پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

عراق به کجا می رود..؟ و هزار و یک سئوال دیگر!


عراق به کجا می رود..؟ و هزار و یک سئوال دیگر!
همزمان با انتشار این شماره از همشهری دیپلماتیك مراكز رأی گیری یا نظرخواهی پیرامون قانون اساسی نیز در سراسر عراق، همراه با تدابیر شدید امنیتی فعالیت خود را آغاز می كنند. اما تا لحظه كتابت این سطور اختلافات پیرامون این پیش نویس قانون اساسی در اوج است. جلسات بحث و گفت وگو بین مخالفان و موافقان همچنان ادامه دارد، به این امید كه یك «توافق ملی» پدید آید. میلیون ها نسخه از متن قانون چاپ و در سراسر عراق پخش شده و این بدان معنی است كه این متن نهایی است. با این حال هنوز زمزمه هایی هست كه می توان تغییراتی در این متن داد تا نظر مخالفان تأمین شود. اما این تغییرات احتمالی تنها پس و پیش كردن، حذف یا افزودن پاره ای كلمات است. درحالی كه اختلافات ریشه ای است و در یك كلام به مسائل مهمی مانند هویت، شكل دولت و نحوه تقسیم ثروت های طبیعی بازمی گردد و این مقولات با جابه جا كردن كلمات تغییر نمی كنند و مشكلات ریشه ای تر از آن است كه با كلمات حل شود.
مشكلات قانون اساسی
۱- هویت
به مواد و بندهای قانون اساسی كه نگاه می كنیم، متوجه می شویم كه در همه جا ابهام وجود دارد و هیچ موضوعی با قاطعیت بیان نشده است. بالاخره آیا مردم عراق عرب هستند و آیا عراق یك كشور عربی است؟ در متن می خوانیم كه ملت عراق بخشی از امت اسلامی است و در عین حال عضو مؤسس در اتحادیه عرب است. با این حال هویت عربی عراق با قاطعیت بیان نشده چراكه بخش مهمی از عراقی ها خود را عرب نمی دانند. این درحالیست كه خود عرب ها، یعنی كشورهای عربی، در عربیت بخش مهم دیگری از ملت عراق تردید دارند. البته اگر زمانی از ملت عراق سخن گفته می شد اینك از سنی ها، شیعیان، كردها، تركمن ها، آشوری ها، ایزدی ها و... سخن گفته می شود. اینك احساس وابستگی قوی و مذهبی بر احساس ملی غلبه دارد. هشتاد و پنج سال است كه یك اقلیت سنی كه بیش از ۱۰ تا ۱۵ درصد ملت عراق را تشكیل نمی داده، بر سرنوشت كشور حاكم بوده و دیگران یعنی كردها و شیعیان را قتل عام كرده و در این مدت، عربیت نه تنها به كمك این مظلومان نیامده بلكه در بسیاری از اوقات مشوق حكومت ستمگر نیز بوده است. لذا آنها كه دم از عربیت می زنند اعراب سنی هستند، چه كردها كه خود را عرب نمی دانند و شیعیان عرب نیز هرگز مورد التفات جهان عرب نبوده اند و پیوسته در عربیت آنها تشكیك شده است؛ چراكه آنها را پیوسته وابسته به ایران دانسته اند و در ادبیات سیاسی جنگ حتی از آنها با عنوان «مجوس» یاد كرده اند و لذا اینك پادشاه اردن از ایجاد یك هلال شیعی متشكل از ایران، عراق، سوریه و لبنان سخن می گوید و آن را خطری برای عربیت می داند و شاهزاده سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی فریاد واعروبتاه! سر می دهد؛ چراكه به زعم وی آمریكا عراق را در آغوش ایران افكنده و ایران دارد عراق را می بلعد. این نه بدان معنی است كه واحدهای ارتش ایران در عراق پیش می روند، بلكه بدان معنی است كه مسلمانان شیعه در عراق كه بین ۶۰ تا ۷۰ درصد ملت عراق را تشكیل می دهند پس از سال ها قتل عام و زندگی یا مردگی در گورستان های جمعی، اینك تا حدی در قدرت سهیم شده اند و سهمی متناسب با حجم خود را مطالبه می كنند. اصولا از همه چیز بگذریم، تعریف عربیت چیست؟ چه كسی عرب است؟
سال ها پیش از دكتر خیرالدین حسیب، رئیس مركز مطالعات وحدت عرب كه خود از نظریه پردازان عربیت و وحدت عربی است، سئوال كردم كه شما چه كسی را عرب می دانید. گفت عرب كسی است كه زبانش عربی است و نسبت به جهان عرب احساس وابستگی می كند. آقای خیرالدین حسیب خود یك عراقی است: از پدری سنی و مادری ارمنی. گفتم اگر من جای شما بودم یك شرط دیگر را نیز اضافه می كردم و آن وفاداری نسبت به آرمان های اصلی امت عرب است. آقای حسیب این نكته را پذیرفت؛ زیرا این قید باعث می شد كه بسیاری از دولتمردان كشورهای عربی كه روی آرمان های عربی و در رأس آنها آرمان فلسطین، با مهم ترین دشمن عربیت یعنی اسرائیل وارد ساخت و پاخت شده و به آرمان فلسطین خیانت كرده اند، از دایره عربیت حذف شوند.اما اینك گویا عربیت در محدوده عراق معنای خود را از دست داده است و فقط شامل اعراب سنی می شود.اما پارادوكس مهم دیگر ناشی از ائتلاف شومی است كه بین اندیشه سلفی تكفیری و سكولاریسم بعثی به وجود آمده و متأسفانه جامعه تسنن عراق نیز خود را به این ائتلاف وصل كرده است. بعث میشل عفلق كه پیوسته اسلامیت را كوبیده اكنون در چارچوب هویت سنی، با آن كنار آمده و نتیجه اش اتومبیل های بمب گذاری شده و كشتار مردم عادی در مناطق شیعه نشین است. البته نمی خواهیم با ساده اندیشی به مسائل بنگریم و همه این آدمكشی ها را زاییده این ائتلاف بدانیم. در واقع هزار و یك سئوال دیگر هم در اینجا مطرح است. آنهایی كه با عملیات مرگبار خود هر روز ۵۰ یا ۱۰۰ عراقی و اكثرا مسلمانان شیعه را می كشند از اردن و عربستان سعودی می آیند؛ چرا؟ می گویند آنها افراد سازمان القاعده در بلاد رافدین به امارت ابومصعب زرقاوی هستند. تا این لحظه هنوز هیچكس نمی تواند ثابت كند كه كسی به نام زرقاوی وجود خارجی دارد یا خیر. وانگهی این آدمكشان قدم به قدم در عراق، چشم و گوش دارند و عملیات خود را با اطلاعات كامل انجام می دهند. این اطلاعات را از كجا می آورند؟
هر روز چیزی حدود یك تن مواد منفجره مصرف می شود. این مواد از كجا می آید و چگونه است كه مخازن و انبارها ته نمی كشد و پایان نمی گیرد؟ساده ترین نتیجه گیری این است كه اینگونه عملیات نمی تواند نتیجه فعالیت زیرزمینی عده ای از سلفی های تكفیری باشد، بلكه تنها سیستم های دولتی می توانند چنین تداركاتی را چه در زمینه لجستیك و چه اطلاعاتی فراهم آورند. آمریكاییان گناه این وضعیت را به گردن سوریه می اندازند و سخنی از اردن و مصر و عربستان سعودی بر زبان نمی آورند، ولی این سئوال همیشه مطرح است كه چرا اردن و مصر و عربستان سعودی این كشتارهای فجیع را محكوم نمی كنند. چرا اتحادیه عرب محكوم نمی كند؟ چرا همه ساكتند؟ آیا كسانی تعهد دارند كه عراقی ها را از عربیت بیزار كنند؟ و جالب است كه ازجمله اختلافات موجود بر سر قانون اساسی، یكی این است كه شیعیان و كردها با تأكید روی بعثی زدایی می خواهند از طریق قانون اساسی، بازگشت بعث به عراق را تحریم و غیرممكن سازند، اما نمایندگان جامعه تسنن مخالفت می كنند. در اینجاست كه صدام حسین و ابومصعب زرقاوی در كنار هم برای عده ای قهرمان می شوند!
۲- فدرالیسم و نفت
از مسئله هویت كه بگذریم، مهم ترین مشكل شكل دولت است. كردها و برخی از شیعیان نظام فدرال را پذیرفته اند درحالی كه سنی ها به شدت با این نظام مخالفت می كنند و آن را مقدمه ای برای تجزیه عراق می دانند. البته فدرالیسم نسخه ای است كه توسط آمریكاییان برای عراق نوشته شده، بر این اساس كه موجودیت كردها در شمال یك واقعیت انكارناپذیر است (چه كسی این واقعیت را به وجود آورد؟) بسیاری از شیعیان هم مایلند در جنوب موجودیت خاص خود را داشته باشند. سنی ها در وسط یعنی بغداد و استان های غربی می مانند. عملا سه منطقه فدرال به وجود آمده و اگر قرار باشد، هر سه منطقه در یك چارچوب بزرگتر با یكدیگر مرتبط باشند آن نظام فدرال است. با این حساب نظام فدرال نه فقط باعث تجزیه نمی شود بلكه راهی است برای چسبانیدن قطعات شكسته و از هم جدا شده به یكدیگر.آقایان مسعود بارزانی و احمد چلبی دقیقا با این منطق سخن می گویند.واقعیت این است كه همه كردها و همه شیعیان كه در حافظه تاریخی خود چیزی جز ستمدیدگی ندارند، با این تصور عمل می كنند كه باید هر طور شده مانع از آن شوند كه در آینده، شرایط ستمدیدگی تكرار شود. عده ای بر این باورند كه نظام فدرال نوعی خودمختاری به مناطق می دهد، به طوری كه حتی اگر روزگاری اقلیت سنی در وسط با كمك جهان عرب به قدرت برسد قادر به ستمگری بر دیگران نباشد.از قضا، ثروت های نفتی نیز در شمال و جنوب است: در شمال، نفت كركوك و در جنوب، نفت رمیله. منطقه وسط از منابع نفتی بهره ای ندارد. هرچند در قانون اساسی ثروت های نفتی متعلق به همه عراقی ها ذكر شده، با این حال بندها و تبصره هایی هست كه امكان استفاده ویژه از نفت را برای آبادانی و توسعه استان های شمالی و جنوبی می دهد و این امر در قانون فدرال گنجانیده شده است. درواقع ساكنان شمال و جنوب نه تنها هیچگاه از نفت عراق بهره ای در جهت توسعه و بهبود وضعیت معیشتی خود نبرده اند، بلكه برعكس، این نفت در باك تانك ها و هلیكوپترهایی ریخته شده كه در قتل عام شمالی ها و جنوبی ها شركت داشته اند. طبیعی است كه آنها در این شرایط می خواهند نه فقط جبران گذشته را بكنند بلكه وضعیت آینده را نیز تضمین كنند. و باز بدیهی است كه جناح سنی در برابر این واقعیت مقاومت می كند و آن را نمی پذیرد.به طور خلاصه، نتیجه ای كه به دست می آید این است كه اختلاف بر سر قانون اساسی مربوط به جابه جایی كلمات یا تغییر و تعدیل یكی دو بند نیست، بلكه مسائل عمیق تر از این است و زمینه های مهمی مانند هویت، شكل دولت و تقسیم ثروت را دربرمی گیرد. به عبارت دیگر عده ای این قانون اساسی را یكجا می خواهند و عده ای دیگر آن را یكجا رد می كنند. هریك از دو طرف نیز در توجیه نظر خود از منطقی استفاده می كند كه مقبول می نماید. مخالفان می گویند این قانون اساسی نتیجه حضور اشغالگران در كشور است و اولویت با پایان دادن به اشغال است و سپس پرداختن به تنظیم قانون اساسی در محیطی آكنده از توافق و تفاهم. در مقابل، طرفداران این قانون می گویند راه پایان دادن به حضور اشغالگر، به انجام رساندن روند دولت سازی است و دولت سازی بدون قانون اساسی امكان ندارد.به هر حال، اینك این متن به همه پرسی گذاشته شده است. طرفداران این قانون باتوجه به این كه كردها و شیعیان اكثریت را تشكیل می دهند. مطمئن هستند كه نتیجه همه پرسی، تصویب این قانون اساسی خواهد بود.در مقابل، سنی های مخالف این متن امیدوارند بتوانند كاری كنند كه حداقل دوسوم از رأی دهندگان در سه استان با اكثریت سنی به این متن رأی مخالف بدهند تا این موضوع از صحنه برچیده شود.احتمال قوی آن است كه این قانون اساسی رأی بیاورد و به تصویب مردمی برسد. مرحله بعدی انجام انتخابات مجلس قانونگذاری در ماه دسامبر، دی ماه، آینده است. پارلمان جدید، حكومت جدیدی را روی كار خواهد آورد كه دیگر جنبه موقت نخواهد داشت.ولی سئوال این است كه آیا مخالفان قانون اساسی، به نتیجه همه پرسی تن خواهند داد و آیا خشونت و قتل عام مردم در خیابان ها و میدان های شهرها در عراق متوقف خواهد شد؟ آیا جناح های مختلف ملت عراق خواهند توانست از طریق تفاهم با یكدیگر به یك وفاق ملی دست یابند و به دخالت بیگانه پایان دهند. آیا در صورت ادامه خشونت اوضاع به سوی هرج و مرج بیشتر پیش خواهد رفت؟ و آیا این هرج و مرج به جاهای دیگر نیز سرایت خواهد كرد و آیا مقصود آمریكایی ها از هرج و مرج خلاق و سازنده همین است؟ و هزار و یك سئوال دیگر.
محمدعلی مهتدی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید