جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نگارگری های محمود فرشچیان و رنگ های اعجاب انگیز


نگارگری های محمود فرشچیان و رنگ های اعجاب انگیز
لازمه هنر نگارگری معاصر ایران این است که آفریننده آن علاوه بر این که از ذوق و استعداد مضاعفی برخوردار است؛ در عین حال که نقش آفرین چیره دستی است، به خوبی و با ظرافتی تمام از ریزه کاری های یکی از غنی ترین سنت های نقاشی عالم نیز آگاه و بر اسرار فنی و رموز زیباشناسی آن دست یافته باشد.
هر که برای نخستین بار طرح یا نقاشی ای از محمود فرشچیان را ملاحظه کند، هیجان شدیدی در خود احساس می کند و از همان اولین لحظه در می یابد که فرشچیان هنرمندی است که اگر چه همه اصول و منابعی را که استادان پیش از او می دانسته اند چگونه از آن بهره برداری کنند، عمیقا و به خوبی می شناسد، با این همه اثری خلق می کند که تشخص ویژه خود را داراست. همین کیمیاگری است که فرشچیان را به عنوان یکی از استادانی مطرح کرده است که هرگز کسی از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به غنا و تنوع آنها خسته نمی شود.
کیست که تحت تاثیر جاذبه آن آزمونه (پالت) غنی و سرشاری که از رنگ های گونه گون نقاشی های فرشچیان آفریده می شود قرار نگیرد؟‌ او با شجاعتی بی سابقه و شگفت انگیز در بکار بردن رنگ های بسیار تند که گاه ملایم و رنگ باخته به نظر می آید از حس غریزی و خدادادی بهره می برد که همان رنگ ها را با سایه روشن هایش به صورت یکی از زیباترین و دلرباترین ویژگی های نگارگری معاصر ایران به جلوه در آورده است. از این رو است که بینندگان خود را در برابر برترین سنت موروثی رنگ آمیزی و تذهیب کاری ایرانی می یابند. همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تیموری و صفوی که به گونه ای باورنکردنی، احساس شگرف و درک پیشرفته ای از «رنگ» داشتند. آن حس با مشاهده هر روزه مناظر و چشم اندازهای ایران با کوهستان های پوشیده در رنگ های اعجاب انگیز و آسمان های رنگارنگش که از زیباترین آسمان های عالم است، در بینندگان نیرومندتر و شفاف تر می شد. این که آسمان ایرانی نوبه به نوبه از رنگی سرخ و آتشین که گویا زرین است به رنگی آبی و گسترده که ستارگان درخشان آن را آراسته و در آن جای گرفته اند در می آید همان تناوب سنتی مینیاتور ایرانی است و همین احساس به حد کمال نیز در هنرمند ما وجود دارد. او آن را با مهارت و ظرافت خاصی بر روی آزمونه خود در هم می آمیزد و با تنوع رنگ ها و سایه روشن های مواج آن هنرآفرینی می کند.
در رویکرد به هنر فرشچیان، شناخت پر دامنه و اطلاع وسیع او از مجموعه آثار تصویرسازی سنتی ایران را باید به خاطر سپرد. او با روشن بینی ماهرانه و ظریفی پرده های نقاشی را که متقدمان بر او با الهام از متون پر آوازه ادب فارسی ساخته و پرداخته اند به خوبی می شناسد و همین متون که شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی است همواره روح ایرانیان را تقویت می بخشد، و عرصه های رزم و صحنه های بزم و منظره های شکار و لحظه های دیدارهای عاشقانه در آنهاست که یکی پس از دیگری در آن پرده های نقاشی ظاهر می شود و بدین وسیله دنیای تصورات و تخیلات ایرانیان فرهیخته، آباد و سرسبز می شود؛ منظور همان دنیایی است که شعر، فرمانروای بلامنازع آن، همواره در خدمت بیان مفاخر و مایه مباهات گذشته ای فارغ از قید زمان است. فرشچیان که مایه گرفته و انباشته از همان مجموعه است مقام مشخصی را در سلسله نقاشان سنتی ایرانی داراست. به این پرندگان خیال انگیز، به سیمرغ هایی که بعضی آسمان ها را زیر بال و پر خود گرفته اند یا بدین قهرمانان اساطیری ایران باستان که نبردهای دلیرانه آنان را هنر این نگارگر به زمان حاضر آورده بیندیشیم. همه اینان که نموداری از انسان هایی هستند که در شرایطی سخت پایداری می کرده اند، سراینده نغمات و آفریننده لحظاتی هستند که آدمی می کوشد تا از نحوست قضا و قدر، یا گردش همان چرخ گردونی که طالع بینان سعی در رازگشایی آن دارند، بگریزد. فرشچیان در آثار خود موفق می شود لحظاتی از آن خوشبختی فراگیر را به چنگ آورد و به منظور آرامش بخشیدن به ما، با قلم موی تحسین برانگیز و فریبای خود را بر روی کاغذ پای بر جای نگهدارد. ولی بی هیچ تردید، سخن گفتن درباره هنر این هنرمند بزرگ بدون یادآوری و بیان تخیل فوق العاده و باورنکردنی و خلاقیت توانمند او مشکل می نماید؛ هنری که می توان گفت به صورت رویا جلوه گری می کند؛ رویایی که دوستان ایرانی ما آن چنان اهمیتی در تعبیرش قائلند که آن را در حد پیشگویی می شمارند.
پیچ و خم و فراز و نشیب هایی که آرایه ترکیبات نگارگری فرشچیان دارد نیز در خدمت همین رویاست. آنها حالتی از همان ابرهایی هستند که مظهر جاودانگی هستند؛ نمادی که ایرانیان از آغاز قرون وسطی برای پوشش و آرایش آسمان ها در مینیاتورهاشان پذیرفته و به کار گرفته بودند. این پیچ و خم ها و منحنی های بی شمار ما را با خود به گرداب های بی پایانی از رویاها می برد و درباره خودمان به پرسش وا می دارد که ما کیستیم؟ از کدامین جهانیم؟ آیا ما از ساکنان همین جهانی هستیم که قلم موی فرشچیان آن را بدین صورت در آورده است؟ این هنرمند ما را به همراه خود در برابر سوالات و پی جویی های بزرگی از زندگی انسان قرار می دهد. آن مردان جوان، زنان یا فرشتگان که شاید نیز همان «پریان» باشند، به بهترین وجه احساسات والا و لطیفی را متجلی می سازند.
کیست که چهره های فریبا و دلربای زنانی را که شاهکارهای این هنرمند گویی به آن جان بخشیده است با دیده تحسین ننگریسته باشد؟‌ آنان با دلربایی ای که آمیزه ای از صفا و پاکی و هیجان انگیزی شدیدی است، تماشا کننده را محسور خود می سازند و او را به دنیای خیال می کشانند.
چه تضادی میان جامه های کمرنگ و رخساره های سبزه با آن نگاه های آتشین و غیر قابل نفوذ آنهاست. این پری پیکران، دامن کشان از لا به لای جامه های گره زده و پر چین و شکن شان همانند شعله هایی آتشین سر بر می آورند و با حمایل های بلند رنگارنگ که بر گرد بر و دوششان می پیچد گویا برای رقصیدن آهنگ می نوازند، این پیچ و خم دادن و اوج و حضیض بخشیدن بدان چهره ها همان نگارگری است که آن نیز دقیقا در راستای سنت نقاشان بزرگ هرات در پایان قرن پانزدهم (میلادی) قرار دارد؛ و مگر توجه عمیق بدان و بیان دل انگیز آن نیست که کمال الدین بهزاد نقاش را بزرگ ترین استاد در میان همه مینیاتوریست های ایران ساخته است؟ بهزاد نیز قاعدتا آن را از زندگی صوفیانه خود الهام گرفته که او را در تحقق چنین نوآوری اعجازآمیز و کریمانه مجاز ساخته است.
هنر فرشچیان در این جهت بسیار توانمند است زیرا با زبردستی خیره کننده ای که بر خلاف منش و روش ظریف اوست، با قدرتی کوبنده با انسان امروزی سخن می گوید و براساس سنت نگارگری ایرانی، در دنیایی فارغ از زمان، در ناکجا آباد از راه و رسم و موضوعات بنیادی زندگی انسان، نیروی حیات بخش و شورش و عشق، نبرد با عناصر ناسازگار؛ دلدادگی و شیفتگی، اندوه و مرگ، سرود می سراید. هنر ایرانی آن چنان سرشار از دنیای لبریز از مظاهر و تصاویر است که به خودی خود جهانی دیگر است و فرشچیان کلید این جهان را داراست. او ما را به دنبال خویش به گشت و گذار اسرارآمیزی می برد که تخیلمان مسحور و مجذوب و نیازمان به زیبایی سیراب می شود و با خشنودی و رضایت کامل به این جادوگر که همان نگارگر است تن می دهیم و سر می سپاریم تا او ما را به رازگشایی و کشف دنیایی از نعمت و توانگری که هیچ گمان بدی را در آن راه نیست می برد.
با این همه، برای متوجه شدن و درک کامل غنای کامل این دستاورد صورتگری که خطوط و ظرافت کاریش همانند چین و شکن زلفان محبوبان آن قدر ظریف است که نامریی به نظر می رسد، راهی جز آفرین گفتن و تحسین کردن نمی ماند. باید عنان خیالمان را رها کنیم تا به دنبال تخیل این هنرمند رود و بگذاریم او ما را با خود به همان خلسه یا «حال» تقریبا صوفیانه ببرد. آیا زیباتر از این می توان به ذوق و قریحه این هنرمند ادای احترام کرد؟‌

فرانسیس ریشار
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید