چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


نظری به ترجمه کتاب «مفهوم خدا»


نظری به ترجمه کتاب «مفهوم خدا»
سال گذشته، ناشری با عنوان پرطمطراق «كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس اسلامی» كه علی القاعده بی نیاز از معرفی است كتابی را روانه بازار كرد با عنوانی تكان دهنده و خیركننده: «مفهوم خدا». بی گمان، با دیدن این عنوان جذب می شوید و غرق در تامل كه «راستی، تا به حال به مفهوم خدا اندیشیده ام».پشت جلد كتاب، می خوانیم: «این اثر كه اساساً یك كار علمی _ پژوهشی است...» و محض رضای خدا یك فهرست ماخذ یا منابع یا چه می دانم، مراجع در پایان كتاب نیست و در شناسنامه كتاب می خوانیم: «رهیافت های جامعه شناسانه، انسان شناسانه و روان شناسانه به سوی منشاء مفهوم خدا». خدا رحم كند، كتابی را برای خواندن برگزیده اید كه از سه پهنه وسیع علوم انسانی به جانب یكی از دشوارترین مفهوم های همیشه تاریخ بشر نگریسته است و به قول مترجم كتاب، «نویسنده بسیار فراتر از چارچوب برنامه تحقیقی خود رفته است.» ای داد! بیچاره شدیم، كتابی كه از بد حادثه برای آشنایی با مفهوم احتمالاً بسیار مهم خدا انتخاب كرده ای، «تمام حوزه های تحقیقاتی نیمه دوم سده نوزدهم تا دهه اخیر» را «توضیح، تشریح، تفسیر و نقد» كرده است.الحمدالله مترجم، آدم متواضعی است اما نه در حد شكسته نفسی یا شكسته بندی؛ در یادداشت ایشان می خوانیم: «یك ضرب المثل قدیمی می گوید: همه كس همه چیز را می دانند و یك نفر نمی تواند همه چیز را بداند. مترجم متن حاضر دعوی تخصص در هیچ زمینه ای ندارد و اگر اندك اطلاعی داشته باشد صرفاً در حوزه تحقیقات فلسفی است و در این زمینه ها بدون اغراق باید گفت كه ترجمه موفقیت آمیز است و حداكثر تلاش به كار رفته تا مفاهیم و اصطلاحات و محتوای فلسفی بحث ها به درستی انتقال داده شوند.» (صص ۳۸ _ ۳۷)ان شاءالله كه چنین باشد؛ با یكی از دوستان كه موضوع كتاب (درست تر بگویم، عنوان كتاب) توجهش را جلب كرده كتاب را تورق می كنیم. كتاب بر پایه سخنرانی های آقایی به نام وایلد (نه اسكار وایلد!) در دانشگاه آكسفورد شكل گرفته است. او در یكی از سخنرانی هایش از دین طبیعی سخن می گوید كه بنابر ترجمه مترجم عبارت است از «شناخت آگاهانه عقل هدف مند انسان و سازگاری با جهانی كه او برای ادامه وجود بودنش و حیات طیبه اش به آن وابسته است.» (ص ۴۷) نمی دانم شما از این جمله چه می فهمید، ولی غرضم از آوردن این نمونه شخص آقای وایلد بود كه هیچ وقت هویتش را حتی اسم كوچكش را در نمی یابیم. این كه چگونه می توان پی به هویت آقای وایلد برد، بیشتر به كاری پلیسی نیاز دارد. پیشگفتار كتاب با این جمله آغاز می شود كه «اساس این كتاب سخنرانی های وایلد... در سال ۱۹۷۲... است.» در یادداشت های فصل اول می خوانید «نشانه ای از این نوع در سخنرانی های خود وایلد در مجموعه ای كه او در منچستر در سال ۱۹۰۲ منتشر ساخت وجود دارد.»(!) این آقای وایلد كیست و كجا باید به آثار و آرای او دست یافت و چگونه است كه مجموعه ای را در آغاز قرن بیستم و مجموعه سخنرانی هایی را ۷۰ سال بعد انتشار داده است؟
از این نمونه ها در كتاب فراوان است. در صفحه ۴۸ (همان پیشگفتار) با آقایی به نام اشمیت آشنا(؟) می شویم كه در آثار ۱۲ جلدی اش (كه هیچ وقت نمی فهمیم نام شان چیست) درباره انواع اعتقادات «موجودات انسانی» درباره خدا تحقیق كرده است. این آقای اشمیت كیست؟ بعداً مترجم از او با عنوان «پدر اشمیت» یاد می كند و یك بار هم از قول فروید می شنویم كه «گفته می شود سیاست های كشور ما به وسیله پدر اشمیت رهبری می شود كه... یك نژادشناس و یك محقق مذهبی است كه... ترس خود را از روانكاوی... پنهان نمی كند.» (ص ۲۷۲) باز خدا را شكر این بار اطلاعاتی حاصل شد.
اما نمونه ای از ترجمه «موفقیت آمیز» را در فصل اول كتاب بخوانیم كه راجع به «تبیین رفتار انسانی» است و نویسنده كتاب نقد ریشه ای آقای وایلد را بر آرای جان لاك در زمینه شناخت و فهم بشری نقل و شرح می كند:«اگر ایده ها به ناچار از قالب های ساخته شده به وسیله تجربه شكل می گیرند، پس به معنی دقیق كلمه، فرد اگر اساساً اقبالی برای دست یابی به معنی چیزی می داشت ناگزیر بود در عصر Me Thuseluh [كذا فی الاصل] زندگی كند.» خدا وكیلی از این جمله چه می فهمید؟ خود مترجم محترم و موفق كتاب از این عبارت چه می فهمد؟ چگونه كسی كه با فرهنگ یهودی _ مسیحی كه بنیاد تمدن و فرهنگ و صد البته «مفهوم خدا» در غرب است كمترین آشنایی ندارد جرات می كند دست به ترجمه كتاب سنگینی بزند كه با انواع رهیافت ها سراغ این موضوع دشوار رفته است و البته مترجم ما عذرش این است كه در هیچ یك از زمینه ها (جز پژوهش های فلسفی) داعیه تخصص ندارد- ترجمه هم كه نه تخصص می خواهد نه تعهد)؟ محض اطلاع ایشان، متوشالح (Methuselah) نام پدربزرگ نوح نبی است كه ذكرش در سفر پیدایش كتاب مقدس آمده است. فرض می كنیم مترجم گرامی این نام به گوشش نخورده (همچنان كه اكثر ایرانیان كه البته دست به كار ترجمه نمی شوند، نامش را نشنیده اند)، نباید مترجم «موفق» ما از خود بپرسد كه در «عصر متوشالح» چه خبر بوده كه هر كس در آن می زیسته می توانسته دل به دستیابی به معنی چیزی ببندد ولی در عصر ما، برای مثال، این امكان وجود ندارد؟ (بگذریم از عبارت «به معنی دقیق كلمه» كه در اینجا هیچ معنایی ندارد).محض اطلاع مترجم محترم عرض كنم كه در فرهنگ اروپایی متوشالح كسی است كه هیچ كس در سرتاسر تاریخ (البته تاریخ قدسی، یعنی مطابق با كتاب مقدس) طول عمر او را نداشته است. یعنی نام متوشالح مترادف است با عمر دراز، می دانید كه این تعبیر جنبه ضرب المثلی دارد. یعنی اگر «تصورات» (به مفهومی كه جان لاك از كلمه مراد می كند) باید به توسط «تجربه» قوام یابند (می دانید كه، جان لاك یكی از سه تجربه گرای بزرگ تاریخ فلسفه- حوزه بریتانیا- بوده) آدم برای پی بردن به معنی اشیا (كه در فلسفه لاك متكی است به «تصورات» یا همان ایده ها) می باید عمر نوح داشته باشد (یا به قول اروپایی ها، عمر متوشالح)! باری، در كتاب جمله های نامفهوم بسیار است و بدین ترتیب، ترجمه حاضر مسلماً هیچ كمكی به فهم مفهوم «خدا» نمی كند. در این جا نمونه ای می آورم كه انشای بد مترجم و ناآگاهی او از علومی كه قوام بخش كتاب «مفهوم خدا» هستند، خواننده را چنان سرخورده می كند كه دیگر عطای بحث بسیار مهم تاثیر متقابل ژن و فرهنگ را به لقای آنچه در این كتاب خوانده می بخشد و این، پیش از همه، گناه ناشر نامدار (و احتمالاً پولداری) است كه كتابی ۵۰۰ صفحه ای را از مترجمی احتمالاً تازه كار و بی تجربه و ناآشنا به مباحث مطرح شده در كتابی دشوار به انتشار می رساند و وارد بازار بی رونق و صنعت بیمار و محتضر كتاب ایران می كند:«هرچه قدر كه چشم مان را بر روی شواهد زیست اجتماعی- دست كم در كاریی. او. ویلسون و آر. داكینز- كه ممكن است در تبیین مذهب وجود داشته باشد ببندیم، این كه آن، فرهنگ را به عنوان یك پوست دوم می بیند كه از درون آن، اتفاقات ژن- پاسخ بیشتری روی داده اند، درست است.» (ص ۱۲)در كتاب، به اندیشه های فلسفی مهمی هم اشاره رفته است؛ از آن جمله، مقوله «حیث التفاتی» هوسرل كه طبق مقدمه مترجم انتظار داریم این بار با ترجمه ای به راستی موفق یا لااقل قابل خواندن مواجه شویم، باشد كه امیدمان نومید نشود. به این پاره از كتاب بسیار مهم «تحقیقات منطقی» هوسرل كه هنوز به فارسی درنیامده توجه كنید: «ما جهت التفاتی (intentional relation?) را، كه در یك روش توصیفی محض، به عنوان صفت خاص (particularity?) درونی بعضی از تجربیات فهمیده می شود، به عنوان ساختار (feature??) «پدیدارهای روانی» یا «افعال» روانی، با توجه به تعریف برنتانو از آنها به عنوان یك تعریف ذات مبنی بر اینكه «پدیدارها از جهت التفاتی در بردارنده اشیاء فی نفسه هستند»، كه البته «واقعیت» آنها (در یك معنی سنتی) به وسیله نمونه ها تضمین می شود، می پذیریم.» (ص۳۷۸)چاپ كتاب «مفهوم خدا» مایه تاسف است. امید كه مترجم و ناشر عذر موجهی بر عزم جزم خود بر انتشار این كتاب ۵۰۰ صفحه ای داشته باشند، ۵۰۰ صفحه ای كه صفحه های انگشت شماری بی غلط یا قابل فهم یا دست كم قابل خواندن در آن یافت می شود.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید