پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

الگوی حکومت امام علی(ع)


الگوی حکومت امام علی(ع)
صاحب این قلم با انتقادات مكرری از دو سو رویاروی بوده است. یكسو كسانی هستند كه پیوسته می گویند چرا می كوشید اندیشه های مدرنیته را و حقوق بشر، دموكراسی، آزادی و عدالت ورزی را از متون سنتی و مذهبی بیرون كشید و نهج البلاغه را كه سخنانی متعلق به ۱۴ قرن پیش است به بیان امروز درآورید. این جماعت اما هیچ گاه بر همین روش درباره سایرین خرده نمی گیرند زیرا این سنت علمی است كه پژوهشگران غربی و دلداده مدرنیته در افكار فیلسوفان یونان باستان در جست وجوی دموكراسی، آزادی، جامعه مدنی و جمهوریت و آداب زمامداری اند. وقتی در اندیشه ها و متون مسیح و بودا به بازیابی مدارا و تساهل و مبانی و ریشه های تاریخی حقوق بشر می پردازند اما گویی آنجا نه تنها موجه كه شیوه ای علمی است و همان روش در بازیابی شاخص های پیش گفته در قرآن و نهج البلاغه كهنه گرایی است! ما می خواهیم مدرنیته را در امتداد سنت تحقق بخشیم و مدرنیته منقطع از سنت نه ممكن است نه مفید. حقوق بشر و دموكراسی كه ریشه در اعماق فرهنگ و تاریخ (یعنی هویت ما) بیابد پذیرفتنی تر و پایدارتر و كم هزینه تر خواهد بود.سوی دیگر انتقادات از جانب سنت گرایان است كه از طرح مقولات سابق الذكر برمی آشوبند و آن را ترویج گفتمان غربی می پندارند گویی كه حقوق بشر و دموكراسی محصول انحصاری غرب است نه دستاورد تاریخی بشر و با زبان نهج البلاغه می نمایانیم كه این مفاهیم و شاخص ها با چه وضوح و درخششی در متن فرهنگی ما حضور دارند.نویسندگان غیرمسلمان و غیرعرب بسیاری درباره شخصیت و اندیشه های والای امام علی(ع) سخن سرایی كرده و شگفتی های آن را ستوده اند كه اگر مجالی برای بازگویی پاره ای از آنها بود نقد دو سوی انتقادی كه گفته شد را كفایت می كرد. تفاسیر گرانبهای نهج البلاغه نیز می تواند نقبی به معانی نغز و عمیق این كتاب گرانسنگ باشد. آنچه در این گفتار كوتاه در مقام بیانش هستیم این است كه نهج البلاغه فصل مبسوطی در باب آئین حكومت داری دارد و بیش از آنكه موعظه ای برای عوام بر فراز منابر باشد دستورالعملی برای زمامداران است. امروزه نگاه مدرن به حكومت در این عبارت خلاصه می شود كه دغدغه فلسفه جدید این نیست كه چه كسانی حكومت كنند این است كه چگونه حكومت كنند و نهج البلاغه نیز از چگونه حكومت كردن سخن می گوید نه اینكه چه كسانی حكومت كنند.
• آزادی انتقاد
پیامبر (ص) و علی (ع) همواره (فی غیر موطن) فرموده اند: «هرگز امتی پاك و آراسته نگردد كه در آن امت، ناتوانان نتوانند بدون لكنت زبان و نگرانی با قدرتمندان، سخن خویش را بگویند و حق خود را بگیرند.» «فانّی سمعتُ رسول الله (ص) یقول فی غیر موطن: لن تقدس امه لایؤخذ للضعیف فیها حَقَّهُ من القوی غیرُ متتعتع»(امام علی)
به همین دلیل است كه امام در فرمان حكومتی خویش به مالك اشتر می فرماید: «در برابر مردمی كه نیازها و مطالباتی دارند با فروتنی بنشین و نگهبانان و حامیان و اعوان و دربانان و ماموران امنیتی را بازدار تا مردم بتوانند بدون لكنت زبان (بدون ترس و گرفتگی و نگرانی) سخن خویش را بگویند.»
«تُعقد عَنهم جُندك و اعوانك من احراسك و شُرطِك حتیُ یُكلمَِّكَ متكلمُهُم غَیِرَ مُتعتع»
بنابراین وظیفه زمامداران است كه اعوان و احراس خویش را از ایذاء افراد به خاطر چنین سخنان و نوشته هایی باز دارند و وظیفه شهروندان است كه بدون لكنت سخن بگویند چه فقط باید خداوند را حاكم دید و جز او نه كس را شناخت نه در خور ترس دانست. این وظیفه ای است كه اولیای دین بر ما نهاده اند. امام علی خطاب به مردم می گوید: «با من آنگونه كه با جباران سخن می گویند، سخن مگویید، القاب پرطنطنه برایم به كار نبرید، آن ملاحظه كاری ها و موافقت های مصلحتی كه در برابر مستبدان اظهار می دارند در برابر من اظهار مدارید، با من به سبك سازشكاری معاشرت نكنید، گمان مبرید اگر بحق سخنی به من گفته نشود بر من سنگین می آید و یا از كسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم كند كه هر كس شنیدن سخن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش باشد و سنگین آید عمل به حق و عدالت برای او سنگین تر است. پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نكنید.» (ترجمه از شهید مطهری است)
«فلاتكلمونی بما تكلم به الجبابره و لاتتحفظوا منّی بما یتحفظ عند اهل البادره ولا تخالطونی بالمصانعه و لاتظنوا بی استثقالاً فی حق قیل لی ولا التماس اعظام لنفسی فانه مَن استثقل الحق این یقال له او العدل یعرض علیه كان العمل بهما اثقل علیه فلاتكفوا عن مقاله بحق اَو مشورت بعدل»
بدون شك، علی (ع) می دانست كه مردم آنچه را از منظر خویش حق و عدل می دانند بر او عرضه می دارند چه خطا كنند چه به درستی تشخیص داده باشند و نمی توان پس از عرضه كردن سخن به آنها گفت هر چه را كه من نمی پسندم یا حق و عدل نمی دانم نباید بر زبان جاری كنند زیرا امام علی(ع) درباره خود نیز می فرماید: «فانی لستُ فی نفسی بفوق ان اُخطی»
• جباریت وكالت زمامداران
بنابر آنچه آن امام همام بر ما نهاده است، ما موظفیم نه چنانكه با جباران سخن می گویند یا لكنت و یا تملق و بیم سخن بگوییم زیرا زمامداران نیز افرادی هستند چون خود ما كه به وسیله ما شهروندان بر اداره امور گمارده شده اند. امام علی به كار بردن الفاظ پرطمطراق را درباره خویش منع كرده و آن را بر نمی تابد.اگر امام علی مردم را دعوت می كند كه آزادانه آنچه را حق می دانند بیان كنند و او را مورد انتقاد قرار دهند به دلیل این است كه (او كه از نظر شیعیان، امام معصوم و وصی پیامبر است) حقوق والی و مردم را دو طرفه می داند: «خداوند برای من به موجب اینكه ولی امر شما هستم حقی بر شما
قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است كه از من بر شما.»
«فقد جعل الله لی علیكم حقا به ولایه امركم و لكم علی من الحق مثل الذی لی علیكم»
و نیز به دلیل این است كه او به عنوان انسان كامل و امام اول شیعیان می گوید و معتقد است كه حكمرانان، مالك قدرت و مالك جامعه نیستند، آنها فقط امانت دارانی هستند كه از سوی مردم برگزیده شده و باید پاسخگو باشند:
«كلكم راع و كلكم مسئول، فالامام راع و هُو مسئول»
و در جای دیگری می فرماید:
«و ان عملك لیس لك بطعمه و لكنه فی عنقك امانه» (نامه پنجم)
«مبادا پنداری حكومتی كه به تو سپرده شده است یك شكار و طعمه است كه به چنگت افتاده بلكه امانتی است كه برگردن تو گذاشته شده.»
امام علی حاكمان را اینچنین توصیف می كند:
«فانصفوا الناس من انفسكم و اصبر و لحوائجهم فانكم خزّان الرعیه و وكلاء الامه» (نامه ۵۱)
«به عدل و انصاف رفتار كنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نكنید كه شما گنجوران و خزانه داران مردم و نمایندگان [وكلای] ملت هستید.» (ترجمه شهید مطهری)
آیا ما تاكنون هیچ زمینه و تمهیدی فراهم ساخته ایم كه مردم بتوانند چنانكه امام علی(ع) خواسته است آزادانه و بدون ترس و مجازات سخن بگویند؟ امام (ع) كه نفرموده است مردم به شرطی می توانند وی را مورد انتقاد قرار دهند كه در خلوت و نهان باشد. او از مردم در ملاءعام دعوت به اظهار حقایق و نظرات شان می كند و حتی بالاتر از آن، می گوید:
«ای مردم مرا بر شما حقی و شما را بر من حقی است. حقی كه شما بر من دارید نصیحت كردن من به شماست و... و حقی كه من بر شما دارم نصیحت كردن من در حضور و غیاب، در خلوت و جلوت و نهان و آشكار است.
«یا ایها الناس انّ لی علیكم حقا و لكم عَلَیَّ حَق فامّا حقكم علی فالنصیحه لكم و... وِ امّا حقی علیكم فالوفاء بالبیعهِ و النصیحهُ فی المشهد و المغیب»
این همه تاكید از آن روست كه حتی یوسف پیامبر نیز دون شأن نبوت نمی بیند كه بگوید:
«ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی» (یوسف / ۵۳) و اگر قول مشهور مفسران را بپذیریم كه این گفته یوسف است و پیامبر اسلام آن را بازگو می كند، می نگریم كه این سخن را به صورت كتابی مقدس در سراسر جهان نیز می پراكنند و وهن اولیا و انبیا نمی دانند!ما اگر باب پاسخگویی و انتقاد را بگشاییم قهراً جلوی بسیاری از ناهنجاری ها از همین طریق گرفته خواهد شد. بدون شك نه تنها زمامداران كه تمام مقامات و فرد فرد شهروندان خط قرمز هستند بدین معنا كه هیچ كس حق اهانت، تخفیف و هتك حرمت آنان را ندارد و مرتكب آن مستوجب مجازات است اگر آنچه امام علی می فرماید نصب العین ما باشد و همگان بتوانند بدون بیم و هراس و با شهامت از همه مقامات سئوال و انتقاد كنند، جامعه ایده آل علوی تبلور خواهد یافت. هر كس كه تصمیمات او و حتی رفتار و كلام او اندك دخالت و تاثیری در زندگانی و سرنوشت مردم دارد باید به آنها پاسخگو باشد. چگونه دولتمردان می توانند سرنوشت شهروندان تعیین كنند بدون اینكه رای آنان را درباره خود بخواهند؟
گرچه شاید اطناب این مقال ملال آور باشد اما عشقبازی با سخن علی ملال ندارد. امام علی در فرمان حكومتی كه برای مالك اشتر و هم زمامداران آینده صادر كرد می فرماید:
اگر شهروندان۱ به تو گمان ستمگری برند، عذر و دلیلت را برای ایشان آشكار كن و با توضیح دادن، گمان های آنان را از خویش دور ساز زیرا در این كار، خود را به عدل و انصاف عادت و ریاضت می دهی و به شهروندان مهربانی می ورزی و با آنان دوست می شوی»
«و اِن ظَنَّتِ الرعیهُ بك حیفاً فأَصحولهم بعذرك و اَعِدل عنك ظنونهم بِأصحارِكَ فانّ فی ذلك ریاضهً منكَ لِنفسك و رفقاً برعتیك»
• استقلال قاضی
یكی از بخش های درخشان دیگر در نهج البلاغه دستورالعمل امام علی(ع) درباره نظام قضایی است كه موجب مباهات است. استقلال قاضی و نظام قضایی در بسیاری از كشورها توانسته است، بهانه ای برای ابرام احكام ناعادلانه شود، اما از دیدگاه امام علی قاضی فقط در صدور رای استقلال دارد یعنی نباید تحت فشار و تاثیر باشد نه اینكه در نقض قوانین و حقوق متهمان نیز مستقل است و این استقلال هم به معنای مصونیت در ارتكاب هر عملی تعبیر گردد.
امام علی(ع) در فرمان حكومتی خود به مالك اشتر در باب صفات قاضی كه بهترین تعریف از استقلال قاضی را نیز بیان كرده می نویسد:
برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین افراد را انتخاب كن، كسی را كه:
- كارها به او سخت نیاید (ناتوان نباشد و بتواند حكم دهد)
- نزاع كنندگان رای خود را بر او تحمیل ننمایند.
- در لغزش پایداری نكند و از بازگشت به حق هرگاه آن را شناخت درمانده نباشد (زیرا قاضی هم دچار لغزش در حكم می شود)
- نفس او مایل به طمع و آز نباشد (طمع مال، شهرت، مقام، قدرت و...)
- به اندك فهم و بدون كاربرد اندیشه كافی، اكتفا نكند (جست وجو كند تا منتهی درجه آنچه لازم است به دست آورد نه اینكه از قبل، تصمیم و نتیجه بررسی برای او مشخص باشد).
- در شبهات، تامل و درنگش از همه بیشتر باشد (در امور مشتبه تا حقیقت را به دست نیاورده حكم ندهد و احتیاط كند و این یكی از موارد اصل تفسیر به نفع متهم است)
- اهل حجت و دلیل باشد و بیش از همه در پی فراگیری حجت و دلیل باشد (نه اینكه دلایل متهم را نادیده بگیرد و یا وارونه كرده و علیه او به كار برد)
- كمتر از همه از مراجعه دادخواهان دلتنگ گردد.
- در آشكار ساختن حقایق امور، شكیبا باشد (به مطلب كه پی برد فوراً حكم را صادر كند و منتظر دستور نباشد كه این همان استقلال قاضی است)
- كسی باشد كه ستایش دیگران او را به خودبینی وامدارد.
- اغوا كردن او را به یكی از دو طرف مایل نگرداند.
امام علی(ع) پس از ذكر این صفات كه قهراً اگر خلاف آن در یك قاضی مشاهده شد نشاید كه آرام زمامداران بگیرند، می فرماید:
«قضات با این صفات كم به دست می آیند. پس از آن از قضاوت او بسیار خبر بگیر و وارسی كن (مبادا خطایی از او سر بزند كه نتوان جبران نمود _ فیض الاسلام) پس درباره برگزیدن قضات و صفاتی كه برای آنها برشمردم از هر جهت اندیشه كن»
«و اولئك قلیل تم اكثِر تعاهُدَ قضائِهِ... فانظر فی ذلك نظراً بلیغاً»
نكته شایان توجه این است كه امام می فرماید حاكم و ولی امور از آنجا كه قضاوت با حقوق مردم سروكار دارد باید مدام وارسی در كار قضاوت كند و خبر بگیرد زیرا امام می داند كه گناه قاضی به نام والی هم نوشته می شود. چگونه استقلال قاضی كه فقط در مرحله صدور رای است، می تواند تعمیم یابد و تعبیر به مصونیت گردد.
ممكن است گفته شود مراجع نظارتی این وظیفه را انجام می دهند! ولی باید این امر در عمل تحقق یابد و ملموس همگان باشد و بدین ترتیب نهادهای نظارتی افلیج نگردند.
قضات نباید خویشتن را به كانون هایی وابسته و پشت گرم یابند كه بتوانند نهادهای نظارتی را كم اهمیت سازند یا از قدرت نظارت آنها بگریزند و شهروندان باید بتوانند آزادانه به این مراجع نظارتی تظلم برند و شاهد رسیدگی و فقدان مصونیت ویژه قضایی و سیاسی باشند و طعم عدالت را در دولت اسلامی بچشند.• كدامین الگوی حكومت و قضاوت
در زمانه ای كه هیچ كس نمی دانست ماهیت جمهوری اسلامی چیست و نه متن و مانیفست مكتوبی و نه الگوی عینی در جهان وجود داشت، در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ امام خمینی در پاسخ خبرنگارانی كه می پرسیدند حكومت اسلامی چیست با ذكر مثال هایی، الگویی از حكومت اسلامی را نشان دادند كه مردم را شیفته می كرد و مردم برای استقرار چنان نظامی انقلاب كردند و به چنان الگویی در رفراندم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ بیش از نود درصد رای دادند. اگر امروز كراراً گفته می شود كه ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رای دادند و هنوز از آن مشروعیت یاد می كنند بایسته است بگویند مردم به كدام الگو رای دادند. امام خمینی طی سخنرانی به تاریخ ۱۷/۸/۱۳۵۷ برای نشان دادن «طرز حكومت اسلام» به ماجرای معروفی به عنوان مثال اشاره دارد كه پیامبر به عنوان رئیس حكومت خود را در معرض مردم گذاشت و گفت اگر هر كس حقی به او دارد یا ستمی از سوی پیامبر بر او رفته است حق خویش را بطلبد «یكی در بین اینها پا شد گفت شما یك شلاق به من زدی! گفت به او بیا عوض آن را بزن، گفت به اینجای من بیا عوض آن را بزن، [او] گفت نه من برهنه بودم. [پیامبر هم] برهنه شد، بعد رفت بوسید آنجا را... شما در حكومت های دنیا یك همچو حاكمی پیدا می كنید.» (كوثر ج ۲ ص ۲۰۲) در الگوی ارائه شده امام خمینی حتی اگر حاكم، پیامبر اولی العزم باشد به جای اینكه مردم از او شكایت كنند او خود را به معرض می گذارد و حتی جلوی دیدگان مردم می خواهد فردی كه مدعی است شلاقی از او خورده پیامبر را قصاص كند و تلافی نماید.
امام خمینی همچنین در سخنان ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ می گوید: «حضرت امیر در عین حالی كه ممالك كثیره ای تحت سیطره اش بود وقتی كه یك یهودی به او ادعا كرد، ادعا به یك سلطان وقت به یك امیر وقت كرد كه ایران و عراق و حجاز و مصر و همه اینها تحت سیطره اش بود، رفت پیش همان قاضی كه حضرت امیر او را قاضی كرده بود ادعا كرد كه فلان چیز از من است و پیش حضرت امیر است، قاضی خواست حضرت امیر را آمد نشست جلوی قاضی محاكمه كردند و حكم برخلاف حضرت امیر داد امیر منتهی یهودی مسلم شد به واسطه این جهت كردید وضع اینطوری است.» (كوثر ج ۳ ص ۳۸۸)
حكومتی كه امام خمینی وعده اش را داد این بود كه پیامبر و جانشین بلافصل او (از نظر شیعه) امام علی را در اوج قدرت و حكومت می توان با شكایت حتی یك یهودی محاكمه كرد و امام علی را محكوم ساخت آن هم توسط قاضی كه منصوب خود امام است. در همین محاكمه به محض اینكه قاضی، متهم خود (امام علی) را امیرالمومنین خطاب كرد امام وی را مورد عتاب قرار داد و گفت باید قاضی به متهم و شاكی به یك چشم نگاه كند و او اكنون متهم است نه حاكم.
اگر علی از ربوده شدن خلخال از پای یك زن یهودی گریست و مردن مسلمانی را به خاطر این ستم در سایه حكومت اسلامی، سزاوار دانست (امام خمینی این داستان را هم به عنوان نمونه دیگری از جلوه های الگوی حكومت اسلامی در سال ۵۷ ذكر كرد. كوثر ج ۳ ص ۵۹۶)
• رفع حجاب از رعیت
طبق آموزه های امام علی باید سخنان منتقدان را شنید و مستقل از فیلترهای اطلاع رسانی با آن مواجه گردید. امام علی(ع) می فرماید (به حاكمان):
«مبادا خویشتن را زیاده از شهروندان پنهان كنی زیرا عدم مواجهه مستقیم با آنان و عدم دسترسی شهروندان به حكمرانان (احتجاب الولاه عن الرعیه) شعبه ای از تنگی و نامهربانی و كم اطلاعی از امور و كارها است، نشان ندادن حكمران، خود را به شهروندان، اطلاع آنان را بر آنچه مربوط به اوضاع و احوال ملك و ملت است و از او پنهان بوده، پوشیده می سازد. در نتیجه نزد حكمرانان، كار بزرگ و كار خرد، بزرگ و نیكویی، زشتی و زشتی، نیكویی و حق و درستی به باطل و نادرستی آمیخته می گردد و والی و حكمران یك بشر است كه به كارهای مردم كه از او پوشیده می دارند آگاهی ندارد و حق را هم نشانه هایی نیست كه با آ نها انواع راستی از دروغ شناخته شود.»
«و امّا بعد هذا فلا تُطَوّلَنَّ احتجابك عَن رعیتك فِأنّ احتجابَ الولاه عن الرعیه، شعبه من الِضّیق و قِلَّه علم بالاهور و الاحتجاب منهم یقطَعِ عنهم علمَ ما احتجبوا دونَهُ فیصغُر عندهم الكبیر و یَعظُمُ و یقبَحُ الحَسَنُ القبیح و یشابُ الحقُّ بالباطلِ و انما الوالی بَشَر یعرفُ ما تواری عنه الناس به الامور ولیسَتُ علی الحقّ سماتُ تُعَرفُ بها ضروبُ الصدقِ من الكذب»
سیاق این فراز و كل عهدنامه به وضوح بیانگر این معناست كه مراد از رودررو شدن با شهروندان، حضور در اجتماعات كه رابطه ای یكطرفه است نمی باشد بلكه غرض، كشف امور و دست یافتن به اطلاعات و حقایق است كه آمیخته با باطل است. برای مثال هنگامی كه در رسانه ها می خوانید شهروندی از دادرسی های جانبدارانه می گوید، به جای اعتماد و اكتفا به آنچه متصدیان امر می گویند، باید از نزدیك سخن معترض را نیز شنید زیرا امام علی (ع) می فرماید: «واجعل لذوی الحاجات منك قسماً تفرغ لهم فیه شخصك و تجلس لهم مجلساً عاماً»
«پاره ای از وقت خویش را برای آنانكه مطالباتی و سخنی دارند قرارده كه در آن وقت، خویشتن را برای شنیدن سخن آنها و رسیدگی به خواسته هایشان كاملاً آماده و از هر كاری فارغ ساخته باشی، در مجلسی عمومی بنشینی تا همه به تو دسترسی داشته باشند.»
علی(ع) سفارش و تاكید می كند:
«پس درشت گویی مردم (زودی الحاجات) را تحمل كن و تندی و خودپسندی را از خویشتن دور ساز تا خدا درهای رحمتش را به روی بگشاید»
«... ثم احتمل الخرق منهم والعی و نج عنهم الضیق و الانف. یبسط الله علیك بذلك اكناف رحمه»
این سخن امام را شاعر به زبانی دیگر باز گفته است:
تو آنگه شوی پیش مردم عزیز
كه مر خویشتن را نگیری به چیز.
این كلام كه امام می فرماید حاكم قسمتی از برنامه اش را برای دیدار حضوری مردم و شنیدن عرایض آنان (نه سخنرانی كردن برای آنها) اختصاص دهد و می افزاید «و درشت گویی و تندی آنها را هم تحمل كن.» مستند به قرآن نیز هست زیرا به فرموده قرآن كریم اگر ستمدیده ای فریاد كند نیز اذنی است كه خداوند داده است و می فرماید: «خداوند دوست ندارد كسی با تندی و درشتی و گفتار به عیب بر سر خلق فریاد كشد مگر آن كسی كه ستمی به او رسیده باشد.»
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا مَنُ ظُلِم و كان الله سمیعاً علیما (نساء / ۱۴۸)
امام علی كه در دامان پیامبر اسلام پرورش یافته بود با خوارج كه دشنام های ركیكی در مرا و منظر مردم نثارش می كردند و تحقیرش می ساختند با وجود آنكه ولی امر مسلمین و دارای قدرت بود اما حرمت و حقوق آنان را نگه داشت و مواجب شان را از بیت المال قطع نكرد و تا زمانی كه شمشیر و سلاح علیه او نكشیدند و جنگ و غارت را آغاز نكردند حتی ذره ای از این رفتارها را با مخالفان خویش و مخالفان حكومت علوی نكرد.
امام خمینی در سخنرانی ۲۸/۸/۱۳۵۷ كه حكومت علی را به عنوان الگوی جاودان مطرح می سازد و می گوید: «اسلام كیفیت حكومت و برنامه حكومت را تعیین كرده» می فرماید: اصل مسئله ای كه حكومت باید یك حكومت عامل باشد و بین مردم هیچ ظلم نكند... در حكومت اسلامی اگر یك نفر مثلاً شخصی را كشت این را می گیرند و قصاص می كنند لكن یك سیلی اگر به او بزند كسی [به قاتل] آن یك سیلی باید انتقام كشیده [شود] برای اینكه این زاید بر آن مقدار است. یك روز حبس اگر كسی را حبس بكنند برخلاف نظام اسلامی است، [حبس] موارد خاصی دارد، گاهی حبس می شود.» (كوثر ج ۲ ص ،۳۴۴ ۳۴۵)
این همان سخنی است كه كراراً آیت الله شاهرودی نیز گفته اند «در قوانین اسلام زیر پنج مورد مجازات حبس وجود دارد در حالی كه در قوانین جزایی فعلی بیش از سیصد مورد مجازات زندان پیش بینی شده است.» (كیهان ۱۷ خرداد ،۸۰ ص ،۱۵ آقای بختیاری) مردم هنگامی كه به جمهوری اسلامی رای دادند به همان الگویی رای دادند كه امام خمینی ارائه داد، الگویی كه براساس آن باید حتی المقدور از اعمال مجازات زندان خودداری كرد. در قرآن كریم آمده است كه فرعون مصر رویایی دید و بزرگان و حكیمان دربار را گردهم آورد تا انجمن كنند و تعبیر خواب او بازگویند هنگامی كه آنان از تعبیر عاجز ماندند، شرابگزار شاه مصر كه چندی پیش هم بند یوسف بود به شاه گفت عالمی را می شناسد كه می تواند خواب او را تعبیر نماید. در آن روزگار (سه هزار و ششصد سال پیش) اینها جزء معارف و حكمت های زمان به شمار می رفت. هنگامی كه خادم شاه نزد یوسف رفت و از او تعبیر را شنید، فرعون به محض اطلاع از اینكه دانشمندی در زندان اوست، بدون تحقیق درباره صحت و سقم جرم انتسابی به او دستور داد آزادش كنند و حتی یوسف را به مقام صدراعظمی خویش و عزیز مصر گماشت زیرا فرعون نیز عار می دانست در حكومت او اندیشمندی در زندان باشد (مضمون سوره یوسف آیات ۴۳ تا ۵۰) فرعون مصر به محض اینكه شنید یوسف در زندان است دستور آزادی وی را صادر كرد اما یوسف از خروج از زندان استنكاف كرد و از شاه خواست كه نخست درباره جرم انتسابی به او تحقیق كند. شاه مصر همین كه تقاضای تحقیق را از یك زندانی دریافت كرد و دید او مدعی بی گناهی است فوراً دست به تحقیق زد و شاكی و شهود را شخصاً احضار و یوسف را نیز فراخواند تا دریابد او واقعاً بی گناه است یا گناهكار سپس او را به صدارت و معاونت خویش نصب كرد. (سوره یوسف آیات ۵۰ تا ۵۳)
اگر نقاری هست به سبب احتجاب است و عدم راهیابی آزاد همگان به خانه خویش در مجلس و دولت و... است به همین دلیل است كه امام علی می فرماید: حجاب رابطه ها را بردارید تا امور خرد، بزرگ و امور بزرگ، كوچك و حق، باطل و باطل، حق جلوه نكند.
«كل من علیها فان» قاعده ای است كه هیچ استثنایی نپذیرفته و حتی پیامبر اكرم كه از نظر مسلمانان، اشرف مخلوقات عالم است چشم از جهان فروبست. ما و شما نیز ماندگار نیستم.
بقا حق راست باقی جمله فانیست
بیانش جمله در سبع المثانی ست
اما سنت های ما می توانند بمانند.
پی نوشت:
۱ - تعمداً واژه شهروند را به جای رعیت به كار می برم. تحلیل و دلیل كافی برای این معادل گزینی در خصوص نهج البلاغه دارم كه این مقال را مجال بیان آن نیست.
عمادالدین باقی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید