جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ترکیب شناسی در بیان بیدل


ترکیب شناسی در بیان بیدل
در میان یكصد هزار بیت بر جای مانده از او با انبوهی از تركیب ها می توان روبه رو شد كه بسیاری از آنها ساخته و پرداخته خود اوست. او تركیب های پیشین را نیز تا حدود زیادی با معانی متفاوت به كار برد.
البته زبان دانان با انواع تركیب در زبان فارسی آشنایی دارند نوعی از این تركیب ها از همنشینی چند كلمه بدون آن كه هیچ نشانه افزایش یا كسره در میان شان باشد ایجاد می شوند.نمونه های این گونه تركیب ها در زبان رایج فراوان اند: سرخرو، گل اندام، ماه جبین، سیمین تن، سیاه چشم، دلنواز و...
این تركیب ها به سادگی وارد نظام واژگانی ما شده اند و ما صدها نمونه از آن را در گفت وگوهای روزانه خود به كار می بریم كاری كه بیدل كرده نیز از همین نوع است.اما تركیب های بیدل معانی صریح و ساده ای ندارند و فهم معنی هر كدام از تركیب ها در گرو صلاحیت و دانش ادبی خواننده شعرهای اوست.به بیان دیگر معنای گل اندام كه نتیجه همان همنشینی دو كلمه جداگانه گل و اندام است با معنای تركیب حیرت آباد در بیت های:
اگر به سرمشق تار مویی رسم به نقاش آن تبسم
ز پرده ی دیده تا به مژگان چه حیرت آباد می نگارم
نسبت محویت از ما قطع كردن مشكل است
حسن تا آیینه دارد حیرت آبادیم ما
حیرت آباد است اینجا كو قدم برداشتن
این قدرها بس كه دامان مژه بالا زنیم.
به هیچ وجه همسنگ نیست برای این كه معنای گل اندام در خود تركیب خلاصه شده است و هر كسی كه با معانی جداگانه گل و اندام آشنا باشد می داند كه گل اندام یك صفت صرف است و چون كلمه گل مفهوم زیبایی، تازگی، خوشبویی و نازكی را دربردارد تركیب گل اندام به محض شنیده شدن تمامی این مفاهیم را در ذهن القا می كند لیكن حیرت آباد تركیبی است كه دست یافتن به معنی آن نیاز به فهم جایگاه حیرت در كلام بیدل دارد.در خیلی از موارد در كارگاه تركیب سازی بیدل تنها چند كلمه كلیدی محور كار او برای ابداع تركیب های تازه قرار گرفته است كه كلمه های حیرت و آیینه در آن از محورهای اصلی است.برای جلوگیری كردن از تطویل كلام در اینجا فقط به ذكر نمونه هایی از تركیب ها كه با كلمه حیرت ساخته شده اند می پردازم این نمونه ها از نخستین مجلد كلیات بیدل چاپ كابل نقل می شوند.
نمونه تركیب ها:
حیرت آغوش :
امتیاز جلوه از ما حیرت آغوشان مخواه
دور گرد دیده می باشد نگاه آیینه را
حیرت آفرین:
دل حیرت آفرین است هر سو نظر گشاییم
در خانه هیچ كس نیست، آیینه است و ماییم
حیرت آهنگ:
حیرت آهنگیم، دل از شكوه ما جمع دار
دود نتواند شدن از شمع این محفل بلند

نغمه ها بی خواست می جوشد ز ساز ما و من
حیرت آهنگیم در آهنگ ما آهنگ نیست

حیرت آهنگم كه می فهمد زبان راز من
گوش بر آیینه نه تا بشنوی آواز من
حیرت انجام:
ز شمع كشته داغی هم اگر یابی غنیمت دان
نگاه حیرت انجامم، تماشا داشت آغازم
حیرت انجمن:
داغیم از این فسون كه در این حیرت انجمن
با ما رسیده ای تو و تنها رسیده ای
حیرت انشا:
می شنیدم پیش از این بیدل كلام قدسیان
این زمان محو كلام حیرت انشای تو ام
حیرت ایجاد:
غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس
پنبه تا گوشت نیفشارد ز فریادم مپرس
حیرت بیان:
تا در زبان خامه حیرت بیان شقی است
خالی ست در بساط سخن جای ناز من
حیرت پرست:
بس كه شد حیرت پرست جلوه ات گلزارها
گل ز برگ خویش دارد پشت بر دیوارها
حیرت جوهر:
صفحه آیینه حیرت جوهر این عبرت است
كای حریفان نقش اسكندر نمی دانم چه شد
حیرت خرام:
مقصد حیرت خرام اشك بی تابم مپرس
نشئه بیرون تاز ادراك است و خون پیما شراب

در نفس آیینه گرد سراغ ما گم است
ناله حیرت خرام ناتوانانیم ما
حیرت خروش:
مستی حیرت خروشم آنقدر بی پرده نیست
موج می دارد رگ خوابی به چشم ساغرم
حیرت دمیده:
حیرت دمیده ام گل داغم بهانه ایست
طاووس جلوه زار تو آیینه خانه ایست
حیرت رقم:
صفحه آب چه حیرت رقمی ها دارد
مفت نظاره كه كه آیینه گلستان شده است
حیرت سجود:
حیرت سجود معبد راز محبتیم
غیر از گداز نیست چو شبنم وضوی ما
حیرتسرا:
شرار وحشی ام اما در این حیرتسرا بیدل
ز نومیدی به دوش سنگ دارم محمل رم را
همچو بیدل ذره تا خورشید این حیرتسرا
چشم شوقی در سراغ جلوه ای سر داده اند
حیرت سراغ:
چو چشم آیینه حیرت سراغ نیرنگیم
ز خویش رفته جهانی و نقش پا اینجاستهمچو عمر از وحشت حیرت سراغ من مپرس
روز و شب می نازم از خویش و عنان دزدیده ام
حیرت سرشت:
پوشیده نیست شوخی نظاره مشربان
آیینه لختی از دل حیرت سرشت ماست
حیرت سواد:
دو عالم نسخه حیرت سواد است
به هر صورت نگاهی می نویسم
حیرت صدا:
در پرده كوس سلطنت فقر می زند
حیرت صداست چینی ناز سفالی ام
حیرت طراز:
در این جنونكده حیرت طراز عبرت هاست
كمال باقی یاران به دستگاه قصور
حیرت فریب:
لذت وصلت ز بس حیرت فریب كام هاست
نقش پا هم بهر پابوست دهانی می شود
حیرت قبا:
پوشیدگی ز هیأت آفاق برده اند
حیرت قبای چاره عریانی خودیم
حیرت قفس:
حیرت قفسم كو اثر عجز و رسایی
مجبور ادب را چه وصال و چه جدایی
حیرتكده:
حیرتكده دهر جز اوهام چه دارد
آبادكن خانه آیینه، خیال است
حیرت كلام:
تو هر مضمون كه می خواهد دلت نذر تأمل كن
لب حیرت كلامان نامه پیچیده ای دارد
حیرت كمین:
در آن محفل كه من حیرت كمین جلوه اویم
فروغ شمع هم آیینه بر دیوار می بندد
حیرت كیش:
عمرها شد می پرستد چشم حیرت كیش من
طفل اشكی را كه هرگز پیر نتوان یافتن
حیرت گداز:
بیدل از اندیشه آن جلوه حیرت گداز
می رود چون آب از دست اختیار آینه
حیرت لگن:
آفاق فسون انجمن شور خموشی ست
حیرت لگن شمع زبان ساز دهان را
حیرت مآل:
چو خط، پروانه حیرت مآلیم
پر ما ریخت در پیراهن حسن
حیرت متاع:
حیرت متاع گرمی بازار وهم باش
یك سوست آنچه در نظرت چارسو كنند
حیرت نصیب:
هیچ كس حیرت نصیب لذت كلفت مباد
دوش هر كس زیر باری رفت من فرسوده ام
حیرت نگاه:
حیرت نگاه شوكت نومیدی خودم
كاین هفت عرصه یك كف بی دستگاه اوست

دیده حیرت نگاهان را به مژگان كار نیست
خانه آیینه در بند در و دیوار نیست
حیرت نوا:
حیرت نوا افسانه ام از خویش پر بیگانه ام
تا در درون خانه ام دارم برون در صدا
تركیب های بیدل در كنار ویژگی های خاص مفهومی، یك ویژگی بارز شكلی نیز دارد و آن چندین جزیی بودن آنهاست.
بیدل تركیب های زیادی دارد كه در آنها بیش از دو كلمه به كار رفته است به نمونه ای توجه كنید كه در آن دو تركیب جهان آتش فكن و قیامت پرفشان را می توان دید:
خوشا شور دماغ شوق و گیرودار سودایی
قیامت پرفشان هویی جهان آتش فكن هایی
نمونه دیگر:
رگ گل آستین شوخی كمین صید ما دارد
كه زیر سنگ دست از سایه برگ حنا دارد
حالا اگر كسی قصد تدوین فرهنگی از تركیبات بیدل را داشته باشد می باید زحمت تشریح مفصل معانی هر یك از تركیب ها را بر خود هموار سازد.گشودن راز سر به مهر تركیب های بیدل همان گونه كه گفته شد در واقع یكی از راه های رسیدن به سرزمین پر رمز و راز شعرهای اوست.شاید دشواری های این كار شرح و تدوین تركیبات بیدل- باعث شده كه تا امروز كسی جرأت پرداختن به این مهم را به خود نداده است.در نتیجه بیدل همچنان یك شاعر پیچیده گوی و فهم شعرش دور از دست باقی مانده است.نگارنده بر آن است كه وارد شدن كلمه های چندجزیی بیدل در نظام واژگانی ما می تواند عامل یك دگرگونی چشمگیر در زبان گردد.ممكن است در اینجا سؤالی مطرح شود مبنی بر این كه تركیب های بیدل را چگونه می توان در گفتارهای روزانه به كار گرفت؟ حقیقت این است كه انسان امروزی در هر كجای این جهان نیاز به بازگشتن به خود را بهتر از هر زمان دیگری درك كرده است و ابزاری كه بتوان به یاری آنها به شناخت مطلوب از هستی دست یافت كلمات خاصی اند كه در بسیاری از موارد عارفان به كار می برده اند.

شهباز ایرج
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید