جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


چگونه با فرزندنوجوانمان صحبت کنیم


چگونه با فرزندنوجوانمان صحبت کنیم
می گویند فرزند هر چقدر هم كه بزرگ شود باز هم برای پدر و مادر كودك است . شاید به همین دلیل باشد كه پدیده نوجوانی ، والدین را در برابر موقعیتی قرار می دهد كه یا آن را نمی پذیرند و یا گمان می كنند كه این واقعه مربوط به زمان حال نیست و بلوغ پدیده ای است كه در ینده برای فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد ...
به منظور پیشگیری از جدایی افكار ، احساسات و اندیشه های والدین و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغییرات جسمی و روانی نوجوانان ، تغییراتی نیز در والدین رخ دهد تا بتوانند بپذیرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال دیروز نیست. چرا كه انتقال از دوره كودكی به نوجوانی نیازمند حمایت اطرافیان ، خصوصاً والدین است . والدین فهیم و آگاه با برخوردهای متناسب و منطقی می توانند نقش مؤثری را در ایجاد هویت صحیح و سازگاری نوجوانشان با محیط داشته باشند .
دیدگاه نوجوانان نسبت به والدین
معمولاً نوجوانان نیز شكایت دارند كه والدین و دیگر بزرگسالان " روحیه ما را درك نمی كنند ، به شخصیت ما احترام نمی گذارند ، عقاید خود را به ما تحمیل می كنند و ... " نوجوانان می گویند : آنها متعلق به نسل دیگری هستند و روحیه نسل جوان را درك نمی كنند ، دنیایی تفاوت بین عقاید و دیدگاه های ما با والدینمان وجود دارد و... آنها حتی سطح سواد و تحصیلات والدین خود را قبول ندارند ، چرا كه در بسیاری از موارد نوجوانان تحصیلات خود را امروزی تر و كارآمدتر از والدین خود می دانند. این در حالی است كه بزرگسالان نیز رفتارها و عقاید فرزندانشان را نمی پذیرند . پای صحبت هركدام كه می نشینی ، می شنوی : نوجوانان امروزی گستاخ شده اند ؛ احترام بزرگتر و كوچكتری معنی خود را از دست داده ؛ فكر می كنند قد كشیده اند عقل كل شده اند ؛ هنوز خوب و بد را از هم تشخیص نمی دهند ، حرف ، حرف خودشان است ؛ هر چه كه بگویی انگار برای دیوار حرف می زنی و .... از همین رو خشك و مستبدانه رفتار می كنند و گاه نسبت به واكنش های فرزندان خود بی توجه می مانند.
گرچه نوجوان ، دیگر فرزند خردسالی نیست كه تحت فرمان و تملك والدین باشد اما این بدان معنا نیست كه او را در انجام هر عملی آزاد بگذاریم . ضرر آزادی بیش از حد ، به اندازه محدودیت های بی مورد و غیر منطقی است كه به هر حال همچون زخمی چركی ، زمانی سرباز خواهد كرد . اگر خانواده از ترس این كه مبادا فرزندش اشتباهی مرتكب شود امكان هر تجربه ای را از او گرفته و همچون كودكی خردسال با نوجوان خود رفتار كند ، اعتماد به نفس را برای او معنی كرده است ؟ نوجوانی كه همیشه با محدودیت رفتاری مواجه بوده و فرصتی برای رشد اجتماعی به دست نیاورده ، تنها متكی بودن را آموخته و نمی داند در صورت مواجه شدن با وضعیتی چون شكست یا عدم توفیق در كارها چه واكنشی از خود نشان دهد . زیرا تحت هیچ شرایطی تصمیم گیری و برخورد با مشكلات را تجربه نكرده است و طبیعی است كه نه تنها در زمان حال بلكه در زمان آینده نیز به جای تجربه اندوزی و قرار گرفتن در جریان مواج زندگی ،‌به دنبال یك حامی ، یك نقطه اتكا و ساحلی امن و آرام باشد . چنین افرادی تغییر را به ندرت می پذیرند و همیشه سعی در حفظ وضعیت با ثبات دارند . آیا چنین كسی در دنیای سراسر تغییر و تحول امروزی كه دگرگونی های كلی یا جزیی را سبب می شود جایی برای موفقیت و كامیابی خواهد داشت ؟
با ایجاد مقرراتی ، سلامت و سعادت خانواده را تضمین كنیم .
برخی از خانواده ها نوجوان را به بهانه به دست آوردن تجربه و آزادی به حال خود رها می كنند. اما آیا نوجوان توان تصمیم گیری صحیح و منطقی را در تمام شرایط زندگی دارد ؟ و اصلاً به دست آوردن تجربه به چه قیمتی ؟ گاهی به دست آمدن برخی تجربیات به قیمت اشتباهات جبران ناپذیری تمام می شود كه سعادت و سلامت را برای نوجوان به آرزویی محال و دست نیافتنی تبدیل می كند . از آنجا كه نوجوان تجربه لازم را برای زیستن در اجتماع بزرگ كسب نكرده و در بیشتر مواقع در تصمیم گیری ها تابع احساسات و عواطف درونی خود می باشد ، الزامی است كه از سوی والدین به شیوه ای اصولی مورد كنترل و نظارت قرار گیرد. نوجوان به دلیل خصوصیات خاص اخلاقی مثل زودباوری ، بسیار سریع تحت تأثیر رفتار ، سخنان و كردار دیگران قرار می گیرد و به سبب كم تجربگی به سرعت ، افكار دیگران را پذیرفته و به خواست های آنان تن می دهد. از آنجا كه نوجوان سریع دست به عمل می زند و بیشتر اوقات به صورت احساسی عمل می كند تا آنكه عقل سلیم و منطق بر رفتارش حكمفرما باشد ، لذا منطقی است تا با وضع پاره ای از مقررات و محدودیت ها، سلامت ، سعادت و بقای خانواده و جامعه را تضمین كنیم . اما چه كنیم تا نوجوان در برابر این مقررات وضع شده واكنش عنادآمیزی از خود نشان نداده ، آنگونه رفتار كند كه به صلاح و سعادت او كمك می كند ؟
پذیرفتن تفاوت های اساسی و ایجاد رابطه دوستانه
اگر در تعامل های روزمره به فرزندمان فرصت اظهار نظر بدهیم و در مورد كارهای گوناگون با او به شور بنشینیم ، در عین كمك به استقلال شخصیت او ، حس مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس را نیز در وی تقویت كرده ایم . در سخنان پیشوای شیعیان آمده است كه فرزند شما در هفت سال سوم زندگی ، مشاور شما در كارها باشد.
مشورت با نوجوانان چند مزیت دارد . اول اینكه به دنیای بزرگسالان راه می یابد و دوم به وسیله برخورد اندیشه های نوجوان و والدین ، كم كم نگرش صحیح در او شكل می گیرد و متوجه می شود كه قوانین وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمین آسایش او وضع شده اند و اگر اعتراضی به برخی مفاد این قوانین داشته باشد می تواند به وسیله بحث و گفتگو در مورد آن صحبت كرده و به تعادلی نسبی دست یابد . آنگونه كه رضایت نوجوان و والدین ، هر دو جلب شود و در این میان رابطه محبت آمیز و دوستانه ای بین آنها شكل گیرد و هر دوی آنها از نیازها ، خواسته ها و توانایی های یكدیگر بیش از پیش آگاهی یابند . به این وسیله برخورد و عدم تفاهم بین آنها به پایین ترین درجه ی خود خواهد رسید ؛ زیرا مشاجره و عدم تفاهم ، بدان علت در روابط روز مره و بین افراد پیش می آید كه از روحیات و خصوصیات طرف مقابل مطلع نیستند و نمی توانند از زاویه او به مسائل بنگرند . ما می اندیشیم دیگران نیز باید مثل ما فكر كنند چرا كه هیچگاه از زاویه نقد به خود و كردارمان نمی نگریم . خصوصاً در مورد كسانی كه دوستشان داریم . می خواهیم طوری رفتار كنند كه ما می پسندیم و در این میان فرزندان جایگاه خاصی دارند .
بد نیست اگر والدین تفاوتی بین نوجوانی خود و نوجوانی فرزندشان در این روزها قائل باشند چرا كه شرایط ، ویژگی ها و خصوصیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، نگرشی و سطح توقع نوجوانان در آن روزها و امروزه تفاوت های اساسی كرده و اگر نتوانیم این تفاوت ها را بپذیریم هیچگاه نخواهیم توانست رابطه ای دوستانه و مبنی بر احترام متقابل با فرزندمان ایجاد كنیم . خوب است بپذیریم نوجوان حق دارد دیدگاه خاص خود را نسبت به مسائل داشته باشد . در بسیاری موارد گفتگوهای والدین و نوجوانان ، بدون نتیجه ای منطقی به انتها می رسد. چرا كه هیچ یك از طرفین تلاشی در جهت پذیرش یكدیگر نمی كنند . بنابراین یا بحث با فریاد و تحكم والدین ، كه فقط سعی كرده اند بدون دلیل قابل فهم نوجوان ، نظر خود را به او تحمیل كنند ، به پایان می رسد و یا با قهر نوجوان و مغلوب شدن والدین. توجه داشته باشید كه در جمله قبلی عبارت " بدون دلایل قابل فهم نوجوان " را به كار بردیم ؛ زیرا در بسیاری موارد عقاید و اظهارنظرهای والدین به سود نوجوان بوده وادله ای منطقی و صحیح را به دنبال دارد. اما همین دلایل قابل فهم به گونه ای مطرح می شوند كه برای نوجوان قابل درك و فهم نبوده و مورد پذیرش قرار نمی گیرد. پس بیایید به زبانی مشترك بیندیشیم . ببینیم برای تغییر نگرش در نوجوان چه نكاتی را رعایت كنیم تا مطلوب ترین نتیجه به دست آید.باورهای غلط را با اطلاعات و شناخت صحیح تغییر دهیم
ابتدا خوب است بدانیم نگرش افراد از چه اجزا و عناصری تشكیل می شود تا پس از آن به تغییر آن نوع نگرش بپردازیم .
دیدگاه یا نگرش افراد در مورد هر موضوعی از عناصر متفاوتی تشكیل یافته است ؛ از جمله عنصر شناختی ، عاطفی و آمادگی .
اعتقادات ، ارزشها و باورهای ما ، با توجه به شناختی كه در حیطه آن مورد بخصوص به دست آورده ایم ایجاد می شوند.
شناختی كه سبب می شود روی اعتقاداتمان پافشاری كرده و آنها را محترم بدانیم . به طوری كه به سادگی تغییر عقیده نداده افكار و ایده های دیگران را نپذیریم. پس برای تغییر نگرش می بایست روی عنصر شناختی باورها تكیه كرد . می بایست باور غلط را با اطلاعات و شناخت صحیح و اصولی جدید و جایگزین كردن آنچه بهتر می دانیم تغییر دهیم . زیرا تا اندیشه های ما تغییر نكند رفتار ما متحول نخواهد شد. پس اولین گام ، تغییر شناخت و داشتن جایگزین برای آن نوع نگرش محسوب می شود . بُعد دیگر نگرش ها ، عنصر عاطفی است . عاطفه ای كه نسبت به هر موضوع داریم ممكن است مثبت باشد یا منفی. البته عواطف مثبت یا منفی همراه با نوعی ارزشیابی هم هست . یعنی یا آن پدیده بخصوص را می پسندیم و دوست داریم و یا نه . پس از مرحله شناخت باید بدانیم كه چه چیزهایی برای فرد ، عواطف مثبت یا منفی ایجاد می كند تا در تغییر نگرش از این عواطف استفاده كنیم .
هر نگرش ، آمادگی برای عمل و رفتار را در انسان ایجاد می كند. زیرا آنگونه رفتار می كنیم كه می اندیشیم. پس توجه به شرح حال ، گذشته و اكنونی كه برای رفتار امروزی فرد تقویت كننده خاص او تلقی می شود نكته مهم دیگری است كه در صورت رعایت آن می توان بیشتر به هدف نهایی كه تغییر در باورهاست رسید .
مثال : فرض كنیم متوجه شده ایم كه پسر نوجوان ما به سمت سیگار گرایش پیدا كرده و حتی مدتی است كه این ماده افیونی را به عنوان تفریح و یا نشانه ای جهت ورود به دنیای بزرگسالی ( و یا به تعبیر نوجوانان كم نیاوردن در محفل دوستان ) مصرف می كند . چطور می توانید با توجه به مطالب ذكر شده ، ذهنیت او را نسبت به مصرف سیگار تغییر داده از اعتیاد او به این معضل تقریباً همگانی ( و بعدها اعتیاد افیونی ) ‌جلوگیری كنید ؟
بیایید با این تمرین یادآوری كنیم . گفتیم نگرش یك عنصر شناختی دارد . پس در ابتدا باید بدانیم كه فرزند نوجوان ما از سیگار چه می داند ؟ چرا و چگونه مصرف آن را عادت رفتاری خود قرار داده؟ از مزایا و معایب آن چه می داند ؟ عاطفه او نسبت به مصرف سیگار چیست ؟ آیا می اندیشد كه در مواقع بحرانی ، هنگامی كه فشارهای عصبی بر او وارد می آیند این ماده آرامش خاطر او را فراهم می سازد ؟ پیشینه مصرف سیگار در كجاست؟ خانواده ، دوستان و ... ؟ پیش زمینه فكری و عملی آن از كجا پدید آمده و ...
جذابیت و مقبول بودن پیام دهنده
پس از دانستن این مطالب ، خوب است نسبت به دانستنی های خودمان تعصب نداشته باشیم. الزامی وجود ندارد كه فرزند فقط سخنان ما را ، آنهم به خاطر این كه والدین او هستیم بپذیرد . بیایید ببینیم در آن مورد بخصوص ، نوجوان سخن چه كسی را بیشتر می پذیرد . زیرا جذابیت و مقبولیت پیام دهنده یكی دیگر از موارد مهم و اساسی در تغییر نگرش محسوب می شود . از آنجا كه گام اولیه ، شناخت صحیح و اصولی است پس می توان این اطلاعات لازم و اصولی را از متخصص آن فن دریافت كرد .
برگردیم به مثال سیگار . می توان نوجوان را به كسی معرفی كرد كه كارشناس آن موضوع بخصوص است . مثلاً یك پزشك به خوبی می تواند بدون سوگیری ، معایب و مضرات سیگار را برای نوجوان بازگو كند و با تشریح مواد تشكیل دهنده آن به نوجوان بفهماند كه تنها تلقین و تصور خود ماست كه فكر می كنیم با مصرف سیگار آرامش پیدا می كنیم . وقتی شناخت نوجوان تغییر كرد حداقل در صورتی كه بار دیگر كبریت را روشن كرد در نزدیك كردن آن به سیگار تردید به خرج خواهد داد .شیوه های مختلف تأثیر گذاری
نكته بعدی شرایط تأثیرگذاری و تأثیر پذیری افراد است . برای این كه تأثیرگذاری به اوج برسد خوب است از شباهت ها شروع كنیم . درست است كه حتی دو انسان كاملاً مثل هم فكر نمی كنند ؛ اما نقاط مشتركی هم در افكار و عقاید حتی دو انسان متضاد یافت می شود . پس خوب است از نقطه هایی شروع كنیم كه با هم اشتراك عقیده داریم تا بعد به تدریج به نكات اختلاف نیز نزدیك شده باورهای فرد را از كوچك به بزرگ تغییر دهیم .
لازم است كه توجه پیام گیرنده را به محتوای پیام جلب كنیم . به وسیله بیان خاطره ، نقل تجربیات و به هر شكل كه كمك می كند تا پیام گیرنده برای گوش كردن به سخنان ما انگیزه پیدا كند ، توجه او را به مطلب مورد نظر جلب كرده و اطلاعات لازم را به او عرضه كنیم .
پس از انگیزه دادن و جلب توجه ، نوبت به ادراك است . باید ببینیم پیام به چه شیوه ای بیشتر اثر می كند . زیرا بعضی افراد دیداری هستند و برخی دیگر شنیداری . با توجه به این نكته پیام مورد نظر را برای بعضی افراد به صورت تصویری و دیداری بیان می كنند و برای برخی دیگر به صورت پیامهای صوتی و شنیداری . مهم آن است كه پیام آن چنان واضح و روشن به فرد داده شود كه بپذیرد و یا حداقل مقدمات پذیرش او را فراهم آورد . در مثال سیگار اگر نوجوان ما با دیدن قانع می شود می توان پس از آن كه اطلاعات مربوط به مضرات سیگار را از منبع مورد اعتماد خود ، ( معلم ، والدین ، پزشك ، روحانی محل یا هر فرد مورد احترام دیگر از نظر نوجوان ) دریافت كرد ،‌او را به مراكز مخصوص بیماران ریوی و بیمارانی كه مبتلا به ناراحتی های قلبی و سیستم تنفسی هستند مثل بیمارستانها و مراكز رادیولوژی برد تا با بیمارانی كه به این گونه ناراحتی ها مبتلا شده اند صحبت كند و آنها را از نزدیك ببیند . وقتی متوجه شود كه اكثر آنها در اثر مصرف سیگار به این نوع بیماریها مبتلا شده اند ( و یا حداقل بیماری آنها را تشدید كرده است ) خاطره تلخ رنج و ناراحتی این افراد را به ذهن سپرده و راهی مطمئن ( و بدون كشمكش بین والدین و فرزندان ) جهت ترك سیگار و تغییر نگرش در نوجوان شكل می گیرد.
تأثیر مهم مشوق ها
به جرأت می توان ادعا كرد تمام انسان ها به نحوی ، سودجو و منفعت طلب هستند . پس جهت تغییرعقیده ، فرد باید به عینه ببیند چیزهایی كه در صورت تعویض باورهایش دریافت می كند بیشتر از آن چیزهایی است كه هم اكنون دارد. مشوق ها عوامل مهمی هستند كه نباید نادیده گرفته شوند. لازم است نوجوان را جهت تغییر تشویق كرد و از آن نوع ابزار و امكاناتی ( مادی یا معنوی ) بهره جست كه برای نوجوان عامل تشویقی و تقویت كننده محسوب می شوند ( طبیعی است كه مشوق ها در افراد گوناگون متفاوت است. ما در صورتی می توانیم دیگران را متقاعد كرده و تغییر نگرش در آنها به وجود آوریم كه خودمان نسبت به آنچه كه می گوییم ، معتقد بوده و به آن عمل كنیم . چگونه می توان موضوعی را به كسی باوراند ، در حالی كه خود نسبت به حقانیت آن با تردید برخورد می كنیم . پس قبل از هر كاری می بایست خودمان را قانع كرده ، به ثبات برسانیم . چطور انتظار داریم نوجوان به حرف پدر سیگاری خود گوش داده و ترك اعتیاد كند ؟ تمام تلاشها و صحبت های پدر با یك كلام نوجوان كه ( پس چرا خودت سیگار می كشی ؟ ) مورد تردید قرار می گیرد .
از تلاش جهت متقاعد كردن دیگران در جمع جداً بپرهیزیم .زیرا بیان اشتباهات در جمع است و فرد در مقابل آن موضع منفی اتخاذ كرده ، نه تنها پذیرای سخنان ما نمی شود بلكه به نفی آن نیز خواهد پرداخت .
در بیان مطالب ، از جملات زیبا ، كوتاه و مورد پذیرش فرد استفاده كنیم و از تداخل مسائل مختلف با یكدیگر بپرهیزیم . قدرت تفكیك مسائل ، مهمترین توانایی ما در برخورد های اجتماعی محسوب می شود. در صحبت ها سعی كنیم گام به گام پیش برویم . اول پایه باورها را محكم كنیم و بعد به مراحل بعدی برسیم . یكی از اصلی ترین روش های تغییر نگرش در روان شناسی " قدم به درگاه خانه " نام دارد . به عبارت بسیار ساده این روش را می توان این گونه معنی كرد : اگر ما بتوانیم تقاضاهای كوچك خود را به فردی بقبولانیم می توانیم انجام كارهای بزرگتر و مهمتر را نیز به او بقبولانیم . پس برای تغییر باورها كه طبیعتاً تغییر در رفتار را به دنبال خواهد داشت لازم است از نكات ریز شروع كرده و به كلیات برسیم .
تأثیر گوش كردن و سئوال كردن در بهبود روابط اجتماعی
با زور و تزویر نمی توان دیگران را قانع كرد . برای متقاعد كردن دیگران باید با نرمی و مدارا رفتار كرد. استفاده از زور شاید در كوتاه مدت ، نتیجه بخش بوده و رفتار مطلوب را به دنبال داشته باشد. اما در درازمدت تأثیر معكوس و منفی خواهد داشت . زیرا به محض برطرف شدن عامل فشار و یا كم رنگ شدن قدرت آن اهرم ، رفتار نامطلوب بازگشت كرده و با شدت بیشتری تكرار می شود . اگر در برابر فرزندی كه سیگار كشیدن را راهی برای فرار از مسائل یافته ، زور ، خشونت ، پرخاشگری و احتمالاً تنبیه بدنی را پیشه كنید ، هر جا كه شما به عنوان عامل تنبیه حضور نداشته باشید ، كوچه و خیابان ، پارك یا حتی دستشویی منزل ، محل مناسبی برای تكرار عمل ناشایست نوجوان خواهد بود . پس رفتار از بین نرفته ، حتی اگر در حضور شما و در مقابل دیدگان شما صورت نگیرد .
تكرار بیش از حد در متقاعد كردن دیگران زیاد نتیجه بخش نیست . زیرا سبب دور شدن فرد از مطلب و بی حوصلگی طرف مقابل در شنیدن می شود . استفاده از شیوه های درست گوش كردن و سئوال كردن به شكل معجزه آسایی در بهبود روابط اجتماعی و ارتباطی ما مؤثر می افتد. چرا كه ما آدمها بیشتر دوست داریم حرف بزنیم تا اینكه گوش كنیم. وقتی اشتباهی را از طرف فرزندمان مشاهده می كنیم ، بیشتر در مقام موعظه بر می‌آییم تا اینكه واقعاً دلیل آن حادثه را جویا شده ، به درد دل او گوش فرا دهیم . خوب است در زمان لازم به صحبت های نوجوان گوش دهیم و با سخنان بجا و به موقع و به دور از نصیحت ، بحث را در جهتی كه می خواهیم هدایت كنیم. همه ی ما از نصیحت شنیدن بیزازیم و در برابر آن مقاومت می كنیم . به همین علت توصیه اكید بر این است كه از نصیحت مستقیم نوجوان بپرهیزید و با ایجاد زمینه مساعد و استفاده از تجربیات دیگران ، آنگونه صحبت كنید كه نوجوان متوجه شود منافع خود او در كار است. با توجه به نكاتی به همین سادگی ، ‌از بسیاری سوء تفاهمات و كشمكش های كلامی والدین و نوجوانان كاسته می شود . منزل تنها مكان آسایش و محل امنیت جسمی و روانی می گردد تا این كه به شكل میدان كارزاری جهت غلبه یكی از طرفین (‌ والدین یا نوجوان ) در آید . و آیا معنی واقعی خانه و خانواده چیزی غیر از این است ؟
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید