چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


بحران عراق


سال ۲۰۰۳ میلادی یک بحران سیاسی بزرگ بین المللی، یعنی تنش شدید میان عراق و ایالات متحد آمریکا آغاز شد که ویژگی های مشترکی با بحران پیشین (اشغال نظامی افغانستان و سقوط طالبان) داشت. هر دو بحران به شدت بر بازارهای جهانی در کوتاه مدت تأثیر گذاشتند و چشم انداز تحول این بازارها را در دراز مدت دگرگون کردند. هر دو بحران به جنگ و افزایش حضور نظامی و تحکیم قدرت سیاسی آمریکا در منطقه خاورمیانه منجر شدند و درهمین حال هر دو بحران آمریکا را با امواج بسیار گسترده و بی سابقه ای از اعتراض های ضد جنگ در سراسر جهان رو به رو و تصویر آن را در افکار عمومی تیره کردند و درهمین حال بر ایجاد بسترهای مناسب برای رشد حرکات تروریستی در آینده افزودند.
از سوی دیگر، این دو بحران نشان دادند که خاورمیانه بیش از پیش به نقطه ثقلی در صحنه سیاسی جهان تبدیل شده که اهمیتی روز افزون در معاملات سیاسی- اقتصادی جهان یافته و به کلید راهگشای کنترل بازارهای جهانی تبدیل شده است. از همین رو، نظامی شدن منطقه و بالا رفتن ظرفیت بحران ها درآن در چشم انداز کوتاه و دراز مدت ناگزیر می نماید. این موقعیت به حق مورد اعتراض مردم این منطقه و البته نامطلوب است؛ با وجود این، به نظر می رسد بدون واقع بینی نسبت به موقعیت راهبردی و استثنایی این منطقه در اقتصاد جهانی و در نتیجه در روابط سیاسی- نظامی حاکم بر آن، نتوان راه حلی برای کاهش زیان های نظامی شدن و بالا گرفتن تنش ها به ویژه در حوزه اقتصادی ارائه داد. درک واقعیت های ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه باید با حرکت از بحث انرژی و شناخت نقش کلیدی آن در قرن بیست و یکم صورت بگیرد. این بحث به طورعمده به نیازهای روز افزون اقتصاد جهانی و به ویژه اقتصاد آمریکا به انرژی و خطرها و چشم اندازهایی برمی گردد که عموماً با مفهوم بحران انرژی از آنها یاد می شود؛ بنابراین پرسش اساسی تشریح این مفهوم با تمرکز بر وضعیت کنونی منابع انرژی جهان و موقعیت ایالات متحدآمریکا است. بی گمان این موضوع را می توان درباره هر یک از دیگر نقاط قدرتمند اقتصاد جهانی ( اروپا، ژاپن، روسیه و چین) نیز در نظر گرفت، اما واقعیت آن است که در حال حاضر و در چشم اندازی کوتاه و میان مدت اقتصاد آمریکا است که به رغم ضعف ها و بحران های درونی اش و شاید اصولاً به دلیل همین ضعف ها و بحران ها موقعیت خود را به کل جهان دیکته می کند. دلار به رغم تمام مشکلاتی که با آن دست به گریبان است، به ویژه کسری بودجه جنگ ایالات متحدآمریکا، همچنان با تکیه زدن بر پشتوانه های سیاسی- نظامی خود در سراسر جهان پول مرجع به شمار می آید و شرکت های ملی و فراملی آمریکایی (و انگلیسی که آنها را نیز به رغم قرار داشتن در اروپا باید هم پیمانان دراز مدت آمریکایی ها دانست) بی گمان کنترل تعیین کننده ای بر بازار های مالی، تجاری و صنعتی در جهان کنونی دارند. بنابراین وضعیت کنونی خاورمیانه و چشم اندازهای آینده آن را باید کم و بیش از هر کجا در رابطه با آمریکا و وضعیت اقتصادی آن درک کرد.
●پیامدهای جنگ عراق
به نظر می رسد جنگ عراق تکرار این تجربه باشد که بر خلاف فرضیات، جنگ های کوچک نیز می توانند تأثیرهای دگرگون کننده ای بر مناطق مورد نظر داشته باشند. جنگ به منظور برقراری امنیت در جهان برای دموکراسی و پایان بخشیدن به تمام جنگ ها، بیش از آن که به آنها پایان دهد، به جنگ های بیشتری دامن زده است. در مورد جنگ عراق، برخی از محافظه کاران و لیبرال ها، درباره بروز تغییرات بنیادین در منطقه بی تأمل سخن راندند. آنها معتقدند با شتاب گرفتن جنگ، عمر رژیم های قدیمی و بسیاری از تنش ها و ستیزهای منطقه به پایان خواهد رسید. در مقابل برخی از متخصصان مسائل عرب، گفته ساموئل هانتینگتون را تکرار کردند و درباره برخورد تمدن ها و شیوع تروریسم هشدار دادند.شاید سال ها طول بکشد که عراق به نمونه قدرتی غیرنظامی برای آمریکا تبدیل شود و تازه معلوم نیست این نمونه چگونه خواهد بود و مسئله عراق چندسال به طول خواهد انجامید؛ بنابراین عراق بستر مناسبی برای قدرت های خارجی (به لحاظ اقتصادی و سیاسی) خواهد بود تا با فشار سازمان ملل، برای بین المللی کردن تلاش ملت سازی، در پی اعمال نفوذ خود باشند. اعمال فشار ایالات متحدآمریکا بر این اساس است که ضمن بین المللی کردن مرزها کنترل خود را بر آن حفظ کند و فرانسه، روسیه و دیگران فشار می آورند تا منافع تجاری خود را تأمین و نفوذ ایالات متحدآمریکا را تضعیف کنند.
دولت های جنوبی خلیج فارس، ترکیه، ایران و سوریه تقریباً صرف نظر از این که چه حکومتی سرکار خواهد بود، برای کنترل و تأثیرگذاری برعراق به رقابت خواهند پرداخت. در صورتی که عراق به یک دموکراسی ضعیف و وابسته تبدیل شود، رژیم جدید کاری نخواهد کرد، جز آن که بر تئوری توطئه های منطقه ای که آمریکا را قدرتی متجاوز با هدف های امپریالیستی و متمایل دست اندازی به ذخایر نفتی عراق می نگرند، صحه گذارد. چنانچه عراق متشکل از گروه های شیعی، سنی وکردی، ضعیف و آشفته حاضر شود، خلأ قدرت را به وجود خواهد آورد که می تواند بسیار خطرناک باشد. این مسئله دست کم حس رقابت ترکیه، ایران، سوریه و دولت های جنوبی خلیج فارس، در جهت تأثیرگذاری و کنترل بر عراق را تشدید خواهد کرد.
چنانچه عراق به یک دولت قوی و متحد تبدیل شود و بخواهد به عنوان یک کشور بر قدرت عمل کند و بر توسعه داخلی متمرکز شود، همچنان باید نیروهای نظامی خود را بازسازی کند و به نوسازی تسلیحاتی بپردازد. حتی در صورتی که این امر مسالمت آمیز و دموکراتیک باشد، باز هم به تنش با برخی از همسایگان منجر خواهد شد. به هر حال عراق یک ترکیب بسیار متفاوت فرهنگی، اجتماعی و قومی- مذهبی است و نمی تواند نمونه ای جز شکست نظامی یک فرد مستبد برای منطقه باشد مگر این که نخست عراق برای مردم عراق باشد و دوم این که کاملاً موفق شود و البته این نیز درکوتاه مدت دشوار به نظر می رسد.●تأثیر جنگ عراق بر کشورهای خاورمیانه
تا آنجا که به تأثیر عراق بر دولت های جنوبی خلیج فارس و بیشتر نقاط جهان عرب مربوط می شود، بیشتر واکنش ها بسته به این است که ایالات متحدآمریکا با چه سرعت بتواند یک عراق با ثبات برای مردم این کشور ایجاد کند. بیشتر مردم، پیروزی ایالات متحدآمریکا را در ابتدا تلاشی در جهت کنترل نفت خیلج فارس، تسلط نظامی بر منطقه و کمک به اسراییل برای تثبیت موقعیت این رژیم در منطقه می دانستند. توجیه استقبال از تغییرات عراق از سوی عربستان که نگرانی از بابت مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد، بسیار مشکل است. فرهنگ ها و جوامع این دو دولت بسیار متفاوت هستند، عراق یک حکومت استبدادی بوده است که در برابر تغییر مقاومت می کرده، در حالی که عربستان سعودی ملتی با شاهزاده ها و تجار ترقی خواه، همواره در پی مدرنیزه کردن مردم و علمای کاملاً محافظه کار خود بوده است.
حکومت های عربستان سعودی و دولت های جنوبی خلیج فارس با سقوط صدام حسین تسکین خاطر یافتند ولی این رژیم ها از افزایش قدرت و نقش شیعیان و کردها در عراق استقبال نخواهند کرد. عربستان سعودی و دولت های عرب خلیج فارس از تجزیه تمامیت ارضی عراق، از دست رفتن کنترل سنی ها و تغییر در موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس هراس دارند. دولت های خلیج فارس از هر گونه تضعیف کنترل اعراب عراق و هرگونه تجزیه ای که به کردهای عراق استقلال دهد، بیمناک هستند.
کویتی ها با مشاهده رفتن صدام، واکنش مطلوب تری داشته اند و کویت اکنون فاقد تهدیدی است که موجب اتحادش شود و دو عضو اصلی خانواده سلطنتی ناتوان هستند. مجلس شورای ملی عراق مسائل و مشکلات سیاسی است و قدرت اسلام گرایان که به ندرت هوادار آمریکا هستند، در حال افزایش است. دیگر کشورهای جنوبی خلیج فارس بر مسائل سیاسی خود تمرکز خواهند کرد، بحرین بر معضل شیعه و عمان بر مسئله جانشینی تمرکز خواهند کرد. منافع این جوامع که به نیروی کار خارجی و سرمایه نفت وابسته است، بسیار محدود خواهد بود.
جنگ عراق حداقل در کوتاه مدت، بر مشکلات اردن خواهد افزود. با آغاز جنگ عراق، اردن از زیان های ناشی از تجارت و نفت ارزان قیمت بیمناک بوده است. این کشور مدت زمان مدیدی از یارانه های نفتی عراق و از این واقعیت که عراق کالاهای خود را به دلیل بسته بودن شط العرب از سوی ایرانیان و تحریم ایالات متحدآمریکا، از طریق بندر عقبه وارد می کرد، بهره مند می شد. اکنون آینده چنین یارانه ها و تجارتی نامعلوم است.
به طور کلی نتیجه جنگ عراق تاکنون بر نگرانی ها و تنش های موجود میان ایالات متحدآمریکا و دولت های جنوبی خلیج فارس که ناشی از واکنش ایالات متحدآمریکا به حوادث یازدهم سپتامبر و میزان حضور نظامی آنها در منطقه است، افزوده است. دست کم درباره عربستان سعودی، نگرانی فزاینده ای درباره تلاش های جدی ایالات متحده نسبت به تغییر رژیم و نبود تمایل آن در به رسمیت شناختن تلاش های این کشور در زمینه اصلاحات اقتصادی و معضلاتی که این رژیم با جمعیت به شدت محافظه کار رو به روست، وجود داشته است.
تلقی حکومت مصر از عراق ممکن است آسودگی خاطر از آن باشد که جنگ عراق تمام شده و خوشبختانه این جنگ خطوط شکاف میان ایالات متحدآمریکا و جهان اعراب را عمیق تر ساخته است. مصر نگران ظهور بالقوه عراقی است که نقش سنی ها در آن کم رنگ است. واکنش های مردمی بسیار شدیدتر بوده و به پندار بسیاری از افراد، این حکومت با دادن پایگاه و حق ترانزیت از کانال سوئز به ایالات متحدآمریکا به آرمان اعراب خیانت کرده است. به طور کلی، مسئله عراق مسئله ای حاشیه ای در سیاست داخلی مصر بوده است، زیرا دیگر مسائل داخلی و مشکلات اقتصادی مصر از چالش های جدی این کشور محسوب می شود. عراق دورتر از آن است که بخواهد تأثیر زیادی بر دولت های مغرب داشته باشد، اما به دلیل حضور آمریکا، به عنوان نمونه ای از مداخلات غربی در امور اعراب حداقل در کوتاه مدت می تواند مؤثر باشد. تصویر جنگ عراق شاید با وجود تصویر حمایت آمریکا از اسرائیل و خصومتی که بیشتر رسانه های آمریکایی پس از یازده سپتامبر نسبت به اسلام و جهان عرب نشان داده اند،کم رنگ شود، اما معلوم نیست که تأثیرهای قوی یا منفی از خود بر جای بگذارد. ممکن است یک عراق موفق به لحاظ سیاسی و اقتصادی بر دولت های غربی شمال آفریقا تأثیر دراز مدت داشته باشد ولی بیشتر مشکلات مراکش، الجزایر، لیبی و تونس از عوامل داخلی ناشی می شوند که در صورت موفقیت، تأثیر عمده عراق بر این کشور نامحتمل خواهد بود.
●امنیت انرژی
از نکات کنایه آمیز جنگ عراق این است که این جنگ با هدف برقراری ثبات و در منطقه ای صورت گرفته که در حدود ۶۳ درصد از منابع نفتی جهان را در خود جای داده و نتیجه آن تأمین امنیت صادرات نفت و کسب بازار با ثبات تر نفتی برای آمریکا بوده است. شاید تصور شود آزاد سازی عراق و از سرگیری صادرات نفت، ممکن است موجب کاهش قیمت های بازارهای نفتی جهان شود. در حالی که هر گونه معاملات نفتی که ازسوی آمریکا و انگلستان صورت می گیرند، نمی توانند پس از ترک آنها از عراق دوام بیاورند، مگر این که احساس کنند این معاملات آشکارا به سود آنها است.در هر صورت، گسترش وسیع صادرات نفت عراق احتمالاً تنها پس از آن صورت خواهد گرفت که آمریکا و انگلستان از عراق رفته باشند. تأثیر قیمت وعرضه آن در حال حاضر در پیش بینی های اوپک، آژانس بین المللی انرژی و وزات انرژی آمریکا آمده است. چنانچه کشورهای جهان خواهان افزایش تقاضا با قیمت های مناسب باشند، این پیش بینی ها ایجاب می کردند تولید نفت عراق تا سال ۲۰۰۵ به ۱/۳ میلیون بشکه در روز برسد که در حقیقت شرایط اقتصادی –سیاسی عراق مانع تحقق این پیش بینی ها شد، ممکن است عراق تا سال ۲۰۱۰ به سطح تولید ۵/۴ و در سال ۲۰۲۰ به ۵/۵-۸/۴ میلیون بشکه در روز برسد. عراق ممکن است به این هدف ها دست یابد یا پا را فراتر از آن نهد، ولی این کار را هنگامی انجام می دهدکه نفوذ آمریکا و انگلستان از میان رفته باشد و آن را با شرایط خاص خود انجام خواهد داد. در عمل این اقدام عراق به احتمال قوی به اقتصاد جهانی، نیازهای داخلی، وجود سرمایه گذاری مستمر و سیاست انرژی همسایگان خود و اوپک وابسته خواهد بود.
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا


همچنین مشاهده کنید