پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خردورزی زن در اندیشه علی (ع)


خردورزی زن در اندیشه علی (ع)
ایشان در آن گفتار زنان را به "سست رأیی" و "نقصان عقل" متهم می‏كنند. در این باب چند سؤال مطرح است:
۱. آیا این جملات از علی علیه‏السلام صادر شده است؛ به عبارت دیگر آیا این سخنان واقعا از علی علیه‏السلام می‏باشد؟
۲. در صورت صحّت صدور، مراد علی علیه‏السلام از زنان كیانند؟ آیا زنان ویژه‏ای بوده‏اند؟ یعنی آیا این سخن به اصطلاح یك قضیه فی‏واقعه است؟ یا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد می‏باشد؟
۳. در صورتی كه نوع زن مراد باشد، آیا روایت درصدد بیان "فصل مقوّم" زنان می‏باشد؟ یا فقط شامل زنان عهد علی علیه‏السلام می‏باشد، و از شمول زمانی برخوردار نیست؟
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد تا همین دهه‏های اخیر برداشتی كه عموما از متون دینی درباره زنان می‏شد، "ناقص العقل" بودن ایشان بود و این ویژگی را جبلی و سرشت زن می‏پنداشتند چنان كه كشفی در تحفهٔ الملوك می‏نویسد: "زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه كه دارند و لازم خلقت و جبلّت ایشان است البته مرتكب بعضی از امور كه نباید بشوند می‏شوند"۱
برداشت مذكور، مؤلفه اصلی پارادایم حاكم (مرد سالاری) بر اندیشه‏های موجود در حوزه‏های علمی بود. لیكن، اخیرا به تبع تحولات ساختاری به نفع زنان، در كلیت اندیشه مذكور تشكیك صورت می‏گیرد؛ راستی چگونه می‏توان زنان ایرانی را كه در سال‏های اخیر در ورود به دانشگاه‏ها گوی سبقت را از مردان ربوده‏اند، به همان سهولت قبلی، كه اكثریت زنان بی‏سواد بودند، ناقص العقل نامید؟ جهت ابهام زدایی، ابتدا مفهوم "عقل" را در اندیشه امیرالمؤمنین علیه‏السلام تعریف نموده و سپس با استناد به شواهد تاریخی، متون دینی و نظریه‏های موجود، اندیشه ایشان را درباره خرد ورزی زنان تبیین كرده، و می‏كوشیم به سؤالات پیشین پاسخ دهیم.
مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‏السلام
به امام علیه‏السلام عرض شد: عاقل را برای ما توصیف كن! فرمود: "خردمند كسی است كه هر چیزی را در جای خود نهد".۲ تعریف فوق، تعریف مفهومیِ جامعی است كه همانند هر تعریف مفهومی دیگر، هنوز به حالت مشهود در نیامده است، فلذا ناچاریم شاخص‏هایی را كه ایشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بیان داشته‏اند متذكر شویم. تا مفهوم عقل برای خواننده، ملموس‏تر شود. از طرف دیگر، بود و نبود یكی از این شاخص‏ها در فرد یا گروهی نشانگر قوت یا نقص عقل آن فرد یا گروه می‏باشد.
الف. گفتار منطقی
علی علیه‏السلام فرمود: "از ویژگی خردمند آن است كه چیزی را نگوید كه امكان تكذیب آن داده شود".۳ خردمند منطقا به گونه‏ای سخن می‏گوید كه ضمن این كه صغراهای سخن متقن می‏باشد، از توالی صغری و كبری نتیجه به دست می‏آید و به لحاظ منطقی قابل تكذیب نیست برخلاف "كانا"۴ كه سخن وی سست و نشان دهنده كاستی خرد اوست.
ب. گفتمان استدلالی
علی علیه‏السلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گوید آن را با حكمت و مثال همراه سازد ولی احمق هرگاه سخن بگوید به دنبال آن سوگند یاد می‏كند".۵ خردمند ضمن این كه به گفتار منطقی توانایی دارد، برای صحت گفتار خویش به حكمت یعنی استدلال عقلی و مثال یعنی یافته‏های تجربی استشهاد می‏كند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالی تن می‏دهد. در مقابل، فرد احمق قسم می‏خورد یعنی از طرف گفت‏وگو می‏خواهد بدون استدلالِ منطقی ـ تجربی حرف او را بپذیرد، كه این شیوه گفتمان از نظر امام علی علیه‏السلام نشانه حماقت و بی‏خردی است.
ج. طرد باطل
"به علی علیه‏السلام گفته شد خردمند كیست؟ فرمود: كسی كه باطل را [از خود] براند".۶ خردمند نه تنها سخن بی‏پایه و اساس نمی‏گوید بلكه، سخنان بی‏منطق و باطل را همواره طرد می‏كند و تحت تأثیر القائات دیگران اقدام به باطل، از جمله گواهی دروغ و نظایر آن، نمی‏كند.
د. پیش بینی
علی علیه‏السلام فرمود: خردمندی به واقع رسیدن با ظن و تخمین و آگاهی یافتن به آنچه كه نیست با به كار بردن آنچه كه هست می‏باشد".۷ (العقل الاصابهٔ بالظن، و معرفهُٔ ما لم یكن بما كان)
طبق تعریف فوق، عقل یك فرآیند ذهنی است كه فرد به وسیله آن از معلوم به مجهول پی می‏برد و از مقدمات به نتیجه می‏رسد. پس مقصود علی علیه‏السلام از عقل همان خرد ریاضی است كه شخص عاقل را به حل معادلات ریاضی قادر می‏سازد. البته عقل توسعه یافته می‏تواند "مسائل اجتماعی" را نیز درك نموده و همبستگی‏ها را پیدا كند. ناگفته نماند، پیش گویی بدون استناد از شاخص‏های "خردورزی" نیست بلكه آینده‏نگریِ توأم با استدلال و پیش‏بینیِ همراه با برنامه از شاخص‏های عقل می‏باشد چرا كه واژه تدبیر در سخنان علی علیه‏السلام این ایده را رهنمون می‏سازد كه ایشان فرمود: "هیچ خِرَد چون اندیشیدن نیست".۸ البته شاخص‏های دیگری نیز در سخنان علی علیه‏السلام برای مفهوم عقل بیان شده است كه از ذكرش صرف نظر می‏شود. زیرا موارد مذكور، برای این مقال وافی به مقصود است. لیكن جهت روشن‏تر شدن مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‏السلام و كنكاش بیشتر به مقتضای موضوع ذكر چند نكته خالی از فایده نیست.
۱. عقل، غریزه خدادادی است كه خداوند در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت می‏گذارد. علی علیه‏السلام فرمود: "خرد، ذاتی و از ابتدای ولادت است".۹
۲. گرچه غریزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده ولی بدون تربیت به منصه ظهور نمی‏رسد. از دیدگاه علی علیه‏السلام ، عقل طی فرآیند تعامل اجتماعی قدرت بروز پیدا می‏كند، ایشان می‏فرمایند: "خردمندی با تعامل [اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... [ظهور پیدا می‏كند".۱۰ هم او می‏فرمود: "خردمندی غریزه‏ای است كه تجارب اجتماعی آن را می‏پروراند."۱۱
۳. افرادی كه از تعامل اجتماعی و تربیت انسانی محروم بمانند این غریزه خدادادی در وجود آنها به منصه ظهور نمی‏رسد۱۲، و حتی افراد عاقل نیز اگر تعامل با دیگر خردمندان را ترك نمایند در خردورزی ایشان كاستی ایجاد می‏گردد؛ چه این كه علی علیه‏السلام فرمود: "كسی كه از خردمندان حرف نشنود عقلش بمیرد"۱۳، فلذا توصیه می‏كنند: "با خردمندان چه دشمن، یا دوست، همنشین باش، زیرا خردمندی [آنها] بر خرد [تو] می‏افزاید."۱۴
متن سخنان علی علیه‏السلام در مورد زنان
علی علیه‏السلام بعد از جنگ جمل، كه به صحنه گردانی عایشه و به بهانه خونخواهی عثمان خلیفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتی توبیخ نموده است كه سید رضی قدس‏سره این عبارت‏ها را در خطبه هشتادم نهج‏البلاغه بیان نموده است:
"مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامی خرد آنان این بود كه گواهی دو زن چون گواهی یك مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیكانشان واپایید، و تا در كار زشت طمع نكنند، در كار نیك از آنان اطاعت ننمائید."۱۵ علی علیه‏السلام در وصیت‏نامه خویش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبی علیه‏السلام جملاتی را به زبان می‏راند كه متفرع بر "كاستی خرد زنان" می‏باشد. ایشان در فرازی از وصیت نامه می‏فرمایند: "بپرهیز از رأی زدن با زنان كه زنان سست رأیند، و در تصمیم گرفتن ناتوان، و در پرده‏شان نگاه‏دار تا دیده‏شان به نامحرمان نگریستن نیارد كه سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نیست از بیگانه كه بدو اطمینان نداری و او را نزد آنان درآری. و اگر چنان كنی كه جز تو را نشناسند، روا دار؛ و كاری كه برون از توانای زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهاری است لطیف و آسیب‏پذیر، نه پهلوانی است كارفرما و در هر كار دلیر، و مبادا در گرامی داشت ـ وی خود را ـ از حد بگذرانی تا او را به طمع افكنی و به میانجی دیگری وادار گردانی".۱۶ علی علیه‏السلام در فقره مذكور زن را گل بهاری دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وی سلب مسوؤلیت می‏نماید. البته همچنان كه لحن گفتار نشان می‏دهد، سخن از سلب مسوؤلیت است نه محروم داشتن، لیكن جملات فوق بیان روان‏شناختی علی علیه‏السلام درباره زن می‏باشد كه در ضمن بیان ویژگی روان‏شناختی زن، مدیریت وی را در خانه به مرد سپرده و شیوه اداره را نیز بیان می‏كند. و توصیه می‏كند كه مرد، ضمن اجتناب از واگذاری كارهای طاقت‏فرسا به زن، در گرامیداشت وی نیز از حد اعتدال خارج نشود كه موجب سوء استفاده باشد. توصیه دیگر "پرده نشینی" زن می‏باشد، به طوری كه زن با سایر مردان آمد و شد نداشته باشند. البته می‏دانیم كه نتیجه عدم "تعامل اجتماعی"، كاستی عقل زنان می‏باشد كه ایشان را از شایستگی مشورت نمودن می‏اندازد. زیرا همان‏طور كه قبلاً اشاره نمودیم از دیدگاه علی علیه‏السلام با "تجارت" و "تعامل اجتماعی" عقل به منصه ظهور می‏رسد.
نظریه‏های معاصر درباره خردورزی زناندرباره این كه آیا زن واقعا ناقص العقل است؟ و این كه این روایات به كدامین زنان معطوف است؟ اندیشه‏های مختلفی ارایه شده كه نگارنده این اندیشه‏ها را در چهار عنوان مقوله‏بندی نموده و به مستندات هر یك اشاره می‏كند.
الف: طرد روایات
برخی از نویسندگان همه روایات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگی و به اصطلاح مجعول می‏دانند و معتقدند این احادیث از سایر ادیان، مثل یهود و نصاری، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاری حاملان حدیث است. نویسندگانی چون قاسم امینی از جهان اهل سنت و ورود السبی و اخیرا جمیله كدیور این روایات را مجعول می‏دانند. جمیله كدیور صریحا آنها را جزو اسرائیلیات می‏داند.۱۷ این نظریه مستندات قرآنی "كاستی خرد زنان" را توجیه نموده و ترجمان دیگری را ارایه می‏كند. اعراب بت‏پرست معتقد بودند ملائكه دختران خدایند. قرآن كریم ضمن نفی پندار مذكور به دو ویژگی روان‏شناختی اشاره می‏كند.
"او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین" (زخرف۱۸) "آیا كسی را كه در لابه‏لای زینت‏ها پرورش می‏یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می‏خوانید)؟"
در آیه فوق به دو ویژگی زن، كه ساختار روحی وی را نشان می‏دهد اشاره شده است.۱۸
الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی.
ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری.
هر دو شاخص نشانگر كاستی عقل زنان می‏باشد، همچنان كه قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوری از دیدگاه علی علیه‏السلام از جمله شاخص‏های عقلانیت بود و ایشان تصریح داشتند كه عاقل سخنی نمی‏گوید كه امكان تكذیب آن داده شود. اندیشه‏ای كه درصدد طرد روایات و عدم پذیرش كاستی خرد زنان می‏باشد، آیه را به مقتضای مقصود تفسیر می‏كند و معتقد است آیه مربوط به زنان نیست، بلكه منظور از كسی كه در زیورآلات نشو و نما می‏كند و از حجت‏آوری عاجز است بت‏ها می‏باشد. مرسوم اعراب بت‏پرست این بود كه بت‏ها را تزیین می‏كردند و انواع زینت‏ها را به آنها می‏آراستند در حالی كه آن بت‏های تراشیده شده از سنگ، هیچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان كه حضرت ابراهیم با تبر همه بت‏های عهد نمرود را شكست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست می‏گویید خداست، از بت بزرگ بپرسید، در حالی كه می‏دانید بت سخن نمی‏گوید. این تفسیر را علامه طبرسی در قرن ششم هجری از اُبن زید نقل می‏كند.۱۹ این اندیشه توفیق كلی ندارد زیرا، روایات در این‏باره متواترند و طرد روایات متواتر۲۰ را اصولیون به سهولت نمی‏پذیرند، وانگهی این اندیشه در توجیه برخی از آیات قرآنی كه متفق علیه فقهاء می‏باشد توفیق حاصل نكرده است. از جمله آیه ۲۸۲ سوره بقره به صراحت گواهی یك مرد را معادل گواهی دو زن می‏داند كه در روایات با كاستی عقل زنان توجیه شده است.۲۱
ب: حمل روایات به مورد خاص
نظریه دوم، معتقد است احادیثی كه زنان را ناقص العقل می‏خواند درباره زنان ویژه‏ای صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‏البلاغه درباره عاشیه و زنان دیگری كه با وی همراهی نمودند، می‏باشد و به دیگر زنان تعمیم‏پذیر نیست. به عبارت دیگر "قضیهٔ فی واقعه" می‏باشد. شواهدی نیز بر گفتار فوق می‏توان یافت؛ از جمله علی علیه‏السلام در خطبه سیزدهم نهج‏البلاغه اهل بصره را با عبارات ذیل نكوهش می‏كند:
"سپاه زن بودید، و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ كرد و پاسخ گفتید، پی‏شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شكست. دو رویی‏تان شعار است..."۲۲ درپی خطبه سیزدهم، خطبه چهاردهم می‏باشد كه "سید رضی" در سر فصل آن می‏گوید، "و از سخنان آن حضرت است كه در این باب [یعنی نكوهش اهل بصره]" پس این خطبه نیز در نكوهش مردان شركت كننده در جنگ جمل می‏باشد، كه علی علیه‏السلام در این خطبه ایشان را "سبك عقل" می‏خواند: "سرزمین شما به آب نزدیك است، و دور از آسمان، خردهایتان اندك است و سفاهت در شما نمایان؛ نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شكار حمله كنندگان".۲۳ به همان نحو كه علی علیه‏السلام زنان اصحاب جمل را به كاستی عقل منتسب می‏كند مردان ایشان را نیز سبك عقل و سفیه می‏خواند. پس چرا از گفتار علی علیه‏السلام در مورد زنان قانون كلی استنتاج می‏شود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می‏گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی‏كند كه بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود؟ بانوان محترم نباید از عبارات امیرالمؤمنین علیه‏السلام در خطبه هشتاد مبنی بر كم‏خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی علیه‏السلام در نكوهش مردان اصحاب جمل۲۴ به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می‏باشد، در حالی كه نقش زن در آن فتنه برجسته‏تر بود. این نظریه، در تجزیه و تحلیل روایات به مفاهیم مورد نظر اصحاب تأویل، از جمله تأثیر متن در ادراك، تأكید می‏ورزد. گارفیكل در این زمینه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به كار می‏گیرد كه تأكیدی بر تأثیر زمینه صدور گفتار به معنی بخشی آن كلام می‏باشد.۲۵ در توضیح بیشتر برداشت مذكور، به یك مثال كه مربوط به زنان و از گفتارهای علی علیه‏السلام می‏باشد بسنده می‏شود. علی علیه‏السلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"۲۶ یعنی: چندان كه طاقت دارید خودرا از زنان باز دارید. جمله فوق، اگر از زمینه صدور تجرید گردد مفهوم عام خواهد داشت كه دستور دوری گزیدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحیه علی علیه‏السلام صادر گردیده است. در حالی كه سید رضی مؤلف نهج‏البلاغه می‏گوید كه: جمله مذكور، زمانی بیان شد كه ایشان سپاهی را مشایعت می‏كرد كه می‏بایست با سرعت تمام و در مدت زمان كم به دشمن می‏تاخت. پس این دستور، یك دستور موردی ویژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگی، بلكه عملیات ویژه‏ای كه چندان طول نمی‏كشید، می‏باشد، چه این كه شواهد تاریخی نشان می‏دهد كه لشكریان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جنگ‏ها زن‏ها را به همراه می‏بردند.۲۷این نظریه نیز توفیق كلی حاصل نكرده است زیرا حمل همه روایات مربوط به كاستی خرد زنان به موارد خاص (قضیه فی واقعه)، گرچه در برخی موارد از جمله سخنان علی علیه‏السلام در خطبه هشتاد صدق می‏كند، ولی در برخی موارد همانند وصیت علی علیه‏السلام به امام حسن علیه‏السلام با زمینه صدور آنها سازگاری ندارد. علی علیه‏السلام در این وصیت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأی می‏خواند كه یكی از شاخص‏ها كم خردی می‏باشد و می‏دانیم معمولاً وصیت فارغ از مورد، و جوهره اندیشه وصیت كننده می‏باشد، همچنان كه امیرالمؤمنین علیه‏السلام این سخنان [وصیت‏نامه] را حاصل مطالعه خویش در طول تاریخ و زبده تفكراتش می‏پندارد.علاوه بر این، آیات قرآنی را كه طبق برداشت اكثریت مفسرین ناظر به كم خردی زنان می‏باشد به سهولت نمی‏توان حمل به مورد نمود. ناگفته نماند، دستور پرهیز از مشورت با زنان، با كم خردی ذاتی زنان ملازمه ندارد زیرا اطلاق دستور مذكور در اندیشه حضرت مقید شده است. علی علیه‏السلام فرمود: "بپرهیز از مشورت با زن‏ها مگر زنی كه كمال عقل او به تجربه رسیده است".۲۸ از جمله فوق چنین برمی‏آید كه وصیت امام علیه‏السلام به فرزندش حسن مجتبی علیه‏السلام عمومیت ندارد بلكه معطوف به اكثریت غالب می‏باشد و زنانی كه از زر و زیور دنیا اعراض كرده و تعقل پرداخته‏اند، مانند مردان شایسته مشورت می‏باشند.
ج: حمل روایات به زنان عصر صدور
اندیشه سومی كه متصور است، این است كه بگوییم روایات مربوط به ناقص‏العقل بودن زنان معطوف به واقعیت خارجی عصر ائمه علیه‏السلام می‏باشد. چرا كه در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعی و حضور در صحنه‏های اجتماعی محروم بودند و همچو زنانی رشد عقلانی نداشتند. زن قبل از اسلام هم‏چون برده‏ای بود در اختیار پدر كه فروش آن جایز، و ازدواج نیز به منزله خرید رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلكه از هرگونه حقوق اجتماعی محروم بود.۲۹ همان‏طور كه قبلاً آوردیم، عقل از دیدگاه علی علیه‏السلام یك موهبت غریزی است ولی بدون تجارب اجتماعی به فعلیت نمی‏رسد. در عصر صدور روایات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان كمتر بود گرچه زنانی یافت می‏شد كه امكان داشت از سایر مردان عاقل‏تر باشند ولی قوانین روی عناوین كلی كه در برگیرنده اكثریت می‏باشد وضع می‏گردد. فلذا احادیث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعیت خارجی بوده و از واقعیت بیرونی خبر می‏دهد و درصدد بیان فصل مقوم زنان نمی‏باشد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل می‏كند ما با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودیم و ایشان درباره آیه ۲۸۲ سوره بقره با ما گفتگو می‏كرد كه ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، من پیك زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست كه خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر این كه شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می‏باشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان می‏باشد، و حوا مادر زنان و مردان می‏باشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می‏شود كه درباره "گواهی" و "میراث" دو زن برابر یك مرد قرار می‏گیرد؟ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: ای زن، این حكم از جانب خداوند عادل و حكیم می‏باشد كه از حق تجاوز نكرده و ناروا حكم نمی‏دهد و از ممنوعیت شما سود نمی‏برد با علم خویش امور را تدبیر می‏كند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یك از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی‏خواند، و زیرا شما زیاد نفرین می‏فرستید و ناسپاسی فامیل می‏كنید. هر یك از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می‏گذرانید كه از نیكی وی بهرمند می‏شوید. وقتی مرد دست تنك شد یا كار به مخاصمه كشیده شد، زن می‏گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ادامه می‏افزاید، هر زنی كه این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی كه از ناحیه این نقصان به وی می‏رسد باید صبر پیشه كند كه خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست كه زنی پست‏تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته‏ای مگر در مقابل مردی شایسته‏تر از او وجود دارد.۳۰ داستان فوق كه از زبان علی علیه‏السلام نقل گردید حاوی نكات ارزنده‏ای می‏باشد:
۱. رسول خدا علیه‏السلام تعمیم ناروا، و این كه زن با یك دعوا به شوهر بگوید: من هرگز در تو خیری ندیدم، را شاخص كم خردی زنان می‏داند زیرا این جمله با توجه به سابقه زندگی قابل تكذیب می‏باشد.
۲. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این اوصاف را وصفِ همه زنان نمی‏داند. و زنانی را كه فاقد این ویژگی‏ها بوده اما محكوم قوانین اجتماعیِ معطوف به اكثریت هستند، به صبر و شكیبایی دعوت می‏كند.
۳. بالاخره، رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تصریح می‏كند كه در زمان وی میانگین عقول زنان كمتر از میانگین عقول مردان می‏باشد، پس سخن از میانگین آماری است و چه بسا زنی كه نه تنها از شوهرش، بلكه از اكثریت مردان عالم، عاقل‏تر بود.به تعبیر عمر رضا: "همانا تمایزات جسمی، روانی و عقلی، بر هر مرد و زنی صدق نمی‏كند، بلكه یك قاعده تفاضلی و تقریبی است كه استثنا در آن زیاد است همچنان كه استثناهای قواعد احتمالی زیاد است".۳۱
۴. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏پذیرد كه كم خردی ویژگی ذاتی زن نیست و اگر ویژگی ذاتی نباشد ممكن است با تربیت اجتماعی برطرف گردد. هم‏چنان كه شواهد تاریخی نشان می‏دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانیت یكسانی برخوردار نبوده‏اند؛ هیچ محققی نمی‏تواند زن معاصر ایرانی را با زنان دوره قاجار كه از نعمت سواد محروم بودند یكسان بداند. برخی از محققین از مجموع روایات درباره زنان همان نتیجه‏ای را برداشت نموده‏اند كه ما از روایت فوق استظهار نمودیم. آیهٔ‏اللّه‏ جوادی آملی در تفسیر آیه ۱۸، سوره زخرف كه به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره می‏كند، می‏نویسد: وصف ذاتی و لایتغیر زن این نیست كه سرگرم حلیه و زیور بوده و در احتجاج‏های عقلی و مناظره‏های علمی و نیز مخاصمه‏های دفاعی غایب و محروم باشد، پس آیه مباركه در صدد تبیین حقیقت نوعی زن و بیان فصل مقوم وی نیست كه با تغییر نظام تربیتی دگرگون نشود."۳۲ دیدگاه‏هایی كه در سال‏های اخیر، به ویژه در برابر مدعیات زنان ارایه شده‏اند، گرچه به لحاظ حقوقی تفاوت‏هایی را میان زن و مرد قائل هستند لیكن به لحاظ شناختی به نفع زنان می‏باشد. آیهٔ‏اللّه‏ آذری قمی نیز دو ویژگی زن را قابل رفع و، به عبارت دیگر، پدیده تاریخی می‏انگارد.۳۳ به نظر می‏رسد می‏توان نتیجه گرفت كه دیدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامی ایران دستخوش تغییرات جدی درباره زنان گردیده است، و پیش‏بینی می‏شود ایستارهای شناختی، تغییرات حقوقی را درپی داشته باشد.د: زن ناقص العقل بالفطرهٔ
این اندیشه كه سابقه دیرینه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است كه زن را خدایش به گونه‏ای آفریده كه خِرَد وی هرگز به كمال نمی‏رسد، و كم خردی ذاتی و فصل مقوم زن می‏باشد و احكام و حدود شرعیه بر همین اساس پایه‏گذاری شده است. زنان از برخی تكالیف معذور و از برخی سمت‏ها محروم گشته‏اند "چون كه كمیت و كیفیت تكالیف به قدر كمیت و مرتبه عقل مكلف است و زنان را به جهت عقل‏داری و عبادت خلق‏گذاری نفرموده‏اند".۳۴ در توجیه نظریه مذكور، چندین رویكرد ارایه شده كه اجمالاً به دو رویكرد اشاره می‏شود.
۱. رویكرد زیستی
این رویكرد در صدد است تا با ابتناء كردن قوانین تشریعی و دیدگاه‏های نظری بر وقایع تكوینی، به آنها ابدیت بخشیده، و آراء تبعیض‏آمیز را ابدی و عادلانه وانمود سازد.
عمر رضا كحالهٔ در كتاب "المرأهٔ فی القدیم و الحدیث"، تفاوت‏های اندامی زن و مرد را مبین نابرابری دماغی ایشان می‏پندارد:
ـ جمجمه زن كوچكتر و باریك‏تر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین ۲۰ تا ۶۰، ۱۶۲ الی ۱۶۴ گرم كمتر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین ۶۰ تا ۹۰، ۱۲۳ الی ۱۵۸ گرم كمتر از مرد می‏باشد.
ـ متوسط وزن نوزاد پسر ۳۲۵۰ گرم و نوزاد دختر ۲۹۰۰ گرم است. ـ حرارتی كه از جسم مرد تولید می‏شود در حالت استراحت ۵ الی ۸ درصد در سن مشابه از زن بیشتر است.
ـ نیروی زن در خلال سن ۲۵ الی ۳۰، ۳۲ نیروی مرد در همین سن می‏باشد.
ـ حنجره زن از حنجره مرد كوچكتر و تارهای صوتی وی نیز متفاوت است.
ـ ستون فقرات زن كوتاهتر است.
ـ خون مرد سنگین‏تر از خون زن است و آب در خون زن بیشتر از آب در خون مرد است.
ـ نبض زن در حدود ۸ الی ۱۲ بار در دقیقه بیشتر از مرد می‏زند.
ـ حجم قلب مرد بیشتر از حجم قلب زن است، ولی گردش خون تفاوت ندارد.
ـ عصب زن زودتر منفعل می‏شود و بیشتر متأثر می‏گردد.
عمر رضا، تفاوت‏های روان‏شناختی و عقلی را مبتنی بر تفاوت‏های زیستی نموده، نتیجه می‏گیرد، همان‏طور كه مردها از نظر زیستی نسبت به زنان تفوق دارند به لحاظ عقلی نیز تفوق دارند.۳۵
۲ . رویكرد تاریخی
رویكرد دوم با مطالعه مناسبات اجتماعی مابین زن و مرد، مناسبات گذشته را دال بر مناسبات كنونی و آینده ایشان می‏داند. به عبارت دیگر این رویكرد، گذشته زن را به حال و آینده فرافكنی می‏كند. جمال محمد فقی، می‏گوید:"مزاج مرد اقوی، اكمل، اتم و اجمل از زن می‏باشد كه یك فضیلت فطری است. مزیت فطری مرد بر زن، قوت عقل می‏باشد؛ هم‏چنان كه می‏بینید، اكثر كشفیات مال مردان است حتی خانم ماری كوری نیز شاگرد همسرش پییركوری بود".۳۶ استدلال بر محرومیت زنان از برخی مناصب اجتماعی نیز ناشی از همین رویكرد است كه، مثلاً طبق مفاد آیه ۳۴ سوره نحل، و آیه ۹ سوره انعام، هیچ زنی به مقام پیامبری نرسیده است: "ما ارسلنا من قبلك الارجالا نوحی الیهم" (نحل، ۴۳) (ما نفرستادیم پیش از تو، مگر مردانی را كه وحی می‏كردیم به سوی ایشان). "ولو جعلناه ملكا لجعلناه رجلاً و للبسنا علیهم ما یلبسون" (انعام، ۹) (ما اگر رسول را فرشته‏ای قرار می‏دادیم، ناگزیر او را هم به صورت مردی می‏فرستادیم و هر آینه مشتبه می‏كردیم، چیزی را كه بر خود و مردم مشتبه می‏كنند). علامه در المیزان می‏گوید: "لجعناه رجلا" و نفرمود: "لجعلناه بشرا" برای این بود كه بشر شامل مرد و زن هر دو می‏شود؛ رجل گفت تا ـ به طوری كه بعضی‏ها گفته‏اند ـ اشاره كند به این كه غیر مرد پیغمبر نمی‏شود"۳۷ این رویكرد با چالش‏های عدیده‏ای روبرو است. دیدگاه‏های جدید مساوات طلبانه، ناقص‏العقل‏بودن فطری‏زنان را به شدت‏نفی می‏كنند و معتقدند اگر در زمان‏های گذشته زن نتوانسته‏است استعداد خویش را بروز دهد،به خاطر مناسبات ظالمانه اجتماعی‏بوده است. توجیهات علمی این رویكرد نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. منتقدین معتقدند اگر تحقیقات علمی در حل معمای زن توفیق حاصل نماید بحث‏های ایدئولوژیك دامن می‏كشد در حالی كه این بحث هنوز در حوزه مذهب، فلسفه، علوم اجتماعی، از زمره بحث‏های جدی است و اغلب صبغه ایدئولوژیك نیز به خود می‏گیرد. فلذا نظریه چهارم در برگشت دادن تشریع و ایده‏های نظری به تكوین ناكام بوده است. دكتر شریعتی می‏نویسد:
"مسأله زن، چه از نظر احساس چه از نظر اجتماع، همچنان در قرن ما مطرح است و چون "علم" هنوز نتوانسته است آن را حل كند، خواه ناخواه، در مرحله "عقیده" مانده است و بنابراین، همچون همه مسایلی كه هنوز علم پاسخی قاطع بدان نداده است، ناچار فلسفه، دین، سنن، پسند و یا نیاز آن را تفسیر و توجیه می‏كند"۳۸خلاصه و نتیجه‏گیری
در پاسخ به سؤالات مطروحه در ابتدای مقاله، چهار نظریه مطرح گردید كه فهم برخی از آنها نیاز به تحلیل مفهوم عقل داشت از این‏رو قبل از پرداختن به آن نظریات، به مفهوم عقل پرداخته شد كه عقل یك فرآیند اجتماعی است كه بذر آن در نهاد انسان كاشته شده است، ولی جامعه آن را آبیاری می‏كند و هر شخصی یا گروهی كه از تعامل اجتماعی محروم بماند عقلانیت در وی رشد نمی‏كند. به گواهی تاریخ، زنان عصر ائمه علیهم‏السلام بنا به سنت دیرینِ قبل از اسلام، از شركت در مجامع عمومی و تعامل اجتماعی محروم بودند به همین سبب فرآیند عقل در آنها به كمال نرسیده بود؛ فلذا در ادبیات اسلامی سخنانی درباره آنها گفته شده است كه امروزه اندیشه‏های مساوات طلب آنها را برنمی‏تابد و درصدد تصحیح آن برداشت‏ها و آراء است. نگارنده اندیشه‏های موجود را تحت عنوان چهار نظریه مقوله‏بندی نمود كه هر كدام گوشه‏ای از واقعیت را نمایان می‏سازد. ایده طرد روایات گرچه در مواردی كه سند احادیث ضعف دارد راهگشا است لكن علاج نهایی نیست زیرا برخی از گزاره‏های قرآنی نیز احادیث را تأیید می‏كنند؛ فلذا به ضرس قاطع نمی‏توان گفت: این جملات از علی علیه‏السلام صادر نشده است. حمل روایات به موارد خاص (قضیه خارجیه) در پاسخ به سؤال دوم مطرح گردیده كه به زعم نگارنده توفیق كلی نداشته و در همه موارد صدق نمی‏كند، فلذا چنان احادیثی نوع زن در برابر نوع مرد را مورد هدف قرار می‏دهند. داستانی كه علی علیه‏السلام درباره گفتگوی زنی كه خود را نماینده زنان معرفی می‏كرد با رسول خدا علیه‏السلام ،این رأی را به وضوح برجسته می‏سازد. اما در پاسخ به سؤال سوم مبنی بر این كه آیا زنان كنونی نیز مشمول این احادیث هستند یا نه؟۳۹ باید گفت این یك سؤال مصداقی است. طبق تعریف، عقل یك فرآیند اجتماعی است كه با تجربه و تعامل پرورش می‏یابد. در هر عصری كه زنان به درجه‏ای از رشد عقلانی برسند كه تفاوت نوعی با مردان نداشته باشند، تخصصا از شمول احادیث خارج می‏گردند. به عبارت دیگر اصلاً آن‏گونه روایات معطوف به چنین جامعه‏ای نیست. اما این كه میزان عقلانیت زنان فلان كشور یا فلان منطقه در چه سطحی است؟ سؤالی است كه باید پاسخ آن را از عرف و عقل سلیم جویا شد. اندیشه مساوات طلب، با رویكرد نظری سوم سریعتر به مقصد خواهد رسید، گرچه رویكرد نظری چهارم كه به تمایز شناختی و حقوقی زن و مرد پای می‏فشارد هنوز به قوت خود باقی است و در استفاده معتقدات علمی و شواهد تاریخی دست كمی از دیگر اندیشه‏ها ندارد. نتیجه رویكرد سوم در صورت حصول، چنین خواهد بود كه درست است احادیثی از علی علیه‏السلام درباره كاستی عقل زنان صادر شده است ولی گفتار ایشان معطوف به قضیه خارجیه است یعنی زنان آن روزگار مشمول این احادیث بودند ولی در شمول این احادیث در مورد بانوان عصر كنونی تردید وجود دارد.

پاورقیها:
۱۶. شهیدی، همان، ص۳۰۷، نامه ۳۱ نهج‏البلاغه. ایّاك و مشاورهٔ النّساء فانّ رایهنّ الی أفنٍ و عزمهن الی وهنٍ. و اكفف علیهنّ من ابصارهنّ بحجابك ایّاهنّ فانّ شدهٔ الحجاب ابقی علیهنّ، و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالك من لایوثق به علیهن، و ان استطعت أن لا یعرفن غیرك فافعل. و لا تملّك المرأهٔ من امرها ماجاوز نفسها فانّ المرأهٔ ریحانهٌٔ و لیست بقهرمانهٍٔ و لا تعد بكرامتها نفسها، و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها.
۱۸. علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد موسوی، ج۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول ۱۳۶۳، ص۴۱۵.
۱۵. شهیدی، همان، ص۵۸، خطبه هشتاد نهج‏البلاغه. معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول. فاما نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاهٔ و الصیام فی ایام حیضهنّ. و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرجال. و اما نقصان عقولهنّ فشهادهٔ امرأتین كشهادهٔ الرّجل الواحد. فاتقو اشرار النساء. و كونوا من خیارهنّ علی حذرٍ و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنكر.
۱۱. همان، ص۳۴۱، قال علی علیه‏السلام : العقل غریزهٔ تربیها التجارب.
۱۷. كدیور، جمیله، زن، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص۵۷.
۱۴. ابن ابی الحدید، همان، ص۳۱۲ قال علی علیه‏السلام : جالس العقلاء اعداءً كانوا او اصدقاءً فان العقل یقع علی العقل.
۱. كشفی، سید جعفر، تحفهٔ الملوك، چاپ سنگی، كتابخانه آیهٔ‏اللّه‏ نجفی مرعشی، برگ ۸۱، تحفه ۹۵ [طریقه سلوك با جماعت زنان]
۱۳. ناظم زاده، همان، ص۴۰۹، به نقل از كنزالفوائد، ج۱، ص۱۹۹: قال علی علیه‏السلام : من ترك الاستماع من ذوی العقول مات عقله.
۱۲. الف: گیدنز، آنتونی، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص۴۹۹. ب: رفیع‏پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران، شركت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۴۲.
۱۹. طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بروت، دارالمعرفت، ج۹، چاپ دوم، ۱۴۰۶ ه··.ق، ص۶۶.
۱۰. ابن ابی الحدید، همان، ص۲۹۷، قال علی علیه‏السلام : العقل یظهر بالمعامله.
۲۷. محمدابن عمر واقدی، مغازی [تاریخ جنگ‏های پیامبر]، ترجمه محمود مهدوی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۹.
۲۱. الف: و استشهدوا شهیدین من رجالكم فان لم یكونا رجلین فرجلٌ و امرأتان ممّن ترصون من الشهداء ان تضل احداهما فتذكر احدایهما الاخری (بقره، ۲۸۲) ب: علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات علمی، ج۶، ص۱۰۱ (باب ۳۳، ش۲)
۲۴. اصحاب جمل به افراد شركت كننده در جنگ جمل اطلاق می‏شود كه عایشه همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زنان همراه او در آن جنگ نقش اساسی داشتند.
۲۳. همان، ص۱۶. ارضكم قریبهٌٔ من الماء، بعیدهٔ من السماء، خفّت عقولكم و سفهت حلومكم فانتم غرضٌ لنابلٍ، و اكلهٔ لآكل و فریسهٌٔ لضائلٍ.
۲۵. ساروخانی، باقر، روش‏های تحقیق در علوم اجتماعی، ج۱، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص۱۸۴.
۲۰. منظور تواتر اصطلاحی نیست بلكه كثرت مراد است.
۲۸. علامه جعفری، محمد تقی، تفسیر نهج‏البلاغه، ج۱۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص۳۰۲. علی علیه‏السلام : ایاك و مشاورهٔ النساء الامن جزّیت بكمال عقل، نقل از بحار، ج۱۰۳، ص۲۵۳، با مأخذ ۱۵ متن وصیت مقایسه شود.
۲۲. شهیدی، همان، ص۱۵.
۲۶. شهیدی، ترجمه نهج‏البلاغه، همان، ص۴۰۷.
۲. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج‏البلاغه، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۳، ص۴۰۰، حكمت ۲۳۵ علی علیه‏السلام : قیل له علیه‏السلام صف لنا العاقل فقال علیه‏السلام هو الذی یضع الشئی مواضعه.
۲۹. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۰، عمر خلیفه دوم می‏گوید: "واللّه‏ ان كنا فی الجاهلیه مانعد للنساء امرا حتی انزل اللّه‏ تعالی فیهنّ ما انزل و قسم لهنّ ما قسم"
۳۵. كحالهٔ، عمر رضا، المرأهٔ فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله، (۱۳۹۹ه·· ـ ۱۹۷۹م)، ص۲۲.
۳۸. علی،شریعتی،هویت‏وحقوق‏زن‏در اسلام، تهران، انتشارات میلاد، چاپ سوم، ۱۳۵۸، ص۱۳.
۳۴. سید جعفر كشفی، همان، برگ ۸۰، (تحفه ۹۵).
۳۲. جوادی آملی،عبداللّه‏،زن‏در آیینه جمال‏و جلال،قم،مركز نشر اسراء،چاپ‏دوم،۱۳۷۶،ص۵۴.
۳. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‏البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۲۰، چاپ دوم، (۱۹۶۷م-۱۳۸۷ه·· )، ص۲۸۹. قال علی علیه‏السلام : من صفهٔ العاقل الاّ یتحدث بما یستطاع تكذیبه فیه.
۳۰. علامه مجلسی، همان، ج۱۰۴، ص۳۰۶.
۳۶. جمال محمد فقی، الباجوری، المرأهٔ فی الفكر الاسلامی، عراق، دارالفكر، ج۲، (۱۴۰۶ه·· ـ ۱۹۸۶ م)، ص۴۶.
۳۷. المیزان، همان، ج۷، ص۳۵.
۳۱. "قصاری القول ان الفروق الجسمانیه و النفسیه و العقلیه، لا تصدق علی كل رجل و كل امرأهٔ، بل هی نتیجه احتمالیه و تقریبیهٔ، یكثر شذوذها، كما یكثر شذوذ اكثر القواعد الاحتمالیه" كحاله، عمر رضا، المرأهٔ فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله (۱۳۹۹ه·· ، ۱۹۷۹م)، ص۲۲.
۳۹. علامه جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج۱۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۱، صص۳۰۲-۲۸۴.
۳۳. آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، قم، بخش تحقیقات دفتر آذری قمی، چاپ اول ۱۳۷۳، ص۳۲.
۴. كودن.
۵. ابن ابی الحدید، همان، قال علی علیه‏السلام : العاقل اذا تكلم بكلمهٍٔ أتبعها حكمهًٔ و مثلاً، و الأحمقُ اذا تكلم بكلمهٍٔ أتبعها حلفا.
۶. ناظم زاده قمی، سید اصغر، جلوه‏های حكمت، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص۴۱۰، قیل فمن العاقل قال علی علیه‏السلام : من رفض الباطل.
۷. ابن ابی الحدید، همان، ص۳۳۱.
۸. شهیدی، همان، ص۳۸۰، قال علی علیه‏السلام : لاعقل كالتدبیر.
۹. ناظم زاده، همان.
ایشان ضمن تقسیم عقل به ۱. عقل نظری ۲. عقل عملی، معتقدند: زنان به لحاظ عقل عملی از مردان كاستی ندارند، كاستی ایشان در عقل نظری است، ایشان در ص۲۹۸ نتیجه می‏گیرند: "بنابراین آنچه كه صنف مرد به او می‏بالد و مغرور می‏شود، فی نفسه دارای ارزش نیست، و اعتباری بیش از شكل دادن به واحدها و قضایایی كه آنها را صحیح تلقی كرده است، ندارد.،...،
اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شكست روحی خود را به دست خود فراهم می‏آورند. اگر صنف زنان از عوامل تعلیم و تربیتی كامل برخوردار شوند، به جهت داشتن نقش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از احساسات عالی یا امكان تصعید احساسات خام به احساسات عالی كه در صنف زنان قوی‏تر است، می‏توان ادعا كرد كه زمینه رشد شخصیت انسانی در زن‏ها كمتر از این زمینه در صنف مردان نمی‏باشد."
علامه: فعالیت عقلانی عبارت است از درست اندیشیدن در انتخاب وسایل برای وصول به هدف‏های مطلوب،...، عقل با این تعریف در همه انسان‏هایی كه از نظر ساختمان مغزی صحیح و سالمند، چه مرد و چه زن و چه سیاه و سفید، وجود دارد، اختلافی كه میان مردم در این فعالیت عقلانی دیده می‏شود، مربوط به كیفیت و كمیت آشنایی با مردم با واحدها و قضایای استخدام شده در راه هدف‏ها و اختلاف نظر آنان در هدف‏گیری‏ها و آشنایی با قوانین و اصول تثبیت شده و قالب‏گیری‏های محیطی و اجتماعی می‏باشد.
منبع : خبرگزاری آفتاب


همچنین مشاهده کنید