پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شرف مقاومت


توجه به موضوعات دفاع مقدس از دو منظر تاریخی و معرفت شناختی برجستگی و ویژگی خاصی دارد؛ زیرا نتیجه نهایی بررسی موضوعات دفاع مقدس از این دو منظر درسهایی است كه به طور قطع برای حال و آینده كشور آموختن آنها ضروری است.
امروز درس آموزی از تجارب دفاع مقدس بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد؛ زیرا تهدیدهای رو به تزاید بر ضد جمهوری اسلامی ایران به گونه ای است كه ایجاب می كند تا هر آنچه را در طول هشت سال با ایثار خون هزاران شهید آموخته ایم به كار بندیم و اجازه ندهیم تا نیازی باشد نسل جدیدی را كه برای آینده كشور تربیت می كنیم برای تكرار تجربه ها به كار گیریم.
درسهایی كه انسان ها، جوامع و كشورها از جنگ و در جنگ می آموزند قابل مقایسه با هیچ درس و آموزه ای نیست. تجارب و درس های آموخته شده در طول هشت سال دفاع مقدس برای مردم ما به حدی گسترده و وسیع است كه نمی توان آنها را برشمرد و نیازمند تحقیق و پژوهش جداگانه ای در هر یك از ابعاد سیاسی نظامی، امنیتی، اقتصادی و مدیریتی است تا بتوان درسهای آموخته شده را احصاء كرد ولی گستردگی و وسعت این تجارب و آموخته ها مانع از آن نیست كه در هر مقطع زمانی و شرایط خاص سیاسی و بین المللی به گوشه هایی از این تجارب و درس ها اشاره كرد.
آب دریا را اگر نتوان كشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
درس اول: نسبی گرایی
در تعریف پیروزی یا شكست
یكی از سئوال های مهمی كه در مقابل مردم ایران خصوصا نسل جوان قرار دارد این است كه پیروز میدان نبرد ایران و عراق كدام یك بود؟ زیرا هم جمهوری اسلامی ایران پیروزی خود را جشن می گیرد و هم عراق آن را بنام خود ثبت می كند. واقعیت چیست؟
البته امروز شاید با استناد به شرایط كنونی حاكم بر عراق بتوان اظهار داشت كه «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و شرایط حاكم بر منطقه به خوبی نشان دهنده طرف پیروز جنگ است ولی بهتر است كه به جای ارائه پاسخی ساده تلاش كنیم به سئوال مذكور پاسخی تحلیلی ارائه كنیم و چارچوبی را برای پاسخ خود طراحی كنیم كه قابل انطباق با شرایط متغیر نهانی و مكانی باشد.
مهمترین بحثی كه در پاسخ به این سئوال باید مد نظر قرار داد آن است كه با در نظر گرفتن اهداف دو كشور در این جنگ می توان پاسخ دقیقی به سئوال مطروحه داد؛ زیرا اگر بتوان اهداف بنیادی (استراتژی) كشورها را در جنگ تعیین كرد به نسبتی كه كشوری به هدف یا اهداف بنیادی خود برسد می توان در مورد پیروزی یا شكست آن كشور قضاوت كرد.
براساس مجموعه اسناد منتشر شده و استنتاج تحلیلی از تحولات سیاسی منطقه و جهان می توان گفت كه اهداف عراق در شروع جنگ بر ضد جمهوری اسلامی ایران عبارت بودند از:
- لغو معاهده ۱۹۷۵ الجزایر و تحمیل شرایط مرزی جدید به ایران در خشكی و آبراه اروند رود.
- تأمین امنیت مرزهای عراق از طریق دستیابی به مواضع دفاعی برتر.
- تامین امنیت رژیم بعثی كه به جهت موج انقلاب اسلامی در ایران تهدید می شد.
- ایجاد شرایط متزلزل برای نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق نابودی قدرت نظامی كشور و نابودی زیرساختهای اقتصادی.
- تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه و جهان عرب.
در مقابل ایران كه با تجاوز عراق مواجه شده بود اهداف خود را از دفاع به شرح زیر تعریف كرد:
- متوقف سازی دشمن در گسترش دامنه تجاوز.
- رفع تجاوز و آزادسازی سرزمینهای اشغالی.
- تنبیه متجاوز وگرفتن خسارتهای وارده.
قبل از ادامه بحث تأكید بر این نكته ضروری است كه این اهداف بنیادی (استراتژی ) كشورها در جنگ با اهداف مقطعی و برنامه های اجرایی (تاكتیك ها) تفاوت وجود دارد و كشورها برای رسیدن به هدف یا اهداف اصلی، برنامه ها و اهداف موقت و مقطعی و چه بسا گسترده تر از اهداف اصلی را مطرح می سازند تا در آن قالب بتوانند به اهداف اصلی برسند لذا نباید شعارها و برنامه های تبلیغاتی را كه در همه جنگ ها وجود دارد به عنوان اهداف كشورها در نظر گرفت.
در ارزیابی اهداف ایران و عراق در جنگ فی مابین و ارزیابی نتایج حاصله می توان گفت كه عراق موفق نشد معاهده الجزایر را الغاء شده بداند و شرایط مرزی جدیدی را بر ایران تحمیل كند، مرزها ثابت ماند و ایران قدرت نظامی خود را در طول جنگ بازسازی كرد و در مقابل جمهوری اسلامی ایران موفق شد دشمن را متوقف و از خاك كشور بیرون راند. هر چند موفق نشد تا مرحله تنبیه متجاوز و گرفتن خسارات جنگی پیش رود اما شرایط زمانی پایان جنگ و روند تحولات پس از آن ایران را در موقعیتی قرار داد كه علیرغم تحمل خسارات فراوان می تواند ادعا كند كه به بخش عمده ای از اهداف خود كه به شكست كشاندن عراق در اهداف جنگی اش بود دست یافته است.
اگر مقطع سالهای اول پایان جنگ ایران و عراق را در نظر بگیریم، می توانیم بگوییم كه هر دو كشو در بخشی از اهداف خود می توانستند ادعای پیروزی كنند، اما به مرور زمان و تغییر شرایط بین المللی و اشتباهات استراتژیك عراق كه بعداً مرتكب شد باعث شد كه به خوبی موقعیت پیروزمند ایران روشن شود و به رغم آن كه هنوز موفق به گرفتن خسارات جنگی نشده است اما پیروزی ایران در این جنگ در بعد معنوی و اخلاقی امری اثبات شده است.
با توجه به شرایط پیچیده و خاص منطقه و چگونگی تحولات جنگ ایران و عراق می توان گفت كه پیروزی یا شكست را نمی توان امری مطلق تصوركرد و باید در طول زمان و بنابر موقعیتها و شرایط خاص آن مقطع زمانی درباره پیروزی یا شكست قضاوت كرد و نتیجه نهایی را در یك روند كلی ارزیابی كرد. به این ترتیب می توان گفت كه نتایج حاصل از تهاجم عراق به ایران مؤید پیروزی رو به رشد جمهوری اسلامی ایران است.
درس دوم: واقع گرایی در شناخت
محیط بین الملل
جنگ عراق ایران با تهاجم سراسری عراق از زمین، هوا و دریا به خاك جمهوری اسلامی ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و در حالی كه نیروهای نظامی عراق در خاك كشورمان پیش می رفتند، شورای امنیت سازمان ملل در مقابل این تجاوز آشكار سكوت اختیار كرد و در واكنشی جانبدارانه تجاوز عراق به خاك ایران را وضعیت موجود بین ایران و عراق تعریف كرد و در قطعنامه ۴۷۰ خود بدون اشاره به مرزهای بین المللی خواستار توقف جنگ و عدم استفاده از زور شد.
جمهوری اسلامی ایران كه قبول قطعنامه شورای امنیت را در آن شرایط به معنی استقرار قوای نظامی دشمن در خاك كشور می دانست و تجارب متعددی از اشغال سرزمین های كشورهای مختلف در قالب قطعنامه های شورای امنیت را پیش روی داشت نمی توانست قطعنامه شورای امنیت را بپذیرد و تا زمانی كه حداقلی از شرایط مورد نظر ایران در قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت لحاظ نشد ایران هیچ یك از قطعنامه های شورای امنیت را نپذیرفت.
جالب آن كه در شرایط امروزه كه پرونده فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران هم دستاویز سیاسی آمریكا شده است مرتب سخن از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت می رود، درحالی كه ایران تجربه كار با شورای امنیت را دارد و می داند كه متأسفانه آن چه در این شورا ملاك قرار می گیرد منافع قدرت های سلطه جو است و شورا با محتوای دعاوی و حقایق سیاسی كاری ندارد و اگر دولت و ملت ایران از ارجاع پرونده اتمی به شورای امنیت نگران است این نگرانی نه به جهت غیرصلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران است بلكه جهت اصلی این نگرانی در نوع عملكرد و تجربه تلخ تاریخی رفتار شورای امنیت سازمان ملل در جنگ عراق علیه ایران است.
بررسی روند قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، موضع گیری های متفاوت و متغیر دبیران كل سازمان ملل و دیگر شخصیت های سیاسی جهان و نقش كشورهای همسایه در حمایت از عراق تماما مؤید این نكته است كه تا زمانی كه ایران قدرت ایستادگی در مقابل تجاوزگر را نداشت گوش سلطه گران برای شنیدن كلام حق كر بود و فقط زمانی این گوش ها كمی شنوا شدند كه تكبیر رزمندگان كشورمان سنگرهای سخت متجاوزان را فتح كرد و متجاوزان بعثی فرار را برقرار ترجیح دادند و هرچه پیشرفت رزمندگان اسلام بیشتر شد گوش هایی كه خود را به كری زده بودند بیشتر شنیدند. ابعاد سیاسی و بین المللی پیروزی قطعی ایران بر عراق و شكست ماشین جنگی رژیم صدام به حدی گسترده و سنگین برای حامیان عراق جلوه كرد كه تمامی آنها را به تلاش واداشت تا به هر طریق ممكن مانع از پیروزی كامل ایران شوند و اجازه ندهند جمهوری اسلامی ایران با تنبیه متجاوز و گرفتن خسارت جنگی از متجاوز سرفصل جدیدی را در عرصه روابط بین المللی بگشاید.
واقعیت تلخ حاكم بر سیاست بین الملل آن بود كه حفظ صدام در آن شرایط برای حفظ سیستم بین المللی ضروری دانسته شد. لذا اگر در مرحله اول گوش ها برای شنیدن پیام حق كر شده بودند، این بار چشم ها برای دیدن جنایات صدام كور شدند. بمباران شیمیایی، موشك باران شهرها و كشتار غیرنظامیان دیگر جنایات جنگی نادیده گرفته شد؛ زیرا كه سیاست بین الملل بقای سیستم موجود را در حفظ صدام و جلوگیری از پیروزی قاطع جمهوری اسلامی ایران می دید.
قطعنامه ۵۹۸ نهایت امتیازی بود كه سیستم بین المللی تحمل داشت به ایران بدهد و بالاتر از آن را در آن مقطع زمانی موجب برهم خوردن سیستم می دانست یكی از مهم ترین درس های گرفته شده از جنگ این است كه نظام سیاسی بتواند حد نهایی تحمل سیستم بین المللی را در ارائه امتیازات به خود تشخیص دهد و متوجه باشد كه واقع گرایی در محیط بین المللی به معنی آن است كه در نظام بین المللی حاكم چیزی به نام «عدالت» یا «حقیقت» ملاك رفتار اعتماد سیستم تثبیت و فقط «منفعت» است كه اعضاء سیستم را به تحرك و تصمیم می رساند. لذا چنانچه سیستم بین المللی نفع خود را در نادیده گرفتن عدالت و حقیقت بداند تردیدی در نادیده گرفتن آنها نخواهد كرد.
درس سوم: آرمان گرایی در اتكاء به قدرت ملی
امروز هیچ صاحب نظری شك ندارد كه اگر جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۴۷۰ شورای امنیت سازمان ملل را در همان روزهای اول جنگ می پذیرفت و قبول می كرد كه تجاوز عراق به ایران به عنوان وضعیت موجود بین ایران و عراق نامیده شود و به امید شورای امنیت سرزمین های اشغال شده به میهن بازگردد، الان بخش هایی از سرزمین عزیزمان را در اختیار نداشتیم و جغرافیای ایران تغییر یافته بود. آن چه ایران را نجات داد اتكایی بود كه جمهوری اسلامی ایران به ملت داشت و هیچ چیز دیگری را جایگزین قدرت ملی نساخت.
جوشش قدرت ملی دشمن را از خاك كشور بیرون ساخت و سیستم بین المللی را وادار به اعتراف بخشی از حقایق كرد. رهبری قاطع امام خمینی(ره) در بسیج قدرت ملی تحت لوای پرچم اسلام آن چنان قدرتی را به وجود آورد كه اگر تمام جبهه كفر به یاری صدام نمی آمد امكان ایستادگی صدام در مقابل این قدرت وجود نداشت.
آرمان گرایی در اتكا به قدرت ملی به معنی آن است كه قدرت ملی حد و مرز ندارد و هر حكومتی چنانچه بتواند خود را به قدرت ملی پیوند زند و در عرصه بین المللی با اتكاء به قدرت واقعی مردم صحبت كند به طور قطع در پیشبرد اهداف ملی موفق خواهد شد البته با در نظر داشتن دو درس دیگر یعنی نسبی نگری به پیروزی و واقع نگری به محیط بین الملل.
به عبارت دیگر آرمان گرایی در قدرت ملی با مصلحت گرایی حكومت متكی به مردم به منصه ظهور می رسد و بالاترین مصلحت برای هر حكومتی حفظ صلح و امنیت ملی است.
حفظ صلح و امنیت ملی مهم ترین وظیفه هر حكومتی است و حكومت ها توسط سیاستمداران و نظامیان این وظیفه مهم را به انجام می رسانند. وظیفه اصلی سیاستمداران آن است كه با كاهش دشمنان و افزایش دوستان محیط پیرامونی خود را از مخاصمه و تنش عاری سازند و محیط بین الملل را برای خود دوستانه كنند و به این اصل اعتقاد داشته باشند كه «هزار دوست كم است و یك دشمن زیاد» و وظیفه نظامیان در جهت حفظ صلح و امنیت ملی آن است كه آن چنان آماده جنگ باشند كه دشمن از تصمیم به شروع مخاصمه منصرف شود. نظامیان محیط پیرامونی و دشمنان احتمالی را تهدید نمی كنند ولی این پیام را با شفافیت كامل به دوست و دشمن احتمالی منتقل می كنند كه «برای حفظ صلح آماده جنگیم» .
دكتر سیدرسول موسوی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید