباره ی اسلام دروغی گفتند كه كوهها از آن به لرزه در می آیند. مگر علم آموزی از نظر اسلام بر پسران و دختران مسلمان واجب نگشته است. مگر نمی بینی كه در تاریخ گذشته ی مسلمانان، تعداد زیادی از زنان نویسنده و شاعر بوده اند.
یكی از سنت های مستحب اسلامی، وقف است. معروف الرصافی این سنت را موضوع قصیده ی «خزانه الاوقاف» (۸) قرار داده و آن را سنتی با اهمیت در جامعه ی اسلامی می خواند و می گوید كه این سنت می تواند بسیاری از ضعف ها و مشكلات مسلمانان را بر طرف نماید و می سراید:
للمسلمین علی نزوره و فرهم
كنز یفیض غنی من الاوقاف
كنز لواستشفوا به من دائهم
لتوجرو منه الدواء الشافی
ولوا بتغوا للنشأ فیه ثفافه
لثقفوامنه بخیر ثقاف
ترجمه: مسلمانان گنج فراوانی از اوقاف دارند كه اگر بخواهند می توانند مشكلات خود را به كمك آن رفع كنند و اگر بخواهند می توانند بر فرهنگ و دانشك كودكان خود به كمك همین اوقاف بیافزایند.
وی درباره ی زمین های وقفی پیشنهاد می دهد كه این زمین ها جهت ساختن مدارس و مراكز علمی برای گسترش دانش بین جوانان مسلمانان آن به كار گرفته شود و می گوید:
هلا جعلن مدار سا فیاضه
من كل علم بالزلال الصافی
ینتابها ابنا و كم كی یاخذوا
من كل فن بالنصیب الوافی
ترجمه: بهتر است كه این زمینها برای تأسیس مدارس به كار گرفته شوند و از آب زلال دانش در آنها استفاده شود تا فرزندان مسلمان در این مدارس از هنرهای گوناگون بهره ببرند.
در قصیده ی«فی مكتبه الاوقاف» (۹) كه در جشن افتتاح كتابخانه ی اوقاف در سال ۱۹۲۸ م.سرود، استفاده از امور وقف برای رسالت های علمی را تمجید می كند و چنین حركتی را بسیار می ستاید و مقاومت بعضی از جاهلان در برابر چنین حركت هایی را ناشی از نادانی آنها می داند و می گوید:
لقد رضی العلم عن فعله
و ان اخذ الجاهلین الغضب
ترجمه: دانش از اقدام این واقف خشنود گشت هر چند كه جاهلان خشمگین شدند.
در قصیده ی «المطلقه» (۱۰) وی در این قصیده داستان زن و مردی را نقل می كند كه در كمال آرامش و عشق و محبت با هم دیگر زندگی می كردند ولی روزی به دلیل سعایت و سخن چینی بعضی، بین آنها مشاجره رخ می دهد و مرد در لحظه ی عصبانیت قسم می خورد كه او را سه طلاقه كند. شاعر درباره ی این مرد می گوید:
فاقسم بالطلاق لهم یمینا
و تلك الیه خطاء و حوب
و طلقها علی جهل و ثلاثا
كذلك یجهل الرجل الغضوب
و افتی بالطلاق طلاق بت
ذووفتیا یعصبهم عصیب
ترجمه: قسم خورد كه او را طلاق دهد، قسمتی كه باطل و مردود است و از روی نادانی او را سه طلاقه كرد، او مرد نادانی بود كه چنین كاری كرد.
و بعد از مدتی مرد از این كرده ی خود پشیمان می شود و به گریه و زاری می پردازد:
فاطرق را سه خجلا و اغضی
و قال و دمع عینیه سكوب
نجیبه اقصری عنی فانی
كفانی من لظی الندم الهیب
ترجمه: او از روی شرم سر به زیر انداخت و در حالی كه اشك از چشمان وی سرازیر بود گفت: ای همسر عزیز نجیبه خاموش باش. آتش پشیمانی مرا بس است.
شاعر در پایان قصیده، این سنت را نادرس و غیر شرعی و غیر دینی می داند و خطال به مفتی هایی كه چنین كاری را شرعی می دانند می گوید:
الا قل فی الطلاق لموقعیه
بما فی الشرع لیس له وجوب
غلوتهم فی دیانتكم غلوا
یضیق ببعضه الشرع الرحیب
ارادالله تفسیرا و انتم
من التعسر عندكم ضروب
ترجمه: بگو به كسانی كه طلاق ثلاثه را- كه هیچ وجوب دینی ندارد- تأیید می كنند، بگو كه شما در دین چنان افراط كردید كه شرع از آن به تنگ آمده است. خداوند آسانی و سهولت را می خواهد در حالی كه شما روشهای مختلفی برای سخت گیری دارید.پیامبر اسلام در دیوان الرصافی
در قصیده ای با عنوان «فی حفله المیلاء النبوی» (۱۱) كه به مناسبت میلاد با سعادت پیامبر گرامی اسلام سروده است، برانگیختن پیامبر و بعثت وی را به مشابه روشن شدن حق و راه درست می داند و می گوید:
وضح الحق و استقام السبیل
بعظیم هو النبی الرسول
قام یدعو الی الهدی بكتاب
عربی قرآنه ترتیل
ترجمه: حق آشكار شد و راه راست قوام گرفت به وسیله پیامبر بزرگ اسلام (ص). ایشان به وسیله كتاب آسمانی قرآن مردم را به راه راست فراخواند.
پس از آن به مهمترین خدمات پیامبر به جامعه بشری یعنی خارج ساختن آنها از ظلمات جهل و نادانی و راهنمایی آنها به وادی نور علم و دانش اشاره می كند و می گوید:
اطلق الناس من تقالید و جهل
كل فرد منهم بها مغلول
و شفاهم بهریه من ضلال
كل فرد منهم به معلول
ترجمه: مردم را از سنت ها و نادانی هایی كه بدان گرفتار بودند رهانید و آنان را از گمراهی به ضلالتی كه در آن بودند به راه راست هدایت كرد.
در پایان قصیده، عقب ماندگی و بدبختی ها و مشكلات مسلمانان را نتیجه دوری آنها از راه و روشی می داند كه پیامبر گرامی اسلام فرا روی آنها قرار داده است و می گوید:
غیر آنا عن نهجنا الیوم حرنا
و استحلناكم وكل حال تحول
و اختلفنا فی الدین حتی افترقنا
فرقا لایسغیها المعقول
ترجمه: جز اینكه ما از این راه و روش درست دور گشتیم و تغییر یافتیم و در دین اختلاف پیدا كردیم و متفرق شدیم.
در قصیده ی «تحیه مصر» (۱۲) قبر پاك پیامبر اسلام(ص) را مایه ی افتخار و بزرگی برای جزیره العرب می داند و می گوید:
«گوهری كه در آن قبر خفته است از معدن خداست:
كفی الجزیره فخرا فی مكارمها
قبر اناف بها قدرا علی الشهب
قبر بتربتها قد ضم جوهره
من معدن الله لامن معدن الترب
ترجمه: همین فخر برای جزیره العرب بس است كه قبر پیامبر (ص) در آنست. قبری كه جایگاه آن برتر از جایگاه شهاب در آسمان است. قبری كه گوهری آسمانی در خود دارد، گوهری كه از معدن خداست نه از معدن خاك.
تمدن اسلامل در شعر رصافی
یكی از موضوعاتی كه در شعر رصافی، فراوان یافت می شود، تمدن اسلامی و تأثیر مسلمانان در تاریخ گذشته ی بشر است؛ وی با افتخار از آن مرحله یاد می كند. در قصیده ای با عنوان «المدارس و نهجها» (۱۳) می گوید:
انا لمن امه فن عهد نهضتها
بالعلم و السیف قبلا انشات دولا
ترجمه: ما از مردی هستیم كه در روزهای نهضت و قیام خود به كمك دانش و نیروی شمشیر دولتهایی بزرگ را بر پا ساخت.
و یا در قصیده ای «الامه العربیه ماضیها و باقیها» (۱۴) به تاریخ اسلام و نقش مسلمانان در گسترش علم و دانش می پردازد و می گوید:
كم قد اقامت للعلوم مدارسا
یعیا ذو و الا حصاء عن حسبانها
و بنت باقطار البلاد مصانعا
تتحیر الافكار فی بنیانها
ترجمه: مدارس بسیاری را بر پا ساختند كه اندیشه از آنها به حیرت می افتد.
در بیتی دیگر از همین قصیده به عدالت مسلمانان و احسان و نیكی آنها به ملت های دیگر اشاره می كند و می گوید:
یا امه عاش البریه اعصرا
فی عدلها رغدا و فی احسانها
ترجمه: ای امتی كه انسان ها برای سالیان و دوره های زیاد در سایه ی عدالت و احسان آن در آسایش كامل زیستند.
در قصیده ی «حكومت الانتداب » (۱۵) همین معنا را بار دیگر مطرح می كند و می گوید:
عاش الادیب منعما فی ظلمها
و العام النحریر و المتفلسف
ایام كان المسلمون من الوری
فی ظلها لهم المحل الارفع
ترجمه: ادیبان و علما و فیلسوفان در سایه ی حكومت اسلامی در رفاه و آسایش زندگی می كردند، آن روزهایی كه مسلمانان بالاترین جایگاه را داشتند.
در قصیده ی «مظاهر التعصب فی عصر المدنیه» (۱۶) در جواب یك ژنرال انگلیسی كه در سخنرانی خود به مسلمانان حمله كرده و ادعا كرده است كه مسیحیان اروپایی بر مسلمانان فضل و برتری دارند می گوید:
رویدك غورو ایها الجنرال
فقد آلمتنا من خطابك اقوال
اتیت بالد الشرق من بعد هدنه
قد اضطربت فی المسلمین بها الحال
لاتنس فضل الشرق اذكان ناصرا
لقومك فیما احرزوه و ما نالوا
و لو ان عهد المسلمین كعهدهم
قریما لحالت دون ذا النصر اهوال
ترجمه: ای ژنرال غورو سخنانت ما را رنجاند. تو موقعی به دیدار شرق آمده ای كه مسلمانان حال و روز خوشی ندارند. فضل ما شرقیان بر قومت را در آنچه كه از دانش بدست آورده اند فراموش مكن. اگر حال و روز امروز مسلمانان مانند گذشته ی آنها بود، به جای پیروزی امروز به كام مرگ می رفتید.
در قصیده ی «یقولون » خطاب به مستعمران اروپایی می گوید:
علونا و كنتم سافلین فلم نكن
لنبدی الیكم جفوه المتهكم
فلما استرار الدهر بالامر نحوكم
كشفتم لنا عن منظر متجهم
ترجمه: آنگاه كه ما حاكم بودیم هیچ ستمی به شما نكردیم ولی وقتی زمانه برگشت و شما حاكم گشتید ظالمانه با ما برخورد كردید.
پی نوشته ها:
۱- ابو حاقد احمد، الالتزام فی الشعر العربی، بیروت ، ۱۹۷۹ م، دارالعلم للملایین، الطبعه الاولی ، ۲۰۰
۲- شراره، عبدالطیف، الرصافی، بیروت ، ۱۹۸۲م، داربیروت ، ص ۱۰
۳- الفاخوری، حنا، الموجز فی الادب العربی و تاریخه (ج ۴)، بیروت ، ۱۹۹۱ م، دارالجیل، الطبعه الثانیه ص ۵۷۸
۴- الرصافی، معروف ، الاعمال الشعریه الكامله (الدیوان)، بیروت : ۲۰۰۰ م دارالعوده ص ۱۸۷
۵- الدیوان ، ص ۱۶۰
۶- الدیوان، ص ۱۸۵
۷- الدیوان، ص ۲۳۷
۸- الدیوان ، ص۳۲۷
۹- الدیوان ، ص۳۲۶
۱۰- الدیوان، ص ۹۶
۱۱- الدیوان ، ص ۲۴۶
۱۲- الرصافی معروف الدیوان (الجزء الثالث ) بیروت: ۲۰۰۰ م دارامنتظر الطبعه الاولی ص ۱۹۸
۱۳- الدیوان، ص ۱۳۷
۱۴- الدیوان ، ص ۱۹۵
۱۵- الدیوان ، ص ۶۲
۱۶- الدیوان، ص ۵۶۲
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید