شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مهارت های زندگی


مهارت های زندگی
از كلیات چنین رویدادی كه بگذریم، ازدواج همواره حامل بارهای شادی بخشی از گل، میهمانی، سرور، جشن، زیبایی و تازگی بوده است. به نظر، خبر خوشحال كننده ای می رسد اما در بطن واقعیت های موجود جامعه ما این كالسكه مزین و شادی بخش چگونه از كوچه پس كوچه های درهم، گاه نه چندان شناخته شده و نه چندان مفروش شهر ما می گذرد. تب بالای مشكلات اجتماعی، اقتصادی و تعارض های فرهنگی آنقدر بوده است كه ازدواج در مبارك ترین وجه موجود خود ظاهر شود. اولین و آخرین نسخه ای كه بتواند نسل حجیم جوان را به سرمنزل آرامش و رفاه برساند. در بدو امر چنین دیدی به ازدواج می تواند خیال همه را راحت كند. هر طبقه و رتبه ای به سهم خود مقدمات آن را فراهم می كند. حال از اندك جلوه های مجلل و افسانه ای كه بگذریم تا ازدواج های گروهی، دانشجویی، مسافرتی و یا حتی با تقدیم یك شاخه گل و نبات. هرچه باشد بهتر از این است كه پسرها و دخترهایمان روی نیمكت پارك ها بنشینند و یا همدیگر را در خیابانها ببینند یا حتی در كریدور و حیاط دانشگاه ها به هم صحبتی بپردازند!
از سوی دیگر روند فرزندسالاری موجود، نسخه ناقصی از برداشت مصرف گرایی است كه اینبار در تربیت فرزندانمان به صورت هر آنچه خواست به او بدهید، نمود پیدا كرده است. به طبع، كمترین خلاقیت در برخورد با نیازهای آنان وجود دارد اما ربط این پدیده به ازدواج هم در ختم اولین روابط و نگاه ها به ازدواج حلول پیدا می كند.این مقدمه، خود چكیده ای گذرا از اتفاقاتی است كه از ارتباط عاطفی انسانها گرفته تا مسائل اقتصادی و اجتماعی و تا رسم ازدواج در حال تكرار است. اما ازدواج در حقیقت یك نسخه نیست. ازدواج میوه درختی است كه سالها در ساز و كار رشد و تكوین قرار داشته، سرانجام به این بالندگی رسیده است كه تمام تجربیات و داشته های خود را متبلور كند و از آن بهره ببرد. این روند البته از راه های متفاوتی می گذرد. مهم آن است كه به همان سخن آغازین افلاطون می رسیم:
علم زندگی
اما آیا به راستی در كنار تبلیغ و تشویق برای ازدواج، مهارت های لازم، آموزشها و هم چنین چگونگی برخورد با مشكلات غیرپیش بینی شده از قبل اندیشیده شده است؟جذبه لباس ، رهایی از سلطه والدین و یا جمع كردن جوانان از سطح شهر تا چه اندازه جای خود را به نیازهای تعریف شده و آموزش هایی كاربردی تر داده است. در حقیقت، ازدواج یك خانه دو سر است، بی توجهی و ساده انگاری آنچه گفته شد راه را برای خروج از در دوم آماده می كند و یا انبوهی از مشكلات جدید را پیش روی اقتصاد و هم فرهنگ جامعه می گذارد.نسخه مطمئن در این میان نه ازدواج كه رواج و همه گیری و سازماندهی آموزش مهارت های زندگی به افراد جامعه به ویژه جوانان است. در حقیقت بسیاری از مشكلات خانوادگی كه رشته گسترده ای از تعارضها، اختلافات و مشكلات پیچیده دیگری را در جامعه به وجود می آورد به ناپختگی و عدم وجود كانال واضحی برای آموزش برمی گردد. ارتباط انسانی، مهم ترین مهارت بشر جدید است كه نمود خود را از دستگاه سیاسی جامعه تا زندگی شخصی انسان ها دربرمی گیرد.دكتر عشرت زمانی روانشناس بنابه تحقیقی كه در همین مورد انجام داده می آورد: در یك نمونه آماری ۳۰ نفر از دختران نوجوان و جوان در سنین ۱۶ تا ۲۷ سال به طور تصادفی انتخاب شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد كه بیشتر افراد در این پژوهش، آمادگی كافی برای ازدواج نداشته و علت مهم آن را عدم آموزش كافی می دانند. اكثر دانسته های دختران از خانواده ها كسب شده است. والدین و سپس دوستان، بیشترین سهم را در آموزش داشته اند. معلمین، مشاوران و مدیران سهم كمتری را از این نظر به خود اختصاص داده اند. با وجود اهمیت كتاب های درسی در نظام آموزشی ایران، تنها تعداد كمی از كتاب های درسی در مقاطع گوناگون تحصیلی به آن پرداخته اند.كاركرد بد زوجها و خانواده ها معلول ناتوانی آنها در حل مسأله است، بدین معنی كه آنها فاقد مهارت های تصمیم گیری برخورد و اقدام در درازمدت هستند. اینگونه همسران یا درگیر الگوهای ارتباطی بی حاصل هستند یا مشكل هایشان در زمینه قصد در برابر تأثیر است. هرچه این مشكل ها شدیدتر باشد احتمال فروپاشی زندگی نیز بیشتر است. و اینكه وجود اختلاف به خودی خود مسأله نیست بلكه واكنش همسران به اختلاف اهمیت دارد. بنابراین طلاق پیامد مستقیم مهارت های نابسنده حل اختلاف است. در نهایت همسران مجموعه ای از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار می كنند و رفتارهای مشكل آفرین صرفاً اجرای همان الگوهایند. الگوهای ارتباطی مانند انزوا، سرزنش و توقع انزوا.یكی از سرفصل های كلیدی مهارت های زندگی، مهارت های ارتباطی است. شكست در برقراری ارتباط و عدم آگاهی نسبت به آن از رایج ترین مشكلاتی است كه وجود دارد. پیگیری های روانشناسی نشان می دهد: ۶۰ درصد مشكلات، ناشی از ارتباط ناقص است. بنابه نظر یك مشاور ازدواج حداقل نصف همه ازدواج های ناموفق به خاطر ارتباط ناقص ایجاد شده اند. ارتباط مؤثر براساس شناخت اندیشه ها، آرزوها، انگیزه ها و احساست است. افرادی كه احساسات قلبی شان را انكار یا فرو می نشانند موفق به برقراری ارتباط مؤثر نیستند و هرگز رابطه دوستانه و صمیمانه را كشف نخواهند كرد.
تأیید شدن یا تأیید كردن، ستایش یا ستایش شدن، پذیرفته شدن یا پذیرفتن مواد اولیه این ارتباط است.
در واقع این ۳ عامل موجب احساس عزت نفس، آرامش و كاهش تنش های روحی و نرمش رفتار می شود. دكتر زمانی تأیید را تمایل به این باور می داند كه هر شریك زندگی آنچه را احساس می كند به زبان می آورد. ستایش با تأیید تفاوت دارد. ستایش هنر گفت وگو با شریك زندگی است كه بدون تكلف، حس صمیمانه را به طرف مقابل منتقل كند. پذیرش یعنی دوست داشتن شریك زندگی بدون قید و شرط، همانگونه كه هست. تأیید و ستایش هر دو جنبه رفتاری دارد و لازمه آن ایجاد عادات رفتاری خاص است در حالی كه پذیرش، تغییری نهادین در دیدگاه فرد است.این مشاور به نقل از یكی از استادان خود می گوید: زیباترین سیاحتی كه انسان می تواند در عمر خود داشته باشد این است كه از ابراز احساسات خود نهراسد. راحت ترین كار دنیا این است كه آنچه هستیم باشیم و آنچه را احساس می كنیم نشان دهیم و دشوارترین كار دنیا این است كه آنچه دیگران می خواهند، باشیم.وی با اشاره به تحقیق دو روانشناس مشهور استناد می كند كه نشان دادن احساس و در نظر گرفتن زمانی برای گفت وگو با یكدیگر، گوش دادن، ستایش و تمجید و تشویق یكدیگر از روشهای بهبود یك رابطه هستند. لبخند زدن، همانندسازی، همدلی، گوش دادن از شیوه های ابراز محبت بدون كلام هستند. زینت كردن، غذای مورد علاقه دیگری را درست كردن، هدیه دادن، گل دادن، شوخی مهربانی و قدردانی همه از نشانه های ابراز محبت و از راه های افزایش بعد مثبت یك رابطه است. در مورد یك زن، حرف زدن، گل خریدن، خندیدن، گوش كردن، قدردانی از زحمات، درددل كردن و گفتن كلمه دوستت دارم از مهارت های مردان به شمار آمده، همچنین تعریف كردن از كار و مهارت مرد، قدردانی از كارهای حتی كوچك، هدیه دادن و گفتن دوستت دارم از مهارت های زنان نام برده شده.تحقیقی كه تحت عنوان رابطه شیوه های ابراز محبت به همسر با ویژگی های شخصی و دموگرافیك خانواده انجام شده به این نتایج رسید كه زنان بیشتر از شیوه های ابراز محبت نسبت به مردان استفاده می كنند و هر دو شیوه كلامی و غیركلامی را بیشتر از مردان به كار می برند. ابراز محبت به همسر با تعداد فرزندان رابطه معكوس دارد. همچنین با مدت ازدواج رابطه معكوس دارد. بالاترین میانگین ابراز محبت به همسر به سال های زیر ۵ سال از ازدواج و كمترین میانگین به بالای ۱۵ سال از ازدواج برمی گردد. ابراز محبت با همسر با سن رابطه معكوس دارد یعنی بالاترین میانگین مربوط به گروه سنی كمتر از ۳۰ سال و كمترین میانگین به گروه سنی بیشتر از ۵۰ سال برمی گردد.
مهارت های زندگی
در فرآیند آموزش مهارت های زندگی افراد می آموزند كه چگونه با همسر، فرزندان و سایر افرادی كه در تعامل با آنها هستند ارتباط برقرار كنند و برای كسب پایگاه های عاطفی از چه تكنیك هایی در روابط خود بهره گیرند. به جای پذیرش كوركورانه ارزشها یا عناد ورزیدن با آنها، آگاهانه هنجارها و ارزشهای اجتماعی را بررسی كند تا بتواند اصولی ترین روشها را در برخورد با افراد و رویدادهای زندگی انتخاب كند. تأثیر متقابل روح و جسم و توجه توأم به سلامت بدن و روان از اساسی ترین محورهای برنامه آموزش مهارت های زندگی است برخورداری از مهارت های زندگی به فردی كه با فقر و بیكاری روبه روست می آموزد كه چگونه با غلبه بر احساس یأس و ناامیدی و با شناخت قابلیت های خویش رفتار كند. یا به فردی كه گرایش به مواد مخدر دارد می آموزد به جای فرار از واقعیت ها شیوه تفسیر خود از زندگی را تغییر دهد.سهیل ناظم زاده كارشناس ارشد مشاوره معتقد است مهارت های زندگی یعنی انتخاب هدف، تصمیم گیری حل مشكل در ارتباط، افزایش اعتماد به نفس، فنون آرام سازی، مقاومت در مقابل فشارهای غیر منطقی و تأثیر آن بر آسیب شناسی ازدواج. از سوی دیگر وی معتقد است: خانواده ها راه های برخورد با مشكلات را به فرزندانشان آموزش نمی دهند. در محیط های اجتماعی هم آموزش مفیدی ارائه نمی شود. این بی اطلاعی و بی تجربگی در زندگی مشترك و روابط دو جنس، اثرات مخربی می گذارد.
در روبه رویی با مشكلات جوانان خود را شكست خورده حس می كنند. اما واقعیت ورای تصورات شخصی است. آموزش پیش از ازدواج باید از مدارس شروع شود. باید بتوانیم در مدارس جنسیت را توضیح دهیم و آن را از قالب ناشناخته ای كه نوجوانان می خواهند سریع كشف كنند، خارج كنیم. واقعیت ها باید زمانی مطرح شوند. ازدواج در آغاز، آسان به نظر می رسد اما ادامه آن نیاز به یكسری اطلاعات و آگاهی ها دارد.
دكتر احمد احمدی استاد دانشگاه اصفهان با اشاره به تحقیقات خود می آورد: معیارهای انتخاب همسران غالباً وضع ظاهری، وضعیت خانوادگی، شرایط اقتصادی، میزان تحصیلات، قابلیت های ارتباطی وضعیت اجتماعی و عقاید دینی است . ارزیابی این معیارها از طریق پرس و جو از آشنایان، دوستان همسایگان و همكاران به دست می آید. معمولاً در انتخاب، ویژگی فردی و شخصیتی همسر مورد بررسی قرار نمی گیرد. بررسی معیار همسرگزینی در ۲۰۰ دانشجوی اصفهان نشان داد كه معیار داشتن خانواده اصیل در ۹۲ درصد پسران و داشتن تحصیلات دانشگاهی در ۸۸ درصد دختران در درجه اول و خویشاوند بودن ۴ درصد در آخرین درجه بوده است. در نتیجه دانشجویان به عوامل شخصیتی اهمیتی نداده اند. برای یك زندگی مثبت و كارآمد همسران باید مشتركات شخصیتی داشته باشند شامل نیازها، علائق، توانمندیها، استعدادها، پختگی، تحمل، انعطاف پذیری، تفاهم، احترام متقابل، اجتماعی بودن، صداقت، انتقادپذیری، توان حل مسأله، داشتن هدف، آینده نگری، خودباوری و عزت نفس است. اما آنچه معمولاً در خانواده ها باعث اختلاف می شود توجه نكردن به تفاوت های فردی و عوامل شخصیتی، افكار غیرمنطقی، تحریف های شناختی، نداشتن كانال های سالم ارتباطی، ندانستن مهارت های زندگی، گذشته نگری و ندانستن راه و رسم زندگی مشترك و اجتماعی است.از سوی دیگر در حوزه خانواده نیز، سرمایه های فرهنگی زوجها، تعیین كننده اصلی تصورات آنها از زندگی مشترك است، فضاهای فرهنگی روزمره خانوادگی و یا مشغولیات آنها محتوای اصلی سرمایه های فرهنگی خانواده هاست. مشابه بودن یا نزدیك بودن آنها بیشترین تأثیر و مهم ترین عامل اثرگذاری روی تصورات و كیفیت روابط زن و شوهر است. در نهایت مراكز مشاوره باید آموزش هایی به جوانان بدهند كه اشتباهات والدین خود را تكرار نكنند و بر عادات بدی كه در خانواده فراگرفته اند، غلبه كنند. انتظارات واقع بینانه از زندگی به دست آورند و از انتظارات رؤیایی و غیرواقعی دست بردارند و بدانند كه چه انتظاری از خود و همسر خود دارند. این انتظارات بنیان باورهای زندگی را شكل می دهد.آنچه گذشت در حقیقت شمه ای از آنچه بود كه در رهگذر رشد عاطفی انسان ها و بلوغ عقلانی انسانها بایست به دست آید و در سنین كارآمدی انسانها به طور مستقیم تری آموخته شود. اما همین معرفی نیز كافی است تا روشن شود سیاست های تشویقی جوانان به ازدواج بدون نگاه عمیق و درازمدت به پیش نیازهای آن می تواند ازدواج هزاران هزار جوان را به بمب ساعتی در صحنه زندگی خصوصی و اجتماعی ما تبدیل كند كه هر آن پیامدهای ناپختگی، ندانم كاری، هیجان زدگی، شتاب و سرپوش گذاشتن بر مشكلات دیگر را چون دیواری در معرض واژگونی قرار دهد. حال بگذریم از اینكه اقتصاد ازدواج و خانواده در یك منحنی تصاعدی ترسیم می شود اگر این منحنی در مسیر تصاعدی خود با هر مشكلی روبرو شود در نهایت بر سر پایه ریزان آن فرود می آید و این بدترین شكل قضیه است.ما در جهان جدید چاره ای جز پذیرش این نكته نداریم كه باید مهارت های ارتباطی دو جنس را از كودكی به جوانانمان بیاموزیم و هرگونه رابطه متعارف انسانی و طبیعی را به رابطه ای گناه آلود تعبیر نكنیم و بدانیم كه ازدواج مرحله ای از همزیستی انسانهاست كه نیازمند انسانهای بالغ است كه مراحل متعارف پیشین را گذرانده باشند. جهش شتاب آلود از نوجوانی و آغاز جوانی به مرحله سنگین و پیچیده ازدواج، در نهایت مشكلی را حل نخواهد كرد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید