جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


مدارک جدید از کناره هیل رود


وجود انبوه سنگ لاجورد و تراشه های آن در حفریات شهر سوخته و بررسی های آزمایشگاهی آنها، و نظر غالب دانشمندان در دهه ۱۹۷۰ نشان داد كه این سنگ مهم ترین محموله تجاری شناخته شده ای است كه حكومت های سرزمین های شرقی و جنوب شرقی ایران در جا به جایی آن در منطقه ای گسترده، از كوه های بدخشان در شرق تا سرزمین مصر در غرب، نقش انكار ناپذیری ایفا می كردند. این سنگ تزیینی با ارزش _ كه طی هزاره های سوم تا اول ق.م در سر تا سر آسیای غربی، به ویژه بین النهرین و مصر، در مجسمه سازی، ترصیع و ساختن زیورآلاتی مانند گوشواره، دستبند و گردنبند كاربرد فراوان داشت _ از معادن عظیم واقع در كوه های سرسنگ بدخشان در افغانستان استخراج شده و به صورت ماده خام به شهر بزرگی كه امروز شهر سوخته نامیده می شود و شاید هم به مراكز شهری و صنعتی دیگری كه تا به امروز شناسایی نشده اند وارد شده و پس از پاكسازی در كارگاه ها به صورت سنگ لاجورد ناب از راه كرمان و فارس به شوش و از آنجا به شهرهای جنوبی بین النهرین و دورتر، به مصر در قاره افریقا، منتقل می شد. از شواهد دیگر بر وجود ارتباط میان فرهنگ های شرقی ایران و بین النهرین و دورتر به سمت غرب تولید اشیا و ظروف از سنگ صابون در كارگاه های صنعتی مراكز شناخته شده ای مانند تپه یحیی و توزیع آن در سر تا سر منطقه بوده است. اشیای ساخته شده از سنگ صابون از مهره های ساده كوچك گرفته تا كاسه های تزیینی، در سر تا سر دنیای باستان، از «مهنجودارو» مركز مشهور تمدن «هاراپا» در دره سند تا ماری در بخش میانی رود فرات در بین النهرین، در منطقه ای به طور تقریبی ۲۵۰۰ كیلومتر پراكنده شده بود. وجود ظروف ساخته شده از سنگ صابون تقریبا در تمامی محوطه های باستانی بین النهرین در دوره های دوم و سوم سلسله های قدیم گزارش شده است. شناخته شده ترین این ظروف سنگی در بین النهرین، كه گمان می رفت در نوع خود یگانه باشد، كاسه استوانه ای سنگ صابونی منقوش از «خفاجه» در دره «دیاله» است كه به دوره دوم سلسله های قدیم نسبت داده می شود. در تزیین این كاسه نقش مردی را می بینیم كه یك بار بر پشت دو گاو كوهاندار پشت به هم نشسته و دو رشته آب به دست دارد و یك بار در حالت ایستاده گردن دو مار را گرفته است. بخش دیگری از تزیین این ظرف شیر و عقابی را نشان می دهد كه به گاو كوهاندار و از پشت بر زمین افتاده ای حمله كرده اند. نوع تزیین این ظرف سنگی و برخی عناصر تزیینی مانند خرسی كه بر دو پای خود بلند شده و قصد خوردن خرما از نخل دارد و به ویژه نقش گاو كوهاندار در هنر بین النهرین كاملا بیگانه است.از آنجا كه خاستگاه گاو كاوهاندار شرق ایران و سرزمین های واقع در شرق و جنوب شرق ایران است، بسیاری در انتساب این ظرف و ظروف تزیینی مشابه به هنرمندان سومری تردید و خاستگاه این ظرف و اشیای تزیینی دیگر از نوع مشابه از سنگ صابون را معمولا به جای كارگاه های هنرمندان سومری به كارگاه های واقع در شرق ایران مانند یحیی منتسب می كردند؛ زیرا علاوه بر دلایل سبك شناسانه، می دانیم كه بین النهرین فاقد منابع كانی از جمله سنگ صابون بوده است. حال آن كه، برای مثال، در شعاع ۲۵ كیلومتری تپه یحیی چهار محل برای استخراج سنگ صابون شناسی شده است. افزون بر آن، از لایه های متعدد دوره IVB در تپه یحیی (۲۵۰۰ _ ۳۰۰۰ ق.م) علاوه بر تعداد زیادی كاسه و مهره از سنگ صابون در مراحل گوناگون تولید، قطعات بزرگ این سنگ نیز به دست آمده است. وجود شمار زیادی الواح گلی از نوع پروتو _ ایلامی با علایم عددی، دو مهر استوانه ای، شمار فراوان اثر مهر استوانه ای كه نقش آنها شباهت فراوان به نقش مهرهای همزمان در شوش دارد، و كاسه های لبه واریخته، ساغرهای ته كلفت و خمره های انباری از نوع آغاز نگارش در تپه یحیی یك بار دیگر نشان می دهد كه این مركز صنعتی شرق ایران در اواخر هزاره چهارم و اوایل سوم ق.م با شوش و بین النهرین ارتباط مستقیم داشته است.با شناسایی «تل ملیان»در استان فارس به عنوان ایالت «انشان» به دست باستان شناسان و زبان شناسان طی سال های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۳ و با توجه به نظریه ای كه خود من درباره محل و موقعیت ایالت «اَرَتّ»، دولت شهر همسایه انشان در سال ۱۳۵۵ مطرح كردم، احتمال انطباق پادشاهی «اَرَتّ» با تمامی یا دست كم بخش هایی از استان كنونی كرمان به وجود آمد. اما، با فروكش كردن فعالیت های باستان شناختی ایران در طول دو دهه نخستین انقلاب اسلامی و جلوگیری از ادامه كار باستان شناسان غیر ایرانی در ایران روند رو به رشد بررسی های باستان شناختی ایران یك باره متوقف شد و تحقیقات جدی به كلی رنگ باخت. «شهداد» فقط مدتی كوتاه به ویژه در كنگره بین المللی باستان شناسی و هنر ایران در شهر آكسفورد انگلستان كانون توجه و بحث و گفت و گوی هنرشناسان و باستان شناسان قرار گرفت و متاسفانه گزارش نهایی آن، كه سرانجام با كوشش دكتر منصور سجادی منتشر شد، به دلیل تاخیر بسیار، زمانی در دسترس قرار گرفت كه ایران شناسان بزرگی مانند شادروان «هلن كنتور» و «ایدت پرادا» در میان ما نبودند و كارهای تحقیقاتی سنگین به دلیل كهولت برای محققانی همچون «پی یر امیه» مقدور نبود.خوشبختانه طی چهار پنج سال اخیر باستان شناسی ایران به تدریج جان تازه ای گرفته و حفریاتی در سر تا سر ایران و از جمله كرمان انجام می گیرد. اگر چه برخی از این حفریات اطلاعات ارزشمندی در بازسازی گذشته ایران در اختیار ما قرار می دهد، طی بهمن ماه سال گذشته آثاری باورنكردنی در ارتباط با هنر سومری از كناره هلیل رود در منطقه جیرفت كرمان به دست آمد كه می تواند تغییرات شگرفی در دیدگاه های ما درباره خاستگاه هنر و شاید هم فرهنگ و تمدن سومری به وجود آورد. البته این اطلاعات نه از طریق حفریات باستان شناختی، بلكه در یك سلسله حفریات غیر قانونی به دست آمده است. چند ماهی بود كه اخباری از حفریات غیر قانونی تعدادی از اهالی جیرفت در كناره هلیل رود در استان كرمان در چهار محوطه باستانی «كنار صندل» و «ریگ انبار» و «مطوط آباد» و «نظم آباد» در منطقه ای به وسعت تقریبی ۲۰ كیلومتری شنیده می شد كه در زیر حدود ۳ متر از لایه های رسوبی در جنوب شهر جیرفت قرار داشت. نیروهای نظامی و پلیس منطقه هم به طور تمام وقت سرگرم مبارزه با قاچاق تریاك و مواد مخدری بودند كه حكومت طالبان بی وقفه از طریق ایران به مقصد نهایی كشورهای اروپایی و امریكایی سرازیر می كرد. سرانجام با سرنگونی طالبان و در پی آن فروكش كردن نسبی قاچاق مواد مخدر، این نیروها توانستند بخشی از توجه خود را از جنگ با حاملان مواد مخدر به جنگ با قاچاقچیان آثار باستانی معطوف كنند و با دستگیری تعدادی از آنها بخش هایی از آثاری را كه به قصد خروج از كشور حمل می شد بازیابند. تعداد این اشیای بازیافته تا آنجا كه نگارنده دیده است به حدود ۵۰۰ قطعه می رسد. بیشترین و زیباترین این اشیا در حال حاضر در اختیار نیروهای پاسدار و دادگاه های شهرهای بردسیر و جیرفت قرار دارد كه پس از طی مراحل قانونی به سازمان میراث فرهنگی تحویل خواهد شد. بیشتر این اشیا ظروف تزیینی از سنگ صابون است، و در صد كمتری را نقوش تزیینی از سنگ صابون برای سنگ نشانی و اشیای دیگری از جنس سنگ لاجورد، مجسمه انسان و جانورانی مانند شیر و گاو نر و ظروفی از جنس مس و مفرغ و نیز ظروف سفالی تشكیل می دهد. من در اینجا خواهم كوشید به معرفی نمونه هایی از انبوه این اشیا و شباهت های فراوانشان با هنر سومری بپردازم. در ظروف جیرفت تقریبا تمامی چشم ها اعم از چشم انسان یا جانور سنگ نشانی شده است. در این سنگ نشانی چشم ها در جانوران وحشی و گوشت خوار مانند عقاب، مار، پلنگ و شیر، گرد اما در جانوران اهلی و گیاهخوار مانند بز كوهی و گاو و همچنین انسان بیضی است. سنگی كه در چشم ها نشانده شده از جنس سنگ مرمر یا آهكی سفید یا فیروزه است. در نمونه هایی (تصویر ۱) سفیدی چشم پلنگ ها از سنگی به رنگ اخرا و سیاهی با فیروزه كار شده و این در حالی است كه در نقوش برجسته سومری و به طور كلی در بین النهرین در هیچ یك از نقش مایه های انسانی و جانوری از تزیین سنگ نشانی استفاده نشده است. در پیكره های جیرفت همانند پیكره های سومری، بالاتنه همه انسان ها برهنه و دامن با شال بزرگی به كمر محكم شده است. با این تفاوت كه در اینجا همه انسان ها بدون استثنا گردنبندی با آویز بزرگی از فیروزه به اشكال هندسی گرد یا بیضی به گردن دارند. آنها بدون استثنا موی بلندی دارند كه از پشت تا انتهای كمر ادامه یافته است تزیین سنگ نشانی همچنین در نوار یا تلی كه بالای پیشانی بر گیسوان انسان _ عقرب بسته شده و نیز در گلبرگ های درختانی كه بزها قصد خوردن شاخ و برگ هایشان را دارند، اجرا شده است. در یك ظرف پایه دار بسیار زیبا (تصاویر ۱ و ۲) دو موجود انسانی را می بینیم كه هر كدام با هر دست، پلنگی را از دم گرفته و آن را به هوا بلند كرده اند. یكی از آنها دامنی بلند بر تن دارد، اما دیگری تركیبی است از بالاتنه انسان و پایین تنه گاونر. سه تزیین سنگ نشانی به رنگ های فیروزه ای و اخرایی به احتمال فراوان لكه های بدن گاو نر را نشان می دهد. این نقش كه بی تردید گاو _ مردی است شال پهنی به دور كمر و مچ بندهایی بر مچ پاها دارد. مچبندها و دستبندهای این گاو _ مرد و دستبندهای انسان در سمت دیگر ظرف در اصل سنگ نشانی شده بوده كه همه آنها از میان رفته است. افزون بر آن، دامن مرد در این ظرف كه راه راه نشان داده شده است در اصل به كمك یك یا چند رنگ سنگ نشانی شده بوده كه همه آنها نیز از میان رفته است. در كاسه ای دیگر بالاتنه انسان به جای گاو نر با پایین تنه شیری كه از چنگال ها و دم بلند آن مشخص است تركیب شده است (تصویر ۳). نقش مایه سلطان جانوران كه گفته می شود از ویژگی های هنر بین النهرین بوده و از دوران دوم سلسله های قدیم بر مهرهای استوانه ای ظاهر می شود، نه فقط به وفور در تزیین ظروف سنگی جیرفت به كار رفته، بلكه همان گونه كه در بالا اشاره شد در تركیب های انسان _ گاو نر (تصویر ۱) و انسان _ شیر (تصویر ۳) نیز مشاهده می شود. در نمونه های ارایه شده در این مقاله این شخصیت های انسانی و تركیبی، جانوران گوناگونی مانند پلنگ ها (تصاویر ۱ و ۲)، مارها (تصویر ۴) و انسان _ عقرب ها (تصویر ۳) را در كنترل دارند. یكی دیگر از نقش مایه های متداول در هنر سومری رویارویی دو جانور وحشی با گردن های بلند به هم پیچیده است كه فقط بر مهرهای استوانه ای دوره «اوروك» پدیدار می شود، حال آن كه در بسیاری از نمونه های یافته شده در جیرفت دو جانور خشمگین _ دو شیر (تصویر ۵)، یك پلنگ و یك مار (تصویر ۶) _ با دهان باز رو در روی هم قرار گرفته اند.از دیگر صحنه های بسیار شناخته شده ای كه نقش آن همواره به سومری ها نسبت داده می شود، دو بز كوهی است كه به حالت قرینه دو سوی درختی ایستاده یا بر پاهای عقبی بلند شده اند و به صورت نمادین قصد خوردن برگ ها و شاخه درخت را دارند. گفته می شود كه كهن ترین نمونه آن مهری استوانه ای است از دوران «اوروك» با نقش پادشاهی كه در دو سوی خود دو بز كوهی را با شاخه های گیاهی كه در دست ها دارد تغذیه می كند. اما نمونه واقعی این صحنه در اثری به صورت مجسمه از گورستان پادشاهان «اور» به دست آمده است كه در آن بزی در برابر درختی روی دو پا ایستاده است كه البته درباره آن و این كه آیا كار دست هنرمندان «اَرَتّ» ای است یا سومری در ادامه بحث خواهیم كرد. حال آن كه نماد درخت زندگی و بزهای كوهی بر ظروف سنگی جیرفت در طبیعی ترین و زیباترین شكل ممكن بارها و بارها ظاهر می شود: «بزی كه بر هر چهار پایش بر زمین قرار دارد و خمیدگی شاخ هایش رو به بالاست (تصویر ۷)؛ بزی كه روی دو پای عقب ایستاده و یكی از پاهای پیشین را تا نزدیكی پوزه بالا آورده است (تصویر ۸)؛ دو بز كوهی پشت به هم در دو سوی یك درخت كه سرهایشان را برای خوردن شاخ و برگ درخت به عقب برگردانده اند (تصویر ۹)؛ و سرانجام بزها و گوساله هایی كه در دو ردیف از راست به چپ و از چپ به راست در حالت های گوناگون از شاخ و برگ درختانی می خورند كه در برابرشان قرار دارد (تصویر ۱۰). اگر چه استادی و مهارت به كار رفته در تزیین همه این ظروف و اشیای یافته شده جیرفت یكسان نیست و آشكارا نشان می دهد كه در كارگاه های متعدد و به دست استادانی با درجاتی متفاوت از استادی و مهارت ساخته شده، در مقایسه با نقوش برجسته سنگی سومری چه از لحاظ سبك، چه از لحاظ هنری كه در آفرینش آنها به كار رفته است، در سطحی به مراتب بالاتر قرار دارد. در این راستا، و با در نظر داشتن یافته های جدید، اگر چه در انتساب كاسه سنگی «خفاجه» به سنگ تراشان «ارت» جای هیچ گونه تردیدی نیست، میان این كاسه و ظروف جیرفت تفاوت هایی وجود دارد كه ناخودآگاه شخص را وادار به نتیجه گیری هایی آزمایشی می كند. نخست این كه كیفیت كار روی كاسه «خفاجه» در مقایسه با ظروف خوش ساخت تر جیرفت به گونه ای آشكار در سطح پایین تری قرار دارد، و دیگر این كه به عكس نقوش جیرفت چشم ها در هیچ یك از نقوش انسان ها و جانوران سنگ نشانی نشده است. این تفاوت ها ممكن است نشان دهد كه: ۱. این ظرف را استادی تزیین كرده كه مهارت زیادی نداشته ۲. تولید كننده آن استادی بوده از «ارت» كه در بین النهرین می زیسته و با حذف جزییاتی مانند سنگ نشانی در چشم و بدن مارها، و نیز حذف گردنبند با آویز فیروزه می خواسته اثر خود را با ویژگی های هنر متداول در سومر انطباق دهد. ویژگی های زیر تعلق كاسه «خفاجه» به هنر «ارت» را به خوبی ثابت می كند: در كاسه «خفاجه» مردی بر كفل دو گاو نر پشت به هم نشسته و جریان دو رشته آب را به دست گرفته است. اما این مرد بر ظرفی از جیرفت به فاصله ای بر بالای كفل دو گاو نر پشت به هم به حالت ایستاده نشان داده شده است (تصاویر ۱۱ و ۱۲). بدیهی است كه اشكال نشسته و ایستاده صرفا به دلیل كوتاهی كاسه خفاجه و بلندی ظرف جیرفت بوده است. اگر چه در تزیین ظرف جیرفت تمامی نقش مایه های كاسه خفاجه نشان داده نشده، اما از آنها در تزیین بسیاری از ظروف جیرفت استفاده شده است. این نقش مایه ها عبارت اند از: نقش گاوی كه از پشت بر زمین افتاده و عقابی از هوا به آن حمله ور شده است (تصویر ۵)؛ نقش مایه عقرب (تصویر ۱۳)؛ و مردی كه دو مار را در دو سو به دست دارد (تصویر ۴). علاوه بر كاربرد فراوان نقش مایه های مار، عقرب، عقرب _ انسان، و پلنگ در تزیین ظروف، از نقش برخی از این موجودات، یعنی عقرب (تصویر ۱۴)، عقرب _ انسان (تصویر ۱۵) و عقاب (تصویر ۱۶) در تزیین سنگ نشانی نیز استفاده شده است. در پشت تمامی این نوع نقش مایه ها سوراخ هایی ایجاد شده كه بی تردید برای ثابت ماندن آنها بر سطح زمین بوده است. صحنه گاو از پشت بر زمین افتاده و عقابی در حال فرود آمدن به سمت آن در كاسه خفاجه و ظروف متعدد از جیرفت انسان را بی اختیار به یاد اسطوره «اِتَنَ» می اندازد. داستان پادشاهی از سلسله افسانه ای كیش كه به دلیل نداشتن فرزند ظاهرا چاره ای جز صعود به آسمان و دستیابی به گیاه زایایی در آنجا ندارد. مساله صعود به آسمان به كمك عقابی بر طرف می شود. عقابی كه به دوست خود مار خیانت كرده و فرزندان او را بلعیده و مار در صدد انتقام در شكم گاو مرده ای خزیده و منتظر در كمین اوست. هنگامی كه عقاب برای خوردن از جسد گاو فرود می آید مار او را به حد مرگ مصدوم می كند. اِتَنَ عقاب را كه در گودالی افتاده و به انتظار مرگ است نجات می دهد و عقاب در ازای آن وی را به پروازی تماشایی و هوس انگیز بر بال های خود به آسمان می برد.
نقش عقاب و گاو از پشت بر زمین افتاده در بین النهرین فقط یك بار، آن هم بر كاسه وارداتی خفاجه ظاهر می شود، حال آن كه در تزیین ظروف سنگی جیرفت عقاب به كرات ظاهر می شود و بر یكی از این ظروف زیباترین حالت تزیینی را دارد. افزون بر آن، در مواردی چند در جایی كه ردیف گاوها نشان داده می شود بر بالای هر یك از آنها عقابی در پرواز است، و همان گونه كه در بالا اشاره كردیم در میان یافته های جیرفت دو عدد پیكره بسیار زیبا از دو عقاب با تزیین سنگ نشانی سنگ صابونی در دست است كه یكی از آنها در این مقاله معرفی شده است (تصویر ۱۶).
با توجه به مدارك بالا برای شناخت بیشتر و بهتر ابعاد هنر اَرَتَّ و جایگاه و نقش آن در هنر خاور میانه به متون به دست آمده از بین النهرین روی می آوریم. سند مهمی كه از دوران باستان به دست ما رسیده و شامل گفت و گو میان دو فرمانرواست، نشان می دهد كه اَرَتَّ در هزاره های سوم و دوم ق.م پادشاهی نیرومندی بوده است و با قضاوت از روی گفت و گوها در این سند، می توان گفت كه از لحاظ اقتدار با دولت شهرهای قدرتمند سومری شرایط كمابیش برابری داشته است. از این متن همچنین می آموزیم كه در دوران سلسله های قدیم فرمانروایان بین النهرینی از وجود این پادشاهی و معادن سنگ ها و فلزات قیمتی آن آگاهی و شناخت كامل داشته اند. در واقع بر اساس همین شناخت بود كه «اِنْمِركار» پادشاه اوروك به منظور دستیابی به مقادیری از این سنگ های گرانبها نماینده ای از جانب خود به حضور فرمانروای پادشاهی «اَزَت» روانه كرد. این داستان حماسی كه به «اِنمِركار و فرمانروای اَرَتَّ» شهرت دارد، نه فقط نخستین گزارش سیاسی مكتوب درباره امور بین الملل است، بلكه آن گونه كه كاتب لوح اظهار می دارد، بازگو كننده نخستین باری است كه فرمانروایی برای آن كه كلمه ای از پیامش برای فرمانروای سرزمین دیگری ناگفته نماند و تحریف یا جابجا نشود، آن را به صورت مكتوب ارسال می دارد. این رویداد تاریخی بر لوحی چهارگوش به ابعاد تقریبی ۵/۲۲ در ۵/۲۲ سانتی متر، در اوایل هزاره دوم ق.م به رشته تحریر در آمده است. متن آن بالغ بر ششصد سطر به خط میخی و به زبان سومری است و نویسنده آن را به دوازده ستون تقسیم كرده است. آن گونه كه شاعر بیان می كند، در سرزمین سومر پهلوانی به نام «اِنمِركار» می زیست. وی فرمانروای «اوروك» بود. در دوردستها، در شمال «اوروك» در سرزمین ایران، پادشاهی دیگری به نام «اَرَتَّ» قرار داشت، و آن را هفت رشته كوه از «اوروك» جدا می ساخت، و ره یافتن به آن بسیار مشكل بود. «اَرَتَّ» شهری خوشبخت بود و معادن فراوان فلز و سنگ داشت. حال آن كه سرزمین پست و جلگه ای بین النهرین به طور كلی فاقد این مواد بود و به شدت به آنها نیاز داشت. بنابراین، «اِنمِركار» چشم طمع به «اَرَتَّ» و ثروت آن دوخته بود. در این داستان این گونه آمده است: «انمركار» مصمم است «اَرَتَّ» را به تابعیت «اوروك» در آورد. او در پی این تصمیم دست به دامن خواهر خویش «این‍نَّ»، الهه نیرومند و حامی شهر اوروك، شده و با التماس از وی می خواهد كه مردم اَرَتَّ را وادار كند به منظور تزیین معابد و نمازخانه های متعدد، به ویژه معبد «اَبزو»، یعنی معبد «دریا» متعلق به خداوند «انكی»، برای او طلا و نقره و سنگ لاجورد و دیگر سنگ های گرانبها بیاورند.«ای خواهرم، «اینَنَّ»، برای اوروك، بگذار تا آنها سنگ لاجورد ناب از تخته سنگ پایین بیاورند، بگذار تا آنها سنگ گرانبها (و) سنگ لاجورد ناب پایین بیاورند.» آگاهی بسیار مهم دیگری كه می توان از اسطوره «انمركار و فرمانروای اَرَتَّ» كسب كرد این است كه دست كم طی هزاره سوم ق.م صنعتگران، هنرمندان و معماران اَرَتَّ ای در منطقه از شهرتی فراوان برخوردار بوده و فرمانروایان دولت شهرها و پادشاهی های بین النهرینی از آنان كه در مكاتب هنری اَرَتَّ پرورش یافته بودند شناخت كامل داشته اند، زیرا در این داستان می خوانیم كه انمركار افزون بر سنگ های قیمتی از الهه «این‍نَّ» می خواهد مردم اَرَتَّ را وادار سازد معابد و نمازخانه های متعدد، به ویژه معبد «ابزو»، یعنی معبد «دریا» متعلق به خداوند «انكی» را برای او بسازند:
«از اوروك، سرزمین مقدس ...،
از خانه انشان كه در آن قرار داری،
بگذار تا آنها ... ]آن را[ بسازند،
از ]گی‍[پَرّوی مقدس، كه در آن ]خانه[ (خویش) را بنیان نهاده ای،
باشد كه (مردم اَرَتَّ) درون آن را هنرمندانه تزیین كنند.
بگذار تا مردم ]ار[ت،
پس از پایین آوردن سنگ ها ]از[ كوه های سرزمین بلند]شان[،
برای من معبدی بزرگ بسازند، برای من معبد بزرگی برپا دارند،
برای من معبد بزرگی ایجاد كنند، معبد ]خدایان[ را،
برای من «اَپسو» را همچون كوهستان مقدس تزیین كنند،
برای من «اریدو» را همچون كوهی تطهیر كنند،
برای من معبد مقدس «اَپسو» را همچون غاری ایجاد كنند.»
سرانجام در پایان داستان می خوانیم كه فرمانروای اَرَتَّ با درخواست پادشاه اوروك موافقت می كند و مردم اَرَتَّ به اوروك طلا و نقره و سنگ لاجورد می آورند و آنها را در حیاط «اِاَنَّ»، صحن مقدس معبد «اینَنَّ»، بر روی هم انباشته می كنند. به احتمال قریب به یقین این نخستین و آخرین حضور هنرمندان، معماران و صنعتگران اَرَتَّ ای در بین النهرین نبوده است، زیرا با استناد به آنچه در بالا گفته شد می دانیم كه دست كم در اواخر هزاره چهارم ق.م و در تمامی طول هزاره سوم ق.م میان هنرمندان دو سرزمین اَرَتَّباط های پیوسته برقرار بوده است و چه بسا كه حتی تعدادی از این هنرمندان در شهرهای بزرگ بین النهرین مانند اوروك و اور اقامت دایم داشته و به فرمانروایان اكثرا روحانی آنها برای تزیین معابد و كاخ ها خدمت كرده اند. با توجه به این اَرَتَّباط و حضور احتمالی هنرمندان و صنعتگران و معماران اَرَتَّ در بین النهرین، ردیابی سبك ها و شیوه های هنری شرق ایران در هنر بین النهرین اهمیت بسیار زیادی خواهد داشت؛‌ زیرا اگر چه بنیان هنر بین النهرین ریشه در دوران آغاز نگارش در نیمه دوم هزاره چهارم دارد، می دانیم دوران شكل گیری واقعی این هنر و آغاز شكوفایی آن در هزاره های دوم و اول، اواسط هزاره سوم ق.م در دوران سلسله های قدیم به ویژه دوره های دوم و سوم بوده است. دورانی كه بخشی از آن مقارن با فرمانروایی «انمركار» است و در نتیجه، حضور هنرمندان اَرَتَّ در شهرهای سومری نقش چشمگیری در این دوران مهم از شكل گیری هنر بین النهرین داشته است. در اینجا برای این كه به گوشه ای از نقش این هنرمندان در دوران سلسله های قدیم در بین النهرین پی بریم و از سهم آنان در بنیان گذاری هنر بین النهرین آگاهی بیشتری كسب كنیم، یك بار دیگر در جستجوی شواهد و مدارك به متون روی می آوریم. در حماسه «گیلگمش»، این پهلوان نیمه افسانه ای برای یافتن زندگی جاودان مجبور می شود از شهر ظلمات بگذرد. در سطور پایانی ستون پنجم از لوح نهم، یعنی زمانی كه گیلگمش از شهر ظلمات خارج می شود چنین آمده است:
«هنگامی كه یازده دو _ ساعت طی كرد، سپیده می دمد.
و هنگامی كه دوازده شش دو _ ساعت طی كرد، هوا روشن شده بود.
در برابر او باغ سنگ ها (ی گران بها) قرار دارد، آنها را كه می بیند نزدیك می رود.
میوه های آن از یاقوت است.
نمای آویزان آنها از تاك ها دلپذیر است.
برگ ها از سنگ لاجورد است،
نیز بار آن میوه است، تماشای آن باشكوه است.»
متاسفانه تمامی ستون ششم از میان رفته و یا به دست نیامده است و بقایای اندك حكایت از توصیف بیشتر شگفتی هایی دارد كه در این باغ جواهرات به چشم می خورد.
حال اگر به سطور پایانی حماسه «انمركار» كه متاسفانه آن هم آسیب فراوان دیده است بازگردیم این گونه می خوانیم:
«همچون وظیفه ای ... كه انجام شده است،
مردم اَرَتَّ،
برای انتقال طلا، نقره، (و) سنگ لاجورد، وظیفه ...،
مردانی كه «میوه» طلا را به صورت «درخت میوه» برپا می داشتند،
پس از انباشتن آن همچون ... در انجیر (و) انگور آن برای انبار بزرگ،
ساقه ها (و تنه) آنها را با سنگ لاجورد می پوشانند،
... نی ... بر شاخه های آنها،
برای «اینَنِّ»، شهبانوی «اِاَنَّ»،
در حیاط «اِاَنَّ» آنها را برای انبار بر روی هم انباشته می كنند،»
همان گونه می بینیم «انمركار» آشكارا از هنرمندان اَرَتَّ ای یاد می كند كه حاصل كارشان درختان میوه ای بود كه تنه و ساقه هایشان از سنگ لاجورد پوشیده شده و میوه هایشان را، كه فقط نام دو تای آنها، یعنی انجیر و انگور خواناست، از طلا و نقره ساخته بودند.
حال اگر نظر خود را از متون به یافته های باستان شناختی در زمان فرمانروایی «انمركار» یعنی دوران دوم سلسله های قدیم در جنوب بین النهرین معطوف كنیم و به جستجوی شواهدی از نوع درختان تزیینی اشاره شده در حماسه «گیلگمش» و داستان «انمركار» و فرمانروای «اَرَتَّ» بپردازیم، در قلمرو فرمانروایی دولت شهر مقتدر دیگری در میان آثار به دست آمده از حفریات گورستان شاهان «اور» كه تقریبا همزمان با پادشاهی «انمركار» در «اوروك» بوده، به اشیای تزیینی فراوان از آن نوع كه «انمركار» برشمرده بر می خوریم كه در اشكال گوناگون ظاهر می شوند. مانند درخت زندگی با تنه ای پوشیده از سنگ لاجورد، و گل و برگ هایی از طلا كه بزی روی دو پای خود برپا خاسته و به گونه ای نمادین مشغول خوردن از میوه و برگ های آن است. برای مثال های دیگر می توان به تزیین تاج مانند سر همسر فرمانروای مدفون در این گورستان اشاره كرد كه از شاخ و برگ و انواع میوه ها از طلا و سنگ های قیمتی ساخته شده است، و یا از گردنبندها و دستبندها و تزیین روی جعبه چنگ های گوناگون و مانند آن نام برد. یادآور می شود كه هیچ یك از تركیب های گوناگون ارایه شده از این جواهرات تزیینی در انتشارات گوناگون شكل اصلی و واقعی آنها نبوده و بی تردید به وجود آورندگان این تركیب های جدید و برای مثال استفاده از میوه ها و شاخ و برگ ها در تاج همسر فرمانروا از نكته ای كه امروز مورد بحث ما در اینجاست آگاهی نداشتند.مهم تر از درختان تزیینی از طلا و جواهر، نقش عقرب در هنر و ادبیات بین النهرینی است. زیرا عقرب نه فقط در شكل نقش مایه ای در هنر سومری ارایه شده، بلكه در حماسه «گیلگمش» به صورت موجودی اسطوره ای آمده است. در ستون اول از لوح نهم این حماسه آمده است كه «گیلگمش» پس از مرگ «انكیدو» و غرق در سوگ برای یافتن راز زندگی جاودان «اوروك» را ترك می كند، و در ستون دوم از همین لوح می خوانیم كه او در راه خود مجبور است از دروازه كوه های بلند «مَشو» بگذرد كه از آن زوج خوف انگیز انسان _ عقرب نگهبانی می كنند:
«هنگامی كه به چشم رس كوه مَشو ]رسید[،
كه همه روزه بر ]طلوع[ خورشید و ]غروب خورشید[ نظارت دارد كه قله های آن ]به[ طاق آسمان ]می رسد[،
(و) پستان های آن در پایین به جهان زیرین می رسد.
عقرب _ انسان ها از دروازه آن نگهبانی می كنند،
پرتو آنان ترس آفرین و نگاهشان مرگ است.
هاله لرزان وحشتناك آنان كوه ها را سراسر می پوشاند.»
به دلیل شهرت حماسه «گیلگمش» در طول تاریخ بین النهرین نقش های منتسب به قهرمانان این حماسه به صورت موضوع هایی مانند «حامی جانوران ضعیف در برابر جانوران درنده» یا «سلطان جانوران» در تمامی دوره ها به وفور بر مهرهای استوانه ای و نقوش برجسته سنگی ظاهر می شود، اما در مقابل، نقش عقرب و انسان _ عقرب به ندرت ارایه شده است. نقش عقرب یك بار بر ظرف سنگی صابونی «خفاجه» كه با توجه به آثار به دست آمده از جیرفت در وارداتی بودن آن جای هیچ گونه تردیدی نیست؛ یك بار در شكل انسان _ عقرب بر جعبه چنگی از گورستان شاهان «اور» كه، آن گونه كه در پایین اشاره خواهد شد، به نظر می رسد كه كار دست هنرمندان «اَرَتَّ» و یا متاثر از هنر آنها بوده باشد، و بار سوم، باز به صورت انسان _ عقرب بر كودورویی متعلق به «نبوكد نصر اول» پادشاه سلسله دوم «ایسین» كه البته این یكی نه یك عقرب _ انسان، بلكه موجود تركیبی پیچیده تری بوده و به احتمال فراوان مفهومی متفاوت با معنی و مفهوم عقرب _ انسان داشته است. حال اگر به اشیای به دست آمده در جیرفت بازگردیم می بینیم كه نقش مایه عقرب و انسان _ عقرب از متداول ترین نقش مایه ها بوده و بارها و بارها در تزیین ظروف سنگی (تصاویر ۳ و ۱۳) یا در شكل ساخته شده برای سنگ نشانی (تصاویر ۱۴ و ۱۵) ظاهر شده است. در واقع، همان گونه كه در تصویر ۱۷ دیده می شود، سطح تعدادی از ظروف صرفا با نقش مایه عقرب تزیین شده است. این بدان معنی است كه عقرب و انسان _ عقرب بی تردید برای جامعه «اَرَتَّ» نه فقط به صورت نقش مایه تزیینی در هنرهای تجسمی، بلكه به عنوان موضوعی اساطیری یا مذهبی معنی و مفهوم ویژه ای داشته است.

نتیجه گیری
با توجه به مدارك ارایه شده در بالا می توان پرسش هایی را به شرح زیر مطرح كرد:
۱. آیا صحنه هایی به اصطلاح «درخت زندگی و بزهای كوهی» و «رو در رویی دو جانور وحشی خشمگین» نقش مایه های وارداتی در بین النهرین نبوده و آیا ممكن نیست خاستگاه آنها سرزمین اَرَتَّ در جنوب شرق ایران بوده باشد؟

۲. آیا امكان ندارد هنر سنگ نشانی به طور اعم و سنگ نشانی در چشم مجسمه های انسان، كه در بین النهرین فقط در دوره های دوم و سوم سلسله های قدیم در مورد برخی از پیكره ها به كار رفته، فن وارداتی بوده باشد و آیا ممكن نیست به جستجوی خاستگاه آن در سرزمین اَرَتَّ پرداخت؟

۳. آیا ممكن نیست تمامی یا دست كم بخشی از اشیای تزیینی مكشوف در گورستان شاهان اور را كار دست هنرمندان اَرَتَّ ای یا متاثر از هنر آنان دانست و آیا امكان ندارد خاستگاه این گونه تزیین و به طور كلی هنر سنگ نشانی سرزمین اَرَتَّ بوده و حضور آن در بین النهرین نشان دهنده تاثیر هنر اَرَتَّ و شرق ایران در هنر آن سرزمین باشد؟‌

۴. با توجه به گاو نر از پشت بر زمین افتاده و عقاب در حال فرود آمدن كه فقط در ظروف كارگاه های اَرَتَّ ارایه شده است، و نیز حضور عقاب و همراه بودن آن با گاوهای نر، و همچنین حضور مكرر مار بر ظروف سنگی جیرفت، آیا امكان ندارد به جای آن كه داستان «اِتَنَ» را كه به زمان سلسله افسانه ای كیش در دوران سلسله های قدیم باز می گردد یك اسطوره بین النهرینی بدانیم، خاستگاه آن را سرزمین اَرَتَّ در جنوب شرق ایران به حساب آوریم؟‌

۵. اگر چه در حال حاضر ما هیچ مدرك یا اطلاعاتی از خط و زبان جامعه «اَرَتَّ» در دست نداریم و اصولا نمی دانیم كه در آن دوران خطی داشته اند یا نه، با توجه به بحث بالا درباره نقش مایه های عقرب و عقرب _ مرد در هنر دو سرزمین، آیا نمی توانیم بگوییم كه این دو موجود در مذهب و اساطیر اَرَتَّ نقش و اهمیت زیادی داشته اند و آیا امكان ندارد حضور آنها در هنر و ادبیات اسطوره ای بین النهرین متاثر از ادبیات اَرَتَّ بوده باشد؟ و اصولا این كه آیا ممكن نیست ابعاد سهم سرزمین اَرَتَّ در این زمینه به مراتب بیش از آن چیزی باشد كه ما براساس تعدادی ظروف سنگی ابراز می كنیم؟ و در یك كلام این كه آیا اشیای كشف شده در جیرفت این امكان و این فرصت را به وجود نیاورده است تا خاستگاه هنر سومری را نه در بین النهرین، بلكه درجایی دیگر در جنوب شرق ایران در سرزمین اَرَتَّ جستجو كنیم؟ به ویژه آن كه زبان شناسان و به تعبیت از آنان دیگر محققان متفق القول اند كه در شكل گیری فرهنگ و تمدن بین النهرین گروه های قومی و زبانی چندی شركت داشته و سومری ها صرفا یكی از آنان بوده اند. و در پایان باید به خاطر داشته باشیم كه:
الف) نمونه های ارایه شده در این مقاله فقط ۱۷ قطعه از حدود ۵۰۰ شی كشف شده از حفریات غیر قانونی را در بر می گیرد؛
ب) متاسفانه در مورد آن بخش از آثار كه از كشور خارج شده است چیز زیادی نمی دانیم. فقط با محاسبه تخمینی مبالغ واریز شده به حساب های جاری در بانك های شهر جیرفت در طول حفریات فوق و نیز با استناد به اعتراف برخی از دستگیرشدگان می دانیم كه تعداد آنها به هزاران قطعه می رسیده است؛ و
ج) این اشیا صرفا از قبور به دست آمده و ما در حال حاضر از محل استقرار و شهرهای متعلق به سازندگان این آثار باارزش هیچ گونه اطلاعی نداریم. بی تردید حفریاتی كه از سال جاری در دره جیرفت آغاز خواهد شد اطلاعات بسیار گسترده تر و با ارزش تری را نسبت به آنچه این ۱۷ اثر به ما می آموزد، در اختیار باستان شناسان قرار خواهد داد.
اَرَتَّ مصمم تر از همیشه خود را از درون تاریكی ها آشكار می سازد.

دكتر یوسف مجیدزاده -باستان شناس
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید