پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مرتضی ممیز و طنز گرافیک


مرتضی ممیز و طنز گرافیک
• بی ینال نقاشی تهران
زمان آن شاید دو سه سالی پیشتر ولی مکان آن به طور روشن موزه ایران باستان ساختمان نوساز بود در شمال سنگلج. در کنار نقاشی های بزرگ و کوچک، کارهای تصویرسازی ممیز آنجا بود و کارهای دیگر از استادان دیگر. میتولوژی ایران موضوع کارهای او بود و شاید همراه با نوعی اکسپرسیونیسم در آنها و در استادان دیگر. ولی هرگز از کاریکاتور نشانه ای نبود. و سپس در شکل مطبوعات کتاب هفته بود که تصویر مبتنی بر گرافیک مرتضی ممیز را در خود پذیرفت و پس از آن خود کارهای اردشیر محصص را.موضوع دیگر امضای ممیز بود. در پرانتز به عنوان موضوعی در حاشیه و گم، اما خیلی گویا درباره مرتضی ممیز گرافیست، به بحث می نشینیم.
• امضای شوخ چشم مرتضی ممیز
چشم من همواره رو امضای ممیز سر می خورد. انگار که مشدد نیست. امضای ممیز یکی از زیرکانه ترین کارهای گرافیک او است. در تصویرسازی های داستان های طنز در کتاب هفته امضای او حال و هوای طنز گرافیک نیز داشت. نوعی کاریکاتور اما به نوعی! امضای ممیز کودک شیطانی بود که در لابیرنت دنیای تصویر به بازی قایم باشک می پرداخت... آنجا،... آن گوشه و یا این کنار. برای مثال! در جیب بارانی یک عابر عبوس که بی اعتنا می گذرد. روی کراوات یک مدیرکل!... یا در یک دسته گل روبان زده و زرورق دار! یا سنجاق سر یک خانم سالمند... دستگیره سقفی یک تراموا...
دسته های شمشیر برای داستان شمشیرخوار!
یا کارهای دیگر او حتی در زمینه هنر تجربی یا مفهومی!
در چکمه سربازی گل و چمن می کارد و می آورد و می گذارد جلوی چشمان خیره سیستم چکمه پوش! و می گوید:
- یک وقت ما را نگیرند!
نیز، او صدها چاقو را با نخ از سقف آویزان کرد. فضایی را با ترس و هول هویت بخشیدن.
• در باب طنز کلی...
زمانی که مغرب زمین گرفتار گرفتگی علم کلام و ذهن ارتدوکس بود به گفته بزرگان اندیشه و شعر آن دیار... در شرق، حافظ بزرگ و عبید زاکانی همزمان درخشیدند... چنان که شاید عبید و حافظ و شاید حافظ و عبید!
آنها تحجر را درهم شکستند... دماغ خشک آن مباد!
غرب از زبان گوته در دیوان شرقی چنین سرود: «چشمان ساقی می درخشد و حس بر آن می بندد که سخن تو را
- آن گاه که جانت به تجلی درآید -
بشنود و نظام هزارتوی جهان هستی، بر او آشکار گردد.»
ذهن علیل _ نازا _ کلاسه شده، چیده شده، کودن، ترسو، لش و بی عار که خود را در لباس «جدی» پوشیده می دارد.
با طنز البته که درمی آشوبد.
از سوی دیگر شعر یا کلامی موزون، مختصر، لطیف، متعادل و خیال انگیز با تیزی و شفافیت طنز درمی آمیزد و از آن نشأت می گیرد. شیء یا چیز یا محدود و تعیین شده از غیر از خود... در کوره مذاب _ آتش ابراهیم یا آتش سیاوش _ جسمیت و بعد دست و پاگیر خود را از دست می دهد و می شود عنصری شناور و در جوشش مدام و پذیرای هر جدید در هزار صورت و وجه!... پس! مکانیک به ارگانیک و از آن فراتر به لطیف تبدیل می شود. جدی، اعتلا می یابد به یک بیان خلاق، نو، زاینده و هنرمندانه!
• امضای ممیز ... بار دیگر! این بار بگذار از دیدگاه یک معمار یکی از شاگردانش درباره کار او در یک پیام تلویزیونی... بارها گفت:
ممیز، معماری دارد!
که صدالبته غلط است.
معماری ساختمان است ولی هر ساختمانی معماری نیست.
ولی من دانش آموخته معماری در ایران و جهان معروضم که:
معماری، گرافیک دارد ولی گرافیک نیست. معماری نوعی تشکل فضایی است که می تواند در ساختمان یا فضای شهر مستقر باشد، ولی معماری ساختمند است ورای مقیاس انسانی و با زیستی ادراک می شود. معماری از طریق عکسبرداری ذهن از فضای ساختمند ادراک نمی شود. تصویر دوبعدی- گرافیک است و گرافیک معماری نیست و به معماری مربوط هم نیست. آنچه شاگرد می گوید البته غلط است ولی جوری هم حق دارد. کار ممیز یعنی همین امضای او آرکی تکتانیکز دارد، نه خود معماری. بلکه آنچه در معماری، آن را به هنرهای ویژه ای مربوط می کند. آری در یک حالت آن یک فرم هندسی _ مهندسی و چیزی با حال و هوای یک نشانه است. در آن Architectonics یافت و ادراک می شود. اگر آن را کنار هم تکرار کنند، می شود حتی طرحی برای نقش پارچه...
و یا یک texture یا بافت بصری...
تندیس آن را هم می توان ساخت و گذاشت وسط چمن دانشکده، چنان که زمان ما هم دوره ای های تندیس ساز و کارهای تجربی خود را که مزه و نمک نیز در خود داشت، آنجا می چیدند و من یک کفش کتانی خیلی تناور پرداخته از گچ مجسمه سازی را به خاطر می آورم. باز هم در نقش امضا، ترکیب بندی است یا ترتیب سیاهی و سفیدی و تداوم و قطع ... احساس نیرومند یک پوستر! دیده ام که امضای او را با ابزار هندسی ساز چون گونیا و نقاله و پیستوله و پرگار و... بازسازی کرده و ستایش می کنند. این کار ایشان درست نقش عبوس ذهن ارتدوکسی در هنر است. امضای ممیز در حالت فرم ارگانیک آن ساختار طبیعی دارد و منسجم است. پس به یک فرم ارگانیک مثلاً دست خط وقتی هندسه می دهی، آن را خراب می کنی و نمی فهمی. درست مخالف آن یا طراحی آزاد یک ترکیب بندی هندسی و بیان احساس شکل ارگانیکی نهفته در آن است که آن را آزاد می سازد و به آن حتی نوعی طربناکی می دهد. این است که طراحی با کامپیوتر چقدر احساس مزخرفی است.
•نخستین دوسالانه ناتمام
در سال خیزش شعله های انقلاب...
همزمان با فارغ التحصیلی من و یکی دو نمایشگاه فردی و گروهی از کارهایم، استاد صحبت از نخستین نمایشگاه هنر گرافیک آسیا _ تهران می کرد و از من کار خواست که حدود ۱۰ کار قاب شده به او دادم.وقتی که در بحبوحه درهمی اوضاع و ابهام سیاسی... کارهایم را که دو سه تایش شیشه شکسته بود، به من پس داد. و هم کاتالوگ را که حتی صحافی رسمی نداشت... استاد با اندوه نگران و بیمناک آینده بود. در این کاتالوگ در کنار چهار عرصه روشن و همیشه هنر گرافیک: نشانه، پوستر، ایلوستراسیون، میزانپاژ ...
هنر کاریکاتور هم برای نخستین بار در یک نمایشگاه جهانی مطرح شد و حضور آن نه بر پایه برخورد سبک و سیاقی و یا سلیقه ای که به عنوان یک هنر تحصیلکرده و مستقل بود. این است که او به عنوان سردمدار گرافیک نوین برای کاریکاتور نمایشگاهی مقامی که درخور هنر تجسمی است قائل شد و آن را به عنوان طنز گرافیک شایسته آگاهی آکادمیک از هنر و میراث های فرهنگی تاریخ گرانسنگ آسیا دانست. چنانکه او در عرصه گرافیک شاگردان بسیار داشت و به جز دو سه نام آور که من تنها فرشید مثقالی را نام می برم که در برخورد با ایلوستراسیون از لحاظ عنصر ذهن و اجرا جنسیتی مستقل از خط و خطوط استاد ارائه کرد. کلیه طراحان گرافیک پس از انقلاب- علی الخصوص در طرح نشانه- چه ستایشگران او و چه آنها که او را در خفا عیب جویی می کرده اند، از روش و اندیشه او تاثیر فراوان پذیرفته اند. در عرصه طنز گرافیک طراحان کاریکاتور چهره ایران اکثر آنها که از سبک و زبان برخوردارند و به شکل مستقل به خارج از هیاهوی کاریکاتور موضوعی به روایتی- بدون شرح و یا با شرح- پیشرفت و درخشش خود را در عرصه بین المللی مدیون تشخص گرافیک هستند که از کار و آموزش استاد سرچشمه می گیرد. شاگردان دیگرش برای نمونه مصطفی رمضانی و دیگرانی که در تالار عبید خوش درخشیدند، مدیون اویند. در نمونه کارهای به پیوست که از کاتالوگ نمایشگاه دست چین شده اند، شما طنز گرافیک را به عنوان امری پذیرفته شده ملاحظه می کنید و اینکه ذهنیت طنز در ساخت گرافیک چگونه عرضه می شود. در عکس و کلاژ، جنس و کیفیت خطوط و... نمونه خوب آن یک کفش زنانه پاشنه بلند است که بخش تحتانی پاشنه به ران های یک اسب تبدیل شده است. احساس پوشیدن یک کفش زنانه که نصف پشتی آن چون اسب می دود، فقط شوخی ساده نیست، عمیق است و شایسته نام طنز گرافیک. در بخش تصویرگری کار طنز اردشیر محصص و مینیاتور های سیاه کامبیز درمبخش خوش نشسته اند. در نمونه های کاریکاتور ها که به طور مشخص در بخش کاریکاتور به شکل مستقل عرضه شد- نام های زیر به چشم می خوردند: اردشیر محصص، داریوش رادپور، کامبیز درمبخش، احمد سخاورز، فرهاد فروتنیان، ایرج زارع و...
و نام کامبیز درمبخش کاریکاتوریست در کنار صادق بریرانی، خسرو بیات، فرشید مثقالی، فوزی حسن تهرانی در کمیته انتخاب آثار بود.
• وداع
ما استاد مرتضی ممیز را به خاک سپردیم.
ای کاش دانه ای را کاشته ایم که ای کاش های او از او بروید و نهالی برومند گردد.

داوود شهیدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید