پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


این سکه هم دو رو دارد


این سکه هم دو رو دارد
باور کردن اینکه گاهی اوقات یک تلفن ساده می تواند تا این حد موجب اضطراب یا عصبانیت شما بشود، دشوار است، ولی وقتی بار آخر به سبب دروغ آشکار یکی از دوستان در جلسه مشابهی گرفتار شدیم و از شدت ناراحتی بعد از مراسم معارفه ماشین مان را به یک تاکسی کوبیدیم (!) دیگر حتی کوچک ترین جذابیت این قضیه هم از میان رفت.توجه کنید در این نوشته سعی نشده تجارت شبکه ای مذموم شمره شود، بلکه فقط بعضی دلایلی که موجب گسترش تجارت هایی چون گلدکوئیست، EBL، گلدماین، هفت الماس من و... در جهان سوم و بویژه خاورمیانه شده، مورد اشاره قرار گرفته است. همانگونه که در ادامه خواهید خواند، چه بسا این فرآیند دارای کارکردهای مثبتی هم باشد که به صورت غیرمستقیم یا ناخواسته به وجود بیایند. دلایل در سه سرفصل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی طبقه بندی شده اند.
از ماست که برماست
آخرین کشوری که در آن گلدکوئیست ناچار به خزیدن در زیرزمین شد در نزدیکی ما نبود، بلکه سرزمینی بود که ما آن را با ساق های طلایی بازیکنانش می شناسیم؛ برزیل.حدودا سه سال پیش، دولت ریودوژانیرو ناچار شد به سبب حجم فزاینده شکایت هایی که تحت عنوان کلاهبرداری و فریب، از یک شبکه بسیار گسترده تجارت شبکه ای موسوم به گلدکوئیست می شد، طی سه دادگاه پیاپی رای به غیرقانونی بودن فعالیت و تعطیلی دفاتر شبکه یادشده بدهد. اگرچه این کشور فقیر بیش از آن دست به گریبان مشکلات اقتصادی بود که رسانه های جهانی اهمیت به بروز یک وقفه اقتصادی در آن بدهند، ولی بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (BBC) در گزارش نسبتا مفصلی به نتایج دادگاه های سه گانه پرداخت.در گزارش بی. بی. سی خبرنگار راجر تامپسون از گلدکوئیست تحت نام یک شبکه مجهول الهویه یاد کرد و نوشت: نتوانسته است اطلاعات بیشتری از این بنیاد تجارت شبکه ای کسب کند. در آن زمان تازه برای اولین بار با گلدکوئیست، آشنا (Present) شده بودم و این برایم بسیار عجیب بود که چطور شبکه ای که معرفی کننده پشت آن اسامی بسیار بزرگ و دهان پرکنی از سازمان تجارت جهانی گرفته تا یک شرکت ضرب سکه در آلمان را ردیف کرده بود، توسط خبرنگار سمج بریتانیایی ناشناخته معرفی می شد. بحث برسر دروغ بودن یا نبودن آن اطلاعات نبود. تامپسون در کشورش حتی اسم آن را هم نشنیده بود؛ کشوری که رابطه ای بسیار نزدیک با مستعمره پیشینش، هنگ کنگ به عنوان یکی از پایگاه های اساسی گلدکوئیست دارد. واقعا چه عاملی سبب می شد که یک شرکت جهانی دامنه فعالیتش فقط به نواحی جهان سوم محدود شود.شاید اولین و نزدیک ترین جواب مربوط به ساختار اقتصادی بیمار اگر نگوییم فاسد- این کشورها باشد. ساختاری که در آن فرصت های کم و بیش مساوی کسب ثروت برای همگان وجود ندارد.درسال گذشته میلادی مجله مشهور فوربس forbbes در تحلیلی که بر حاشیه فهرست صد مرد ثروتمند جهان نوشته بود به نکته ظریفی اشاره کرد: در فهرست صد نفر مرد ثروتمند بریتانیا، همه ساله به طور میانگین ۳۰ درصد تازه وارد هستند. اگرچه بندرت این تازه واردان در بدو ورود برای خود جایی میان نفرات دو رقمی باز می کنند، ولی همین آمار ۳۰ درصدی حکایت از فرصت هایی قابل قبول برای کسب ثروت در میان عامه مردم دارد .واقعا اگر در کشوری یک فرد بداند بی شک با کاری سخت، مداوم و خطرپذیر خواهد توانست ظرف یک زمان منطقی به هدف مالی خود دست بیابد، دیگر انگیزه ای برای پرداختن به یک حرفه پرتردید، فاقد وجه اجتماعی یا تسهیلات بدیهی چون تجارت شبکه باقی خواهد ماند که در آن از یک بیمه بهداشتی ساده یا اندک افتخار بیرونی خبری نیست؟
با این سئوال باید این نظریه را اضافه کرد که وقتی فساد اقتصادی- سیاسی با گسترش دادن طبقه ای نوکیسه که صاحب اصطلاح باب روز ثروت های بادآورده هستند و یک شبه ره صدساله پیموده اند، موجب می شود شکاف اجتماعی عمیق تر و از نگاه طبقات فرودست امکان کسب سریع امتیازات مالی رویایی افزوده شود. دیگر به دشواری می توان در برابر تجارت هایی که قول های دندانگیری به مردم می دهند مقاومت کرد. حالا می خواهد این تجارت مضاربه ای باشد یا شبکه ای.در پایان این سرفصل اقتصادی باید به بیماری ضعیف تر، ولی همه گیرتر اشتغال به حرفه های دوم اشاره کرد که سبب شده حریم سایر مشاغل هم از سوی بسیاری که در ساعت غیرکاری خود به دنبال تجارت شبکه ای هستند مورد تهدید قرار بگیرد. چند نفر را می شناسید که از مبلغ دستمزد خود کاملا راضی بوده، ولی به سراغ واسطه گری شبکه ای چون گلدکوئیست رفته اند؟ ارتباط مستقیم میان پایین بودن درآمد سرانه و بالا رفتن حیطه فعالیت تجارت شبکه ای انکار نشدنی است. خاورمیانه را نیز نمی توان از این معایب مبری دانست.
حساب، حساب است
اگرچه تاکید بر غلبه احساسات شرقی بر عقل کاربردی، از زمان اقبال لاهوری و جنبش بیداری اش شدت فراوان به خود گرفته، ولی کمتر فردی را می توان ساکن مشرق زمین دید که از این جریان احساس نارضایتی کند.باوجود آنکه در غرب هم هر فرد عضو جوامع پایه ای چون خانواده، گروه دوستان و تشکل حرفه ای است، ولی در عمل کشورهای در حال توسعه به سبب زیرساخت های فرهنگی - همچون نوع تربیت- تعلق خاطری بسیار عمیق تر به خانواده و دوستان پیدا می کنند؛ جایی که اصطلاحاتی چون تعارف داشتن، رفیق بازبودن و چشم و هم چشمی ریشه می دواند و اغلب تاثیری نامطلوب برجای می گذارد. جوامع خرد چون خانواده و دوستان چنان در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه قدرتمند است که کوچکترین تلاشی برای مستقر کردن سفرهایشان با رنگ ها و برچسب هایی چون بی رحمی و بی مهری مواجه خواهد شد. پس در نهایت اگر یک فعالیت اقتصادی راه خود را به این دره های کوچک خانوادگی یا دوستانه که گاه چهره ای زندان گونه می یابند باز کند، از امتیازات یک نظام فرهنگی که عضویت در گروه را کم و بیش تحمیل می کند، بهره خواهدبرد.اگر در جلسات عمومی یا نیمه عمومی شبکه هایی مانند گلدکوئیست شرکت بکنید با انبوهی از اعضا مواجه خواهید شد که با هم نسبت فامیلی دارند و از طریق دوستان به تمامی عضو ها یا حتی غیر عضوها معرفی شده اند، پس همیشه درخواست یک نفر که با شما رابطه عاطفی دارد ناچارتان می سازد دست کم با فعالیت یک تجارت شبکه ای آشنا شوید. منطقی به نظر نمی رسد در کشورهای غربی که فرزندان از سنین ۱۷ یا۱۸ سالگی وادار به جدا کردن زندگی یا حداقل جدا کردن معاش خود از والدین می شوند و به ازدواج - به عنوان صمیمی ترین حالت دوستی- فقط به چشم یک همکاری نزدیک نگاه می شود، بتوان از رابطه عاطفی برای مقاصد مالی سوء استفاده کرد. نمی خواهم این زندگی کم و بیش خالی از محبت را تکریم کنم ولی اینکه مانند یک لندنی اصیل به یک برزیلی که پشت تلفن خواهش می کند در مراسم معارفه گلدکوئیست شرکت کنید، بگویید، It,s your bussines کار را برای آنان که در یک جزیره کوچک به کمین پولتان نشسته اند، بسیار دشوار می کند. شاید شما هم مثل من شور و شوق برزیلی ها هنگام جشن سامبا را بسیار بپسندید، ولی این حرارت گاهی هم سوزاننده است.
دهان را نمی توان بست
خاطره تاریخی ایرانیان و ساکنان مناطق در حال توسعه چون خاورمیانه، آلوده به نوعی فاصله ذهنی میان مفاهیم دولت و ملت است. حتی تقویت نهادهای مردم سالاری در کشورهایی چون ایران ظرف چند دهه اخیر نتوانسته این سایه تیره را که چندین قرن استعمار، حاکمان دست نشانده و دولتمردان مستبد بر سر ملت ها انداخته اند، به طور کامل بزداید و از همین شکاف، آسیب هایی جدی به جان کشورهای جهان سوم نفوذ می کند که یکی از رایج ترین و شاید پیش پا افتاده ترین آنها، گرمی بازار شایعات حکومتی است.
رواج شایعات دولتی سبب می شود پای اتهام علیه دولت یا هر شخصیت حقیقی و حقوقی نزدیک به آن به فعالیت های عامه پسند از فوتبال گرفته تا تجارت شبکه ای باز شود. به این ترتیب درست همانطور که در بازی های مقدماتی جام جهانی پیشین پس از شکست مقابل بحرین و حذف ناشی از آن شاهد یک کوه اتهامات سیاسی بی پایه و اساس بودیم و این شایعات تا حد ناآرامی های عقیم و پراکنده پیش رفت؛ اکنون شنونده یک مشت آسمان و ریسمان بافی های نامعقول هستیم که از سرگروهی تک دختر فلان رجل گردن کلفت سیاسی در یک شبکه نام آشنا گرفته تا ریاست یک کاندیدای ناکام ریاست جمهوری ؟؟؟؟ تازه تاسیس تجارت شبکه ای نرم افزار دلالت دارد. گویی نمی توان یک شبکه گسترده واسطه گری را حتی اگر زیرزمین هم باشد و بدون حکایت یک رانت دولتی حفظ کرد! حتی اگر احتمال ضعیف عضویت آن افرادی که نامشان بر سر زبان هاست را بپذیریم. این اعضای سرشناس نه تنها حاشیه امنی برای کل شبکه به وجود نمی آورد، بلکه آن را بیشتر در معرض کینه ورزی های سیاسی و حتی جناحی که تعداد آنها در کشورهای جهان سوم هم کم نیست قرار می دهد. جالبتر از همه آنکه گرفتن ژست منتقد حکومت یا در مفهوم بازاری اش اپوزیسیون همواره به شرط کم خطر بودنش یک سرگرمی جالب و وسوسه کننده برای طبقه متوسط ایران بوده و به این ترتیب شرکت در میتینگ پول دوستانه یک شبکه ممنوعه چون گلدکوئیست می تواند با افزودن کمی آدرنالین به خون راکد طبقه بورژوا و خرده بورژوا زندگی آنها را در حد قابل قبولی هیجان انگیز کند!تقویت شفافیت رسانه ای و پرهیز از فعالیت مطبوعاتی غیر حرفه ای در این زمینه می تواند بسیار کارگشا باشند.
این نیز بگذرد
فرصت پرداختن به سایر دلایل عمده رواج تجارت شبکه ای در خاورمیانه یا سایر مناطق عضو گروه جنوب در این فرصت ؟ نیست، ولی گستره وسیع تمامی آن آسیب هایی که در بالا درباره آنها نوشته شده، این امیدواری جدی را به وجود می آورد که تب تجارت شبکه ای بزودی در ایران و همسایگانش نیز فروکش خواهد کرد. چنان که در برزیل و سایر کشورهای آمریکای لاتین، این تب یک سالی است به عرق نشسته است. حتی این امیدواری وجود دارد که درس عبرت آنان که از این رهگذر زیان می بینند، سبب شود دیر یا زود با نسل اصلاح شده مواجه شویم که تسلیم ناملایمی اقتصادی نمی شوند، از اسارت فرهنگی می گریزند و علاقه ای به شایعات حکومتی ندارند.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید