شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


پوست انداختن هیولای شعر


پوست انداختن هیولای شعر
فرخانی بیش و پیش از هر چیز یك شاعر است و بس. علت این كه علی رغم معاشرت ها و مجالست ها با نحله های مختلف شاعران، هیچ گاه جوهره استوار شاعرانگی خود را از دست نداده است، همین است: او یك شاعر است.تجربه شاعری محمد رمضانی فرخانی _ از ساختن غزل های فانتزی تا اجرای گروتسك زبانی در «ژئوسیانس من» - شخصیت كنش مند او را در فضای پرهیاهوی ادبیات معاصر ایران شكل داده است. او در دو دهه اخیر كه نظریه شعر، قابلیت یك گفتمان را یافته، هیچ گاه مصرف كننده صرف پیشنهادهای شایع نبوده و نقش «تماشاگر بازی» را نپذیرفته است. در یك نگاه كلی، می توان دید كه او با دریافت مشخصی از ماهیت شعر، صورت های ارائه متن خود را كاملتر كرده است و به عبارت دیگر، هیولای شعر او _ هر از چندی- پوست می اندازد.داوری نهایی درباره شعر رمضانی فرخانی با توجه به پویایی او (از سویی) و این كه همچنان با «مسأله شعر» درگیر است (از دیگر سو) عملاً ناممكن است اما می توان مختصات رفتار شعری اش را از آغاز تا امروز بررسی كرد.كارنامه مكتوب رمضانی فرخانی را نوشته هایش در صفحه «یك هفتم» روزنامه محلی «توس» در دهه هفتاد، وبلاگش با نام «صوفیست» ، كتاب «این پسرهای كتانی» و البته، نوشته های پراكنده اینجا و آنجا مجموع می كند. مجموعه ای كه از توزیع مرسوم در فضای ادبی كشور، محروم بوده است. لاجرم، این قلم، در این مجال تنگ، فقط به گزارشی تحلیلی بسنده می كند و پردازش انتقادی شعر او را به آینده ای نزدیك تحویل می دهد.
*
از غزل های رمضانی فرخانی آغاز كنیم با بیت هایی چون:
بلاتكلیف زیبا! میوه ابراز غمگین طره ی مشكی!
نگارستان رشك عنقریب عشق یعنی السلام ای صبح!
(پلك سوم)
و یا:
حدست كه گر گرفت، از نبض من نپرس
ای شستشوی تب! شریانمان پرید!
(پلك هشتم)
و یا:
ورود عشق از درهای ناممكن تماشایی ست
بیا پلكی برایت باز كردم اشك مطرودم
(پلك هفدهم)
و یا:
اگر این شمس تبریزی بخواند خط سوم را
مقرمط می نویساند قلم را كژتر از آهو!
(پلك دوم)
این غزل ها را «غزل فانتری» (Fantasy) می نامم و از این نام، شعری را اراده می كنم كه در همنشینی واژه ها، نیل به معنای متعارف دستوری، در فاصله ای بعید با مخاطب قرار می گیرد و اصل اول، رسیدن به تغزلی ست آبستره كه سرشار است از رنگ و آهنگ.
رمضانی فرخانی برای ساختن این غزل ها، از گنجینه غنی شعر فارسی بهره برده است: شیوه تصویرسازی در شعر طرز هندی (به ویژه شعرهای بیدل دهلوی)، اتوماسیون موسیقی ساز غزل های مولوی در دیوان كبیر و پیشنهادهای شعر حجم از اركان اصلی ساختمان غزل های اویند.
غزل رمضانی فرخانی، شناسه اصلی شناسنامه شعری اوست و بسیاری او را یك غزلسرا می شناسند و او نیز از تكنیك های تجربه شده در غزل هایش، در فرم كلی آثار اخیرش استفاده مؤثری كرده است.
رمضانی فرخانی در نیمه اول دهه هفتاد، مسئولیت صفحه ای به نام «یك هفتم» را در روزنامه محلی «توس» (كه در استان خراسان منتشر می شد) به عهده داشت. او در این صفحه، علاوه بر شعرهایش، تجربه هایش را در شطح نویسی به چاپ رسانده است. این تجربه هاست كه منجر به نوشتن و چاپ شعر بلندی به نام «ای شبلی عزیز! تو هم؟» - و به یاد زنده یاد احمد زارعی _ می شود.
این شعر، پس از یك پیش درآمد منثور، با یك مثنوی آغاز می كند:
ای همه روحانیت آبتنی ها!
رقص و شنا!
زخمی عارف بدنی ها!
ای عطش سرد چهره های مه آلود!
تا قدح بعد
در آن آینه
بدرود!...
و پس از وزن به بی وزنی و از بی وزنی به وزن حركت می كند و شعری بلند شكل می گیرد (كه به علت طولانی بودن) در هفت شماره روزنامه به چاپ می رسد.
چند نكته در نوع ارائه این شعر به خواننده قابل ذكر است:
۱- انتشار گسسته یك شعر بلند، به ناچار، گسستگی در خواندن آن را در پی خواهد داشت. در نتیجه رمضانی فرخانی در زمره كسانی قرار می گیرد كه شعر بلند را مجموعه ای از شعرهای كوتاه می دانند. رهیافت چنین منظری، رسیدن از جزء به كل است.
۲- صورت چنین شعری، تركیبی از صورتهای گوناگون شعر است، از قالبهای آشنای شعری گرفته تا فرم های ابتكاری.
۳- شاعری برای ترغیب خواننده به خواندن تمام شعر، باید به دركی روانشناختی از خواننده، مسلح باشد. انتشار این شعر، در روزنامه، گستره خوانندگان را به وسعتی بی مرز می كشاند، بنا بر این شاعر باید توانایی جلب سلایق گوناگون را داشته باشد. طنز شعری رمضانی فرخانی به او در رویارویی با خوانندگان مختلف یاری بسیاری رسانده است.
۴- رمضانی فرخانی، در این شعر، به متن های دیگر (كه غالباً شعرند) ارجاع های فراوانی دارد به این پاره از شعر توجه كنید:
گفتیم:
لبخند تو
خلاصه خوبی هاست
خنده ات زیباست؛
پس دست كم،
یك لمحه،
یك كم
بخند!
خندید
و تمام چهارده سالگی اش را
در كفن پیچید:
و سه قطره خون
در ساعت چهار
چكانده شد!
تجربه شاعری محمد رمضانی فرخانی از ساختن غزل های فانتزی تا اجرای گروتسك زبانی در «ژئوسیانس من» - شخصیت كنش مند او را در فضای پرهیاهوی ادبیات معاصر ایران شكل داده است. او در دو دهه اخیركه نظریه شعر، قابلیت یك گفتمان را یافته هیچ گاه مصرف كننده صرف پیشنهادهای شایع نبوده و نقش «تماشاگر بازی» رانپذیرفته است
می بینید كه ارجاع شاعر به قیصر امین پور، محمدرضا عبدالملكیان، صادق هدایت و فروغ فرخزاد (با دستكاری در اصل متون) انجام پذیرفته است. این روش، یكی از تكنیكهای اصلی رمضانی فرخانی است كه شعر او را شعری موزائیكی می كند.
۵- و مهمترین نكته این است كه پرداخت كلی این متن مدرن كه در محتوای خود، پیامدهای مدرنتیه را در جامعه ای چون جامعه ایران مورد پرسش قرار می دهد، به بازاندیشی ارزش های سنت می رسد. رمضانی فرخانی، امروز را در آئینه دیروز، داوری می كند.
شعر بلند «ای شبلی عزیز! تو هم!» اولین پوست اندازی هیولای شعر رمضانی فرخانی است كه از قالب هایی آشنا به فرمی منعطف و تركیبی رسیده است. این پوست اندازی با چاپ و انتشار محدود شعر بلند دیگرش یعنی «این پسرهای كتانی» (كه تا امروز تنها كتاب شعر چاپ شده اوست) كامل می شود.
این كتاب كه با همكاری فرهنگسراهای هنر و انقلاب، چاپ شد، در شناسنامه اش به «ویژه نامه همایش ادبی زخم زیتون» تعریف شده است و ناگزیر محدوده ای تنگ برای ارائه و توزیع را شامل می شود. (این كتاب، حتی از قیمت گذاری مرسوم پشت یا درون جلد نیز بی بهره است و بنا بر این هرچه بیشتر از توزیع متعارف فاصله می گیرد.)
به هر حال،« این پسرهای كتانی »متنی است درباره فلسطین (كه به محمود درویش، شاعر فلسطینی، تقدیم شده است) و این چنین آغاز می شود:
حالا شاعر
كبریت را خاموش می كند
و سیگارش را روشن
« خوب می شد اگر آتش جانم
مثل همین كبریت خاموشی می گرفت»
حالا كبریت را
آن پرنده صلح
از زمین كه بچیند
یك بار دیگر در آسمان
كبریت، روشن است
و پرنده
آتش را به منقار دوست ندارد
و پرنده
دوست دارد كه نسوزد
در آسمان معطر زیتون ...
پس یك روایت داستانی آغاز می شود، این روایت، با روایت تقطیع شده شعری، قطع می شود و این شیوه تا پایان شعر ادامه دارد. آنچه این اثر را از كارهای پیشین رمضانی فرخانی متمایز می كند استفاده او از قابلیت انواع رسانه هاست كه تعمداً با درونمایه متن كاملاً همخوان است كه پرسشی است از درك رسانه ای جهان از مسئله فلسطین. این متن به همان اندازه كه شعر است، می تواند یك داستان باشد یا یك فیلمنامه و یا یك نمایشنامه، حتی می توان آن را گزارشی توصیفی از جنایتی وقیح خواند چنین است كه مؤلف، این متن را به مرزهای«چند رسانگی»(Multimedia) می كشاند.
*
و اما» ژئوسیانس من...
سیداحمد نادمی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید