جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر زندگی امام موسی کاظم(ع )


مروری بر زندگی امام موسی کاظم(ع )
دوران‌ امامت‌ امام‌ هفتم‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) مقارن‌ بود با سالهای‌ آخر خلافت‌ منصور عباسی‌ و در دوره‌ خلافت‌ هادی‌ و سیزده‌ سال‌ از دوران‌ خلافت‌ هارون‌ كه‌ سخت‌ترین‌ دوران‌ عمر آن‌ حضرت‌ به‌ شمار است‌ . امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) از حدود ۲۱ سالگی‌ بر اثر وصیت‌ پدر بزرگوار و امر خداوند متعال‌ به‌ مقام‌ بلند امامت‌ رسید ، و زمان‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ سی‌ و پنج‌ سال‌و اندكی‌ بود و مدت‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ از همه‌ ائمه‌ بیشتر بوده‌ است‌ ، البته‌ غیر از حضرت‌ ولی‌ عصر (عج‌).
صفات‌ ظ‌اهری‌ و باطنی‌ و اخلاق‌ آن‌ حضرت
حضرت‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) دارای‌ قامتی‌ معتدل‌ بود . صورتش‌ نورانی‌ و گندمگون‌ و رنگ‌ مویش‌ سیاه‌ و انبوه‌ بود . بدن‌ شریفش‌ از زیادی‌ عبادت‌ ضعیف‌ شد ، ولی‌ همچنان‌ روحی‌ قوی‌ و قلبی‌ تابناك‌ داشت‌ . امام‌ كاظ‌م‌ به‌ تصدیق‌ همه‌ مورخان‌ ، به‌ زهد و عبادت‌ بسیار معروف‌ بوده‌ است‌ . موسی‌ بن‌ جعفر از عبادت‌ و سختكوشی‌ به‌ " عبد صالح‌ " معروف‌ و در سخاوت‌ و خشندگی‌ مانند نیاكان‌ بزرگوار خود بود . بدره‌های‌ ( كیسه‌های‌ ) سیصد دیناری‌ و چهارصد دیناری‌ و دو هزار دیناری‌ می‌آورد و بر ناتوانان‌ و نیازمندان‌تقسیم‌ می‌كرد . از حضرت‌ موسی‌ كاظ‌م‌ روایت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود : " پدرم‌ ( امام‌ صادق(ع‌) ) پیوسته‌ مرا به‌ سخاوت‌ داشتن‌ و كرم‌ كردن‌ سفارش‌ می‌كرد " . امام‌ ( ع‌ ) با آن‌ كرم‌ و بزرگواری‌ و بخشندگی‌ خود لباس‌ خشن‌ بر تن‌ می‌كرد ، چنانكه‌ نقل‌ كرده‌اند : " امام‌ بسیار خشن‌ پوش‌ و روستایی‌ لباس‌ بود " و این‌ خودنشان‌ دیگری‌ است‌ از بلندی‌ روح‌ و صفای‌ باطن‌ و بی‌اعتنایی‌ آن‌ امام‌ به‌ زرق‌ و برقهای‌ گول‌ زننده‌ دنیا . امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندان‌ و زیردستان‌ بسیار با عاطفه‌ و مهربان‌ بود . همیشه‌ در اندیشه‌ فقرا و بیچارگان‌ بود ، و پنهان‌ و آشكار به‌ آنها كمك‌ می‌كرد . برخی‌ از فقرای‌ مدینه‌ او را شناخته‌ بودند اما بعضی‌ - پس‌ از تبعیدحضرت‌ از مدینه‌ به‌ بغداد - به‌ كرم‌ و بزرگواریش‌ پی‌ بردند و آن‌ وجود عزیز را شناختند . امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) به‌ تلاوت‌ قرآن‌ مجید انس‌ زیادی‌ داشت‌ . قرآن‌ را با صدایی‌ حزین‌ و خوش‌ تلاوت‌ می‌كرد . آن‌ چنان‌ كه‌ مردم‌ در اطراف‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ گرد می‌آمدند و از روی‌ شوق‌ و رقت‌ گریه‌ می‌كردند . بدخواهانی‌ بودند كه‌ آن‌ حضرت‌ و اجداد گرامیش‌ را - روی‌ در روی‌ - بد می‌گفتند و سخنانی‌ دور از ادب‌ به‌ زبان‌می‌راندند ، ولی‌ آن‌ حضرت‌ با بردباری‌ و شكیبایی‌ با آنها روبرو می‌شد ، و حتی گاهی‌ با احسان‌ آنها را به‌ صلاح‌ می‌آورد ، و تنبیه‌ می‌فرمود . تاریخ‌ ، برخی‌ از این‌ صحنه‌ها را در خود نگهداشته‌ است‌ . لقب‌ " كاظ‌م‌ " از همین‌ جا پیدا شد . كاظ‌م‌ یعنی‌ : نگهدارنده‌ و فروخورنده‌ خشم‌ . این‌ رفتار در برابر كسی‌ یا كسانی‌ بوده‌ كه‌ از راه‌ جهالت‌ و نادانی‌ یا به‌ تحریك‌ دشمنان‌ به‌ این‌ كارهای‌ زشت‌ و دور از ادب‌ دست‌ می‌زدند . رفتار حكیمانه‌ و صبورانه‌ آن‌ حضرت‌ ( ع‌ ) كم‌ كم‌ ، بر آنان‌ حقانیت‌خاندان‌ عصمت‌ و اهل‌ بیت‌ ( ع‌ ) را روشن‌ می‌ساخت‌ ، اما آنجا كه‌ پای‌ گفتن‌ كلمه حق‌ - در برابر سلطان‌ و خلیفه‌ ستمگری‌ - پیش‌ می‌آمد ، امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) می‌فرمود : " قل‌ الحق‌ و لو كان‌ فیه‌ هلاكك‌ " یعنی‌ : حق‌ را بگو اگرچه‌ آن‌ حقگویی‌ موجب‌ هلاك تو باشد . ارزش‌ والای‌ حق‌ به‌ اندازه‌ای‌ است‌ كه‌ باید افراد در مقابل‌ حفظ آن نابود شوند . در فروتنی‌ - مانند صفات‌ شایسته‌ دیگر خود - نمونه‌ بود . با فقرا می‌نشست‌ و از بینوایان‌ دلجویی‌ می‌كرد . بنده‌ را با آزاد مساوی‌ می‌دانست‌ و می‌فرمود همه‌ ، فرزندان‌ آدم‌ و آفریده‌های‌ خدائیم‌ . از ابوحنیفه‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ گفت‌ : " او را در كودكی‌ دیدم‌ و از او پرسشهایی‌ كردم‌ چنان‌ پاسخ‌ داد كه‌ گویی‌ از سرچشمه‌ ولایت‌ سیراب‌ شده‌ است‌ . براستی‌امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) فقیهی‌ دانا و توانا و متكلمی‌ مقتدر و زبردست‌ بود " . محمد بن‌ نعمان‌ نیز می‌گوید : " موسی‌ بن‌ جعفر را دریایی‌ بی‌پایان‌ دیدم‌ كه‌ می‌جوشید و می‌خروشید و بذرهای‌ دانش‌ به‌ هر سو می‌پراكند " . امام‌ ( ع‌ ) در سنگر تعلیم‌ حقایق‌ و مبارزه‌ نشر فقه‌ جعفری‌ و اخلاق‌ و تفسیر و كلام‌ كه‌ از زمان‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) و پیش‌ از آن‌ در زمان‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) آغاز و عملی‌ شده‌ بود ، در زمان‌ حضرت‌ امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) نیز به‌ پیروی‌ از سیره‌ نیاكان‌ بزرگوارش‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌ ،تا مردم‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ خط مستقیم‌ امامت‌ و حقایق‌ مكتب‌ جعفری‌ آشنا گردند ، و این‌ مشعل‌ فروزان‌ را از ورای‌ اعصار و قرون‌ به‌ آیندگان‌ برسانند .خلفای‌ عباسی‌ بنا به‌ روش‌ ستمگرانه‌ و زیاده‌روی‌ در عیش‌ و عشرت‌ ، همیشه‌ درصدد نابودی‌ بنی‌ هاشم‌ بودند تا اولاد علی‌ ( ع‌ ) را با داشتن‌ علم‌ و سیادت‌ از صحنه‌ سیاست‌ و تعلیم‌ و ارشاد كنار زنند ، و دست‌ آنها را از كارهای‌ كشور اسلامی‌ كوتاه‌ نمایند . اینان‌ برای‌ اجراء این‌ مقصود پلید كارها كردند ، از جمله‌ : چند تن‌ از شاگردان‌ مكتب‌ جعفری‌ را تشویق‌ نمودند تا مكتبی‌ در برابر مكتب‌ جعفری‌ایجاد كنند و به‌ حمایتشان‌ پرداختند . بدین‌ طریق‌ مذاهب‌ حنفی‌ ، مالكی‌ ، حنبلی‌ و شافعی‌ هر كدام‌ با راه‌ و روش‌ خاص‌ فقهی‌ پایه‌ریزی‌ شد . حكومتهای‌ وقت‌ و بعد از آن‌ - برای‌ دست‌ یابی‌ به‌ قدرت‌ - از این‌ مذهبها پشتیبانی‌ كرده‌ و اختلاف‌ آنها را بر وفق‌ مراد و مقصود خود دانسته‌اند . در سالهای‌ آخر خلافت‌ منصور دوانیقی‌ كه‌ مصادف‌ با نخستین‌ سالهای‌ امامت‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) بود " بسیاری‌ از سادات‌ شورشی‌ - كه‌ نوعا از عالمان‌ و شجاعان‌ و متقیان‌ و حق‌ طلبان‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر ( ص‌ ) بودند و با امامان‌ نسبت‌ نزدیك‌ داشتند - شهید شدند . این‌ بزرگان‌ برای‌ دفع‌ ستم‌ و نشر منشور عدالت‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر ، به‌ پا می‌خاستند و سرانجام‌ با اهداء جان‌ خویش‌ ، به‌ جوهر اصلی‌ تعالیم‌ اسلام‌ جان‌ می‌دادند ، و جانهای‌ خفته‌ را بیدار می‌كردند . طلوعها و غروبها را در آبادیهای‌ اسلامی‌ به‌ رنگ‌ ارغوانی‌ درمی‌آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش‌ جاوید می‌نگاشتند و بانگ‌ اذان‌ مؤذنان‌ را بر مأذنه‌های‌ مساجد اسلام‌ شعله‌ور می‌ساختند " . در مدینه‌ از كارگزاران‌ مهدی‌ عباسی‌ فرزند منصور دوانیقی‌ در عمل‌ ، همان‌ رفتار زشت‌ دودمان‌ سیاه‌ بنی‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند ، و نسبت‌ به‌ آل‌ علی‌ ( ع‌ ) آنچه‌ توانستند بدرفتاری‌ كردند . داستان‌ دردناك‌ " فخ‌ " در زمان‌ هادی‌ عباسی‌ پیش‌ آمد . علت‌ بروز این‌ واقعه‌ این‌ بود كه‌ " حسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ عابد " از اولاد حضرت‌ امام‌ حسن‌ ( ع‌ ) كه‌ از افتخارات‌ سادات‌ حسنی‌ و از بزرگان‌ علمای‌ مدینه‌ و رئیس‌ قوم‌ بود ، به‌ یاری‌ عده‌ای‌ از سادات‌ و شیعیان‌ در برابر بیدادگری‌ " عبدالعزیز عمری‌ " كه‌ مسلط بر مدینه‌ شده‌ بود ، قیام‌ كردند و با شجاعت‌ و رشادت‌ خاص‌ در سرزمین‌ فخ‌ عده‌ زیادی‌ از مخالفان‌ را كشتند ، سرانجام‌ دشمنان‌ دژخیم‌ این‌ سادات‌ شجاع‌ را در تنگنای‌ محاصره‌ قرار دادند و به‌ قتل‌ رساندند و عده‌ای‌ را نیز اسیر كردند . مسعودی‌ می‌نویسد : بدنهایی‌ كه‌ در بیابان‌ ماند طعمه‌ درندگان‌ صحرا گردید . سیاهكاریهای‌ بنی‌ عباس‌ منحصر به‌ این‌ واقعه‌ نبود . این‌ خلفای‌ ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای‌ و میان‌ ستونها گچ‌ گرفتند ، و صدها تن‌ را نیز در تاریكی‌ زندانها حبس‌ كردند و به‌ قتل‌ رساندند . عجب‌ آنكه‌ این‌ همه‌ جنایتها را زیر پوشش‌ اسلامی‌ و به‌ منظور فروخواباندن‌ فتنه‌ انجام‌ می‌دادند . حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) را هرگز در چنین‌ وضعی‌ و با دیدن‌ و شنیدن‌ آن‌ همه‌ مناظ‌ر دردناك‌ و ظ‌لمهای‌ بسیار ، آرامشی‌ نبود . امام‌ به‌ روشنی‌ می‌دید كه‌ خلفای‌ ستمگر در پی‌ تباه‌ كردن‌ و از بین‌ بردن‌ اصول‌ اسلامی‌ و انسانی‌اند . امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) سالها مورد اذیت‌ و آزار و تعقیب‌ و زجر بود ، و در مدتی‌ كه‌ از ۴ سال‌ تا ۱۴ سال‌ نوشته‌اند تحت‌ نظر و در تبعید و زندانها و تك‌ سلولها و یاهچالهای‌ بغداد - در غل‌ و زنجیر - به‌ سر می‌برد . امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) بی‌آنكه‌ - در مراقبت‌ از دستگاه‌ جبار هارونی‌ - بیمی‌ بدل‌ راه‌ دهد به‌ خاندان‌ و بازماندگان‌ سادات‌ رسیدگی‌ می‌كرد و از گردآوری‌ و حفظ آنان‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ بقایای‌ آنان‌ غفلت‌ نداشت‌ . آن‌ زمان‌ كه‌ امام‌ ( ع‌ ) در مدینه‌ بود ، هارون‌ كسانی‌ را بر حضرت‌ گماشته‌ بود تا از آنچه‌ در گوشه‌ و كنار خانه‌ امام‌ ( ع‌ ) می‌گذرد ، وی‌ را آگاه‌ كنند . هارون‌ از محبوبیت‌ بسیار و معنویت‌ نافذ امام‌ ( ع‌ ) سخت‌ بیمناك‌ بود . چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ هارون‌ ، درباره‌ امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) می‌گفت‌ : " می‌ترسم‌ فتنه‌ای‌ بر پا كند كه‌ خونها ریخته‌ شود " و پیداست‌ كه‌ این‌ " قیامهای‌ مقدس‌ " را كه‌ سادات‌ علوی‌ و شیعیان‌ خاص‌ رهبری‌ می‌كردند و گاه‌ خود در متن‌ آن‌ قیامها و اقدامهای‌ شجاعانه‌ بودند از نظر دستگاه‌ حاكم‌ غرق‌ در عیش‌ و تنعم‌ بناحق‌ " فتنه‌ " نامیده‌ می‌شد .از سوی‌ دیگر این‌ بیان‌ هارون‌ نشانگر آن‌ است‌ كه‌ امام‌ ( ع‌ ) لحظه‌ای‌ از رفع‌ ظ‌لم‌ و واژگون‌ كردن‌ دستگاه‌ جباران‌ غافل‌ نبوده‌ است‌ . وقتی‌ مهدی‌ عباسی‌ به‌ امام‌ ( ع‌ ) می‌گوید : " آیا مرا از خروج‌ خویش‌ در ایمنی‌ قرار می‌دهی‌ " نشانگر هراسی‌ است‌ كه‌ دستگاه‌ ستمگر عباسی‌ از امام‌ ( ع‌ ) و یاران‌ و شیعیانش‌ داشته‌ است‌ . به‌ راستی‌ نفوذ معنوی‌ امام‌ موسی‌ ( ع‌ ) در دستگاه‌ حاكم‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ كسانی‌ مانند علی‌ بن‌ یقطین‌ صدراعظم‌ ( وزیر ) دولت‌ عباسی‌ ، از دوستداران‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) بودند و به‌ دستورات‌ حضرت‌ عمل‌ می‌كردند . سخن‌ چینان‌ دستگاه‌ از علی‌ بن‌ یقطین‌ در نزد هارون‌ سخنها گفته‌ و بدگوئیها كرده‌ بودند ، ولی‌ امام‌ ( ع‌ ) به‌ وی‌ دستور فرمود با روش‌ ماهرانه‌ و تاكتیك‌ خاص‌ اغفالگرانه‌ ( تقیه‌ ) كه‌ در مواردی‌ ، برای‌ رد گمی‌ حیله‌های‌ دشمن‌ ضروری‌ و شكلی‌ از مبارزه‌ پنهانی‌ است‌ ، در دستگاه‌ هارون‌ بماند و به‌ كمك‌ شیعیان‌ و هواخواهان‌ آل‌ علی‌ ( ع‌ ) و ترویج‌ مذهب‌ و پیشرفت‌ كار اصحاب‌ حق‌ ، همچنان‌ پای‌ فشارد - بی‌آنكه‌
دشمن‌ خونخوار را از این‌ امر آگاهی‌ حاصل‌ شود - . سرانجام‌ بدگوئی‌هائی‌ كه‌ اطرافیان‌ از امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) كردند در وجود هارون‌ كارگر افتاد و در سفری‌ كه‌ در سال‌ ۱۷۹ ه . به‌ حج‌ رفت‌ ، بیش‌ از پیش‌ به‌ عظمت‌ معنوی‌ امام‌ ( ع‌ ) و احترام‌ خاصی‌ كه‌ مردم‌ برای‌ امام‌ موسی‌ الكاظ‌م‌ ( ع‌ ) قائل‌ بودند پی‌ برد . هارون‌ سخت‌ از این‌ جهت‌ ، نگران‌ شد . وقتی‌ به‌ مدینه‌ آمد و قبر منور پیامبر اكرم‌ ( ص‌ ) را زیارت‌ كرد ، تصمیم‌ بر جلب‌ و دستگیری‌ امام‌ ( ع‌ ) یعنی‌ فرزند پیامبر گرفت‌ . هارون‌ صاحب‌ قصرهای‌ افسانه‌ای‌ در سواحل‌ دجله‌ ، و دارنده‌ امپراطوری‌ پهناور اسلامی‌ كه‌ به‌ ابر خطاب‌ می‌كرد : " ببار كه‌ هر كجا بباری‌ در كشور من‌ باریده‌ای‌ و به‌ آفتاب‌ می‌گفت‌ بتاب‌ كه‌ هر كجا بتابی‌ كشور اسلامی‌ و قلمرو من‌ است‌ ! " آن‌ چنان‌ از امام‌ ( ع‌ ) هراس‌ داشت‌ كه‌ وقتی‌ قرار شد آن‌ حضرت‌ را از مدینه‌ به‌ بصره‌ آورند ، دستور داد چند كجاوه‌ با كجاوه‌ امام‌ ( ع‌ ) بستند و بعضی‌ را نابهنگام‌ و از راههای‌ دیگر ببرند ، تا مردم‌ ندانند كه‌ امام‌ ( ع‌ ) را به‌ كجا و با كدام‌ كسان‌ بردند ، تا یأس‌ بر مردمان‌ چیره‌ شود و به‌ نبودن‌ رهبر حقیقی‌ خویش‌ خو گیرند و سر به‌ شورش‌ و بلوا برندارند و از تبعیدگاه‌ امام‌ ( ع‌ ) بی‌خبر بمانند . و این‌ همه‌ بازگو كننده‌ بیم‌ و هراس دستگاه‌ بود ، از امام‌ ( ع‌ ) و از یارانی‌ كه‌ - گمان‌ می‌كرد - همیشه‌ امام‌ ( ع‌ ) آماده‌ خدمت‌ دارد می‌ترسید ، این‌ یاران‌ با وفا - در چنین‌ هنگامی‌ - شمشیرها برافرازند و امام‌ خود را به‌ مدینه‌ بازگردانند . این‌ بود كه‌ با خارج‌ كردن‌ دو كجاوه‌ از دو دروازه‌ شهر ، این‌ امكان‌ را از طرفداران‌ آن‌ حضرت‌ گرفت‌ و كار تبعید امام‌ ( ع‌ ) را فریبكارانه‌ و با احتیاط انجام‌ داد . باری‌ ، هارون‌ ، امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) را - با چنین‌ احتیاطها و مراقبتهایی‌ از مدینه‌ تبعید كرد . هارون‌ ، ابتدا دستور داد امام‌ هفتم‌ ( ع‌ ) را با غل‌ و زنجیر به‌ بصره‌ ببرندو به‌ عیسی‌ بن‌ جعفر بن‌ منصور كه‌ حاكم‌ بصره‌ بود ، نوشت‌ ، یك‌ سال‌ حضرت‌ امام‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) را زندانی‌ كند ، پس‌ از یك‌ سال‌ والی‌ بصره‌ را به‌ قتل‌ امام‌ ( ع‌ ) مأمور كرد . عیسی‌ از انجام‌ دادن‌ این‌ قتل‌ عذر خواست‌ . هارون‌ امام‌ را به‌ بغداد منتقل‌ كرد و به‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ سپرد . مدتی‌ حضرت‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) در زندان‌ فضل‌ بود . در این‌ مدت‌ و در این‌ زندان‌ امام‌ ( ع‌ ) پیوسته‌ به‌ عبادت‌ و راز و نیاز با خداوند متعال‌ مشغول‌ بود . هارون‌ ، فضل‌ را مأمور قتل‌ امام‌ ( ع‌ ) كرد ولی‌ فضل‌ هم‌ از این‌ كار كناره‌ جست‌ . باری‌ ، چندین‌ سال‌ امام‌ ( ع‌ ) از این‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ انتقال‌ می‌یافت‌ . در زندانهای‌ تاریك‌ و سیاهچالهای‌ دهشتناك‌ ، امام‌ بزرگوار ما با محبوب‌ و معشوق‌ حقیقی‌ خود ( الله‌ ) راز و نیاز می‌كرد و خداوند متعال‌ را بر این‌ توفیق‌ عبادت‌كه‌ نصیب‌ وی‌ شده‌ است‌ سپاسگزاری‌ می‌نمود . عاقبت‌ آن‌ امام‌ بزرگوار در سال‌ ۱۸۳ هجری‌ در سن‌ ۵۵ سالگی‌ به‌ دست‌ مردی‌ ستمكار به‌ نام‌ " سندی‌ بن‌ شاهك‌ " و به‌ دستور هارون‌ مسموم‌ و شهید شد . شگفت‌ آنكه‌ ، هارون‌ با توجه‌ به‌ شخصیت‌ والای‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) پس‌ از درگذشت‌ و شهادت‌ امام‌ نیز اصرار داشت‌ تا مردم‌ این‌ خلاف‌ حقیقت‌ را بپذیرند كه‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) مسموم‌ نشده‌ بلكه‌ به‌ مرگ‌ طبیعی‌ از دنیا رفته‌ است‌ ، اما حقیقت‌ هرگز پنهان‌ نمی‌ماند .
بدن‌ مطهر آن‌ امام‌ بزرگوار را در مقابر قریش‌ - در نزدیكی‌ بغداد - به‌ خاك‌ سپردند . از آن‌ زمان‌ آن‌ آرامگاه‌ عظمت‌ و جلال‌ پیدا كرد ، و مورد توجه‌ خاص‌ واقع‌ گردید ، و شهر " كاظ‌مین‌ " از آن‌ روز بنا شد و روی‌ به‌ آبادی‌ گذاشت‌ .
زنان‌ و فرزندان‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ )
تعداد زوجات‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) روشن‌ نیست‌ . بیشتر آنها از كنیزان‌بودند كه‌ اسیر شده‌ و حضرت‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) آنها را می‌خریدند و آزاد كرده‌ یا عقد می‌بستند . نخستین‌ زوجه‌ آن‌ حضرت‌ " تكتم‌ " یا " حمیده‌ " یا " نجمه‌ " دارای‌تقوا و فضیلت‌ بوده‌ و زنی‌ بسیار عفیفه‌ و بزرگوار و مادر امام‌ هشتم‌ شیعیان‌ حضرت‌ رضا ( ع‌ ) است‌ .
فرزندان‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر را ۳۷ تن‌ نوشته‌اند : ۱۹ پسر و ۱۸ دختر كه‌ ارشد آنها حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا ( ع‌ ) وصی‌ و امام‌ بعد از آن‌ امام‌ بزرگوار بوده‌ است‌ .
حضرت‌ احمد بن‌ موسی‌ ( شاهچراغ‌ ) كه‌ در شیراز مدفون‌ است‌ .
حضرت‌ محمد بن‌ موسی‌ نیز كه‌ در شیراز مدفون‌ است‌ .
حضرت‌ حمزه‌ بن‌ موسی‌ كه‌ در ری‌ مدفون‌ می‌باشد .
از دختران‌ آن‌ حضرت‌ ، حضرت‌ فاطمه‌ معصومه‌ در قم‌ مدفون‌ است‌ ، و قبه‌ و بارگاهی‌ با عظمت‌ دارد . سایر اولاد و سادات‌ موسوی‌ هریك‌ مشعلدار علم‌ و تقوا در زمان‌ خود بوده‌اند ، كه‌ در گوشه‌ و كنار ایران‌ و كشورهای‌ اسلامی‌ پراكنده‌ شده‌ ، و در همانجا مدفون‌ گردیده‌اند ، روحشان‌ شاد باد .
صفات‌ و سجایای‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ )
موسی‌ بن‌ جعفر ( ع‌ ) به‌ جرم‌ حقگویی‌ و به‌ جرم‌ ایمان‌ و تقوا و علاقه‌ مردم‌ زندانی‌ شد . حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر را به‌ جرم‌ فضیلت‌ و اینكه‌ از هارون‌ الرشید در همه‌ صفات‌ و سجایا و فضائل‌ معنوی‌ برتر بود به‌ زندان‌ انداختند . شیخ‌ مفید درباره‌ آن‌ حضرت‌ می‌گوید : " او عابدترین‌ و فقیه‌ترین‌ و بخشنده‌ترین‌ و بزرگ‌ منش‌ترین‌ مردم‌ زمان‌ خود بود ، زیاد تضرع‌ و ابتهال‌ به‌ درگاه‌ خداوند متعال‌ داشت‌ . این‌جمله‌ را زیاد تكرار می‌كرد : " اللهم‌ انی‌ أ?سألك‌ الراحهٔ‌ عند الموت‌ و العفو عند الحساب‌ " ( خداوندا در آن‌ زمان‌ كه‌ مرگ‌ به‌ سراغم‌ آید راحت‌ و در آن‌ هنگام‌ كه‌ در برابر حساب‌ اعمال‌ حاضرم‌ كنی‌ عفو را به‌ من‌ ارزانی‌ دار ) . امام‌ موسی بن‌ جعفر ( ع‌ ) بسیار به‌ سراغ‌ فقرا می‌رفت‌ . شبها در ظ‌رفی‌ پول‌ و آرد و خرما می‌ریخت‌ و به‌ وسایلی‌ به‌ فقرای‌ مدینه‌ می‌رساند ، در حالی‌ كه‌ آنها نمی‌دانستند از ناحیه‌ چه‌ كسی‌ است‌ . هیچكس‌ مثل‌ او حافظ قرآن‌ نبود ، با آواز خوشی‌ قرآن‌ می‌خواند ،قرآن‌ خواندنش‌ حزن‌ و اندوه‌ مطبوعی‌ به‌ دل‌ می‌داد ، شنوندگان‌ از شنیدن‌ قرآنش‌می‌گریستند ، مردم‌ مدینه‌ به‌ او لقب‌ " زین‌ المجتهدین‌ " داده‌ بودند . مردم‌ مدینه‌ روزی‌ كه‌ از رفتن‌ امام‌ خود به‌ عراق‌ آگاه‌ شدند ، شور و ولوله‌ و غوغایی‌ عجیب‌ كردند . آن‌ روزها فقرای‌ مدینه‌ دانستند چه‌ كسی‌ شبها و روزها برای‌ دلجویی‌ به‌ خانه‌ آنها می‌آمده‌ است‌ .
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید