پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

رویای بازیگران


اشغال عراق پیامدهای مختلفی در داخل آن كشور، منطقه و جهان داشت. از نظر داخلی با رها شدن توانایی به قفس كشیده شده ملت عراق، اكثریت مردم این كشور فرصت یافتند تا به یك عنصر تعیین كننده در معادلات داخلی كشور خود و همچنین درسطح منطقه و جهان تبدیل شوند. این دستاورد نه حاصل اشغال بلكه نتیجه طبیعی شرایط جدید منطقه و عراق است كه وضعیت را به گونه ای پیش می برد كه در بسیاری از موارد در جهت خلاف خواست اشغالگران است. برخلاف تصور ساده اندیشان، همراهی نسبی آمریكا با شیعیان عراق به عنوان اكثریت مردم عراق نتیجه یك توطئه و همراهی استراتژیك میان طرفین نیست؛ بلكه آمریكا برخلاف محاسبات اولیه خود، پس از اشغال عراق در وضعیت ویژه ای قرار گرفت كه طی آن در یك سوی معادله گروه های مسلح سنی مذهب قرار داشت و در سوی دیگر «مقاومت» مسالمت آمیز شیعیان كه وضعیت ویژه ای را برای اشغالگران فراهم آورده بود. همراهی نسبی آمریكا با شیعیان از روی ناچاری صورت گرفت. به گونه ای كه در انتخاب یكی از دو گزینه پرخطر پیش رو، ناگریز تعامل با مقاومت مسالمت آمیز شیعیان بر تفاهم فوری با كسانی كه اقدام مسلحانه را پیشه كرده بودند، ترجیح داده شد. البته آمریكا همواره در صدد بود تا با استفاده از هر فرصتی در تفاهم با سنی های عرب عرصه را بر شیعیان تنگ كند و این همان روزنه ای بود كه اینك كشورهای عربی حامیان اعراب سنی در صددند تا با استفاده از آن واقعیت های موجود در عراق را تغییر دهند.
تحرك كشورهای عربی
عراق در شرایط جدید خود به صحنه رقابت های منطقه ای نیز مبدل شده است. كشورهای عربی كه پس از سقوط رژیم صدام با سرخوردگی شدید در تحركات سیاسی خود دچار آشفتگی شدند، به یكباره خود را در برابر وضعیتی دیدند كه شاید برای همیشه نقش آنان را در این كشور بسیار مهم عربی به حداقل ممكن كاهش دهد. در حالیكه اتحادیه عرب و كشورهای مهم عربی از زمان اشغال عراق تاكنون هیچ تحرك سیاسی قابل توجهی از خود نشان نمی دادند و در برابر مصائب یومیه ملت مظلوم عراق هیچ اقدام قابل توجهی نداشتند، ناگهان با احساس خطر بزرگی كه نقش آتی آنان در عراق را تهدید می كرد، به حركت درآمدند. مبارك -رئیس جمهور مصر- بلافاصله پس از انتخاب خود در اولین سفر خارجی به عربستان سعودی رفت و اصلی ترین محور سفر وی ایجاد هماهنگی میان سیاست های كشورهای عربی در برابر تحولات عراق بود. در همین روزها وزرای خارجه كشورهای عربی همسایه عراق به همراه وزیر خارجه مصر در جده گردهم آمدند تا با بررسی اوضاع عراق، عمرو موسی- دبیر كل اتحادیه عرب -را موظف به انجام سفر به بغداد و تلاش برای فراهم آوردن زمینه ایفای نقش خود در آن كشور كنند. اما عمرو موسی كه شرایط در عراق را به خوبی درك می كرد ترجیح داد كه ابتدا معاون خود را به بغداد اعزام كند كه شاید با انجام مذاكرات، آن هم در فرصت بسیار اندك باقیمانده تا زمان انجام همه پرسی قانون اساسی، زمینه سفر وی را به این پایتخت عربی تحت اشغال فراهم آورد. اما دولت عراق و اكثریت مردم آن كشور كه شدیداً از سیاست های اتحادیه عرب گلایه مند هستند، با برخورد سرد خود، نشان دادند كه اقدام اتحادیه عرب بسیار با تأخیر صورت گرفته است. حمله مسلحانه به هیأت اتحادیه عرب نیز بیانگر خشم ملتی است كه به رغم عرب بودن در حساس ترین شرایط تاریخ معاصر، خود را در برابر چالش ها تنها یافت.
اساساً تحرك كشورهای عربی كه با اظهارات عجیب و نامتعارف وزیر خارجه عربستان آغاز شد، پیش از آنكه در جهت تحكیم ثبات و بازگردانیدن آرامش به عراق باشد، به یك سهم خواهی می ماند. به همین دلیل وزیر كشور عراق كه از مدت ها پیش از عدم همكاری عربستان سعودی در جلوگیری از نفوذ تروریست های ضد شیعه ناراحت بود، ناگریز شد پاسخ شدیداللحنی به سعودالفصیل بدهد. این اظهارات گرچه غیر دیپلماتیك می نمود، لیكن در حقیقت انفجار بغض اكثریت مردم عراق در برابر رفتار غیر واقع بینانه كشورهای عربی بود.
البته اظهارات سعودالفصیل، توجه مقامات آمریكایی را نیز به خود جلب كرد. مقامات رسمی آمریكا كوشیدند تا از كنار این سخنان عبور كنند، اما سفر ژنرال جان ابوزید فرمانده كل نیروهای آمریكا در منطقه خاورمیانه به ریاض بیانگر اهمیت موضوع برای دولتمردان آمریكایی است.
ابوزید كه با هدف ایجاد اطمینان در رهبری سعودی به آن كشور رفته بود، به صراحت اعلام داشت كه مشكل اصلی ما با اعراب سنی عراق ،عدم وجود طرفی است كه بتوان با او مذاكره كرد. این خلاء از اختلاف نظر میان اعراب سنی عراق در مورد نحوه مقابله با آمریكا و شرایط كنونی ناشی می شود و این همان چیزی است كه عربستان سعودی می كوشد تا آن را برطرف سازد. به همین دلیل عربستان سعودی پای اتحادیه عرب را به میان كشید تا پوشش مناسبی برای مداخله آنان در مسائل عراق فراهم آید. طبیعی است كه عربستان در این روند از پشتیبانی مصر و همراهی سوریه كه هر یك به نوبه خود از سیاست های منطقه ای آمریكا ناخرسندی هایی دارند، برخوردار باشد.
اما ژنرال ابوزید در سفر خود به ریاض یكی دیگر از برنامه های آمریكا را برای پیشبرد كار خود در عراق آشكار ساخت؛ از قول وی چنین نقل شده است: «اكثریت تندروهای سنی _ عرب _ خواستار حضور نیروهای آمریكایی _ در عراق _ هستند و می دانند كه خروج نیروهای آمریكایی به معنای تنها گذاشتن آنان در برابر اكراد در شمال و شیعیان برخوردار از حمایت ایران در جنوب است.»
آمریكایی ها به تلاش برای بهره برداری از هر شرایطی شهره اند. اگر پیروز شوند، به بهترین وجه از آن بهره می گیرند و به هنگام شكست نیز می كوشند تا هزینه آن را به حداقل رسانیده و تهدیدهایش را به فرصت مبدل سازند. حتی به هنگام سخن گفتن با خصم خود در تلاشند تا بهای این خصومت را تا حد ممكن بالا ببرند. در حالیكه همه می دانیم شیعیان عراق هیچ خطری برای سنی ها عرب محسوب نمی شوند، اما ابوزید در هنگام سخن گفتن با رهبران عربستان به عنوان اصلی ترین كشور حامی اعراب سنی عراق می كوشد تا حساسیت آنان نسبت به ایران را تحریك كند و برای این منظور از تهدید خیالی شیعه بر ضد سنی بهره می گیرد. شگفت انگیزتر آنكه زلمای خلیل زادسفیر آمریكا در عراق نیز در دیدار و مذاكره خود با رهبران شیعه دربیانی معكوس به بزرگنمایی خطری می پردازد كه از سوی سنی های عرب شیعیان را تهدید می كند.
پیچیدگی اوضاع در عراق
همانطور كه اشاره شد، عراق در شرایط جدید به مركز رقابت های منطقه ای و بین المللی مبدل شده است. اما منافع قدرت های منطقه ای و بازیگران بین المللی الزاماً در همه موارد همپوشانی ندارد. لذا سیاست های طرف های مختلف درگیر در مسأله عراق گاه همسو بوده و در یك جهت قرار می گیرد و گاه عملكرد متضاد دارد. به عنوان نمونه دولت عربستان سعودی كه به عنوان متحد استراتژیك و تاریخی آمریكا در منطقه عمل می كند، هم اینك در تحولات عراق در وضعیتی قرار گرفته است كه دولت كنونی عراق را «آمریكایی» می خواند. همپیمانی بازیگران منطقه ای و جهانی در عراق و همچنین نوع مناسبات آنان با طرف های مختلف عراقی نیز از همین حالت برخوردار است. لذا هر یك از طرف های خارجی درگیر در مسأله عراق در هر موضع گیری، همزمان با سود و زیان مواجه خواهند بود ولاجرم باید به جمع جبری سود و زیان بیندیشند و انتخابی كه سود مطلق به همراه داشته باشد را فراموش كنند. لذا عراق به واقع به یكی از پیچیده ترین و آموزنده ترین صحنه های تعامل سیاسی در تاریخ مناسبات بین المللی مبدل شده است.
قانون اساسی و منازعات مربوط به آن نیز در چارچوب همین معادله قرار می گیرد. شیعیان عراق به عنوان اكثریت مردم عراق از بسیاری از خواسته های به حق خود نظیر حاكمیت اكثریت، حاكمیت قوانین اسلام، جایگاه مرجعیت و.. چشم پوشیده اند تا راه برای تفاهم باز بماند. كردها گرچه با توجه به نسبت جمعیتی خود بیشترین دستاورد را داشته اند، اما اینگونه نبوده كه به همه خواسته های خود برسند و اما اعراب سنی نیز باید به این درك واقع بینانه دست یابند كه امكان تحقق همه خواسته های آنان وجود ندارد؛ زیرا بازگشت به گذشته ای كه در آن سیطره مطلق با آنان بود، به هیچ وجه عملی نیست. اما گویی گروهی از آنان هنوز به چنین دریافتی نرسیده اند و گویا برخی از كشورهای عربی نیز فریب این گروه اندك را خورده اند و در تلاش هستند كه حتی در چند ساعت باقی مانده به همه پرسی وضعیت را تغییر دهند. اما در این میان اندیشه پردازان وطن پرست عربی هستندكه راه مقابله با آمریكا در عراق را در تفاهم با شیعه و همراهی با ایران می بینند و نه ایجاد تضاد میان آنها در صحنه عراق كه یقینا خواست آمریكاست. ولی آیا این صدا توسط دولتمردان عرب شنیده خواهد شد؟

هادی صبا
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید