پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


«نمایش روانشناختی» و جنبه های آن


«نمایش روانشناختی» و جنبه های آن
اگرچه تصور عمومی از تئاتر، اجرای نمایش بر صحنه و برای تماشاگر است اما واقعیت این است كه از حدود دهه سوم قرن بیستم، شكل دیگری از نمایش پا به عرصه گذاشت كه تماشاگر در آن جایی نداشت.نمایشی كه ابداع آن را به ابتكارات خاص «مورنو» نسبت می دهند. مورنو روانشناسی شیفته نمایش بود كه در فلسفه، جامعه شناسی و مذهب نیز مطالعاتی عمیق داشت و صاحب نظر بود. او پی برد كه هنر نمایش ظرفیت های مهمی برای هدف های روانشناختی دارد، و به دنبال آن دست به ابداع تمرین و بازی هایی نمایشی زد كه منجر به ایجاد شاخه خاص در نمایش شد. شاخه ای كه امروز با عنوان كلی «نمایش روانشناختی» (سایكودرام) شناخته می شود. در این فعالیت نمایشی تماشاگری در كار نیست و یك گروه به بازی های نمایشی در جمع خود و برای خود می پردازد و موضوع آن زندگی و تمایلات خود گروه بازیگران است. ویژگی دیگر و بسیار خاص این نوع نمایش، نتیجه و كاربرد خاص آن است. نتیجه و كاربردی كه اگر نتوان گفت در اجرای نمایش صحنه ای و برای تماشاگر به كلی غایب است، می توان گفت كه ابعاد و تعریف آن با اینگونه نمایش شباهتی ندارد و به عبارتی نتیجه حاصل از این نمایش از جنس و جوهر ویژه خود برخوردار است، نتیجه ای كه اولاً مستقیماً متوجه همان بازیگرانی است كه در جمع خود بازی می كنند و دوماً نتیجه ای اصولاً از جنس دستاوردهایی است كه روانشناسی به دنبال آن است. اصطلاح فارسی «نمایش روانشناختی» برابر نهادی آزاد برای سایكودرام (psychodrama) است، این واژه انگلیسی تا مدت ها (حتی گاهی امروزه) به «تئاتردرمانی» یا «نمایش درمانی» ترجمه شده است.اما واقعیت این است كه «نمایش درمانی» فقط جزیی و شاخه ای در درون این مفهوم است. خود این واژه اشاره ای مستقیم یا تخصصی به «نمایش درمانی» ندارد و تركیبی ساده از دو واژه عام «نمایش» و «روان» (روان _ نمایش) است. دكتر حسن حق شناس و دكتر حمید اشكانی كه از اولین كسانی هستند كه به ترجمه های تخصصی در این زمینه پرداخته اند، در پیش گفتار كتاب «درون پردازی» (كه ویرایش قدیمی تر آن در سال ۱۳۷۰ با نام «تئاتردرمانی» به چاپ رسیده است) چنین می گویند: «واژه «تئاتردرمانی» در مقابل «سایكودرام» تا حدودی نارسا است و سپس اضافه می كنند: ««سایكودرام» به بیماران محدود نمی شود، بلكه این پدیده در موقعیت های آموزشی، مشاور ازدواج و مشكلات مراكز صنعتی به كار می آید.» به این مجموعه می توان اضافه كرد كه این نمایش در بسیاری زمینه های مشاوره و نیز آنچه كه امروز به عنوان «مهارت های رفتاری» شناخته می شود و همچنین توسعه و شكوفایی عواملی مثل احساس، ادراك، شناخت و تخیل برنامه های اساسی دارد، ضمن آنكه تفریح و تفننی است كه در بازسازی آرامش و تعادل روانی به خوبی موثر است. از همین رو «سایكودرام» بسیار فراتر از حوزه «نمایش درمانی» است و این شیوه تنها شاخه ای از آن است و برابر نهاد «نمایش روانشناختی» با درونمایه و اصل واژه «سایكودرام» همخوان تر است.۱
اما كاربرد «نمایش درمانی» در ایران بسیار محدود بوده و هست. یكی دو نهاد موجود نیز در واقع به عنوان نهادهای نمونه ای فعالیت می كنند. «نمایش درمانی» از روش شناسی تخصصی و خاص خود برخوردار است و جلسات آن را كارگردانی كه متخصص روانشناسی بالینی و یا متخصص در گرایشی كه روانشناسی شخصیت زمینه اصلی آن است هدایت می كند. وی البته باید در زمینه نمایش نیز از شناخت تخصصی لازم برخوردار باشد و مانند كارگردان هنری تئاتر، توان مقدمه چینی و برانگیختن درون بازیگر و ایجاد میل و شوق به بازی خلاق را داشته باشد. او باید رفتارها، معانی نهفته و عواطف را به زبان نمایشی (دراماتیك) بشناسد و اتفاقات زنده و فی البداهه جریان بازی را به شكلی خلاق جزیی از بازی و نمایشی كند كه با هدفی درمانی جریان دارد و به اصطلاح با كالبدشناسی رویدادها كه طی آن هدفی روانشناختی با زبانی نمایشی دنبال می شود آشنایی كافی داشته باشد و در همه این زمینه ها دستیار یا دستیاران خود را به خوبی به كار گیرد.جنبه دیگری از «نمایش روانشناختی» شاخه بسیار مهم «نمایش شكوفایی» یا «نمایش خلاقیت» (creative drama) است كه با نام «تئاتر خلاق» نیز معرفی می شود، نامی كه هر چند ترجمه واژه به واژه امانت داری است اما گمان نمی كنم مفهوم آن را به درستی منتقل كند. این شیوه نمایشی بر حوزه سنی كودكان تا جوانان تاكید خاصی دارد و بیشتر تمركز این نوشته نیز متوجه آن است. در این نمایش آنگونه كه در «نمایش درمانی» رایج است كار تخصصی روانشناختی به طور مستقیم مطرح نیست، بلكه روانشناسی در طرح و برنامه ریزی های كلان آن نقش اساسی دارد.برنامه های این تئاتر، رها شدن در دنیایی از بازی های حركتی، شعر و ترانه و بازی های نمایشی است، در بازی های حركتی، هدف هایی مانند رسیدن به رشد و خلاقیت ذهنی و جسمی (و در مسیری از ساده به پیچیده) دنبال می شود. در تمرین هایی مثل بازی های نمایشی، مهارت های رفتار و شناختی كه با هدف درك روشن تر فرد از خود، به خصوص جنبه های پنهان مانده خود (از جمله استعدادها، خواسته ها و عواطفی كه همیشه به راحتی خود را نشان نمی دهند) و نیز درك بهتر دیگران و محیط و یا پس زدن بعضی عوامل مزاحم درونی كه راه بروز توانایی های نهفته در شخص را می بندند، كه از آن جمله می توان به رشد مهارت های لازم برای كار گروهی اشاره كرد. به طوری كه فرد با مهارت و تسلط بیشتری در جمع و با جمع كار، زندگی، شادی، رقابت و همكاری كند. از جهتی دیگر این بازی های نمایشی عرصه ای برای برون ریزی هیجان ها است، كه یكی از نیازهای زیستن است، زیرا عواطف، غرایز و نیروهای درونی ما چنان زایش و انباشتگی پرباری دارند كه فعالیت های عادی زیستن نمی تواند آنها را به خوبی آزاد كند و تعادل لذت بخش و آرام كننده ای بسازد و این كار نمایشی با رهاسازی فرد در دنیایی از شعر و ترانه، حركت، بازی و نمایش مانند فعالیت های دیگری همچون ورزش، تفریح، آثار هنری، هم صحبتی (كه به خصوص زن ها از آن بهره می برند)، از جمله بسترهای لذت بخش رهاسازی هیجان ها است و این برنامه نمایشی در محدوده ماهیت و تعریف خود سهمی از این نقش را برآورده می كند.
اما «نمایش شكوفایی»واقعاً چگونه به این هدف ها دست پیدا می كند؟
فرض می كنیم در یك بازی «شعر و حركت» از گروه می خواهیم كه همراه با خواندن این جمله به تصویر آن با حركت نیز بپردازد:
آب جاری بود / ماهی ها در آب بازی می كردند.
در این لحظه بچه ها به بازی جاری شدن آب مشغول می شوند. ذهن و جسم آنها در بازی ساختن تصویری از جریان آب فعال می شود و همزمان با حركت سازی، ذهن بر خواندن آوای ترانه مانند آن نیز متمركز می شود. لحظه ای بعد موضوع عوض می شود و وارد بازی ماهی ها می شویم، ذهن به سرعت موضوع فعالیت ابتكاری اش را عوض می كند و جسم نیز هماهنگ با آن و فی البداهه بازی ماهی ها را اجرا می كند. این تمرین كه ذهن همزمان با خواندن در ابداع حركاتی برای جریان آب و بازی ماهی ها تلاش می كند، عاملی برای رشد بنیه ذهن، جسم و تقویت رابطه متقابل آنها است.
در حاشیه این تمرین جنبه های متنوع و مهمی می تواند مورد توجه اداره كننده جلسه قرار گیرد. شاید پیش از شروع، وی برای انتخاب دلنشین ترین آوا از همه بخواهد كه تك تك و به تنهایی شعر را با لحن دلخواهشان بخوانند. معمولاً كسانی از این جمع خیلی خوب و زیبا می خوانند و برعكس كسانی دیگر آنقدر بد كه حتی ممكن است خنده دار شود، خب، كسی كه بد خوانده است و باعث خنده جمع به خود شده چه حسی پیدا می كند؟ بعضی ها بی تفاوت اند و حتی ممكن است خود نیز مثل دیگران به كار خود بخندند و به زودی هم فراموش كنند. اما كسی دیگر ممكن است از این خنده و تمسخر احساس حقارت كند. پس او یكی از آن كسانی است كه از این نتوانستن، مثل بعضی دیگر با شوخی و خنده نمی گذرد. و در این صورت این لحظات می تواند یكی از بدترین لحظات زندگی او باشد. اداره كننده جلسه باید با ذكاوت این چیزها را زیرنظر داشته باشد و با شناختی كه از افراد گروه دارد، می تواند تمرین دیگری بدهد كه این بار او (همان كسی كه باعث خنده دیگران شده) بازیگر موفق، نسبتاً موفق و یا تحسین برانگیز تمرین و بازی جدید باشد. (از همین رو بسیار مهم است كه اداره كننده جلسه حوزه توانایی هركس را نیز بشناسد) در اینجا و پس از این موقعیت، احساس رضایت و لیاقت می تواند جبرانی برای آن حس حقارت شود و احتمالاً در این بازی جدید كس دیگری مایه خنده می شود. تكرار این تحقیرها، تحسین ها، بی تفاوتی ها، سرانجام می تواند معنای كار و موفقیت و نیز رقابت را برای او بسیار نسبی تر از شكست مطلق یا كامیابی مطلق كند، به علاوه دریابد كه همه كس در معرض توانستن و نتوانستن است و اصولاً هركس در محدوده ای خاص تواناتر است، پس ریشه تولید احساس خودكم بینی و یا احساس حقارت در او ضعیف تر خواهد شد.
تكرار پی درپی این بازی ها مطمئناً در جریان واقعیت زندگی كارساز است. هر چند باید گفت كه این نمایش و بازی های نمایشی به تنهایی عامل دگرگونی و ساختن شخصیتی سالم تر و تواناتر نیست، اما در جامعه ای كه زنجیره ای از برنامه های رشد و سالم سازی فعال است، این بازی و نمایش به عنوان یك حلقه از زنجیره و درحد نقش سازنده ای دارد.تمرین بالا نتیجه ای از جنس و جوهره دیگری نیز می تواند داشته باشد و آن رسیدن به احساس آرامش نشاط بخشی است كه حاصل زندگی با زیبایی و آفرینش زیبایی است. به ویژه كه یكی از عناصر بازی «آب» است، بازیگر با شناور شدن، بازی و پیچ وتاب های رویایی در پاكی و زلالی آب به آرامش و رهایی نشاط بخشی دست می یابد. در این میان نقش كارگردان (مربی نمایشی) برای اینكه بازیگران به درونی ترین لایه های حسی این بازی دست یابند، بسیار تعیین كننده است. در اینجا لازم است رشته كلام را قطع كنم و درباره بعضی ویژگی های اداره كننده جلسه یادآوری هایی داشته باشم؛ او خود باید از رشد و بلوغ فردی لازم برخوردار باشد و نباید دچار لغزش تبدیل شدن به منبع قدرت در گروه شود، به خصوص كه گاهی توجه خاص گروه به او نیز می تواند زمینه ساز و تقویت كننده این احساس شود. و به هیچ وجه نباید بنا به سلیقه (یا به هر دلیل دیگر) به چاله (چاه) چالش و معارضه عصبی با اعضا (بازیگران) گروه كشیده شود و چه بهتر كه در خمیره خود از نوعی وارستگی لازم برخوردار باشد.در بخشی از این موارد حمایت نهاد برگزاركننده این برنامه از عضو گروه و نیز حمایت های تخصصی و بنا بر ضرورت های حرفه ای از اداره كننده جلسه نقش مهمی دارد.در كنار بازی های شعر و حركت، بازی های نمایشی هم بخش مهمی از برنامه های «نمایش شكوفایی» است. یك بازی نمایشی می تواند اجرای اتفاقی واقعی و گاه بسیار ساده زندگی یكی از آنها باشد. مثلاً مغازه داری كه توانسته او را در منگنه شرم بگذارد یا از عدم اعتماد به نفس او سوء استفاده كرده و او را ناچار به خرید چیزی كند. گروه نمایش می تواند یك بار عین این اتفاقی را كه برای یكی از آنها پیش آمده بازی كند. اما این اتفاق در ضمن مثل خمیری است كه قابلیت پذیرش شكل های مختلفی را دارد و به كمك تخیل و تجربه های زندگی هر كس می تواند آن را به شكل های دیگری تغییر دهد و گروه شكل های مختلف آن را بازی كنند. از جمله اینكه یك بار داستان را طوری تغییر دهند كه در آن فروشنده نتواند خریدار را در منگنه شرمندگی قرار دهد و در واقع خریدار، اعتماد به نفس یا مهارت و توانایی بیشتری برای اعمال خواسته و میل باطنی خود نشان دهد. در اجرایی دیگر ممكن است خریدار پس از پرداخت پول بلافاصله پشیمان شود و مصمم به پس دادن جنس بشود، اما نهایتاً كار به پرخاش و خشونت یا زد و خورد بكشد. داستان حتی می تواند سر از طنز درآورد و مثلاً مشتری نه تنها چیزی نخرد بلكه با مهارت جنس بنجل خود را به او بفروشد. (از پرداختن به اینكه آیا احتمالاً ممكن است بازی هایی بدآموز باشند می گذرم) این شكل های گوناگون كه هر كس با شیوه یا ضعف و توانایی های رفتاری خاص خود آن را بازی می كند در واقع چیزی نیست جز نمایش گستردگی و تنوع واقعیت و در نهایت زمینه ساز تسلط بیشتر بازیگران بر واقعیت زندگی. بازی مكرر، نحوه های مختلف برخورد و تماشای مكرر، چگونگی برخورد دیگران، می تواند فرهنگ و رفتارشناسی تك تك افراد گروه را گسترش دهد و به عبارتی آنها را به واكنش های عاطفی یا منطقی مناسب و از پیش دانسته مجهز كند و مهمتر از این، زمینه ساز رشد و توانایی آنها در شناخت از خود، شناخت دیگران (كه معمولاً و از آنجا كه شخص بیشتر غرق در خود و نیازهای خود است از آن غافل می ماند، در حالی كه این شناخت در درجه اول به رفتارهای معنی دارتر و موثرتر خود وی كمك می كند) و نیز این بازی ها زمینه ساز شناختی خلاق تر از محیط، شرایط و موقعیت های مختلف واقعیت است و به جهتی مثل حل كردن مسائل فرضی ریاضی است كه در نهایت نوعی هوشیاری و سرعت انتقال را در شخص رشد می دهد تا در واقعیت زندگی و در هر لحظه از اتفاق یا ارتباط جنبه های مختلف یك موقعیت را بهتر بشناسد و برای رفتاری مناسب تر توانایی و ابتكار عمل بیشتری نشان دهد.اما با همه اینها «تئاتر شكوفایی» اصلاً به حوزه مشكلات عمیق رفتاری (مشكلاتی كه مرز ساده و سطحی را پشت سر گذاشته اند) و روان نژندی ها (neurosis) وارد نمی شود و در این زمینه برنامه ای ندارد و اصولاً جنس و نوع انزواجویی، خودكم بینی، شرم و دیگر مواردی كه در بحث «نمایش شكوفایی» به آنها اشاره شد، با آن انزواجویی، افسردگی، خودكم بینی و پرخاشگری یا مواردی دیگر به معنایی كه در اختلالات شخصیت و روان نژندی ها مطرح است ماهیت به كلی متفاوتی دارد و كلمات مشترك نباید باعث گم شدن موضوع «نمایش شكوفایی» شود، این شیوه نمایش روی بنیه های سالم و آماده شكوفایی شخصیت كار می كند و نهایتاً می خواهد شخصیت استحكام بیشتری یابد و در واقعیت زندگی كارایی بهتری از خود نشان دهد. هر چند كه تلاش می كند تا ضعف ها و رنجوری هایی را كه اساساً منشایی سطحی دارند و بر سطح زمینه های توانایی نشسته اند، در حد توان پاك كند و این با پرداختن به انواعی از اختلال های شخصیت و روان نژندی ها، به كلی متفاوت است. به عنوان مثال در بازی «آب جاری بود...» همان طور كه گفته شد ممكن است بازی یكی از بچه ها مایه خنده یا احتمالاً تمسخر دیگران شود و دیدیم كه كارگردان (مربی نمایشی) مجموعه ای از راهكارها را برای بالا بردن اعتماد به نفس و ارتقای روحیه فرد مورد تمسخر و سالم سازی جو گروه به كار می بندد.
اما گاهی ممكن است كسی پیدا شود كه در حدی افراطی دست به تمسخر و تحقیر دیگران بزند و نه فقط در همان لحظات بازی بلكه تا روزها و مدت ها این اتفاق را با پیگیری و اصرار گزكی برای تحقیر او كند و حتی ممكن است دیگرانی را بازیچه خود كند و به بازی تحقیر او بكشاند. اینگونه ناهنجاری ها هر چند نادرند، اما نه فقط در زمینه تحقیر دیگران بلكه ممكن است در شكل های رفتاری مختلفی بروز كنند، مثلاً ممكن است كس دیگری احساس زبونی بیش از حدی از خود نشان دهد و یا كسانی به دنبال برتری جویی و سرتر شدن های افراطی باشند و نظم بازی ها را به هم بزنند. یا كسی دیگر دچار تردید و دودلی های افراطی و شدید باشد. چنین حالت های افراطی و خاص كه ضمناً جواب مثبتی به نوع بازی ها و چاره اندیشی های اداره كننده جلسه نمی دهند احتمالاً (فقط احتمالاً) می توانند گویای وجود مشكلی جدی تر، از نوع روان رنجوری و اختلالات شخصیتی باشند. كه تشخیص قطعی و كار بر روی آنها در حوزه صلاحیت برنامه «نمایش شكوفایی» نیست. هر چند چنانچه این برنامه در مجموعه ای با برنامه ریزی و مدیریتی پیشرفته اداره شود، كارگردان (مربی نمایشی) طبیعتاً آن را با مشاور یا نهاد برگزاركننده برنامه مطرح می كند. گذشته از اینكه این رفتارها لزوماً دلیلی بر كنار گذاشتن او از شركت در «تئاتر شكوفایی» نیست.اما تا آنجا كه به شاخه های «نمایش روانشناختی» مربوط می شود، اختلالات شخصیت و روان رنجوری ها (neurosis) در حوزه كار «نمایش درمانی» است كه با روش شناسی تخصصی خود به زمینه وسیعی از اختلالات شخصیتی می پردازد. مشكلات و روان رنجوری هایی كه در یك جمع بندی كلی و عمومی از دیدگاه های روان _ آسیب شناسی ریشه در بهره نبردن كافی فرد از محبت سالم و صمیمی خانواده در كودكی و نیز تحمل تحقیر و تبعیض های اساسی و عمیق در دوران كودكی و در خانواده دارد و از جهتی دیگر ریشه در تحقیر و تبعیض هایی دارد كه بنا بر سنت و فرهنگ جامعه و یا توسط نظام های سیاسی بر فرد تحمیل می شود. تحقیر و تبعیض هایی كه برحسب نژاد، طبقه اجتماعی، مذهب، نوع اندیشه و باورها، به افراد و یا گروه هایی از جامعه تحمیل می شود و در این جریان پاره ای افراد به چنان چالش و معارضه فرساینده ای كشیده می شوند كه سرانجام می تواند شخصیت آنها را مختل كند. در این صورت اولاً برای جلوگیری از شیوع گسترده و نیز بازسازی سلامت شخصیت فرد، حذف ویژگی های «بیماری آفرین» نهفته در سنت، فرهنگ و نظام اجتماعی، راه ریشه ای و اساسی است، اما نمایش درمانی به عنوان شیوه ای از «روان درمانی»ها و به عنوان راهی موردی و نه بازدارنده شیوع، چاره ای برای بهبود و بازسازی سلامت شخصیت است.
از دو پدیده «نمایش درمانی» و «نمایش شكوفایی»، مورد اول هیچ گاه در ایران به شكلی گسترده مطرح نشده است. در حالی كه «نمایش شكوفایی» در ایران و در دوره ای هر چند محدود، به شكل گسترده و موثری فعال شد. در نیمه اول دهه پنجاه، این شیوه نمایش طی برنامه ای گسترده از طرف «كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان» در بخش های مهمی از ایران پیاده شد. فعالیتی كه در ابتدا و طی دوره ای كوتاه نتایج خوبی به همراه داشت. هنرمندان سپیده دم این نمایش در ایران پس از آنكه با این پدیده در اصل غربی آشنا شدند، به دلیل توانایی خوبی كه در شناخت جنبه هایی از معانی درونی آن از خود نشان دادند و همچنین به دلیل ذوق و قریحه هماهنگ با زیبایی شناسی این تئاتر ذاتاً جهان وطن و نیز به مدد انسی كه با بازی های كودكان ایرانی داشتند و توانستند برنامه های این تئاتر را به شكلی خلاق به زبان بازی هایی نمایشی برای كودكان و نوجوانان ایرانی ترجمه كنند و به عنوان مربیان تئاتر آن را در چنین گروه های تئاتری ای به كار گیرند. ضمن آنكه دستاوردهای كار خود را به كسان دیگری منتقل كردند و آنها این تئاتر را در گروه های تئاتر كتابخانه های «كانون پرورش...» تهران و بسیاری شهرهای دیگر فعال كردند و جریانی از انتقال تجربیات كه گاه بسیار مهم بودند رشد بیشتر آن را فراهم كرد.
پی نوشت:
۱ _ واژه نامه جدید «فرهنگ جامع علوم تربیتی» نوشته محمدرضا داورپناه، همین برابر نهاد را به كار برده است.پیامد دیگر كمبودی كه گفته شد با توجه به شرایط مربیان تئاتری خود را نشان می داد. مربیان این تئاتر بیشتر دانشجوی رشته های تئاتر صحنه ای و اجرایی بودند و اصولاً امكانی برای طی دوره ها و تحصیلات تخصصی در كارگردانی جلسات این شیوه های نمایشی وجود نداشت (و گویا ندارد) و در چنین شرایطی میزان و ماهیت رشد و بلوغ شخص كارگردان (مربی نمایشی) به شدت با نتیجه و روند كار ارتباط پیدا می كرد و شاید بتوان گفت سلیقه های ناشی از همین ویژگی ها به جای شناخت تخصصی لازم نیز عمل می كرد و بر این اساس چه بسا نتیجه ای با ارزش های خاص و یا اینكه كم مایه و ضعیف به دست می آمد. به اضافه اینكه (هر چند به ندرت)، اما امكان اینكه نتیجه سر به بیراهه بگذارد نیز وجود داشت.
این شیوه نمایش اكنون نیز با شكل، روش و درونمایه های بسیار متنوع در مهدكودك ها و بعضی نهادهای فرهنگی دیگر به كار خود ادامه می دهد. اما فعالیت های موجود بسیار پایین تر از ظرفیت های موجود آن است. این تئاتر به خوبی می تواند در مدرسه ها و آموزش و پرورش و به خصوص در دانشگاه های ایران به عنوان عاملی موثر در تعدیل بحران ها یا معضلات عاطفی و اجتماعی كه می گویند یكی از جنبه های به شدت مطرح دانشجویی است، فعال شود. این نمایش حتی در باشگاه های ادارات و كارخانه ها و برای كارمندان و كارگران علاقه مند و یا هر گروه اجتماعی علاقه مند دیگری می تواند فعال شود. این نمایش برای چنین كسانی مثل دریچه رو به منظری است كه در میان گذر از راهرویی باریك و خالی از پنجره باز می شود و آنها را به درون عواطف غنی تر خود می برد، به كنار راه حل هایی برای مسائل ساده زندگی روزانه كه با نتیجه ای خوشحال كننده تر آمیخته اند و با احساس سبك شدن از اغتشاش هایی درونی همراه است و می تواند نزدیك تر شدن به آن توانایی ای باشد كه ریشه رشد مشكل، یاس یا نشدن را ضعیف تر می كند. تاریخ «نمایش شكوفایی» یا «نمایش خلاقیت»، خاطرات «مورنو» و بسیاری از دست اندركاران اینگونه نمایش سرشار از توصیف جلساتی است كه دستیابی به شادی و شناخت جذاب ترین جنبه های آن است.این نمایش به خصوص در جهانی كه فناوری به شدت آن را متحول كرده است. تحولی كه نه تنها زندگی سنتی ما را فروپاشیده، بلكه نیروی رشد، شدن و آرامش ما را مدام به مبارزه با پیچیدگی های فناورانه خود می كشاند و دیگر ابزارهای سنتی و از جمله ابزارهای سنتی در آموزش، رشد و پرورش نمی توانند فردی با مهارت هایی كه برای این زندگی لازم است، بسازند. كار، زندگی و روابط انسانی بسیار پیچیده تر شده و در كشورهای در حال توسعه این پیچیدگی با نوعی به هم ریختگی نیز درآمیخته كه شدت فشارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تكنولوژیك را بسیار سنگین تر می كند. كودك، نوجوان و هر كس دیگر در آن دنیای سنتی، سال های سال در میان آدم هایی مشخص (و نسبتاً ثابت) به سر می برد و نحوه رفتار و حتی شیوه و برنامه زندگی خود را با راهنمایی خانواده و در جامعه ای كه هنجارها و باورهای عمیقاً شكل گرفته ای داشت و نیز در نهادهای سنتی به راحتی می آموخت و در روندی كه همه چیز كند می گذشت فرصت آن را داشت كه به كمك تجربیات شخصی خود نیز چه بسیار بیاموزد و رشدی مناسب خود داشته باشد. (و البته در كنار اینها راه های انبساط درونی كه جزیی از هنر، آیین و همان باورهای عمیق بود حضوری زنده داشت.)
اكنون در جهانی و محیطی كه آدم هایی با ذهنیت های جوراجور و پدیده های نوبه نو چنان به سرعت اطراف ما را پروخالی می كنند و لحظه به لحظه چنان باید خود را با همه این تغییرات سریع هماهنگ كرد تا نه تنها بتوان تعادل خود را حفظ كرد، بلكه بتوان استعدادهای خود را رشد داد و در كار و فعالیت ها مشاركت كرد و نیز به شادی های دلخواه خود راهی باز كرد. در میانه این تحولات خانواده كه روزی به شكل همه جانبه تری كارساز بود، اكنون خود در میانه این كنش و واكنش نیازمند كمك های جدی است (هر چند این گفته به معنای انكار نقش همچنان حیاتی خانواده نیست.) اما به هر حال برای دستیابی به مهارت های زندگی و رسیدن به شخصیتی سالم تر و خوشحال، ورود به پدیده های جدید كه نه، ورود به پدیده های ازلی كه شكل های جدید، موثرتر و قابل لمس تری دارند ضروری است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید