شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به زندگی و آثار ساموئل جانسون


نگاهی به زندگی و آثار ساموئل جانسون
بعد از ویلیام شكسپیر، ساموئل جانسون شاید بزرگ‌ترین نویسنده انگلیسی زبان باشد. اواخر قرن هجدهم میلادی اغلب در میان كشورهای انگلیسی زبان به دوران جانسون معروف است. ساموئل جانسون در سال ۱۷۰۹ در استافورد شایر انگلستان به دنیا آمد. پدرش مایكل جانسون، كتابفروش بود. ساموئل از كودكی نزد پرستار زندگی می‌كرد زیرا مادرش شیر كافی برای تغذیهٔ او نداشت. او از این پرستار نوعی از بیماری سل به نام Scrofula گرفت كه باعث تورم غدد لنفاوی وی شد و در قوای بینایی و شنوایی او تأثیر گذارد به همین عل‍ّت گوش چپ او ناشنوا و چشم چپش تقریبا‌ً نابینا شد. همچنین این بیماری باعث تغییر شكل صورت و آبله‌رویی او گردید. این ناتوانیها جانسون جوان را برانگیخت تا انسانی كاملا‌ً مستقل شود و دلسوزی و همدردی هیچ‌كس را نپذیرد. در كودكی همیشه یكی از خدمتكاران در مسیر مدرسه به خانه و بالعكس او را همراهی می‌كرد. روزی یكی از خدمتكاران به موقع نرسید و ساموئل كوچك تصمیم گرفت به تنهایی به خانه بازگردد. در مسیر به داخل چالهٔ آبی افتاد و زمانی كه معلمش، كه در پی او بود به طرفش دوید تا كمكش كند، عصبانی شد و او را از خود راند. پسر عمویش كه قهرمان مشت‌زنی بود، بیشترین تأثیر را در نوع تفكر او گذاشت. او بود كه جانسون را به جنگیدن در برابر مشكلات زندگی‌اش برمی‌انگیخت تا جایی كه، روزی چهار سارق به او حمله كردند و او به تنهایی توانست با آنها در افتد و مبارزه كند تا پلیس از راه رسید و آنها را دستگیر كرد. در دسترس بودن كتابهای كتابفروشی پدرش و طبع كنجكاو و دانشجوی او باعث شدند از همان سنین كودكی دانش فراوانی در زمینه‌های مختلف كسب كند. وقتی ۸ ساله بود از رفتن به كلیسا سر باز زد و مذهب را به كل‍ّ‍ی رها كرد، اما چند سال بعد به این نتیجه رسید كه اشتباه كرده است و چنین تصمیمی نیاز به مطالعه بیشتر دارد و دچار این عذاب وجدان شد كه چرا بدون تحقیق و مطالعه تصمیم گرفته است. او چنین نتیجه گرفت كه چیزی به‌عنوان قانون اخلاق و وجودی به‌عنوان قانون‌گذار آن باید وجود داشته باشند، وگرنه احساس گناه و عذاب وجدان معنایی ندارد. در جوانی علاقه فراوانی به بحث و مناظره داشت و گه‌گاه در طول بحث از طرف مخالف طرفداری می‌كرد زیرا به نظر او بیشتر تفكربرانگیز بود. در اكتبر سال ۱۷۲۸ در ۱۹ سالگی به كالج پمبروك آكسفورد رفت. مادرش شهریه و هزینه زندگی یك سال را در آكسفورد به او پرداخت ولی پس از آن ساموئل هیچ كمك مالی دیگری دریافت نكرد و به همین دلیل پس از یك سال از آكسفورد اخراج شد. در طول تحصیل در آكسفورد، ساموئل با آثار «برنارد ماندویل» مانند افسانهٔ خرسها و كاوشی در اصل فضیلت اخلاقی آشنا شد. ماندویل در این آثار به بررسی فضایل اخلاقی می‌پردازد و می‌گوید فضایل می‌تواند به نوعی تغییر ‌شكل‌یافتهٔ رذایل باشند. این آثار تأثیر عمیقی بر جانسون گذاشت و باعث شد كه او همیشه نسبت به رذیلت و گناه در طول دوران زندگی‌اش نگران باشد. تأثیر ماندگارتر را جانسون از كتاب «ویلیام لو» یعنی مباحث اصولی دینداری و زندگی پرهیزگارانه گرفت. خود او در این باره می‌گوید: «ابتدا فكر می‌كردم با یك كتاب از مد افتاده روبه‌رو می‌شوم كه شاید موجب خنده‌ام شود. اما لو واقعاً بر من تسلط پیدا كرد و این اولین فرصت من برای تفكر جد‌ّی دربارهٔ مذهب بود.» پس از اخراج از آكسفورد، جانسون به شدت فقیر شد. به‌طوری‌كه فقط یك جفت كفش داشت كه انگشتانش از آن بیرون زده بود. شبی یكی از همكلاسیهایش یك جفت كفش را پشت در خانه او گذاشت. ولی وقتی صبح جانسون آنها را پیدا كرد، غرورش جریحه‌دار شد و آنها را دور انداخت. در این دوره او اولین شعر كوتاه خود به نام «نویسنده جوان» را نوشت. این شعر راجع به جوانی بود كه آرزوهای بزرگش تقریبا‌ً رو به نابودی می‌رفت. پیام این شعر چنین بود: «به خود اجازه نده زیاده از حد امیدوار باشی، در این صورت كمتر ناامید می‌شوی.»
اخراج از آكسفورد و ناامیدی از به دست آوردن هر گونه فرصت تحصیلی برای شكوفایی استعدادهای نهفته او باعث شد كه جانسون به مدت دو سال به شدت دچار افسردگی شود. ناامیدی و بی‌انگیزگی در او به حدی رسید كه، خودش بعدها گفت، ساعتها به ساعت بزرگ شهر خیره می‌شدم و اگر كسی از من می‌پرسید ساعت چند است، جوابی نداشتم. او می‌ترسید به ورطهٔ جنون و حتی خودكشی برسد. تیكها و تشنجهای عصبی و انقباضات ماهیچه‌ای پیدا كرد كه تا پایان عمر او را رها نكردند. در طول این دوران افسردگی، جانسون با خانوادهٔ پورتر آشنا شد. آقای پورتر یك تاجر بسیار موفق بود. او و خانواده‌اش از مصاحبت با جانسون بسیار لذت می‌بردند و هرگز به ظاهر و رفتار عجیب او اهمیتی نمی‌دادند. از نظر آنها او متفكرترین مردی بود كه تاكنون ملاقات كرده بودند. معاشرت با این خانواده باعث شد جانسون دوباره اعتماد‌به‌نفس خود را به دست آورد و به‌تدریج از افسردگی شدیدش كاسته شود. پس از مرگ آقای پورتر رابطه او و الیزابت (همسر آقای پورتر كه جانسون او را تتی خطاب می‌كرد) نزدیك‌تر شد تا جایی كه در سال ۱۷۵۳ با هم ازدواج كردند. تتی ۲۰ سال از ساموئل بزرگ‌تر بود و دارایی‌اش به ۶۰۰ پوند می‌رسید. این مقدار در آن زمان برای زندگی یك زوج مبلغ قابل قبولی بود. رابطه این زوج، رابطه‌ای عاشقانه و كاملا‌ً دوجانبه بود. تتی، ساموئل را برای آینده درخشانی كه احساس می‌كرد در انتظار اوست، دوست داشت و احساس ساموئل در واقع نوعی حق‌شناسی به زنی بود كه موقعیت و جایگاه اجتماعی او به جانسون اعتماد‌ به نفس می‌داد. جانسون بلافاصله پس از ازدواج تصمیم به بازگشایی یك مدرسه به نام «ادیال هال» گرفت.دیوید گریك، صمیمی‌ترین دوست جانسون و بعدها بزرگ‌ترین بازیگر زمان خود، در این راه با او همكاری می‌كرد. اما مدرسه بعد از یك سال به‌دلیل استقبال نشدن از طرف دانش‌آموزان، بسته شد.جانسون تقریباً تمام دارایی همسرش را در راه این مدرسه گذاشته بود با این امید كه سرمایهٔ او را چند برابر كند، اما در عوض تمام این سرمایه را از دست داد و پس از آن، آنها بی‌نهایت فقیر شدند. جانسون و گریك تصمیم گرفتند به لندن بروند و بخت خود را در آنجا امتحان كنند. آنها در حالی به لندن رسیدند كه فقط سه و نیم پنی پول داشتند. در لندن جانسون شروع به نوشتن مقالات و گزارشهای كوچكی برای ادوارد كیو، ناشر مجله «جنتلمن»، تنها مجله مدرن آن زمان، كرد. او كه فقط به بدست آوردن مقداری پول فكر می‌كرد، متوجه شد كه مد روز ادبیات آن زمان، تقلیدهای عوام‌پسندی از ساتیرهای هوراس می‌باشد.بنابراین او تصمیم گرفت تقلیدی از این نوع ساتیرها بنویسد. نتیجهٔ این تصمیم شعری به نام «لندن» بود. این شعر موفقیت نسبتاً خوبی كسب كرد و در طول یك سال چهار بار تجدید چاپ شد. فروش این شعر وضع زندگی جانسون را كمی بهبود بخشید و او توانست اتاقی زیرشیروانی در مركز لندن اجاره كند. پس از مدتی تتی نیز به او پیوست اما او از اتاق زیر شیروانی وحشت داشت. به همین دلیل جانسون اتاقی در حومه لندن برای او اجاره كرد و خود مجبور شد در نزدیكی محل كارش در مركز لندن در وضع فوق‌العاده‌ای صرفه‌جویانه به زندگی بپردازد. به طوری كه بعضی شبها تا صبح قدم می‌زد چون جایی برای خوابیدن نداشت. تا سالها او مشغول نوشتن مقالات گوناگونی به درخواست مجله جنتلمن و سایر مجلات بود. او در زمینه‌های گسترده‌ای مانند داروسازی، علوم، ادبیات، اكتشافات دریایی، علوم نظامی، اشعاری به لاتین و انگلیسی، مقالات ماهانه درباره سیاست و رویدادهای روز در انگلستان و خارج از آن و بسیاری مطالب دیگر می‌نوشت كه نشان‌دهندهٔ دانش بی‌اندازهٔ او در تمامی زمینه‌ها از ادبیات، سیاست، مذهب و اخلاق گرفته تا كشاورزی، تجارت، زبان‌شناسی، زیبایی‌شناسی، شیمی، طب و حتی معماری چینی(!) بود. علاقهٔ ‌او به علم و تكنولوژی تقریبا‌ً همانند علاقهٔ‌ او به ادبیات بود. زمانی كه ریچارد آركرایت ماشین ریسندگی را اختراع كرد كه باعث تحول عظیمی در صنعت نساجی آن زمان شد، جانسون تنها فردی بود كه از ابتدا بدون هیچ‌گونه توضیحی از طرف آركرایت متوجه شیوهٔ كار او شد. در آوریل سال ۱۷۳۸، پارلمان انگلیس تهیه گزارش از مذاكرات پارلمانی را كاملا‌ً ممنوع كرد. مجلهٔ جنتلمن (و در واقع ساموئل جانسون) شروع به چاپ یك سری گزارشهای ساختگی از مذاكرات «پارلمان لی‌لی‌پوت» كرد و در آن نام چهره‌های سیاسی پارلمان انگلیس را زیركانه به نامهای لی‌لی‌پوتی تغییر داد. جانسون با تحقیق بر روی شخصیت چهره‌های مختلف پارلمانی و دنبال كردن سخنان آنها توانست شخصیتهای خود را ساخته و كلام مناسبی برای آنها بنویسد. سالها مخاطبان مجلهٔ جنتلمن گمان می‌كردند این سخنرانیها واقعاً در پارلمان ایراد می‌شوند. هیچ‌كدام از اعضای پارلمان نیز هرگز شكایتی از نحوهٔ نگارش این گزارشهای جعلی نداشتند، زیرا زمانی كه سخنرانیهای مربوط به خود را می‌خواندند با خود می‌گفتند: «كاش من اینها را گفته بودم!!!» سالها بعد این دوره گزارشهای جانسون در كتابی به‌عنوان بهترین سخنرانیهای سیاسی چاپ شد. تا قبل از سال ۱۷۴۸، جانسون هیچ نوشته‌ای را با نام خود امضا نمی‌كرد. او در طول این مدت آثار بسیاری تحریر كرد ولی هیچ‌كدام، چه در زمان خود و چه تا سالها بعد، نام او را به عنوان نویسنده یا محقق ثبت نكرد.سال ۱۷۴۶ زمانی بود كه جانسون دریافت كه زبان انگلیسی نیاز به یك فرهنگ لغات جامع دارد و او تصمیم گرفت این مهم را به انجام برساند و بنابراین كار بر روی فرهنگ لغات زبان انگلیسی را آغاز كرد. در ماه ژوئن سال ۱۷۴۶ او قرارداد سالیانه ۱۵۷۵ پوندی را با یك گروه از ناشران امضا كرد. روش كار بدین طریق بود كه او كتابهای متعددی را از نویسندگان معتبر می‌خواند و استفاده‌های مختلفی را كه آنها از كلمات می‌كردند، یادداشت می‌كرد. سپس ۶ نفر رونویس كلمات مشخص‌شده را بر روی برگهای كاغذ جداگانه می‌نوشتند و آنها را بر اساس حرف آغازینشان دسته‌بندی می‌كردند. جانسون حدود ۴۰ هزار لغت را از جنبه‌های گوناگون معنا و موارد استفادهٔ آنها را با حدود یكصد و چهارده هزار نقل قول بیان كرد. كار او در واقع پایه و اساس تمامی فرهنگهای لغتی است كه بعدها نوشته شد. بعضی از معانی از طبیعت زیرك او برخاسته است، مفاهیمی كه عموما‌ً بیشتر در ذهن می‌مانند. به عنوان مثال او برای كلمه Patron به معنای حامی و پشتیبان نوشته است: كسی كه حمایت و حراست می‌كند، و در توضیح آورده است: عموما‌ً یك آدم بدبخت كه با تكبر و بی‌احترامی از كسی حمایت می‌كند و این حمایت با چاپلوسی و تملق‌گویی طرف مقابل، بازپرداخت می‌شود!!!
نوشتن فرهنگ لغات آكسفورد (كه امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرد) با همكاری جمع كثیری از محققان و نویسندگان، حدود هفتاد سال به طول انجامیده است. ساموئل جانسون در یك اتاق، با كتابهایی كه اكثرا‌ً قرضی بودند و با ۶ رونویس كار خود را در ۹ سال به پایان رسانید و فرهنگ لغات او در سال ۱۷۵۵ به چاپ رسید. دانشگاه آكسفورد با دادن درجه كارشناسی ارشد به جانسون از این كار او قدردانی كرد. او كه برای همیشه از داشتن مدرك كارشناسی ناامید شده بود، اكنون موفق شده بود بر این مشكل فائق آید.
در همین زمان حال تتی، همسر جانسون، به شدت وخیم شد. او از چند بیماری فیزیكی (كه جانسون مجبور شده بود قسمت اعظم دستمزدش را صرف مخارج درمان او كند) به‌علاوهٔ چند مشكل روانی رنج می‌برد. بیشتر مواقع بستری بود و فقط برای نوشیدن الكل اتاقش را ترك می‌كرد. در سال ۱۷۵۱ جانسون او را به دهكده‌های اطراف لندن برد به این امید كه حالش بهبود یابد، اما تأثیری نداشت و بالاخره در ماه مارس سال ۱۷۵۲، تتی بدرود حیات گفت. مرگ او برای جانسون غم و اندوه طاقت‌فرسایی بود. نوشته‌های او در دفتر خاطراتش حاكی از روزهای سختی است كه پس از مرگ تتی از سر گذراند. در پاییز ۱۷۴۸، زمانی كه به شدت روی فرهنگ لغت كار می‌كرد. یك شعر ۳۶۸ بیتی به نام «پوچی آرزوهای بشری» نوشت كه فروش خوبی داشت. این اولین نوشته‌ای بود كه به نام خود او منتشر شد. مضمون این شعر به ناتوانی مجال دنیا برای رسیدن به رضایت و آرامش خاطر می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد كه انسان باید آرزوهای قلبی‌اش را در جای دیگری جست‌وجو كند.او همچنان به نوشتن تحت قوانین اخلاق‌گرایی ادامه می‌داد و در فاصله سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۷۵۲ حدود ۲۰۸ قطعه نثر اخلاقی را با عنوان «سرگردان» كه در روزهای شنبه و سه‌شنبه هر هفته به چاپ رسانید. عمده مضامین این قطعات عبارت‌اند از:
٭ لزوم و خطرات آینده‌نگری
٭ رمان مدرن و برتریهای آن
٭ هنر خود‌فریبی
٭ طبیعت و گریز از ترس
٭وقفه‌هایی در شعر انگلیسی
٭ لازمه دوستی ناب
و غیره. قطعات مجموعه سرگردان، با وجود اینكه به‌شدت اخلاق‌گراست ولی هرگز به وضوح مسیحی یا مذهبی نیست. هر چند جانسون می‌كوشد تا مفاهیم مسیحی را در آنها بگنجاند. اما چرا او صراحتا‌ً به مسیح نمی‌پردازد؟ یكی از اصولی‌ترین دلایل این است كه نوشته‌های جانسون اساسا‌ً تقلیدی از ساتیرهاست و او همیشه بر پیروی از فرم ساتیر اصرار می‌ورزید. اما به‌طور كلی می‌توان گفت او نمی‌خواست اثرش موعظه انجیل باشد، بلكه می‌خواست مردم را آماده كند تا موعظهٔ انجیل را از زبان دیگری بشنوند. وقتی فردی را تشویق می‌كنی كه بدون مساعدت الهی نمی‌تواند پرهیزگار باشد و تا پرهیزگار نباشد، نمی‌تواند واقعا‌ً سعادتمند باشد، او آماده می‌شود تا مساعدت الهی را از طریق موعظه بپذیرد.طریق شریعت، بر اساس گفته پولس رسول، آموزگار ما برای رسیدن به مسیح است. جانسون در نوشته‌هایش خود را آموزگار تلقی می‌كرد. حال چرا او می‌خواست آموزگار و نه مشخصا‌ً واعظ باشد؟ یك دلیل مهم این بود كه او می‌ترسید از انجام آنچه وعظ می‌كند، عاجز باشد. او كشیشانی را می‌شناخت كه وعظ می‌كردند كه؛ خوشبختی در فقر است، اما دارایی‌شان قابل شمارش نبود و كسانی كه از پاكدامنی دم می‌زدند و خود درگیر زنا بودند. جانسون از اهانت به ایمان مردم به شدت وحشت داشت. او نمی‌توانست اندرزهای اخلاقی دهد و اشتباهات و كوتاهیهای خود را به یاد نیاورد. البته او بنا به درخواست بعضی از دوستانش یك سری موعظه نوشت. اما مضامین آنها بیشتر راجع به اطمینان و توكل به خداوند بود. توكل به خداوند یكی از ضروری‌ترین اعتقادات هر فرد مسیحی است. اما فرض كنیم كسی این احساس توكل را در خود نمی‌بیند. آیا همیشه باید خود را با تصور اینكه به خداوند توكل دارد بفریبد؟ و یا این احساس را در خود بسازد؟ جوابی كه جانسون به این پرسش می‌دهد این است كه او باید چنان رفتار كند كه اگر به خداوند توكل داشت رفتار می‌كرد، و این به معنی اطاعت محض از خداوند است. كسی كه فرمانبردار محض خداوند باشد، توكل به او را به دست می‌آورد: «توكل به خداوند فقط از طریق فرمانبرداری، توبه و نیاز به خداوند به دست می‌آید، نه اینكه فقط در قلبهایمان به مهربانی او فكر كنیم و بیندیشیم كه او ما را مورد رحمت قرار می‌دهد....» در سال ۱۷۵۶، بعد از اتمام فرهنگ لغت، جانسون به‌عنوان سردبیر مجله ادبیات برگزیده شد. اما این مجله كمتر از یك سال دوام نیاورد زیرا ناشران از چاپ عقاید و افكار جانسون درباره سلطنت، سیاست و اقتصاد می‌هراسیدند. در همین سال از او خواسته شد تا تمامی آثار شكسپیر را با توضیحات، تحلیل و تفسیر هر نمایشنامه و مقایسهٔ نسخه‌های مختلف آثار او و تثبیت یك نسخه به‌عنوان نسخهٔ اصلی و استاندارد، تدوین و منتشر كند. او در نظر داشت كار را ظرف ۱۸ ماه به پایان برساند كه البته ۹ سال طول كشید و در سال ۱۷۶۵ منتشر شد. این اثر در واقع نقد آثار شكسپیر است با تكیه بر هر دو وجه مثبت و منفی آثار او. او در جایی شكسپیر را می‌ستاید و در جایی با او مخالفت می‌كند:«نثر شكسپیر جنگلی است كه در آن بلوطها و كاجها شاخه گسترانده و سر به فلك كشیده‌اند. زمانی آنها را علف هرز و خار و خاشاك فرا می‌گیرد و زمانی شكوفه‌های زیبا؛ زمانی چشم را باشكوه و عظمتی ساختگی فریب می‌دهد و زمانی ذهن را از تنوع بی‌پایان زیباییها لبریز می‌كند.» در بهار ۱۷۵۹ جانسون یك رمان كوتاه به نام «تاریخ راسلاس، شاهزادهٔ آبیسیانا» نوشت كه داستان شاهزاده‌ای است كه به قصد سیاحت و درك معنای زندگی و خوشبختی راهی سفر می‌شود. این رمان را معمولاً با رمان «كاندید» اثر ولتر مقایسه می‌كنند كه تقریبا‌ً در یك زمان منتشر شدند. راسلاس تا كنون به ۱۴ زبان مختلف ترجمه شده و هنوز طرفداران زیادی دارد. در سال ۱۷۶۳، ساموئل جانسون و جیمز بازول برای اولین بار در یك كتابفروشی با یكدیگر آشنا شدند و این آشنایی پایه دوستی عمیقی شد كه ۱۰ سال بعد بازول را برانگیخت تا زندگی‌نامهٔ كامل و مفصلی درباره جانسون به نام «زندگی در چند پرده» بنویسد.زندگی‌نامه‌ای شامل وقایع زندگی جانسون و مكالمات و مكاتباتش با اطرافیان كه همگی بر اساس گفته‌های شاهدان عینی بوده. در روز ۱۷ ژوئن سال ۱۷۸۳، یك روز صبح وقتی ساموئل جانسون از خواب برخاست دریافت كه توانایی حركت كردن ندارد و نمی‌تواند از جایش بلند شود، او تلاش كرد كه حرف بزند اما متوجه شد با اینكه می‌تواند به كلمات فكر كند و آنها را به خاطر آورد، اما قدرت تكلم ندارد. او بلافاصله شروع به شكرگزاری كرد كه خداوند فقط قدرت حركت را از او گرفته است و هنوز توانایی اندیشیدن دارد! در طول یك سال او با انواع بیماریها دست به گریبان بود. در این مدت او بیش از هر زمان دیگری به فعالیتهای اجتماعی پرداخت و با دوستان خود معاشرت می‌كرد و به سفرهای مختلفی می‌رفت تا اینكه از ماه نوامبر سال ۱۷۸۴ به‌طور كلی بستری شد و عاقبت در روز سه‌شنبه ۱۳ دسامبر همان سال بدرود حیات گفت.

مترجم:آزاده فرامرزیها
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید