پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم چشم ویشی ساخته کلود شابرول


نگاهی به فیلم چشم ویشی ساخته کلود شابرول
«من كمونیست هستم اما این دلیل نمی شود كه حتماً باید درباره برداشت گندم فیلم بسازم.»
كلود شابرول
ناآرامی های اخیر در فرانسه بهانه ای شد برای پخش فیلم «چشم ویشی» از شبكه چهار كه كلود شابرول این فیلم را در سال ۱۹۹۳ ساخت. در فیلم به یكی از مهمترین دوره های تاریخ فرانسه یعنی حد فاصل سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ پرداخته می شود. همان طور كه شورش های چند وقت اخیر در فرانسه مورد توجه جهانیان قرار گرفته و حتی اندیشمندان در همین كوتاه مدت سعی كرده اند به تكوین نظریات متفاوت درباره این بحران بپردازند، برخی دوره های تاریخی دیگر كشور فرانسه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. جنبش دانشجویی سال ۱۹۶۸ اتفاقی بود كه هنوز هم درباره اش بحث می شود و در ریشه شناسی بسیاری از جریانات اخیر به آن ارجاع داده می شود. اما حكومت ویشی به رهبری مارشال پتن یكی از بحث انگیزترین سال های تاریخ فرانسه در قرن بیستم بوده كه قضاوت های متفاوتی درباره اش شده است. كلود شابرول در فیلم «چشم ویشی» با استفاده از تصاویر مستند به جا مانده از جنگ جهانی دوم همان طور كه در ابتدای فیلم گفته می شود به روایت وقایعی كه در فاصله سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ رخ داده نمی پردازد. بلكه فیلم مربوط به زمانی است كه پتن و یارانش می خواستند دیده شوند. روایت های زیادی درباره اشغال فرانسه توسط ارتش نازی و سال های پس از آن ارایه شده است. «چشم ویشی» ظاهراً روایتگر تاریخ فرانسه پس از اشغال از چشم حكومت ویشی است.
• درباره كارگردان
كلود شابرول در ۲۴ ژوئن سال ۱۹۳۰ به دنیا آمد. او در دانشگاه پاریس داروشناسی خواند و در رشته علوم سیاسی نیز تحصیل كرد. پس از گذراندن دوره خدمت سربازی به سینما علاقه مند شد و مدت كوتاهی در دفتر فرانسه كمپانی فاكس قرن بیستم در بخش تبلیغات مشغول به كار شد. شابرول حرفه فیلمسازی را به طور جدی از دهه پنجاه آغاز كرد، زمانی كه او یكی از اعضای گروه منتقدان مشهور مجله كایه دو سینما شد. او به همراه اریك رومر، ژان لوك گدار، ژاك ریوت، تروفو به تئوری های مولف پرداختند و كوشیدند در نظام ارزشی سینما انقلابی ایجاد كنند. تئوری هایی كه همچنان تاثیرگذارند. او كه یكی از بنیانگذاران سینمای موج نو فرانسه به شمار می رود، فیلمسازی را در سال ۱۹۵۸ با فیلم «شهر زیبا» آغاز كرد. كلود نویسنده، كارگردان و تهیه كننده این فیلم بود. این فیلم كه به سبك آثار هیچكاك ساخته شده بود، مورد توجه منتقدان قرار گرفت. فیلم بعدی او «پسرعموها» در سال ۱۹۵۹ باز هم نظر منتقدان را جلب كرد و جایزه بین فیلم جشنواره برلین را برایش به ارمغان آورد. فیلم ماجرای دو پسرعمو است كه در مقابل هم قرار می گیرند. در این فیلم شابرول برای اولین بار از دو نام «چارلز» و «پل» استفاده كرد. نام هایی كه در كارهای بعدی او نیز تكرار شد. یكی در نقش یك بورژوا و دیگری در نقش مردی در جست و جوی لذت. در سال ۱۹۵۹ كلود فیلم «یك سفر دونفره» را نیز ساخت. فیلمی جنایی كه در آن ارزش های اخلاقی جامعه بورژوا را به نقد كشیده بود. این دو فیلم به همراه فیلم دیگری كه كلود در سال ۱۹۶۲ ساخت را منتقدان شخصی ترین آثار شابرول قلمداد می كنند. پس از اینكه این فیلم ها در گیشه شكست خوردند شابرول به سمت ساخت فیلم تجاری رفت كه این تجربه او را منتقدان نپسندیدند. اما او در سال ۱۹۶۸ با ساخت فیلم «زن بی وفا» كه فیلمی روانشناسانه بود بار دیگر نظر منتقدان را به دست آورد.
او در سال ۱۹۶۹ دو فیلم «قصاب» و «این مرد باید بمیرد» را ساخت كه اولی از بهترین فیلم هایش محسوب می شود. شابرول در دهه هفتاد به ساخت فیلم های تلویزیونی روی آورد. در این سال ها اعضای اصلی گروه او كه شامل بازیگرانی چون آدرن (همسرش) و جان یانه و پیژیانسن به عنوان آهنگساز و ژان رابیر، فیلمبردار بودند تغییر كرد و پسرش، ماتیو جای پیره را گرفت و بازیگران جدیدی نظیر ایزابل هوپر در فیلم هایش به ایفای نقش پرداختند. هوپر در سال ۱۹۷۸ در فیلم بنفشه به كارگردانی شابرول بازی كرد و به خاطر بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگری را از جشنواره كن دریافت كرد. فیلم براساس زندگی واقعی دختری نوزده ساله ساخته شده كه متهم شده بود، پدرش را مسموم كرده و سعی كرده مادرش را بكشد. شابرول رنج های ضد قهرمانش را در سه بعد تصویر می كند. این فیلم به آثار هیچكاك شباهت زیادی دارد. فیلمسازی كه خود شابرول تاثیرش را از او انكار نمی كند. فیلم های شابرول در دهه هشتاد و نود قابل مقایسه با آثار او در دهه های پنجاه و شصت نبودند. به اعتقاد منتقدان فیلم های او در این دو دهه فاقد كیفیت منحصر آثارش در دهه های پنجاه و شصت هستند. شابرول در سال ۱۹۸۸ به خاطر ساخت فیلم «داستان یك زن» با بازی ایزابل هوپر مورد تحسین قرار گرفت. پس از «بنفشه»، این فیلم او نیز بار دیگر تصویری رنج آلود از یك زن را به نمایش می گذارد. شابرول در سال ۱۹۹۳ نیز فیلم مستند «چشم ویشی» را ساخت. همكاری شابرول با هوپر در دهه نود ادامه یافت و باعث تداوم شهرت او شد. در سال ۱۹۹۱ او فیلم مادام بواری را ساخت.
• تحلیل فیلم توسط مهمانان
مهمانان این هفته برنامه سینما چهار رامین حیدری مستندساز و دكتر قوام الدین مهدوی جامعه شناس و استاد دانشگاه بودند. در ابتدا حیدری با ذكر مقدمه ای درباره فیلم گفت: این فیلم براساس تصاویر مستند ساخته شده است. به همین دلیل شاید بتوان گفت از جنبه های متفاوتی می توان به این فیلم نگاه كرد. من كه فیلم را نگاه می كردم با مفهوم ارجاع خارج از متن روبه رو شدم. به خاطر زاویه دید سیاسی و تاریخی كه در فیلم مطرح می شود شاید بتوان اسم فیلم را «از چشم ویشی» گذاشت. در فیلم هم گفته می شود كه فیلم درباره جنگ نیست. دكتر مهدوی دیگر مهمان برنامه نیز گفت: فیلم درباره اتفاقاتی است كه در جنگ جهانی دوم در فرانسه و اروپا و حتی جهان رخ داد كه یكی از آنها بحث حكومت فرانسه است. وقتی كه دولت فرانسه احساس كرد از دولت هیتلر دارد شكست می خورد تصمیمی مهم را اتخاذ كرد. البته در دولت نوعی دوگانگی درباره تصمیم گیری در این مورد وجود داشت. از یك طرف نخست وزیر پل رینارد بود كه اعتقاد داشت باید فرانسه را ترك كرد و به مستعمرات فرانسه رفت و از آنجا با ناوگان دریایی علیه ارتش اشغالگر جنگید. گروه دیگری از جمله مارشال پتن معاون نخست وزیر معتقد بودند كه باید در آن كشور ماند و به پیمان متاركه ای با آلمان تن داد. در حالی كه همین بحث ها ادامه داشت آلمان به فرانسه حمله كرد و در ژوئن سال ۱۹۴۰ قوای هیتلر وارد فرانسه شد. نخست وزیر فرانسه استعفا می دهد و مارشال پتن با آلمان پیمان آتش بس امضا می كند. پتن برای این كار دو دلیل عمده داشت. یكی شرایط داخلی فرانسه كه می خواهد سلطه جویی اش را اعمال كند و از طرف دیگر به لحاظ آینده نگری سیاسی. چون فكر می كند حالا كه آلمان پیش می رود تا نظم نوین جهانی را برقرار كند می خواهد متحد آلمان باشد. شاید این یكی از نقاط تاریك كسی است كه قهرمان جنگ جهانی اول شناخته شده بود. حیدری در ادامه سعی كرد با طرح سئوالاتی فیلم را مورد بازكاوی قرار دهد. او گفت: آیا هنگام تماشای این فیلم با نگاهی جانبدارانه نسبت به پتن مواجهیم؟ آیا فیلم علیه پتن است؟ آیا ممكن است با یك كاریكاتور در فیلم رو به رو باشیم؟ من احساس نكردم كه با فیلمی كاملاً منتقد روبه روییم. فكر می كنم فیلم به بازخوانی تاریخ می پردازد اگر چه خود چنین ادعایی ندارد. دكتر مهدوی حرف های حیدری را این گونه پی گرفت: زیربنای این فیلم مستند جنگی در واقع فیلمنامه ای است كه دیگران درباره ویشی فرانس داشته اند. حتی درباره كتاب آقای پاكستن كه می گویند این تصاویر كلمات آن كتاب است منتقدان می گویند كه كلمات كتاب او و تصاویر فیلم شابرول متعلق به ویشی است و نمی تواند روایتگر آن دوره باشد. به همین خاطر بسیاری از مسائل در فیلم مغفول واقع شده است. گفته می شود كه آقای شابرول در فیلم هایش نگاه ضد بورژوازی دارد. این فیلم براساس فیلم های خبری كه در آن زمان ساخته شده، شكل گرفته است. بنابراین نگرش غالب بر این نوع فیلم ها تبلیغات است. فیلم هایی كه سعی دارند تاریخ دیگری را به جای تاریخ واقعی جایگزین كنند. حیدری دیگر مهمان این هفته برنامه سینما چهار در ادامه این بحث گفت: بخشی از تلاش صاحبان قدرت، تاریخ سازی است. ما این امكان سینما را در سینمای پس از جنگ جهانی می بینیم. در اینجا ما با فیلمی با قابلیت بصری بالا مواجهیم. در فیلم تمام قاب بندی ها دارای پتانسیل های دراماتیك است. مجموعه ای مثل چشم ویشی نیاز به مقایسه و تطبیق دارد. اگرچه می گویند كه در حوزه مستند تاریخی، ذهنیت بیرون از اثر وجود دارد اما اثر هنری می تواند مستقل از تصمیم سازنده اش به حیاتش ادامه دهد. با توجه به شناخت اندكی كه من از فرانسه دارم بعضی جاها كه قدرت نمایی پتن را می دیدم برایم حالت كاریكاتورگونه داشت مثل آنجا كه اعلام می شود از موی بریده شده ژاكت درست می كنند. دكتر مهدوی با اشاره به تشكیل حكومت ویشی گفت: دو سئوال همیشه درباره حكومت ویشی مطرح بوده است.یكی اینكه آلمان با توجه به اینكه فرانسه را شكست داده و پیشروی كرده بود چرا با پتن قرارداد متاركه جنگ را امضا می كند و دولت ویشی را تشكیل می دهد.دومین نكته این است كه پس از تشكیل حكومت ویشی توسط آقای پتن چه طور می شود كه نیروی وسیع دریایی به خصوص در مستعمرات همچنان در اختیار دولت پتن می ماند. البته بعداً گورین می گوید كه امضای قرارداد متاركه جنگ با پتن از اشتباهات فاحش هیتلر بود. حیدری در این باره گفت: پس می بینیم كه هیتلر هم می تواند احساس تنهایی كند. او می خواست كه در اروپا دوستان بیشتری داشته باشد. در فیلم با نماهای بسته ای روبه رو هستیم كه در آن روی شخصیت ها تاكید می شود. این فیلم امكان زیادی برای مداقه مواجهه توده مردم با حكومت در بحران ارائه می كند.
• تحلیل فیلم
فیلم «چشم ویشی» ساخته كلود مارشال بازخوانی تاریخ فرانسه در سال های جنگ جهانی دوم نیست. اگرچه تمام تصاویر فیلم آرشیوی است و مربوط به فیلم هایی است كه دو كشور آلمان و فرانسه در جریان جنگ برای تهییج مردم كشورشان ساختند. فیلم از زمان اشغال فرانسه توسط ارتش نازی آغاز می شود. راوی فیلم با حرارت ماجرای قدرت گرفتن مارشال پتن را در فرانسه روایت می كند و می كوشد به كمك تصاویر تماشاگر را متقاعد كند كه تصمیم پتن برای امضای قرارداد متاركه جنگ با آلمان درست بوده است. طبق روایت فیلم پتن در بیانیه هایی متعدد به مردم اعلام می كند كه او تصمیم داشته مردم فرانسه را از یك فاجعه نجات دهد و غرور ملتش را حفظ كند. او مردم را به صلح و برادری دعوت می كند و به آنها فردایی بهتر را نوید می دهد. فیلم با نشان دادن دیدارهای پتن با مقامات آلمانی و پس از آن تصاویر مردم فرانسه بر تصمیم درست مارشال تاكید می كند. آنچه در فیلم نشان داده می شود افول مفاهیم انسانی و استفاده ابزاری از آنها برای پیشبرد اهداف سیاسی است. نخست وزیر كشوری كه در جنگ شكست سختی خورده است از برابری و صلح و آرامش حرف می زند. در واقع فیلم سندی برای نمایش تبدیل شدن انسان به برده ای است كه نیچه اعتقاد دارد اخلاق مسیحی را بر جهان امروز حكمفرما كرده است. انسانی كه نمی تواند بجنگد و یا در جنگ شكست خورده و توان مقابله با دشمن را ندارد به مفاهیمی نظیر دوستی، آرامش و اتحاد پناه می برد. پتن در نقش رهبر می كوشد این تفكر را بر جامعه فرانسه حكمفرما كند. او باید غرور جریحه دار شده مردم كشورش را بازسازی كند و این توجیهی است برای نطق های متعدد مارشال برای مردم فرانسه. او به این ایده پایبند است كه با واگویه های مداوم شعارها، احتمال اینكه مردم ناامید شوند را به صفر برساند. تاكید بر شعارها مبتنی بر ترسی است كه ریشه در واقعیت وجودی شعارها دارد. شاید خود پتن بیش از بقیه می دانست كه همكاری با ارتش اشغالگر به نام برقراری آرامش چه قدر مضحك به نظر می رسد. با این همه او آش را شورتر هم می كند و در ادامه شعارهای هیتلر را با رنگ و لعاب برای مردمش تكرار می كند. قرار می شود تمام آدم هایی كه نژاد غیرفرانسوی دارند به اردوگاه های آلمان فرستاده شوند. مارشال پتن در پاكسازی نژادی هیتلر شریك می شود و به شكل گیری فاجعه هولوكاست در آشوویتس كمك می كند. پتن شكل گیری فاجعه هویتی در فرانسه را چنان با آب و تاب تعریف می كند كه گویی فرانسه در جنگ پیروز شده است. «چشم ویشی» كه براساس تصاویر آرشیوی ساخته شده شكل گیری بحران هویتی را در فرانسه نشان می دهد. وقتی مارشال پتن آن چنان از پیروزی مردم فرانسه حرف می زند، می كوشد در قالب شعارهایش آرمان های مردم فرانسه را تحریف كند. آرمان هایی كه مردم به خاطرش وارد جنگ شدند. در یك صحنه نریتور بیانیه مارشال پتن را درباره كشته شدن دو سرباز آلمانی قرائت می كند. پتن می گوید امروز پنجاه فرانسوی كشته شدند و تا فردا هم اگر قاتلان به آلمانی ها تحویل داده نشوند پنجاه فرانسوی دیگر كشته می شوند. او از مردم فرانسه می خواهد كه برای نجات جان هموطنان خود، كسانی كه دو آلمانی را كشته اند، تحویل دهند. مردم فرانسه باید علیه نهضت مقاومت كه به دنبال آزادی فرانسه هستند، فعالیت كنند و آنها را تحویل حاكمانی دهند كه با آلمانی ها برای اشغال كشور به توافق رسیده اند. البته پتن هر چه قدر كه از زمان امضای قرارداد ترك مخاصمه می گذرد در بیانیه های متعدد آمار پیشرفت كشور را به گوش مردم می رساند. او می گوید كه جوانان این كشور برای آرمان های ملت در حال جنگ هستند. كدام آرمان؟ دشمن فرانسوی ها تغییر ماهیت داده است. بلشویك ها به دشمن فرانسوی ها تبدیل شده اند. دشمن آلمان اشغالگر دشمن فرانسه به شمار می رود. در حالی كه فرانسه از معضل بیكاری رنج می برد و خطر شورش جنبش های كارگری احساس می شود. پتن پس از توافق با ارتش اشغالگر تمام هم و غم خود را برای ایجاد اشتغال به كار می بندد. در فیلم می بینیم و می شنویم كه با «درایت» پتن جامعه فرانسه دیگر با مشكل بیكاری روبه رو نیست. آنها حتی در آلمان به كار گرفته می شوند. اما وقتی می شنویم كه یك چهارم تولیدات صنعتی فرانسه مستقیماً به آلمان فرستاده می شود تا خزانه این كشور را پر كند می فهمیم كه در حقیقت یك چهارم جمعیت كارگری فرانسه عملاً بیكارند و از چرخه اقتصاد كشورشان بیرون افتاده اند. یك نكته جالب كه در فیلم دیده می شود این است كه در سخنرانی علیه بلشویك ها به سوءاستفاده آنها از كارگران اشاره می شود. سوءاستفاده عبارتی كه بارها در ذهن بیننده «چشم ویشی» متبادر می شود وقتی استحاله مفاهیم توسط یك حكومت را در فیلم می بیند. حكومت ویشی با به رخ كشیدن موفقیت های خود در ایجاد اشتغال فرانسوی ها، سعی می كند مردم را علیه بلشویك ها بشوراند.
• چشم ویشی و واقعیت قرن بیستمی
آیا «چشم ویشی» فیلمی واقع گرایانه است؟ كلود شابرول نگاه هنرمندانه ای به مسئله واقعیت دارد. او هوشمندانه صرفاً از تصاویر آرشیوی برای ساخت فیلمش استفاده می كند تا درك متفاوت تماشاگر را از فیلم ریشه دار كند. تصاویر مورد استفاده شابرول تصاویر تبلیغاتی تولید شده توسط كشورهای درگیر جنگ است. شابرول بدون اضافه كردن تصاویری جدید به سرنوشت مفهوم واقعیت در جهان معاصر می پردازد. همان طور كه در ابتدای فیلم گفته می شود فیلم به روایت تاریخ فرانسه در جنگ جهانی دوم نمی پردازد بلكه می خواهد حكومت ویشی را روایت كند، آن طور كه پتن و یارانش می خواستند، دیده شوند. به همین دلیل می توان گفت شابرول فیلم صادقانه ای درباره واقعیت ساخته است. فیلم به یكی از واقعیت های مجازی جهان معاصر می پردازد و در حقیقت خود واقعیتی مجازی را ارائه می كند. شابرول با حفظ فاصله با تصاویر فیلم به مخاطب اجازه می دهد مفهوم لیوتاری حكومت رسانه ها و واقعیت سازی در دنیای امروز را در فیلم لمس كند. در جهانی كه آرمان های یك ملت با تصاویر مخدوش می شوند، انتظار واقعیتی اصیل كه تنها به خودش ارجاع پیدا كند، بیهوده است. شابرول جعل هویت و آرمان های مردم یك كشور را در فیلم بازسازی می كند. او بیش از اینكه چیزی خلق كند به شكل گیری جریان واقعیت سازی و هویت سازی در سال های جنگ جهانی دوم می پردازد و هنر او نیز در همین مسئله نهفته است. با بازخوانی شابرول از تاریخ مفهوم تاریخ نیز مخدوش می شود. در تاریخی كه سرشار از واقعیت سازی است و هیچ چیز در چیزی كه واقعاً اتفاق افتاده ریشه ندارد و «وقوع» امری مجازی است بیهوده است كه انتظار داشته باشیم ، آدم ها به تاریخ اعتماد داشته باشند. «چشم ویشی» كلود شابرول به شكلی هنرمندانه بستر این بی اعتمادی را فراهم می كند.

مجتبی پورمحسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید