جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شکل گیری حکومت و نیروهای مسلح اسرائیل


شکل گیری حکومت و نیروهای مسلح اسرائیل
سیاست صهیونیسم از بدو ورود یهود به فلسطین در سال ۱۹۰۷ تاكنون بر پایه نظامی گری و خشونت استوار گردیده است. برای مثال ده تن از یهودیانی كه در سال ۱۹۰۷ در یافا برای رسیدن به اهداف یهود هم قسم شده بودند تحت گروه ‹‹ پارژیورا›› پرچمی برافراشتند با این شعار‹‹یهود با آتش وخون نابود شد و با آتش وخون بار دیگر قیام خواهد كرد››. مراحل زیادی طی شد و رایزنی‌های بسیاری انجام گردید و سرمایه‌های كلانی متمركز گشت تا «تئودور هرتزل» در سال ۱۸۷۹ میلادی در كنگره «بال» تشكیل دولت یهود در فلسطین و استقرار صهیونیسم سیاسی را اعلام كند. چه صهیونیست‌های منشورگرائی همچون هرتزل و چه صهیونیست‌های عملگرا و صهیونیست‌های تركیبی و صهیونیست‌های دیگر، همگی برای تحقق ایده‌آلهای بورژوازی یهود برای استعمارگری و هم‌آغوشی با قدرت‌های جهان كوشش می‌كردند و بازگشت به سرزمین موعود و تپهٔ صهیون و این قبیل نمادسازیها صرفاً به همان مقصود بود. اعراب هرگز گمان نمی‌كردند كه صدور اعلامیه بالفور برای تشكیل دولت یهود و جنبش صهیونیسم چه تحول مهم و استراتژیكی را در آینده منطقه رقم خواهد زد. با صدور قطعنامه ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ در سازمان ملل، تقسیم فلسطین اجرا شد و در ۱۴ مه ۱۹۴۸ تاسیس و استقلال اسرائیل توسط بن‌گوریون نخست‌وزیر موقت اسرائیل اعلام گردید. در مقاله‌ای كه پیش روی شماست رژیم اشغالگر اسرائیل را دقیق‌تر مورد مطالعه قرار خواهید داد.
چگونگی تاسیس سازمان جهانی صهیونیسم
منطقه ای كه اینك بین كشورهای سوریه، اسرائیل غاصب، و پادشاهی اردن تقسیم شده است تا پیش از جنگ جهانی اول بخشی از امپراطوری بزرگ عثمانی بود،كه سوریه نامیده می شد. از سال ۱۹۱۴ كه ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد دولت عثمانی تصمیم گرفت در كنار دولت آلمان وارد جنگ شده و با نیروهای انگلستان و فرانسه درگیرگردد. در این نبردها نیروهای مشترك انگلیس و فرانسه در فلسطین و سوریه بر نیروهای عثمانی غالب گشتند موفقیتهای ژنرال Allomby انگلیسی در عربستان در كنار ضعف امپراتوری عثمانی موجب امضای قرارداد متاركه جنگ در ۳۰ اكتبر ۱۹۱۸ در ‹‹ موردوس›› توسط دولت عثمانی گردیدكه متعاقب آن قسطنطنیه به اشغال متفقین درآمد. واضح بود كه در این زمان كشورهای فرانسه و انگلیس تصمیم بر تجزیه امپراطوری عثمانی گرفته‌اند. بر همین اساس بریتانیا و فرانسه طبق قراداد‹‹ سایكس- پیكو›› ضمن تقسیم متصرفات دولت عثمانی در خاورمیانه، دو بخش آن را در شرق مدیترانه و بین النهرین میان خود تقسیم كردند. فرانسه، سوریه فعلی و لبنان را حق انحصاری خود شمرد و بریتانیا فلسطین و عراق را تحت قیمومیت خود گرفت. سرانجام در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ دولت عثمانی پیمان‹‹ سـور›› كــه مقــرر می داشت؛ مناطق عرب نشین تحت سلطه عثمانی نظیر؛ الجزایر، فلسطین، لبنان، سوریه، اردن و عراق می بایست تحت قیمومیت دولتهای انگلیس و فرانسه درآید را پذیرفت. اگر بخواهیم به چگونگی تشكیل رژیم اسرائیل بپردازیم، باید كمی به عقب برگشته و مروری به وقایع گذشته داشته باشیم. پس از آنكه تلاشهای یهودیانی همچون جوزف نونفردافوسكا در جزیره كوراكائو در سال ۱۶۲۱ و سورنیام در سال ۱۶۵۴ و فعالیت دیوید نانسی درگویان فرانسه به سال ۱۶۵۹ برای تشكیل یك مهاجر نشین یهودی با شكست مواجه شد، در اوایل قرن نوزدهم میلادی دو سازمان، جهت مطالعه و بررسی فلسطین دركشور انگلیس تشكیل گردید.یكی از این دو سازمان ‹‹انجمن كتاب مقدس›› بودكه درسال ۱۸۰۲ تاسیس گردید و هدف خود را انتشار متون مقدس یهود در داخل وخارج كشور انگلیس اعلام نمود. سازمان دیگر‹‹كانون فلسطین›› نام داشت كه در سال ۱۸۰۵ با هدف گسترش آگاهی نسبت به وضعیت جغرافیایی، تاریخ طبیعی و آثار باستانی فلسطین با بهره گیری از نوشته ها و مطالب كتاب مقدس تاسیس گردید. شعاركانون فلسطین این بود كه هیچ كشور و سرزمین دیگری به اندازه فلسطین برای ما دارای اهمیت نیست و هیچ كشور و سرزمینی به اندازه فلسطین به توضیح و تشریح عاجل نیاز ندارد. در سال ۱۸۶۵ انجمن دیگری با نام ‹‹ صندوق پژوهش فلسطین›› با هدف كمك به پژوهش های علمی سازمان یافته در زمینه های مختلف مربوط به سرزمین مقدس (فلسطین) شكل گرفت و از همان ابتدا جمعی از مسیحیان و یهودیان به حمایت از این صندوق پرداختند. اولین و برجسته ترین صهیونیستهای این دوره ولتوپینكسر و تئودور هرتزل هستند كه علاوه بر این معروف‌ترین موعظه گران یهودی ایجاد دولت اسرائیل در فلسطین نیز به شمار می‌روند. پینكسر نویسنده ای بود كه‹‹ نهضت عشاق صهیون›› را پایه گذاری كرد. این نهضت از مهاجرت به فلسطین حمایت كرده و رنجهای یهودیان در روسیه تزاری را افشاء می كرد. این نهضت به تدریج در روسیه، لهستان، رومانی و انگلستان فعالیت خویش را آغاز و در فلسطین نیز ارگانهایی برای خرید زمین به وجود آورد. در این زمان دولت عثمانی برای مقابله باخطر این نهضت، اقامت یهودیان در فلسطین را ممنوع اعلام كرد. پس از این واقعه در نهضت عشاق صهیون كه افرادش در سراسر اروپا فعالیت داشتند، سه گرایش عمده به وجود آمد. یك گرایش از فعالیت عملی در فلسطین وتاسیس مستعمره های یهودی نشین دراین منطقه به طرق مختلف طرفداری می كرد كه رهبری این گروه را ‹‹ لیلین بلوم›› به عهده داشت. گرایش دوم كه ‹‹ فرزندان موسی›› نامیده می شدند از فعالیت فرهنگی در میان یهودیان جهان طرفداری می كردند و رهبری آنها را‹‹واحد حایم›› بر عهده داشت. در نهایت گرایش سوم كه به وسیله صهیونیست های مذهبی اداره می شد ‹‹ عشق به صهیون›› را تبلیغ می كرد. در سال ۱۸۸۰ در روسیه نهضت دیگری به نام (Bilu) آغاز به كار نمودكه صهیونیستهای طرفدار این نهضت ‹‹ پیشتازان بیلو›› لقب گرفتند. آنان اولین كسانی بودند كه پس از مهاجرت به فلسطین در سالهالی ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۴ نخستین دهكده ها و مستعمره های یهودی نشین را به وجود آوردند. واژه بیلو(Bilu) از كلمات اول جمله عبری ‹‹خانه یعقوب، بیا به آنجا برویم›› گرفته شده است. یكی از عمده وظایف جنبش بیلو، تبلیغ و اشاعه تفكر صهیونیسم بین دانشگاهیان، قشر متوسط و كارگران به ویژه در میان تجمع مهاجران در مرزهای فلسطین بود. اولین سند مكتوب در این زمینه در سال ۱۸۸۲ توسط طرفداران این نهضت با نام‹‹ بیانیه بیلو›› در روسیه منتشر شد. این بیانیه، یهودیان سراسر جهان را برای تحقق وعده الهی، بازگشت به سرزمین پدری و تشكیل موطن یهود در اورشلیم تشویق می كرد. در سال ۱۸۷۹ كنگره ‹‹ بال›› به ریاست تئودورهرتزل روزنامه نگار و نویسنده مجاری تبار و موسس صهیونیسم سیاسی مدرن در سوئیس بر پا گردید. در این كنگره، هدف صهیونیسم مبتنی بر ایجاد یك كشور یهودی در فلسطین به طور رسمی علنی شد. كنگره بال در اعلامیه چهار ماده ای خود، برتسریع مستعمره كردن فلسطین توسط یهودیان،گردآوری یهودیان جهان در فلسطین، جلب نظرحكومت وقت عثمانی و كسب رضایت این دولت برای مستعمره سازی سرزمین فلسطین تاكید داشت. یكی از دست آوردهای مهم كنگره بال ارائه برنامه های عملی و فراهم نمودن اسباب و ملزومات تحقق اهداف این كنگره یعنی ایجاد ‹‹ سازمان››، ‹‹استعمار›› و ‹‹مذاكره›› بود. ‹‹ سازمان›› برای جنبش صهیونیستی اولویت اول را داشت زیرا در صورت فقدان یك ساختار شبه دولتی، فعالیتهای صهیونیست ها شكل منسجم به خود نمی گرفت. به همین دلیل یك نهاد شبه دولتی به نام ‹‹ سازمان جهانی صهیونیسم›› تاسیس گردید. سازمان مذكور همچنین دارای انجمن های محلی،‌كنگره شورای عمومی و هیات اجرایی بود. استعمار نیز، ابزار و نهادهای لازم برای مستعمره كردن فلسطین را به وجود می آورد به این نحو كه‹‹ تراست مستعمراتی یهود›› و‹‹ كمیسیون استعمار›› در سال ۱۸۹۸،‹‹ صندوق یهود›› در سال ۱۹۰۱ ‹‹‌اداره فلسطین›› و‹‹ شركت توسعه سرزمین فلسطین›› در سال ۱۹۰۸ به عنوان مهمترین ابزارهای صهیونیست ها برای استعمار فلسطین شكل گرفت. در سال ۱۹۰۹ ‹‹ جامعه نگهبان›› كه به آن در زبان عبری ‹‹ هاشومر››گفته می شد به وسیله مهاجران روسی و با هدف تامین امنیت مستعمره های صهیونیستی در منطقه جلیله و جودیه( دركرانه باختری فعلی) ایجاد گردید. این گروه توانست متخصصین و ابزار مدرن كشت برای توسعه زراعت در زمینهای خریداری شده را از اروپا وارد كند. برای كوتاه كردن كلام و تكمیل بحث باید اذعان نمود كه ظهور صهیونیسم در واقع حاصل تلاش بورژوازی یهود برای در اختیار گرفتن یهودیان جهان و همبستگی با قدرتهای بزرگ بود. اگرچه تئودورهرتزل، رهبر نهضت صهیونیسم با نوشتن كتاب‹‹ دولت یهود›› مساله بازگشت یهودیان به ارض موعود و ایجاد كشور اسرائیل را به طور رسمی مطرح می كرد، ولی او بیشتر خواهان استعمار یك سرزمین بود. بر همین اساس وی صهیونیسم را به عنوان یك مكتب ناسیونالیستی- استعماری معرفی كرد. هدف هرتزل از استعمار و ناسیونالیسم فقط سرزمین فلسطین نبود بلكه او برای این هدف سرزمین های دیگری از جمله موزامبیك و‌كنگوی بلژیك را نیز مد نظر داشت. همفكران دیگر او همچون ماركس نورد و شائیم وایزمن به آفریقا و اوگاندا نظر داشتند در حالیكه از سوی استعمار پیر انگلیس نیز سرزمینهای دیگری چون آرژانتین، قبرس، صحرای سینا و اوگاندا پیشنهاد می‌گردید.سرانجام سازمان جهانی صهیونیسم در سال ۱۹۰۵ - یك سال پس از مرگ تئودورهرتزل - فلسطین را برای اسكان دائم یهودیان جهان برگزید. مذاكره تئودورهرتزل، برای تسلط بر فلسطین، بیرون كشیدن آن از سیطره دولت عثمانی و قانونی نمودن حاكمیت خود بر دیگر نواحی آفریقا وخاورمیانه با دول استعماری غرب، نظیر؛ بریتانیا، پرتغال و ایتالیا از كنگره بال در ۱۸۹۷ تا زمان مرگش در سال ۱۹۰۴ ادامه داشت. قصد اصلی وی از این همه مذاكره، به دست آوردن مجوز(منشور) از سلطان عثمانی یا قدرتهای استعماری اروپا، برای تصاحب فلسطین یا نقاط دیگر بود به نحویكه این امر از تضمین حقوق عمومی و بین المللی نیز برخوردار گردد. او و همفكرانش را ‹‹ منشور گرا›› می نامند زیرا معتقد بودند قبل از دریافت منشور از دولت عثمانی و كسب مجوز برای استعمار فلسطین و ایجاد یك هویت مستقل در این سرزمین، نباید كار عملی برای مستعمره سازی انجام پذیرد. اما در مقابل‹‹ صهیونیست های عمگرا›› معتقد بودند برای مستقر شدن در سرزمین فلسطین به كسب اجازه مقامات عثمانی نیازی نمی باشد. به همین دلیل دركنگره هشتم صهیونیسم در سال ۱۹۰۷ طرحی از سوی وایزمن ارائه و تصویب شد كه آنرا ‹‹ صهیونیسم تركیبی›› نامیدند. طرفداران این طرح را عملگرایان تشكیل می دادند. آنان خواستار رخنه تدریجی در فلسطین به شیوه ای سازماندهی شده بودند كه باعث ایجاد مستعمره های پر رونق و فعال یهودی در فلسطین گردد. در اینصورت این مستعمره ها به تدریج به هسته های اصلی جامعه صهیونیستی تبدیل شده و برای صدور منشور نیز به دولت عثمانی فشار وارد می آورند. بعد از خاتمه كنگره هشتم ‹‹ نهاد اداره فلسطین›› برای ارائه اطلاعات و راهنمایی ساكنان مستعمره های یهودی نشین و سازماندهی آنان تاسیس گردید. در سال ۱۹۱۳ در كنگره یازدهم وایزمن به عنوان رئیس كمیته دایمی سازمان جهانی صهیونیسم انتخاب و بطور عملی رهبری جنبش صهیونیستی را در دست گرفت. به تدریج كار سازمان یافته و هماهنگ صهیونیست های عملگرا و سادگی و بی خبری اعراب منطقه، فلسطین را آبستن بحرانی نمودكه صلح و آرامش منطقه را برای همیشه از بین برد. برنامه های شریف مكه و سرهنری مك ماهون كمیسر عالی بریتانیا در قاهره، در سالهای ۱۹۱۶-۱۹۱۵ اولین نشانه های فریب خوردن اعراب و اعتماد به قدرتهای استعماری بود. انگلستان در مقابل وعده استقلال و تشكیل یك دولت یا خلافت عربی در ممالك و اراضی شام و فلسطین و شبه جزیره عربستان، اعراب را واداركرد اسلحه برگیرند و در راستای منافع بریتانیا، امپراطوری بیمار عثمانی را از درون مضمحل و نابود كنند. همزمان با این توافق پنهانی اعراب و بریتانیا علیه دولت عثمانی، در لندن پایتخت بریتانیا، به طور مخفیانه و پوشیده همچون سایر عملكرد صهیونیست ها، گفتگوهای پنهانی برای تهیه و تنظیم ‹‹ اعلامیه بالفور›› جهت تاسیس دولت یهود در سرزمین فلسطین جریان داشت. از سوی دیگر نمایندگان بریتانیا و فرانسه توافق های پنهانی خود برای تفكیك ممالك عربی در مدیترانه شرقی را آغاز كرده بودند. صدور‹‹ اعلامیه بالفور›› جهت تاسیس دولت یهود در دوم نوامبر ۱۹۱۷ و فاش شدن توافق سایكس - پیكو در بیست و سوم نوامبر همان سال كه بر اساس آن سرزمینهای عربی تحت سلطه عثمانی به قیمومیت دولتهای انگلیس و فرانسه درمی آمد می بایست موجب بیداری اعراب و تغییر راهبرد آنها در مقابل بریتانیا و فرانسه می گردید اما تنها موجی از اعتراض و گلایه را برانگیخت. در نهایت نیز این اعتراضات با اظهارات به اصطلاح اطمینان بخش بریتانیا خیلی زود فروكش نمود. در همین راستا بسیار جالب خواهد بود كه بدانیم سی سال پس از این واقعه یعنی در سال ۱۹۴۸ زمانی كه ارتشهای عرب برای آزاد كردن فلسطین وارد جنگ با ارتش صهیونیستی گردیدند فرماندهی بسیاری از واحدهای نظامی اعراب را افسران انگلیسی برعهده داشتند! از نوامبر ۱۹۱۷ كه لرد بالفور، وزیر امور خارجه انگلستان ‹‹ اعلامیه بالفور›› را در تایید جنبش صهیونیسم اعلام كرد، تا خاتمه قیمومیت انگلستان بر فلسطین در ۱۵ مه ۱۹۴۸ وقایع و حوادث گوناگونی بر فلسطینیان ساكن در این سرزمین و نیز برای یهودیان مقیم در كشورهای مختلف جهان به وقوع پیوست. اگر حوادث و وقایع این دوران را به دقت موشكافی و بررسی نماییم، خیانت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آشكار و دستهای آلوده رهبران جنبش صهیونیسم را در آن به روشنی ملاحظه می نماییم. هدف اساسی آنان از این اقدامات نه نجات زندگی یهودیان، بلكه ایجاد دولت یهود در سرزمین فلسطین بود. نخستین رهبر دولت اسرائیل‹‹بن گوریون›› در روز ۷ دسامبر ۱۹۳۸ در برابر رهبران صهیونیستی حزب كارگر، به صراحت و بدون هیچ ملاحظه ای اعلام كرد: ‹‹ اگر می دانستم كه می توان كودكان یهودی آلمان را با آوردنشان به انگلستان نجات داد، یا تنها نیمی از آنان را با انتقالشان به ارض اسرائیل حفظ كرد، راه حل دوم را انتخاب می كردم. زیرا ما باید نه فقط زندگی این بچه ها، بلكه تاریخ ملی اسرائیل را هم به حساب آوریم. ›› تئودورهرتزل، موسس صهیونیسم سیاسی مدرن در خاطراتش می نویسد: ‹‹ یهود ستیزان مطمئن ترین دوستان ما و كشورهای یهود ستیز متحدان ما خواهند شد.›› از دیگر وقایعی كه قبل از روی كار آمدن رژیم صهیونیستی در فلسطین قابل توجه است قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در۲۹ نوامبر ۱۹۴۷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیرامون طرح كمیته فلسطین برای تقسیم آن به دو منطقه؛ یكی تحت حكومت یهودیان و دیگری تحت حكومت فلسطینیان بود.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ طبق این طرح فلسطین به دو بخش تقسیم می شد، قدس و پیرامون آن نیز تحت نظارت بین المللی باقی می ماند. این طرح در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ با ۳۳ رای موافق در برابر ۱۳ رای مخالف در سازمان ملل به تصویب رسید. مصوبه فوق می بایست تا اول اكتبر ۱۹۴۸ به اجرا درمی آمد اما صهیونیست ها با حمله به اعراب فلسطینی، بسیاری از مواضع آنان مانند طبریه، یافا، حیفا و صفه را به قلمروخود افزودند و محدوده ۵۷ درصدی تصویب شده خود را به ۸۰ درصد سرزمین فلسطین گسترش دادند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
تاسیس رژیم صهیونیستی اسرائیل
با پایان یافتن قیمومیت انگلستان بر فلسطین در ۱۵ ماه مه ۱۹۴۸ تمامی ارگانهای فلسطینی در اثر یورشهای پی در پی نیروهای ارتش یهودی كه در سال ۱۹۳۹ طبق برنامه ‹‹بیلت مور›› ایجاد شده بود نابودگردید. از نیروهای نظامی و شبه نظامی یهودیان در فلسطین، قبل از پایان یافتن كنترل انگلستان برآن می توان به سازمانهای نظامی همچون‹‹ هاشومیر(نگهبا‌نا‌ن)››، ‹‹ هاگانا (سازمان دفاع یهودی)››، ‹‹ پالماخ ( نیروهای هجومی)››،‹‹ ارگون (سازمان نظامی ملی)›› و ‹‹ لیجی(رزمندگان راه آزادی)›› اشاره كرد. یهودیان ساكن در فلسطین، بر سرزمینهایی كه سازمان ملل به آنها اختصاص داده بود مسلط شده شورایی حكومتی مركب از ۳۸ عضو و یك كابینه ۱۳ نفره ایجاد كردند كه دیوید بن گوریون همزمان مقام نخست وزیری و وزارت دفاع آن را برعهده‌گرفت.حكومت موقت در ۱۴ مه ۱۹۴۸ استقلال و تاسیس اسرائیل را اعلام كرد. بن گوریون در نطق خود بر ارتباط تاریخی قوم یهود با فلسطین در دوران باستان اشاره كرد و تاسیس اسرائیل بر اساس قطعنامه تقسیم ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷در مجمع عمومی سازمان ملل را تحقق وعده الهی برای بازگشت یهودیان به ارض موعود توصیف نمود. وی دروازه های اسرائیل را بر روی مهاجران جدید همه جهان باز اعلام كرد و خواهان صلح با همسایگان عرب شد! بن گوریون بعد از تشكیل دولت اسرائیل تمامی ارگانهای نظامی را به صورت سازمان و تشكیلات نظامی در آورد و با دستور وی، این ارتش به صورت سازمانی مدون زیر نظر دولت و جدای از تصمیم گیریهای سیاسی آغاز به كار كرد. با علنی شدن ایجاد دولت اسرائیل، اعراب به یك باره علیه یهودیان شوریدند و نیروهای نظامی و چریكی با هدف درهم كوبیدن اسرائیل از سراسر جهان عرب به سوی فلسطین سرازیر شدند. بدین ترتیب اولین جنگ اعراب و اسرائیل با پیروزیهای اولیه اعراب آغاز گردید. اما سرانجام با حمایت ایالات متحده از اسرائیل و نیز با فشار دول قدرتمند دیگر و بوسیله شورای امنیت سازمان ملل متحد، طرفین متخاصم در تاریخ دوم ژوئیه ۱۹۴۸ به آتش بس رضایت دادند. در دوره فترتی كه با آتش بس آغاز گردید، دولت اسرائیل توانست مقادیر متنابهی سلاح و مهمات خریداری نماید. در مقابل اعراب منطقه به خاطر فشار و نفوذ یهودیان بر آمریكا و انگلیس، نتوانستند مجهز به سلاح هایی بیشتر و یا مدرن‌تر‌گردند. در هشتم ژوئن ۱۹۴۸ با شكستن آتش بس اول، جنگ دوباره آغاز گردید. با شروع نبرد كشورهای كوچك عربی نه تنها شكست را متحمل شدند بلكه اراضی وسیعی نیز به تصرف نیروهای اسرائیلی درآمد. بدین ترتیب دولت اسرائیل عملا تاسیس شد و توانست در جنگی زود هنگام اعراب را شكست داده موقعیت خود را مستحكم نماید.
استراتژی اسرائیل
سیاست صهیونیسم از بدو ورود یهود به فلسطین در سال ۱۹۰۷ تاكنون بر پایه نظامی گری و خشونت استوار گردیده است. برای مثال ده تن از یهودیانی كه در سال ۱۹۰۷ در یافا برای رسیدن به اهداف یهود هم قسم شده بودند تحت گروه ‹‹ پارژیورا›› پرچمی برافراشتند با این شعار‹‹یهود با آتش وخون نابود شد و با آتش وخون بار دیگر قیام خواهد كرد››. در واقع همین شعار اساس پیشرفت ارتش اسرائیل در مراحل گوناگون، ایجاد ارتباط آن با روند مهاجرت یهودیان و تقویت از طریق جذب نیروهای تازه محسوب می شود.ازجمعیت پنج میلیون نفری اسرائیل تقریبا ۶۴۵ هزار نفر آن نظامی (۱۴۱ هزار نفر سرباز عادی و ۵۰۴ هزار نفر نیروی ذخیره) و حدود ۱۳۵ هزار نفر شبه نظامی هستند كه دارای كد نظامی، یگان و آموزش های دوره ای می‌باشند. پتانسیل های میلیتاریستی اسرائیل از مهمترین عناصر حفظ بقا و حیات این رژیم به حساب می آید. قبل از تشكیل رژیم اسرائیل سازمانهای نظامی و شبه نظامی گوناگونی در فلسطین تشكیل شد كه وظیفه آنها حفظ شهرك های یهودی نشین در مقابل حملات مقاومت فلسطین و هجوم به روستاهای اعراب بود. برخی از این گروهها چون ‹‹هاگانا›› و‹‹ پالماخ›› از حمایت لجستیكی و آموزشی افسران انگلیسی نیز برخوردار بودند. جامعه اسرائیل یك جامعه كاملا نظامی است كه كلیه یهودیان در آن ملزم به گذراندن دوره خدمت اجباری نظام می باشند. این رژیم با توجه به موقعیت خاص جغرافیای نظامی و سیاسی سرزمین فلسطین، سیاست های خاص وخشك نظامی را سرلوحه خود قرار داده است. به گفته موشه دایان، اسرائیل دارای سیاست خارجی نمی باشد بلكه سیاست دفاعی را در اولویت قرار داده است. این امر به معنی ارجحیت اهداف امنیت ملی بر اهداف سیاست خارجی برای بقا و حفظ موجودیت اسرائیل می باشد. دركشورهای مختلف جهان عمدتا استراتژی ملی، استراتژی های نظامی راكنترل كرده و عملكرد نظامی بخشی از یك استراتژی ملی فراگیر می باشد. در رابطه با اسرائیل این موضوع صدق نمی كند زیرا تحت تاثیر عوامل مختلف این دو سطح از استراتژی با یكدیگر ادغام شده و یك استراتژی نظامی بزرگ، سیاست و دولت این كشور را فرا گرفته است. عناصری چون؛ ماهیت غیر بومی و مهاجرت، عدم مشروعیت قانونی حاكمیت بر سرزمین، ترس از نابودی و نبود عمق استراتژیك، ضعف و نقصان نیروی انسانی یهود در برابر نیروی انسانی اعراب و نكته مهمتر تسخیر سیاست به وسیله نظامیان، باعث شده استراتژی كلان اسرائیل به شكل نظامی در آمده و به واقع یك استراتژی كاملا نظامی بر اندیشه و عمل دولت حاكم گردد.
استعداد نظامی و تسلیحاتی اسرائیل
الف- وزارت دفاع
این وزارت خانه به سازماندهی و كنترل امور نیروهای نظامی ( دریایی، هوایی و زمینی) پرداخته و مسایل مربوط به اشتغال و بازنشستگی نیروهای ارتش و امور مجروحان جنگی را بر عهده دارد. یك اداره به نام‹‹گدناع›› در این وزارت خانه متولی آموزش شبه نظامیان دختر و پسر ۱۴ تا ۱۸ ساله است. از جمعیت ۵ میلیونی اسرائیل ۶۵۴ هزار نفر نظامی و حدود ۱۳۵ هزار نفر شبه نظامی اند كه این عده دارای كد نظامی، یگان و آموزشهای دوره ای هستند.
ب- تشكیلات و تجهیزات نیروهای مسلح
ستادكل مشترك بالاترین جایگاه مسلط بر نیروهای هوایی، دریایی و زمینی در اسرائیل می باشد (هرچند تمام این نیروها دارای استقلال ذاتی می باشند). این ستاد از دو قمست هماهنگ كننده و اجرایی با فرماندهی عملیاتی و سازمانی تشكیل شده و رئیس آن بالاترین جایگاه نظامی اسرائیل می باشد.گروه ستادی، بالاترین فرماندهی مسلح را تشكیل داده و مستقیما فرماندهی نیروی زمینی را بر عهده دارد. این فرماندهی حالت سازمانی دارد در حالیكه فرماندهی نیروی هوایی و دریایی از نوع فرماندهی عملیاتی است. همچنین گروه ستادی بخشهای هماهنگ كننده از قبیل ستادكل، تداركات، نیروی انسانی و اطلاعات را در بردارد. ستاد اجرایی نیز شامل فرماندهی رسته های مختلف، افسر رابط، افسر رسته زنان،خاخام نظامی و دادستان كل نظامی می باشد.
پ- فرماندهی نظامی
ارتش رژیم اسرائیل دارای هفت فرماندهی است كه سه فرماندهی آن در مناطق شمال، جنوب و میانه عملیاتی و چهار فرماندهی دیگر غیر عملیاتی می باشد. فرماندهی شمال مسئولیت منطقه الجلیل، مرزهای لبنان، سوریه و اردن را بر عهده دارد. فرماندهی منطقه میانی نیز بر بخش مركزی این كشور وكرانه باختری، اشراف دارد درحالیكه فرماندهی منطقه جنوب مسئولیت عملیاتی و اداری نیروهای مستقر در مناطق جنوب اسرائیل را بر عهده دارد. هر فرماندهی با گروه ستادی همكاری داشته و برای تربیت كادر نظامی، دانشكده امنیت ملی و دانشكده رسته های مشترك ( فرماندهی و ستاد) به آموزش نیروهای نظامی و غیر نظامی می پردازد. نیروهای نظامی اسرائیل به شرح ذیل می باشد:۱- نیروی زمینی
برابر بررسی هایی كه در پاییز سال ۲۰۰۰ به عمل آمده استعداد نیروی انسانی، یگانها و تجهیزات نیروی زمینی ارتش اسرائیل به شرح زیر می باشد: نیروی انسانی: نیروی انسانی اسرائیل ۴۹۹ هزار تن شامل ۱۳۶ هزار سرباز نیروی ضربت و ۳۶۳ هزار سرباز احتیاط است. همچنین ۷۵۰۰ تن از نیرویهای ناحال و شش هزار نفر نیروهای گارد مرزی را می بایست به آن اضافه نمود. مجموع یگانها:۱- دو سپاه هر سپاه به استعداد سه تا ۴ لشگر كه هر لشگر بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر می باشد.۲- دوازده لشكر زرهی ومكانیزه.۳- چهار لشكر پیاده منطقه ای۴- پنج تیپ مستقل زرهی و مكانیزه۵- پنج تیپ چتر باز و هوابرد. با توجه به اینكه دكترین نظامی اسرائیل، استراتژی پیشدستی را برگزیده، بنابراین ارتش اسرائیل تاكتیك رزمی خود را بر اساس مانور سریع و بدست گرفتن ابتكار جنگ و تهاجم بر دشمن در خارج از مرزهای كشور بنا نهاده است، برهمین اساس تكیه اصلی ارتش بر نیروهای زرهی و مكانیزه می باشد. تعداد تانكهای رزمی این رژیم ۳۸۹۵ دستگاه است كه هر ساله با تولید تانك‹‹ میركاوا ›› بر تعداد آنها افزوده می شود. اسرائیل علاوه بر تانك میركاوای ۱و۲و۳ تعدادی تانك آمریكایی از نوع ۶۰m- نیز در اختیار دارد. تعداد نفر برهای زرهی و شناسایی ارتش اسرائیل به ۵۳۰۰ دستگاه می رسد كه فزاریت، تاگماشوت، رامتا و m۱۱۳ آمریكایی مهمترین آنها را تشكیل می دهد. همچنین این رژیم ۲۸۰۰ دستگاه نفربر ۲-m و۳- m نیز در اختیار دارد. تعداد توپهای متوسط و سنگین اسرائیل با كالیبر ۱۲۰ تا ۲۰۳ میلیمتری برابر با ۱۹۲۵ عراده می باشد. همچنین تعدادی سكوی پرتاب موشك و سیستمهای پدافند هوایی مانند موشكهای‹‹ شاربارال›› و‹‹ استینگر›› در اختیار نیروی زمینی اسرائیل قرار دارد.
۲- نیروی هوایی
استعداد انسانی نیروی هوایی اسرائیل ۸۶۵۰۰ نفر می باشد كه ۳۲۵۰۰ تن از آنان خدمت نظامی خود را می گذرانند و ۴۵۰۰۰ نفر آنان سرباز احتیاط هستند. تعداد هواپیماهای جنگنده اسرائیل ۷۴۲ فروند می باشد كه از لحاظ كیفی بالاترین و پیشرفته ترین سطح را در خاورمیانه داراست. اكثر این هواپیماها از آمریكا خریداری شده، خلبانان و كارشناسان آن از لحاظ آموزش از سطح بالایی برخوردار هستند. مزیت نیروی هوایی اسرائیل اتكای آن بر سیستمهای پیشرفته الكترونیكی می باشدكه آنرا بر نیروی هوایی اعراب برتری داده است. جنگنده های این رژیم شامل F-۱۵ ایگال ، F-۱۶، F۴، فانتوم و اسكای هوك می باشدكه اخیرا تولید هواپیماهای كفیر نیز به منظور ترابری در داخل اسرائیل انجام می گیرد. هواپیماهای جنگنده این رژیم قابل تجهیز به موشكهای هوا به هوای‹‹ سایدوایندر›› ‹‹ اسپارو›› و‹‹شافریر›› می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ باشد. نیروی هوایی اسرائیل موشكهای ضد راداری و بمب های هدایت شونده با اشعه لیزری نیز در اختیار دارد. تعداد بالگردهای رزمی و شناسایی اسرائیل ۲۵۳ فروند و از نوع آپاچی دیفندر و ترابری می باشد.همچنین نیروی هوائی اسرائیل دارای ۹۳ فروند هواپیمای ترابری و ۱۳۶ فروند هواپیمای آموزشی است. این نیرو مجهز به هواپیماهای هشدار دهنده و شناسایی و جاسوسی از نوع E-۲ و بوئینگ ۷۰۷ و هواپیمای كنترل از راه دور می باشد. پدافند هوایی اسرائیل متكی بر شناسایی توسط هواپیماهای هشدار سریع و سیستم رادار پیشرفته و موشكهای زمین به هوای هاك است. این رژیم در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ توانست به موشكهای آمریكایی پاتریوت و آرو نیز دست یابد. اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بدنبال تحریم فرانسه تولید جت های جنگنده را شروع كرد. براساس گزارش موسسه بین المللی مطالعات استراتژیك لندن، اسرائیل بیش از ۶۰۰ فروند هواپیمای حمل و نقل و سوخت رسانی در آسمان از نوع بوئینگ ۷۰۷، ۹۷-C و ۱۳۰-C داراست. طبق آخرین گزارش تحقیقاتی مركز مطالعات استراتژیك تل آویو كه اخیرا منتشرشده هر اسكادران هوایی اسرائیل متشكل از چهار فروند هواپیمای F-۱۵ و F-۱۶ می باشد كه قدرت حمل سی تن بمب را دارد. رژیم صهیونیستی همچنین یك قرار داد پنج میلیارد دلاری با آمریكا برای خرید ۳۰ فروند جنگنده F-۱۵E و ۶۰ فروند جنگنده F-۱۶ مجهز به رادار پیشرفته و سیستم پروازی لانترین و دستگاه هدف یاب زمینی بسته است.پروژه جت های جنگنده اسرائیل موسوم به ‹‹ شیر جوان›› كه در داخل اسرائیل با بهره گیری از تكنولوژی و ابزارهای آمریكایی تولید می شود از عمده ترین سلاحهای مورد استفاده هوایی اسرائیل است و توان عملیاتی مشابهی با جنگنده های آمریكایی F-۱۶ وF-۱۸ آمریكا دارد. یكی دیگر از هواپیماهای اسرائیلی كه دارای توان عملیاتی بالایی است هواپیمای لاوی است كه دو میلیارد دلار هزینه تولید آن با همكاری آمریكا تامین شده است. رژیم صهیونیستی از امكانات ماهواره ای نیز بهره برداری می نماید و تاكنون ماهوارهای آموس (amos) وافق (OFEg) را كه قادر به عكسبرداری از سطح زمین بوده و كشورهای ایران، عراق و سوریه را زیر پوشش دارند به فضا پرتاب كرده است. براساس ادعای اسرائیلی ها این ماهواره ها توانایی خواندن شماره پلاك خودروها در خیابانهای این سه كشور را دارند.
۳- نیروی دریایی
نیروی دریایی اسرائیل دارای نوزده هزار نفر نیرو است كه نه هزار تن از آنان سربازان وظیفه می باشند. این نیرو دارای سه زیر دریایی از نوع ‹‹ فیكرز›› انگلیسی بوده و یك زیر دریایی از نوع دلفین نیز در حال ساخت در آلمان دارد. همچنین اسرائیل دارای كشتیهای ساعر ۲و ۳ و ۴ وقایق های تندرو ‹‹ دفورا›› و‹‹ دبور›› مجهز به موشكهای دریا به دریا و یازده كشتی متوسط و كوچك است. این نیرو علی رغم حجم كم، تسلیحات پیشرفته به ویژه در بخش موشكی، الكترونیكی و چرخبال در اختیار دارد. این بدان جهت است كه این نیرو دارای وظایف متعددی از جمله؛ زیر نظر داشتن آبهای ساحلی و امنیت سواحل بوده و احساس نیاز به اطلاعات و تكنولوژی باعث روی آوردن به فناوری پیشرفته در آن گشته است. چندی پیش رژیم صهیونیستی به دلیل كمبود منابع مالی، قرار داد ساخت قایقهای توپدار سیر- ۵ (Sear-۵) را به جای واگذاری به شركت كشتی سازی اسرائیل به یك شركت آمریكایی واگذار كرد. آمریكا و آلمان نیز به دنبال مجهز كردن اسرائیل به سه زیر دریایی اتمی با قابلیت پرتاب موشكهای هسته ای هستند. این زیر دریایی ها با هزینه آمریكا و آلمان و وام اعطایی به اسرائیل در آلمان ساخته خواهد شد و آمریكا قصد دارد سكوهای پرتاب موشك را نیز روی آنها سوار نماید. با تكمیل این زیر دریاییها اسرائیل توان حمل تسلیحات هسته ای را به هر نقطه از خاورمیانه خواهد داشت. این زیردریاییها مجهز به موتور دیزل و صدا خفه كن بوده و به همین دلیل ردیابی آنها در زیرآب بسیار دشوار است. سرعت این زیر دریایی ها ده گره دریایی در ساعت می باشد كه در این صورت قادر است۷۲۰۰ كیلومتر را بدون سوختیگری طی نماید.
منابع
۱- حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، انتشارات كیهان، چاپ دوم، سال ۱۳۷۷
۲- روژه گارودی، تاریخ یك ارتداد، ترجمه : مجید شریف، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم، سال ۱۳۷۷
۳- ناهوم سوكرلوف،تاریخ صهیونیسم، ترجمه: داود حیدری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، سال ۱۳۷۷
۴- فصلنامه خاورمیانه، شماره ۱۳ سال ۱۳۷۷
۵- سیاست و حكومت رژیم اسرائیل، موسسه مطالعات فلسطین، ترجمه: مركز مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور، انتشارات مركز انقلاب اسلامی، سال ۱۳۷۷
۶- استراتژی نظامی و برنامه های تسلیحاتی اسرائیل، مجله سیاست دفاعی شماره ۱۸ سال ۱۳۷۶
۷- فصلنامه خاورمیانه، شماره۱۵-۱۴، سال ۱۳۷۷
۸- سعید لطفیان، زراد خانه اتمی اسرائیل، مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۱۱۶-۱۱۵
۹- روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ های ۱۹/۳/۱۳۷۸و۲۰/۳/۱۳۷۸
منبع:ماهنامه زمانه، شماره ۲۰
نویسنده:محمدكرمی‌كامكار
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید