سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


مختصری درباره نسبت مرحوم ممیز و روشنفکری ایران


مختصری درباره نسبت مرحوم ممیز و روشنفکری ایران
خانه بر دامنه آتشفشان
تقسیم گرافیک به تجاری و هنری، به لحاظ مفهومی چندان موجه نیست، اما در مصداق این اشتقاق وجود دارد. گرافیست ها در شکل و شمایل حرفه ای ترجیح می دهند در انتخاب سفارش، گرایش خود را آشکار کنند؛ یکی به سمت کارهای فرهنگی و هنری کشیده می شود و یکی به خدمت تبلیغات تجاری درمی آید.به خودی خود این دو گرافیست هیچ ترجیحی بر هم ندارند و وجود هر دو جزء ملزومات روزگار ما به حساب می آید. اما خارج از اقتضائات روزگار، از این گرایش ها می شود استنباط کرد که کدام گرافیست به «پول و عافیت» توجه بیشتری دارد. بدیهی است که پول و آسایش در سایه تبلیغات و گرافیک تجاری به دست می آید، اما این سخن به این معنا نیست که پول و آسایش به درد هنرمندان نمی خورد و هنرمند نباید به سراغ آنها برود. یکی از خصلت های ما ایرانیان این است که با پول و آسایش میانه خوبی نداریم و خاصه اگر از هر دو آنها بی بهره باشیم، سرمایه داران عافیت طلب را با کمال بدبینی، بر مسندی می نشانیم که نزدیک شدن به آن مسندها مکروه و پلید است. به رغم اینکه بدبینی ما به پول و سرمایه سابقه ای دیرین دارد ریشه اش به مزدک و قبل از مزدک برمی گردد، مع ذلک ناچاریم که در این روزگار چشممان را بشوییم و جور دیگر نگاه کنیم. این سخن به بحث ما مربوط نمی شود اما همین قدر اشاره می کنم که کسی که به دنبال بی پولی و خطر می رود به خودی خود رجحانی بر دیگران ندارد. در حوزه تجارت، گردش مالی بالا است و تا آنجا که امکان داشته باشد، هر ایده و کالایی از جنبه های مختلف بیمه شده است.امکان ریسک و تاثیر مقدرات البته همیشه هست، اما در حوزه تجارت کسی سرمایه و امنیتش را به خطر نمی اندازد. برای همین تبلیغاتچی و گرافیستی که به سراغ تجار و تولیدکنندگان می رود هم پول بیشتری نصیبش می شود، هم خود را در دردسر بی پولی و مخاطرات سیاسی نمی اندازد. در حوزه فرهنگ و هنر همیشه و همه جا یک مشکل اساسی و جدی وجود دارد: «پول آنقدر کم است که فقط باید نیازهای اولیه را تامین کرد.» این نیازهای اولیه هم چیزی نیست جز وابستگی به تجارت و سرمایه داری. مثلاً یک سازمان فرهنگی که می خواهد نشریه تولید کند، نیاز به کاغذ، امکانات فنی و به قول امروزی ها امکانات سخت افزاری دارد. بخش قابل توجهی از پول و سرمایه موجود در این سازمان به پای این نیاز نوشته و هزینه می شود. با اندک پول باقی مانده باید نرم افزارها را به کار انداخت و برای اینکه همه نرم افزارها به کار افتد و چیزی از قلم نیفتد، باید براساس یک قانون ننوشته، اما مرسوم همه هزینه ها را تا یک پنجم پایین آورد. در کار نشریه پول کاغذفروش را چاره ای نیست که تمام و کمال بپردازیم، اما پول نویسنده و گرافیست را می شود تا حد بخور و نمیر تقلیل داد. بعضی مردمان بزرگوار «مستحق به تقصیر» هستند.یعنی به خاطر تمایلات روحی و روانی خود وضعیت بخور و نمیری را بر شکم سیری ترجیح می دهند.بعضی البته از سر ناچاری و اینکه کار دیگر بلد نیستند، مثل فیتو پلانگتون به وضعیت بخور و نمیری می چسبند، اما غالباً «آتش به اختیار» بر پول و عافیت پشت پا می زنند و چهار تکبیر می گویند. کار فرهنگی مخاطره آمیز است. هر حرفی و هر تصویری ممکن است به گونه ای تعبیر شود که شحنگان را به عکس العمل وادارد. اگر مبالغه نکرده باشم، کار فرهنگی همان خانه در دامنه آتشفشان بنا کردن است. خاصه آتشفشان هایی از نوع جهان سوم. پس از این مقدمه، دریافته اید که می خواهم بگویم مرتضی ممیز مرد محترمی بود که به اختیار خانه در دامنه آتشفشان بنا کرد و کار فرهنگی و هنری را بر هر کار دیگر ترجیح داد. یقین دارم که برخی از دوستانم بابت این سخنان از من می رنجند و آن را حمل بر این می کنند که «آنکه از بین می رود عزیز می شود». اما حقیقت آن است که ما درباره مردی سخن می گوییم که نامش با تاریخ روشنفکری دهه های چهل و پنجاه گره خورده است و شاید اگر او نبود و زیبایی شناسی او با تولیدات روشنفکری آمیخته نمی شد، اوضاع و احوال روشنفکری شکل دیگری می یافت. درباره آثار گرافیکی ممیز می توان سخنان زیادی گفت. می شود آثار او را نقد کرد و قوت و ضعف های او را متذکر شد.می توان گفت که او در تصویرسازی و طراحی نشانه قوی تر بود و در طراحی جلد و پوسترسازی، از قدرتی کمتر برخوردار بود. می شود درباره تاثیرپذیری او از گرافیک اروپای شرقی و شخص رومن سیزلوویچ سخن گفت و یا شیوه آموزش و تاثیرگذاری او را نقد کرد. این کارها مهم است و حتماً باید فراوان به آنها پرداخته شود، اما چیزی که من در این مختصر خدمتتان عرض می کنم این است که زیباشناسی ممیز- هرچه که هست- بر روشنفکری دهه چهل و پنجاه اثری فراتر از آنچه تصور کنیم گذاشته است. از بعضی هم سن و سالان ممیز نقل شده است که بهترین کارهای او همان کارهای کتاب جمعه و کتاب هفته است.شاید ظاهر این سخن برخورنده باشد و چه بسا آنها برخورنده نیز سخن گفته باشند، اما این سخن متضمن حقیقتی نیز هست و آن اینکه ممیز توانسته بود متناسب با سطح روشنفکری - و حتی بالاتر از این سطح- فرمی بسازد که توانایی حمل مفاهیم مدرن را داشته باشد. جذابیت های گرافیکی مستقل نیستند، این جذابیت ها با موضوع گرافیک نسبت مستقیم دارند. در کتاب هفته ممیز توانسته بود جذابیت های گرافیکی را به خدمت موضوعاتی درآورد که روشنفکران آن ایام می نوشتند و ارائه می کردند. نسبت گرافیک با سفارش، نسبت ظرف و مظروفی نیست، اما برای تقریب به ذهن باید عرض کنم که همه چیز صرفاً در پس فرم و در لایه های درونی فرم به چشم می آید و مورد توجه قرار می گیرد. نکته ای که درباره ممیز بسیار اهمیت دارد این است که فرم او عین همان موضوع سفارش او بود. گرافیک ممیز، زیبایی شناسی روشنفکری دهه های چهل و پنجاه این سرزمین است.

امیر رازی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید