شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


آخرین یادگار رنسانس سینما


آخرین یادگار رنسانس سینما
این فیلم كه در سال ۱۹۷۵ ساخته شد، برای سالها مهجور مانده بود و هرگز دیگر عرضه نشد و تنها برای مدت كوتاهی به روی ویدئو در اواسط دهه ۱۹۸۰ در دسترس بود اما اخیراً استودیو سونی پیكچرز كلاسیكز اقدام به اكران محدود آن به مدت یك هفته كرد و قصد دارد تا در آن را سال آینده عرضه كند.اما بانی اصلی این قضیه جك نیكلسون است كه نه تنها هنرپیشه اصلی فیلم بلكه دارای حقوق آن است و موفق شد پس از آنكه قراردادش برای بازی در فیلمی از استودیو متروگلدوین مایر فسخ شد، حقوق فیلم را به عنوان غرامت از این استودیو دریافت كند. این فیلم درطی چندماه در چند لوكیشن از جمله بارسلون، لندن و صحراهای الجزایر فیلمبرداری شد و نیكلسون خاطرات جالبی از این روزها، دارد به ویژه زمانی كه چند هفته را در صحرا در مكانی به سر برد كه سه روز با نزدیكترین شهر فاصله داشت. نیكلسون می گوید: من چه قبل و چه بعد از این فیلم تا این حد از تمدن به دور نبودم ما در یك خیمه در میان بیابان زندگی می كردیم و طبیعی بود كه هر چند وقت یك بار شاهد توفانهای شن عظیمی باشیم كه همه چیز را از شن می پوشاند. من هنوز میكل آنجلو را به یاد می آورم كه در شن قدم می زند و درحالی كه باد می وزید سعی می كرد تا شات هایی را كه می خواست، انتخاب كند. نیكلسون به شیوه ای درباره این فیلم صحبت می كند كه گویی یك ماجرای شخصی را تعریف می كند تا خاطرات یك كار هنری ماندگار. نیكلسون ادامه می دهد: فقط یك روز طول كشید تا به مگسها روی دماغم عادت كنم ولی خوش شانس بودم كه تیم فنی ایتالیایی به غذای روزانه بسیار حساس بود و به همین خاطر ما هر شب غذای خوبی می خوردیم. تحمل شب اول بسیار سخت بود چون سكوت عجیبی در همه جا حكمفرما بود و ما تعریف درستی از زمان نداشتیم. جالب است كه هنرپیشه ای چون نیكلسون تا این حد برای آنتونیونی احترام قائل باشد و در شرایطی كه حاضر نبود برای كاندیداتوری اسكار به خاطر فیلم درباره اشمیت، گفت وگوی چندانی انجام دهد، ۹۰ دقیقه در مورد رفاقتش با آنتونیونی صحبت كند.او اشاره می كند: او همچون یك پدر برای من بود. من با او همكاری می كردم چون می خواستم كارگردان شوم و تصور می كردم كه می توانم از یك استاد فیلمسازی چیزی بیاموزم.
او یكی از معدود افرادی بود كه می دانستم می توانم به حرفهای او كاملاً گوش كنم.
آنتونیونی ۹۳ ساله این روزها بر روی ویلچر روزگار می گذراند و براثر سكته ای كه چند سال قبل داشته تقریباً لال شده است اما هنوز به كار ادامه می دهد و ماه گذشته در اكران ویژه حرفه؛ خبرنگار در لس آنجلس حضور داشت كه شش دقیقه كمتر از اكران اصلی آمریكا در سال ۱۹۷۵ بود.
روز پس از اكران، نیكلسون، آنتونیونی را به منزلش دعوت كرد تا نشان دهد حتی پس از گذشت سالها هنوز هم استاد بر او نفوذ دارد. آنتونیونی كه می دانست نیكلسون كلكسیونر آثار هنری است، از او پیرامون تابلوهای جدیدش پرسید و نیكلسون نیز به طبقه بالا رفت و تمامی تابلوهای تازه اش را جمع كرد و پایین آورد. ولی پس از تماشای همه آنها، آنتونیونی گفت: خب حالا وقت آن رسیده كه بالا برویم!
حرفه؛ خبرنگار سومین فیلم آنتونیونی برای استودیو متروگلدوین مایر بود. دو فیلم قبلی او آگراندیسمان و قله زابیریسكی بودند كه هر دو فیلم های موفقی از لحاظ تجاری محسوب می شدند و او با حضور نیكلسون در سومین فیلمش استقلال هنری اش را همچنان حفظ كرد. در فیلم نیكلسون نقش یك خبرنگار تلویزیونی حرفه ای را ایفا می كند كه سعی دارد تا موقعیت یك گروه چریكی را در شمال آفریقا مشخص كند اما با مرگ ناگهانی یك مرد در هتل محل اقامتش، او هویت فرد مقتول را جعل می كند و پس از اینكه درمی یابد این فرد سلاح در اختیار شورشیان قرارمی داد، به نقاط مختلف اروپا سفر می كند. سیركلی داستان به یكی از رمانهای گراهام گرین شباهت دارد ولی روایت آن در دستان آنتونیونی كاملاً متفاوت است. زمانی كه شخصیت نیكلسون با غریبه زیبارویی (با بازی ماریا اشنایدر آشنا می شود) و زن نام او را می پرسد، جواب می دهد: عادت داشتم كس دیگری باشم ولی اونو معامله اش كردم. فیلم با سكانس پیچیده هفت دقیقه ای پایان می پذیرد كه بیش از هر چیزی سكانس ابتدایی فیلم نشانی از شر اورسون ولز را در اذهان تداعی می كند.از نگاه آنتونیونی هنرپیشه ها تكه های ساده پازلهای پیچیده او بودند و او در جایی درباره هنرپیشگان فیلم هایش گفت: آنها مثل گاوهایی هستند كه شما باید آنها را از میان حصار راهنمایی كنید. اما نیكلسون تأكید می كند كه آنتونیونی در مورد او از الفاظ دیپلماتیك تری استفاده كرد. نیكلسون می گوید، او به من گفت: «بازیگری مهمترین چیز در سینما برای من نیست. بنابراین اگر در كانون توجه من نیستی زیاد دلخور نشو.» آنتونیونی هیچ وقت راهنمایی چندانی برای بازیگران نداشت و چون نمی خواست كه بازیگران درگیر دیدگاههای بصری شاعرانه اش شوند و احیاناً آن را خراب كنند.فیلم حرفه؛ خبرنگار در زمان اكران با استقبال فراوان روبرو شد هر چند كه برای تماشاگران علاقه مند فیلم های آنتونیونی حرف تازه چندانی برای گفتن نداشت. ولی تماشاگر آن در این روزها خاطرات روزهای اوج سینمای هنری اورپا را زنده می كند كه دوره آن از اواخر دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و تا اوسط دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت ولی این دوره برای سینماروهای جوانی مثل نیكلسون كه علاقه زیادی به فیلم های هالیوودی نداشتند، یك رنسانس سینمایی محسوب می شد.نیكلسون ادامه می دهد: من و دوستانم هر هفته به سالن های مراكز هنری می رفتیم تا یك شاهكار سینمایی ببینیم و تفاوتی نمی كرد كه فیلم ساخته فلینی باشد یا گدار و یا برگمان، تروفو و یا كوروساوا مهم این بود كه ما یك فیلم خوب را تماشا می كردیم. نیكلسون در پاسخ به این سؤال كه چرا این فیلم ها مورد توجه نسل او بود می گوید: این فیلمها همگی جرأت ریسك داشتند و فرم های رایج را رعایت نمی كردند. این روزها هم ما فیلم های مستقل كم خرج داریم ولی نمی توانیم این فیلم ها را با آن دور مقایسه كنیم. آنتونیونی در آن دوران هرگز خود را مقید نمی دانست كه همه جزئیات را رعایت كند ولی این روزها فیلمسازان برده ملودرام هستند.
نیكلسون تقریباً تمامی سالن های نمایش آثار هنری لس آنجلس را می شناسد و حتی دوستان فیلمسازش از جمله باب رافلسون و وارن بیتی را به تماشای فیلم های هنری می برد. او می گوید: در آن دوره، یك فیلم هنری ممكن بود مدتها بر روی پرده باشد یادم می آید كه باب لیمل، مدیر سالن سیمل - زمانی می گفت كه فیلم یك مرد و یك زن را پس از هشت هفته اكران عمومی به سالن خودش آورد چون صرفاً می خواست فیلمی مناسب كریسمس اكران كرده باشد ولی استقبال از این فیلم در لس آنجلس به قدری بود كه دوسال تمام روی پرده بود!اما با رسیدن دهه ۱۹۸۰ سلیقه تماشاگران عوض شد، فیلم های خارجی طرفدارانشان را از دست دادند و اسطوره های سینمای هنری هم پیر شدند و برخی هم تصمیم گرفتند در آمریكا به فعالیت ادامه دهند. نیكلسون می گوید: بهترین و درخشان ترین كارگردان های اروپا مثل لاسه هالستروم، میلوش فورمن و پل ورهون توسط هالیوود اغوا شدند و هر كارگردان دیگری كه با اولین كارش خلاق به نظر می رسید، به سرعت در استودیویی مشغول به كار می شد.در سالهای اخیر نیروهای خلاق متعددی در آسیا ظهور كرده اند ولی بسیاری از كارگردانان برجسته این قاره هم به هالیوود رفته اند ویا اینكه از شیوه كارشان توسط كارگردانان آمریكایی به ویژه برادران واچوفسكی و یا كونتین تارانتینو تقلید شده است.اما نیكلسون تأكید می كند: هیچكس نتواسته از آنتونیونی و یا كوبریك تقلید كند حتی اگر امروز هم شما یك سكانس از فیلم حرفه؛ خبرنگار را تماشا كنید، خیلی زود حدس می زنید كه كدام استاد سینما چنین اثر رمزآلودی را ساخته است.ژان مورو هنرپیشه فرانسوی در مورد همكاری اش با آنتونیونی در آن سالها می گوید: شما هیچ وقت نمی توانید با آنتونیونی بحث كنید چون او جواب شما را نمی دهد. وقتی كه این قضیه را با نیكلسون درمیان می گذاریم او ابروهایش را بالا می اندازد و می گوید: در آن فیلم من چندان علاقه ای به بحث و جدل با او نداشتم بلكه می خواستم او را درك كنم.

لس آنجلس تایمز
ترجمه: امیررضا نوری زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید