شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

چالش امنیتی


چالش امنیتی
بدون تردید، انقلاب اسلامی ایران را می توان نقطه عطفی در تحولات بین المللی تلقی كرد. جمهوری اسلامی ایران در حالی موجودیت یافت كه ایدئولوژی اصلی آن در تضاد كامل با سیاست های كاخ سفید بود. چنین فرآیندی موجب شد كاخ سفید از آغاز انقلاب تاكنون سیاست های خصمانه ای را علیه كشورمان اتخاذ كند.موقعیت و جایگاه ممتاز ایران در منطقه و مناسبات بین الملل، واشنگتن را واداشت
تا رویكردها و جهت گیری های سخت گیرانه تری را با به كارگیری عباراتی چون تروریسم، ناقض حقوق بشر و محور شرارت اتخاذ كند.نوشتار زیر، مروری است بر فراز و فرودهای رابطه ایران و آمریكا و چالش های امنیتی میان دو كشور كه می خوانید:
حضور در ایران
با اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم و حضور تأثیرگذار ایالات متحده در ایران، زمینه های حضور گسترده و سلطه همه جانبه آن فراهم شد. آمریكا با درك موقعیت استراتژیك و ژئواستراتژیك ایران و برخورداری از منابع عظیم نفت و همسایگی با شوروی، گسترش روابط دوجانبه و حذف سلطه انگلیس، سلطه مستقیم را در سیاست های استراتژیك خود قرار داد؛به گونه ای كه با افزایش حجم كمك های مستقیم و غیرمستقیم، تشكیل شبكه جاسوسی و جذب عوامل و دوستان، نفوذ در دستگاه های نظامی و غیرنظامی، تأثیرگذاری بر افكار عمومی، با حمایت از تمامیت ارضی ایران در جریان تجزیه آذربایجان توسط شوروی، طرح شعارهای استقلال، توسعه و آزادی در جهت تحقق اهداف بلندمدت خود اقدام كرد.
كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گام بلندی در جهت سیاست های بلندمدت و تسلط بر ایران و حضور همه جانبه و تأثیرگذاری در تمامی زمینه های دولتی بود.از جمله پی آمدها و آثار كودتای ۲۸ مرداد، گره خوردن امنیت داخلی و خارجی به اقدامات و سیاست های ایالات متحده، در راستای تأمین منافع آن بود. تشكیل سازمان اطلاعات و امنیت كشور(ساواك)، سازماندهی، تجهیز، آموز ش و گسترش نیروهای مسلح، نفوذ در سازمان ها و گروه های سیاسی و اجتماعی بخشی از اقدامات داخلی، تشكیل پیمان بغداد (و تبدیل آن به سنتو بعد از خروج عراق)، برقرار كردن روابط ویژه ایران و اسرائیل، ایفای نقش ژاندارمری در خلیج فارس برای حفاظت از منافع ایالات متحده، مقابله و سركوب گروه ها و جریان ها و سازمان های مسلمان و ضد آمریكایی، مهمترین زمینه های اقدامات امنیتی، سیاسی و نظامی دو كشور بود.
اهمیت حضور و سلطه ی ایالات متحده در ایران و منافع عظیمی كه توسط رژیم شاه در اختیار آن كشور قرار گرفت به اندازه ای بود كه «كسینجر» یكی از استراتژیست های ایالات متحده گفت: «شاه نادرترین متحد آمریكا در جهان بود» (۲) ایران «جزیره ثبات» و حیات خلوت دائمی آمریكا در خاورمیانه و یكی از دو ستون (همراه با اسرائیل) مورد اتكای آمریكا و غرب - خصوصاً در دهه۵۰ (شمسی) و با افزایش ناگهانی درآمد نفت برای تضمین سلطه نظام سرمایه داری و تداوم جریان نفت ارزان - و تضمین امنیت اسرائیل و اقمار آمریكا در منطقه، در سیاست خارجی آمریكا از جایگاه ویژه ای برخوردار شد. تحلیل و تبیین چگونگی روابط دو كشور و رابطه ویژه شاه زمامدار آمریكا نیازمند تحقیقی مستقل است.(۳)
آمریكا و انقلاب اسلامی
با آگاهی از آنچه كه در ۲۵ سال بعد از كودتا گذشت، وقوع انقلاب اسلامی پدیده ای فوق العاده یا بسیار مهم نبود، بلكه از دیدگاه تمامی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی غرب پدیده ای عجیب، باورنكردنی، ناشناخته و غیرمتعارف بود كه بسیاری از معادلات، اوضاع و احوال و ساختارهای موجود را دگرگون و شرایط كاملاً متفاوتی را ایجاد كرد. غرب به ویژه آمریكا مجبور شد بازتعریف و بازشناخت و بازبینی كاملاً عمیقی از اسلام، روحانیت، تشیع و ایران داشته باشد. رویكرد اولیه غرب «سیاست صبر و انتظار» برای آشنایی و آمادگی برخورد با پدیده جدید بود، اما ایالات متحده به دلایلی چند از همان آغاز نه تنها واقعیت را پذیرا نشد، كه صریحاً و علنا و با تعصب در مقابل آن ایستاد. ایالات متحده حاضر به اعتراف و به رسمیت شناختن و تن دادن به موازین، مقررات و اصول متعارف بین المللی نشد. با این تفكر و موضع گیری وضعیت كاملاً جدید و پیچیده ای شكل گرفت كه در طی ۲۵ سال گذشته جغرافیای سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی منطقه را دگرگون كرده است. جریان روابط و آنچه بر دو كشور پس از پیروزی انقلاب گذشته از ابعاد متعددی قابل پژوهش و نتیجه گیری می باشد. اما آنچه در این نوشتار به اختصار به آن پرداخته می شود، چالش های امنیتی ناشی از تعارض دو كشور و تضاد دیدگاه ها و منافع ملی است. در سیاست خارجی و بین المللی هر كشور نمودهایی از تهدید و ضدیت بر ضد دیگران وجود دارد. این امر در رویكرد واقع بینانه نسبت به رفتار دولت ها ظهور بیشتری دارد. كسب قدرت و اقتدار در ابعاد متعددی برای به حداكثر رساندن منافع ملی و رقابت با دیگران اصل اساسی در سیاست می باشد. بر این اساس، سیاست بین المللی به ویژه در نظام های استكباری مبتنی بر قدرت است و چالش های امنیت و منافع ملی كه اساسی ترین مقولات مورد توجه دولت ها و مراكز علمی و مطالعات سیاسی و اجتماعی است.
در تعاملات و برخوردهای جمهوری اسلامی ایران و آمریكا طیف گسترده ای از تهدیدات - كه شامل مؤلفه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی می باشد - نقش دارد. لذا سطح تهدیدات و چالش های امنیتی برضد ج.ا.ا. رو به افزایش است.
آمریكا و سیاست دشمن سازی
وجود دشمن و تهدید جدی خارجی برای سیاست داخلی و جلب پشتیبانی و حمایت از دولت در سیاست خارجی، یكی از شگردهایی است كه بعضی دولت ها برای انسجام داخلی و اهداف خارجی به كار می گیرند. ایالات متحده به دلائل متعددی - از جمله نداشتن هویت مشترك و قابل اتكا - به شدت نیازمند مجری این سیاست بوده و می باشد. پس از جنگ جهانی دوم، خطر غول كمونیسم، فرصتی برای سركوب حركت های ضد امریكایی، سلطه، استثمار و خلاصه هر ظلم و تجاوزی در جهان بود.(۴) سیاست ضدكمونیستی ایالات متحده منافع فوق العاده ای برای دولت و ملت آمریكا در داخل و خارج داشت؛ به گونه ای كه زمینه ساز قدرت بلامنازع جهانی آن شد:
پس از فروپاشی شوروی، برای آینده ایالات متحده یكی از سه احتمال متصور بود:
۱. نظام سرمایه داری و سلطه جهانی آمریكا نیز همانند شوروی متلاشی شود.
۲. نظام دوقطبی به نظام چند قطبی تغییر وضعیت دهد و آمریكا یكی از چند قدرت بزرگ شود.
۳. آمریكا به صورت «تك ابرقدرت» و «حاكم بلامنازع» جهان شود.دولت آمریكا و غول های عظیم سرمایه سالار این كشور، طبعاً به هیچ وجه حاضر به قبول وضعیتی غیر از وضعیت سوم نمی باشند. لذا در یك پروسه ی مطالعاتی و سیاستگذاری برای قرن بیست و یكم، استراتژی «مبارزه با تروریسم!» را جایگزین كمونیسم كردند. ماهیت و محتوای استراتژی جدید، اهداف كلان و منطقه ای، سیاست های بلندمدت و كوتاه مدت آن بحث جداگانه و مفصلی را می طلبد. ایالات متحده سیاست مبارزه با تروریسم را با چاشنی مقابله با سلاح های كشتارجمعی، عرصه جدیدی برای چالش و تقابل با جریان ها، گروه ها و دولت های معارض كرد. تمامی دستگاه ها، رسانه ها و امكانات برای اجرای سیاست های جدید با شیوه ها، واژه ها و ابزار جدید به خدمت گرفته شد. فضاسازی های لازم و مؤثر برای جدال گرایی، خودمحوری، بی اعتنایی به ساختارهای حقوقی و بین المللی، برای تداوم چنین فرآیندی، سیاست جدید دولت در دوران محافظه كاران جدید، در قالب جمهوری خواهان به رهبری «جرج دبلیو بوش» شد. در رویكردهای جدید، چالش های گسترده تری با متهم كردن دیگران - از جمله جمهوری اسلامی ایران و چندین كشور دیگر- به وجود آمد. در چنین شرایطی، ایران به عنوان عضو اصلی «محور شرارت» معرفی و امكانات دستگاه های حكومتی و رسانه ها برای نهادینه كردن این تفكرات و ضرورت متمركز شدن درمقابل، دشمن و غول تروریسم! تبلیغ می شود، به این ترتیب می توان گفت جنگ علیه ایران و چالش های امنیتی، سیاسی و اقتصادی ابعاد و دامنه وسیع تری نسبت به گذشته به خود گرفته است.
محورهای چالش امنیتی ایران - آمریكا
اگرچه نظریه ای مبتنی بر «توهم توطئه»، «دشمن تراشی خیالی»، «پیروی از نظریه ساختگی امپریالیسم» پیرامون تضاد دو كشور وجود دارد، اما واقعیت های موجود به اندازه ای زیاد و آشكار است كه عمل منكران را جز انكار واقعیت ها و تجاهل و یا احیاناً عامل دشمن بودن و توجیه گر نظام سلطه نمی توان تحلیل نمود.
اعتراف بسیاری از مقامات و نویسندگان اروپا و آمریكا، به دخالت و نفوذ و سلطه بر ایران در گذشته و توطئه چینی و تحریك و تبلیغ بر ضد ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تمامی تردیدها را در این زمینه از بین برده است. از طرف دیگر در حوزه سیاست خارجی و در روابط بین الملل، اهداف از پیش تنظیم شده به معنای عملی شدن در صحنه ی سیاسی نیست. همه ی بازیگران صحنه ی بین الملل از جمله ایران و آمریكا دارای اهداف و منافعی هستند كه نه تنها همگام و هماهنگ نیستند، بلكه در تقابل و تعارض با یكدیگر قرار دارند. در عین حال دولت ها هر چند ضعیف و محدود باشند، از نقش خود غفلت نمی كنند و تلاش برای به حداكثر رساندن منافع و حفظ هویت و تمامیت ارضی خود را به هر قیمت ادامه می دهند. پیشبرد اهداف و برنامه های سیاست خارجی هر كشوری بستگی به قدرت و توانایی آن كشور و در عین حال توانمندی دولتمردان در استفاده از دیپلماسی و بهره گیری از امكانات رسانه ای و تبلیغی و بهره برداری بهینه از شرایط بین الملل دارد. به این ترتیب برای جمهوری اسلامی ایران با توجه به رسالت منطقه ای و بین المللی و موقعیت حساس در مواجهه با بزرگترین قدرت استكباری قرن، شناخت و تحلیل واقعیت ها و اتخاذ سیاست های اصولی براساس سه اصل مكتبی عزت، حكمت و مصلحت(۵) و برخوردهای سنجیده، یك ضرورت و مسئولیت بزرگ است. مهمترین زمینه های درگیری و چالش امنیتی و سیاسی ایران و امریكا عبارتند از:
۱. نفت
وجود ذخایر عظیم نفت و منافع مرتبط با آن به حدی است كه در صد سال گذشته یكی از مهمترین فاكتورهای تأثیرگذار در روابط قدرت های بزرگ و رقابت آنها برای تسلط بر خاورمیانه از جمله ایران بوده است. از آنجا كه امریكا و جهان غرب مصرف كننده ی عمده ی تولیدات نفتی می باشند، كشورهای صادركننده ی نفت منطقه در معرض چالش امنیتی و سیاسی دائمی هستند. اگرچه نفت می تواند یكی از عوامل فشار بر كشورهای بزرگ و سرمایه سالار باشد، ولی به علت ضعف دولت های صادركننده و اختلافات آنها و وابستگی به درآمد نفت، عملاً نتوانسته اند از این فرصت بزرگ به نفع اهداف ملی و منطقه ای به روش های زیر بهره گیری نمایند.
۱. افزایش قیمت و برقراری رابطه قیمت با معدل قیمت كالاهای تولیدی در سطح بین المللی
۲. كاهش تولید به گونه ای كه همیشه تعادل عرضه و تقاضا وجود داشته باشد.
اعتراف بسیاری از مقامات و نویسندگان اروپا و آمریكا به دخالت ،نفوذ و سلطه بر ایران در گذشته و توطئه چینی و تحریك و تبلیغ بر ضد ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، تمامی تردیدها را در این زمینه از بین برده است
۳. تحریم نفتی كشورهای سلطه جو و استعمارگر
با استقلال كشورهای آسیای مركزی و قفقاز، دامنه ی ژئوپولتیك ایران در شمال گسترش پیدا كرد، و قرارگرفتن بین دو منطقه نفت خیز و مسأله ی انتقال انرژی، اهمیت ایران را برای غرب به ویژه امریكا دوچندان كرده است، به طوری كه نادیده گرفتن این كشور در نظام آینده ی جهانی امری غیرممكن خواهد بود.
«وجود موقعیت گذرگاهی كه به گفته ی بسیاری از كارشناسان ارزانترین و كوتاه ترین مسیر برای انتقال منابع انرژی حوزه ی دریای خزر می باشد، قرارگرفتن در منطقه ای نفت خیز و همچنین داشتن ۷/۸۹ میلیارد بشكه ذخیره ی نفتی - كه جزء بزرگترین حوزه های ذخایر اثبات شده ی دنیا می باشد - و حداقل ۱۲% گاز جهان، دارای مقام ویژه ای در عرصه ی سیاست و اقتصاد بین الملل است. این موضوعات عواملی هستند كه تأثیر عمده ای بر مسائل امنیتی ایران می توانند داشته باشند. با تبدیل شدن حوزه ی دریای خزر به گذرگاه انرژی و پیامدهای سیاسی و اقتصادی كه از این بابت نصیب ایران می شود، می توان جایگاه ایران را به عنوان قدرت منطقه ای حتی فرامنطقه ای تحلیل كرد. در ایران با همه تلاش های صورت گرفته بعد از انقلاب، هنوز نفت و گاز حرف اول را در بسیاری از سیاست های داخلی و خارجی و امنیت و منافع ملی و وابستگی های ناشی از آن می زند. متأسفانه حدود ۸۰% درآمدهای ارزی و ۴۰% درآمد دولت، از محل درآمدهای نفتی تأمین می شود. و این وابستگی مورد سوء استفاده ی شدید اروپا و امریكا شد، به گونه ای كه ثبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی كشور دچار چالش گردید». (۶)
اگر ریشه ها و دلایل كودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بررسی شود، وابستگی امنیت و حكومت و ثبات اقتصادی و سیاسی به نفت بیشتر روشن می شود. لذا می بایست نفت و درآمدهای ناشی از آن را صرفا یك مقوله ی داخلی و اقتصادی تلقی نكرد، بلكه كالایی استراتژیك كه مستقیما با امنیت و منافع ملی و از چالش های ج.ا.ا. با دنیای سرمایه داری خصوصا امریكا در نظر گرفت. همچنانكه هرگونه تغییر و تحولی در وضعیت تولید، قیمت و تحولات كشورهای صادركننده ی نفت، اخبار مهم سیاسی و بین المللی را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
۲. موقعیت استراتژیك
خاورمیانه از دیرباز به علت موقعیت استراتژیك محل رقابت قدرت های مختلف و همچنین كانون ادیان بزرگ جهان بوده است. خلیج فارس به ویژه ایران بارها مورد تعرض و تجاوز قدرت های استعماری برای تسلط و استثمار قرار گرفت. در كرانه های خلیج فارس، جهان اسلام به دو نیمه تقسیم می شود. نیمه ی غربی كه به سمت باختر تا اقیانوس اطلس گسترش یافته و نیمه ی خاوری از هند و ایران شروع و با گذر از شبه قاره تا اندونزی و فیلیپین پیش می رود. هر قدرتی كه در ایران استقرار یابد از این موقعیت استراتژیك می تواند در برابر روسیه و برای فشار بر كشورهای خاورمیانه و مصر و شمال افریقا بهره گیری كند. گسترش روابط و كمك مالی و فنی در چهارچوب اصل چهار ترومن، كودتای ۲۸ مرداد ،۳۲ تأسیس پیمان بغداد و سنتو، تأسیس ساواك و سركوب مبارزات ضداستعماری و استقلال طلبانه، اجرای رفرم انقلاب سفید، تحمیل قرارداد كاپیتولاسیون و برقراری روابط ویژه با اسرائیل، بخشی از اقداماتی است كه امریكا برای مقابله با تهدید شوروی و غول كمونیسم و انقلاب از پایین و در واقع انقلاب اسلامی انجام داد. در قرن بیستم و بیش از آن در قرن ۲۱ كشورهای بزرگ به جای توجه به ژئوپولتیك بیشتر به ژئواكونومیك روی آورده و سعی می كنند به مناطق حساس جهان برای كسب امتیازات نظامی، سیاسی به موقعیت اقتصادی (ژئواكونومیك) تسلط بیشتری داشته باشند. بنابراین سلطه بر ایران در محور سیاست های خاورمیانه ای اروپا و امریكا قرار دارد و از این رو در جریان مبارزات انقلاب اسلامی نهایت تلاش خود را برای ممانعت از پیروزی آن به كار گرفتند.با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم وابسته ی پهلوی و قطع سلطه و منافع امریكا از ایران، بسیاری از معادلات داخلی، منطقه ای و بعضا بین المللی متحول و مقولات جدید و مسائل پیچیده ای شكل گرفت كه همچنان تداوم دارد. موقعیت استراتژیك ایران یكی از علل اصلی شدت بحران و تعمیق چالش های امنیتی ایران و امریكا بوده است. فروپاشی شوروی و اشغال افغانستان و عراق، حساسیت و اهمیت استراتژیك و ژئواستراتژیك ایران را افزایش داد، به گونه ای كه ایران محور چالش ها و اقدامات امنیتی قرار گرفت و از اینرو بخشی از «محور شرارت» و شاید اساس آن شد! سقوط بغداد این توهم را برای مقامات امریكایی ایجاد كرد كه شرایط برای تشدید فشار و زمینه سازی برای سقوط نظام جمهوری اسلامی فراهم شده است. جرج تنت رئیس سازمان سیا (CIA) در برابر جمعی از نمایندگان كنگره اظهار داشت: «بسیاری از تندروها خواستار به وقوع پیوستن یك انقلاب در ایران هستند، غافل از اینكه اینها همه آرزو و رؤیایی شیرین اما تحقق نیافتنی است...» وزیر دفاع امریكا (برای توجیه حمله نظامی به ایران)... در شورای روابط خارجی امریكا در نیویورك بدون اشاره به اشغال نظامی یك كشور مستقل(عراق) گفت: «اگر ایران برای روی كار آوردن یك دولت مذهبی [در عراق] تلاش كند با اقدامات خصمانه ی امریكا رو به رو می شود... ایران باید آگاه باشد تلاش آنها برای ترسیم چهره ی عراق همانند ایران، با اقدامات خصمانه! عقیم گذارده می شود». (۷)
۳. اسلام انقلابی
بدون تردید در استراتژی بلندمدت امریكا جنگ با اسلام به عنوان مكتبی سازش ناپذیر و ضدسلطه اصل استراتژیك و تعیین كننده است. جنگ اسلام و كفر و دشمنی پایدار غرب خصوصا یهودیان حاكم در دستگاه های حكومتی، در چند قرن گذشته محور سیاستگذاری های دولت های استعماری بوده است. هرگونه تحلیل بدون توجه به این واقعیت، انحراف و تحریف در شناخت و تحلیل پدیده های سیاسی و تحولات فرهنگی و امنیتی است. این امر در اعمال نظریه ی «برخورد تمدنها» و تقویت نگرانی جوامع غیراسلامی به علت گسترش موج گرایش به اسلام می باشد. از طرف دیگر مهمترین چالش ها برای امریكایی ها و به ویژه اسرائیل موضوع بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام و آمادگی برای ایثار و شهادت است. تحلیل گران و سیاستمداران تغییر جغرافیای فرهنگی، سیاسی و امنیتی منطقه را با پیروزی انقلاب اسلامی و اتخاذ سیاست مستقلانه و ضداستكباری جمهوری اسلامی كاملاً مرتبط می دانند. قدرت واقعی در جهان اسلام بر ضد امریكا و اروپا و منافع منطقه ای آن ها، ایمان و اعتقاد اسلامی می باشد. آنچه كه در لبنان، فلسطین، افغانستان و عراق می گذرد و امریكا را دچار سرگردانی و حتی انفعال كرده است، متأثر از فرهنگ انقلاب اسلامی ایران است. ساختن فیلم های منفی و غیرواقعی از وضعیت مسلمانان، معرفی اسلام به عنوان یك دین و مكتب خشن، ضد توسعه و آزادی، با هدف زمینه سازی برای اجرای عملیات ویرانگر بر ضد مسلمانان و جلب حمایت شهروندان از سیاست های جنگ طلبانه و تهاجمی، بخشی از اقدامات بر ضد مسلمانان به ویژه ایران است. صهیونیسم در تمام ساختار سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی آمریكا ریشه دوانده است . تهدید كشورهایی نظیر ایران، سوریه و لبنان به حمله نظامی، تحریم اقتصادی ، جنگ تبلیغاتی و سیاسی و به راه انداختن جنگ داخلی ، جزیی از سیاست های اسرائیل و آمریكا در خاورمیانه می باشد
۴. امنیت و منافع اسرائیل
تأسیس كشور اسرائیل به روشی غیرمعمول و بی سابقه توسط اروپا و پیوند آن با امریكا با اهداف خاصی صورت گرفت كه ربطی به دین یهود و یهودیان سرگردان و بازگشت آنان به سرزمین موعود نداشت. آنچه به عنوان توجیه برای تأسیس اسرائیل گفته شد نه منطقی و نه در عرف بین المللی شناخته شده بود.
سرزمین مسلمین غصب، تعداد زیادی كشته، آواره و تعدادی مجبور به اطاعت از حكومت تحمیلی و سركوبگر شدند. داستان تشكیل دولت اسرائیل و اقدامات آن در طول بیش از نیم قرن بسیار غم انگیز و زیان بار بوده است. واقعیت این است كه صهیونیسم در تمام ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امریكا ریشه دوانده و نبض حیاتی این كشور در دست صهیونیست ها قرار دارد. تمامی رؤسای جمهور ایالات متحده خود را ملزم به حمایت و تأمین منافع نامشروع و امنیت رژیم اسرائیل می دانند، و این مسأله در سیاست ها و اقدامات مسئولان امریكا به وضوح دیده می شود. در اكتبر ۲۰۰۲ روزنامه ی نیویورك تایمز اخباری را در مورد «پل ولفوویتز» (معاون وزیر دفاع امریكا) و دار و دسته ی وی منتشر كرد، كه در آن از فشار این افراد بر دولت بوش برای آغاز جنگ فوری علیه عراق سخن گفته شده است، زیرا حمله به افغانستان (سرزمین خشك و فقیر) نمی تواند جنگ جهانی كه آنان در صدد شعله ور كردن آن هستند، آغاز كند. از نظر آنان عراق پله ی دیگری برای جنگ بر ضد تروریسم و «برخورد تمدنها» است. در این طرح دین اسلام دشمن معرفی شده است و باید «جنگی صدساله» بر ضد آن آغاز شود. پس از انتشار این طرح، این افراد «گروه ولفوویتز» لقب گرفتند. این گروه در حال حاضر ایالات متحده را در همان مسیری هدایت می كنند كه سیاست تندرو و افراطی و بسیار خطرناك صهیونیستها به آن سو در حال حركت است. در این تفكر همه ی دولت های اسلامی كه اسرائیل از آنها می ترسد، دشمن تلقی شده اند، و شاید اگر دولت بوش نبود، این ایده های ولفوویتز تنها یك رؤیا باقی می ماند. ... گروه ولفوویتز به شدت تلاش می كند كه ایالات متحده را به حركت در مسیر سیاست های جناح راست تندروی اسرائیلی كه از مهمترین هدف های آن حمایت از «تهاجم هسته ای احتمالی رژیم صهیونیستی به كشورهای عرب» است، سوق دهد. «پل ولفوویتز» یكی از ۲۳ شخصیت یهودی حاضر در دولت بوش پسر محسوب می شود. (۸) موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال قضیه ی فلسطین و ایستادگی بر اصول مكتبی و ارزشی خود، از محورهای مهم چالش امنیتی در داخل و خارج می باشد. دولت اسرائیل با استفاده از تمامی امكانات سازمان های یهودی و صهیونیستی و عوامل مؤثر و ذینفوذ در كشورهای اروپایی و امریكایی و با بكارگیری ابزارها و شیوه های موجود، سعی در افزایش مشكلات امنیتی و سیاسی ایران دارد. گسترش و تداوم نهضت مقاومت ملت فلسطین و ناتوانی اسرائیل در سركوب حركت اسلامی - انقلابی مردم، زمینه ساز و اهرم فشار بیشتر بر ایران شده است. زیرا بر اساس تحلیل های موجود، ایران الهام بخش و حمایت كننده ی اینگونه حركت ها می باشد. لذا برای قطع خطوط ارتباطی و حمایتی می بایست چالش ها و گرفتاری های داخلی و خارجی را برای بالابردن هزینه ی پشتیبانی ملت فلسطین افزایش داد، به گونه ای كه ادامه ی حركت به سادگی مقدور نباشد.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید