پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کشتار از خدمت در هاگانا تا نخست‌وزیری رژیم صهیونیستی


کشتار از خدمت در هاگانا تا نخست‌وزیری رژیم صهیونیستی
آریل شارون نخست‌وزیر ۷۷ ساله رژیم صهیونیستی که اینک در بیمارستان "هداسا" در قدس شرقی است، با سکته مغزی خود بار دیگر هر آنچه را طی حدود ۶۰ سال گذشته بر سر فلسطینیان آورده و جنایاتی را در حق آنها مرتکب شده، در یادها زنده کرد و بار دیگر اذهان عرب‌ها و مسلمانان را به اردوگاه‌های "صبرا و شتیلا"، "قبیه" و خیابان‌های پر از سنگ و خون فلسطین و برفراز اجساد کودکان فلسطینی کشته‌شده به دست سربازان اسرائیلی برد و به یاد آنان آورد که چگونه سرباز کوچک اما وحشی "هاگانا"، القابی چون " فرمانده خطرناک ارتش، قصاب صبرا و شتیلا، بولدوزر اسرائیل، مهندس شهرک‌های صهیونیست‌نشین و قصاب اسرائیل"، گرفت.راستی ژنرال آریل شارون معروف به "اریک شارون" چگونه به این القاب دست یافت؟آریل شارون در سال ۱۹۲۸ در روستای "کفار ملال" در فلسطین به دنیا آمد و از همان کودکی به شدت و خشونت شهره بود و به همین خاطر وقتی به درجات نظامی دست یافت، آن قدر به کشتار فلسطینیان ادامه داد که به قصاب صبرا و شتیلا معروف شد.دوره دبیرستان را در شهر تل آویو به پایان رساند و دیری نپایید که در سال ۱۹۵۴ به تیپ "اسکندرونه" در تشکیلات "هاگانا" (شبه نظامیان یهودی دوره قیمومیت انگلیس بر فلسطین که بعدها ارتش اسرائیل را تشکیل داد) پیوست. این تیپ واحدی ویژه بود که با هدف اخراج فلسطینیان از سرزمین خود دست به کشتار آنان می‌زد و در "طنطوره"، "اللد"، "الرمله" و دیگر مناطق فلسطین ساکنان بی‌سلاح آنان را قتل‌ عام کرد. پس از گذر از این دوران، آموزش‌هایی که شارون در هاگانا دیده بود به زودی او را به یک فرمانده نظامی خشن و خونریز تبدیل کرد که نه تنها فلسطینیان بی‌سلاح بلکه هم‌قطارانش را نیز دچار بیم و هراس می‌کرد.کشتار فلسطینیان به دست شارون و نیروهای تحت فرماندهی وی به قدری وحشتناک بود که به "بولدوزراسراییل" معروف شد و همواره آماده بود در صف اول نیروها وارد میدان کارزار علیه فلسطینیان شود و هربار زخمی باز‌می‌گشت. در سال ۱۹۴۸ اولین جنگ عرب‌ها و اسرائیل درگرفت. در این جنگ که به برپایی اسرائیل انجامید، شارون فرماندهی یک تیپ از نیروهای اسرائیلی را در دست داشت و در درگیری برای تصرف منطقه "اللطرون" بین شهر اشغالی قدس و "یافا" زخمی شد و در آغاز سال ۱۹۴۹ فرماندهی یکی از گردان‌های اسرائیل را در دست گرفت و در سال ۱۹۵۱ از افسران کادر فرماندهی بخش اطلاعاتی تیپ مرکزی شد.شارون در سال ۱۹۵۲ فعالیت‌های نظامی را کنار گذاشت تا در دانشگاه عبری شهر قدس "تاریخ و علوم"شرق بخواند اما با در دست گرفتن فرماندهی "واحد ۱۰۱" که برای ناکام‌ گذاشتن عملیات فدائیان فلسطینی تشکیل شده بود، بار دیگر به کشتار فلسطینیان روی آورد. از جمله این کشتارها می‌توان به کشتار ۱۹۵۴ در روستای "قبیه" در جنوب شهر "نابلس" در کرانه باختری اشاره کرد که شارون نیروهای خود را برای حمله انتقامی علیه اهالی این روستا که گویا مبارزان فلسطین وارد آن شده بودند، اعزام کرد و با وجود خروج مبارزان از آن، منازل روستاییان را منهدم و آنها را بر سر زنان و سالمندان و کودکان تخریب کرد و دهها فلسطینی را کشت و بقیه ساکنان روستا را از آنجا بیرون راند.جنایت شارون در روستای قبیه به قدری گسترده بود که به گفته برخی منابع رسمی اسرائیلی این کشتار به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.کنیست (پارلمان اسرائیل) نیز سال ۲۰۰۴ در پایگاه اینترنتی خود، گذشته شارون در سالهای اواسط قرن بیستم را پر از کشتار و جنایت ارزیابی کرد و از جمله این جنایت‌ها از کشتار ساکنان روستای قبیه تا کشتارهای مشابه در خان یونس و درگیری‌های "المتله" مصر در صحرای سینا نام برد.شارون در دستگاه نظامی رژیم صهیونیستی، هر گونه که می‌خواست رفتار می‌کرد و به تصمیمات و اوامر فرماندهان خود پایبند نبود تا آنجا که این نافرمانی‌ها و خودسری‌ها،"حایم لسکوف" فرمانده وقت ستاد ارتش اسرائیل را واداشت به او لقب "فرمانده خطرناک ارتش" بدهد.فرمانده خطرناک ارتش در سال ۱۹۵۶ فرمانده تیپ چتربازهای اسرائیل شد و اوایل حمله فرانسه، انگلیس و اسرائیل به مصر در این سال که در پی ملی‌شدن کانال سوئر به دست "جمال عبدالناصر" صورت گرفت، در عملیات "کادیش" شرکت کرد و به خاطر درگیری‌های شدید در تنگه "میتلا" که بسیاری آن را بیهوده ارزیابی کردند، بین وی و فرماندهانش از یک سو و بین او و "موشه دایان" فرمانده وقت ستاد ارتش اسرائیل از سوی دیگر اختلافاتی شدید به وجود آمد و این امر شارون را واداشت در سال ۱۹۵۷ به انگلیس سفر کند و در آنجا در یک دانشکده نظامی انگلیسی دوره آموزش فرماندهی ستاد را بگذراند، اما دو فرمانده بعدی ستاد ارتش اسرائیل یعنی لسکوف و "تسفی تسور" از پیشرفت وی و پیمودن مسیر فرماندهی ارتش اسرائیل جلوگیری کردند، از این رو نتوانست در سلسله مراتب ارتش پیشروی کند تا اینکه "اسحاق رابین" به فرماندهی ستاد ارتش اسرائیل برگزیده شد و او را به فرماندهی لشکر شمال و پس از دو سال به ریاست دایره ارشاد در ارتش برگزید و پس از آن وی به رتبه ژنرالی دست یافت و درجنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) فرمانده لشکر زرهی شد و به خاطر قتل عام نیروهای مصری در "ام کتف" و "ابو عویقیله" در شمال سینا، در سراسر اسرائیل مشهور شد.شارون در سال ۱۹۶۹ فرماندهی تیپ جنوب را در دست گرفت و به تقویت خط "بارلو" خط نظامی_دفاعی اسرائیل که پس از اشغال کانال سوئز در طول کانال و صحرای سینا احداث شده بود، پرداخت و پس از آن در جنگ فرسایشی زمان جمال عبدالناصر نقشی اساسی ایفا کرد و به شدت از "حاییم بارلو" رئیس وقت ستاد ارتش اسرائیل و طراح خط بارلو انتقاد کرد.پس از اشغال کانال به دست اشغالگران صهیونیست و آتش بس در طول خط کانال که از ماه آگوست سال ۱۹۷۰ و طی سال ۱۹۷۱ اجرا شد، شارون با آسودگی خاطر دست به کشتار فلسطینان ساکن نوار غزه زد و ساکنان مناطق شمال صحرای سینا را از منطقه اخراج کرد. وی در این دوران اولین کسی بود که عملیات ترور منظم و برنامه‌ریزی‌شده فرماندهان فلسطینی را آغاز کرد و به خاطر شدت کشتار و جنایاتش حتی مورد انتقاد صهیونیست‌ها نیز بود.از جمله آموزش‌هایی که شارون به نیروهای تحت فرماندهی خود در مقابله با مبارزان فلسطینی می‌داد این بود که آنها را پس از کشتن در کانتینرهای حمل زباله بیندازند، این برنامه از حمایت کامل خانم "گولدا مایر" نخست‌وزیر و "موشه دایان" وزیر جنگ وقت اسرائیل برخوردار بود.فرمانده خطرناک ارتش، پس از آنکه دریافت نمی‌تواند به فرماندهی ستاد ارتش برسد ژوئن سال ۱۹۷۳ از فعالیت نظامی دست برداشت و در فهرست حزب راستگرای "الاحرار" در انتخابات کنیست شرکت کرد و با آغاز جنگ ۶ اکتبر ۱۹۷۳ (جنگ کیپور) بار دیگر فرمانده لشکر زرهی شد و پس از شکست اسرائیل از نیروهای مصری در زمان ریاست‌جمهوری "انور سادات" و شکسته‌شدن خط بارلو، از طریق شکاف "دفرسوار" وارد خاک مصر شد و در مزرعه چینی‌ها دست به کشتار نیروهای مصری زد و بار دیگر به خاطر سرپیچی از دستورات مواخذه شد، اما در عین حال سیاستمداران صهیونیست از وی به خاطر حملات و برنامه‌های نظامی‌اش تقدیر کردند.زندگی سیاسی شارون که در جنگ اکتبر به "اریک شارون" معروف شده بود، با ورود وی به کنیست از سال ۱۹۷۳ آغاز شد و پس از آن حزب «شلومتسیون» را تاسیس کرد که به زودی در حزب "حیروت" بزرگترین حزب ائتلاف لیکود ادغام شد.شارون در سال ۱۹۷۷ در دوره نخست‌وزیری "مناخیم بگین" رئیس حزب لیکود وارد حکومت [رژیم صهیونیستی] شد که در آن زمان وزارت کشاورزی و ریاست کمیته وزارتی امور شهرک‌سازی را در دست گرفت و در این دوره بود که شهرک‌های صهیونیستی بسیاری در سرتاسر کرانه باختری احداث کرد و با اخراج فلسطینیان واقعیت اشغالگری را در سرزمین فلسطینیان تثبیت کرد و با دادن چهره‌ای یهودی به این سرزمین مانع از خروج اسرائیلی‌ها از کرانه باختری شد.در این دوران شارون عملا ناظر و اداره‌کننده جنبش شهرک‌سازی "غوش ایمونیم" یا همان "ائتلاف ایمان" بود که گرایشی توراتی و بسیار تند داشت. شارون در زمینه اخراج فلسطینیان و اسکان صهیونیست‌ها به جای آنها تا بدانجا پیش رفت که به "مهندس شهرک‌های صهیونیست‌نشین" معروف شد.دور دوم کشتار و وحشیگری شارون که در پی یک دوره قتل عام فلسطینیان و اسکان یهودیان روی می‌داد پس از انتخابات سال ۱۹۸۰ کنیست آغاز و مانع از آن شد که وی همچنان مهندس شهرک‌های صهیونیست‌نشین باقی بماند. پس از این انتخابات شارون در سایه دولت مناخیم بگین به آرزوی خویش رسید و برای تصدی پست وزارت جنگ برگزیده شد. وی که استفاده از نیروی نظامی را بهترین راه برای دستیابی به اهداف سیاسی خود می‌دید، در ماه ژانویه سال ۱۹۸۲ برنامه حمله به لبنان با بهانه در هم شکستن مقاومت فلسطینیان و برچیدن تشکیلات آنان در عمق خاک لبنان را به ستاد ارتش اسراییل ارائه کرد و طی چند ماه و با بهانه "حمایت از منطقه الجلیل" حمله به لبنان آغاز شد و ارتش اسرائیل عملیات "اورنیم" را اجرا کرد. حمله به لبنان با نظارت مستقیم شارون و شرکت فعال وی صورت می‌گرفت. شارون در حمله به لبنان با همدستی شبه‌نظامیان مسیحی این کشور، کشتار اردوگاه‌های "صبرا" و "شتیلا" در جنوب بیروت را به راه انداخت و به گفته فلسطینی‌ها، حدود دو هزار فلسطینی را کشت.زشتی و بازتاب این کشتار به قدری بود که کمیته‌ای رسمی از سوی اسرائیل برای تحقیق درباره کشتار تشکیل شد که ریاست آن را قاضی "اسحاق کاهن" بر عهده داشت. این کمیته در تحقیقات خود ثابت کرد شارون به تنهایی خود مسئول کشتار همه فلسطینان این دو اردوگاه است، به همین خاطر وی مجبور به کناره‌گیری از وزارت جنگ شد، اما وزیر بدون کابینه باقی ماند و قصاب صبرا و شتیلا لقب گرفت.قصاب صبرا و شتیلا پس از آن در رتبه‌های مختلف سیاسی جابجا شد و تا سال ۱۹۹۰ در سمت وزارت صنایع و بازرگانی باقی ماند و در این دوره روند ساخت شهرک‌های صهیونیست‌ نشین کرانه باختری را با ساخت کمربند شهرک‌های اسرائیلی تقویت کرد و به خاطر ساخت این شهرک‌ها و اخراج فلسطینیان، ماه مارس سال ۱۹۹۰ وزارت مسکن حکومت راستگرای "اسحاق شامیر" به وی سپرده شد که فرصتی مناسب برای او فراهم آورد تا سرزمین فلسطینیان را، ‌بیش از آنچه بود، از دست آنها خارج سازد و عملیات ساخت شهرک‌های صهیونیست‌نشین را گسترش دهد و به آن سرعت بخشد.
اشغال سرزمین فلسطینیان و ساخت شهرک‌های صهیونیست‌نشین در این دوره به قدری افزایش یافت که شارون دهها هزار کاروان برای برپایی کارگاه‌های ساخت‌وساز خریداری کرد و دهها هزار مهاجر یهود را که از کشورهای تازه‌استقلال‌یافته شوروی و کشورهای شرق اروپا وارد سرزمین‌های اشغالی می‌شدند، در آنها به کار گمارد و اسکان داد و به خاطر شدت و وسعت تخریب منازل فلسطینان و سرکوب آنان به بولدوزر اسرائیل شهرت یافت.
یکی از راه‌هایی که شارون برای تسهیل در اشغال خانه و کاشانه فلسطینیان و اخراج آنان از سرزمین‌شان برگزید شیوه "مجازات جمعی" بود. وی اولین فرمانده اسرائیلی به شمار می‌آمد که این شیوه را دنبال کرد و بر اساس آن هر کس در برابر نیروهای اشغالگر مقاومت می‌کرد و حتی اگر در این مقاومت مشارکتی غیرمستقیم داشت، منزل تمامی بستگانش تخریب می‌شد و آنان به اردن تبعید می‌شدند.بولدوزر اسرائیل، پس از این دوره تا سال ۱۹۹۹ اداره چند وزارتخانه اسرائیلی را در دست داشت و همزمان با کنفرانس مادرید و مذاکرات اسلو با فلسطینیان، به مخالفت با صلح پرداخت. در این سال، پس از شکست "بنیامین نتانیاهو" در انتخابات نخست‌وزیری و استعفا از ریاست حزب لیکود، شارون به جای وی به ریاست این حزب برگزیده شد و ۲۸ سپتامبر سال ۲۰۰۰ در اقدامی تحریک‌آمیز وارد حرم بیت‌المقدس شد و اعلام کرد: «هر یهودی حق دارد حرم قدس شریف را زیارت کند» و بدین ترتیب جایگاه سیاسی خود را نزد صهیونیست‌ها به شدت تقویت کرد و توانست "عمرام میتسناع" نامزد حزب کار را در انتخابات نخست‌وزیری فوریه سال ۲۰۰۱ شکست‌دهد.وی پس از پیروزی حزبش در انتخابات پارلمانی ژانویه سال ۲۰۰۳ دولت (رژیم) جدیدش را به کنیست معرفی کرد و بدین ترتیب پس از ۲۵ سال کشتار فلسطینیان، مرد اول اسرائیل شد.وی ماه دسامبر سال ۲۰۰۳ برنامه "جدایی یک‌جانبه از فلسطینیان" را ارائه داد و تصمیم گرفت شهرک‌هایی را که خود در غزه بنا کرده بود و نیز چهار شهرک را در کرانه باختری برچیند که این امر با وجود مخالفت صهیونیست‌های افراطی و شهرک‌نشینان، ۲۳ سپتامبر سال گذشته میلادی پایان یافت. البته براساس این طرح مناطق مهم و گسترده تری در کرانه باختری رود اردن، برای همیشه به اشغال صهیونیست‌ها در می‌آمد.خروج از نوار غزه به قدری به شارون فشار آورد که وی ۲۱ نوامبر سال گذشته اعلام کرد از حزب لیکود جدا شده و حزبی جدید با نام "کادیما" (به پیش) را تشکیل داد.شارون که می‌رفت بار دیگر روند سیاسی اسرائیل را با تمرد و عصیان خود بر هم زند و سرنوشتی جدید برای فلسطینان ترسیم کند، پنج‌شنبه گذشته دچار سکته مغزی و به بیمارستان "هداسا" در قدس شرقی منتقل شد و اینک پس از سه بار انجام عمل جراحی روی وی هنوز هم امیدی به زنده‌ماندنش نیست.شارون در تمام دوران فعالیت سیاسی خود نیز همواره سیاستی در پیش گرفت که به سیاست "ایجاد شوک برای پیشگیری" معروف بود و بر اساس آن واردکردن ضربات ناگهانی و بسیار شدید بر فلسطینیان و قلع و قمع شدید آنان، امری ضروری بود تا تاب و توان هر گونه مبارزه را از دست بدهند و به این یقین برسند که بهتر است مقاومت را کنار بگذارند. ژنرال شارون هم اینک با ضایعه مهلک مغزی خود، در بیمارستان هداسا با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. شاید وی هرگز تصور نمی‌کرد روزی تا این حد باعث شادمانی فلسطینیانی شود که بدون شک در رنج، مصیبت و آوارگی آنها، نقشی مستقیم داشته است. البته شادمانی از شنیدن خبر مرگ شارون.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید