شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


در پی ارتقای خویش باشید


در پی ارتقای خویش باشید
در کتاب ۱۷ اصل کار تیمی، جان ماکسول، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی آن می‌نویسد: وظیفه‌ی مدیرعامل شرکت، پیشینه‌سازی مشارکت کلیه‌ی کارکنان آن است. این مهم حاصل نخواهد شد مگر با ایجاد و توسعه‌ی فرهنگ کار تیمی در یک سازمان. وی در این کتاب، رمز و راز این کار را در قالب ۱۷ اصل، با خوانندگان درمیان می‌گذارد و تایید می‌کند که در یک سازمان، اهمیت تشکیل تیم، از تولید محصول کم‌تر نیست. یکی از این اصول هفده‌گانه، ضرورت ارتقای کارکنان است. باهم این بخش را می‌خوانیم:
●تیمی که شهری را نجات داد
چند سال پیش، گرگوری آلن هوارد، فیلم‌نامه‌نویس، از لوس‌آنجلس به الکساندریای ویرجینیا نقل مکان کرد. او که در نورفولک بزرگ شده بود، در ویرجینیا بیگانه نبود. اما از الکساندریا بیش‌تر خوشش می‌آمد. الکساندریا جایگاه تاریخی خاصی دارد زیرا زادگاه و محل زندگی جورج واشنگتن است. اما جادبه‌ی واقعی شهر برای این آمریکایی آفریقایی تبار این بود که در آن‌جا سیاه وسفید، برعکس بیش‌تر مناطق جنوب، با دوستی و آرامش با یک‌دیگر کار می‌کردند. روزی، پس از استقرار د رشهر، پیش سلمانی بود که شنید در الکساندریا تیم فوتبال نیرومندی وجود دارد. آدم‌هایی که در نوبت نشسته بودند همه‌اش درباره‌ی بازیکنان و دست‌آوردهایشان گپ می‌زدند. هوارد از آن‌ها پرسید که این بار تیم در کجا بازی می‌کند که برود و بازی را تماشا کند. پاسخشان این بود که از تیم مورد علاقه‌ی خویش در سال ۱۹۷۱ صحبت می‌کنند! هوارد باور نمی‌کرد که تیمی در ۳۰ سال پیش برای این مردم به‌قدر تیم امروزی اهمیت داشته باشد، بنابراین به فکر فرو رفت. بعد به کاوش و تفحص پرداخت. هرچه بیش‌تر اطلاع پیدا می‌کرد حس کنجکاویش بیش‌تر می‌شد. تصمیم گرفت در باب سرگذشت تیم، فیلم‌نامه‌ای بنویسد که براساس آن فیلمی ساخته شد: به یاد تیتانز.
اگر این فیلم را دیده باشید، شاید به‌یاد بیاورید که زمانی روی پرده بود که بسیاری از مجامع آمریکا درگیر و دار پایان دادن به جدایی سیاهان و سفیدپوستان بودند. در ۱۹۷۱، شهر الکساندریا گام‌هایی بزرگ به‌سوی برابری نژادی برداشت زیرا دانش‌آموزان دو دبیرستان سفیدپوستان و یک دبیرستان سیاه‌پوستان را ادغام کرد و دبیرستانی مختلط به‌نام دبیرستان ویلیامز تأسیس نمود.روزگاری سخت بود چون‌که هم سیاه‌پوستان و هم سفیدپوستان از رویدادی که به حکم قانون رخ داده بود دچار تنش شده بودند. نخستین گروه‌هایی که از اختلاط سیاه‌پوستان و سفیدپوستان تشکیل شد، دانش‌آموزان فوتبالیست دبیرستان را دربرمی‌گرفت که برای اولین بار در تیم فوتبال مدرسه، در کنار یک‌دیگر قرار گرفتند. عاملی دیگر که تنش را افزایش داد، انتخاب مربی سیاه‌پوستی به‌نام هرمان بون، برای تیم بود، درحالی‌که بیل یاتس سفیدپوست که مربی نام‌داری در شهر بود، کنار گذاشته شد.بون، به هر کاری که از او برمی‌آمد دست زد تا بازیکنان تیم را به یک‌دیگر نزدیک کند. بازیکنان سیاه و سفید را وادار می‌کرد که هنگام رفت و آمد به اردوی آموزشی، در یک اتوبوس بنشینند. هم‌چنین وادارشان می‌کرد که سیاه‌پوستان و سفیدپوستان هم‌اتاق شوند. اما در ایجاد تیمی یک‌دست و هماهنگ مشکل داشت. بازیکنان را جز یک بازیکن سفیدپوست، براساس رنگ پوست از یک‌دیگر جدا می‌کرد. بون، در لحظه‌ی حساسی از فیلم از آن بازیکن سفیدپوست درباره‌ی بازیکنان سیاه‌پوست سؤالاتی می‌کند و او به پرسش‌ها به‌راحتی جواب می‌دهد. در این‌جاست که مربی سیاه‌پوست به همه‌ی بچه‌ها می‌گوید تا زمانی‌که یک‌دیگر را خوب نشناخته‌اند، باید روزی سه بار به تمرین‌های طاقت‌فرسا تن دهند. کار آسانی نبود که یک شبه انجام شود، اما تیم در مسیر اتحاد و یگانگی افتاد.سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای از هرمان بون پرسیدند: چه عواملی موجب ایجاد پیوند تیم شد؟ بون، پاسخ داد: پیروزی. پیروزی همه‌ی مشکلات را حل می‌کند... ایجاد ارتباط هم نقشی داشت. صحبت با یک‌دیگر. بچه‌ها را وادار کردیم که باهم باشند و یک‌دیگر را بشناسند. از هر کدامشان خواستیم که در تیم با یاری از نژاد دیگر نشست و برخاست نماید.این کار، تیتاتز را زیرورو کرد و برنده ساخت. همه‌ی بازی‌های فصلی را بردند و در ایالت به قهرمانی رسیدند. در پایان کار، تیم تیتاتز ۱۹۷۱، در بین تیم‌های دبیرستانی سراسر آمریکا دوم شد، اما مهم‌تر از پیروزی در میدان‌های فوتبال، اثری بود که بر جامعه گذاشتند. رییس‌جمهور آمریکا که در ۱۵ کیلومتری الکساندریا در کرانه‌ی رود پوتوماک زندگی می کرد واکنشی ستایش‌آمیز نشان داد. تیم فوتبال تیتاتز، الکساندریا را نجات داد.بون نیز همین عقیده را داشت. شهر راه تیم را دنبال کرد و به کسانی‌که می‌خواستند هم تیم را بپاشند و هم شهر را، پشت نمود. به عقیده‌ی من تیتاتز در حفظ آرامش شهر، نقشی بزرگ ایفا کرد. شهر به نوجوانانی که نشان داده بودند اگر با یک‌دیگر صحبت کنید می‌توانید با یک‌دیگر زندگی کنید، با دیده‌ی تحسین می‌نگریستند. پیام نیرومند آن‌ها به نسل‌های بعدی هم خواهد رسید... در زمانی‌که شهر در آستانه‌ی انفجار بود، این بچه‌ها پیش‌قدم شدند و نگرش و طرز فکر خود و جامعه‌ی خود را عوض کردند. این است که مردم الکساندریا هنوز تیتاتز را به‌خاطر دارند و درباره‌ی آن سخن می‌گویند.بشکافیم جان کلام این است که کار تیمی نمی‌توان کرد مگر این‌که بازیکنان با یک‌دیگر ارتباط برقرار کنند. اگر ارتباط نباشد، تیمی در کار نیست، بلکه جمعی از افراد هستند که پیوندی با یک‌دیگر ندارند. اگر تیم خوبی را ارزیابی کنیم خواهیم دید که بازیکنان آن خصوصیاتی مشترک دارند. بازیکنانی که با یک‌دیگر ارتباط برقرار می‌کنند: خود را از دیگران جدا نمی‌کنند. مهم‌ترین مسئله‌ای که هرمان بون در تیم تازه تأسیس باید حل می‌کرد، زدودن حس جدایی و انزواطلبی اعضای تیم بود. اعضای سیاه و سفید تیم با یک‌دیگر نمی‌جوشیدند و هرکدام سر در لاک نژاد خود داشتند. انزوای هر عضو تیم، برای تیم، مسئله‌آفرین است، چه رسد به این‌که ابعاد جدایی از یک نفر فراتر رود. اعضای تیم هرقدر بیش‌تر یک‌دیگر را بشناسند و هدف‌های تیم را بهتر بدانند، تفاهم بیش‌تری پیدا می‌کنند. تفاهم که بیش‌تر شود همکاری هم بیش‌تر می‌شود.بازیکنی که به تیم علاقه داشته باشد و نیز درباره‌ی اعضای دیگر تیم، اطلاعات و با آنان ارتباط داشته باشد سرمایه‌ی تیم است. راه ارتباط را بر یک‌دیگر باز می‌گذارند. بسیاری از مشکلات ارتباطی با مجاورت و نزدیکی حل می‌شوند. برای همین بود که هرمان بون، بازیکنان سیاه و سفید تیم را قاتی می‌کرد. سیاه و سفید را در یک اتوبوس نشاندن و در یک اتاق جای دادن موجب برقراری ارتباط می‌شود. اگر رهبران خوب را زیرنظر بگیرید و در احوال بازیکنان موثر تیم‌ها غور کنید، خواهید دید که آن‌ها نه فقط با یاران تیمی خود در ارتباط دایم می‌مانند، بلکه راه تماس آنان را با خود باز می‌گذارند.قاعده‌ی ۲۴ ساعت را رعایت کنید. بعضی از مردم وقتی‌که با برخوردی روبه‌رو می‌شوند یا با کسی مشکلی پیدا می‌کنند، از او دوری می‌جویند. اما معمولا این نوع مسائل را زمان حل نمی‌کند. اگر کسی هر دو طرف داستان را نداند، روی شیر سکه را به خود نسبت می‌دهد و انگیزه‌ها و اعمال منفی را به دیگران. اگر ارتباط نباشد، وضعیت خراب می‌شود. به‌همین سبب است که اعضای تیم باید قاعده‌ی ۲۴ ساعت را رعایت کنند. اگر با یکی از یاران تیم خود مشکلی یا برخوردی پیدا کردید، در عرض ۲۴ ساعت آن‌را حل کنید. معمولا هرچه زودتر ارتباط برقرار کنید به‌نفع هر دو طرف است.سعی کنید در جاهایی‌که احتمال تیرگی روابط هست، مناسبات تیره نشود. رشد نهال مناسبات، مستلزم مراقبت است. این امر در مناسبات اشخاصی که آمادگی برخورد دارند بیش‌تر صادق است. در تیم تیتاتز، دو نفر با هم کارد و پنیر بودند –جری برتیه سفیدپوست و جولیوس کمپبل سیاه‌پوست که هردو در محوطه‌ی دفاع بازی می کردند. آن‌دو نسبت به یک‌دیگر نفرت پیدا کردند و بارها در جریان بازی شاخ‌به‌شاخ شدند. اما درطول بازی‌های فصلی با یک‌دیگر دوست شدند. روزی که برتیه در حادثه‌ی تصادف اتومبیل آسیب دید و روی تخت بیمارستان افتاد، قبل از همه، سراغ جولیوس را گرفت. رفاقت آن‌ها به‌کندی شکل گرفت، اما پایه‌ای محکم پیدا کرد. ارسطو راست می‌گوید: دوستی میوه‌ای است که طول می‌کشد تا برسد.ارتباطات مهم را بنویسید. هرچه ارتباط دشوارتر شود، باید کاری کرد که روشن‌تر و ساده‌تر گردد. این کار غالبا با نوشتن ممکن می‌شود. تصادفی نیست که بیش‌تر ازداواج‌ها عقدنامه‌ای دارند، تیم‌های فوتبال برای خود کتابی دارند و کسانی‌که در کاری شریک می‌شوند، قراردادی می‌بندند. اگر برقراری ارتباط با اعضای تیم اهمیت دارد، بهتر است که جزئیات آن‌را در جایی بنویسید.
●بیندیشیم
در ایجاد ارتباط چند مَرده حلاج هستید؟ آیا ارتباطتان با همه‌ی اعضای تیم، چنان‌که باید، برقرار است؟ آیا فراموش کرده‌اید که بعضی‌ها را به جمع خود فراخوانید؟ یا بعضی دیگر را به جمع خود راه نداده‌اید؟ یا این‌که به‌خاطر افزایش محصول کار خویش، خود را از دیگران جدا کرده‌اید؟ (بدانید که ممکن است هدف‌های فردی بیش‌تری را تحقق بخشید اما بعید نیست که بهره‌وری تیم را کاهش دهید) آیا در دست‌رس هستید؟ آیا اعضای تیم به شما دست‌رسی دارند؟ یا این‌که برای دیدن شما باید مدت‌ها انتظار بکشند؟ هروقت که مسئولیت اداره‌ی تیمی را برعهده دارید، اما ارتباطتان با اعضای آن برقرار نیست، تیم آسیب می‌بیند.
دست یابیم
●برای بهبود ارتباط خویش:
رک باشید و راست باشید: ارتباطِ باز، پایه‌های اعتماد را محکم می‌سازد. داشتن مقاصد پنهان، ایجاد ارتباط ازطریق شخصی ثالث و خبرهای بد را در لفاف خوبی پیچیدن، مناسبات تیم را تضعیف می‌کند. اگر کسی در تیمتان هست که رابطه‌ی خوبی با او ندارید و در گذشته با او صاف و پوست‌کنده نبوده‌اید، از همین حالا تصمیم بگیرید که راه و رسم خویش را عوض کنید. هدف باید این باشد که حقیقت را به یاران تیم با مهربانی بگویید.
●زود بجنبید:
هیچ تأخیری در بیان ضروریات جایز نیست. اگر در کار یاران تیم مسئله‌ای دیدید، در اولین فرصت مناسب به آن بپردازید. از دیگران هم بخواهید که با شما همین‌طور رفتار کنند.یاران تیمی را بی‌خبر نگذارید: برخی از مردم، اطلاعات را احتکار می‌کنند مگر این‌که زوری یا فشاری بالای سرشان باشد. این کار را نکنید. اگر می‌شود دیگران را هم در جریان امور بگذارید. وقتی‌که پای اطلاعات حساس به‌میان می‌آید باید جانب احتیاط را نگه دارید، اما به‌خاطر داشته باشید که مردم به کاری که به بازی گرفته شوند دل می‌دهند. ارتباط اگر باز و علنی باشد بر اعتماد می‌افزاید، اعتماد اشخاص که زیاد شد، خود را صاحب کار می‌دانند، درنتیجه مشارکتشان بیش‌تر می‌شود.
●نمونه
ایسوپ، افسانه‌نویس یونانی داستانی دارد به نام شیر و سه گاو نر، که اهمیت ارتباط بین یاران تیمی را باز می‌گوید. سه گاو نر در علفزاری زندگی می‌کردند. با این‌که باهم می‌چرخیدند و در کنار هم زندگی می‌کردند، هیچ‌گاه باهم حرف نمی‌زدند. روزی شیری را گذار به چراگاه افتاد. چشم شیر گرسنه به گاوان افتاد، اما می‌دانست که نمی‌تواند به هر سه‌تایشان حمله کند زیرا سه گاو نر به اتفاق بر او چیره می‌شدند و جانش را می‌گرفتند. از این‌رو شیر با هریک از آن‌ها جدا صحبت کرد. از آن‌جا که هر گاو از کاروبار دو گاو دیگر خبر نداشت، هیچ‌کدام نفهمید که شیر درصدد جداکردن آن‌ها از یک‌دیگر است. شیر مکار، گاوان را از یک‌دیگر جدا کرد و به تک‌تک آن‌ها حمله کرد، هر سه گاو نر را درید و شکمی از عزا درآورد. ایسوپ، داستان را با این جمله پایان می‌دهد: «اتحاد سرچشمه‌ی قدرت است.» اما این ارتباط است که راه اتحاد را می‌گشاید.
مرجع: کتاب ۱۷ اصل کار تیمی
منبع : سازمان‌ فرهنگی فرا


همچنین مشاهده کنید