چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آیشمن ایران


آیشمن ایران
«سپهبد آزموده» دادستان نظامی تهران که دادستانی دادگاه مصدق را برعهده داشت، پس از کشاندن مصدق به تبعیدگاه احمد‌آباد، قلع و قمع جوانان آزاده را آغاز کرد تا به زعم خود ریشه‌های آزادیخواهی را از پیکره جامعه برکند. حبس و شکنجه آنان در زندان‌ها آغاز شد و گروه گروه از زندانیان سیاسی بی‌هیچ محاکمه‌ای به چوبه ‌دار سپرده شدند. می‌شنیدم که «سپهبد آزموده» نیمه‌های شب به دیدن زندانیان سیاسی می‌رود و گروهی را برای مرگ جدا می‌کند. آنگاه در سحرگاه برخی از آنان را تیرباران می‌کردند و گروهی را در هواپیمایی می‌نشاند. بعد هم خلبان به سوی کویر قم به پرواز در می‌آمد و همه سرنشینان هواپیما را از آسمان به درون مردابهای کویری قم می‌ریخت. درجریان این کشتارهای بی‌رحمانه، یک روز از روابط ‌عمومی دادستانی ارتش به روزنامه کیهان خبر رسید که فردا تیمسار (سرتیپ حسین آزموده) مصاحبه مطبوعاتی دارد. من در آن زمان، سال هزار و سیصد و شصت و دو خبرنگار حوادث روزنامه کیهان بودم. در آن روز خبرنگاری که به حوزه ارتش سر می‌زد در مرخصی بود و مرا که جوان هیجده ساله ساله‌ای بودم به مصاحبه‌ (تیمسار) به دادستانی ارتش فرستاند. در روابط عمومی دادستان نظامی خبرنگاران دور تا دور اتاق نشسته بودند. انتظار ساعتی طولانی کشید تا اینکه (تیمسار) آمد و با تٌرش‏رویی، بی‌آنکه سلامی و تعارفی کنــد در صـدر مجلس نشست و خطاب به جـمع خبـرنگاران (با تحکم) گفت: (بنویسید: س). (یعنی سؤال) «تیسمار» سوالی درباره زندانیان سیاسی مطرح کرد و بعد گفت: «بنویسید: ج» (یعنی جواب). تیمسار بعد از چند سین و جیم، کاغذ‌هایش را جمع کرد و رفت. من که از این نوع مصاحبه به حیرت افتاده بودم، رو به افسری که مسؤول روابط عمومی بود، کردم تا پرسشی را مطرح کنم که در جواب گفت: «فضولی موقوف. هرچی تیمسار گفتند همان است. اگر هم یک کلمه این ور و آن ور کنید، پدرتان را درمی‌آورم». نوبت نخست‌وزیری به دکتر علی‌امینی رسیده بود، وزیر دادگستری، نورالدین الموتی شده بود، ... من آن زمان خبرنگار حوادث کیهان بودم و می‌دیدم سرتیپ آزموده را گاه به گاه به دادگستری احضارش می‌کنند و بازپرسی دادسرا از او بازجویی می‌کند. احضار آزموده (دادستان دادگاه نظامی مصدق) با آن همه جلادیها بر خبرنگاران جالب بود ولی هرچه می‌کردند. نمی‌توانستند درباره پرونده او چیزی بفهمند.
یک روز به روابط‌ عمومی دادگستری رفتم و از مسؤول آن «هدایت‌الله متین‏‏دفتری» درخواست ملاقات با وزیر دادگستری کردم.
وزیر سرگرم خوردن ناهار بود که مرا پذیرفت و به لبخندی پرسید:
باز چه خبر شده؟
من که نمی‌خواستم با ورود ناگهانی به اصل موضوع، با واکنش منفی وزیر روبه‌رو شوم، به طرح مسائل عادی دادگستری پرداختم تا در فرصتی مناسب سؤال اصلی‌ام را در ارتباط با احضار سرتیپ آزموده، کردم. وزیر که در جریان بحث و گفت و گو به هیجان آمده بود، آنچه را که دادگستری پنهان می‌کرد، برزبان آورد. الموتی با چهره‌ای برافروخته گفت:
آزموده را می‌گویی؟ این مرد آیشمن ایران است. این بی‌رحم چه جوانان بی‌گناهی را به کشتن نداده است. می‌دانید چکار می‌کرد؟
دستور می‌داد زندانیان سیاسی را شبانه دسته دسته با هواپیما به حوالی قم برده و در دریاچه نمک قم اندازند. وزیر دادگستری آنگاه به شرح جنایات آزموده پرداخت و من سرا پا گوش بودم تا کلمات را به ذهنم بسپارم. ساعت یک بعد از ظهر بود که به روزنامه برگشتم و این مصاحبه اختصاصی را چاپ کردم. آن روز عصر، کیهان با تیتر درشتی در صفحه اول از قول وزیر دادگستری نوشته بود:
آزموده، آیشمن ایران است.
با انتشار این شماره کیهان، خبر چون بمب در تهران ترکید و مردم برای خرید روزنامه هجوم آوردند. در همین لحظات مأموران امنیتی به کیوسکهای روزنامه‏فروشی ریختند و شروع به جمع‏آوری کیهان کردند. ساعتی بعد دولت یک اعلامیه رسمی از رادیو پخش کرد که روزنامه کیهان به خاطر چاپ یک خبر دروغ توقیف و از انتشار آن جلوگیری می‌شود... چند روز بعد دانشجویان دانشگاه تهران در حالی که صفحه اول روزنامه کیهان را تبدیل به پلاکاردهایی کرده بودند در پشت درهای بسته دانشگاه شروع به تظاهرات کردند و انبوه مردم از پشت میله‌ها به حمایت از آنان پرداختند. مأموران رژیم نیز هراسان به مردم یورش بردند.دولت امینی ادعا کرده بود که وزیر دادگستری چنین مصاحبه‌ای نکرده است و در این صورت من به خاطر انتشار خبر دروغ روانه زندان می‌شدم. تنها گواه من مسؤول روابط عمومی دادگستری بود که به حمایت از من (و البته به زیان وزارت دادگستری) با شهامت اعلام کرد که سرتیپ این مصاحبه را انجام داده و حاضر نیست اعلامیه دولت را تأیید کند. وزیر دادگستری نیز به روابط‌ عمومی پیغام داد که در هر محکمه‌ای لازم باشد حاضر می‌شود و انجام مصاحبه را تایید می‌کند. با این واکنش روابط عمومی دادگستری، وزیر وقت و نیز فشار مردمی دولت امینی کوتاه آمد و سرانجام به روزنامه کیهان پس از دو روز توقیف، اجازه انتشار داد.

۱ـ مطلب حاضر خاطره‌ای است از محمد بلوری که از کتاب خاطرات و مشاهدات، به انضمام مکاتباتِ آقای سید فرید قاسمی انتخاب گردیده است.

مختار حدیدی
منبع : ماهنامه بهارستان


همچنین مشاهده کنید