شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فرق آمریکا با غیر آمریکا


فرق آمریکا با غیر آمریکا
خلاصه مقاله
۱- امروزه نقش محوری در سیستم بین الملل را آمریكا برعهده گرفته است. پس آمریكا از یك سو به جهت جایگاه خود در بطن سیستم باید منافع سیستم را پاسداری كند و از سویی دیگر بی تردید در پی تامین خواست های خود است.
۲- با در نظر این نكته كه آمریكا منابع وسیع تری در اختیار دارد، با توجه به اینكه ناظم جهانی است و با وقوف به اینكه یك قدرت بزرگ با منابع جهانی و فرامنطقه ای است باید این كشور دارای دغدغه های عمیق و فراوان تری به نظر آید.
ترسیم یك تصویر بسیط و به عبارتی چند بعدی از كیفیت روابط بازیگران در صحنه بین المللی نیازمند استدلال پویا است. این بدان معنا است كه می بایستی از تكیه به آگاهی های كاذب ابا كرد. پس غبار روبی ایدئولوژیك الزامی است تا بتوان از استدلال ها و تفسیر های بی بهره از توان و غنای تئوریك و علمی حذر كرد. در چارچوب این منطق و به استناد واقعیات تاریخی و به دور از تعلقات احساسی، از قرن پانزدهم به بعد در واقع غرب محور نظام بین الملل بوده است. طی این پانصد سال در هر دوره تاریخی یكی از كشور های غربی نماد و سمبل این مركزیت و بالطبع مسئول صیانت از محدودیت غرب جلوه كرده است. اسپانیا، فرانسه و انگلستان در سده های گذشته، بارز ترین جلوه های رهبری جهان غرب بوده اند. طی این دوران بازیگران بین المللی در اقصی نقاط جهان متاثر از كیفیت مدیریتی، ماهیت نیاز ها، الگوهای ارزشی، ویژگی های ساختار حكومتی و ظرفیت های مادی، كشور برتر نظام بین الملل غرب محور بوده اند.
امروزه نقش محوری در سیستم بین الملل را آمریكا برعهده گرفته است. پس آمریكا از یك سو به جهت جایگاه خود در بطن سیستم باید منافع سیستم را پاسداری كند و از سویی دیگر بی تردید در پی تامین خواست های خود است.
سیستم خواهان نظم است. هر سیستمی بدون توجه به ماهیت ساختاری آن و بدون توجه به مقطع زمانی در نهایت نظم را می طلبد چرا كه بقایش در گرو آن است. پس آمریكا برای اینكه جایگاه رهبری را از دست ندهد باید نظم سیستمی را حفظ كند و در صورت برهم خوردن نظم آن را برقرار كند. در این خصوص آمریكا فاقد حق انتخاب است. الزامات سیستمی آمریكا را موظف می سازد كه تداوم نظم را به هر وسیله ممكن امكان پذیر سازد. البته توجه به این نكته باید معطوف شود كه با توجه به شرایط داخلی، ویژگی های هنجاری حاكم بر كشور، ارزش های تصمیم گیرندگان و مقتضیات جهانی به روش و طرق اعمال نظم می توانند متفاوت انتخاب شوند. به همین روی است كه تفاوت را بین عملكرد جهانی كشور های مسئول نظم در طول سده ها شاهد بوده ایم و هستیم. طبیعی است كه به طور مثال اسپانیا و آمریكا برای برقراری نظم در هنگام رهبری سیستمی خود روش های متفاوت را برگزینند. با در نظر گرفتن این حقیقت تاریخی- سیستمی متوجه می شویم چرا آمریكا با بازیگرانی كه می خواهند نظم موجود را برهم بزنند به مبارزه بر می خیزد. سیستم این را می طلبد. البته روش را سیستم معین نمی كند بلكه بازیگر برتر مشخص می سازد. كشور لیبی در مقطعی سیاست برهم زدن نظم سیستم غرب محور را داشت و به همین روی تعارض لیبی با آمریكا شكل گرفت. امروزه معمر قذافی چنین سیاستی را دنبال نمی كند و طبیعتاً روابط دو كشور حالت عادی پیدا كرده است. كره شمالی به جهت اینكه درصدد برهم زدن نظم حاكم است با مخالفت آمریكا روبه رو شده است و دشمنی بین دو كشور نضج گرفته است. لیبی یك كشور مسلمان و كره شمالی یك كشور فاقد دین رسمی است. لیبی یك كشور نفت خیز و كره شمالی كشوری بدون منابع زیر زمینی قابل توجه است. پس باید درك شود كه سیستم به نوع نظام حاكم كشور ها توجه نمی كند بلكه به این توجه می كند كه چه بازیگری خواهان تخریب سیستم و چه بازیگری به موازات آن حركت می كند. ایدئولوژی كشورهای مخالف سیستم، ساختار حكومت بازیگران در تعارض با سیستم و دلایل كشورهای مخالف سیستم، اصلاً مطرح نیستند. و فقط قصد و نیت تجلی یافته آنها ملاك عمل مسئول نظم سیستم است. پس اگر امروزه فرانسه، اسپانیا یا آلمان هم قدرت برتر جهانی بودند همان سیاست آمریكا را در قبال كره شمالی دنبال می كردند. هر چند ممكن بود كه روش های دیگری را برای پیاده سازی وظایف خود اختیار می كردند. چرا فرانسه و آلمان درخصوص صدام حسین دغدغه كمتری نشان دادند. چون مسئولیت حفظ نظم را برعهده نداشتند. در كنار مسئولیت سیستمی كشور برتر و محوری تامین منافع خود را نیز در دستور كار دارد، در این رابطه برخلاف وظیفه سیستمی، كشور برتر و مطرح از حق اختیار برخوردار است. به عنوان كشور برتر آمریكا باید الزامات سیستم را بدون چون و چرا پیاده سازد. اما در مورد تعریف منافع ملی و چگونگی پیاده سازی و تحقق آن آمریكا از حق انتخاب و اختیار برخوردار است. البته توجه شود كه منافع سیستمی و منافع ملی برای كشور برتر در انتزاع عمل نمی كنند و شكل نمی گیرند بلكه به شدت با هم تنیده هستند و از یكدیگر تاثیر می گیرند ولیكن این آگاهی باید وجود داشته باشد كه یكی برآمده از الزام و دیگری برآمده از اختیار است. حال كشوری ممكن است منافع آمریكا را در تعارض با منافع خود بیابد و با آمریكا به مقابله بپردازد. هر چند كه درصدد برهم زدن نظم سیستمی نیست. هوگو چاوس در ونزوئلا در تعریف خود از منافع ملی كشورش آن را در جبهه مخالف با منافع آمریكا می یابد و به همین روی آمریكا را دشمن خود می داند. او سیستم را به چالش نگرفته است، بلكه آمریكا را به چالش گرفته است. كشوری كه آمریكا را به لحاظ تعارض منفعتی به سخره می گیرد، به جهت اینكه آمریكا مسئول حفاظت از سیستم بین الملل هم هست، در نهایت ماهیت سیستم را نیز به زیر سئوال می برد. به همین روی، دور از منطق نخواهد بود كه مخالفت با یكی به مفهوم مخالفت ضمنی با دیگری قلمداد شود. جدا از اینكه مخالفت با آمریكا به دلیل تعارض منافع حیات یافته است یا اینكه به جهت ضدیت با نظم سیستمی به وجود آمده است، یك نكته مسلم است. آمریكا با كشورهای مخالفش فرق می كند. منظور از مخالف كشورهایی هستند كه بقایای آمریكا را در تضاد با منافع خود می یابند و یا در حدی كلی تر تضعیف آمریكا را به شدت خواهان هستند. كره شمالی، كوبا و... از زمره این كشورها باید قلمداد شوند. به لحاظ این تفاوت ها است كه جایگاه ها متفاوت هستند و به جهت این تفاوت ها است كه اعتبار و وزن جهانی نیز یك شكل و یكسان به چشم نمی آیند. فرق آمریكا با دشمنان موجودیتی او از قرار زیر است.
۱- بهره برداریExtraction) ): یكی از تمایزات بین آمریكا و مخالفان موجودیتی او توانایی در میزان بهره برداری از منابع موجود در جامعه است. ظرفیت های غیر یكسانی در استفاده بهینه از منابع داخلی در راستای ارتقای موقعیت خارجی وجود دارند. منابع مادی انسانی و معنوی در جامعه با توجه به ساختار مدیریتی، الگوهای رفتاری، تعلقات ارزشی و چشم اندازهای حكومتی جهت داده می شوند. كیفیت و چگونگی بهره برداری از منابع در جوامع مختلف با توجه به دلایل ذكر شده متفاوت است. پرواضح است كه آمریكا در مقام مقایسه با كشورهای متعارض از ظرفیت بالاتری از بهره برداری از منابع برخوردار است. به جهت این ظرفیت برتر است كه میزان كمتری از این منابع به هدر می روند. سیستمی كه از ظرفیت پایین بهره برداری برخوردار است، در بلندمدت از برآوردن نیازهای اجتماعی عاجز می ماند، عدم توانایی در تحقق خواست های مردم منجر به این می شود كه ساختار قدرت از كسب حمایت افكار عمومی بری گردد. رابطه معكوس بین نیازهای جامعه و سیاست های اجرا شده به وسیله حكومت پیامد های منفی برای حكومت به وجود می آورد. مهم ترین پیامد از دست دادن حمایت مادی و روانی در سطح جامعه است. با در نظر گرفتن اینكه آمریكا ظرفیت وسیع تری از منابع جامعه را در مقام مقایسه با معارضان اصلی خود به نمایش گذاشته است می توان به این نتیجه رسید كه از انسجام اجتماعی و ثبات بالاتر ساختاری برخوردار است. بدین لحاظ احتمال وسیع تری برای آمریكا وجود دارد كه هزینه های مقابله با چالش گران را قابل قبول بیابد در حالی كه كشور های متعارض در بلندمدت توانایی برای جذب هزینه های برآمده از چالش را فاقد هستند.
۲- منابع :(Resourcef) آمریكا در مقام مقایسه با كشور هایی كه با آنها تعارض موجودیتی را به نمایش گذاشته است از گستردگی وسیع تر منابع در تمامی اشكال آن برخوردار است. برای قرار گرفتن در جایگاه یك قدرت مطرح پرواضح است كه باید از قابلیت های تكنولوژیك در سطح بالا برخوردار بود. هر چند كه می توان ضعف تكنولوژیك كشور های متعارض با آمریكا را در سطح كلان نادیده گرفت و به آن وزن كمی در حیطه مقایسه اعطا كرد ولیكن آنچه را كه نمی شود نادیده گرفت این واقعیت انكار ناپذیر است كه آمریكا یك كشور تك بعدی از نظر اقتصادی نیست در حالی كه كشور هایی كه در جبهه مقابل این كشور هستند از نقطه نظر منابع در اختیار خواه مادی، انسانی و معنوی از وزن كمتری برخوردار هستند. منابع انسانی این كشور های توسعه نیافته منابع مادی غیرمكفی و منابع معنوی محدود هستند. با توجه به این نكات است كه این كشور ها غالباً تك محصولی و از نظر اقتصادی به شدت آسیب پذیر هستند و تاثیر پذیری فراوانی از نوسانات بازار جهانی از خود نشان می دهند. این كشور ها چون منابع محدودتری در اختیاردارند بنابراین از شرایط برابر با آمریكا برای دفاع از سرزمین، منافع و ارزش های خود برخوردار نیستند.
۳- تعهد :(Commihmert) با در نظر این نكته كه آمریكا منابع وسیع تری در اختیار دارد، با توجه به اینكه ناظم جهانی است و با وقوف به اینكه یك قدرت بزرگ با منابع جهانی و فرامنطقه ای است باید این كشور دارای دغدغه های عمیق و فراوان تری به نظر آید.
به همین دلیل است كه این كشور حجم بیشتری از سرمایه در تمامی اشكال آن را به بخش نظامی اختصاص داده است. تعهد آمریكا در خصوص تخصیص بالاتر منابع به مقوله دفاعی این كشور را قادر می سازد كه كانال های متنوع تر و فراوان تری را برای دفاع از منافع خود در سطح جهان در اختیار بگیرد. تعهد بالاتر به بخش نظامی این فرصت را به این كشور می دهد كه به شكلی دلخواه تر چالش های مخالفان را پاسخ دهد و آنها را مدیریت كند. كشور های متعارض چون از نظر منابع در اندازه های آمریكا نیستند به همین جهت از این قابلیت برخوردار نیستند كه به تناسب با نیازها و سیاست های خود منابع كشور را به بخش دفاعی منتقل كنند. این كشورها بدین جهت از نظر قدرت نظامی از قابلیت های مشابه با حریف خود برخوردار نیستند، در تعارض با آمریكا این كشورها چون در مقام مقایسه، حجم قلیلی از سرمایه را به حیطه دفاعی اختصاص داده اند منافع ملی خود را به شكل مطلوب و بهینه قادر به صیانت نیستند. از نظر حجم سرمایه تخصیص داده شده چون تعمد یكسان وجود ندارد كشورهای متعارض با آمریكا، منابع محدود خود را در راستای چالش آمریكا به هدر خواهند داد و این به ضعف پایگاه اجتماعی حكومت منجر خواهد شد.
۴ _ مهارت skill)): آنچه قابل توجه است تنها این نیست كه آمریكا و چالش گران این كشور، میزان مساوی از منابع را به دفاع تخصیص نمی دهند بلكه مهمتر این واقعیت است كه مهارت برای استفاده از این منابع هم یكسان نیست. به جهت سطح بالاتر تكنولوژی، ساختار مدرن تر اقتصادی، ظرفیت بالاتر مدیریتی و توان علمی برتر در برنامه ریزی، آمریكا از مهارت فزون تری در استفاده از منابع برای دفاع از منافع و جایگاه خود برخوردار است. مهارت بالاتر استفاده از منابع این امكان را در اختیار این كشور قرار می دهد كه حداقل هزینه را برای دفاع بپردازد. در حالی كه بازیگرانی كه با آمریكا به چالش برخاسته اند چون در مقام مقایسه از مهارت كمتری در بهره برداری از منابعی كه به مقوله دفاع تخصیص داده شده است برخوردار هستند، هزینه های سنگینی را به لحاظ فقدان مهارت به كشور تحمیل می كنند. یكی از علل عدیده ای كه آمریكا یك كشور مهاجر پذیر است بدین روی است كه به طور مداوم یك «استخر» گسترده از نیروهای متخصص انسانی برای به خدمت گرفتن در اختیار بیابد. با در نظر گرفتن مقوله های ذكر شده به این نتیجه می رسیم كه آمریكا ظرفیت بالاتری برای مدیریت منازعه دارد. كشورهایی كه تعارض مداوم با آمریكا را مطلوب می یابند به جهت ویژگی هایی كه ذكر شد مجبور هستند هزینه های وسیع تری را در مقام مقایسه با توانایی های خود بپردازند. این بدان معنا است كه آمریكا در مقام مقایسه با بازیگران چالش گر قدرت مانور بیشتری برای مدیریت هزینه ها در اختیار دارد و در نتیجه بستر داخلی و بین المللی متناسب تر با ارزش ها و منافع اش را تجربه می كند.

دكتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید