پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
آتش را با بوسه پاسخ داد
۱۷ تیرماه (۱۸ ژوییه)، مردم آزاده جهان تولد نلسون رولیهلاهلا ماندلا، قهرمان ملی آفریقا و یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ مبارزات بشری را جشن میگیرند. او و همرزمانش بیست و هفت سال در زندانهای مخوف آپارتاید، پرچم مقاومت و مبارزه مردم آفریقای جنوبی را برافراشته نگه داشتند.
بزرگداشت ماندلا، در واقع بزرگداشت تمام آن مردان و زنانی است که در سراسر جهان برای کسب آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال، صلح و محو هرگونه تبعیضی علیه رژیمهای دستنشانده قدرتهای بزرگ به پا خاستند، رزمیدند، در خون خویش غلتیدند یا چون ماندلا، تقریبا تمام عمر پرارزش خود را در سیاهچالهای این رژیمهای منفور گذراندند. نلسون ماندلا در روز هجدهم ژوییه ۱۹۱۸ در روستای «موزو» در کنار رودخانه «مباشه» در ناحیه «اومتاتا» مرکز ترانسکی متولد شد. وسعت ترانسکی معادل خاک سویس است و اکنون در حدود ۴ میلیون نفر از اقوام «خوسا» و اقلیت کوچکی از باسرتوها و سفیدپوستان در آن ساکنند. این ناحیهیی است زیبا، با تپههای هموار و درههای حاصلخیز که یک هزار رودخانه و نهر در آن جاری است.
«تنها چیزی که پدرم در بدو تولدم به من بخشید، سوای زندگی، بنیهیی قوی و ارتباطی پایا با سران قبیله تمبو، و نام «رولیهلاهلا» بود.» این نام به زبان خوسایی به معنای هرس کردن شاخههای درخت است. اما در زبان تودههای مردم، معنای شورشی را نیز تداعی میکند. پدر رولیهلاهلا چهار همسر و ۱۳ فرزند داشت (چهار پسر و نه دختر). رولیهلاهلا، کوچکترین پسر خانواده و اولین عضو از خانواده بزرگ خویش بود که به مدرسه میرفت. «روز اول مدرسه، معلم من، خانم مدینگین، برای هر یک از ما یک نام انگلیسی برگزید و خطاب به ما گفت: «از این پس در مدرسه، شما به این نام خوانده میشوید.» آن روزها، این رسم در میان آفریقاییها، معمول بود. تحصیلات ما انگلیسی بود و در آن ایدههای انگلیسی، فرهنگ انگلیسی، سازمانها و تشکلهای انگلیسی، برتر از همه شمرده میشدند. چیزی به نام فرهنگ آفریقایی وجود نداشت. سفیدپوستان قادر به تلفظ نامهای آفریقایی نبودند و داشتن نام آفریقایی را دور از تمدن میدانستند. آن روز خانم مدینگین نام مرا نلسون گذاشت.»
نلسون در ۹سالگی پدر خود را از دست داد و چون در محل تولدش امکان تحصیل نبود، راهی مکهکزونی شد. مادر هنگامی که او را در آنجا برای ادامه تحصیل تنها میگذاشت، گویی با شناخت آینده او، در گوشش گفت: «پسرم تحمل داشته باش!» در کشور آپارتاید زده آفریقای جنوبی، نلسون جوان بزودی درک کرد که ملت او یعنی مردم خوسا و همه سیاهپوستان کشورش مردمی شکستخورده، اسیر و بردهاند. آنان زمین نداشتند و در سرزمین خود اجارهنشین بودند. در این کشور آفریقایی، سیاهان حاکمیتی بر سرزمین آبا و اجدادی خود نداشتند و از کوچکترین حقوق انسانی محروم بودند. جوانان که برای یافتن کار به شهرها میرفتند، در حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ زندگی میکردند.
این جوانان که زمینی برای کشت نداشتند، در اعماق معادن سفیدپوستان، ریهها و در نتیجه سلامت خود را از دست میدادند. آنان محکوم بودند تا برای آنکه سفیدپوستان در زندگی اشرافی خود غوطه زنند، روی خورشید را نبینند.
نلسون تحصیلات متوسطه را به پان برد و سپس برای ادامه تحصیل در رشته حقوق و نیز برای گریز از ازدواج اجباری که رییس قبیله خوسا میخواست به او تحمیل کند، مکهکزونی را ترک کرد و راهی ژوهانسبورگ شد. نلسون جوان که مجبور بود زندگی خود را تامین کند، در یکی از معادن استخراج طلا، استخدام شد. استخراج طلا در «دو ویت واترزراند» پرهزینه بود، زیرا هم عیار طلایش پایین بود و همرگههای آن در اعماق زمین قرار داشتند. تنها نیروی کار ارزان هزاران هزار سیاهپوست آفریقایی که در مقابل دستمزدی ناچیز و بدون برخورداری از کوچکترین حق و امتیاز، ساعتهای طولانی، به کار میپرداختند، استخراج طلا را برای معدنداران با صرفه میکرد. سفیدپوستان صاحب معادن سوار بر پشت مردم آفریقا، به ثروتی عظیم دستیافته بودند. در ابتدای استخدام، کار او دفترداری و پیامرسانی بود. مدیر بخش او مردی سفیدپوست به نام سیدلسکی در همان آغاز به او هشدار داد که از مسائل سیاسی بپرهیزد و گفت که سیاست دشوارترین و پررنجترین آینده را برای او رقم خواهد زد. او بویژه به نلسون توصیه کرد که از نزدیکی با افراد آشوبگری چون گائور رادبه خودداری کند. «اما من بزودی فهمیدم که گائور عضو کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی است. یک روز پس از آن که کاری را انجام داده بودم، برای ارایه گزارشی وارد اتاق سیدلسکی شدم. گائور آنجا بود. او در حالی که برافروخته بود و اتاق را ترک میکرد خطاب به سیدلسکی گفت: آری تو امروز اینجا مثل لردها نشستهیی... اما یک روز همه چیز باید عوض شود، یک روز همه چیز عوض خواهد شد.» (راه دشوار آزادی، خاطرات نلسون ماندلا)
ماندلا گر چه دوستانی داشت که عضو یا هوادار حزب کمونیست بودند و گاه حتی همراه آنها در جلساتشان شرکت میکرد، اما تمایلی به عضویت در حزب کمونیست نداشت مهمترین مساله او نژادپرستی و تحقیر کشنده سیاهان بود. گر چه به آن نصف کردن ساندویچ هم ارج مینهاد: «یک روز وقت ناهار در دفتر نشسته بودیم که نات، ساندویچی از کیف خود درآورد و گفت، نلسون طرف دیگر این ساندویچ را محکم بگیر. من نمیدانستم که منظور او چیست، اما چون گرسنه بودم تصمیم گرفتم طبق گفته او عمل کنم، او گفت، حالا آن را به طرف خودت بکش. من هم همین کار را کردم و ساندویچ تقریبا به دو نیم تقسیم شدسپس گفت: حالا بخور. در حالی که مشغول خوردن بودم نات گفت، نلسون کاری که ما کردیم، نمادی از فلسفه حزب کمونیست بود. قسمت کردن هر چه که داریم...»
ماندلا در سال ۱۹۴۳ لیسانس خود را در رشته حقوق دریافت کرد. در ماه اوت همان سال برای اولین بار در یک اعتراض عمومی همراه دهها هزار تن از مردم شرکت جست. تودههای مردم در اعتراض به افزایش بهای اتوبوس، مدت ۹ روز از سوار شدن به اتوبوسها خودداری کردند و سرانجام دولت را وادار کردند که بهای اتوبوس را از ۵ پنی به همان ۴ پنی سابق برگرداند. در دانشگاه، استادان ما از بحث حول محورهایی چون ظلم و ستم نژادپرستان، محرومیت آفریقا از امکانات و فرصتها و نیز قوانین و مقرراتی که سیاهان را منکوب و مقهور میکرد، خودداری میکردند،اما در جریان زندگی روزمره، من هر روز با این حقایق تلخ روبرو میشدم. هیچ کس به من یاد نداده بود،چگونه علیه دیو پلید نژادپرستی مبارزه کنم. من باید خودم، از راه آزمون و خطا، راه را پیدا میکردم. در آفریقای جنوبی کسی نمیتواند لحظهیی را در عمر مشخص کند و بگوید از این لحظه به بعد من به سیاست روی آوردم و زندگی خود را صرف مبارزه در راه آزادی کردم.آفریقایی بودن در آفریقای جنوبی به این معنی است که آدمی از همان لحظهیی که چشم به جهان میگشاید، یک مبارز سیاسی است. خواه این حقیقت را تصدیق کند و خواه از پذیرش آن سر باز زند. کودک آفریقایی در بیمارستان ویژه سیاهان متولد میشود،اتوبوس ویژه سیاهان را سوار میشود، در مناطق ویژه سیاهان زندگی میکند و اگر اصلا به مدرسه برود، در مدارس ویژه سیاهان درس میخواند. این کودک وقتی بزرگ شد حرفه ویژه سیاهان را برعهده میگیرد،خانهیی در شهرکهای ویژه سیاهان اجاره میکند، سوار ترنهای ویژه سیاهان میشود و هر سفیدپوستی در هر لحظهیی در روز یا شب حق دارد جلوی او را بگیرد و به او دستور دهد که برگه عبور و پاسپورت مخصوص را به او نشان دهد و خودداری از این کار به معنی دستگیر شدن و به زندان افتادن است. در اینجا قوانین و مقررات نژادپرستانه، زندگی او را محدود میکند، روند رشد و ترقی او را سد میکند،انرژی جوشانش را خفه و نابود میکنند و زندگیاش را به مخاطره میاندازند. ماندلا میگوید: برای من لحظه مشخصی برای کشف حقیقت نبوده و هیچ چیز بخصوصی، ناگهان الهامبخش من نشده، بلکه مجموعهیی منظم از هزاران مورد بیحرمتی، هزاران مورد تحقیر شدن شخصیت و هزاران مورد که به کلی از یاد رفتم و به هیچ شمرده شدم، مرا به خشم آورد، به عصیان واداشت و مرا بر آن داشت تا علیه نظامی که مردم همرنگ مرا اسیر خود ساخته، مبارزه کنم. هیچ روز بخصوصی وجود نداشته که در آن روز گفته باشم از امروز به بعد زندگی خود را نثار آرمان آزادی مردم خواهم کرد، بلکه تنها پی بردم که در حال مبارزهام و جز این، از من کار دیگری برنمیآید. (راه دشوار آزادی،خاطرات نلسون ماندلا)
ماندلا در سال ۱۹۴۲ به عضویت کنگره ملی آفریقا(ANC) پذیرفته شد. کنگره ملی آفریقا به همراه متحد بزرگش حزب کمونیست آفریقای جنوبی، مبارزه مردم را علیه نژادپرستی و برای بنای یک جامعه مترقی رهبری میکرد. ماندلا با تمام وجود به مبارزه گسترده مردم پیوست و با برخورداری از ویژگیهای یک انقلابی تمامعیار، مسوولیتهای بزرگتری را پذیرفت. شرایط دشوار مبارزه طلب میکرد که ماندلا تقریبا مخفیانه فعالیت کند. او شبها دیروقت و مدتها پس از خوابیدن اعضای خانواده به خانه بازمیگشت و صبح خیلی زود و پیش از بیدار شدن آنها خانه را ترک میکرد. «یک روز همسرم به من گفت پسر بزرگم، از او پرسیده، پدر کجا زندگی میکند؟ نمیخواستم از بچههایم دور باشم، اما تقریبا آنها را نمیدیدم و همواره از آنها دور بودم، در حالی که این سالها قبل از آن بود که برای دهها سال از دیدن آنها محروم شوم. در آن روزها حتی تصور اینکه نزدیک به سی سال از آنها دور خواهم بود، به ذهنم خطور نمیکرد.» دهه ۱۹۴۰، دهه شروع تحولات بزرگ بود. منشور آتلانتیک که در سال ۱۹۴۱ به امضای سران متفقین رسید، بر منزلت و حقوق انسانی تاکید میکرد.
بعضی از نیروهای سیاسی جامعه بر آن بودند که این منشور چیزی جز وعدههای پوچ و فریبکارانه نیست، اما کنگره ملی آفریقا، برعکس، با الهام از منشور آتلانتیک و مبارزه متفقین علیه جنایتها و وحشیگریهای فاشیستها، منشور خاص خود را تدوین کرد و در آن ضرورت لغو قوانین نژادپرستانه را گنجاند. مبارزات مردم آفریقای جنوبی هر دم دامنه وسیعتری مییافت و بویژه اعتصاب ۷۰ هزار نفر از معدنچیان در سال ۱۹۴۶، در اوجگیری مردمی این مبارزه نقش بسزایی داشت. ج.بی.مارکس از اعضای قدیمی کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست بود و در آن زمان رییس اتحادیه معدنچیان آفریقای جنوبی بود. ماندلا میگوید: «در طول اعتصاب، گاهی اوقات من همراه او از معدنی به معدن دیگر میرفتم.
او با کارگران حرف میزد و سازماندهی لازم را صورت میداد. مارکس از صبح تا شب با خونسردی تمام، وظایف رهبری اعتصاب را انجام میداد و به کمک طبع شوخ خود،دشوارترین مراحل مبارزه را پشت سر میگذاشت. سازماندهی اتحادیه و توانایی او در حفظ کنترل اعضای آن، حتی در شرایط بسیار دشوار و هجوم وحشیانه پلیس، مرا بشدت تحت تاؤیر قرار میداد.»
رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی در پاسخ به موج فزاینده اعتصابات و مبارزات تودهیی، در سال ۱۹۵۰ حزب کمونیست آفریقای جنوبی را غیرقانونی اعلام کرد. برپایه این قانون کسانی که به عضویت حزب کمونیست در میآمدند یا به تبلیغ اندیشههای آن میپرداختند، به ۱۰ سال زندان محکوم میشدند. اما این ماده قانونی چنان وسیع و فراگیر تدوین شده بود که کوچکترین اعتراض به دولت را غیرقانونی اعلام میکرد. در واقع این قانون به دولت اجازه میداد تا فعالیت هر سازمان و حزبی را غیرقانونی اعلام کند و هر فردی را که با سیاستهای آن مخالفت ورزد، تحت سرکوب و پیگرد قرار دهد. «قانون سرکوب کمونیسم»، «قانون ثبت احوال» و «قانون اسکان گروهی» سه ستون اصلی آپارتاید را تشکیل میدادند. قانون ثبت احوال اجازه میداد تا مردم آفریقای جنوبی را برحسب نژاد طبقهبندی کنند.
آزمایشهایی که برای تصمیمگیری در مورد اینکه شخصی سیاهپوست یا رنگین پوست است انجام میگرفت،اغلب به نتایج عجیبی میرسید. گاهی حتی اعضای یک خانواده در طبقات مختلف این آزمایشها جای میگرفتند و تمام این جریان بستگی به این تشخیص داشت که رنگ پوست بچه تیرهتر یا روشنتر است،محل زندگی و کار شخا به این بستگی مییافت که موهایش چقدر مجعد است یا لبهایش چقدر کلفت است. قانون اسکان گروهی بنیان اندیشه آپارتاید در زمینه سکونت افراد کشور بود.
یعنی هندیها در منطقه هندیها، آفریقاییها در منطقه آفریقاییها و رنگینپوستان در منطقه رنگینپوستان و اگر سفیدپوستان زمین یا خانه دیگر گروهها را میخواستند، تنها کافی بود آن زمین یا خانه را جزو منطقه سفیدپوستان اعلام کنند.کنگره ملی آفریقا، روز ۲۶ ژوئن سال ۱۹۵۰ را روز اعتراض ملی علیه اقدام دولت در کشتار ۱۸ آفریقایی در روز اول ماه مه و تصویب قانون سرکوب کمونیستها اعلام کرد. در پی آن ماندلا که در آن سال به عضویت کمیته اجرایی کنگره ملی آفریقا در آمده بود تحت پیگرد قرار گرفت و سرانجام در ۳۰ ژوئن ۱۹۵۲ به اتهام نقض قانون سرکوب کمونیسم بازداشت و به ۹ ماه زندان با اعمال شاقه محکوم شد. «درسی که من گرفتم این بود که چارهیی جز مقاومت مسلحانه نداریم. بارها و بارها، راههای مبارزه مسالمتآمیز را آزمایش کردیم ولی فایدهیی نداشت، زیرا هر اقدام ما با مشت آهنین دولت پاسخ داده میشد. هر مبارز آزادیخواهی این درس تلخ را فرا میگیرد که همیشه این ستمگر است که شکل مبارزه را تعیین میکند. چارهیی نبود.
آتش را میبایست با آتش پاسخ داد.» ماندلا مجددا در ۵ دسامبر ۱۹۵۶ بازداشت شد و پس از آزادی به مبارزه مخفیانه روی آورد. اکنون دشواریها و ضرورتهای اجتنابناپذیر مبارزه، آگاهی و شناختهای نوین و عمیق را میطلبید. برای ماندلا زمان آن فرا رسیده بود که به عنوان یک مبارز جدی، صمیمی و هوشمند، نه تنها دشمن که دوست را نیز بخوبی بشناسد. ماندلا که در جوانی علیرغم عضویت در کنگره ملی آفریقا، به علت حضور سفیدپوستان در صفوف کمونیستها و یک چند عوامل دیگر، تمایلی به همکاری با آنها نداشت، اینک که با قانونمندیهای مبارزه آشنا میشد، در اندیشههای گذشته خویش تامل میکرد و به شناختهای جدیدتری دست مییافت. «در آن روزها در مورد اینکه دشمن ما کیست بیشتر اطمینان داشتم تا اینکه چه راهی را، راه آینده و چه کسانی را دوست خود میدانم. مخالفت دیرینه من با کمونیستها، کمکم رنگ میباخت.
دبیرکل حزب کمونیست، اغلب اواخر شب به مخفیگاه من میآمد و ما ساعتها با یکدیگر بحث و گفتوگو میکردیم.» ماندلا پس از آزادی از زندان، به دستور کنگره ملی آفریقا، مخفیانه از کشور خارج شد و برای جلب کمک کشورهای جهان از مبارزه سراسری مردم آفریقای جنوبی به چندین کشور از جمله تانزانیا، اتیوپی، سودان، مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مراکش، مالی، سنگال، گینه، سیرالئون، لیبریا، غنا، نیجریه و انگلستان سفر کرد. پس از بازگشت به مبارزه پنهانی خود ادامه داد و سرانجام در سال ۱۹۶۳ به همراه بخش مهمی از رهبران کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست بازداشت و این بار روانه سلول انفرادی شد.
محاکمههای فرمایشی بسرعت انجام میشد و ماندلا و دوستانش با شجاعت تمام از آرمانهای خویش دفاع کردند و صحن دادگاه را به میدان اعتراض علیه رژیم آپارتاید و دفاع از آرمان مردم آفریقای جنوبی بدل ساختند.
ماندلا در آخرین دفاع خود اظهار داشت: «من سراسر زندگیم را به پای مبارزه مردم آفریقا نثار کردهام. حاکمیت اقلیت سفیدپوست و سلطه شرمآور آنان را بر اکثریت سیاهپوست کشور رد و محکوم کردهام. من به همراه دوستانم همواره آرمان برقراری جامعهیی دموکراتیک و آزاد را که در آن همه مردم، چه سیاه و چه سفید، با حقوق مساوی و امکانات برابر، در کنار هم زندگی کنند، گرامی داشتهایم. این، آرمانی است که امیدوارم بخاطر آن زنده بمانم و به آن دست یابم، اما در عین حال آرمانی است که حاضرم جان خود را در راه آن فدا کنم.»
رهبران کنگره و کمونیستها در دادگاه اول به اعدام و در دادگاه تجدیدنظر به زندان ابد با اعمال شاقه محکوم شدند و بلافاصله به زندان جزیره روبن آیلند که نزدیک به ربع قرن را در آنجا به سر بردند، انتقال یافتند. «در راه به هر چهار نفر ما، پابندهایی زدند که با یک زنجیر به هم وصل بودند. و سپس ما را به کشتی کوچکی که اتاق بسیار کوچکی داشت سوار کردند. اتاق فاقد نور بود. سوراخ کوچکی در سقف، تنها منبع هوای ما بود. نگهبانان روبن آیلند با این کلمات از ما استقبال میکردند، «اگر از آنچه ما اراده میکنیم، اطاعت نکنید، شما را میکشیم و زن و فرزندان و پدر و مادرتان هرگز نخواهند فهمید چه بر سر شما آمده است.» مقامهای زندانی هیچگاه اجازه نمیدادند که زندانی فراموش کند که هر آن ممکن است اعدام شود. شب هنگام، نگهبانی در سلول مرا میزد و میگفت: ماندلا، نباید نگران باشی، چون خواب بسیار بسیار طولانی در پیش داری.»
ماندلا ده هزار روز را در زندان گذراند و در این سالها، نه تنها دشواریهای خردکننده زندان و تحقیر مسوولان نژادپرست را تحمل کرد، بلکه دورا دور چندین بار از بازداشت همسرش مطلع شد. مادرش را از دست داد و از همه اندوهناکتر، فرزند ۲۵ سالهاش تمبی در یک تصادف رانندگی درگذشت. مقامات زندان، حتی به او اجازه ندادند، در مراسم به خاکسپاری آنها شرکت کند. از سال ۱۹۷۶، مبارزات مردم آفریقای جنوبی وارد مرحله جدیدی شد، میلیونها جوان پرشور و بی باک به صفوف مبارزه پیوستند و رژیم آپارتاید را تحت فشار قرار دادند. اعتصابات و تظاهرات سراسری شکل گرفت و ابعاد آن هر روز وسیعتر شد. کنگره ملی آفریقا به رهبری اولیور تامبو و حزب کمونیست آفریقای جنوبی به رهبری جواسلوو مبارزات داخلی و مبارزات خارج از کشور را برای جلب حمایت افکار عمومی جهان رهبری کردند. کشورهای مترقی و مردم آزاده سراسر جهان، رژیم نژادپرست را تحت فشار قرار دادند.
شعارهای «به نژادپرستی پایان دهید»، «زندانیان سیاسی را آزاد کنید»، «آزادی برای همه، کار برای همه، فرهنگ برای همه» به خواست قاطع میلیونها تن تبدیل شد. پاسخ رییس جمهور نژادپرست آفریقای جنوبی، تنها سرکوب و کشتار بود و زندان، کشتار دهها کودک دانشآموز در تظاهرات ۱۶ ژوئن ۱۹۷۶ در شهرک سووتو، خشم توفنده مردم آفریقا و سراسر جهان را برانگیخت و ابعاد نفرت از این رژیم قرون وسطایی را اوج بخشید. مردم و جوانان با روحیهیی دو چندان به عرصه مبارزات کشیده شدند. «این جوانان حتی از پیروی از مقررات اساسی زندان نیز سر باز میزدند. جوانی که بیش از ۱۸ سال نداشت، در حضور افسر ارشد زندان، نه تنها از جای خود برنخاست، بلکه کلاه خود را نیز از سر برنداشت. سرگرد به او نگاهی کرد و گفت کلاهت را بردار، زندانی حرف او را نشنیده گرفت. سرگرد سپس با لحنی تند گفت، گفتم کلاهت را بردار، اما زندانی پاسخ داد، برای چی؟به سختی میتوانستم آنچه را شنیده بودم درک کنم. سرگرد که غافلگیر شده بود، گفت این خلاف مقررات است، اما زندانی جوان پاسخ داد: کی این مقررات را وضع کرده؟ و اصلاً چرا این مقررات را وضع کردید؟ سرگرد در حالیکه اتاق را ترک میکرد، گفت: ماندلا تو با او حرف بزن، اما من حرفی نزدم، تنها برگشتم و به نشانه احترام در برابرش تعظیم کردم.» اوجگیری مبارزات مردمی و حمایت همه جانبه جهانی از این مبارزات، سرانجام رژیم مغرور آپارتاید را وادار به عقبنشینی کرد.
از سال ۱۹۸۷، مذاکرات برای حل مسالمتآمیز بحران کشور آغاز شد. از طرف کنگره ملی آفریقا، نلسون ماندلا و از طرف رژیم آپارتاید، ابتدا، بوتا و سپس دکلرگ روسای جمهور کشور، ریاست هیات مذاکره کننده را برعهده داشتند. در عین حال کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی در داخل و خارج کشور، ضمن حمایت از روند مذاکرات، مبارزات مردمی برای تحت فشار قراردادن رژیم آپارتاید را ادامه میدادند. رژیم نژادپرست، وقتگذرانی میکرد و میخواست تا با کشتن شرایط انقلابی، وضعیت کشور را به دوران پیش از بحران بازگرداند.
اما تودههای مردم با شعارهای ماندلا به ما تفنگ بده و پیروزی از راه مبارزه و نه مذاکره شرایط انقلابی را بر رژیم در حال شکسته شدن تحمیل میکردند. رژیم نژادپرست در مذاکرات صلح، مهمترین چیزی که از ماندلا میخواست آن بود که کنگره ملی آفریقا، ارتباط خود را با حزب کمونیست قطع کند، اما نلسون ماندلا، این انقلابی بزرگ که در گذار از آتش و خون، هرگز از آرمانهای خود دست نکشیده و هرگز از رویارویی با دشمن نهراسیده بود، هرگز نپذیرفت که به دوستان سالهای دشوار و طاقتسوز مبارزه پشت کند. در دوم فوریه ۱۹۹۰، آزادی فعالیت تمام احزاب و سازمانهای آفریقایی و از جمله کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست اعلام شد و درست ۹ روز بعد، نلسون ماندلا به همراه مبارزان انقلابی دیگر، از زندان آزاد شد و در آغوش گرم میلیونها تن از مردم زحمتکش آفریقای جنوبی اعم از سیاه و سفید فرو رفت. میلیونها تن در سراسر جهان، از هر رنگ و عقیده در جشن آزادی او به شادمانی پرداختند و دلهای رنجیده خویش را، با اکسیر امید انباشتند.
«وقتی به میان مردم رسیدم، مشت دست راستم را بلند کردم و خروشی از مردم برخاست، مدت ۲۷ سال بود که این کار را نتوانسته بودم انجام دهم، این واکنش موجی از شادی و توان به من بخشید. اکنون ده هزار روز زندان را به پایان رسانده بودم.»
ماندلا خطاب به میلیونها تن مردمی که به استقبالش آمده بودند، چنین گفت: دوستان، رفقا و هموطنان، من به نام صلح، دموکراسی و آزادی برای همگان، به شما درود میفرستم! من در اینجا به عنوان یک خدمتکار کوچک شما در مقابلتان ایستادهام. فداکاریهای قهرمانانه و خستگیناپذیر شما بود که ما را از زندانها رهایی بخشید و این امکان را ایجاد کرد که اکنون در میان شما باشم. من پیمان میبندم که باقی عمر خود را نیز نثار شما کنم.»
الیور تامبی، رهبر نامدار کنگره ملی آفریقا، پس از آزادی ماندلا از زندان، داوطلبانه از رهبری کنگره کناره گرفت و راه را برای رهبری او باز کرد و کنگره ملی آفریقا در اجلاس سال ۱۹۹۳ خود به اتفاق آرا و بدون حتی یک رای منفی نلسون ماندلا را به رهبری کنگره ملی آفریقا برگزید. علیرغم شکست دیوار استبداد و نژادپرستی و حکومت امواج توفنده مردم آزادیخواه، برای کسب حقوق از دست رفته خویش، نیروهای سیاه از اقدامات خشن خود دست برنداشته و خرد کردن رژیم را پایههای حرکت انقلابی خویش قراردادند. در دهم آوریل ۱۹۹۳، نیروهای بیرحم ارتجاعی، دبیر کل حزب کمونیست آفریقای جنوبی، رییس کل نیروهای مسلح کنگره ملی آفریقا و یکی از محبوبترین فرزندان آفریقای سیاه را در مقابل منزلش با شلیک چندین گلوله از پای درآوردند.
سرانجام در سال ۱۹۹۴ و در پی همهپرسی سراسری که تحت نظارت سازمانهای بینالمللی صورت گرفت،کنگره ملی آفریقا به پیروزی بزرگی دست یافت و نلسون ماندلا به ریاست جمهوری کشور آفریقای جنوبی برگزیده شد.
پس از پیروزی، آزادیهای دموکراتیک گسترش یافت و برای همه نیروهای سیاسی کشور، امکان فعالیت آزاد به وجود آمد. دولت آفریقای جنوبی، مشارکت همه نیروهای ضدنژادپرستی را در عمل با ترکیب خود ثابت کرد. جبهه نیروهای پیشرو به رهبری ماندلا پس از پیروزی، وظیفه خویش را گسترش آزادیهای دموکراتیک، تلاش برای استقرار عدالت اجتماعی، آشنا کردن تودههای میلیونی مردم با حقوق خویش و بطور کلی آمادهسازی زمینه مشارکت همهجانبه مردم برای تعیین سرنوشت خویش دانست . حاکمیت نوین، به انتقامجویی دست نزد و به شیوههای دشمنان مردم و سیاهاندیشان، برای محو مخالفان خود دست نیازید. دادگاه «بیا جنایات آپارتاید را افشا کن و برو» که نمونهیی عالی از دادگاههای انقلابی است، اعلام کرد که حتی جنایتکاران میتوانند با حضور در صحن دادگاه و توضیح جنایتها و تبهکاریهای خود، آزادانه به زندگی خود ادامه دهند، زیرا هدف مبارزان آفریقای جنوبی نه خرد کردن این ماموران معذور، بلکه افشا، رسوا و خرد کردن آپارتاید بود. ماندلا پدر سپیدموی مردم آفریقای جنوبی، زندگی سادهیی در پیش گرفت. در منزل سازمانی کنگره ملی آفریقا اقامت گزید،تمام درآمد و هدایای خود را برای بهبود زندگی کودکان بیسرپرست اختصاص داد و اعلام کرد که بیش از یک دوره رییسجمهور آفریقای جنوبی نخواهد ماند. در یک کلام، انقلاب پایان نیافت و انقلابیون، انقلابی باقی ماندند.
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی پاکستان سریلانکا حجاب دولت کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور هواشناسی سازمان سنجش سیل تهران زنان شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا قتل سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو ارز قیمت سکه ایران خودرو تورم سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران سحر دولتشاهی مهران مدیری کتاب بازیگر شعر تئاتر سینما صدا و سیما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه جنگ غزه چین اوکراین طوفان الاقصی اتحادیه اروپا حماس
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران والیبال
هوش مصنوعی همراه اول ناسا فیلترینگ فناوری اپل ایلان ماسک تیک تاک سامسونگ
سلامت روان استرس افسردگی داروخانه پیری هندوانه دوش گرفتن