سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


گرما در آستانه‌ فصل‌ سرد!


گرما در آستانه‌ فصل‌ سرد!
با این‌ وضع‌ سالن‌های‌ سینما که‌ ما داریم‌ و تعداد ناچیز آنها به‌ نسبت‌ جمعیت‌ و نیز پراکندگی‌ نامناسب‌ همین‌ سالن‌های‌ معدود و محدود خصوصا در تهران‌، این‌ نکته‌ که‌ سینمای‌ ایران‌ فصل‌ یا فصول‌ مرده‌ و بی‌تاثیر در نمایش‌ نیز داشته‌ باشد، که‌ دارد یکی‌ از معضلاتی‌ بوده‌ و هست‌ که‌ حیات‌ اقتصادی‌ سینمای‌ ایران‌ را مورد مخاطره‌ قرار می‌دهد. اما نگاهی‌ به‌ ترتیب‌ نمایش‌ فیلم‌های‌ ایرانی‌ در ماه‌های‌ اخیر، که‌ طبق‌ روال‌ همه‌ ساله‌ فصول‌ مرده‌ محسوب‌ می‌شد و کمتر تهیه‌کننده‌ و پخش‌کننده‌یی‌ حاضر بود در ماه‌ منتهی‌ به‌ جشنواره‌ فیلم‌ فجر فیلمش‌ را روی‌ پرده‌ آورد، نشان‌ می‌دهد با یک‌ ترتیب‌ مناسب‌ و اکران‌ فیلم‌های‌ خوب‌، زنده‌ یا مرده‌ بودن‌ فصل‌ تفاوت‌ چندانی‌ در استقبال‌ از فیلم‌ خوب‌ ایجاد نمی‌کند. اکران‌ همزمان‌ چهار فیلم‌ «حکم‌» مسعود کیمیایی‌، «هشت‌پا»ی‌ علیرضا داودنژاد، «یک‌ بوس‌ کوچولو» بهمن‌ فرمان‌آرا و «مکس‌» سامان‌ مقدم‌، که‌ هر چهار فیلم‌ جزو امیدهای‌ فروش‌ بودند در فصلی‌ که‌ همیشه‌ فیلم‌های‌ از پیش‌ شکست‌ خورده‌ در آن‌ به‌ نمایش‌ در می‌آیند، علاوه‌ بر اینکه‌ اعتماد به‌ نفس‌ سازندگان‌ این‌ فیلم‌ها را در برخورد با مخاطب‌ نشان‌ می‌دهد، این‌ نکته‌ را هم‌ بطور واضح‌ و آشکار بیان‌ می‌دارد که‌ فیلم‌ خوب‌ و خوش‌ ساخت‌، حتی‌ اگر در زمان‌ بدی‌ اکران‌ شود و حتی‌ اگر با رقیبان‌ قدرتمندی‌ اکران‌ شود، شکست‌ نخواهد خورد و اگر هم‌ نتواند به‌ یک‌ موفقیت‌ کم‌ سابقه‌ دست‌ یابد، حداقل‌ این‌ توان‌ را دارد که‌ گلیم‌ خود را از آب‌ بیرون‌ کشیده‌ و آمارهایی‌ به‌ دست‌ آورد که‌ پرفروش‌ترین‌ فیلم‌های‌ فصول‌ پیش‌ و به‌ اصطلاح‌ فصول‌ زنده‌ هم‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ را جزو آمالشان‌ قرار داده‌ بودند البته‌ فیلم‌هایی‌ چون‌ «شارلاتان‌» و فیلم‌هایی‌ شبیه‌ آن‌ از این‌ قاعده‌ مستثنا هستند، چرا که‌ اصلا آنها را نمی‌توان‌ سینما به‌ شمار آورد تا قوانین‌ ساخت‌ و نمایش‌ سینما هم‌ در موردشان‌ مصداق‌ داشته‌ باشد. به‌ هرحال‌، موفقیت‌ همزمان‌ چهار فیلم‌ اکران‌ شده‌ در ماه‌ اخیر، که‌ از کارگردانان‌ سه‌ نسل‌ مختلف‌ روی‌ پرده‌ آمده‌اند، موقعیتی‌ دلچسب‌ پیش‌ روی‌ سینمای‌ ایران‌ برای‌ ترتیب‌ زمان‌ اکران‌ فیلم‌ها در سال‌ها و ماه‌های‌ آتی‌ قرار داده‌، که‌ استفاده‌ مناسب‌ از آن‌ به‌ نفع‌ فیلم‌ها و کل
یت‌ سینمای‌ ایران‌ از نظر اقتصادی‌ خواهد بود.
مطلبی‌ که‌ می‌خوانید، بدون‌ توجه‌ به‌ فروش‌ فیلم‌های‌ روی‌ پرده‌ که‌ خوشبختانه‌ همگی‌ گلیم‌ خود را از آب‌ بیرون‌ کشیده‌ و به‌ موفقیتی‌ نسبی‌ رسیده‌اند نگاهی‌ دارد گذرا به‌ فیلم‌هایی‌ که‌ در حال‌ حاضر روی‌ پرده‌ سینماهاست‌، نگاهی‌ که‌ شاید بتواند توضیح‌ دهد چرا به‌ رغم‌ سختی‌های‌ ظاهری‌، این‌ فصل‌ با اکران‌ چهار فیلم‌ ارزشمند هرکدام‌ از فیلم‌های‌ روی‌ پرده‌ در نوع‌ خود فیلم‌های‌ ارزشمندی‌ هستند یک‌ اتفاق‌ نوظهور در سینمای‌ ایران‌ بوده‌ است‌ و می‌خواهد توضیح‌ دهد چرا هرکدام‌ از فیلم‌های‌ اکران‌ شده‌ در حال‌ حاضر را می‌توان‌ فیلمی‌ ارزشمند نامید.
حکم‌ مسعودکیمیایی؛
عاشقانه‌یی‌ سینمایی‌، سینمایی‌ عاشقانه‌ و همان‌ دردها و زخم‌ها!
«حکم‌» را بهترین‌ فیلم‌ سالهای‌ اخیر کیمیایی‌ نامیده‌اند. در این‌ مساله‌ شک‌ نداشته‌ باشید. فیلم‌، فیلمی‌ کم‌نقا است‌ که‌ هنرمندی‌ و تبحر کارگردانی‌ به‌ نام‌ «مسعود کیمیایی‌» را برای‌ بیست‌ و پنجمین‌ بار اثبات‌ می‌کند. فیلم‌، آکنده‌ از ظرایف‌ و دقایقی‌ است‌ که‌ هر سینمادوستی‌ از کشف‌ آنها، ارتباطی‌ دوچندان‌ با فیلم‌ خواهد داشت‌ و این‌ در ساخته‌ کارگردانی‌ که‌ در سالهای‌ اخیر همواره‌ به‌ بی‌حوصلگی‌ و دوری‌ از وسواس‌های‌ همیشگی‌ هنرمندانه‌اش‌ متهم‌ می‌شد، اتفاقی‌ نوظهور و امیدبخش‌ و نویدبخش‌ می‌تواند باشد.
اما علاوه‌ بر نام‌ «مسعود کیمیایی‌» فیلم‌ از حیث‌ گروه‌ بازیگری‌ نیز از قدرتمندترین‌ کارهایی‌ است‌ که‌ در سالهای‌ اخیر روی‌ پرده‌ سینماها آمده‌ است‌. حضور بازیگرانی‌ از سه‌ نسل‌ مختلف‌، که‌ برگزیدگان‌ هر نسل‌ را شامل‌ می‌شود، یکی‌ از به‌ یادماندنی‌ترین‌ انتخاب‌های‌ بازیگری‌ را در سینمای‌ این‌ سالهای‌ ایران‌ شکل‌ داده‌ است‌. «عزت‌الله‌ انتظامی‌» یا «آقای‌ بازیگر»، نماینده‌ بازیگران‌ سینما و تئاتر قبل‌ از انقلاب‌ در این‌ فیلم‌، در نقشی‌ بی‌شباهت‌ به‌ کل‌ کارنامه‌اش‌ یکی‌ از بهترین‌ نقش‌آفرینی‌هایش‌ را در این‌ فیلم‌ ارایه‌ کرده‌ است‌. «رضا معروفی‌» که‌ «انتظامی‌» آن‌ را بازی‌ می‌کند، شبیه‌ هیچ‌ کدام‌ از نقش‌های‌ قبلی‌ این‌ هنرپیشه‌ نیست‌. چنانکه‌ حتی‌، اگر چهره‌ بازیگر را در نظر نگیریم‌، شناختن‌ او از پس‌ نقش‌ «رضا معروفی‌»، یک‌ فعال‌ سیاسی‌ که‌ پرش‌ به‌ کارهای‌ خلاف‌ گیر کرده‌ است‌، غیرممکن‌ به‌ نظر خواهد رسید. «خسروشکیبایی‌» نماینده‌ نسل‌ میانی‌ بازیگران‌ سینمای‌ ایران‌، در نقشی‌ کوتاه‌ ولی‌ تاثیرگذار، یک‌ سرمایه‌دار سرمایه‌ اندوخته‌ بی‌ریشه‌ سر برآورده‌ از مناسبات‌ پشت‌ پرده‌ اقتصادی‌ را به‌ شکلی‌ خارق‌العاده‌، با تناقضی‌ عمده‌ در رفتار و گفتار که‌ «بی‌ریشگی‌» او را عیان‌تر می‌سازد و با رنگ‌ و طعمی‌ از هجو، که‌ هم‌ به‌ مناسبات‌ اجتماعی‌ و هم‌ به‌ شخصیت‌های‌ سینمایی‌ نظر دارد، تصویر می‌کند. حضور چند دقیقه‌یی‌ شکیبایی‌ در فیلم‌ چنان‌ سنگین‌ است‌ که‌ کل‌ فیلم‌ را تحت‌الشعاع‌ خود قرار می‌دهد و البته‌ این‌ می‌تواند برآمده‌ از نقش‌نویسی‌ استادانه‌ نویسنده‌ و کارگردانی‌ باشد که‌ نقش‌های‌ فرعی‌ فیلم‌هایش‌ همواره‌ جزو به‌ یادماندنی‌ترین‌ نقش‌های‌ سینمای‌ ایران‌ هستند. بهمن‌ مفید در قیصر، فنی‌زاده‌ در گوزن‌ها، کیانیان‌ در سلطان‌ و مریلا زارعی‌ در سربازهای‌ جمعه‌ را که‌ فراموش‌ نکرده‌اید؟
جوانان‌ هنرپیشه‌ فیلم‌ هم‌ کم‌نظیرند. «لیلا حاتمی‌»، مثل‌ همیشه‌ و این‌ بار بیشتر از همیشه‌ و بهتر از همیشه‌ حضور توامان‌ معصومیت‌ و تباهی‌ را روی‌ پرده‌ جان‌ می‌دهد و از نتیجه‌ این‌ تباهی‌ و معصومیت‌ است‌ که‌ انتقام‌ کور او رخ‌ می‌نمایاند. «بهرام‌ رادان‌» در نقشی‌ درگیر برگشتگی‌ و آشفتگی‌، فضای‌ کار چندانی‌ در کل‌ فیلم‌ ندارد، اما «پولاد کیمیایی‌» در «حکم‌»، بازیگرترین‌ بازیگر گروه‌ غنی‌ هنرپیشگی‌ این‌ فیلم‌ است‌. هنرپیشه‌یی‌ که‌ پیش‌ از این‌ فیلم‌، زیر سایه‌ پدر بود و کسی‌ او را به‌ عنوان‌ یک‌ هنرپیشه‌، که‌ گرفتن‌ نقش‌هایش‌ دلیلی‌ دیگر چون‌ پسر کیمیایی‌ بودن‌ دارد، جدی‌ نمی‌گرفت‌ اما در «حکم‌» چنان‌ درخشیده‌ که‌ تا مدت‌ها از خاطر نخواهد رفت‌. نقش‌ او در رل‌ قاتل‌ حرفه‌یی‌ عاصی‌ و کتاب‌خوانده‌یی‌ که‌ «تو این‌ سن‌ حوصله‌ هیچی‌ نداره‌»، ترکیبی‌ دهشتناک‌ از همنشینی‌ «به‌ بیراهه‌ رفتن‌ آرمان‌» و «سودای‌ سرمایه‌» را در یک‌ جوان‌ یاغی‌ که‌ می‌خواهد به‌ همه‌ جا برسد، به‌ مخاطب‌ ارایه‌ می‌دهد. شاید به‌ دلیل‌ درآمدن‌ این‌ «آرمان‌ به‌ بیراهه‌ رفته‌» در نقش‌ قاتل‌ حرفه‌یی‌ باشد که‌ «پولاد» چنین‌ باورپذیر، همدلی‌ تماشاگر را در یکی‌ از ظاهرا منفی‌ترین‌ نقش‌های‌ سینمای‌ کیمایی‌ به‌ دست‌ می‌آورد و چنان‌ موثر ظاهر می‌شود که‌ قهرمان‌ فیلم‌ بی‌قهرمان‌ حکم‌ برازنده‌ اوست‌...
به‌ هر حال‌، این‌ نوشته‌ قرار نیست‌ نقد فیلم‌ باشد. فیلم‌، اما ابزارهای‌ کامل‌ برای‌ نقد را در اختیار می‌گذارد. ورود به‌ دنیای‌ فیلم‌ از هر منظری‌، دریچه‌یی‌ دیگر به‌ درون‌ آن‌ می‌گشاید که‌ نتیجه‌یی‌ یکسر متفاوت‌ از نزدیکی‌ به‌ فیلم‌ از منظری‌ دیگر دارد. از این‌ نگاه‌، این‌ جدیدترین‌ فیلم‌ کیمیایی‌، شاید کامل‌ترین‌ فیلم‌ او در سال‌های‌ اخیر باشد که‌ برای‌ هر طیفی‌ از علاقه‌مندانش‌ و حتی‌ مخالفانش‌ چیزی‌ برای‌ دوست‌ داشتن‌ دارد...
هشت‌پا علیرضا داودنژاد؛
کشتن‌ بیل‌ در یک‌ اکشن‌ زنانه‌ ایرانی‌
«علیرضا داودنژاد»، همواره‌ متهم‌ به‌ این‌ مساله‌ شده‌ که‌ چرا دیگر فیلمی‌ مثل‌ «نیاز» نمی‌سازد. ظاهرا یک‌ اجماع‌ جمعی‌ ایجاد شده‌ که‌ «نیاز» بهترین‌ فیلم‌ «داودنژاد» است‌ چرایی‌اش‌ را واقعا نمی‌دانم‌. او که‌ فیلم‌های‌ درخشانی‌ چون‌ نازنین‌، بچه‌های‌ بد یا ملاقات‌ با طوطی‌ را در کارنامه‌اش‌ دارد، چرا باید مدام‌ با «نیاز» مقایسه‌ شود؟! ؛ اما فیلم‌ «هشت‌پا» ردی‌ از داودنژاد چون‌ نیاز ندارد...
«هشت‌پا» سینمایی‌ترین‌ فیلم‌ کارنامه‌ «علیرضا داودنژاد» است‌. فیلمی‌ سرشار از ظرایف‌ کارگردانی‌ و تدوین‌ و در برخی‌ از اوقات‌، بازیگری‌. از تک‌تک‌ پلان‌های‌ این‌ فیلم‌ معلوم‌ است‌ که‌ کارگردان‌ چه‌ سختی‌هایی‌ در ساخت‌ آن‌ کشیده‌ و چه‌ وسواسی‌ در ساخت‌ این‌ فیلم‌ به‌ خرج‌ داده‌ است‌. تدوین‌ فیلم‌ هم‌، با ریتم‌ پرشتابش‌، یکی‌ از نمونه‌های‌ درخشان‌ تدوین‌ در سال‌های‌ جدید است‌.بازیگران‌ این‌ فیلم‌ نیز، مانند «حکم‌»، شماری‌ از هنرپیشگان‌ شناخته‌ شده‌ را شامل‌ می‌شوند. «مهتاب‌ کرامتی‌»، «ماهایا پطروسیان‌»، «ویشکا آسایش‌»، «آتنه‌ فقیه‌نصیری‌»، «محمدرضا فروتن‌» و... بازیگران‌ این‌ فیلم‌ هستند که‌ متاسفانه‌ به‌ رغم‌ زحمتی‌ که‌ کشیده‌ شده‌، یکدستی‌ کافی‌ میان‌ بازی‌های‌ این‌ فیلم‌ برقرار نشده؛ خصوصا «محمدرضا فروتن‌» که‌ در فیلم‌ سازی‌ ناکوک‌ و کاملا جدا از سایر بازیگران‌ می‌زند و در تک‌ تک‌ پلان‌هایش‌ تلاش‌ متظاهرانه‌اش‌ برای‌ دیده‌ شدن‌ و بهتر دیده‌ شدن‌ منجر به‌ عمده‌ترین‌ ضعف‌ فیلم‌ شده‌، چنان‌ که‌ حضور «فروتن‌» با آن‌ ادا و اطوارهای‌ متظاهرانه‌اش‌، در لحظه‌هایی‌ که‌ حتی‌ قرار است‌ دراماتیک‌ترین‌ لحظات‌ فیلم‌ رقم‌ بخورند، خنده‌دارترین‌ لحظات‌ را باعث‌ شده‌ است‌.
«مهتاب‌ کرامتی‌» و «ماهایا پطروسیان‌» در ادامه‌ همکاری‌ قبلی‌شان‌ با «داودنژاد» در «ملاقات‌ با طوطی‌» گویی‌ به‌ درک‌ متقابلی‌ از کارگردان‌ رسیده‌اند و حضورشان‌، به‌ تبع‌ نقش‌شان‌، گویی‌ که‌ ادامه‌ همان‌ فیلم‌ است‌. «ویشکا آسایش‌» اما، حضوری‌ یکسر درخشان‌ دارد. بی‌شباهت‌ به‌ گذشته‌اش‌، بی‌شباهت‌ به‌ هیچ‌ بازیگر دیگری‌ و اصلا بی‌ شباهت‌ به‌ سطح‌ بازیگری‌ جوانان‌ در سینمای‌ ایران‌ و در سطحی‌ کاملا فراتر، که‌ در این‌ اکشن‌ زنانه‌ پر از طرح‌ و توطئه‌ و فریب‌ و اکشن‌ بهترین‌ بازی‌اش‌ را به‌ نمایش‌ گذاشته‌ است‌.
فیلم‌، به‌ سان‌ اسمش‌ «هشت‌پا» قرار است‌ نقبی‌ باشد به‌ مناسبات‌ پشت‌ پرده‌ اقتصادی؛ تا جایی‌ هم‌ به‌ این‌ قاعده‌ عمل‌ می‌کند. اما شاید علاقه‌ داودنژاد به‌ اکشن‌های‌ زنانه‌یی‌ از جنس‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» از نمونه‌های‌ خارجی‌ چون‌ تلما و لوئیز، فرشتگان‌ چارلی‌ و بیل‌ را بکش‌ می‌گذریم و اکشن‌هایی‌ از جنس‌ شمشیر بازی‌های‌ زنان‌ و... باعث‌ شده‌ اغلب‌ مسائل‌ در سطح‌ باقی‌ مانده‌ و «هشت‌پا» به‌ فیلمی‌ خوش‌ عکس‌ و خوش‌ ساخت‌ و خوش‌ ریتم‌ که‌ اتفاقاتش‌ در سطح‌ جریان‌ دارد و به‌ رغم‌ ادعاهایش‌ از پرداختن‌ به‌ مسائل‌ پشت‌ پرده‌ و قدرت‌های‌ پنهان‌ اقتصادی‌ باز می‌ماند، بدل‌ شود. به‌ عبارت‌ بهتر، «هشت‌پا» بیش‌ از اینکه‌ یک‌ فیلم‌ انتقادی‌ اجتماعی‌ باشد، یک‌ «بیل‌ را بکش‌» ایرانی‌ است‌، با تفاوت‌ سطحی‌ در حد تفاوت‌ سطح‌ بازی‌ «اوماتورمن‌» با «مهتاب‌ کرامتی‌» یا تفاوت‌ سطح‌ سینمای‌ امریکا با ایران‌!
یک‌ بوس‌ کوچولو بهمن‌ فرمان‌آرا؛
وقتی‌ عزراییل‌ می‌آید
سومین‌ فیلم‌ پشت‌ سر هم‌ «بهمن‌ فرمان‌آرا» در مورد مرگ‌ و شیوه‌ طرف‌ شدن‌ آدمی‌ با مرگ‌، فیلمی‌ ضعیف‌تر از دو فیلم‌ قبلی‌ این‌ کارگردان‌ است‌. تریلوژی‌ مرگ‌ «فرمان‌آرا» که‌ با «بوی‌ کافور، عطر یاس‌» که‌ رنگ‌ و روی‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ هم‌ داشت‌ و در «خانه‌یی‌ روی‌ آب‌» به‌ یک‌ موضع‌ اخلاقگرایانه‌ تقلیل‌ پیدا کرده‌ بود، در سومین‌ فیلمش‌ «یک‌ بوس‌ کوچولو» به‌ جنس‌ خرافه‌های‌ عامیانه‌ در مورد طرف‌ شدن‌ با مرگ‌ در می‌آید و این‌ نکته‌یی‌ تاسف‌برانگیز است‌.
اما نکته‌ مهم‌ در این‌ فیلم‌، ضعف‌ پرداخت‌ و ساخت‌ این‌ فیلم‌ است‌. «فرمان‌آرا» که‌ سابقه‌اش‌ نشان‌ داده‌ ساخت‌ فیلم‌های‌ درست‌ و قدرتمند و خوش‌ ساخت‌ را از خیلی‌های‌ دیگر در این‌ سینما بلد است‌، شاید مثلا برای‌ نشان‌ دادن‌ سکونی‌ که‌ شخصیت‌هایش‌ در آن‌ دچارند، با یک‌ دوربین‌ ساکن‌، چهل‌ دقیقه‌ حرف‌ زدن‌ دو نفر در مورد مساله‌ مرگ‌ را به‌ تصویر می‌کشد و حتما انتظار دارد با این‌ طریق‌ فیلمی‌ خوش‌ ریتم‌ و جذاب‌ هم‌ برای‌ عامه‌ تماشاگران‌ حاصل‌ آورد.
فیلم‌، چند نکته‌ اساسی‌ دارد: اولین‌ مورد احیای‌ «جمشید مشایخی‌» در نقش‌ «شبلی‌» در این‌ فیلم‌ است‌ که‌ شاید بهترین‌ نقش‌آفرینی‌ او در ده‌ سال‌ اخیر باشد. نکته‌ بعد، حضور «رضا کیانیان‌» در نقشی‌ حدود بیست‌ سال‌ بزرگتر از سن‌ خودش‌ است‌ راستی‌ این‌ هنرپیشه‌ کی‌ قصد دارد با شکل‌ و شمایل‌ خودش‌ بازی‌ کند؟!.
اما مهمترین‌ مساله‌، اشاره‌های‌ آشکار و نهان‌ کارگردان‌ به‌ شخصیتی‌ چون‌ «ابراهیم‌ گلستان‌» است‌ که‌ از او یک‌ چهره‌ منفی‌ ترسیم‌ کرده‌ است‌. با اینکه‌ اشاره‌ها به‌ این‌ مساله‌ که‌ «او در این‌ مدت‌ خارج‌ از ایران‌ کاری‌ نکرده‌ جز فحش‌ دادن‌ به‌ این‌ و آن‌»، یا «عکاس‌ بودن‌ پسرش‌» و ده‌ها نکته‌ دیگر آشکارا نشان‌ می‌دهد در ترسیم‌ نقش‌ «سعدی‌»، فرمان‌ آرا به‌ «گلستان‌» نظر داشته‌ گلستان‌ و سعدی‌ هم‌ مثلاً قرار بوده‌ یک‌ ایهام‌ هنرمندانه‌ باشند!، اما کاش‌ من‌ اشتباه‌ کرده‌ باشم‌ و «فرمان‌آرا» که‌ همواره‌ در حرف‌هایش‌ انصاف‌ و یک‌جانبه‌ به‌ قاضی‌ نرفتن‌ را توصیه‌ می‌کند، چنین‌ بی‌محابا بر یک‌ شخصیت‌ فرهنگی‌ نتاخته‌ باشد که‌ چنین‌ تسویه‌ حساب‌هایی‌ در شان‌ سینما نیست‌.
مساله‌ دیگر فیلم‌ هم‌، نشان‌ دادن‌ «عزراییل‌» در این‌ فیلم‌ است‌. پس‌ اگر می‌خواهید «عزراییل‌» را ببینید، این‌ فیلم‌ را از دست‌ ندهید. گرچه‌ اغلب‌ آنهایی‌ که‌ فیلم‌ را دیده‌اند، انگیزه‌شان‌ دیدن‌ بازی‌ «هدیه‌ تهرانی‌» پرطرفدارترین‌ هنرپیشه‌ حال‌ حاضر ایران‌بوده‌ که‌ البته‌ نقش‌ «عزراییل‌» را هم‌ او بازی‌ می‌کند!
مکس (سامان‌ مقدم)؛
لس‌آنجلسی‌ها در تهران‌ در یک‌ فیلم‌ کار شده‌
«مکس‌» بهترین‌ فیلم‌ سامان‌ مقدم‌ است‌. فیلمی‌ بی‌ادعا که‌ بهتر از خیلی‌ فیلم‌های‌ پرمدعای‌ ساخته‌ شده‌ در سال‌های‌ اخیر، تناقض‌ حاکم‌ بر مناسبات‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ این‌ مرز و بوم‌ را وا می‌کاود...
اما نکته‌ محوری‌ این‌ فیلم‌، در نگاهی‌ است‌ که‌ سازندگان‌ این‌ فیلم‌ به‌ سینما داشته‌اند. بله؛ در این‌ شکی‌ نداشته‌ باشید که‌ «مکس‌» ساخته‌ شده‌ تا بفروشد و می‌فروشد و این‌ حق‌ طبیعی‌ هر فیلمساز و تهیه‌کننده‌یی‌ است‌ که‌ انتظار دارند سود سرمایه‌گذاری‌شان‌ را به‌ دست‌ آورند و از این‌ بابت‌ نمی‌توان‌ برآنها خرده‌ گرفت‌. اصولاً سینمای‌ بی‌تماشاگر وجود خارجی‌ نمی‌تواند داشته‌ باشد، اما نکته‌یی‌ که‌ در «مکس‌» آشکار است‌ اینکه‌ سازندگان‌ این‌ فیلم‌ در ازای‌ خواست‌شان‌ برای‌ ساخت‌ یک‌ فیلم‌ پرفروش‌، کم‌ فروشی‌ نکرده‌اند. «مکس‌» فیلمی‌ کار شده‌، زحمت‌ کشیده‌ شده‌ و فکر شده‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اگر چه‌ به‌ دلیل‌ مسبوق‌ به‌ سابقه‌ نبودن‌ فیلم‌های‌ موزیکال‌ در سینمای‌ پس‌ از انقلاب‌، به‌ دلیل‌ اولین‌ تجربه‌ بودنش‌، گاه‌ لغزش‌هایی‌ هم‌ دارد، اما تلاشی‌ که‌ برای‌ ساخت‌ این‌ فیلم‌ صورت‌ گرفته‌ و این‌ از تک‌تک‌ پلان‌های‌ فیلم‌ مشخص است این‌ لغزش‌ها را می‌پوشاند و سیمای‌ یک‌ فیلم‌ موفق‌ را به‌ سومین‌ فیلم‌ سامان‌ مقدم‌ می‌بخشد.گروه‌ بازیگری‌ این‌ فیلم‌ هم‌ از جهاتی‌ منحصر به‌ فرد است‌. حضور چهره‌هایی‌ چون‌ «فرهاد آییش‌»، «گوهر خیراندیش‌»، «رامبد جوان‌»، «امیرجعفری‌»، «پگاه‌ آهنگرانی‌» و... اگر در قالب‌ یک‌ چفت‌ و بست‌ درست‌ و یک‌ فیلمنامه‌ کار شده‌ صورت‌ نمی‌گرفت‌، قطعاً فیلمی‌ که‌ به‌ بار می‌آمد، با «مکس‌» تر و تمیز فیلمی‌ بسیار متفاوت‌ می‌شد.
بازیگران‌ فیلم‌، طیف‌ گسترده‌یی‌ را، چون‌ «آییش‌» با سابقه‌ قابل‌ احترام‌ تئاتر و تلویزیون؛ بازیگران‌ تلویزیونی‌ چون‌ «امیر جعفری‌» و «رامبد جوان‌» با اینکه‌ در سینما هم‌ کار کرده‌اند، اما جنس‌ آنها تلویزیونی‌ است و استعداد جوانی‌ چون‌ «پگاه‌ آهنگرانی‌» به‌ همراه‌ هنرپیشه‌های‌ امتحان‌ پس‌داده‌یی‌ چون‌ «شریفی‌نیا» و «گوهر خیراندیش‌» را شامل‌ است‌ و طبیعی‌ است‌ که‌ در فیلمی‌ شوخ‌ و شنگ‌ چون‌ «مکس‌»، رعایت‌ تناسب‌ لازم‌ میان‌ بازی‌های‌ اینان‌ کاری‌ راحت‌ نبوده‌؛ اما «سامان‌ مقدم‌» از پس‌ این‌ هم‌ برآمده‌ و فیلمش‌ یکی‌ از خوش‌ ساخت‌ترین‌ فیلم‌های‌ این‌ چند سال‌ اخیر است‌.

کیوان‌ شافعی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید