چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نظم جدید جهانی


نظم جدید جهانی
چین آرام آرام از دریچه اقتصاد و تجارت وارد عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری جهان می شود. وقتی جورج بوش در سال ،۲۰۰۰ چین را به جای رقیب، یك شریك استراتژیك خواند شاید اروپایی ها هنوز معنی آمار و ارقام بازرگانی و صادرات چین را به خوبی هضم نكرده بودند. اما چند سال بعد اروپایی ها هم با درك شرایط جدید به فكر سازماندهی دوباره سیاست هایشان بر اساس مهره ای به نام چین افتادند. به همین دلیل در پی لغو تحریم های تسلیحاتی چند ساله پكن هستند و به قیمت آزردن متحد همیشگی شان آمریكا مصمم به اجرای آن هستند. مقاله حاضر، تحلیلی است از این شرایط جدید.
در هفته نخست سپتامبر رهبران اتحادیه اروپا در هشتمین نشست اروپا- چین با همتایان خود در پكن دیدار كردند. هوجینتائو هم قرار است برای اولین بار به عنوان رئیس جمهور چین در واشنگتن درباره روابط دو كشور با جورج بوش دیدار كند. اكنون تحلیلگران بین المللی مشغول گمانه زنی درباره دیدار «هو» و بوش هستند. اما جزییات و نتایج این دو واقعه همزمان قابل تحلیل و بررسی است.در پكن رهبران چین با اتحادیه اروپایی روبه رو می شوند كه در مرحله حساسی از تاریخ خود قرار دارد. فرانسه و هلند قانون اساسی پیشنهادی اروپا را رد كرده اند و ریاست كنونی انگلیس بر این اتحادیه هم با بروز اختلافاتی داخلی در اروپا همراه شده است. مذاكرات درباره تجارت پوشاك با چین تنش های موجود میان لابی های قدرتمند را نشان داد و اختلافات میان شمال- جنوب درون اتحادیه اروپا را آشكار كرد. بالاخره این كه آلمان بزرگترین اقتصاد اروپا تا دو هفته دیگر در یك انتخابات زودرس دولت جدید خود را می شناسد.رئیس جمهور آمریكا هم در موقعیت نیرومندی نیست. «جنگ با تروریسم» هر روز عمیق تر می شود، اما آمریكا اعتبار خود را در سراسر جهان از دست داده و به قول «جوزف نامی» (رئیس دانشكده كندی دانشگاه هاروارد) «قدرت نرم» واشنگتن در حال تحلیل رفتن است. حتی پیروزی آنجلا مركل رهبر حزب دموكرات مسیحی در آلمان و كوایزومی نخست وزیر ژاپن در انتخابات آینده این كشور كمك زیادی به آمریكا در جلب دوباره اعتماد از دست رفته نمی كند. مركل و كوایزومی هر دو از رهبران طرفدار واشنگتن به حساب می آیند، اما شرایط دشوارتر از این است.اینكه اتحادیه اروپا نسبتاً تضعیف شده و بوش آماج انتقادات شدید در یك كشور دچار انشقاق قرار دارد، به آن معنی نیست كه همه كارت ها در دست چین قرار دارد.چرا كه چین كشور در حال توسعه ای است كه با چالش های بزرگ داخلی و خارجی روبه روست. عباراتی چون «تب چین» و «تهدید چین» همه ماجرا نیست. واقعیت آن است كه بروكسل، پكن و واشنگتن در دنیایی این چنین در هم تنیده، به یكدیگر نیاز دارند. موضوعات حساس و حیاتی كنونی رفته رفته فراملی می شوند و پاسخ به آنها دیگر در سطح ملت- دولت ممكن نیست. در چنین شرایطی باید هماهنگی و درك متقابل میان دنیای جدید، قدیم و میانه وجود داشته باشد.هدف بروكسل، پكن و واشنگتن نباید تشكیل یك قدرت سه گانه هژمونیك جهانی باشد بلكه باید همكاری در روندی سازنده باشد. مثلث های قدرت زیادی تاكنون وجود داشته مثل آمریكا- هند- چین كه در آن، واشنگتن از دهلی نو برای كنترل چین استفاده می كند و كاندولیزا رایس هم هنری كیسینجر قرن ۲۱ است؛ چین- روسیه- آمریكا كه مسكو و پكن در این رابطه سه گانه به آمریكا نشان می دهند آنها هم قدرت دارند و این قدرت را با رزمایش های نظامی اخیر به نمایش گذاشته اند؛ چین- روسیه- ایران كه در آن استراتژیست های سه كشور توافق كردند موقعیت كنونی آسیای میانه را حفظ كنند. این مثلث ها چندان همگون نیستند و می توان آنها را پارامترهای یك معادله بزرگتر دانست، معادله پیچیده ای كه از مثلث اروپا- چین- آمریكا تشكیل شده است.در نظام كنونی جهان روابط دو سوی اطلس تحت تأثیر وقایع بعد از ۱۱ سپتامبر قرار گرفت. آمریكا در جنگ است، اروپا هم مشغول یك عملیات پلیسی بزرگ برای جستجوی جنایتكاران تروریست. چین عاملی است كه بر روابط دو سویه آمریكا و اروپا تأثیر بسیار دارد. اما عدم توافق كنونی اروپا درباره تحریم تسلیحاتی چین و اختلافات درباره برنامه هسته ای ایران بخش های یك پرسش بزرگتر هستند: آیا این قدرت ها همچنان در صحنه شطرنج باقی می مانند و به توافق های موقت ادامه می دهند یا می توانند خود را به دوران همكاری استراتژیك بلند مدت وارد كنند؟
اهمیت روابط میان بروكسل، واشنگتن و پكن روشن است. اما چهار پدیده جهانی آینده این روابط را شكل می دهد:
۱) عدم تناسب كنونی میان قدرت برتر(آمریكا) و دیگر اعضای جامعه جهانی در تاریخ بی سابقه بوده است. امپراطوری روم و خاندان سلطنتی تانگ در چین ابرقدرت های منطقه ای بودند. اما ابرقدرت كنونی كه كمتر از ۵درصد جمعیت جهان را دارد و در سال ،۲۰۰۳ ۴۷ درصد هزینه های نظامی جهان را به خود اختصاص داده است، قدرت جهانی است. همچنین میان «قدرت سخت» آمریكا و «قدرت نرم» آن نوعی عدم تناسب روبه رشد دیده می شود.
۲) یك پنجم جمعیت جهان تاریخ كهن مشتركی دارند و به یك هویت سیاسی متعلق هستند، در حالی چین وارد نظام جهانی می شود كه از سوی غرب طراحی شده و این بی سابقه است. ظهور روسیه در قرن ،۱۸ ظهور نظام اروپا و در كنار آن آلمان و ژاپن در پایان قرن ۱۹ در یك فرآیند تدریجی و بدون عظمت چندانی صورت گرفت. اما چین كشوری ۳/۱ میلیارد نفری است كه تمدن منحصر به فردی دارد و ارزش های عمیق و قدرتمندی كه با ارزش های غرب متفاوت است.
۳) تأثیرات فروپاشی نظام شوروی همچنین به بروز بی ثباتی و بلاتكلیفی در قلب اوراسیا ادامه می دهد.
۴) جهانی شدن فنی- اقتصادی، منطقه ای بزرگ از جداافتادگان و به انزوا كشیده شدگان ایجاد می كند.
اقتصاد هایی كه اصلاً درخششی نداشته باشند افول می كنند و نابود می شوند.
۵) پانصد سال بعد از اختراع مفهوم ملت- دولت، اروپا در حال تغییر آن و تبدیل كردنش به یك ساختار سیاسی بدون محدودیت جغرافیایی است.
نتیجه وضعیت كنونی یك بی ثباتی خطرناك است. در آینده نزدیك وجود ثبات در نظام جهانی به رابطه مثبت میان اروپا، آمریكا و چین بستگی دارد.آیا بروكسل، واشنگتن و پكن می توانند خود را به اصول مشتركی پایبند كنند یا تن به پذیرش خطرات بازی تاكتیكی میان ابرقدرت ها می دهند؟
اتحادیه اروپا كه الگوی همكاری میان كشورهاست، آمریكا كه نشانه قدرت فنی- اقتصادی است و چین، نمونه این واقعیت است كه چگونه كشورهای در حال توسعه یكدیگر را كامل می كنند.۲۰ سال پیش «كینچی اومائه» كتاب «قدرت سه گانه» را چاپ كرد كه در آن ظهور ژاپن، آمریكا و جامعه اروپایی آن زمان(اتحادیه اروپای فعلی) و تأثیر آن بر امور جهان به ویژه رقابت جهان مورد بررسی قرار گرفته بود.در سال ۱۹۸۵ كینچی نمی توانست تأثیرات فروپاشی شوروی را هم بررسی كند و از جهانی شدن حوزه های فنی- اقتصادی و ورود این چنین چین به عرصه جهانی بی خبر بود.
«دیوید شامبا» تحلیلگر آمریكایی هم در مقاله ای در تابستان ۲۰۰۵ در نشریه واشنگتن كوارترلی، مسكو، واشنگتن و پكن را مثلث قدیم خواند و به دنبال ویژگی های بارز مثلث بروكسل، واشنگتن، پكن رفت. این مثلث جدید پویاتر است و تأثیرات كمتری بر امنیت ملی آمریكا دارد.
برای بررسی این مثلث جدید باید سه وضعیت را در ذهن داشت. اگر «مثلث قدیم» هنری كیسینجر یك مثلث ضدیت گرا بود، مثلث كنونی آمریكا، چین و اروپا به دلیل ماهیت اروپا و چین مثلثی پویا و مبتنی بر همكاری است.
اما شرایط كنونی به ایجاد این مثلث جدید و مثبت منجر نمی شود. اتحادیه اروپا تنها یك بازیگر سیاسی نیست، آمریكا می خواهد الگوی اجتماعی اقتصادی را به همه ملاحظات دیگر ترجیح دهد و ظهور چین هم با منافع ژئوپلتیك ابر قدرت(آمریكا) تداخل پیدا كرده است. «ود برگشتن» مدیر مؤسسه اقتصاد بین الملل آمریكا چندی پیش در روزنامه فاینشنال تایمز نوشت، «درگیری میان آمریكا و چین، دست كم در حوزه اقتصادی ممكن است.» اما باید به دنبال راه هایی برای اجتناب از این درگیری تراژیك بود.
ایجاد یك جمهوری جهانی به بروكسل، واشنگتن و پكن كمك می كند تا برای تحقق اهداف داخلی و خارجی با هم كار كنند. اروپا كه در داخل انسجام بیشتری دارد در خارج می تواند سازنده تر باشد. آمریكا هم باید رویكرد مبتنی بر همكاری بیشتر نشان دهد و چین هم در عرصه بین المللی مسئولیت پذیرتر باشد.
وقایع كنونی می تواند آزمونی برای این مثلث باشد. آمریكا نگران فعالیت هسته ای در كره شمالی و ایران است. هدف اصلی چین دستیابی به انسجام سیاسی است و اروپا به دنبال یك فضای بین المللی است. فضایی كه در آن حكومت قانون، استانداردهای زیست محیطی، تعادل میان كارآمدی اقتصادی و عدالت اجتماعی برقرار باشد. این فضا می تواند به حفظ ساختار سیاسی ملت- دولت مورد نظر اروپا كمك كند.
اروپا و چین باید به آمریكا در اجتناب از تكثیر هسته ای در خاورمیانه و شمال شرق آسیا كمك كنند. همزمان آمریكا و اروپا باید گفت وگو میان چین و تایوان را تسهیل نمایند. آمریكا و چین هم باید استانداردهایی برای خود قرار دهند كه با اصول اروپا سازگار باشد.
بروكسل، واشنگتن و پكن نیاز به مكانیزم هایی دارند كه از طریق آن بتوانند این مثلث را به كار اندازند. حركت به سوی یك نظام چند قطبی نتیجه تدریجی رویكرد استراتژیكی است كه قرار است جایگزین سازمان های بین المللی شود كه اكنون واقعاً برای جنگ و صلح دنیا تصمیم نمی گیرند. سازمان ملل در صورتی می تواند در درازمدت با موضوعات فراملی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) روبه رو شود كه در میان مدت اروپا، آمریكا و چین تعامل سازنده ای برقرار كنند.
آسیا تایمز- ترجمه: اردلان متین
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید