پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خانه دوست


خانه دوست
معرفت حج آنچنان وسیع است كه بسیاری از اهل معنا را حتی پس از انجام آن سالها در اندیشه آن غرقه می دارد. جان هایمان را آماده استقبال از این آغاز مقدس كنیم.
نیت پاك
بایزید بسطامی
در حج باید نیت پاك باشد و مالی كه در این راه هزینه می شود از طریق صحیح به دست آید و در راه درست مصرف شود. بایزید یك بار عزم حج كرد، چند منزلی رفت و برگشت. وقتی علت را پرسیدند، گفت در راه زنگی با شمشیر در مقابل من قرار گرفت و گفت اگر برنگردی تو را با این شمشیر خواهم كشت و به من گفت: «تركت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام» خدای را به بسطام گذاشتی و روی به كعبه آوردی.
حج واقعی آن است كه به صاحب خانه توجه شود نه به خانه و ظواهر آن، چنان كه بایزید گفت: اول بار كه به حج رفتم خانه ای دیدم. دوباره كه به خانه رفتم خداوند خانه را دیدم. سیوم بار نه خانه را دیدم نه خداوند خانه؛ یعنی چنان در حق گم شده بودم كه هیچ نمی دانستم.
حرمت كعبه
ابوطالب جرمی
عرفا برای كعبه احترام بسیار قائل بودند به طوری كه: «... ابوطالب جرمی چهل سال به مكه بود، اندر مكه طهارت نكرد، هر بار از مكه به طهارت از حد بیرون آمدی، گفتی: زمینی را كه خداوند تعالی به خود اختصاص داده و اضافت كرده است من كراهیت دارم كه آب مستعمل من بر آن زمین ریزد...»
خانه سر جنید(رض)
یكی به نزد جنید(رض) آمد وی را گفت: از كجا می آیی؟ گفت: به حج بودم، گفت: حج كردی؟ گفت: بلی.
گفت: از ابتدا كه از خانه برفتی و از وطن رحلت كردی، از همه معاصی رحلت كردی؟ گفتا: نی. گفت: پس رحلت نكردی.
گفت: چون از خانه برفتی اندر هر منزلی هر شب مقام كردی، مقامی از طریق حق از آن مقام قطع كردی؟ گفت: نی. گفت: پس منزل نسپردی.
گفت: چون محرم شدی به میقات، از صفات بشریت جدا شدی، چنان كه از جامه؟ گفتا: نی. گفت: پس محرم نشدی.
گفت: چون به عرفات واقف شدی اندر كشف مشاهدت وقف پدیدار آمد؟ گفت: نی، گفت: پس به عرفات نایستادی.
گفت: پس به مزدلفه شدی و مرادت حاصل شد همه مرادها را ترك كردی؟ گفت: نی. گفت: پس به مزدلفه نشدی.
گفت: چون طواف كردی خانه سر را اندر محل تنزیه لطایف حضرت جمال حق دیدی؟ گفتا: نی. گفت: پس طواف نكردی.
گفت: چون سعی كردی میان صفا و مروه مقام صفا و درجه مروت ادراك كردی؟ گفتا: نی. گفت: هنوز سعی نكردی. گفت: چون به منی آمدی منیت های تو از تو ساقط شد؟ گفتا: نی. گفت: هنوز به منی نرفتی. گفت: چون به منحرگاه قربان كردی همه خواست های نفس را قربان كردی؟ گفتا: نی. گفت: پس قربان نكردی.
گفت: چون سنگ انداختی هر چه با تو صحبت كرد از معانی نفسانی همه بینداختی؟ گفتا: نی. گفت: پس هنوز سنگ نینداختی و حج نكردی. باز گرد و بدین صفت حج بكن تا به مقام ابراهیم برسی!
لبیك غزالی
لبیك حاجیان پاسخ به ندای حق است. در قیامت نیز او را ندا خواهند داد و او باید پاسخ دهد. غزالی به همین مناسبت گفته است: علی بن حسین(ع) در وقت احرام زردروی شد و لرزه بر اندام وی افتاد و لبیك نتوانست زد. گفتند: چرا لبیك نگویی؟ گفت: ترسم كه اگر بگویم، گوید:«لا لبیك و لا سعیك» چون این بگفت از اشتر بیفتاد و بیهوش شد.
الهی آیت الله حسن زاده آملی
خانه كجا و صاحب خانه كجا؟ طائف آن كجا و عارف این كجا؟ آن سفر جسمانی است و این سفر روحانی. آن برای دولتمند است و این برای درویش. آن اهل و عیال را وداع كند و این ترك جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یك بار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق كند و این سیر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن می رود كه برگردد و این می رود كه از او نام و نشانی نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرِم می شود و این مَحرَم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود. آن لبیك می گوید و این لبیك می شنود. آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجدالاقصی بگذرد. آن استلام حجر كند و این انشقاق قمر، آن را كوه صفاست و این را روح صفا. سعی آن چند مره بین صفا و مروه است و سعی این یك مره در كشور هستی. آن هروله می كند و این پرواز، آن مقام ابراهیم طلب كند و این مقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات. آن را یك روز وقوف است و این را همه روز. آن از عرفات به مشعر كوچ كند و این از دنیا به محشر. آن درك منی آرزو كند و این ترك تمنی را. آن رمی جمرات كند و این رجم همزات. آن حلق رأس كند و این ترك سر. آن را لافسوق و لاجدال فی الحج است و این را فی العمر. آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین. لاجرم آن حاجی شود و این ناجی. خنك آن حاجی كه ناجی است.
حج، زمزمی جوشان
دكتر علی شریعتی
این رسم، كه در بازگشت حج _ نه چون رسم سفر كه مردم به دیدار مسافر می روند _ زائر حج، خود خویشان و آشنایان و همسایگان خویش را دعوت می كند، برای این بوده است كه هر سال، بدین گونه، مساله حج در افكار طرح شود و موضوع بحث گردد و هر كسی آن چه را در میعاد خویش با خدا و خلق برداشت كرده است، به سرزمین خویش، ره آورد آورد و به جمع خویش سوغات دهد و این یك آموزش بزرگ حج است كه هر سال، اقلیتی كه توانسته اند، عملاً، و اكثریتی كه نتوانسته اند، نظراً، در حج شركت می كنند و اگر به همان اندازه كه در خواب و خوراك و بهداشت و سوغات و اشراف بازی های زشت و لوكس نمایی های ضد حج دقت می شود، آن ها كه مسئولند، در آموزش بیش از یك میلیون مسلمانی كه از سراسر جهان و از دورترین روستاها و عقب مانده ترین قبایل به حج می آ یند، دقت می شد و یك هزارم تعصب و تكیه و موشكافی و وسواسی كه در فرم انجام اعمال می شود، در فهم معنی و محتوای آن به عمل می آمد، حج، می توانست هر سال، دوره درسی باشد كه صدها هزار نماینده آزاد و مشتاق را طی یك ماه اسلام شناسی عملی و نظری، با روح حج و رسالت اسلام و مكتب توحید و سرنوشت ملت های مسلمان، آشنا كند و آنگاه با دست و دلی پر، به كشورهاشان، شهرها و روستاها و محیط های كار و زندگی و ایمانشان بازگرداند و آن چه آموخته است، به مردم خویش بیاموزد و بدین گونه، حج، زمزمی جوشان خواهد بود كه هر سال، امت مسلمان را می تواند از زلال اندیشه و ایمان خویش مشروب سازد و یك حاجی جز سنگ حجری كه بوسیده است، در میان مردم، حامل نوری خواهد بود، كه تا پایان عمر، می تواند پرتوافشان محیط تاریكش باشد و بدین گونه اگر هركسی، در سطح ادراك خود و مردم پیرامون خود، لااقل، در ایامی كه نشسته است چهارصد تن از دوستان، خویشان و همكارانش را كه به دیدنش می آیند _ جز با خاطرات و رویدادهای تكراری سفرش _ با مكتب حج آشنا كند، هرسال تمامی مسلمانان جهان، به وسیله یك میلیون و پانصد هزار آموزگار حج، آموزش می بینند و این سنت اسلامی كه مسلمان خود باید مردم را برای دیدارش، دعوت كند، در دو مورد است:
یكی: حج و دیگری: مرگ!
برای اندیشیدن به حج، سالی یك بار، در زمان معین، و برای اندیشیدن به مرگ! مرگ كه زمان ندارد، مرگ، قربانی خود را خبر نمی كند، اما، قربانی مرگ، تو را خبر می كند، هشدار!
حج تمامی اسلام است. اسلام با كلمات، قرآن است و با انسان ها، امام، و با حركات، حج!
چنین می نماید كه خدا هرچه را خواسته است به آدمی بگوید یك جا در حج ریخته است !
حج، در یك نگرش كلی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا. نمایش رمزی فلسفه خلقت بنی آدم است و تجسم عینی آن چه در این فلسفه مطرح است و در یك كلمه، حج شبیه آفرینش است، و در همان حال، شبیه تاریخ و در همان حال، شبیه توحید و در همان حال، شبیه مكتب و در همان حال، شبیه امت (جامعه اعتقادی، جامعه نمونه ای كه اسلام می خواهد در میان انسان ها بنا كند) و... بالاخره، حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مكتب اسلام كه در آن كارگردان خداست، و زبان نمایش، حركت، و شخصیت های اصلی: آدم، ابراهیم، هاجر و ابلیس، و صحنه ها: منطقه حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات و مشعر و منی، و سمبل ها: كعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی، و جامه و آرایش: احرام و حلق و تقصیر...
و نمایشگران؟
- این عجیب تر است _
فقط یك تن، تو! هر كه هستی، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان، چه سیاه، چه سفید، همین كه در این صحنه شركت كردی، نقش اول را داری.
رسول خدا (ص) فرمود: هركس دنیا و آخرت را می خواهد، آهنگ این خانه كند، همانا بنده ای به آن جا نیامده و از خداوند دنیا را نخواسته مگر آن كه بدان دست یافته و خداوند حاجت او را برآورده ساخته است، و نیز از خداوند آخرت را طلب نكرده مگر آن كه پذیرش این درخواست را برای وی ذخیره كرده است
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید