پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
امام صادق(ع) و عصر رخدادها
اولویت جهاد فرهنگی
یك مكتب جامع و فراگیر و فرازمانی میبایست به گونهای دارای انعطاف باشد كه در هر شرایط نیازهای جوامع انسانی را برآورده سازد. نیازهای انسانی دو دسته پایدار و ناپایدار هستند، با توجه به شرایط زمانی و مكانی دگرگون و پاسخهای متنوع و مختلفی را میطلبند. جامعه انسانی از جهت سیر كمالی خود هیچ گاه حالت ایستایی ندارد و عوامل و سازه كارهای متعددی از درون و بیرون برآن تأثیر میگذارند. ناپایداریها و بالندگی انسان و جامعه در سویههای مختلف، نیازهای تازه و پاسخهای نوینی را میجوید و پدید میآورد. نیازهای جدی و پاسخگویی به این نیازها با توجه به شرایط ناپایدار و بالندگی جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخها، رویكردها و راهبردهای كوتاه و یا بلند مدت شایستگی خود را از دست بدهد و افزون بركهنگی دچار بحران هویت و از سویی از یك پدیده زیستی به یك پدیده آسیب زننده و بیماریزا تبدیل و دگرگون گردد.
مذاهب، مكاتب و ایدئولوژیهای بشری و فلسفی و حتی قوانین بشری به جهت همین ناپایداری و ناتوانی از گفتمان با وضعیت متغیر و نا پایدار، همچنان دستخوش دگرگونی و كهنگی میگردد و هر از گاهی راهكار، رویكر، رهیافت بر راهبردهای زنده و مفید و سازنده به یك بیماری، دشواری، مشكل و راهزن تبدیل میگردد و نه تنها سازنده نیست بلكه آسیبهای جدی به حركت و سیر تكاملی انسان و جامعهی انسانی وارد میآورد. تنها مكتب و ایدئولوژیی میتواند پایدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرّگی و زمان زدگی نشده وبه گونهای نگرش، آموزهها و راهبردهای فرازمانی و فرا مكانی داشته كه گرفتار بندهای هزار لایه زمان و مكان نگردد. این مكتب تنها ویژگی پایداری را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاریخ بشری میتواند همگام یا پیشرو با او حركت نموده و انسانها را از آموزهها و گزارههای خود بهرهمند سازد. بیگمان گردهمایی پایداری و ناپایداری تنها از عهدهی مكتبی برمیآید كه بر پایه فطرت انسانی و با شناخت كامل و جامع از ویژگیهای انسان و جامعه گزارهها وآموزههای خود را ارایه دهد و چون انسان به عنوان فرد بلكه حتی به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل از خواستهها، نیازها، شرایط زمانی و مكانی ناپایدار و پیش بینی و یا پیشگویی آینده و نیازهای آیندگان است نمیتواند چنین بینش، رویكرد و راهبردی جامع، كامل و فراگیری را ارایه دهد. میبایست یا دست از این كه پایه گذار چنین مكتبی باشد، بشوید و خود را روزمرّگی و زمان و مكانزدگی دچار سازد و برای هر مقطعی برنامه، آموزه بینش راهكار و راهبرد تازهای ارایه دهد و همیشه گرفتار شرایط زدگی گردد و یا آن كه به مكتبی ایمان آورد كه بانگرش و بینشی فرا زمانی و مكانی و با شناخت كامل و جامع به روحیات، خواستهها و نیازهای او، آموزهها و گزارههای جاویدان و پایداری را ارایه داده كه با توجه به ناپایداری شرایط و زمان، گزارههای پایدار آن او را به جهت و فرجام كمال و نهایی بكشاند و نوع انسانی را به كمال نوعی خود برساند. اسلام با دارابودن دو ویژگی انعطاف و شناخت كامل وجامع، میان ناپایداری شرایط و نا ایستایی از سویی، و پایداری آموزهها، و گزارههایش از سوی دیگر این امكان را برای بشر فراهم آورده است تا بتواند، در شرایط ناپایدار و نا ایستا با قوانین، آموزهها و گزارههای پایدار او را به سوی مقصود و هدف نهاییاش رهنمون سازد؛ به این معنا كه اسلام به عنوان یك مكتب كه برای راهنمایی و رساندن انسان به كمال و پاسخگویی به همهی نیازهای او دارای چنان توانایی و كشش میباشد كه بتواند به این نیازها پاسخهای مناسب و راستین ارایه دهد؛ و مناسبات زمانی، مكانی و بالندگی جامعه و انسان را در نظر بگیرد و گرفتار بندهای ایستایی نگردد و پویایی و پایداری را در همان حال در خود گردآورد. این پویایی و پایداری درونمایهای میتواند بر زمان و مكان، ناپایداریها و نا ایستاییهای هر زمان و مكان چیره گردد و هرگز در پاسخ دهی وانماند و همهی شرایط را برتابد. جاودانگی اسلام به عنوان یك مكتب فرا بشری كه آموزهها و گزارهایش تا قیامت پایدار و دستوركار بشر برای رسیدن به خوشبختی دو جهانی است، تنها ازاین رو است كه پویایی و پایداری را در خود آمیخته دارد و در ادامه مسألهی وصایت و امامت تا پایان هستی این جهان نیز تنها از همین جا توجیهپذیر خواهد بود. از دیدگاه شیعه، پایداری همیشگی امامت همچون دیگر آموزهها و گزارههای پایدار و فرازمانی و مكانیاش از این رو بوده و هست تا پویایی و پایداری، ناایستایی با جاودانگی و پایندگی میان خواستهها و شرایط جمع گردد و تعارض و تناقض از میان برداشته شود. این امامت و پیشوایی همیشگی و پایدار به آدمی یاری میرساند تا بهترین پاسخها را برای نیازهایش برگزیند. ازاین نگرش میتوان به تفاوتها و حتی تناقض نماها در رفتارها، كنشها، واكنشها، رویكردها، راهكارها و راهبردهای پیشوایان دینی نگریست و آنها را توجیه كرد و تفسیر و توضیح داد. شهید مطهری در این باره میفرمایند: ائمه اطهار علیهمالسلام در هرزمانی مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر میگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضیات زمان و مكان تغییر میكرد، خواه و ناخواه همان طور رفتار میكردند كه مصالح اسلامی اقتضا میكرد و در هر زمان جبههای مخصوص و شكلی نو از جهاد به وجود میآمد و آنها با بصیرت كامل آن جبههها را تشخیص میدادند.
این تعارضها، نه تنها تعارض واقعی نیست بلكه بهترین درس آموزنده است برای كسانی كه روح و عقل و فكر مستقیمی داشته باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانی را درك كنند كه چگونه مصالح اسلامی اقتضا میكنند. (بیست گفتار، شهید مرتضی مطهری، ص ۱۵۹) این تعارضها و تناقض نماها برخاسته از پویایی و انعطاف پذیری اسلام و هماهنگی و همسازی با شرایط زمانی و مكانی در جهت پاسخگویی به نیازهای ناپایدار و نا ایستای انسان و جامعه است. مجموعه این، آموزهها، گزارهها، راهكارها و رهیافتها و نیز رویكردهای امامان و پیشوایان دینی این امكان را به بشر میدهد تا بتواند برای هر زمان و مكانی با توجه به شرایط پاسخهای مناسب را بیابند و در زندگی فردی و اجتماعی خویش از آن بهرهگیرند. تنوّع و اختلاف برخوردها، رویكردها و راهبردهای آنان كه در طول بیش از دو سده در شرایط بسیار مختلف در صحنههای اجتماعی و فكری آناندازه زیاد است كه هریك نیازی از نیازهای آدمی را پاسخ میدهد و این افزون بر مجموعهی كامل آموزهها وگزارههای است كه در قرآن در شرایط بسیار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت روحیات، اندیشه و بینش درباره پیامبران بیان شده است كه هریك از آنان میتواند پاسخی درست و راستین برای بكارگیری در زندگی فردی و اجتماعی آدمی تا پایان و فرجام تاریخ و جهان بشری باشد.رویكرد فكری، آموزشی و پرورشی امام جعفرصادق علیهالسلام
از این نگاه میتوان به رویكرد فكری، آموزشی و پرورشی امام جعفر صادق علیهالسلام پرداخت و دانست كه چرا ایشان در دوران بحران سیاسی و اجتماعی كه جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود و حكومتها دست به دست میشد به جنبش و قیام مسلحانه دست نیازید و خلافت و حكومت اسلامی را كه حق ایشان بود در دست نگرفت و حتی در پاسخ به پارهای از دعوتها برای در دست گرفتن پیشوایی و رهبری قیام بر ضد حكومت درحال فروپاشی امویان اقدامی نكرد بلكه حتی نامهی پیشنهادی را پیش روی فرستاده ابوسلمه معروف به وزیر آلالبیت علیهمالسلام را سوزاند. پرسش این است كه چرا دو گونه رفتار از دو امام به یقین صورت میپذیرد و یكی قیام میكند و دیگری نامه را میسوزاند؟ تعارض از كجا ناشی شده است؟ چرا در روش و رویكردهای پیشوایان دینی به این امور متعارض و متناقضنما برخورد میكنیم؟ آیا این تعارضها و تناقضها همانند تعارضها و تناقضهایی است كه در مسایل فقه و احكام وجود دارد؟ مشكل اینجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضی كه در فقه و احكام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هركس به خبر و حدیثی تمسك جوید، موجب میشود كه هرج و مرج در فقه پدید آید، اگر در این رویكردها و راهبردهای مختلف پیشوایان از آن جمله امام حسین و امام حسن علیهمالسلام و دیگر امامان و پیشوایان ـ درود خداوند برایشان باد.ـ تعارضها و تناقضها برطرف نگردد، موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقی و اجتماعی و سیاسی پدید آید و هركس به هوا و هوس خود راهی را پیش بگیرد و بعد آن را با عملی كه در یك مورد معین و یك زمان معین از یكی از امامان و پیشوایان نقل شده توجیه و تفسیر كند و فرد دیگری نیز بر پایه هوس خود راهی دیگر كه ضد آن است را پیش بگیرد و او نیز آن را به یكی از امامان و رفتارها، گفتارهای گزینشی از آنان استناد داده و آن را اصل بگیرد؛ و این چنین است كه برخی، باتوجه به این تفاوتها، تعارضها و تناقضها بگویند كه اسلام دین آخرت است و آن دیگری بگوید دین حكومت و دنیا است نه دین آخرت. یكی حركت امام حسین علیهالسلام را حركت دنیوی در جهت رسیدن به خلافت و حكومت توجیه كند و آن دیگری صلح امام حسن علیهالسلام ، كنارگیری امام زین العابدین علیهالسلام و سوزاندن نامه رهبر قیام و جنبشهای دوره پایانی حكومت اموی توسط امام صادق علیهالسلام را نشان از آخروی بودن اسلام و غیر دنیای بودن آن تفسیر نماید. آن كس كه سری پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش ندارد و خاموشی را نپسندد برای توجیه رویكرد و رفتارهایش به شیوه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در صدر اسلام و جنبش و قیامهای شیعیان و به ویژه جنبش و نهضت حسینی استناد كند و آن دیگری كه مزاجی عافیت طلب و گوشهگیر موضوع تقیه و راه و روش امام صادق علیهالسلام یا دیگر پیشوایان كه چنین روشی را برگزیدهاند استناد نماید و به این صورت رویكردها و رفتارها و كنشها و واكنشهای متفاوت این پیشوایان تنها ابزاری برای توجیه رویكردها خواهد شد و كسی به سخن كسی گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطراب میگردد.با نگاهی دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز این تعارضها و تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد. چون پویایی درعین حال پایداری آموزهها و گزارهها و روح زنده و سیال و پویای تعلیمات اسلامی چنین تعارض و تناقض نماهایی را ایجاب میكند. این تعارضها و تناقضها در واقع آموزش بهرهگیری و به كارگیری از شرایط و امكانات زمان و بهترین شیوه پاسخگویی به نیازهای هر زمان است كه میتوان از آنها در راستای تكامل انسان و جامعه انسانی بهره گرفت و از آن سود برد. شهید مطهری درباره دو رویكرد متفاوت دو امام صادق و امام حسین علیهمالسلام میفرمایند: امام حسین علیهالسلام بدون پروا، با آن كه قراین و نشانهها حتی گفتههای خود آن حضرت حكایت میكرد كه شهید خواهد شد، قیام كرد ولی امام صادق علیهالسلام با آن كه به سراغش رفتند، اعتنا ننمود و قیام نكرد، ترجیح داد كه در خانه بنشیند و به كار تعلیم و ارشاد بپردازد. به ظاهر تعارض و تناقض به نظر میرسد كه اگر در مقابل ظلم باید قیام كرد و از هیچ خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق علیهالسلام قیام نكرد، بلكه در زندگی مطلقا راه تقیه پیش گرفت و اگر باید تقیه كرد و وظیفهی امام این است كه به تعلیم و ارشاد و هدایت مردم بپردازد، پس چرا امام حسین علیهالسلام این كار را نكرد؟ (همان، ص ۱۵۳) شهید مطهری با توجه به اوضاع سیاسی عهد امام به این پرسش پاسخ میدهند و بیان میدارند كه این رویكرد به ظاهر متناقض و متعارض تنها به جهت شرایط ومقتضیات زمان و مكان بود كه درسی آموزنده برای رهروان راه پیشوایان راستین است تا بدانند كه در شرایط مختلف میتوانند رویكردهای متفاوتی داشته باشند. امام صادق علیهالسلام میدانست كه بنیالعباس مانع آن خواهند شد كه حكومت به اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله منتقل شود و در صورت پذیرفتن پیشنهاد بدون هیچ تأثیرگذاری مثبت آن حضرت را شهید خواهند كرد. ایشان میفرمایند: امام علیهالسلام اگر میدانست كه شهادت آن حضرت برای اسلام و مسلمین اثر بهتری دارد، شهادت را انتخاب میكرد. همان طوری كه امام حسین علیهالسلام به همین دلیل شهادت را انتخاب كرد. در آن عصر كه به خصوصیات آن اشاره خواهیم كرد، آن چیزی كه بهتر و مفیدتر بود رهبری یك نهضت علمی و فكری و تربیتی بود كه اثر آن تا امروز هست. همان طوری كه در عصر امام حسین علیهالسلام آن نهضت ضرورت داشت و آن نیز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقی است. جان مطلب همین جا است كه در همهی این كارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهی از منكرها و از سكوتها و تقیهها باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه كرد. اینها اموری نیست كه به شكل یك امر تعبدی از قبیل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این كارها در مواقع مختلف و زمانهای مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق میكند. گاهی اثر قیام و جهاد برای اسلام نافعتر است و گاهی اثر سكوت و تقیه، گاهی شكل و صورت قیام فرق میكند. همه اینها بستگی دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز و یك تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخیص دادن زیانها به اسلام میرساند. (همان، ص ۱۵۵)
اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام صادق علیهالسلام
امام صادق علیهالسلام در عصر و زمانی واقع شد كه افزون بر حوادث و رخدادهای سیاسی یك سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگیها و ابهامهای فكری و روحی پس از ورود فرهنگها و آیینهای فلسفی و اندیشهی از شاهنشاهیهای ایران و روم، پیدا شده بود. در این زمان پاسداری از سنگرهای اعتقادی مهمترین امر به شمار میآمد. مقتضیات زمان امام صادق علیهالسلام كه در نیمه نخست سده دوم هجری میزیست با زمان سیدالشهداء علیهالسلام كه در حدود نیمه نخست سده یكم بود، بسیار متفاوت بود.
در حدود نیمه سده نخست در درون كشورهای اسلامی برای كسانی كه میخواستند به اسلام خدمت نمایند تنها مبارزه با دستگاه خلافت بود و سایر جبههها هنوز پدید نیامده بود و اگر هم وجود داشت هنوز آن چنان اهمیتی نیافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و مردم در سادگی سده نخست میزیستند. اما بعدها این جبههها متعدد شد كه مهمترین آنها جبهههای علمی، فكری و اعتقادی بود. یك نهضت علمی و فكری و فرهنگی عظیم در میان مسلمانان آغاز شد. مذهبها و مكتبهایی در اصول دین و فروع دین پیدا شد. در این شرایط امام صادق علیهالسلام پرچم فرهنگی و علمی اسلام به ویژه شیعیان را برافراشت و در همه صحنهها پیشگام و پیشرو گردید. زمان امام علیهالسلام زمانی بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب میكرد كه امام كوشش خود را در این جبهه قرار دهند و این گونه شد كه شیعه به عنوان یك مكتب فكری، علمی و فقهی و اعتقادی درجهان اسلام جا افتاد به نحوی كه دیگر نمیتوان اتهامات سیاسی به آن بست. این آثار مولود ایمان و عقیده است و سیاست نمیتواند چنین فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان، تفسیر و دیگر علوم و فنون را پدید آورد. پیشگامی امامان باقر و صادق علیهماالسلام موجب شد تا اسلام راستین پایدار بماند و برای هر زمانی و مكانی و در شرایط پویا و ناایستای انسان و جامعه برنامهها، آموزهها و گزارههایی داشته باشد.
منبع:نشریه فرهنگ كوثر ، شماره ۴۰
نویسنده:خلیل منصوری
یك مكتب جامع و فراگیر و فرازمانی میبایست به گونهای دارای انعطاف باشد كه در هر شرایط نیازهای جوامع انسانی را برآورده سازد. نیازهای انسانی دو دسته پایدار و ناپایدار هستند، با توجه به شرایط زمانی و مكانی دگرگون و پاسخهای متنوع و مختلفی را میطلبند. جامعه انسانی از جهت سیر كمالی خود هیچ گاه حالت ایستایی ندارد و عوامل و سازه كارهای متعددی از درون و بیرون برآن تأثیر میگذارند. ناپایداریها و بالندگی انسان و جامعه در سویههای مختلف، نیازهای تازه و پاسخهای نوینی را میجوید و پدید میآورد. نیازهای جدی و پاسخگویی به این نیازها با توجه به شرایط ناپایدار و بالندگی جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخها، رویكردها و راهبردهای كوتاه و یا بلند مدت شایستگی خود را از دست بدهد و افزون بركهنگی دچار بحران هویت و از سویی از یك پدیده زیستی به یك پدیده آسیب زننده و بیماریزا تبدیل و دگرگون گردد.
مذاهب، مكاتب و ایدئولوژیهای بشری و فلسفی و حتی قوانین بشری به جهت همین ناپایداری و ناتوانی از گفتمان با وضعیت متغیر و نا پایدار، همچنان دستخوش دگرگونی و كهنگی میگردد و هر از گاهی راهكار، رویكر، رهیافت بر راهبردهای زنده و مفید و سازنده به یك بیماری، دشواری، مشكل و راهزن تبدیل میگردد و نه تنها سازنده نیست بلكه آسیبهای جدی به حركت و سیر تكاملی انسان و جامعهی انسانی وارد میآورد. تنها مكتب و ایدئولوژیی میتواند پایدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرّگی و زمان زدگی نشده وبه گونهای نگرش، آموزهها و راهبردهای فرازمانی و فرا مكانی داشته كه گرفتار بندهای هزار لایه زمان و مكان نگردد. این مكتب تنها ویژگی پایداری را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاریخ بشری میتواند همگام یا پیشرو با او حركت نموده و انسانها را از آموزهها و گزارههای خود بهرهمند سازد. بیگمان گردهمایی پایداری و ناپایداری تنها از عهدهی مكتبی برمیآید كه بر پایه فطرت انسانی و با شناخت كامل و جامع از ویژگیهای انسان و جامعه گزارهها وآموزههای خود را ارایه دهد و چون انسان به عنوان فرد بلكه حتی به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل از خواستهها، نیازها، شرایط زمانی و مكانی ناپایدار و پیش بینی و یا پیشگویی آینده و نیازهای آیندگان است نمیتواند چنین بینش، رویكرد و راهبردی جامع، كامل و فراگیری را ارایه دهد. میبایست یا دست از این كه پایه گذار چنین مكتبی باشد، بشوید و خود را روزمرّگی و زمان و مكانزدگی دچار سازد و برای هر مقطعی برنامه، آموزه بینش راهكار و راهبرد تازهای ارایه دهد و همیشه گرفتار شرایط زدگی گردد و یا آن كه به مكتبی ایمان آورد كه بانگرش و بینشی فرا زمانی و مكانی و با شناخت كامل و جامع به روحیات، خواستهها و نیازهای او، آموزهها و گزارههای جاویدان و پایداری را ارایه داده كه با توجه به ناپایداری شرایط و زمان، گزارههای پایدار آن او را به جهت و فرجام كمال و نهایی بكشاند و نوع انسانی را به كمال نوعی خود برساند. اسلام با دارابودن دو ویژگی انعطاف و شناخت كامل وجامع، میان ناپایداری شرایط و نا ایستایی از سویی، و پایداری آموزهها، و گزارههایش از سوی دیگر این امكان را برای بشر فراهم آورده است تا بتواند، در شرایط ناپایدار و نا ایستا با قوانین، آموزهها و گزارههای پایدار او را به سوی مقصود و هدف نهاییاش رهنمون سازد؛ به این معنا كه اسلام به عنوان یك مكتب كه برای راهنمایی و رساندن انسان به كمال و پاسخگویی به همهی نیازهای او دارای چنان توانایی و كشش میباشد كه بتواند به این نیازها پاسخهای مناسب و راستین ارایه دهد؛ و مناسبات زمانی، مكانی و بالندگی جامعه و انسان را در نظر بگیرد و گرفتار بندهای ایستایی نگردد و پویایی و پایداری را در همان حال در خود گردآورد. این پویایی و پایداری درونمایهای میتواند بر زمان و مكان، ناپایداریها و نا ایستاییهای هر زمان و مكان چیره گردد و هرگز در پاسخ دهی وانماند و همهی شرایط را برتابد. جاودانگی اسلام به عنوان یك مكتب فرا بشری كه آموزهها و گزارهایش تا قیامت پایدار و دستوركار بشر برای رسیدن به خوشبختی دو جهانی است، تنها ازاین رو است كه پویایی و پایداری را در خود آمیخته دارد و در ادامه مسألهی وصایت و امامت تا پایان هستی این جهان نیز تنها از همین جا توجیهپذیر خواهد بود. از دیدگاه شیعه، پایداری همیشگی امامت همچون دیگر آموزهها و گزارههای پایدار و فرازمانی و مكانیاش از این رو بوده و هست تا پویایی و پایداری، ناایستایی با جاودانگی و پایندگی میان خواستهها و شرایط جمع گردد و تعارض و تناقض از میان برداشته شود. این امامت و پیشوایی همیشگی و پایدار به آدمی یاری میرساند تا بهترین پاسخها را برای نیازهایش برگزیند. ازاین نگرش میتوان به تفاوتها و حتی تناقض نماها در رفتارها، كنشها، واكنشها، رویكردها، راهكارها و راهبردهای پیشوایان دینی نگریست و آنها را توجیه كرد و تفسیر و توضیح داد. شهید مطهری در این باره میفرمایند: ائمه اطهار علیهمالسلام در هرزمانی مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر میگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضیات زمان و مكان تغییر میكرد، خواه و ناخواه همان طور رفتار میكردند كه مصالح اسلامی اقتضا میكرد و در هر زمان جبههای مخصوص و شكلی نو از جهاد به وجود میآمد و آنها با بصیرت كامل آن جبههها را تشخیص میدادند.
این تعارضها، نه تنها تعارض واقعی نیست بلكه بهترین درس آموزنده است برای كسانی كه روح و عقل و فكر مستقیمی داشته باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانی را درك كنند كه چگونه مصالح اسلامی اقتضا میكنند. (بیست گفتار، شهید مرتضی مطهری، ص ۱۵۹) این تعارضها و تناقض نماها برخاسته از پویایی و انعطاف پذیری اسلام و هماهنگی و همسازی با شرایط زمانی و مكانی در جهت پاسخگویی به نیازهای ناپایدار و نا ایستای انسان و جامعه است. مجموعه این، آموزهها، گزارهها، راهكارها و رهیافتها و نیز رویكردهای امامان و پیشوایان دینی این امكان را به بشر میدهد تا بتواند برای هر زمان و مكانی با توجه به شرایط پاسخهای مناسب را بیابند و در زندگی فردی و اجتماعی خویش از آن بهرهگیرند. تنوّع و اختلاف برخوردها، رویكردها و راهبردهای آنان كه در طول بیش از دو سده در شرایط بسیار مختلف در صحنههای اجتماعی و فكری آناندازه زیاد است كه هریك نیازی از نیازهای آدمی را پاسخ میدهد و این افزون بر مجموعهی كامل آموزهها وگزارههای است كه در قرآن در شرایط بسیار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت روحیات، اندیشه و بینش درباره پیامبران بیان شده است كه هریك از آنان میتواند پاسخی درست و راستین برای بكارگیری در زندگی فردی و اجتماعی آدمی تا پایان و فرجام تاریخ و جهان بشری باشد.رویكرد فكری، آموزشی و پرورشی امام جعفرصادق علیهالسلام
از این نگاه میتوان به رویكرد فكری، آموزشی و پرورشی امام جعفر صادق علیهالسلام پرداخت و دانست كه چرا ایشان در دوران بحران سیاسی و اجتماعی كه جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود و حكومتها دست به دست میشد به جنبش و قیام مسلحانه دست نیازید و خلافت و حكومت اسلامی را كه حق ایشان بود در دست نگرفت و حتی در پاسخ به پارهای از دعوتها برای در دست گرفتن پیشوایی و رهبری قیام بر ضد حكومت درحال فروپاشی امویان اقدامی نكرد بلكه حتی نامهی پیشنهادی را پیش روی فرستاده ابوسلمه معروف به وزیر آلالبیت علیهمالسلام را سوزاند. پرسش این است كه چرا دو گونه رفتار از دو امام به یقین صورت میپذیرد و یكی قیام میكند و دیگری نامه را میسوزاند؟ تعارض از كجا ناشی شده است؟ چرا در روش و رویكردهای پیشوایان دینی به این امور متعارض و متناقضنما برخورد میكنیم؟ آیا این تعارضها و تناقضها همانند تعارضها و تناقضهایی است كه در مسایل فقه و احكام وجود دارد؟ مشكل اینجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضی كه در فقه و احكام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هركس به خبر و حدیثی تمسك جوید، موجب میشود كه هرج و مرج در فقه پدید آید، اگر در این رویكردها و راهبردهای مختلف پیشوایان از آن جمله امام حسین و امام حسن علیهمالسلام و دیگر امامان و پیشوایان ـ درود خداوند برایشان باد.ـ تعارضها و تناقضها برطرف نگردد، موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقی و اجتماعی و سیاسی پدید آید و هركس به هوا و هوس خود راهی را پیش بگیرد و بعد آن را با عملی كه در یك مورد معین و یك زمان معین از یكی از امامان و پیشوایان نقل شده توجیه و تفسیر كند و فرد دیگری نیز بر پایه هوس خود راهی دیگر كه ضد آن است را پیش بگیرد و او نیز آن را به یكی از امامان و رفتارها، گفتارهای گزینشی از آنان استناد داده و آن را اصل بگیرد؛ و این چنین است كه برخی، باتوجه به این تفاوتها، تعارضها و تناقضها بگویند كه اسلام دین آخرت است و آن دیگری بگوید دین حكومت و دنیا است نه دین آخرت. یكی حركت امام حسین علیهالسلام را حركت دنیوی در جهت رسیدن به خلافت و حكومت توجیه كند و آن دیگری صلح امام حسن علیهالسلام ، كنارگیری امام زین العابدین علیهالسلام و سوزاندن نامه رهبر قیام و جنبشهای دوره پایانی حكومت اموی توسط امام صادق علیهالسلام را نشان از آخروی بودن اسلام و غیر دنیای بودن آن تفسیر نماید. آن كس كه سری پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش ندارد و خاموشی را نپسندد برای توجیه رویكرد و رفتارهایش به شیوه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در صدر اسلام و جنبش و قیامهای شیعیان و به ویژه جنبش و نهضت حسینی استناد كند و آن دیگری كه مزاجی عافیت طلب و گوشهگیر موضوع تقیه و راه و روش امام صادق علیهالسلام یا دیگر پیشوایان كه چنین روشی را برگزیدهاند استناد نماید و به این صورت رویكردها و رفتارها و كنشها و واكنشهای متفاوت این پیشوایان تنها ابزاری برای توجیه رویكردها خواهد شد و كسی به سخن كسی گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطراب میگردد.با نگاهی دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز این تعارضها و تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد. چون پویایی درعین حال پایداری آموزهها و گزارهها و روح زنده و سیال و پویای تعلیمات اسلامی چنین تعارض و تناقض نماهایی را ایجاب میكند. این تعارضها و تناقضها در واقع آموزش بهرهگیری و به كارگیری از شرایط و امكانات زمان و بهترین شیوه پاسخگویی به نیازهای هر زمان است كه میتوان از آنها در راستای تكامل انسان و جامعه انسانی بهره گرفت و از آن سود برد. شهید مطهری درباره دو رویكرد متفاوت دو امام صادق و امام حسین علیهمالسلام میفرمایند: امام حسین علیهالسلام بدون پروا، با آن كه قراین و نشانهها حتی گفتههای خود آن حضرت حكایت میكرد كه شهید خواهد شد، قیام كرد ولی امام صادق علیهالسلام با آن كه به سراغش رفتند، اعتنا ننمود و قیام نكرد، ترجیح داد كه در خانه بنشیند و به كار تعلیم و ارشاد بپردازد. به ظاهر تعارض و تناقض به نظر میرسد كه اگر در مقابل ظلم باید قیام كرد و از هیچ خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق علیهالسلام قیام نكرد، بلكه در زندگی مطلقا راه تقیه پیش گرفت و اگر باید تقیه كرد و وظیفهی امام این است كه به تعلیم و ارشاد و هدایت مردم بپردازد، پس چرا امام حسین علیهالسلام این كار را نكرد؟ (همان، ص ۱۵۳) شهید مطهری با توجه به اوضاع سیاسی عهد امام به این پرسش پاسخ میدهند و بیان میدارند كه این رویكرد به ظاهر متناقض و متعارض تنها به جهت شرایط ومقتضیات زمان و مكان بود كه درسی آموزنده برای رهروان راه پیشوایان راستین است تا بدانند كه در شرایط مختلف میتوانند رویكردهای متفاوتی داشته باشند. امام صادق علیهالسلام میدانست كه بنیالعباس مانع آن خواهند شد كه حكومت به اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله منتقل شود و در صورت پذیرفتن پیشنهاد بدون هیچ تأثیرگذاری مثبت آن حضرت را شهید خواهند كرد. ایشان میفرمایند: امام علیهالسلام اگر میدانست كه شهادت آن حضرت برای اسلام و مسلمین اثر بهتری دارد، شهادت را انتخاب میكرد. همان طوری كه امام حسین علیهالسلام به همین دلیل شهادت را انتخاب كرد. در آن عصر كه به خصوصیات آن اشاره خواهیم كرد، آن چیزی كه بهتر و مفیدتر بود رهبری یك نهضت علمی و فكری و تربیتی بود كه اثر آن تا امروز هست. همان طوری كه در عصر امام حسین علیهالسلام آن نهضت ضرورت داشت و آن نیز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقی است. جان مطلب همین جا است كه در همهی این كارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهی از منكرها و از سكوتها و تقیهها باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه كرد. اینها اموری نیست كه به شكل یك امر تعبدی از قبیل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این كارها در مواقع مختلف و زمانهای مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق میكند. گاهی اثر قیام و جهاد برای اسلام نافعتر است و گاهی اثر سكوت و تقیه، گاهی شكل و صورت قیام فرق میكند. همه اینها بستگی دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز و یك تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخیص دادن زیانها به اسلام میرساند. (همان، ص ۱۵۵)
اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام صادق علیهالسلام
امام صادق علیهالسلام در عصر و زمانی واقع شد كه افزون بر حوادث و رخدادهای سیاسی یك سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگیها و ابهامهای فكری و روحی پس از ورود فرهنگها و آیینهای فلسفی و اندیشهی از شاهنشاهیهای ایران و روم، پیدا شده بود. در این زمان پاسداری از سنگرهای اعتقادی مهمترین امر به شمار میآمد. مقتضیات زمان امام صادق علیهالسلام كه در نیمه نخست سده دوم هجری میزیست با زمان سیدالشهداء علیهالسلام كه در حدود نیمه نخست سده یكم بود، بسیار متفاوت بود.
در حدود نیمه سده نخست در درون كشورهای اسلامی برای كسانی كه میخواستند به اسلام خدمت نمایند تنها مبارزه با دستگاه خلافت بود و سایر جبههها هنوز پدید نیامده بود و اگر هم وجود داشت هنوز آن چنان اهمیتی نیافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و مردم در سادگی سده نخست میزیستند. اما بعدها این جبههها متعدد شد كه مهمترین آنها جبهههای علمی، فكری و اعتقادی بود. یك نهضت علمی و فكری و فرهنگی عظیم در میان مسلمانان آغاز شد. مذهبها و مكتبهایی در اصول دین و فروع دین پیدا شد. در این شرایط امام صادق علیهالسلام پرچم فرهنگی و علمی اسلام به ویژه شیعیان را برافراشت و در همه صحنهها پیشگام و پیشرو گردید. زمان امام علیهالسلام زمانی بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب میكرد كه امام كوشش خود را در این جبهه قرار دهند و این گونه شد كه شیعه به عنوان یك مكتب فكری، علمی و فقهی و اعتقادی درجهان اسلام جا افتاد به نحوی كه دیگر نمیتوان اتهامات سیاسی به آن بست. این آثار مولود ایمان و عقیده است و سیاست نمیتواند چنین فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان، تفسیر و دیگر علوم و فنون را پدید آورد. پیشگامی امامان باقر و صادق علیهماالسلام موجب شد تا اسلام راستین پایدار بماند و برای هر زمانی و مكانی و در شرایط پویا و ناایستای انسان و جامعه برنامهها، آموزهها و گزارههایی داشته باشد.
منبع:نشریه فرهنگ كوثر ، شماره ۴۰
نویسنده:خلیل منصوری
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید