سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


مائو می‌توانست آن را دوست داشته باشد!


«قهرمان» یک فیلم چینی همراه با فنون رزمی، تا اندازه‌ای موفقیتی تازه برای ژانگ ییمو محسوب می‌‌شود.این فیلم او را از هنرکده بیرون می‌آورد، و به دنبال فیلمهای «ببر نشسته» و «اژدهای مخفی» ساختهٔ «آنگ‌لی»، وارد سینمای چند سالنه می‌کند، و به اندازهٔ فیلم «بیل را بکش» ساختهٔ تارانتینو در سرتاسر آمریکا او را به شهرت می‌رساند. زمان وقوع فیلم قهرمان، که تا حد زیادی توسط ستاره‌های سینمای هنگ‌کنگ بازی شده است، ۳۰۰ سال قبل از میلاد است، زمانی‌که پادشاه بی‌رحم «کین» مشغول متحد کردن هفت قلمرو چین و تحمیل آرامش بر این بخش بزرگ از جهان است. اما این فیلم مانند برداشت «چن‌کی» از همین موضوع در فیلم سه ساعتهٔ «امپراتور و آدمکش» حماسه‌ای قدرتمند نیست. «قهرمان»، افسانه‌ای تصنعی است که به طرز زیبایی نمایش داده شده است و خواستهٔ «ژانگ» را برای دکور و آداب و رسوم برآورده می‌کند.جنگجویی که به‌خاطر گمنام بودن اصل و نسبش به «بی‌نام» (Nameless) مشهور است (جت‌لی)، از قرار معلوم ۳ تن از دشمنان بزرگ پادشاه سرزمین کین را کشته است، آدمکشهایی آشنا به فنون رزمی و ظاهراً شکست‌ناپذیر به نامهای: آسمان (Sky، دونی ین)، شمشیر شکسته (Broken Sword، تُنی لئونگ) و برف پرنده (Flying Snow، مگی چئونگ). بنابراین او به یک قهرمان تبدیل شده و جایزه‌ای سخاوتمندانه دریافت می‌کند.در سالن اصلی که به طرز ساده‌ای فرش شده است، پادشاه بر روی یک شاه‌نشین در مقابل قهرمان نشسته است، در آن‌سوی ۷۰ مجسمهٔ جنگجو با چراغهایی در دست که در پنج پله به صف آراسته شده‌اند، صحنه‌ای خیره‌کننده است. سپس «بی‌نام» شروع به شرح این موضوع می‌کند که چگونه او ابتدا «آسمان» را در یک جنگ با شمشیر و در محوطه‌ای بارانی، با همراهی یک موسیقیدان کور کشته است.ما متوجه می‌شویم که «فنون رزمی و موسیقی در زمینه‌های بسیاری با هم مشترک هستند.» بعد او به توصیف چگونگی نفوذ کردنش در یک مدرسه دورافتادهٔ خطاطی می‌پردازد، جایی که «برف پرنده» و عاشقش «شمشیر شکسته» مخفی شده‌اند. ما می‌فهمیم که: «شمشیربازی و خطاطی بسیار شبیه به هم هستند، این دو بین قلب و مچ دست ارتباط برقرار می‌کنند.» بعد از یک حملهٔ بزرگ به مدرسه توسط گروه کمانداران پاشده کین، که تیرهایشان مانند دستهٔ ملخ فرود می‌آید، «بی‌نام» از شاگرد زیبای «شمشیر» به نام ماه (Moon) به‌عنوان یک دام برای تحریک «برف پرنده علیه «شمشیر شکسته» استفاده می‌کند.پادشاه زیرک، «بی‌نام» را به باد سؤال می‌گیرد، و اظهار می‌کند که داستانهای او دروغ هستند. آن‌گاه برای سومین مرتبه، حوادث مجدداً بررسی می‌شوند و از طریق بازگشت به گذشته، پادشاه درگیری تقریباً کشنده‌اش با «برف پرنده» و «شمشیر شکسته» را روایت می‌کند. هرکدام از این صحنه‌ها در رنگی متفاوت است ـ قرمز، سفید، آبی و سبز ـ فیلم شبیه راشومون ـ سبک ارائه شده در یک نمایش مد یا گروه باله ـ می‌باشد.هنرمندان دلیر شمشیرهایشان را نمایش می‌دهند، بسیار راحت در میان هوا پرواز می‌کنند و زمانی‌که پایین می‌آیند با تناقضات ذِن ـ مانند (Zen-Like) صحبت می‌کنند. تمام اینها بسیار زیبا، اما غیر منطقی است. «قهرمان» از عرفان «ببر نشسته» و «اژدهای مخفی» دوری می‌کند، اما فاقد قدرت جادویی یک فیلم و قدرت خیر و شر است. ژانگ در فیلمهایش، در مورد انقلاب فرهنگی و تغییرات اجتماعی، گمراه‌کننده بوده است و به نظر می‌رسد که جبهه‌ای شدیداً ناسیونالیستی می‌گیرد و بر اعتماد مردم نسبت به انسانهای قدرتمند پافشاری می‌کند و اینکه آنان باید برای صدمه دیدن و فداکاری کردن در راه صلح و نظم نهایی آماده باشند.«شمشیر شکسته»، که فیلسوفی خطاط است، دو کلمه بر روی شنها می‌نویسد تا «بی‌نام» و از طریق او پادشاه را هدایت کند ـ سرزمین ما. چنین پیغامی می‌تواند به همین راحتی توسط استالین، مائو، و جورج بوش مورد استفاده قرار گیرد.

منبع: گاردین

فیلیپ فرنچ
ترجمه: مریم فیروز علیزاده
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید