جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


آیین هخامنشی


واژه « مزدیسنا » ریشه در نام خدای باستانی ایرانیان « اهورامزدا»دارد كه آن را « دین زرتشت»برگرفته از نام زرتشت، پیامبر و بنیانگذار این آیین نیز مینامند.فقدان منابع،باعث شده است كه دین پادشاهان هخامنشی تا به امروز همچنان ناشناخته باقی بماند. سرودههای زرتشت یا همان «اوستا» كه از گذشته مشترك ایرانیان به جای مانده است ،تنها سند مكتوب موجود در خصوص دین و مذهب هخامنشیان است كه از اندیشههای سیاسی پادشاهان هخامنشی و بعدها ساسانی تأثیرات عمیق و گستردهای پذیرفته است. از این رو میتوان «دین زرتشت» را بالاخص از عصر ساسانیان،دینی حكومتی دانست.همانگونه كه اشاره شد، آیین و مذهب باستانی ایرانیان در عصر هخامنشیان به دلیل فقدان منابع مستند تاریخی ،ناشناخته باقی مانده است. در كتیبههای هخامنشی، تنها عناصر معدود مذهبی دیده میشود. از جانب یونانیان نیز، تنها منبع قابل اطمینان، هرودت، مورخ آن دوره است. چرا كه آثار سایر مورخین نسبت به عصر هخامنشیان دارای تاخر زمانی است . غالب مورخین نیز نتوانستهاند شناخت دقیق و جامعی از زمان و مكان تولد و زندگی زرتشت ارایه دهند. برخی بر این پندارند كه احتمالاً وی در حدود سال هزار قبل از میلاد در مناطقی كه ساكنین آن را ایرانیان تشكیل میدادند،زندگی میكرده است (۱) یعنی مناطق شمالی و شمال شرق ایران. بر این اساس متن اوستا برای شناخت مذهب ایرانیان از اهمیت بالایی برخوردار است. در اوستا، زرتشت مخاطب برگزیده اهورامزدا است و به نام افراد جامعه خویش، با خدای خود ( اهورامزدا) سخن میگوید. متن اوستا، به طور اساسی ، بازتاب مذهب ایرانیان ساكن در مناطق خاوری است . از سویی،میتوان چنین حدس زد كه مذهب اولیه ایرانیان در عهد باستان شكل خاصی برگرفته از مذهب اقوام هندو اروپایی است. به واقع مذهب اولیه ایرانیان، قرابت بسیار نزدیكی با مذهب اقوام همسایه یعنی هندوها و یا هندو ـ آریاییها دارد. با این همه ، مذهب باستانی ایرانیان، به دلیل وجود دوگونه نوآوری، از مذهب هندوها متمایز است:نخست تغییر مفهوم دیووس Deiwos ، واژه كهن هند و اروپایی است كه در زبانهای دیگر به معنای «خدا »است . در نزد ایرانیان ،این واژه، مفهومی پیش پا افتاده ، به خود گرفته است. واژه دایوا Daivaپارسی باستان، كه در فارسی امروز آن را دیو ( Demon) میگویند، دارای مفهومی مبتذل و پیش پا افتاده بوده و حتی میتوان آن را معادل Demon یا اهریمن و شیطان در زبان فرانسه دانست. بیشك چنین قلب معنایی ، نتیجه و بازتاب مفاهیم خداشناسی در نزد ایرانیان است كه در آن ، برخی خدایان بازمانده از گذشته اقوام هند و اروپایی به صورت اهریمن و شیطان معرفی میكند. ویژگی دوم مذهب ایرانیان درعهد باستان،پدیدار گشتن اهورامزدا است كه آن را نه فقط خدای واحد، بلكه خدای والا و برتر میدانند. اگر چه در نزد هندوها، واژه آسورا Ausra به برخی خدایان بزرگ اطلاق میشود، لیكن در مذهب هندوها، واژهای معادل « اهورامزدا»یافت نشده است. هر دو نوآوری را میتوان در اوستا، كتاب مقدس پیروان مزدیسنا یافت.لذا اوستا به عنوان نخستین منبع برای توصیف مذهب هخامنشیان به كار میرود. امروزه بیشتر محققان متفقالقولند كه متن اوستا در ازمنهٔ قدیم، در منطقهٔ جغرافیایی شامل افغانستان كنونی سروده شده است لذا بیشتر اندیشهها و عادات روزمره ایرانیان ساكن در مناطق خاوری را به خواننده باز میتاباند. با این وجود یقین داریم كه مذهب اقوام ایرانی در عهد باستان از نوعی وحدت مفهومی بهره میبرد، اما تفاوتها و وجه تمایزی نیز بین آنها موجود بوده است كه درك و دریافت آنها چندان آسان نیست. مساله مهم - نقشی است كه زرتشت - یونانیان او را Zarathushra می نامند - ایفا كرده است كه در متون مذهبی ، او را پیامبر دین زرتشت میدانند. در این خصوص سؤالاتی مطرح میشود: آیا ایرانیان در عصر هخامنشیان با تعالیم زرتشت آشنا بودند ؛پاسخ چنین سوالی به اطلاعات ما از شرایط آن دوره و تعالیم پیامبر بستگی دارد.اگر نوآوریهایی كه در مورد آنها صحبت كردیم، حاصل تعالیم زرتشت باشد، پاسخ به سوال فوق مثبت خواهد بود . لیكن تا كنون قرابتی بین این دو نوآوری و تعالیم زرتشت به اثبات نرسیده است و احتمال بسیار وجود دارد كه این تغییرات و نوآوریها و تهدی كهنتر از عصر حیات زرتشت صورت گرفته باشند. در مقابل می توان ابداع شیوه بدیعی در خداشناسی را به زرتشت منتسب دانست. در گاتها كه فصلی از متون منتسب به زرتشت در كل اوستا است ،اهورامزدا را به گونهای توصیف میكند كه موجوداتی نیز پیرامون وی را گرفتهاند كه آنها را امشه اسپندان emasa spanta مینامند و میتوان آنها را «مقدسین جاودان» نامید.(۲) اهورا مزدا خدای والایی است كه به جهان شكل داده و نظم را در زمان و مكان برقرار ساخته است نه این كه جهان را آفریده باشد . اهورامزدا ،خدای خدایان،آسمان را و زمین را برپا كرد. واژه دانا ( Sage) ، بیانگر قدرت ذهنی، نظم و هماهنگی و قانون بخشی اهورامزدا است . در توصیف اهورامزدا ، بیشتر از فعل، «بودن» استفاده شده است چرا كه خدایان در مزدیسنا «آنانی هستند كه وجود دارند» در حالی كه انسان « كسی است كه باید بمیرد» انسان، همانند زمین و آسمان آفریده اهورامزدا است یعنی موجودی كه با فعل ذهنی و الهی شكل شكل یافته و به وسیله او در جایگاه قانونی خویش جای گرفتهاند : این فصل ذهنی و الهی،مذهب و آیینهای آن است. اگر اهورامزدا خدایی برتر در مزدیسنا و مسئول هماهنگی و منظم در بین كاینات است،وی به تنهایی چنین كاری را انجام نمیدهد. سایر خدایان نیز او را در این امر یاری میدهند و یا با او به مقابله برمیخیزند . یاران بسیار نزدیك وی شكلی خداگونه دارند كه به صورت بسیار تجریدی توصیف شدهاند. آنها را به جای آنكه شخصیتهایی مستقل بدانیم میتوان بیشتر تجسم آیینی از مذهب دانست:«نظام طبیعت»،« منش و اندیشه نیك » ،«فرمانروایی و قدرت الهی» ، « فروتنی و بردباری»، «تندرستی » و «جاودانی» نقش آنها پیچیده است و به نظر میرسد كه انسان را در اندیشیدن به خدایان و تسلیم در برابر مناسك و تعالیم مذهبی ، اخلاقی و سیاسی كه اهورامزدا برای او لازم میداند،یاری میرسانند. سایر خدایان ،واقعیتی ملموستر دارند چرا كه اساطیر به آنها جان بخشیده و تصاویر موجود هر چند كم، آنها را به ما نشان میدهند. میترا، كه حركت خورشید در آسمان بر عهدهٔ اوست، الهه عدالت و الهه جنگ و آورد چرا كه برای حكمرانی حق، باید با باطل به نبرد پرداخت ، وی از اهورا مزدا به انسان ها نزدیك تر است بسیاری از اسامی ایران قدیم نظیر مهرداد (mithridate) ( كه میترا آن را برقرار ساخت) از میترا Mitra برگرفته شدهاند. آناهیتا، پاك و منزه الهه آب و پاکی، تقوی مشروعیت و بانی اصلی خاندان سلطنتی. در مزدیسنا خدایان دیگری نیز وجود دارد كه ستایش آنها ممنوع بوده و این كه «دیوان »نیز خوانده میشدند عبارتند از :دروغ ،خشم كه سردمدار آنان دروغگو یا بداندیش بوده و وجود داشتن، ویژگی آنها به شمار نمیرفت بلكه مرگ ، نابودی، قدرت شرآفرینی كه خود قربانی آن بودند،از خصوصیات این الهه ها بود. در مزدیسنا،زمان بسته و محدود بود زمان با زمان نظم بخشنده اهورامزدا آغاز میشود و به فرمان او نیز پایان مییابد.در این فضای بسته، همواره نیروی میان نیروهای هستی و خیر یعنی اهورامزدا و نیروهای مرگ و شر یعنی اهریمن در جریان است. انسان ها نیز همواره در این نبرد گرفتار میآیند. چنان چه آنان به فرمان اهورامزدا و باكردار نیك،گفتار نیك و پندار نیك عمل و رفتار نمایند ،نه تنها به تنهایی به فردوس (بهشت ) راه مییابند بلكه به پیروزی نهایی نیروهای خیر و بنا نهادن بهشت ابدیی یاری میرسانند. در مذهب مزدیسنا در عصر هخامنشیان ، آداب و شعایر مذهبی ومفهوم بهشت اهمیتی سیاسی،خداشناسانه می یابد. در بسیاری از نقش برجستهها،انجام مراسم مذهبی را شاهد هستیم. پادشاه در روبروی آتشدانی ایستاده است و بر فراز وی تصویر اهورامزدا را میبینیم. پادشاه نیز به تنهایی شعایر را انجام نمی داد. چرا كه كاهنان و روحانیان مزدیسنا تنها كسانی بودند كه از مهارت و توانایی انجام آن برخوردار بودند. در تمامی متون مذهبی مزدیسنا، همواره از اهورامزدا و الهههای وی ( امشه اسپندان)سخن به میان آمده است. از این رو، نبود هیچ نشانهای از آنها دركتیبههای هخامنشی بسیار تعجب برانگیز است. البته این احتمال وجود دارد كه اندیشههای زرتشت در مناطق غربی ایران در عهد پادشاهان هخامنشی چندان شناخته شده نبودهاند. در كتیبههای پارسی كهن، تنها از یك خدا سخن گفته میشود : اهورامزدا و در برخی دیگر كه تاریخ نگارش آنها بسیار موخر است،به شكلی صوری از میترا و آناهیتا مطلبی گفته شده است. بنابراین نمیتوان چنین نتیجه گرفت كه ایرانیان فقط یك خدا را میشناختند زیرا در كتیبههای هخامنشی این جمله به كرات تكرار شده است: « و سایر خدایانی كه وجود دارند» اگر نامی از خدایان دیگر در این كتیبهها به میان نیامده است،تنها به این دلیل بوده است كه آنها نقشی در كتیبه ایفا نمیكردند . چرا كه بسیاری از كتبیههای هخامنشی را میتوان به نوعی متون سیاسی دانست نه متون مذهبی . در كتیبهها، همواره اهورامزدا به عنوان شارع و نگهبان مشروعیت پادشاهی به تصویر كشیده شده است و پادشاه قدرت خویش را مدیون اوست. «به لطف اهورامزدا» كه در غالب كتیبهها با آن رو به رو هستیم، حضور همه مكانی وهمه زمانی اهورامزدا در قلمرو سلطنتی جملهای است پادشاهی و یكی از نوآوریهای ایرانیان ساكن در مناطق غربی و یا شاید به شكل دقیق برای ایرانیان هخامنشی بوده است . در كتیبههای هخامنشی نیز همانند اوستا، فلسفه خداشناسی مبتنی بر ثنویت است . اهورامزدا، تجسم و نگهبان حقیقت است كه در تضاد با اهریمن یا خدای دروغ است . اما ثنویت هخامنشیان به نوعی رنگ و بوی سیاسی دارد. دروغ صرفاً رد حقیقت نیست بلكه سركشی در برابر اقتدار پادشاه منزه به شمار میرود. یاغی سیاسی، دروغگو است و مجازاتی كه در انتظار اوست، ریشه در مقدرات الهی و پادشاهی دارد. هرودت نیز در كتاب خدا ،چیز زیادی به ما نمی آموزد . لیكن توجه وی به فقدان معابد مذهبی در نزد هخامنشیان امری صحیح است . در بسیاری از حفاریهای باستانشناسی، هیچگونه بنایی مختص اجرای مراسم مذهبی، بدان گونه كه نزد بابلیان و یونانیان وجود داشتند یافت نشده است.اندیشههای مذهبی ایرانیان، با سقوط هخامنشیان نیز باقی ماند ولی در عصر سلوكیان ،به طور موقت تابع گرایشات یونان پرستی آن دوره گردید. با ظهور اشكانیان و وارد ساختن اوستا در مناطق غربی ایرانیان بار دیگر مذهب ایرانیان به سر منشا اصلی آن وصل میشود.
منابع:
۱.Herrenschmidt,Clarisse,LaneligiondespersesIe Mazdeisme,iemande de ia Biblo, Septemtire ۱۹۹۷ , Paris
۲. Lecoq , Pierre,La neligion, achamenide,Dossier Archeologie, ۱۹۹۷, Paris
۳- برای اطلاعات بیشتر در این زمینه رجوع كنید به زرتشت، مزدیسنا و حكومت،آشتیانی، جلال الدین سهامی انتشار،۱۳۷۴ ،تهران ص ۵۴ الی ص ۶۳
۴- همان ص ۱۷۴ الی ص
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید