پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


سفرنامه جذاب


سفرنامه جذاب
کارگردان والتر سالس («ایستگاه مرکزی»، «پشت خورشید») معمولاً بر روابط پیچیده و مرموز میان انسان و محیط او تمرکز می‌کند، و نتیجه این است که فضاسازیهای دشوار او از آمریکای لاتین به شرکت‌کنندگان فعال در درامهای صمیمی و انسانی او متحول شده‌اند. این جذابیت طبیعت به شدت در «خاطرات موتورسیکلت» جلوه و بروز می‌یابد، فیلمی که سفر سرنوشت‌ساز ارنستو چه‌گوارای جوان و دوستش آلبرتو گرانادو را در سال ۱۹۵۲ در سراسر آمریکای جنوبی به تصویر می‌کشد. این فیلم جذاب، ملهم از روح غبار گرفته و بایر جاده‌های باز و زیبایی و تنوع غیر قابل تصور این قاره، به نحوی خیال‌برانگیزانه، بیداری سیاسی و فلسفی «چه» جوان در مواجههٔ مستقیم با مردان و زنانی از طبقهٔ کارگر را پی می‌گیرد که او بعدها به‌عنوان یک کمونیست انقلابی قهرمان آنها می‌شود. با این وجود، این داستان هیجان‌انگیز و دراماتیک دربارهٔ تولد ایده‌آلیسم به‌عنوان گذشتهٔ «چه‌گوارا» کمتر تأثیرگذار است تا به‌عنوان بررسی پرشکوه اثری که محیط پیرامون، در شکل‌گیری هریک از ما می‌گذارد. فیلم اپیزودیک «سالس»، با فیلمنامه‌ای نوشتهٔ «خوزه ریورا» و برگرفته از «خاطرات موتورسیکلت» نوشتهٔ گوارا و «سفر با چه‌گوارا» نوشتهٔ برناردو، مسافران شجاعی را دنبال می‌کند که خانواده و دوستانشان در بوئنوس آیرس را پشت سر می‌گذارند و سوار بر اسب فلزی رنجوری که به کنایه «درجهٔ یک» خوانده می‌شود رهسپار مناطق حومه‌ای می‌شوند. گرانادو (رودریگو دلاسرنا)، یک بیوشیمیست ۲۹ ساله، و گوارا (گائل گارسیا برنال)، یک دانشجوی پزشکی ۲۳ ساله که یک‌سال با فارغ‌التحصیلی فاصله دارد، قصد دارند چهار ماه را در سفر بگذرانند، اما سفر پرماجرای آنان دوبرابر این زمان به طول می‌انجامد و ۸۰۰۰ مایل را پوشش می‌دهد. سفری که برای همیشه نگاه گوارا به نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی زادگاهش را تغییر می‌دهد. چه و آلبرتو نقطهٔ مقابل هم هستند و رفتار دوستانه و بی‌تزویر گوارا در رویارویی مستقیم با رفتار اجتماعی و لذت‌پرستانهٔ گرانادو قرار می‌گیرد، و فیلم سالس از شخصیتهای مکمل آنان و رفتار عجیب و غریب و طنزآمیزشان هنگام تهیهٔ اتاق و غذا از تاجران محلی، نهایت استفاده را می‌برد. تأکید سالس بر ارتباط پرکشمکش این دو شادمانی روح‌بخشی را به مراحل آغازین این سفر می‌دهد و فیلم‌برداری بیانگرانه و لطیف اریک گوتیه از رشته کوههای آند در پرو و صحرای شیلی داستان بی‌حادثهٔ چه و آلبرتو را تا حدی شاعرانه می‌سازد ـ در طول دو سوم آغازین فیلم ماجراهای زیادی روی نمی‌دهند. چه و آلبرتو به موازات تغییر جغرافیای بدیع پیرامونشان، تحول می‌پذیرند، و سالس از همان ابتدا هشیار است که نگذارد اشارات صریح او به فعالیتهای آیندهٔ «چه» روایت «ایزی رایدر» گونهٔ او را بی‌ارزش کند. با این وجود، درحالی‌که شام فقیرانهٔ مسافران با یک زوج بومی و محروم از حقوق مدنی در کنار آتش، کم‌بها جلوه داده می‌شود، یک‌سوم پایانی فیلم ـ که در آن شخصیتهای خستهٔ فیلم به فعالیت داوطلبانه در کلنی جذامیهای سن پابلو می‌پردازند ـ به وضوح به بلوغ نمایشی «چه» منتهی می‌شود. «چه»، با انزجار از اینکه چگونه این جمعیت جذامی (علی‌رغم این حقیقت که بیماری جذام، بر مبنای فیلم، مسری نیست) از طریق رود آمازون از دیگر افراد جدا شده‌اند، با نپوشیدن دستکشهایی که توسط راهبه‌ها مقرر شده است تا تصویری منفی از بیماران جذامی ارائه دهد، مبنای یک برادری سمبولیک و ایدئولوژیک را می‌گذارد. اما، لحظاتی مانند گفتارچه در یک میهمانی تولد به نظر می‌رسد جدای از اعتبار واقعی آن، از پیش طراحی شده و آموزنده است. از آنجا که «خاطرات موتورسیکلت» منحصراً پیش از زندگی انقلابی و از لحاظ تاریخی ارزشمند «چه» روی می‌دهد، نقطهٔ اوج نمایشی فیلم، ضعیف و ناقص به نظر می‌رسد، و حتی بازی با روح، جذاب، و احساسی برنال نمی‌تواند مانع این حقیقت شود که اگر به ما گفته نمی‌شد «او نقش فردی را بازی می‌کند که قرار است چه‌گوارا بشود» فیلم در نهایت همان چیزی به نظر می‌رسید که هست: یک درام هیجان‌انگیز دربارهٔ بزرگ شدن که با نمایش یک سفرنامهٔ جذاب در سراسر آمریکای لاتین به پیش می‌رود.

منبع: Film Cri

نیکولاس شاگر
مترجم: مریم خوبی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید