جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

روایت استاد جعفری از مولوی


روایت استاد جعفری از مولوی
سعی كرده ایم روایت علامه جعفری از آنچه عارف و فیلسوف بزرگ جلال الدین مولوی درخصوص ابعاد رابطه انسان و خدا ابراز می دارد، مفصل نبوده و در عین ایجاز، همچنین راهگشا و رسا نیز باشد... توجه به این نكته را قبل از اینكه ابیات مولانا را با شرح استاد بیاوریم، خالی از فایده نمی دانیم كه استاد به یقین دارای منزلتی بسیار بالا بود و در مبحثی چون «ارتباط انسان با خدا» غور و تفحص های مایه دار و بسیار مستدلی به عمل آورده بود كه در این مقاله مجال طرح آنها نیست:«در آن موقع كه مسئله رابطه ادراكات انسانی را با خدا مورد بررسی قرار داده بودم، در حدود بیش از دویست آیه و روایت كاملاً معتبر دیدم كه ادراكات بشری را عاجز تر از آن معرفی می كند كه بتوانند به مقام شامخ ربوبی راهی بیابند...»اینك می پردازیم به روایت علامه جعفری درخصوص: ارتباط انسان با خدا از دیدگاه مولوی:
این فناها پرده آن وجه گشت
چون چراغی خفیه اندر زیر طشت
• پدیده های فانی، حجاب وجه الله است
ممكن است منظور جلال الدین از «فناها» كه پرده و حجاب وجه الله است، پدیده های كفر و ایمان بوده باشد. در این صورت باید گفت: پدیده ایمان حقیقی كه جز طریق سلوك الی الله و تقرب به وجه الله چیزی نیست، چگونه می تواند حجاب وجه الهی باشد، به اضافه این كه این مطلب با آنچه كه جلال الدین ده ها بار در مثنوی متذكر شده است (ایمان و دین حقیقی است كه انسان را تا بارگاه قرب ربوبی رهنمون می شود)، تناقض پیدا می كند و ممكن است جلال الدین یك اصل كلی را بگوید و آن این است كه اشیای فانی و دل بستن به آنها، سد راه به سوی وجه الله است و این مطلب كاملاً صحیح و مورد تذكر تمام پیامبران عظام و مصلحین دلسوز عالم بشر است.
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات
گم شوی در ذات و آسایی ز خود
چشم تو یك رنگ بیند نیك و بد
• از دو منزلگه نام و صفات عبور كنید و به ذات برسید
جلال الدین در دو بیت مذكور، چهار مرحله را متذكر می شود:
۱- برای درك حقیقت یا ذات، بایستی از منزلگه اسما و مفاهیم عبور كرده، به منزلگه صفات برسیم.
۲- بدان جهت كه صفات تا حدود زیادی با حقیقت یا ذات پیوستگی دارند، لذا باید صفات را هم مورد توجه و دریافت قرار بدهیم.
۳- آنگاه كه از منزلگه صفات رخت بربندیم و به سوی ذات رهسپار شویم، در این مقصد به دو مقام عالی نائل خواهیم شد:
۴- الف: خود طبیعی و انسانی را از دست داده و در ذات، گم یا فانی خواهیم شد.
ب: گام به مافوق نیك و بد گذاشته و آن دو مقوله متضاد را در یك رنگ مشاهده خواهیم كرد.
چنان كه در مبحث گذشته توضیح دادیم، ما می توانیم از جلوه ها و نمود های گوناگون حقایق عبور كرده و به اصل آن واقعیات كه در عین واحد بودن، صدها نمود و جلوه را بروز می دهند، برسیم. این تحلیل و ریشه گیری یكی از عالی ترین آرمان ها، بلكه یكی از ضرورت های علمی و فلسفی ما است. اما تطبیق این آرمان به مورد بحث جلال الدین باید با دقت بیشتری عملی شود.پیش از بیان مراتب منزلگاه های نام و صفات، این مطلب را در نظر بگیریم كه مقصود جلال الدین از دو بیت مذكور دارای دو احتمال است:
احتمال اول - اینكه مقصود، نام و صفات و ذات الهی است. یعنی اولاً: اگر نام هایی را كه درباره خدا از روی تقلید فراگرفته اید، مورد دقت قرار بدهید، خواهید دید: شناخت این نام ها بدان جهت كه اسمای مجردی هستند، در تكامل و اعتلای روحی شما اثری ندارد، بلكه باید از آنها گذشته و به صفات الهی وارد شوید. اگر در آنها با دقت و تامل بنگرید، بازخواهید دید این صفات _ خواه در جلوه گاه هستی یا در قلمرو درونی شما _ بیش از نمود و شبح و سایه، چیز دیگری نیستند. شما در این منزلگاه از علم و قدرت الهی جز پدیده های مستحكم و منظم جهان طبیعت یا انكشاف حقایق و توانایی درك آنها را كه بر شما مطرح است، چیز دیگری نمی بینید، لذا مجبور هستید كه در این گذرگاه هم توقف ننموده و تدریجاً رهسپار مقام ذات ربوبی شوید. با ورود به این مقام عظیم، هم خود را كه در دو منزلگه سابق دارا بودید، از دست خواهید داد و هم نیك و بد برای شما یك رنگ پیدا خواهد كرد.
اگر مقصود جلال الدین این احتمال باشد، مقداری از آن درست و مقداری از آن باطل یا ابهام انگیز است. آنچه كه از مقصود جلال الدین صحیح است، لزوم عبور از گذرگاه اسما و جلوه ها و نمودهای صفات است، زیرا تا از این گذرگاه عبور نكنیم، به خدایابی صحیح نخواهیم رسید. اما ورود به مقام ذات، بایستی توضیح داده شود كه مقصود از این ورود چیست؟ آیا حقیقتاً انسان، این موجود محدود، جزء حقیقت بی نهایت الهی می گردد؟ چنانكه قطره ای به دریا ملحق می شود؟ پس برای چه از آن مقام جدا شده بود؟! یا این كه خود را از دست می دهد و در دریای بی پایان عظمت الهی مستغرق می گردد؟ این مطلب صحیح است، زیرا با نظر به دلایل عقلی و شهادت قلب و مدارك معتبر اسلامی و گوشزدهای فراوان خود جلال الدین، آهن عین آتش نمی شود، اگرچه با تماس و مجاورت آتش، برافروخته می گردد. اما یك رنگ شدن نیك و بد، اگر مقصود جلال الدین از یك رنگ شدن نیك و بد پس از پایان تكاپوی زندگی است كه جایگاه نیك و بد است، بسیار متین و منطقی است، زیرا چنانكه امیرالمومنین علی(ع) فرموده است:
الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل.
«امروز (این زندگانی) موقع عمل است و حسابی نیست، و فردا (آخرت) موقع حساب است و عملی وجود ندارد.»در این دنیا نیك و بدهایی روی موازین و هدف هایی به وجود آمده یا مقرر شده است كه در ابدیت موضوعی ندارد، و اگر مقصود جلال الدین این است كه در همین زندگی دنیا، مرد خدایاب به جایی از عظمت می رسد كه نیك و بد، مفهوم خود را برای او از دست می دهد، مطلبی است كه بایستی با دقت بیشتر رسیدگی شود، زیرا تغییرپذیری دو مفهوم نیك و بد با تغییرپذیری شخصیت، غیر از محو شدن دو اصل نیك و بد است. برای پیامبران عظام و اولیاءالله و رادمردان بزرگ بشری، نیك و بد منتفی نمی گردد، بلكه مفاهیم عالی تر و دقیق تری پیدا می كند.مثلاً كفش نو پوشیدن برای یك فرد عادی نه تنها بد نیست، بلكه اگر توانایی داشته باشد، كار خوبی هم هست، در صورتی كه تواریخ می گوید: علی بن ابیطالب(ع) كفش خود را وصله و پینه می زد و لباس وصله دار می پوشید، با اینكه در آن روزگار با قدرت جهانی كه داشت، می توانست فاخرترین لباس و عالی ترین كفش و گواراترین غذاها را به دست بیاورد، اما موقعیت اجتماعی _ الهی علی(ع) در مرتبه ای بود كه با نظر به افراد قلمرو زمامداریش كه بعضی از آنها نمی توانستند لباس فاخر و كفش تازه و غذای گوارا به دست بیاورند، برای خود شایسته نمی دید كه دست به آن مزایا بیازد، لذا آن را برای خود، بد و ناشایست می دید.خلاصه، مرتفع شدن نیك و بد و شایستگی و بایستگی برای انسان در هر حال از عظمت هم كه باشد، خیالی بیش نیست، بلكه می توان گفت: نیك و بد برای مقامات عالیه انسانی، دقیق تر و حساس تر است.این كه منظور جلال الدین از لزوم عبور از دو منزلگاه نام و صفات و ورود به ذات، خود انسان و سایر حقایق باشد. یعنی در شناسایی انسان و جهان به نام ها و پدیده ها نباید قناعت ورزید، بلكه باید تا مقام حقایق و ذوات اشیا رهسپار شد، ولی این احتمال با نظر به نتیجه ای كه از ورود به مقام ذات می گیرد، بعید به نظر می رسد، اگرچه با احتمالات و امكاناتی می توان آن را هم تصحیح نمود.
چشم كاو آن و نبیند كور به
دود دوزخ از ارم مهجور به

كریم فیضی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید