جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

از گربه‌های اشرافی اسکولز تا صاحبخانه‌های بکهام


از گربه‌های اشرافی اسکولز تا صاحبخانه‌های بکهام
مدیترانه در اروپا منطقه ویژه‌ای محسوب می‌شود. مردان برآمده از این منطقه نیز به نوعی با مردمان سایر نقاط متفاوت هستند. اگر در حیطه فوتبال به دنبال تفاوت بگردیم، نکات زیادی دستگیرمان خواهد شد. بارها شاهد مسائل عجیب و غریبی از فوتبالی‌های مدیترانه‌نشین بوده‌ایم. آنچه در پی می‌خوانید نگاهی است کلی به آنچه اهالی این کرانه برای فوتبال دنیا رقم زده‌اند:
دروغ‌های بزرگ
۱ـ سیلویو برلوسکونی
تعجب نکنید یکی از مؤلفه‌های اصلی شناسائی مردم این منطقه (در حیطه فوتبال) دروغگوئی است. آیا کسی بیشتر از برلوسکونی مرتکب دروغگوئی شده است؟ او را به یاد می‌آوریم در حالی‌که یک دست در جیب نموده و با دست دیگر اشاره‌هائی بروز می‌دهد و خود را ”قدیس“ معرفی می‌کند. او در زمان ریاست طولانی‌مدت خود بر میلان به اندازه کافی دروغ گفته است. شاید آن ذات پلید سیاست در وی تأثیرگذار بوده، اما مسئله آنجا است که سیلویو فوتبال را نردبانی کرده و به آرزوهای سیاسی خود رسیده است.پس توپ گرد نیز به اندازه کافی فریبنده خواهد بود. برلوسکونی با یک تماس تلفنی، فاتح‌تریم را که انصافاً با میلان بد نتیجه نمی‌گرفت، اخراج کرد، شاید چون نمی‌خواست میلان بزرگش توسط یک ”ترک“ هدایت شود.به یاد داریم همین برلوسکونی بود که با عقاید خاص خود مانع عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا شد.سیلویو خوش‌شانس نیز بوده است؛ زیرا کارلو آنجلوتی را بر سر کار آورد و او به مدد دست و دلبازی‌های رئیس، تیم را به انواع و اقسام قهرمانی‌ها رساند.
راستی چه خبر از فورزا میلان؟
۲ـ خوان لاپورتا
رئیس بارسا دروغگوی عصر جدید محسوب می‌شود. همه ما وعده‌های قبل از انتخابات او را به یاد می‌آوریم. وی بکهام را یک آبی واناری تمام می‌دید؛ اما هم‌اکنون شکوه وی را با لباس رئال می‌بینیم. اینکه وی رئیس موفقی بوده، گفته تقریباً درستی به‌نظر می‌رسد؛ اما در این سال‌های کوتاه، حیله‌های خاصی را نیز به‌کار برده است. وی در لفافه مردم‌سالاری اهالی کاتالان را فریب داده و آنها در عرصه قدرت فوتبال و البته سیاست به مادریدی‌های بالانشین نزدیک کرد. نکته‌ای که اصلاً به مذاق کالاتانهای متعصب خوش نیامد.برای اولین‌بار در طول تاریخ، شاهد بودیم که داوران اسپانیائی به نفع بارسا و به ضرر رئال سوت می‌زنند. داورانی که یک عمر قرنطینه بودند، آزاد شدند و ... خوب لاپورتا گفته بود فقط میراث پدرانمان را می‌خوریم؛ اما کو؟ او از ابزارهای منفی استفاده کرده است. شاید حالا باید شاهد آن روی سکه آبی واناری مقدس البته به تعریف لاپورتا باشیم!
جلوه‌های ویژه
مگر می‌توان در این مورد صحبت کرد و نامی از دیوید بکهام نبرد؟ با این‌حال، ما تصمیم داریم از او در بخش ویژه‌ای تجلیل کنیم. پس به سراغ ”رابی ساوج“ می‌رویم.
۱ـ رابی ساوج
این ولزی یک نژادپرست بزرگ و چیره‌دست است. آنهائی‌که به چشم‌های وی نگاه می‌کنند، برق تنفر را به وضوح مشاهده می‌کنند. درگیری کلامی برابر وی بسیار سخت به‌نظر می‌رسد؛ چرا که ظاهراً در فحاشی نیز تخصص دارد. ۲ سال پیش در جریان دربی بیرمنگام شاهد زشت‌ترین حرکت تاریخ باشگاه ”آبی‌ها“ از سوی او بودیم.
۲ـ پل اسکولز
تعجب نکنید! او نژادپرست نیست. از طرفی تیپ فوق‌العاده خوبی ندارد؛ با این‌حال وقتی به بیرون می‌رود، مردم را یاد گربه می‌اندازد! به موهای سرخ وی کاری نداریم. اسکولز علاقه خاصی به گربه‌ها دارد و بنابر گرفته روزنامه جنجالی سان، کلکسیونی از گربه‌ها را در اختیار دارد. عده‌ای می‌گویند وی به جهت علاقه به خرافات، دست از گربه‌های خود نمی‌کشد؛ اما مسئله چیز دیگری است. او عاشق راستین گربه است. حتی اگر روزی این موجودات در قبال پرتاب گوشت، صورت او را زخمی کنند! این ضرب‌المثل خرافات‌گونه را شنیده‌اید: ”اگر در یک روز آفتای چتری بالای سر گربه بگیرید، تمام روز خوش‌شانس خواهید بود.“ اگر اسکولز ۹۶ گربه داشته باشد، ۳ ماه خوش‌شانس است؛ اما برای اینکه تیمش لیگ برتر و لیگ قهرمانان را فتح کند، احتیاج به بیش از این تعداد گربه است!
۳ـ نستا
این خوش‌تیپ سرشناس در زندگی خود به اندازه کافی مهربانانه رفتار کرده است. او همواره درگیر مسائل عاطفی نیز بوده و تا دلتان بخواهد، آن‌قدر بر سر علاقه خود پایبند می‌ماند و در مدحش می‌گوید که حال همگان را به‌هم می‌زند! مثال می‌خواهید؟ او در لاتزیو بهترین بازی‌ها را ارائه می‌داد. هواداران این ”مو بلند“ را می‌پرستیدند و وی نیز عاشق لاتزیو بود؛ اما وقتی یک باشگاه به شما احترام نمی‌گذارد و تنها به ‌خاطر مشکلات مالی اسطوره خود را می‌فروشد، چرا باید سادگی به خرج دهید و عنوان کنید همیشه طرفدارشان باقی خواهید ماند؟ وجود چند نستا جهت حفظ فضای سالم و دوست‌داشتنی فوتبال لازم است.
اول به این خاطر که با آن قیافه و تیپ خاص، همه را در لذت دیدن فوتبال سهیم می‌کند. دیگر اینکه با دفاع جانانه خود سد راه حریفان می‌شود و آخر اینکه با وفاداری و مهربانی خود، گاهی پس از دیدن ساوج، هوادار را به‌سوی بهشت روانه می‌کند! نستا که در ۱۳ سالگی مسائل خاص عاطفی را تجربه کرد، هم‌اکنون زندگی آرامی را پشت سر می‌گذارد؛ اما دود سیگار همسرش، به احتمال یک درصد اندکی باعث اخم وی می‌شود!
احمق‌ها
۱ـ فرانچسکو توتی
متأسفانه در صدر این لیست، باید از فرانچسکو توتی نام برد. واقعاً بعضی از کلمات او که به زبان محلی ادا می‌شود، قابل فهم نیست نه به جهت لهجه‌دار بودن، بلکه به خاطر جملات نامربوط. او خود را عاشق رم می‌داند و به هواداران تیم‌های مخالف فحاشی می‌کند، با این حال دقیقاً نمی‌داند دارد چه کاری انجام می‌دهد. ممکن است روزی رم نیز به مانند لاتزیو ”اسطوره فروشی“ کند، در آن صورت توتی به کدام تیم خواهد رفت. شاید فقط اینتر. جالب آنکه فرانچسکو در حیطه کاری ۲ تیم میلانی نیز دخالت کرده است. او گفته اینتر را به میلان ترجیح می‌دهد. با این گفته‌ای که او بیان کرده، دیر یا زود پاداش خود را با پوشیدن لباس نراتزوری دریافت خواهد داشت!
۲ـ فرناندو تورس
فقط یک‌بار وی راجع به رئال صحبت کرد و باعث خنده همگان شد. کاپیتان دوست داشتنی آتلتیکو مادرید علیرغم آنکه سن پائین‌تری نسبت به توتی دارد، اما در برخی از اوقات بسیار سنجیده‌تر و عاقلانه‌تر از وی برخورد می‌کند. شخصیت تورس را بسیار شبیه قهرمانان فرودست فیلم‌ها می‌بینیم.زمانی رئال به وی پیشنهاد همکاری داد و تورس اعلام کرد: ”من بچه پائین شهر مادرید هستم!“ او نمی‌خواست به مانند رائول، لباس سفید بر تن کند و اصل و نسب! خود را فراموش کند. ”فرناندو“ی قصه ما، باید به دنیای واقعی فکر کند. در این حالت دنیای سیاه و سفید رئال یا هر تیم بزرگ دیگری قشنگ‌تر از رؤیای قرمز و سفید آتلتیکو و ویسنته کالدرون است!
اسکار بکهام
جنجالی‌ترین شخصیت فوتبال دنیا پس از اخراج عجیب مقابل والنسیا بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد.
۱ـ تام کروز
نام فرزند سوم او ”کروز“ است. عده‌ای می‌گویند وی به جهت رفاقت با چهره بزرگ هالیوود این نام را برای فرزندش برگزیده؛ اما خودش می‌گوید ”کروز“ نام یک افراطی هوادار یونایتد است که او و همسرش تصمیم گرفتند به احترام حس وفاداری این شخص و علاقه دیرین دیوید به منچستر یونایتد، فرزند سوم خود را کروز صدا بزنند! به هر حال، در این قسمت از دنیا افرادی وجود دارند که حتی وقتی یک کلمه را تلفظ می‌کنند، جنجال‌ساز می‌شوند.
۲ـ صاحبخانه
دیوید تحصیلات بالائی ندارد. او به گفته خودش، اولین بار استقلال را پس از ترک تحصیل تجربه کرد. در آن اوقات دیوید یک خانه برای خود اجاره نمود. صاحبخانه پیرمرد و پیرزنی بودند که همواره به بکهام لطف داشتند و او نیز هنوز به رغم شهرت فراوان، نقش آنها را فراموش نکرده است. شاید منظور این بوده که آنها با ناشی‌گری دوران نوجوانی دیوید به‌خوبی ساخته‌اند!
۳ـ نقش پدرانه
شاید تد پدر خوبی برای دیوید نبوده است. در این مورد داستانی وجود دارد: ”دیوید هنگامی‌که ۱۳ ساله بود، در یک مجلس نه چندان مناسب شرکت کرد و با حالی دگرگون به خانه بازگشت. او سعی کرد حال بد خود را از پدر مخفی کند. به این کار نیازی نبود. ”تد“ اصلاً متوجه نشد پسرش چه دسته‌گلی به آب داده است! پس می‌بینید اگر بکهام تا این لحظه در زندگی شخصی این همه حاشیه داشته، تنها مقصر نبوده و شاید خانواده وی ناخواسته در این راه به این امر کمک کرده‌اند. وقتی دیوید خود ادعا می‌کند در روزگار نوجوانی کمترین میزان اهمیت را برای خانواده‌اش قائل بوده و آنها نیز تقریباً دیوید را به حساب نمی‌آوردند؛ ما چرا در این مورد شک داشته باشیم؟
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید