پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به کتاب تنوع حیات ترجمه عبدالحسین وهاب زاده


نگاهی به کتاب تنوع حیات ترجمه عبدالحسین وهاب زاده
«بزرگ ترین ناآرامی های حوضه آمازون گاه با جرقه میرایی از نور در فراسوی افق آغاز می شود. در اینجا در كاسه گرد شب كه نوری از هیچ منبع انسانی به آن نمی رسد، توفان علامت پیش از هنگام خویش را می فرستد و سفر آهسته اش را به جانب بیننده ای آغاز می كند كه با خود می گوید: جهان در شرف تغییر است.» این چنین است توصیف ادوارد ویلسون، استاد كرسی فرانك بیرد در علوم و رئیس بخش حشره شناسی موزه جانور شناسی دانشگاه هاروارد، از شبی در حاشیه جنگل پر باران در شمال مانائوس در برزیل. ویلسون كه اكنون بیش از هفتاد سال دارد، مردی است بلند بالا و باریك اندام كه پشتش در اثر سال ها چشم دوختن به زمین در جست وجوی مورچه ها خمیده شده است. اگرچه او بیشتر عمرش را صرف مورچه ها كرده اما عمده شهرتش به خاطر كتاب «زیست شناسی اجتماعی: تلفیق نوین» در ۱۹۷۵ بوده است؛ اثری ژرف كه با توصیف رفتار اجتماعی از مورچه تا انسان موجب پیشرفت اندیشه تكاملی و اثبات یك مانیفست داروینی شد. او به تنهایی یكی از بنیادی ترین و گزنده ترین برهان های علمی قرن بیستم را پی ریزی كرده است. با آنكه او در ملكوت تكامل از جایگاه رفیعی برخوردار است اما حفاظت از یك زیستگاه در معرض خطر را به تدوین یك نظریه علمی مهم ترجیح می دهد. طرفه آنكه اكنون آخرین مكان های طبیعی این سیاره عملاً تبدیل به جزایری در دریای توسعه انسانی می شوند. حفاظت از حیات و تنوع زیستی آن هم در شرایطی كه در آستانه یك انقراض بزرگ ایستاده ایم، نبرد نهایی ویلسون است. او در كتاب كلاسیك سال ۱۹۹۲ خود یعنی «تنوع حیات» به تبیین وظیفه ما در حفظ اكوسیستم ها می پردازد. او با نثری بسیار ستودنی به ما می گوید كه حیات چگونه بر روی زمین شكل گرفته و چگونه گونه ها اینچنین متنوع شده اند و چرا امروز این تنوع شگفت انگیز در معرض تهدیدی قرار گرفته كه هیچ گاه در گذشته با آن روبه رو نبوده است. دانش عظیم و بیان شیوا و خردمندانه ویلسون در این اثر، ستایش بسیاری از دانشمندان و نشریات علمی را برانگیخت. اما شاید هیچ كس به اندازه استفن. جی گولد دیرین شناس و تكامل دان برجسته و مشهور ترین دانشمند آمریكا، از عهده بیان حق مطلب برنیامده باشد، آنجا كه می گوید: «ما نیازمند پیامبرانی هستیم تا روح های خفته را به لرزه درآورند و نگاه آنانی كه چشم دارند اما نمی بینند را به خود خیره سازند و اكنون «تنوع حیات» آمیزه ای استادانه و سر تا پا موفق از دانسته ها و آن رسالت پیامبرگونه را فراهم آورده است.» جای خشنودی بسیار است كه اثری اینچنین گرانبها با ترجمه ای دقیق و فنی آنچنان به فارسی برگردانده شده كه گویی هیچ چیز از شیوایی قلم ویلسون كاسته نشده است. تنوع حیات نخستین بار با ترجمه عبدالحسین وهاب زاده در سال ۱۳۷۶ توسط موزه آثار طبیعی و حیات وحش ایران به چاپ رسیده و اكنون بار دیگر به همت جهاد دانشگاهی مشهد تجدید چاپ شده است. ویلسون در آغاز كتاب ما را با خود به اعماق جنگل های آمازون می برد، همان جایی كه پس از چهل سال بازگشت مداوم به آنجا همچنان شیفته دیدار دوباره آن است. همان جایی كه با تعمق در آن درمی یابیم كه جهل ما درباره طبیعت و تنوع شگفت انگیز انواع موجودات زنده از گیاهان و جانوران گرفته تا قارچ ها و باكتری ها تا چه حد عمیق و ریشه دار است. آنجا است كه می فهمیم رازهای ناگشوده جنگل پرباران مبهم و دست نیافتنی است. اینان همچون جزیره هایی در پهنه باز نقشه های قدیمی و همچون پرهیب اشیای تیره ای هستند كه در دور دست دریا به اعماق آب فرو می رود، ما را به خود می خواند و جذبه های عجیب و غریب برمی انگیزد. این جنگل های پرباران با همه غنایشان از آخرین گنجینه های به جا مانده از تنوع زیستی اند. تنوع زیستی یا به اصطلاح دیگر «زی- گونگی» كلید نگهداری جهان به آن صورتی است كه می شناسیم. با عبور توفان در جنگل پرباران، زندگی در یك موضع محلی درهم می ریزد اما دوباره به سرعت می شكند؛ چرا كه اینجا زندگی هنوز به قدر كافی متنوع است. حیات همواره از آزمون های سخت، سربلند بیرون آمده است.در طول ادوار كهن زمین شناسی حیات در پنج حادثه عمده انقراض و حوادث بی شمار كوچك دیگر، كه در گوشه و كنار جهان رخ داده، كم توان شده اما پس از هر فروكش تنوع خود را حداقل تا سطح اولیه اش بازیافته است. اما برای جبران هر یك از این انقراض های بزرگ ده ها میلیون سال وقت صرف شده است و این هشداری است برای كسانی كه گمان می كنند آنچه كه انسان نابود می كند، طبیعت جبران خواهد كرد. شاید چنین باشد اما نه در محدوده های زمانی كه برای انسان معاصر مفهومی دارد و درست به همین خاطر است كه نمی توان برای هیچ ذره ای از تنوع حیات قیمتی متصور شد. تنها بایست آن را شناخت، قدر نهاد، برای حفظش جنگید و هرگز تسلیم نشد. نخستین گام در راه نجات تنوع بدون تردید شناخت ساختار آن است. از این رو بدون دانستن مفهوم گونه كه واحد بنیادی تنوع است و نحوه به وجود آمدن گونه های جدید و تشكیل اكوسیستم ها، نمی توان درك درستی از تنوع حیات به دست آورد و اینها دقیقاً همان موضوعاتی است كه ویلسون با دانشی شگرف و مثال هایی بدیع به آنها می پردازد. پس از آشنایی با سازوكار حیات نوبت به آن می رسد كه بدانیم این پدیده شگفت انگیز چگونه از مواد فیزیكی بی جان در زمینی كه سه میلیارد سال پیش تقریباً تهی از حیات بود، این همه تنوع ساخته است. در آن زمان لایه ازنی در هواسپهر وجود نداشت و تراكم مولكول های اكسیژن مولد آن رقیق تر از آن بود كه بتواند هواسپهر به وجود آورد، در نتیجه تابش های موج كوتاه فرابنفش بی محابا و بدون مانع به زمین می رسید.در این شرایط تنها موجودات ذره بینی در آب، ایمن از اشعه مرگبار، انبوه و فراوان بودند. منشاء گرفتن سلول های هسته دار واقعی تنها در حدود ۸/۱ میلیارد سال پیش بوده است. موجودات هسته دار در ابتدا تك سلولی و شبیه به تك یاختگان جانوری امروز و فرم های ساده تر جلبك ها بودند. اما به زودی انواع پرسلولی با هسته واقعی نیز از آنها به وجود آمد كه سلول هایشان به صورت بافت ها و اندام های مختلف سازمان یافته بود. با تمام اینها شكوفایی حیات پس از گذشت میلیون ها سال از شكل گیری اشكال ابتدایی در ۴۵۰ تا ۵۰۰ میلیون سال پیش رخ داد. در آغاز دوره كامرین رویداد اصلی تاریخ حیات به وقوع پیوست و آن افزایش انفجارآمیز در تنوع و جثه جانوران بود. در این هنگام انواع فراوان جانوران بزرگ كه با چشم غیرمسلح دیده می شوند به وجود آمد و تیپ های سازشی عمده در یك الگوی واگرایش، به همان صورتی تكامل یافت كه امروز می توان آنها را دید. صد میلیون سال بعد اولین گیاهان كه احتمالاً از جلبك های پرسلولی سرچشمه گرفته بودند به خشكی هجوم آوردند. حیوانات نیز به زودی به دنیای آنها وارد شدند؛ بی مهرگانی كه هنوز ماهیت آنها روشن نیست در خاك ابتدایی آن حفره و راهرو حفر می كردند. ۵۰ تا ۶۰ میلیون سال بعد گیاهان پیشاهنگ توده های فشرده و بوته زارهای كوتاهی به وجود آوردند. اولین عنكبوت ها، كنه ها، صدپایان و حشرات در بین گیاهان مذكور به وفور وجود داشتند. به دنبال آنها نوبت به دوزیستان و سپس خزندگان و پستانداران رسید. طی ۶۰۰ میلیون سال اخیر صرف نظر از انقراض های توده ای، روند «زی- گونگی» به طور كلی رو به بالا بوده است و سرانجام گونه بشر به عنوان آخرین محصول واگرایشی كه طی آن تنوع حیات به بالاترین حد همه زمان ها رسید، در قاره آفریقا پا به این جهان نهاد. با مشعل پرومته در دست و خودآگاهی و دانشی كه میراث خدایان بود. و همه چیز دگرگون شد. همراه با گسترش انسان از آفریقا به اوراسیا و نقاط دیگر حادثه ای كه آن را معادل انقراض های توده ای بزرگ، انقراض ششم نامیده اند، شروع شد. انسان به زودی بزرگترها، كندروها و خوشمزه ترها را مصرف كرد. در همه جا بسیاری از گونه های بومی به ویژه گونه های بزرگ جثه تر اندكی پس از رسیدن انسان منقرض شد. او اكوسیستم ها را با شكار بیش از اندازه گونه هایی كه تا پیش از آن هیچ تجربه ای از رویارویی با انسان نداشتند، ویران ساخت و با انتشار میكروارگانیسم های بیماری زا موجب انهدام اكوسیستم ها شد. انسان نزدیك به ۱۲۵۰۰ سال پیش كه در تاریخ زمین شناختی به اندازه یك چشم بر هم زدن هم نیست، در تعداد زیاد به آمریكای شمالی رسید و ماموت ها، ماستودون ها و بوفالوها را قصابی كرد.در یورش انسان به آخرین سرزمین های بكر، خواه یورش كهن سرخپوستان باشد به آمریكا، پولینزیایی ها به سراسر اقیانوس آرام، اندونزیایی ها به ماداگاسكار یا هلندی ها به سواحل موریس، هیچ دانش و هیچ اخلاقیاتی جلودار وی نبوده است. برای آنها دنیا به پهنه ای می مانست كه برای ابد و در فراسوی افق گسترده است. اگر پرندگان و پستانداران خوشمزه در سرزمینی محو شدند می توان آنها را در سرزمین بعدی یافت. آنچه اهمیت دارد غذای امروز است. مثال های بی شمار ویلسون از انقراض هایی كه انسان به ویژه در «نقاط داغ» تنوع زیستی به بار آورده حقیقتاً تكان دهنده است. منظور از نقاط داغ ۲۵ ناحیه ای است كه روی هم منطقه ای به وسعت آلاسكا، یعنی ۴/۱ درصد از سطح زمین را تشكیل می دهند اما ۶۰ درصد از گونه های جهان را در خود جای می دهند. به لحاظ نظری با حفظ این نواحی می توان بخش عمده ای از تنوع زیستی را نجات داد. اما دومین موج انقراض ششم كه به مراتب شدیدتر و پرداخته تر از موج نخستین است، در حدود ۱۰ هزار سال پیش با اختراع كشاورزی آغاز شد. كشاورزی به تنهایی دگرگونی های بوم شناختی بسیار شدید و اساسی را در كل تاریخ ۵/۳ میلیاردساله حیات به وجود آورد. با اختراع كشاورزی انسان دیگر مجبور نبود كه برای بقایش با سایر گونه ها ارتباط متقابلی داشته باشد. با این اختراع او توانست با مهارت بسیار سایر گونه ها را برای استفاده شخصی خود تحت كنترل درآورد. دیگر مجبور نبود كه تابع ظرفیت قابل تحمل اكوسیستم ها باشد و از این رو توانست جمعیت اش را به طرز بی رویه ای افزایش دهد. اكنون انسان نه با طبیعت بلكه خارج از آن زندگی می كند. تا پیش از كشاورزی انسان نیز مانند سایر گونه ها آشیان بوم شناختی خاصی را اشغال می كرد. اما این در مورد انسان های انقلاب پساكشاورزی كه پا را از اكوسیستم های محلی خود فراتر گذاشته اند، صدق نمی كند. ظاهراً برای توسعه كشاورزی رویارویی با اكوسیستم ها و تبدیل زمین به مكانی برای تولید یك یا دو محصول غذایی و نابودی سایر گونه های گیاهی بومی كه اكنون در ردیف علف های هرز قرار می گیرند و تمامی گونه های جانوری نه چندان اهلی شده كه اكنون آفت تلقی می شوند، اجتناب ناپذیر به نظر می آید. فعالیت های كشاورزی پوشش جنگل های استوایی را در ۱۹۸۹ به كمتر از نصف سطح اولیه اش رساند. هم اكنون نیز ۱۴۲ هزار كیلومترمربع در سال معادل ۸/۱ مساحت آن بریده و حذف می شود. این مقدار انهدام تقریباً دو برابر انهدام جنگل در ۱۹۷۹ بوده است و این مساوی است با نابودی سطحی به اندازه یك زمین فوتبال در هر ثانیه. این میزان نابودی زیستگاه چه آسیبی بر تنوع زیستی وارد می سازد. ویلسون با در نظر گرفتن محتاطانه ترین برآوردها كه با یكسویگی بسیار انتخاب شده تا نتیجه هرچه امیدواركننده تر به نظر آید، رقم گونه هایی كه همه ساله محكوم به انقراضی ابدی می شوند را ۲۷ هزار گونه تخمین می زند كه معادل ۷۴ گونه در هر روز و ۳ گونه در هر ساعت است. بدین ترتیب انسان با دخالت های خود در جنگل های پرباران استوایی و تنها از طریق كاستن از سطح جنگل، سرعت انقراض را بین هزار تا ده هزار برابر سرعت معمول آن بالا برده است. به این ترتیب واضح است كه ما اكنون در گیرودار یك تشنج انقراضی بزرگ از تاریخ زمین شناختی هستیم. و اما چرا باید این موضوع برای ما مهم باشد؟ چه تفاوت می كند اگر برخی از گونه ها و یا حتی نیمی از آنها از صحنه زمین محو شوند؟ با مرگ گونه ها سرچشمه های جدید اطلاعات علمی خواهد خشكید. ثروت های بالقوه زیست شناختی بزرگ منهدم می شود، دارو ها، محصولات كشاورزی و پزشكی، چوب، الیاف و خمیر گیاهان حفاظت كننده خاك، جایگزین های نفت و سایر محصولات و امكاناتی كه هنوز در راه است منتفی می شود. در بعضی از محافل رسم چنین است كه به كوچك ها و گمنام ها این كخ ها و علف های هرز وقعی نمی نهند و فراموش می كنند كه یك شب پره گمنام آمریكای لاتین، مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد كاكتوس نجات داده، كه گیاه پریوش قرمز درمان بیماری سرطان هاجكین و لوسمی لنفتیك كودكان را فراهم آورد، كه سرخدار پاسفیك امید قربانیان سرطان سینه و تخمدان شد و این سیاهه از پیش نیز به رغم تحقیقات محدود، طولانی و برجسته بوده است. برای فراموشكاران خوش خیال آسان است كه خدمات اكوسیستم ها به انسان را نادیده بگیرند. این سیستم ها، خاك را حاصلخیر و هوا را قابل تنفس می كنند، خدماتی كه بدون وجود آن بقای انسان بر روی این كره كوتاه و رنجبار است چرا كه انسان در چارچوب جوامع زیستی تكامل یافته و كاركرد های بدنی اش دقیقاً منطبق با ویژگی های محیط زیستی است كه پیش از او به وجود آمده. ما هنوز خود را به درستی نمی شناسیم و اگر فراموش كنیم كه دنیای طبیعی تا چه اندازه برای ما مهم است خود را از بهشت دورتر كرده ایم. شواهد حاكی از آن است كه از دست رفتن زی -گونگی نه فقط جسم بلكه روح ما را نیز به ورطه هلاك می كشد. از این رو در وهله نخست داشتن یك اخلاق زیست محیطی شرط احتیاط است. همچنان كه پی به اهمیت زی -گونگی می بریم لازم است تا هر جزء كوچك آن را نیز به عنوان ثروتی در نظر بگیریم كه برای آن قیمتی متصور نیست. چرا كه به صورت محصول میلیون ها سال تكامل در این لحظه و در این مكان قرار گرفته است و بایستی اهمیت آن برای مردم هر سرزمینی در حد زبان و فرهنگشان شناخته شود. نباید آگاهانه به انقراض هیچ نژاد و گونه ای رضایت داد بلكه باید از مرحله نجات صرف گونه ها پا را فراتر گذاشت و برای گسترش جمعیت های طبیعی و جلوگیری از اتلاف ثروت های زیست شناختی دست به تجدید حیات محیط های طبیعی زد. هدفی روح انگیز تر از شروع دوران احیای دوباره زی-گونگی متصور نیست، عصری كه در آن یك بار دیگر تنوع اعجاب آور زندگی وحش پیرامون ما درهم بافته و تنیده شود. ویلسون اینچنین با فصل اخلاق زیست محیطی كتاب خود را به پایان می رساند. او حرف آخر را زده است. اكنون تصمیم با ما است با مرور داستان حیات اكنون یك چیز را به خوبی می دانیم و آن اینكه حیات به طرزی باور نكردنی كش سان است و همیشه پس از انقراض های بزرگ خود را ترمیم كرده است. اما این تنها در صورتی بود كه عامل انقراض از میان برداشته شد. حال آنكه در مورد انقراض ششم، خودمان عامل بروز آن شده ایم. از این رو تنها دو راه پیش روی ما است. یا همچنان راهمان در جهت انقراض حیات را ادامه می دهیم یا ترجیحاً رفتارمان را همسو با اكوسیستم های جهانی كه خود همچنان بخشی از آنیم تعدیل می كنیم. راه دوم را باید پیش از آنكه انقراض ششم بیش از اینها باعث نابودی حیات شود، برگزینیم تا شاید حیات بتواند یك بار دیگر به وضع سابق خود بازگردد و ما را همچنان در دامن خود بپرورد.

طاهره رنجبر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید