پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


از طهران تا تهران


از طهران تا تهران
شهرك سینمایی غزالی در جاده كرج از همان زمان كه زنده یاد «علی حاتمی» هزاردستان را با جلوه های چشم نوازی از تهران قدیم ساخت، محبوبیتی در خور به دست آورد؛ چه نزد آنان كه اكنون- سالها پس از نمایش هزاردستان- به آنجا می روند تا ماكت لاله زار را ببینند و در گراند هتل بدلی یك وعده غذا بخورند و چه در نگاه فیلمسازانی كه طی این سال ها لوكیشن تهران قدیم را از فرط تصویربرداری نخ نما كرده اند!اما آیا اینها هرگز به ذهنشان خطور كرده كه لاله زار واقعی كجاست و گراند هتل اصلی چه حال و روزی دارد؟ عجیب به نظر می رسد كه بدل چیزی آن قدر جذاب باشد كه برای دیدنش بلیت بفروشند و اصل همان چیز، چنان نازیبا و از یاد رفته كه كسی برای دیدارش شوق و رغبتی در خود نبیند! اما این حكایت عجیب، حكایت بافت تاریخی تهران است؛ حكایت «طهران قدیم» كه هنوز هست، اما كسی نمی بیندش و گمان می رود كه وجود ندارد!منطقه ای كه اكنون تهران را در آغوش گرفته، آن چنان كهن است كه تاریخ افسانه ای اش به «شیث بن آدم» و «هوشنگ پیشدادی» می رسد و گورهای سه هزار ساله آن در «قیطریه» وجود تمدنی بزرگ و پیشرفته در این بخش از جبهه جنوبی البرز را گواهی می دهد. لیكن تاریخ جدید تهران از سده دهم هجری آغاز می شود. آن گونه كه دكتر «ناصر تكمیل همایون» روایت می كند: «شاه تهماسب صفوی (۹۸۴-۹۳۰ ه . ق) نخستین بار در سال ۹۴۴ ه . ق از قریه آباد تهران دیدار كرد و از آن خوشش آمد و به شكارگاههای آن علاقه مند شد و چندین بار در سفرهای خود در آن قریه اقامت گزید. او سرانجام در سال ۹۶۱ ه . ق دستور داد در پیرامون تهران كه ۶۰۰۰ گام محیط آن بود، بارویی با یكصدوچهارده برج (به عدد سوره های قرآن مجید) بنا كنند. برج ها با فاصله منظم از یكدیگر به این شرح پدید آمد: سمت جنوبی ۴۰ برج، سمت شمالی ۳۱ برج، سمت غرب ۲۲ برج و سمت شرق ۲۱ برج.» (۱)این اقدام، تهران را در جایگاه شهری نشاند كه ابعادش اندكی بیش از چند شهر آن روزگار بود و تا پایان دوره صفویه (۱۱۳۴-۹۰۷ ه . ق) جایگاه تثبیت شده ای در میان شهرهای معتبر ایران به دست آورد. در فاصله سقوط صفویه تا روی كار آمدن قاجاریه- یعنی در كشاكش دامنه دار افغانان، افشاریه، زندیه و قاجاریه- اهمیت ارتباطی و نظامی تهران، اعتبار بیشتری را برایش به ارمغان آورد؛ چندان كه به روزگار كریم خان زند (۱۱۹۳-۱۱۶۳ ه . ق) بناهای بسیاری در شهر ساخته شد و دو محله «عودلاجان» و «چال میدان» از تركیب محله های كوچك تر به وجود آمد.(۲) با این همه گسترش واقعی تهران، زمانی به وقوع پیوست كه این شهر به عنوان پایتخت، طرف توجه «آغامحمدخان قاجار» قرار گرفت. هر چند كه آغامحمدخان، خود به احداث بناهای شهری علاقه ای نشان نمی داد و اساساً دوره كوتاه زمامداری او (۱۲۱۲-۱۲۰۹ ه . ق) مجالی برای این كار باقی نگذارد، اما از دوره جانشین بلافصلش «فتحعلیشاه» (۱۲۵۰ _ ۱۲۱۲ ه . ق) پایتخت به شكل فزاینده ای توسعه یافت.
این توسعه با گسترش اصفهان در دوره صفویه یا آبادانی شیراز در دوره زندیه تفاوت ماهوی داشت؛ زیرا در ارتباط تنگاتنگ با تحولاتی بود كه در غرب- یا به اصطلاح آن روزگار «فرنگ» - رخ می نمود و به نحو روزافزون بر مناسبات سنتی جامعه ایران تأثیر می گذارد. بعدها یك ناظر اروپایی، تهران توسعه یافته دوره قاجار را چنین وصف كرد:
«تهران شهری است زاده و بالیده در شرق. اما، حالیه این شهر به كسوتی دیگر درآمده و بدان آغازیده است كه تن پوش خود را به محصول خیاط خانه های محله وست اند لندن همانند سازد. تهران اروپایی بی گمان پدیدار گشته یا آن كه در حال برآمدن است. اما اگر هنوز بتوان تمایزی بین تهران شرقی و اروپایی حس كرد، باید گفت كه تهران شهری است در مسیر اروپایی شدن بر بستر آسیایی.» (۳)
از این حیث تهران سده سیزدهم، مرجعی بی بدیل برای مطالعه دگرگونی هایی است كه طی این سده در ذهنیت و عینیت جامعه ایرانی پدیدار گشت و تعارض آن با پندارهای سنتی و پیشینه های تاریخی، جوهره تحولات دوران معاصر را شكل بخشید. آمارهای موجود نشان می دهند تهران كه در سال ۱۲۶۹ ه . ق یعنی پنج سال پس از روی كار آمدن ناصر الدین شاه (۱۳۱۳- ۱۲۶۴ ه . ق) محدود در حصار شاه تهماسبی و دارای ۶ دروازه بود، تنها ۱۷ سال بعد یعنی در ۱۲۸۶ ه . ق در پوسته خود نمی گنجید. در این زمان ۱۶۸۵۳ نفر یا ۱۱ درصد جمعیت بیرون از دروازه ها سكنی داشتند و مردم حتی روی حصار قدیم كه خراب شده بود، خانه ساخته بودند. بنابراین دولت تصمیم به ساختن حصار جدیدی گرفت كه ۱۲ دروازه داشت و مساحت شهر را به ۵/۷ میل مربع و محیطش را به ۱۱ میل افزایش داد.(۴)كم و كیف معماری و شهرسازی تهران در این دوران با توجه به ملاحظات پیش گفته چگونه بود؟ تكمیل همایون در پاسخ به این پرسش می گوید: «تا اوایل دوره قاجار، معماری و شهرسازی پایتخت، تحت تأثیر مكاتب قدیم معماری مانند مكتب اصفهان، قزوین یا تبریز بود و به سبب مهاجر پذیری تهران، الگوهای معماری سایر شهرها در پایتخت دیده می شد. اما از دوره ناصری به بعد، هم به سبب عدم پاسخگویی كالبد شهر به نیازهای جدید و هم به موجب تقلید از اروپا چهره شهر دگرگون شد. بدین سان تا زمان جنگ جهانی دوم، تهران معماری مكاتب قدیم ایران و مكاتب اروپایی را توأمان دارا بود و كم و بیش خردگرایانه به شمار می رفت.»در واقع همین اختلاط میان مكاتب ایرانی و اروپایی است كه به بافت تاریخی تهران و مرده ریگ قاجاریه در این شهر- بیش از هر بافت شهری دیگری در ایران- ارزش مطالعاتی می بخشد و با «تنوع خلاق» خود، جذابیت های بصری فراوانی را پدید می آورد. اما همه تحولات نیز «خردگرایانه» نبود و گاه «تقلید از اروپا» بر «پاسخگویی به نیازهای جدید» می چربید. تكمیل همایون این موضوع را از نظر دور نمی دارد و برخی تقلید های افراطی و طنزگونه را مورد اشاره قرار می دهد: «در دوره ناصر الدینشاه تقلید از اروپا بدان پایه رسید كه تهران را با اقتباس از پاریس به صورت هشت ضلعی طراحی كردند و حتی به دنبال آن بودند كه رودخانه ای را از وسط تهران عبور دهند تا مثل رودخانه سن در پاریس باشد!»در مجموع وقتی دوران قاجار به سر آمد، تهران با در نظر گرفتن همه تحولات درون زا و برون زا، مكتبی ویژه را در تاریخ معماری ایران به ثبت رسانده بود كه با انبوه خانه های اعیان و اشراف در گوشه و كنار شهر شناخته می شد و شاهكارهایی چون شمس العماره، كاخ مسعودیه، مسجد و مدرسه سپهسالار و عمارت مجلس شورای ملی را عرضه می كرد.در این زمان، تهران چونان پلی بر گذرگاه زمان، معماری قدیم ایران را به معماری جدید اروپا پیوند می داد و جلوه هایی از هر دو را به نمایش می گذاشت.این همه مدیون مركزیت تهران و اسباب و عللی همچون تأسیس دار الفنون، انتشار روزنامه، ارتباط با اروپا، حضور فرنگی ها، رشد تجارت به خصوص تجارت خارجی و ثروت و امنیت بیشتر بود، اما درست به همین علل، تهران نمی توانست در یك لحظه از زمان متوقف بماند و لاجرم تحولات جدید، ره آوردهای گذشته را در معرض آسیب قرار داد.دوره پهلوی (۱۳۵۷- ۱۳۰۴ ه . ش) از حیث دگرگونی در معماری و شهرسازی، تجربه ای جدید تر برای پایتختی بود كه بیش از پیش از الگوهای بومی فاصله می گرفت و با خصلت های فرنگی پیوند می خورد. در دوره ۱۳۲۰ _ ۱۳۰۴ هـ . ش تحولات شهرسازی خالی از جنبه های مثبت و ارزش افزا نبود: اینك شكوه معماری به كاخ ها و بناهای درباری محدود نمی شد و در آثار مدرنی چون موزه ایران باستان جلوه گر می گشت؛ بناهای عظیم با ساختاری مدرن و ظاهری به شدت باستان گرایانه سر برمی آوردند و معابر ارگانیك پیچ در پیچ جای خود را به خیابان های مهندسی ساز و عریض می دادند. اما گاه نیز سمت و سوی نوین سازی، صورتی خطرناك می یافت.مشكل از آنجا نشأت می گرفت كه دولت پهلوی اول در پیشبرد پروژه مدرنیزاسیون كاملاً شكل گرایانه عمل می كرد و خصوصاً بر ظواهر شهری تأكید بسیار داشت. این شكل گرایی مفرط وقتی با قاجار ستیزی درهم آمیخت و از میلیتاریسم بهره برگرفت، نتیجه فاجعه بار بود: «بلدیه تهران به عنوان این كه معابر باید توسعه داده شود و پیچ و خم خیابان ها گرفته و بر زیبایی شهر افزوده شود و نیز بدین دلیل كه ازدیاد وسایل موتوری ایجاب می نماید، عرض خیابان ها افزوده شود؛ شروع به خرابی دروازه ها نمود و بعضی از دروازه ها هم كه تأثیر در وسعت خیابان نداشت، از نظر این كه باید آثار دوره قاجاریه محو شوند [خراب شدند] ... شهردار تهران كه در آن موقع [۱۳۰۷ ه.ش] سرهنگ كریم آقا بوذرجمهری بود، نقشه ای برای ایجاد خیابان ها مطرح كرده بود و چون فردی نظامی و طبعاً قلدر بود، شب پرچم قرمزی روی ابنیه مردم، اعم از خانه یا دكان نصب [می كرد] و قبل از این كه صاحبان آن اماكن بتوانند نقل مكان و اثاث خود را جابه جا نمایند، شروع به خرابی می كرد.»(۵)اگر به این روایت «حسین مكی»(وقایع نگار معاصر) دو عامل محدودیت های كالبدی بافت شهری دوره قاجار و فقدان درك كامل از مفهوم میراث فرهنگی را بیفزاییم، آن گاه ماهیت تحولات تهران طی این دوره، روشن تر خواهد شد. با این وجود، روند فروپاشی ساختارهای گذشته، زمانی به مرز بحران رسید كه بافت قدیمی، نه بر اثر نوسازی كالبدی، بلكه به سبب دگرگونی در روابط شهری تحت فشاری خردكننده قرار گرفت. دكتر «محمدعلی (همایون) كاتوزیان»، این دگرگونی را چنین شرح می دهد:«ظهور دوگانگی شهری، تجزیه كامل جامعه شناختی شهری، محصول این دوره [دوره پهلوی دوم (۵۷ _ ۱۳۲۰ هـ.ش)] است. پیش از آن در محلات قدیمی همه جور خانواده ای زندگی می كرد. مقامات بلند پایه دولتی، خانواده های قدیمی تر، بازرگانان، صنعتگران معمولی و تجار خرده پا در محلات مختلف شهر در كنار یكدیگر می زیستند. پیداست كه خانه های فقیران و ثروتمندان از هر حیث متفاوت بود، لكن روی هم رفته همه خانه ها بر پایه معماری سنتی ایران بنا شده بود. مهم تر آن كه این امر تماس اجتماعی طبقات مختلف را تضمین می كرد: ثروتمندان هر روزه با مردم معمولی، فقرا و حتی گدایان در ارتباط قرار می گرفتند. اما این همه، هنگامی دستخوش تغییر شد كه ثروت جدید، در مورد تهران به حركتی كاملاً ناسنجیده و برنامه ریزی نشده به سوی بخش های شمال شهر و ساختن خانه هایی منجر شد كه ساختمان بسیاری از آنها در زمین های مجانی كه دولت به افسران ارتش و كارمندان ارشد داده بود، با سهولت بیشتری انجام گرفت.»(۶)به گفته كاتوزیان «آسیب ناشی از این جابه جایی هنگامی به نهایت خود رسید كه با سكونت گزیدن مهاجران فقیر در مناطق رو به زوال و خروج ثروتمندان از آن جا، مقامات مسئول؛ حفاظت محیط زیست و بازسازی محلات قدیمی شهر را به دست فراموشی سپردند. بسیاری از خانه های قدیمی و باغدار جنوب شهر تهران را بساز و بفروش ها خراب كردند تا آلونك های خود را به جای آنها بسازند _ و هیچ كس توجهی به این موضوعات نداشت.»(۷)
نمونه وضعیتی را كه كاتوزیان شرح می دهد، می توان در محله امامزاده یحیای تهران یافت. محله ای كه زمانی سكونت گاه مشیرالسلطنه (نخست وزیر محمدعلیشاه)، وثوق الدوله (از نخست وزیران دوره مشروطه) و برادر سیاستمدارش قوام الدوله بود و خانه كسانی چون سیدحسن مدرس (روحانی آزادیخواه و نماینده مجلس شورای ملی) و نصیرالدوله بدر (اولین وزیر فرهنگ دوره پهلوی) را در خود جای می داد، اینك محل زندگی مهاجران غیربومی و خصوصاً افغانی است كه امنیت روانی و اجتماعی محله را دچار اختلال كرده اند.
با این حال و علی رغم كوچ ثروتمندان و سرشناسان به شمال شهر، بازار تهران هیچ گاه از بافت تاریخی خارج نشد و بلكه طی سه دهه اخیر به شكل حیرت انگیزی توسعه یافت؛ این در شرایطی بود كه كالبد فیزیكی بافت توان چنین توسعه ای را نداشت. بدین ترتیب لاله زار كه زمانی یك محور كاملاً فرهنگی بود و نخستین سالن های تئاتر و سینما در آن شكل گرفت، لاله زاری كه «شانزه لیزه» تهران خوانده می شد و محل عرضه محصولات فرهنگی مانند كتاب، گرامافون، نوار و ابزار موسیقی بود، به بازاری برای خرید و فروش سیم و كابل و جابه جایی قرقره هایی با دو متر ارتفاع بدل شد. كمی آن سوتر، خیابان ناصرخسرو، جایگاه اولین مدرسه جدید ایران (دارالفنون)، بازار لوازم الكتریكی و مركز قاچاق دارو گردید و كاملا در بازار بزرگ تهران ادغام شد. اكنون نه فقط این دو، بلكه تمام محورهای اصلی تهران قدیم یعنی خیابان امیركبیر (چراغ گاز)، فردوسی (علاءالدوله)، جمهوری (نادری)، ایران (عین الدوله) و... چنین وضعی دارند و با كالبد نحیف خود بار كمرشكن بازار مركزی كشور را به دوش گرفته اند.چنین می نماید كه گسترش فعالیت های تجاری در محدوده مركزی شهر، بافت تاریخی تهران را از چند سو مورد تهدید قرار داده است. در وهله نخست ترافیك سنگین در محدوده بازار و تردد وسایل نقلیه سنگین برای جابه جایی كالا، عامل تهدید كننده بزرگی برای آثار تاریخی است. آلودگی ناشی از حركت اتومبیل ها، جداره های خارجی و تزئینات این آثار را دچار فرسایش می كند و فشار وزنی آنها به پایه بناهای قدیمی آسیب جدی وارد می سازد. از این گذشته افزایش تردد، تعریض معابر و ایجاد دسترسی های جدید را گریزناپذیر می كند و این امر به نوبه خود، انهدام دالان های تاریخی، الحاق آنها به گذرها و گسست بافت كهن و ارگانیك شهری را از پی می آورد.در این بین پیشروی بازار در محله های مسكونی، روند سكونت مهاجران غیربومی در این محلات را شتابان می كند و بر ناهنجاری های اجتماعی موجود می افزاید. این عده به عنوان نیروهای ارزان در رده باربر، پادو یا شاگرد مغازه در بازار به كار گرفته می شوند و از آنجا كه عموماً به صورت منفرد و فارغ از تعلقات خانوادگی در محله های اطراف سكنی می گزینند، وجودشان به معنای ایجاد بستر برای بزهكاری های گوناگون است. همین موضوع، به علاوه شلوغی و نابسامانی محیط بازار، سبب می گردد كه خانه های اطراف، ابتدا به عنوان یك مكان مسكونی، ارزش و اعتبار خود را از دست بدهند و سپس همچون طعمه های اقتصادی به منظور ایجاد پاساژ یا مجتمع تجاری، طرف توجه دلالان قرار گیرند.از این رو و با سرعت شگفت آوری در هم كوبیده می شوند و بر جایشان، ساختمان هایی شكل می گیرد كه از حیث كاربری، خصلت، فضای معماری و سیمای ظاهری، كوچك ترین سنخیتی با بافت تاریخی ندارند و از منظر معماری، فاقد هرگونه ارزش و عاری از خلاقیت تلقی می شوند.به مجموعه این عوامل، می توان عوامل دیگری نظیر تداوم حضور بخش های اداری (وزارتخانه ها، سازمان های دولتی، ادارات مركزی بانكها) در بافت مركزی، فقدان مدیریت واحد و همه جانبه نگر شهری، شفاف نبودن مسئولیت ها و وظایف شهرداری در قبال بافت تاریخی و كمرنگ بودن قوانین و مقررات حمایتی یا نادیده انگاشتن آنها را افزود. این همه موجب شده است، صفت «تاریخی بودن» تهران رنگ ببازد و خرابی یادگارهای گذشته با واكنش چندانی روبه رو نشود. امروزه تهران، نه با آثار تاریخی شاخص و پراهمیت خود، بلكه با برج های مسكونی و تجاری و شهرك های پیرامونی شناخته می شود و این نوع معرفی از پایتختی كه افزون بر سه هزار سال قدمت دارد، هویت تاریخی اش را به عقب می راند.بدین ترتیب نباید تعجب كرد كه یك مقام مسئول در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بگوید:«براساس شواهد موجود، در ۲۰ سال گذشته ۵۰۰ اثر تاریخی در تهران نابود شده است كه متوسط هر ۱۶ روز یك اثر را نشان می دهد و این موضوع در پارگی ها و گسست های به وجود آمده در پیكر شهر قابل مشاهده است.» و باز نباید تعجب كرد كه مردم خاطره«طهران قدیم» را بیش از خود آن دوست بدارند و بدلش را بر اصلش ترجیح دهند. برای آنها سال هاست كه «طهران»، «تهران» شده است!
پی نوشت ها:
۱ _ تكمیل همایون، ناصر: تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران؛ به نقل از سلیم سلیمی مؤید، سیمای میراث فرهنگی استان تهران، معاونت معرفی و آموزش سازمان میراث فرهنگی، تهران، ،۱۳۸۱ ص ۳۱
۲ _ همان منبع، ص ۳۳
۳ _ Ibid، به نقل از اتحادیه، منصوره: اینجا طهران است (مجموعه مقالاتی درباره طهران)، نشر تاریخ ایران، تهران، ،۱۳۷۷ ص ۱۱
۴ _ همان منبع، ص ۲۹
۵ _ مكی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات علمی، تهران، ،۱۳۷۴ جلد ،۴ صص ۴۳۶ _ ۴۳۵
۶ _ كاتوزیان، محمدعلی: اقتصاد سیاسی ایران، انتشارات پاپیروس، تهران، ،۱۳۶۸ ج ،۲ ص ۱۳۰
۷ _ همان منبع، همان صفحه
۸ _ ناصر پازوكی (مدیر كل سابق میراث فرهنگی استان تهران)، مصاحبه با روزنامه ایران، ۲۱/۵/۸۲ ، ص۱۶
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید