پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به شقایق نامه


نگاهی به شقایق نامه
شقایق‌نامه، روایتی شاعرانه و صمیمانه از حماسه‌ای شگفت است و حماسه‌ای كه هر انسان مؤمن و دلسوخته‌ای، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه فیلسوف و فقیه و مورخ و جامعه‌شناس، و چه انسان عادی، در شأن و حد ادراك خود آن را روایت كرده است، اما روایت شاعر، حدیث دیگری است، شاعر، «به بوی گلبن وصل تو می‌سراید باز» و حدیث او نه از قلمش كه از قلب او تراویده و منجر به تولد شقایق‌نامه شده است.
به پیش آینه دل هر آنچه می‌دارم
به جز خیال جمالت نمی‌نماید باز
زنده‌یاد دكتر سید حسن حسینی، در فرصتی مغتنم و مبارك، جز خیال جمال یار به ما نمی‌نماید و ما را به تماشای این حماسه می‌برد، آن هم از پنجره كلماتی كه چه در صورت و چه در معنا، زیبا و مؤثر و ماندگارند.
در حوزه ادبیات عاشورایی، پیش از این كتاب كه در ده فصل تنظیم و برای شبكه رادیویی تهران اجرا شد، مجموعه دیگری از دكتر حسینی، جز گنجشك و جبرئیل در دست نبود، گنجشك و جبرئیل نیز شامل شعرهایی در مدح و وصف عاشقانه حماسه كربلا و ابرمردان این عرصه است. اما شقایق‌نامه، آمیزه‌ای است از شعر و نثر و احتمالا‌ً نخستین كتابی است كه با این شیوه و سبك و سیاق و با قلمی توانا و ذهنی خلاق و نگاهی تیزبین و پر از عشق و معرفت، در حوزه ادبیات عاشورایی تحریر شده است، پس سزاوار است كه در این مجال، برخی ویژگیهای صوری و معنوی شقایق‌نامه را به اختصار بررسی كنیم تا بیشتر از پیش به ارزش و اهمیت این كتاب در زمینه ادبیات عاشورایی پی ببریم.
زنده‌یاد دكتر سید حسن حسینی، در تلاش برای توصیف دیگرگونه حماسه عاشور از تخیل توانا و بلندپرواز خود بهره می‌گیرد و با توسل به استعاره و تشبیه و كنایه و ایهام، حماسه‌ای را توصیف می‌كند كه خود نیز می‌داند غیر قابل توصیف است و عقل معاش‌اندیش، قادر نیست تا رموز شگفت آن را دریابد. پس بهترین شیوه وصف این حماسه غیر قابل توصیف و نامیرا، همانا قدم نهادن به ساحت شعر و بهره‌گیری از نثر شاعرانه است كه دكتر حسینی از عهده انجام این مهم، به خوبی برآمده است. كه اگر دلبستگی و عشق ماهوی به موضوع نبود، به هیچ وجه چنین حسی در اثر، جاری و ساری نمی‌شد. دكتر حسینی در ابیاتی از غزلی عاشقانه به خوبی به این دلدادگی اشاره می‌كند:
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل تبارم چه كنم؟
من كزین فاصله غارت‌شده چشم توام
چون به نزدیك تو افتد سرو‌كارم چه كنم؟
جذابیتهای صوری و ساختاری نثر شقایق‌نامه و همچنین هندسه كلمات این كتاب، بیانگر تسلط زنده‌یاد حسینی بر زبان فارسی و لایه‌های درونی واژه‌های این زبان زنده و پویاست. معمولا‌ً خوانندگانی كه با تكنیكهای نوشتاری و هندسه كلمات آشنایی چندانی ندارند، هنگامی كه تحت تأثیر متنی شاعرانه قرار می‌گیرند به علل و رموز تأثیرگذاری آن متن، دقت نمی‌كنند و چه‌بسا دریافت ذهنی و لذت حسی آنان، ناشی از همین موضوع باشد، اما بی‌واسطه از متنی لذت بردن و بی‌توجه بودن به تكنیكهای آن، صرفا‌ً دال بر بی‌توجهی خواننده نسبت به ظرافتهای صوری آن متن نیست، بل نشان‌دهنده صمیمی بودن و پنهان بودن تكنیكهای به كار رفته در آن است. در حقیقت، نویسنده‌ای را می‌توان اصیل و توانا شمرد كه این پارادوكس را در خود یگانه كند، یعنی «كمرنگ كردن برجستگیهای صوری متن در سایه دانش و صمیمیت.» دكتر حسینی كه در تمام طول عمر شاعرانه‌اش، در این پارادوكس و در پارادوكس مرگ و زندگی زیسته بود، به خوبی توانست چه در این كتاب و چه در كتابهای دیگر خود، به این یگانگی دست یابد. برای دوری از اطناب و تصدیع، به ارائه نمونه‌ای برگرفته از شقایق‌نامه، بسنده می‌كنیم: «امام آبها و آینه‌ها قامت برافراشت و گویی به زبان حال و به رغم قیل و قال كلاغان، فریاد برآورد...» ارتباط معنوی و صوری میان حال و قیل و قال كلاغان، اگرچه عریان نیست، اما در تسریع انتقال مطلب به خواننده یا شنونده نقش اصلی را بازی می‌كند. حال و قال، از دیرباز تا امروز دو مفهوم مبهم و در عین حال مشخص را در ذهن ما تداعی كرده‌اند كه در تقابل با یكدیگرند و تداعی‌كننده اصحاب حال در مقابل اصحاب قال‌اند و این موضوع در ادبیات ما سابقه دیرینه‌ای دارد. دایره مفهومی قیل و قال كلاغان نیز صرف‌نظر از هماهنگی كلمات آن، به‌قدری وسیع است كه تأویل و تعبیرهای بسیاری را می‌تواند در خود جای دهد. دكتر حسینی، تسلطی ذاتی بر اتیمولوژی داشت و با خاستگاه و ریشه بسیاری از واژه‌ها آشنا بود، به همین علت، هنگامی كه واژه‌هایی شبیه به هم و ظاهرا‌ً بی‌ارتباط با هم را در كنار یكدیگر می‌نشاند، هدف خاصی داشت و می‌دانست كه به جز ارتباط صوری و آوایی و ظاهری، ارتباط معنوی و باطنی نیز در میان این كلمات وجود دارد، واژه‌هایی مثل مرگ و مرد، پیر و پیرو، شور و شعور، خواب و خوار و كلماتی از این دست. وی خود در این مجموعه نوشته است:
«فرهنگ شقایق‌نامه، پر است از تعابیر و كنایه‌هایی كه به شكست طلسم سنگ اشاره می‌كند.» و به راستی چنین است و ایهامی كه در جمله مزبور وجود دارد زیبایی آن را صد چندان كرده است.وجه محتوایی شقایق‌نامه، همچون وجه صوری و ساختاری آن مؤثر و عمیق و زیباست، خصوصا‌ً كه این شاعر دلسوخته در بسیاری از بخشهای آن، از قرآن كریم سود جسته است. اشاره به داستان حضرت ابراهیم و حضرت نوح و كشف ارتباط میان بخشی از این قصه‌های قرآنی با حماسه عاشورا، از قدرت تأویل دكتر حسینی و توانایی كشف و دریافت ذاتی او حكایت دارد. درونمایه این اثر نشانگر پیوستگی بین حواس ظاهر و قوای باطنی نفس هنرمند در اطاعت از خداوند عاشورا آفرین است و این یعنی حركتی عاقلانه، البته نه عقل به معنای قوه انتزاع كلیات از جزئیات بلكه عقل در گستره ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان، این عقل نوری است كه اگر در دل شخص باشد آن‌گاه مطیع و فرمانبردار و بنده حق خواهد بود. به واسطه حلول این نور در قلب آدمی است كه عبودیت و بندگی در ظاهر و باطن او تجلی می‌یابد و سرشار از شوق به طاعت و امید به لقای الهی می‌شود و به عالم حقیقت قدم می‌گذارد و هر دم نقشی از روی محبوب حقیقی، راهزن خیال او می‌شود:
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با كه گویم كه در این پرده چه‌ها می‌بینم؟

در جای جای شقایق‌نامه، با اشعاری از ابوالمعانی عبدالقادر بیدل دهلوی، خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی و در مجموع شاعران شناخته و ناشناخته‌ای مواجه می‌شویم كه اگرچه در نسبت مستقیم با واقعه كربلا نیستند، اما در سایه تأویل نویسنده، معنایی دیگر می‌یابند و رموز عاشورا و حماسه عاشورائیان را در آینه كشف و شهود باز می‌نمایند. نویسنده در این مجموعه از معانی سطحی و ظاهری حماسه عاشورا فراتر رفته و تلاش كرده است تا به لایه‌های معنایی و درونی این واقعه عظیم، نزدیك‌تر شود و از این روست كه زبان زنده و تپنده شعر را به تاریخ‌نگاری و زبان خشك و بی‌روح فلسفه ترجیح داده است. به‌عنوان مثال اگرچه در تاریخ خوانده‌ایم كه نخستین تیر را عمر بن سعد به سوی خیمه‌گاه حسین(ع) پرتاب كرد، اما نویسنده این سوگنامه، با استفاده از امكانات معنوی زبان و با درك بخشی از معانی پنهان این حماسه می‌نویسد: «آیا به راستی نخستین تیر را ابن سعد به سوی اردوگاه زادگان نبی و وارثان وصی می‌افكند؟ نه! در این وادی تیر نخست را غربت در كمان تنهایی گذاشت و گلوی رسالت حسین را نشانه گرفت.» این نگاه، نگاهی هوشمندانه و شاعرانه است؛ نگاهی كه فقط به سطح نمی‌نگرد و به اعماق نیز توجه دارد. در این راه هرگز طمع نمی‌توان داشت كه «بی‌ملالت صد غصه یك نواله برآید.» راه، دشواری ظاهری دارد، همه تیر بلا و ملامت است كه دلدادگان و سوخته‌دلان به جان می‌خرند و كار خود از ابروی جانان می‌گشایند. داد و ستدی عاشقانه در عین عقل. غیرت ازلی در این كار، شاعر را به كمند زلف معشوق گرفتار می‌سازد تا عالم از شور و شر عشق بی‌نصیب نماند:
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه‌انگیز جهان غمزه جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شكن طرهٔ هندوی تو بود
تعابیر زیبا و عمیق و شاعرانه‌ای كه در شقایق‌نامه است بیانگر این واقعیت است كه ما با نوشته‌ای معمولی و روایتی عادی سر و كار نداریم، بل با حقایقی مواجهیم كه در آن سوی الفاظ، نهان شده‌اند؛ حقایقی كه جز در آینه شعر و نثری فهیم آن هم در حد ادراك شاعری دلسوخته متجلی نمی‌شوند. دكتر حسینی در شقایق‌نامه، از همه شقایقهای خونین دشت كربلا یاد می‌كند و صمیمانه به تأویل و تعبیر بخشی از این حماسه می‌نشیند؛ از حر بن یزید ریاحی آغاز می‌كند و پس از شرح انتخاب شگفت‌انگیز او در دوراهی حق و باطل، بر دلاوریهای پیران این عرصه انگشت می‌گذارد و از مسلم ‌بن عوسجه و حبیب ‌بن مظاهر سخن می‌گوید و با مدد از خواجه شیراز و از زبان این دو پیر می‌نویسد:
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این كمان توان زد
نویسنده با اشراف بر عظمت این حماسه می‌نویسد: «گوناگونی و تنوع اصحاب آفتاب در واقعه كربلا، این حادثه عظیم را چون منشوری چندپهلو مهیای دیدن از زوایای مختلف كرده است.» و او خود از زاویه شعر و عشق و شعور است كه به اصحاب آفتاب می‌نگرد و از سالار شهیدان و از یاران باوفای او سخن می‌گوید. روایتگر شقایق‌نامه، در سیر شاعرانه خود، قدم به كوچه‌باغ معطر نامی بزرگ می‌گذارد؛ «عباس!»، و چنان عاشقانه از این نام مقدس یاد می‌كند كه خوانندگان ناآشنا با این نام مشهور را به این پرسش وامی‌دارد كه به راستی عباس كیست؟!
نویسنده، در توصیف لحظه‌ای كه آن حضرت، به سمت فرات روان بود تا برای تشنگان دشت كربلا آب بیاورد می‌نویسد: «شگفتی نگر؛ همیشه رود به سمت دریا رفته است و این بار دریاست كه به سمت رودخانه، روان است؛ دریای دلاوری و عشق.» شقایق‌نامه، شرح عارفانه و عاشقانه مردانگیها و دلاوریهای مردان حق است كه با بهره‌گیری از تفكر و خیال، ما را به حقیقت حماسه عاشورا نزدیك‌تر می‌كند.

سعید یوسف نیا
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید