پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


هرمان هسه نویسنده ای که محبوبیت اش همیشه در نوسان است


هرمان هسه نویسنده ای که محبوبیت اش همیشه در نوسان است
زمان زیادی نیست كه «هرمان هسه» و داستانهایش شهرت عالم گیری پیداكرده است. با این حال هسه در روزگار ما هم فراموش نشده است و زمزمه ممتد داستان های او همچنان به گوش می رسد. این درحالی است كه خیزش یك باره داستانهای او در دهه هفتاد میلادی دیگر هرگز تكرار نشد. روزگاری كه «هسه» از غرب آمریكا تا قلب اروپا شیفتگان ادبیات را مسحور خود كرده بود. او جزو شاعران و نویسندگان صاحب سبك وپرطرفدار آلمانی بود. آثارش به پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شده است و طبق شنیده ها تا امروز بیش ازهشتاد میلیون نسخه از كتابهای او به فروش رفته است. او خود بارها اعتراف كرده بود كه هرگز انتظار چنین استقبالی را از آثارش نداشت و حتی در آرزوهایش هم این قدر مخاطب برای آثارش تصور نمی كرد. بیش از هرچیز اما برای این نویسنده متعهد تأثیر داستانهایش بر ذهن و روان مخاطب اهمیت داشت. او معتقدبود تنها دلیل موفقیت اش در این نكته است كه خواننده تازه بعد از بستن كتاب به دنیای داستانهای او پرت می شود. این همه خواسته هسه بود. هسه می تواند آنچنان داستانش را با ذهن خواننده گره بزند كه او دیگر هرگز تصورنكند شخصیت های آفریده هسه وجود خارجی ندارند.
او در ژوئیه ۱۸۷۷ در شهر كالو از پدری به شدت مذهبی و مادری كه در یك خانواده مذهبی بزرگ شده بود متولدشد.او اولین گام های كودكی اش را در همین شهر روی زمین گذاشت! پدرش مبلغ مذهبی بود و به همین واسطه او سالهای میان ۱۸۸۱ تا ۸۶ را در شهر بازل گذراند. همان سالها پدرش تبعه سوئیس شد و برای همیشه بالتیك را فراموش كرد. هسه از همان ابتدا بنای ناسازگاری با قانون یكنواختی های دنیای اطرافش گذاشت. مدرسه، معلم ها، درس های تكراری همه او را به تنگ آورده بودند و او احساس می كرد می تواند همه این بندها را رهاكند. شاید همین از بند گسیختگی بود كه بعدها او را در مسیر رسیدن به خود قرارداد. هسه تاب این فشارها را نیاورد و مدرسه علوم دینی را رها كرد. والدینش رفتارهای فرزند سركش شان را به مثابه یك بدشگونی می دانستند. آنها هرمان جوان را ابتدا پیش یك فالگیر و بعد هم به كلینیك بیماران روانی بردند. بعد از اینكه پدر متعصب هسه احساس كرد او سرعقل آمده است، هرمان جوان را دوباره راهی دبیرستان كرد و هسه دوباره كمی بعد طاقت اش طاق شد. او خود را در مسیر تازه ای یافته بود. او سرشار از انرژی عجیب و تازه به دست آمده در خانه مشغول مطالعه بود. كمی بعد همزمان با این روزها در كارخانه ساعت سازی مشغول به كار شد. بعد در دانشكده كتابداری مشغول شد. همان روزها بود كه علی رغم میل ظاهری اش دست به قلم برد و شعر و داستان نوشت. درحالی كه تا قبل از آن همیشه با شعر و داستان مشكل داشت. همان روزها با درآمدی كه از كار در كارخانه ساعت سازی داشت دو مجموعه شعر «عاشقانه ها» و «درآستانه نیمه شب» را منتشركرد، او دراین مجموعه ها حال و هوای عجیب و مالیخولیایی آن روزهایش را شرح می دهد. در ۱۸۹۹ هسه به بازل رفت ودركتابخانه مركزی سمت كمك كتابدار را به عهده داشت. ۱۹۰۴ سالی بود كه او به شكل جدی پابه عرصه داستان نویسی گذاشت.«پیتر كانس تید» به یك باره آوازه نویسنده جوان را به سراسر فرانسه رساند. شخصیت اصلی داستان جوانی پرشور و احساساتی بود كه دوست داشت علیه كلیشه های اطرافش طغیان كند. جوانی كه سعی داشت پا در مسیر شعر و شاعری بگذارد. سال ۱۹۰۳ بود كه هسه در تمام فرم هایی كه پرمی كرد جلوی جای خالی شغل می نوشت نویسنده ام تا ۱۹۴۰ كه با دختری به نام ماری برنالی ازدواج كرد و همراه او به گاین هافن رفت. هسه همچنان روحیه یك شاعر لطیف را در اعماق وجودش حفظ كرده بود و حتی خیلی وقت ها این حس به داستانهایش هم منتقل می شد. اما نكته ای كه بیش از هر مسأله دیگری برایش اهمیت داشت مراحل رشد انسانیت بود. او ناخودآگاه پیرنگ داستانش را بر گرده ارتقای اندیشه خواننده اش بنا می نهاد. زیر چرخ دنده ها (۱۹۰۶) یكی از درخشان ترین و واقعی ترین رمان های هسه به شمار می رود كه ردپای زندگی نویسنده را درآن می توان به راحتی دید. او این رمان را از روزهای نوجوانی خود و برادرش هانس وام گرفته است. «كالو» شهر كودكی هایش هرگز او را رها نكرد و بعدها ماجراهای این شهر درمجموعه داستانهایی همچون «دراینجا» و «همسایه ها» نمود پیداكرد. هسه هرگز از اینكه رازهای زندگی اش سر از داستانهایش درآورد ناراحت نبود و سعی در كتمان آن نداشت. آنقدر كه در رمان «گرترود» (۱۹۱۰) او به واكنش های سختی كه نسبت به دنیای اطرافش نشان می داد و از ازدواج آزاردهنده اش با ماریای عاشق موسیقی و حساس حرف زد. یك سال بعد همراه صمیمی ترین دوست اش به اندونزی رفت و طی این سفر به شدت شیفته هند شد. آنقدر كه بارها در یادداشت هایش نوشت هرگز نمی تواند هند را فراموش كند. حاصل این سفر كتابهای سیذارتا و یادداشت هایی ازهندشد. در داستان سیذارتا «هسه» درباره دنیای معنویات و ندای درون آدم ها حرف می زند. او دراین كتاب از دانایی و آگاهی می گوید و اینكه به قول پسر سیذارتا برهمن تنها راه رسیدن به این مهم در پیگیری است.
هسه بعد از بازگشت از این سفر به سوئیس مهاجرت كرد. او دیگر طاقت سكونت دائمی در آلمان را نداشت. قبل از جنگ جهانی اول ۴ كتاب «درراه»، «كنولوپ»، «جوانی زیباست» و «آهنگ تنهایی» را نوشت. هنگام جنگ هسه هنوز خود را یك آلمانی می دانست. او به جنگ رفت و در آنجا با حمایت های ارتش روزنامه اسرای اكسان و انتشارات حمایت از اسرا را منتشركرد. اما این همكاری كه به نظر هسه تنها به معنای وطن دوستی بود تنها سبب مخدوش شدن چهره ادبی او و دشمنی شد. همان روزها هسه در مقاله ای تحت عنوان «آه! كمی لحن تان را تلطیف كنید» از خوانندگان و مردم خواست حداقل روحیه جنگ ستیزی را دراعماق وجودشان حفظ كنند. همین مقاله سیلی از انتقادات و فحش های ركیك را برای هسه داشت تا آنجا كه او به نویسنده «خائن وطن فروش» معروف شد. جنگ با هسه عجین شد و او هرگز آن روزها رافراموش نكرد. تأثیر جنگ درتمام آثار بعدی او مشهود است حتی می توان گفت كه درست بعد از جنگ بود كه او در آثارش به سیاست هم گوشه چشمی داشت. سال ۱۹۱۹ زمان «دمیان» را با نام مستعار «امیل سینكلر» منتشركرد. هسه این رمان را با تكیه بر فلسفه نیچه و باخ اوفن نوشت. نیكلر شخصیت جوان این داستان دوست دارد به آگاهی برسد و درعین حال آرامش روحی اش را حفظ كند و در این راه همكلاسی سینكلر «ماكس دمیان» به او كمك می كند. دمیان دراین اثر به شكل یك قاعده ظاهر شده است. دمیان برنده جایزه «فونتانه» شد اما هسه این جایزه را قبول نكرد. در ۱۹۱۶ اوضاع روحی و روانی ماریا همسرش به هم ریخت. آنقدر كه هسه مجبور شد او را در یك كلینیك روانی بستری كند. سال ۱۹۲۳ درپی وخیم شدن حال همسرش این ازدواج به طلاق ختم شد. همان سالها هسه برای فرار از دنیای بی رحم و شلوغ اطرافش به نقاشی پناه می برد، تا اینكه مجموعه شعر «شعرهای یك نقاش» را منتشركرد. این مجموعه ۱۰ شعر و ۱۰ نقاشی از هرمان هسه را دربرمی گرفت. كمی بعد كتابی تحت عنوان «گشت و گذار» كه شامل مقالات، شعرها و نقاشی های او بود منتشرشد. درهمان سالها او تبعه سوئیس شد و با خواننده سوپرانو «روت ونگر» ازدواج كرد. در داستان «دوران نقاهت» شخصیت معشوقه براساس روت نوشته شد. روت به قدری همه را شیفته خود كرد كه هسه در تمام عاشقانه هایش از او نام می برد. اما خواننده جوان تنها سه سال با آقای نویسنده زندگی كرد و بعد رفت. درست بعد از رفتن روت ونگر، هسه شاهكارش «گرگ بیابان» را منتشركرد: نویسنده در این اثر به بحران میانسالی مرد پنجاه ساله ای حرف می زند و دركنار به عواقب جنگ، شرابخواری و ناسیونالیسم می پردازد. هری هالر شخصیت اصلی گرگ بیابان، آدمی به شدت خاص اما در طبقه متوسط جامعه است. هالر درست مثل بسیاری از آدم های اطراف هسه برسر دوراهی است؛ یا باید شاهرگش را بزند یا باید به زندگی ادامه بدهد. او نمی تواند خوی انسانی و شهوانی اش را با یكدیگر متوازن كند. بسیاری معتقدند این اثر شدت علاقه هسه به دنیای هنر را نشان می دهد. هسه عاشق این بود كه در انتهای داستانش به خواننده ثابت كند تمام تضادهای درونی درنهایت به یگانگی ختم می شوند و این یگانگی همان زندگی است.
هسه درباره گرگ بیابان می نویسد:
«من در گرگ بیابان نوعی بحران روحی و بیماری را مدنظر گرفته ام، با این حال داستان به مرگ ختم نمی شود بلكه به رستگاری می انجامد. هسه در سال ۱۹۲۶ رئیس فرهنگستان هنر پروس شد اما چهارسال بعد استعفا داد. او درتمام آن سالها مخالف سرسخت ناسیونالیست ها بود، برای اینكه هرگز نمی توانست با جنگ و نژادپرستی كناربیاید. هسه در پایان عمر به این اصول پایبند ماند. خانه او در سوئیس تا مدتها محل اختفای فراریان ارتش آلمان بود. سال ۱۹۴۶ او جایزه گوته را دریافت كرد. اما این نوبل ادبی بود كه به او شهرتی عالمگیر بخشید و سبب شد غیرآلمانی ها هم او را بشناسند. هسه بالاخره در ازدواج سوم اش موفق شد و تا پایان زندگی اش حدود سی سال با نینو دالبین رومانیایی زندگی كرد. هسه در ۹ اوت ۱۹۶۲ آرام گرفت. از سال ۱۹۳۹ بسیاری از آثار هسه در آلمان اجازه چاپ نداشتند و به همین خاطر رمان بازی با چهره های شیشه ای او در سوئیس منتشرشد. او دراین اثر به زندگی «لودی یوزف كنشت» و به غلبه كردن او بر پلیدی های درونش می پردازد. در دوران حكومت هیتلر، هسه تنها نویسنده ای بود كه به خود جرأت می داد درباره یهودی ها و سیاست های غلط دولت آلمان بنویسد. پس از مرگ او نامه ها و یادداشت های شخصی اش در كتابی ۴ جلدی منتشرشد. اكثر این نامه ها خطاب به «توماس مان» و «رومن رولان» نوشته شده بود. پس از مرگ هسه بسیاری منتقد آثار او شدند و داستانهایش را ساده لوحانه خواندند و همین موج انتقادها سبب شد در برهه ای از زمان (دهه ۶۰) خوانندگان آثارش به حداقل برسد، اما هسه دوباره به جایگاهی كه باید رسید و این افتخار داستانهای او بود كه تنها انتخاب صرف خود مخاطب بود.
در دوران جنگ ویتنام هسه در آمریكا تبدیل به یكی از محبوب ترین ها شد. او سه دوره پی در پی شاعر برگزیده نسل جوان شد. بعد از جنگ جهانی دوم و به واسطه چاپ رمان «بازی با مهره های شیشه ای» هسه دوباره در آلمان به شهرت و سمبولیت دست یافت. هسه دست روی مسائل و گرفتاری های دوران مدرسه، بلوغ، كلیسا، گره خوردن با دنیای اطراف، مخالفت با جو حاكم بر جامعه و... می گذارد؛ مسائلی كه هر آدم اهل فكر و اندیشه ای با آنها درگیر است. هسه درتمام داستانهایش با مسائلی درگیر است كه دنیای امروز می خواهد و سعی دارد به انسان امروز بقبولاند.

مترجم: اكرم جوانمرد
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید