چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


هفتاد و سه سال دوستی


هفتاد و سه سال دوستی
زین‏العابدین مؤتمن برادرزاده فتحعلی خان صبای کاشانی است. فتحعلی خان که در خاندان خود معروف به «آقای فتحعلی» است‏پنج برادر بوده‏اند. برادر بزرگتر - محمدعلی خان مستوفی - وزیر و مستوفی لطفعلی خان زند بود. وقتی بر سر کار بود به دستورلطفعلی‏خان نامه‏های تند و با کنایات زننده به آغا محمدخان نوشت.
آغا محمدخان که بر زندیه مسلّط شد و خاندان زندیه را برانداخت به محمدعلی خان مستوفی دسترسی پیدا می‏کند و هر چه او راوادار می‏کند که از کرده‏های خود اظهار ندامت و پشیمانی کند، در محمدعلی خان مؤثر واقع نمی‏شود، آغا محمد خان هم دستور قتل اورا صادر می‏کند.
پس از آغا محمدخان نوبت سلطنت به باباخان (= فتحعلی شاه) می‏رسد. فتحعلی شاه در این وقت در شیراز بود. از شیراز به طرف تهران‏به راه می‏افتد تا بر تخت سلطنت بنشیند و تاج‏گذاری کند. بر سر راه در کاشان سری به فتحعلی خان صبا می‏زند و از او دلجوئی می‏کند. صباهم قصیده‏ای درباره نوبت سلطنت و به تخت نشستن او می‏گوید و سوار می‏شود و با شاه به تهران می‏آید و شاعر دربار فتحعلی شاه می‏شود.پسر محمدعلی خان - میرزا احمد خان صبور - در خاندان مؤتمن معروف به میرزا احمد شهید است چون مستوفی عباس میرزا بود و در رکاب‏عباس میرزا در جنگلهای روسیه با ایران کشته شد. ذکرش در روضهٔ الصفای ناصری تالیف رضا قلی هدایت آمده است. دیوان میرزا احمدصبور به خط خود او در اختیار زین العابدین مؤتمن است.
پس از میرزا احمد خان صبور شاعر - میرزا محمد خان مستوفی و پس از او میرزا زین‏العابدین خان مؤتمن الاطباء طبیب دربارناصری و پس از او میرزا داوُد خان و پس از او زین‏العابدین مؤتمن پا به عرصه زندگانی می‏گذارند.
در مرآت القاسان تألیف کلانتر چاپ ایرج افشار نام افراد این خاندان به تفصیل آمده است.
خانه مؤتمن در یکی از کوچه‏های فرعی پامنار در نزدیکی منار است. این کوچه ابتدا به نام کوچه حمام کاشیها معروف بود. پس ازاین که حمّام از میان رفت به کوچه کاشیها شهرت پیدا کرد و امروز کوچه نوری زاده خوانده می‏شود.
مدخل امروزی خانه تازه ساز است. دَرِ ورودی قدیم در غرب دَرِ امروزی بود و مانند درهای قدیمی خانه‏های تهران از چند الوار ودماغه‏ای برجسته و چند گل میخ و دو کوبه آهنین بود. از این در به یک هشتی و از آنجا به دالون تاریکی وارد می‏شد و انتهای دالون درطرف راست درگاهی بود که پرده‏ای جلو آن آویخته بودند و به گوشه جنوب غربی حیاط راه داشت حیاط خانه بزرگ است با چهار باغچه‏گلکاری و حوضی در جلو ساختمان.
ساختمان رو به قبله و سه طبقه است. نیمی از ارتفاع زیر زمین داخل زمین است و نیمی ازآن بالای زمین. طرح بنای زیر زمین با دو قطعه دیگر یکسان است یعنی تالاری در وسط و دوطرف آن دو اطاق سه در چهار است. ایوانی در جلو تالار و اطاقهاست. پله‏های ورود به ایوان درکنج دیوارهای شرقی و غربی است. عمر این خانه بالغ بر صد و سی سال است ولی ساختمان‏قدیمی را میرزا زین‏العابدین خان مؤتمن الاطباء خراب کرد و این بنای سه طبقه فعلی را بر جای‏آن ساخت مأموران خفیه به ناصرالدین شاه رساندند که حکیم باشی شما ساختمانی سه طبقه‏ساخته است. ظاهراً این ساختمان در زمان خود بی‏نظیر یا کم نظیر بوده است تنها تغییری که‏اخیراً (سال ۱۳۷۶) در این حیاط پیدا شده انداختن درختان سر به فلک کشیده کاج است. مؤتمن‏در این خانه رشد و نما کرد.
آشنائی من با مؤتمن سال ۱۳۰۴ شمسی شروع شد اوایل سال تحصیلی این سال، رئیس‏مدرسه او را از پنج مخصوص به کلاس چهارم آورد. یعنی یک کلاس او را پائین آوردند و مؤتمن‏اشک ریزان در نیمکت جلو نشست و دستمال به دست گریه می‏کرد. در سال ۱۳۰۶ از مدرسه‏ابتدائی امریکائی تصدیق ششم ابتدائی گرفتیم و وارد کالج امریکائی شدیم. کالج امریکائی درسال ۱۳۰۷ از بنای قدیمی که در خیابان قوام السلطنه بود به ساختمان نوساز در اراضی بهجت‏ آباد آمد. نقشه این ساختمان را «مسیو مارکف کشیده بود و کار ساختمانی آن زیر نظر استادحسین معمار اداره می‏شد. جلو این ساختمان از ابتدا استخر بزرگی ساخته بودند و دو درخت‏سرو در دو طرف دَرِ ورودی کاشته بودند. دکتر جردن می‏گفت که این سروها به یاد سروهائی‏است که پدران زرتشتی شما در دو طرف درهای ورودی بناهای متبرک می‏نشاندند. طرف چپ‏پله‏های سنگی بنا، سنگی تراشیده در دیوار بنا نصب شده بود که سال ۱۳۰۷ شمسی را با سال‏میلادی مطابق و موافق آن روی آن نقر کرده بودند. در پی بنا زیر این سنگ تاریخ‏دار، به تقلیدلوحه طلائی که در تخت جمشید اخیراً پیدا شده بود در جعبه‏ای از سنگ تراشیده تاریخ شروع وختم بنا و نام بانی آن ROLLSTONE بر روی ورقه‏ای فلزی حک شده است. نمونه‏ای از سکه‏های‏زمان نیز در این جعبه جای داده شد.
بنای کالج امریکائی ساختمانی است دو طبقه که زیر سراسر آن زیر زمین است. دَرِ ورودی‏اصلی میان راهرو و اطاقهاست که در آن کلاسها برپا می‏شود. از دَرِ ورودی به زیر فضای مدوری‏می‏رسیم که گنبد بزرگی به آن زده‏اند. دو طرف فضای زیر گنبد، اطاق رئیس و معلّمان و اطاق‏دفتر نام نویسی و برنامه ریزی و امثال آنهاست. کتابخانه در آخر راهروی غربی و متصل به سالن‏مطالعه بود. آزمایشگاه و وسایل ورزشی در زیر زمین قرار داشت. مؤتمن دوره متوسطه را دراین ساختمان گذراند به این ساختمان که وارد شدیم بنده مؤتمن را کمتر در کلاسها مرتب‏می‏دیدم چون درسهای ما «واحدی» بود و گاه اتفاق می‏افتاد که شاگرد کلاس نهم با کلاس هشتم‏و هفتم درس داشت.
اوایل گل سرخ و ابتدای بهار درختان کهن گل طاووسی باغ قدیم بهجت آباد که ساختمان‏کالج در اراضی آن ساخته شده بود گلهای زرد فراوان و زیبائی داشتند و چون کهن سال و کلفت‏شده بودند زیر شاخه‏های آنها سایه انداز بود. ما گاهی از کلاسها فرار می‏کردیم و زیر درختان گل‏طاووسی جلسات قصه‏گوئی و نقّالی داشتیم. نقّال این جلسات مؤتمن بود. داستانهای حسین‏کُرد و اسکندرنامه و شاهنامه فردوسی را حفظ داشت و ما را به دور خود جمع می‏کرد و برای ماقصّه می‏گفت. مستر بویس - ناظم مدرسه - به کلاسها سرکشی می‏کرد و متوجه غیبت‏دانشجویان می‏شد به دنبال ایشان در محوطه کالج یا در خارج در خیابان پهلوی جدید الاحداث،کنار آب کرج که تازه به تهران آورده بودند یا در قهوه‏خانه آقا موچول که بیشتر شکل خرابات‏داشت ما را پیدا می‏کرد و جلو می‏انداخت و به سر کلاسها می‏برد. مؤتمن اغلب در میان این‏جماعت بود. مؤتمن زیاد حوصله درس خواندن و مرتب سر کلاس حاضر شدن را نداشت. درعالم خود بود و به خواندن کتابهای خارج از کلاس بیشتر وقت خود را می‏گذراند. در همین ایام‏در روزنامه امید قدیم اشعار فکاهی خود را، با امضاء مستعار به چاپ می‏رساند. در همین روزهاآشیانه عقاب را نوشت که سال گذشته چاپ دهم آن نیز منتشر شد.دوره متوسطه را کج‏دار و مریز گذراندیم. تصدیق شش ساله ابتدائی ما چون رسمی نبودمورد قبول وزارت معارف قرار نگرفت و ما مجبور شدیم در کلاس یازدهم تصدیق شش ساله‏ابتدائی دولتی بگیریم. چون در کالج امریکائی که مدرسه کفّار بود قرآن و شرعیات جزء برنامه مانبود در سن نوزده سالگی به خواندن قرآن و آموختن شرعیات پرداختیم مؤتمن هم تصدیق‏متوسطه دولتی گرفت و هم دوره B. A کالج را گذراند و در همان کالج مشغول تدریس شد ویکی دو سالی پس از من به دانشسرای عالی راه یافت. باز هم معلّم بود و هم متعلّم، از سال‏۱۳۲۰ معلّم رسمی وزارت معارف شد و استخدام دولتی را پذیرفت و تا سال ۱۳۵۰ پس از سی‏سال تدریس باز نشسته شد ولی دست از معلمی بر نداشت و هفت سال هم با دکتر محمدعلی‏مجتهدی همکاری کرد در همین ایّام است که دکتر مجتهدی با کوشش و پشتکار و مراجعه مرتب‏به تعلیمات متوسطه وزارت فرهنگ، مرا از دبیرستان شرف به دبیرستان البرز منتقل کرد در این‏دوران هم سیزده سال از عمر مخلص با مؤتمن گذشت.
مؤتمن در سال ۱۳۵۷ از معلمی دست کشید و در خانه به مطالعه و تحقیق پرداخت و تاامروز به کار خود مشغول است.
تصنیفات و تألیفات مؤتمن‏
۱ - آشیانه عقاب کتابی است داستان مانند درباره حسن صبّاح و اسماعیلیان ایران. این کتاب ابتدادر پاورقی روزنامه شفق سرخ در سال ۱۳۱۳ مرتباً چاپ می‏شد. مؤتمن در این وقت سالهای‏بیست و بیست و یک سالگی را می‏گذراند. در سال ۱۳۱۵ این کتاب در دو مجلد انتشار یافت واز چاپ ششم به بعد در یک مجلد قطور چاپ شد و امروز چاپ دهم آن نیز به پایان رسیده‏است.
۲ - اشعار برگزیده صائب شامل شش هزار بیت در سال ۱۳۲۰ به چاپ رسید.
۳ - گلچین اشعار صائب با خط علی‏اکبر کاوه در سال ۱۳۳۲ از چاپ بیرون آمد.
۴ - شعر و ادب فارسی در سال ۱۳۳۲. این کتاب در آن زمان برنده جایزه سلطنتی شد.
۵ - تحّول شعر فارسی سال ۱۳۳۵ کتاب برگزیده سال در انجمن کتاب شد.
۶ - برگی چند از دفتر زندگی سال ۱۳۴۲.
۷ - گهرهای راز از دریای اندیشه صائب سال ۱۳۶۴ این کتاب تهذیبی است از اشعار برگزیده‏صائب.
۸ - اشعار فکاهی با نام مستعار که سالهای متمادی در مجله امید قدیم به چاپ می‏رساند.
۹ - اداره روزنامه جوانان ایران که مخصوص کالج البرز بود به مدت دو سال.
۱۰ - نوشتن چندین کتب درسی ادبی با همکاری یکی دو تن از دوستان.
سفرها
مؤتمن مرد راه و عاشق سیر و سیاحت است. جوّال و جهانگردی در ایران نمی‏شناسم که به‏اندازه مؤتمن سفر کرده باشد.
در سال ۱۳۲۶ مدت ده دوازده روز به اصفهان و شیراز و تخت جمشید و سر قبر کُورُش‏رفتیم. حاشیه جنوبی دریای خزر را زیر پا در آوردیم. یکی از تعطیلات نوروزی با ابوالقاسم‏قربانی و جمال شهیدی و تقی تفضلی و داود کاظمی و سید صادق گوهرین به شمال رفتیم. شب‏اول را در بابوده (= مرزن آباد امروز) ماندیم و فردا صبح نمایش «عروسی ماراُو» را تماشا کردیم‏و از بابوده تا چالوس را پیاده طی کردیم. در لاهیجان کنار دریاچه سوسان رفتیم و سرانجام سر ازقزوین در آوردیم و مهمان برادر جمال شهیدی شدیم و با اتوبوس خود را به تهران رساندیم یک‏سال مؤتمن به شمال در خانه فعلی من در گلور آمد و با هم به دریاچه وَلَشت رفتیم. یک بار بایاران موافق به قلّه دماوند صعود کردیم. مرکز تجمع مادر افجه بود و از افجه پیاده خود را به قله‏دماوند رساندیم. دکتر محمد مقدم یکی از همسفران بود. خلاصه بیشتر سفرهای داخلی را من ومؤتمن با هم بودیم.
سفرهای داخلی و دیدن مناظر ایران روح پرخروش مؤتمن را آرام نکرد - شاهین روح تیز پرش سرحدات قلّالیِ سیاسی را در هم شکست و پای از محدوده ایران کنونی بیرون گذاشت وعصا به دست سر از اروپا در آورد. کمتر کشور اروپائی است که پای مؤتمن به آن نرسیده باشد.می‏توانم ادعا کنم که هیچ یک از ساکنان سوئیس گوشه و کنار این کشور را به اندازه مؤتمن‏ندیده‏اند. تمام ساحل غربی نروژ را که بر اثر جریان «گالف استریم» دندانه دندانه شده، مؤتمن‏عصا به دست گردش کرده. خلاصه خاک اروپا را درهم نوردیده و کشوری را پس از دیگری دیده.
زمینی نماند اندر این پهن دشت‏
که خِنگ فرامر زد روی نگشت امریکای شمالی را از شرق به غرب و از شمال به جنوب طی کرده و سر از کانادا در آورده به‏قول خودش از «ون کووِر تا کِبکِ» را پیموده، مؤتمن سفری به روسیه رفته و شهر مسکو را کوچه‏به کوچه کو به کو از نزدیک دیده است.
با این همه روح جوّال و ناآرام او قرار نیافت و آرامش و آسایش پیدا نکرد پس از این که نیم‏کره شمالی را زیر پا آورد، دوبار سفر دور دنیا رفت و همچون ابر و باد و مه و خورشید به دورکره خاکی گردید. هزینه تمام این سفرها از پول حلال معلمی بود. عجیب از مردی مقتصد که‏تعداد دفعات تراش تیغ صورتش حساب دارد، در سفر تا این حد دست و دل باز و خرّاج است.
خلاصه در میان رفقای بنده از زنده و مرده کسی نظیر این یگانه مرد جوّال و سیاح و جهانگردنیست.
از خدا به دعا می‏خواهم که طول عمر به مؤتمن بدهد و مرا هم پیش مرگ او بکند چون‏بدون چنین رفیقی زندگی مشکل است. آمین یا رب العالمین.

منوچهر ستوده‏
منبع : ماهنامه بخارا


همچنین مشاهده کنید