سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا
متقاعدسازی افکار عمومی در ایالات متحده و انگلستان برای اقدام نظامی در عراق
متقاعدسازی افكار عمومی در زمینه مقولههای راهبردی ـ امنیتی، یكی از عوامل مؤثر در پیشبرد اهداف قدرتهای بزرگ در عرصه تعاملات بینالمللی بوده است.
این مقوله، به ویژه در دوره پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون)، به دلیل دگرگونیهای به وقوع پیوسته در قواعد بازیهای بینالمللی، روند ژئوپلیتیكی حاكم بر تعاملات بینالمللی و جایگزینی مسائل نرمافزاری فرهنگی ـ روانشناختی، به مثابه عوامل سیار بینالمللی به جای مقولههای سختافزای راهبردی، اهمیت زیادی دارد. در این مقاله سعی شده است تا زمینههای شكلدهی و متقاعدسازی افكار عمومی در كشورهای انگلستان و ایالات متحده امریكا در زمینه پیشبرد یكجانبهگرایی راهبردی ـ امنیتی، مدنظر قرار گیرد، همچنین به این مسئله پرداخته میشود كه جایگاه مهندسی افكار عمومی در دولتهای بوش و بلر، پس از رویداد یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به مثابه نقطه عطفی در عرصه نظام بینالملل، چگونه است.
واژگان كلیدی: یازدهم سپتامبر، افكار عمومی، متقاعدسازی، مدیریت تبلیغات، فریب، روند ژئوپلینومیك، یكجانبهگرایی در نظام بینالملل، نومحافظهكاران.
●مقدمه
سیاست اقناع و مهندسی افكار عمومی یكی از عوامل مؤثر در عرصه تعاملات بینالمللی است كه اهمیت ویژهای دارد. در دوران پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون) به دلیل دگرگونیهای رخ داده در قواعد بازی بینالمللی، روند ژئوپلیتیكی حاكم بر تعاملات بینالمللی و مقولههای سختافزاری راهبردی ـ امنیتی، به تدریج انحصار خود را از دست میدهند و مقولههای نرمافزاری فرهنگی، ادراكی ـ روانشناختی، به ویژه با توجه به انقلاب آزاد اطلاعاتی و شبكه گسترده جهانی ناشی از فروپاشی نظام دوقطبی و كاربرد وسیع اینترنت، اهمیت ویژهای مییابند.
تلاش ایالات متحده امریكا برای تثبیت روند یكجانبهگرایانه خود و ایجاد ثبات هژمونیكی خود در نظام بینالمللی و سیاست متكی به قدرت هژمون (سیاست باندواگونینگ) دولت انگلستان در پیشبرد سیاستگذاریهای فراآتلانتیكی امریكا، در دوران گذار از نظام دو قطبی منعطف به نظام سلسله مراتبی متمایل به تكقطبی، عملاً كارایی چندانی برای دولتهای مذكور در پی نداشت.
پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مثابه نقطه عطفی در عرصه تعاملات بینالمللی، نقش قدرت نرم و متقاعدسازی افكار عمومی در دولتهای جرج واكر بوش و تونی بلر در خصوص ایجاد روند راهبردی ـ امنیتی خود، اولویت ویژهای پیدا كرد.
مهندسی افكار عمومی، از قدرت نرم بهره میگیرد و قدرت نرم، توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب است، به گونهای كه افكار عمومی متناسب با سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی نخبگان تعیین كننده سیاستگذاریهای مزبور، جهتدهی شوند.
انگارهسازیهای مطلوب در دولتهای بوش و بلر پس از واقعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، ایجاد تصویرهای مخدوش و ناموجه از عوامل معارض با ثبات هژمونیكی و به كارگیری گسترده جنگ شبكهای به مثابه جنگهای اطلاعاتی بین جوامع كه جهتگیری آن نیز به سوی جامعه و اهداف غیرنظامی است، همگی در این جهت است. بهرهگیری از طیف وسیعی از دیپلماسی تبلیغات، مانورهای روانی و فریب با استفاده از رسانههای مرتبط و با نفوذ در شبكههای كامپیوتری و پایگاههای اطلاعاتی در دولتهای مذكور، در سطح وسیعی وجود دارد.
هدف این مقاله پاسخ دادن به این سؤال است كه جایگاه مهندسی افكار عمومی پس از رویداد یازدهم سپتامبر در دولتهای بوش و بلر، چگونه بوده است؟
●افكار عمومی ایالات متحده امریكا
با توجه به روند یكجانبهگرایانه حاكم بر تعاملات بینالمللی و تلاش دولت ایالات متحده امریكا برای تثبیت هژمونی خود در سیاست بینالمللی، به ویژه پس از رویداد یازدهم سپتامبر، ارزیابی افكار عمومی ایالات متحده و سیاستگذاریهای دولت بوش برای جهتدهی به محیط ادراكی ـ روانشناختی رسانههای آن كشور، امری تعیینكننده است.
اصولاً در این زمینه، كوششهای مختلفی شده است؛ به عنوان نمونه پژوهشگرانی همچون ویت كوپف و هینكلی برای ارزیابی موضعگیریهای افكار عمومی امریكا در سیاستهای نظامی و خارجی آن كشور، به دستهبندی افكار عمومی امریكا پرداختهاند. آنها با استفاده از یافتههای مؤسسات افكارسنجی نظیر گالوپ،میزان پشتیبانی افكار عمومی امریكا از یكجانبهگرایی و مقولههای امنیتی ـ نظامی آن كشور، نظیر مداخلات سیاسی ـ نظامی در سایر كشورها را تعیین كردهاند.
به زعم آنان دو طیف متفاوت در افكار عمومی امریكا مشاهده میشود، گروه اول افرادیاند كه خواهان مداخله نظامی آشكار و گسترده ایالات متحده در همه بحرانهای خارجیاند و آن را برای حفظ اعتبار و موقعیت امریكا ضروری تلقی میكنند، گروه دوم شهروندانیاند كه با هرگونه مداخله نظامی امریكا در كشورهای دیگر، به ویژه در خارج از قاره امریكا، مخالفند.۱
هولستی تقسیمبندی دیگری از افكار عمومی امریكا به نام تیپشناسی افكار عمومی امریكاییها۲ ارائه كرده است ـ در این تقسیمبندی افكار عمومی امریكاییان در چهار تیپ متمایز، دستهبندی شده است:
۱ـ طیف انزواگرایان: این افراد با هرگونه مداخله دولت امریكا در مسائل جهانی مخالفند و نیز مخالف اقدام نظامی امریكا در مناطقی چون افغانستان و عراق بودهاند.
۲ـ طیف افراطیگرا: این طیف خواستار یكجانبهگرایی ایالات متحده در مناطق مختلف جهان هستند و بر این باورند كه برای حفظ و افزایش موقعیت برتر كشور امریكا، ضروری است كه دولت امریكا در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی در كشورهای دیگر مداخله كند و از این طریق در دوران پسا جنگ سرد از خلاء بلوك شرق، از نظر راهبردی ـ امنیتی بهرهبرداری كند.
۳ـ طیف جهان وطنگرایان مشاركتی: طرفداران این نحله فكری معتقدند برای حل و فصل مسائل بینالمللی باید از راهحلهای سیاسی چندجانبهگرایانه بهره گرفت و اتخاذ سیاستگذاریهای یكجانبهگرایانه، به ویژه اقدام نظامی برای حل و فصل معضلات بینالمللی در مناطقی دورتر از قلمروی سرزمینی ایالات متحده، جز در موارد بسیار حاد و محدود، ضروری نیست و با منافع ملی ایالات متحده در تعارض است.
۴ـ طیف جهان وطنگرایان نظامیگرا:( ) این طیف معتقدند برای حل و فصل مسائل معارض با ثبات هژمونیكی ایالات متحده، لازم است از نیروها و اتحادیههای نظامی چند ملیتی همسو با منافع راهبردی ایالات متحده، بهره جست.
این گروه همانند طیف دوم معتقدند برای رفع مشكلات جهانی، ضروری است از نیروی نظامی بهره گرفته شود ولی جلب حمایت كشورهای همسو و همپیمان با دولت ایالات متحده، برای كاهش هزینههای مادی و معنوی امریكا، مسئلهای منطقی و ضروری است.
بر اساس یافتههای هولستی بیشتر امریكاییها در طیفهای جهانوطنیهای مشاركتی و نظامیگرا قرار دارند و اقلیتی از آنان در دو گروه انزواگرا و افراطیگرا جای میگیرند.۳
●مهندسی افكار عمومی در ایالات متحده امریكا
طبق یافتههای جی.وی رابرتز،( ) انسجام و توافق عمومی گسترده افكار عمومی امریكا در زمینه حضور مستمر و فعال آن كشور در تعاملات بینالمللی و بعضاً مداخلات متعدد، به تبلیغات، عملیات روانی رسانهها و نخبگان آن كشور و فرایند جامعهپذیری سیاسی موجود در آن، مربوط است.۴ به عقیده آنان دقیقاً از هنگامی كه دولت ژاپن به بندر پرل هاربر حمله كرد و موجبات حضور نیروهای امریكایی در جنگ جهانی دوم(۱۹۴۱) را باعث شد، رسانههای ایالات متحده به این نتیجه اساسی رسیدند كه از هیچگونه كوششی برای تقویت جایگاه ایالات متحده و انسجام در افكار عمومی آن كشور، خودداری نورزند.۵
با توجه به رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ كه قلمروی سرزمینی ایالات متحده برای دومینبار پس از حمله ژاپن به پرلهاربر آماج حمله مستقیم قرار گرفت، بهرهگیری از انسجام افكار عمومی امریكا و جهتدهی به آن در جهت اهداف ژئو استراتژیك ـ ژئوپلینومیكی( ) دولت بوش، اهمیتی مضاعف یافته است.
رویداد ۱۱ سپتامبر، به واقع، فرصت مناسبی را برای نومحافظهكاران مؤثر در سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی امریكا فراهم آورد تا از طریق مسائلی چون ضرورت مبارزه با تروریسم بینالمللی، برخورد با بنیادگرایی اسلامی، سرنگونی رژیمهای یاغی( ) و نابودسازی تسلیحات كشتار جمعی،( ) افكار عمومی امریكا را همسو با استراتژی جدید آن كشور، بسیج نماید.با توجه به افكار عمومی حاكم بر امریكا، این كشور توانست در مدت سی و یك روز، بدون استفاده از نیروی زمینی و مخالفت نكردن كشورهایی چون چین و روسیه، افغانستان را به تصرف خود در آورد و در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ نیز علیرغم مخالفتهایی در شورای امنیت سازمان ملل متحد و بدون كسب مجوز شورای امنیت به عراق حمله نماید و در مدت نوزده روز حكومت عراق را سرنگون نماید. اصولاً در دوران پساجنگ سرد، به ویژه از حوادث ۱۱ سپتامبر به این سو، دولت ایالات متحده كوششهای منسجم و هدفمندی را در زمینه مهندسی افكار عمومی و بسترسازی روانی برای اجرای سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی یكجانبهگرایانه خود، سازمان داد.
با توجه به محیط ادراكی ـ روانشناختی خاص امریكاییها بود كه جرج بوش حدود یكسال پیش از حمله به عراق (در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲)، در یك سخنرانی عراق، ایران و كره شمالی را به منزله محور شرارت( ) معرفی كرد. همچنین در نطق دیگری در دانشگاه نظامی وست پرینت در ۲ ژوئن ۲۰۰۲، دكترین دفاع پیشدستانه( ) را به مثابه راهبرد نوین دولت خود طرح كرده بود و گفته بود: «ایالات متحده باید به كشورهای دیگر حمله كند تا تهدید بالقوه، به تهدیدی واقعی، نینجامد».۶ در همین زمینه در ۲۹ آوریل ۲۰۰۳، حدود یكماه پس از اقدام نظامی در عراق، وزارت امور خارجه امریكا در گزارش سالانه خود بیست و هفت سازمان را گروههای تروریستی معرفی كرده بود.
بوش در ۲۸ ژانویه ۲۰۰۳ در گزارش سالانه خود گزارش موقعیت ایالات متحده به مجالس سنا و نمایندگان امریكا، شجاعت و عطوفت را ویژگی سیاست دولت جمهوریخواه امریكا اعلام میكند و میگوید: «پرچم امریكا، نشان دهنده چیزی فراتر از قدرت و منافع ماست».۷
واقعیت آن است كه دولت امریكا، مقابله با تروریسم و نابودسازی تسلیحات كشتار جمعی را عامل سیاست نظامیگرایانه خود در نظام بینالملل معرفی میكند و نزد افكار عمومی امریكاییها تحت لوای مقاصد بشردوستانه و كوشش برای بازگرداندن امنیت به جامعه جهانی، به آن مشروعیت خاصی میبخشد، همچنان كه در ژانویه ۲۰۰۴، بوش در گزارش سالانه خود به كنگره اعلام میكند كه جنگ عراق و مبارزه با تروریسم بینالملل، ایالات متحده امریكا را امنتر كرده است.۸
به واقع دولت جرج بوش، پس از ۱۱ سپتامبر كوشیده است تا با توجه به تأثیرگذاری عملیات روانی ـ ادراكی، مجموعهای هدفمند از ارزیابی و گزارش سیر تطور افكار عمومی امریكا را به دست دهد و به این ترتیب با دقت بیشتری درجه تأثیرگذاری عملیات روانی ـ اطلاعاتی را بر مخاطبان هدف خارجی و همچنین میزان كاهش یا افزایش سطح تأثیرگذاری( ) را با توجه به شاخصههای تعیین كننده بررسی نماید.
هرچند تعیین دقیق میزان تأثیرگذاری عملیات روانی ـ ادراكی و مهندسی افكار عمومی دولت بوش با توجه به پیچیدگی عامل انسانی و ذهنیتهای متفاوت، بسیار دشوار است و تعیین نسبی آن نیز زمان مشخصی را میطلبد،۹ ولی نمونههای گواه، حاكی از آن است كه دولت جرج بوش در جهت مهندسی افكار عمومی امریكا موفق عمل كرده است و این مسئله با توجه به ذهن ساده و شخصیت فارغ از هرگونه پیچیدگی( ) امریكاییها، امری منطقی است.
تأكید بر آزادیهای فردی و دموكراسی در سخنرانیهای بوش و مقامات هیئت حاكم امریكا، بیش از هرچیز بر تلاش آنان در همسو كردن افكار عمومی امریكاییها با دكترین امنیتی بوش، حكایت دارد.
هنگامی كه دیك چنی، معاون رئیس جمهوری امریكا و وزیر دفاع پیشین در كابینه بوش پدر میگوید: «تروریسم بینالملل به این دلیل خطرناك است كه با ارزشهای آزادی و دموكراسی كه بنیان جوامع غربی است، مخالف است» و میافزاید: «تروریسم بینالملل به این دلیل محكوم است كه برای تولید یا دستیابی به سلاحهای شیمیایی، میكروبی، رادیولوژیك و هستهای هركاری میكند.۱۰
این مسئله نشان دهنده این است كه دیك چنی تا چه حد برای حمایت افكار عمومی امریكا اهمیت قائل است، چرا كه رسالت ایالات متحده را از این رو مبارزه با تروریسم در هر منطقه از جهان میداند كه تروریسم بینالملل و در مفهوم اخص آن بنیادگرایی اسلامی از منظر دولت امریكا با ارزشهای مردم امریكا در تضاد است و برای ضربهزدن به آن از هیچ اقدامی حتی تلاش برای كسب سلاحهای كشتار جمعی نامتعارف، رویگردان نیست. از این رو دیكچنی میگوید: «مردمان متمدن باید هرآنچه در توان دارند، برای شكست تروریسم و توقف پخش سلاحهای كشتار جمعی، صرف نمایند.»۱۱
او مسئولیت جهان غرب را در رویارویی با تهدیدهای شبكهای تروریستی اینگونه تعبیر میكند:
«نخست باید با ایدئولوژیهای خشونتگرا از ریشه برخورد كرد و از طریق گسترش دموكراسی در سراسر خاورمیانه بزرگ و فراتر از آن اقدام كرد. باید با تهدیدات مقابله كرد و وقتی دیپلماسی شكست میخورد باید آماده بود تا با مسئولیتهایمان مواجه شویم و در صورت لزوم از زور استفاده كنیم».۱۲
در زمینه بسترسازی روانی برای بسیج افكار عمومی در زمینه مقوله تغییر رژیم( ) در خاورمیانه، كالینپاول وزیر امور خارجه پیشین امریكا در سیزدهم دسامبر ۲۰۰۲ در بنیاد هریتیج( ) امریكا، در یك سخنرانی به سیاست خارجی امریكا در خاورمیانه پرداخت. او در ابتدا به اهمیت موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی و روابط گسترده تجاری با این منطقه اشاره كرد و افزود: «متأسفانه هزاران نفر از شهروندان ما در وقایع ۱۱ سپتامبر به دست تروریستهایی كشته شدند كه در خاورمیانه متولد شدند و عقاید بنیادگرایی و تندرویی را در این منطقه به دست آوردند.»۱۳ به عقیده پاول، تهدیدی كه گریبانگیر شهروندان غربی است، از جانب كسانی است كه در خاورمیانه زندگی میكنند و عقاید افراطی مذهبی دارند.۱۴
بر این اساس و در جهت ترویج مفاهیم دموكراسی و آزادی است كه وی میگوید: «هر كشوری كه در خاورمیانه عقب بماند، آیندهای نخواهد داشت و زمان آن فرا رسیده است كه امیدها برای پیشرفت به وجود آید و ایالات متحده امریكا میخواهد در كنار ملتهای خاورمیانه باشد تا آنان به سوی صلح و ساخت زندگی بهتر برای كودكان خود، حركت كنند.»۱۵
در زمینه هدایت افكار عمومی امریكا در زمینه اقدام نظامی علیه عراق نیز طیف گستردهای از اعضای غیرنظامی ارشد پنتاگون، همراه بخشی از فرماندهان ارشد نظامی و مقامات امنیتی ملی امریكا كه تحت پشتیبانی گسترده گروههای راستگرا در رسانههایی همچون والاستریت ژورنال( ) و فاكسنیوز،( ) بودند، به شدت از حمله نظامی به عراق حمایت میكردند.۱۶
روزنامه وال استریت ژورنال با مطرح كردن این مسئله كه مظنون اصلی تدارك و پخش باكتری سیاهزخم،( ) رژیم عراق است، تلاش كرد تا افكار عمومی و بسترسازی روانی داخل و خارج ایالات متحده امریكا را علیه عراق جهت دهد. گروهی متشكل از هنری كسینجر وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، جیمزولسی رئیس پیشین سیا (در دولت كلینتون)، دیوید جرمیا جانشین سابق ریاست ستاد مشترك ارتش امریكا، هارولد براون وزیر دفاع دولت كارتر، دن كوایل معاون رئیس جمهوری كارتر و جیمز اشلزینگر وزیر سابق دفاع و انرژی امریكا، پل ولفویتز معاون وزارت دفاع امریكا كه به هابز در وزارت دفاع امریكا مشهور است، به گونهای منسجم از عملیات روانی ـ تبلیغاتی برای جهتدهی به افكار عمومی امریكا، بهره گرفتند.۱۷
اصولاً آنچه گفتنی است، این است كه رویداد ۱۱ سپتامبر به مثابه نقطه عطفی در عرصه تعاملات بینالمللی، موجب گردید تا یكجانبهگرایی ایالات متحده امریكا و روند هژمونیكگرایانه مدنظر دولت بوش، شدت بیشتری به خود گیرد.
در این خصوص بهرهگیری از افكار عمومی امریكا و تلاش در زمینه همسو كردن هرچه بیشتر آنها با سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی نومحافظهكاران امریكا، با استفاده از مسائلی نظیر گسترش دموكراسی و ارزشهای امریكایی در جهان، مبارزه با تروریسم و تسلیحات كشتار جمعی، امری است كه از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاكنون، به گونهای پررنگ، مشاهده میشود.
●افكار عمومی در انگلستان
اصولاً افكار عمومی در انگلستان نسبت به ایالات متحده امریكا، حساسیت آگاهانهتری نسبت به تحولات داخلی و بینالمللی دارد. نمونه این مقوله در موضوع خودكشی یا قتل دكتر دیوید كلی (كارشناس بهاییمسلك خلع سلاح در عراق) است كه افكار عمومی انگلستان، دولت تونیبلر را برای پاسخگویی صریح نسبت به مسئله فوق و حتی استعفا در جولای ۲۰۰۲، تحت فشار قرار داده بود.
افكار عمومی در انگلستان نسبت به ایالات متحده، به گسترش ارزشهای لیبرالی (به مثابه تنها راه رفاه و خوشبختی بشریت از نگاه غربیها) و دموكراسی حساسیت بیشتری دارد و از این رو دولت تونیبلر علیرغم مخالفت شدید طیف گستردهای از افكار عمومی در انگلستان، توانسته است با بسیج افكار عمومی تحت لوای ایجاد ثبات و امنیت پایدارتر برای ارزشهای عام( ) لیبرال غربی، به تثبیت سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی مدنظر خود در چارچوب سیاست باندواگونینگ اقدام نماید. دولت بلر حمله انگلستان به عراق در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ و همراهی با دولت بوش را اقدامی در جهت خدمت به جامعه جهانی و فرصت بینظیری برای حفظ ثبات جهانی، ارزیابی میكند.
دولت بلر در رسانههای همگانی میكوشد تا با بزرگنمایی مسائلی چون محرومیت شهروندان جوامع خاورمیانه از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش كه زمینهساز افراطگرایی و رشد تروریسم است، به این باور در اذهان مردم انگلستان دامن زند كه وجود عوامل معارض با ثبات بینالمللی در مناطق مختلف جهان، به ویژه منطقه خاورمیانه (با توجه به ویژگیهای خاص ژئوپلینومیكی خود)، برای منافع و امنیت جوامع غربی نظیر انگلستان بزرگترین تهدید است. با توجه به فضای سیاسی متفاوت در زمینههای ادراكی ـ روانشناختی ناهمسان افكار عمومی انگلستان نسبت به ایالات متحده، مخالفهای مهندسی افكار عمومی در دولت تونیبلر، انسجام ذهنی ـ سیاسی بیشتری دارند.
گروههایی چون ائتلاف اسكاتلندیهای خواهان عدالت، جامعه دانشگاهیان ضد جنگ بیرمنگهام، جامعه دانشگاهیان ضد جنگ آكسفورد، جامعه دانشگاهیان ضدجنگ كمبریج، گروه ضدجنگ پیكان، گروه ضدجنگ هول، گروه ضد جنگ یورك، جنبش ضدجنگ ایرلند، گروه موسوم به سی.ان.دی( ) و احزاب كارگری كه اغلب مخالف سیاستهای دولت بلر در زمینه حقوق كارگریاند، با سیاستگذاریهای همسو با نومحافظهكاران امریكا در دولت تونیبلر مخالفند.۱۸گروههای مخالف دولت بلر، اصولاً تلاش میكنند تا با حضور در پارك بزرگ لندن و ساختمان اصلی شبكه خبرپراكنی بی.بی.سی، نسبت به طرح خود در افكار عمومی جهانی به زیان دولت بلر، اقدام كنند.۱۹
افكار عمومی در انگلستان با توجه به محیط خاص ادراكی ـ روانشناختی انگلیسیها نسبت به محیط ذهنی ساده امریكاییها، حساستر و تعیینكنندهتر از افكار عمومی در امریكا است و از این روی كار ویژه دولت بلر در راستای مهندسی افكار عمومی در انگلستان برای پیشبرد اهداف خود، كاری به مراتب دشوارتر از دولت بوش است.
●مهندسی افكار عمومی در انگلستان
دولت بلر با توجه به تحولات پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق به مانند دولت بوش بر این باور است كه دگرگونی دموكراتیك خاورمیانه در تعاملات راهبردی ـ امنیتی جهانی، هدفی مهم است كه باید پیگیری شود. به زعم دولت بلر، عاقلانه است كه مفهوم دموكراسی را به مؤلفههای تشكیل دهنده آن مانند حاكمیت ارزشهای غربی و لیبرالیسم با توجه به تقویت جامعه مدنی تقسیم كرد. این مقوله شاید همراه ننمودن نخبگان فكری كشورهای واگرا با سیاست بینالملل كنونی و روند یكجانبهگرایانه ایالات متحده را آسانتر كند و منافع مشترك را پدید آورد.
بر اساس دیدگاه دولت بلر، باید بر اساس استعداد بالقوه جوامع خاورمیانه، دیدگاه مشتركی برای دگرگونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه ایجاد گردد و برای جهتدهی افكار عمومی انگلستان تلاش شود تا این گونه تلقی گردد كه دولت بلر میكوشد برای حل مناقشات منطقهای و توسعهنیافتگی سیاسی و اقتصادی گامهای اساسی بردارد.
دولت بلر با تأكید بر این موضوع كه خاورمیانه، دستكم تا دو دهه آینده، همچنان در كانون ژئوپلیتیك بینالمللی باقی خواهد ماند، نسبت به همسو كردن افكار عمومی انگلستان در زمینه حضور آن دولت در منطقه خاورمیانه (عراق) و مقولههایی چون مسئله دموكراتیكسازی، ساختار و نظم منطقهای خاورمیانه، فرایند صلح اعراب ـ رژیم صهیونیستی (با توجه به درگذشت یاسر عرفات رهبر فلسطین و جانشینی محمود عباس)، اقدامات مؤثری صورت دهد.
آنچه مهم است، راهبرد امریكایی در مقایسه با رویكرد انگلیسی در زمینه تأثیرگذاری بر تعاملات بینالمللی، جنبه جهانی و گرایش امنیتی شدیدتری دارد و بر اساس تلقی ویژه از نوعی نظم اخلاقی در مورد آنكه در جهان چه چیز خوب و چه چیز بد است، بنا شده است.
در حالی كه رویكرد انگلیسی، بیشتر منطقهای و سیاستهای آن اغلب، چندوجهی و نهادینه است. دولت بلر مایل است از این امر اطمینان حاصل كند كه سیاستهای امنیتی صرفاً سیاستهای نظامی نیست، بلكه با محتوا و روشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تركیب میشود. سیاستگذاران دولت بلر به فرایند نهادسازی، حداقل به صورت ظاهری و برای جهتدهی به افكار عمومی خود، تأكید میورزند، حتی اگر این فرایندهای سیاسی ـ امنیتی مطلوب افكار عمومی انگلستان، روندهای بلندمدتی باشند كه نتایج مورد نظر را در دورهای كوتاه تأمین نكنند.
اصولاً دولت بلر به منظور اقناع افكار عمومی خود مایل است در كارهای وقتگیر اعتمادسازی و رایزنی، بیشتر از متحد استراتژیك خود (امریكا)، ایفای نقش كند.۲۰
●نتیجهگیری
سیاست متقاعدسازی و مهندسی افكار عمومی در دوران پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون)، به دلیل تحولات به وقوع پیوسته در تعاملات بینالمللی نظیر انقلاب آزاد اطلاعاتی و شبكهای شدن امنیت و دغدغههای بینالمللی، از جایگاه ویژهای در سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی دولت ایالات متحده امریكا برای ایجاد ثبات هژمونیكی مد نظر خود و دولت انگلستان در خصوص اتخاذ سیاست باندواگونینگ مطلوب خود، برخوردار بوده است.
بهرهگیری دولتهای بوش و بلر از مقولههایی نظیر دیپلماسی تبلیغات، مانورهای روانی و فریب در رسانههای مرتبط، به ویژه پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، سیر صعودی داشته است.
مهندسی افكار عمومی در دولتهای بوش و بلر نسبت به روندهای جاری در نظام بینالمللی بر اساس محیط ادراكی ـ روانشناختی افكار عمومی امریكا و انگلستان، عملكرد متفاوتی داشته است.
راهبرد دولت بوش در زمینه تأثیرگذاری بر تعاملات بینالمللی و همسو كردن افكار عمومی امریكا با سیاستگذاریهای آن كشور، جنبه جهانی و گرایش امنیتی بیشتری دارد و بر اساس تلقی ویژه از نوعی نظم اخلاقی در مورد آنكه در جهان چه چیز خوب و چه چیز بد است، بنا شده است، در حالی كه رویكرد دولت بلر در زمینه بسیج و همسو كردن افكار عمومی انگلستان بیشتر وجههای منطقهای دارد و سیاستهای آن غالباً چندوجهی و نهادینه است.
دولت بلر با توجه به محیط خاص ادراكی ـ روانشناختی متفاوت افكار عمومی انگلستان نسبت به امریكا، بر این نكته تأكید میورزد كه سیاستهای امنیتی صرفاً سیاستهای نظامی نیست، بلكه با محتوا و روشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تركیب میشود.
در حالی كه دولت بوش در مهندسی افكار عمومی امریكا با توجه به ذهن ساده افكار عمومی آن كشور، در مقوله بسیج افكار عمومی و همسو كردن آن با اهداف راهبردی ـ امنیتی مدنظر خود، مسیر نسبتاً همواری را پیش روی داشته است، دولت بلر در خصوص همراه كردن افكار عمومی آن كشور با دشواریهای بیشتری رو به رو بوده است و با توجه به محیط پیچیده ادراكی ـ روانشناختی افكار عمومی انگلستان میكوشد تا حداقل به گونه ظاهری به تثبیت فرایندهای سیاسی ـ امنیتی مطلوب مردم آن كشور، همت گمارد؛ حتی اگر فرایندهای یاد شده، روند بلندمدتی باشند كه نتایج مورد نظر را در دورهای كوتاه تأمین نكنند.
روندهای موجود بیانگر آن است كه دولت بلر به منظور اقناع افكار عمومی خود، سعی میكند در كارهای وقتگیر اعتمادسازی و رایزنی، بیشتر از متحد استراتژیك خود (امریكا)، ایفای نقش نماید.
یادداشت:
۱. G. R. Wittkopf, Public Faces of Internationalism Opinion and American Foreign Policy, Nc: Duke University Press, ۱۹۹۰, pp.۵۴-۶۳.
۲. O, Holsti, Public Opinion and American Foreign Policy, MI: University of Michigan Press, ۱۹۹۶, PP. ۲۶-۳۸.
۳. محمدحسین الیاسی؛ افكار عمومی امریكا و عملیات روانی دستگاه حكومتی و تبلیغاتی آن كشور برای مجابسازی، با تأكید بر جنگ عراق؛ فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال اول، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۲، ص۸.
۴. J.V. Roberts etal, Public opinion, NewYork: Columbia University Press , ۲۰۰۲, PP. ۲۶-۲۹.
۵ـ الیاسی؛ پیشین؛ ص۱۰.
۶. http://www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۲/Nov.۲۰۰۳.
۷.http://www.bbc.co.uk/persian/News/story/۲۹,Jan,۲۰۰۳.
۸. http://www.bbc.co.uk/persian/News/story/۲۱,Jan,۲۰۰۴.
۹. جیمز هاوكینز؛ چشماندازی بر عملیات روانی مشترك؛ ترجمه آرمین امینی، فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال دوم، شماره ۵، تابستان ۱۳۸۳، ص۸۱.
۱۰. سید قاسم منفرد؛ تحلیل گفتمان سیاسی مقامات كاخ سفید پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، تلاش به منظور بسترسازی روانی برای یكهتازی در عرصه نظام بینالمللی؛ فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال دوم، شماره ۵، تابستان ۱۳۸۳، ص ۷۴.
۱۱. همان.
۱۲. همان.
۱۳. http;//www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۱۰/Apr.۲۰۰۴.
۱۴. منفرد، پیشین، ص۷۴.
۱۵. Op.cit.
۱۶. منفرد، پیشین، ص۷۷.
۱۷. http://www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۱/Nov.۲۰۰۱.
۱۸. http://www.bham.ac.ir/archives/۰۰۳۷۱/html
۱۹. http://www.fas.org/documents/۰۰۳۷۸۱/html
۲۰. اكبر مهدیزاده؛ بررسی ابعاد گوناگون طرح خاورمیانه بزرگ؛ ماهنامه نگاه، سال چهارم، شماره ۴۳، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۲۷ـ۲۵.
منبع: فصلنامه عملیات روانی ، شماره ۷
نویسنده:آرمین امینی
این مقوله، به ویژه در دوره پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون)، به دلیل دگرگونیهای به وقوع پیوسته در قواعد بازیهای بینالمللی، روند ژئوپلیتیكی حاكم بر تعاملات بینالمللی و جایگزینی مسائل نرمافزاری فرهنگی ـ روانشناختی، به مثابه عوامل سیار بینالمللی به جای مقولههای سختافزای راهبردی، اهمیت زیادی دارد. در این مقاله سعی شده است تا زمینههای شكلدهی و متقاعدسازی افكار عمومی در كشورهای انگلستان و ایالات متحده امریكا در زمینه پیشبرد یكجانبهگرایی راهبردی ـ امنیتی، مدنظر قرار گیرد، همچنین به این مسئله پرداخته میشود كه جایگاه مهندسی افكار عمومی در دولتهای بوش و بلر، پس از رویداد یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به مثابه نقطه عطفی در عرصه نظام بینالملل، چگونه است.
واژگان كلیدی: یازدهم سپتامبر، افكار عمومی، متقاعدسازی، مدیریت تبلیغات، فریب، روند ژئوپلینومیك، یكجانبهگرایی در نظام بینالملل، نومحافظهكاران.
●مقدمه
سیاست اقناع و مهندسی افكار عمومی یكی از عوامل مؤثر در عرصه تعاملات بینالمللی است كه اهمیت ویژهای دارد. در دوران پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون) به دلیل دگرگونیهای رخ داده در قواعد بازی بینالمللی، روند ژئوپلیتیكی حاكم بر تعاملات بینالمللی و مقولههای سختافزاری راهبردی ـ امنیتی، به تدریج انحصار خود را از دست میدهند و مقولههای نرمافزاری فرهنگی، ادراكی ـ روانشناختی، به ویژه با توجه به انقلاب آزاد اطلاعاتی و شبكه گسترده جهانی ناشی از فروپاشی نظام دوقطبی و كاربرد وسیع اینترنت، اهمیت ویژهای مییابند.
تلاش ایالات متحده امریكا برای تثبیت روند یكجانبهگرایانه خود و ایجاد ثبات هژمونیكی خود در نظام بینالمللی و سیاست متكی به قدرت هژمون (سیاست باندواگونینگ) دولت انگلستان در پیشبرد سیاستگذاریهای فراآتلانتیكی امریكا، در دوران گذار از نظام دو قطبی منعطف به نظام سلسله مراتبی متمایل به تكقطبی، عملاً كارایی چندانی برای دولتهای مذكور در پی نداشت.
پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مثابه نقطه عطفی در عرصه تعاملات بینالمللی، نقش قدرت نرم و متقاعدسازی افكار عمومی در دولتهای جرج واكر بوش و تونی بلر در خصوص ایجاد روند راهبردی ـ امنیتی خود، اولویت ویژهای پیدا كرد.
مهندسی افكار عمومی، از قدرت نرم بهره میگیرد و قدرت نرم، توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب است، به گونهای كه افكار عمومی متناسب با سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی نخبگان تعیین كننده سیاستگذاریهای مزبور، جهتدهی شوند.
انگارهسازیهای مطلوب در دولتهای بوش و بلر پس از واقعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، ایجاد تصویرهای مخدوش و ناموجه از عوامل معارض با ثبات هژمونیكی و به كارگیری گسترده جنگ شبكهای به مثابه جنگهای اطلاعاتی بین جوامع كه جهتگیری آن نیز به سوی جامعه و اهداف غیرنظامی است، همگی در این جهت است. بهرهگیری از طیف وسیعی از دیپلماسی تبلیغات، مانورهای روانی و فریب با استفاده از رسانههای مرتبط و با نفوذ در شبكههای كامپیوتری و پایگاههای اطلاعاتی در دولتهای مذكور، در سطح وسیعی وجود دارد.
هدف این مقاله پاسخ دادن به این سؤال است كه جایگاه مهندسی افكار عمومی پس از رویداد یازدهم سپتامبر در دولتهای بوش و بلر، چگونه بوده است؟
●افكار عمومی ایالات متحده امریكا
با توجه به روند یكجانبهگرایانه حاكم بر تعاملات بینالمللی و تلاش دولت ایالات متحده امریكا برای تثبیت هژمونی خود در سیاست بینالمللی، به ویژه پس از رویداد یازدهم سپتامبر، ارزیابی افكار عمومی ایالات متحده و سیاستگذاریهای دولت بوش برای جهتدهی به محیط ادراكی ـ روانشناختی رسانههای آن كشور، امری تعیینكننده است.
اصولاً در این زمینه، كوششهای مختلفی شده است؛ به عنوان نمونه پژوهشگرانی همچون ویت كوپف و هینكلی برای ارزیابی موضعگیریهای افكار عمومی امریكا در سیاستهای نظامی و خارجی آن كشور، به دستهبندی افكار عمومی امریكا پرداختهاند. آنها با استفاده از یافتههای مؤسسات افكارسنجی نظیر گالوپ،میزان پشتیبانی افكار عمومی امریكا از یكجانبهگرایی و مقولههای امنیتی ـ نظامی آن كشور، نظیر مداخلات سیاسی ـ نظامی در سایر كشورها را تعیین كردهاند.
به زعم آنان دو طیف متفاوت در افكار عمومی امریكا مشاهده میشود، گروه اول افرادیاند كه خواهان مداخله نظامی آشكار و گسترده ایالات متحده در همه بحرانهای خارجیاند و آن را برای حفظ اعتبار و موقعیت امریكا ضروری تلقی میكنند، گروه دوم شهروندانیاند كه با هرگونه مداخله نظامی امریكا در كشورهای دیگر، به ویژه در خارج از قاره امریكا، مخالفند.۱
هولستی تقسیمبندی دیگری از افكار عمومی امریكا به نام تیپشناسی افكار عمومی امریكاییها۲ ارائه كرده است ـ در این تقسیمبندی افكار عمومی امریكاییان در چهار تیپ متمایز، دستهبندی شده است:
۱ـ طیف انزواگرایان: این افراد با هرگونه مداخله دولت امریكا در مسائل جهانی مخالفند و نیز مخالف اقدام نظامی امریكا در مناطقی چون افغانستان و عراق بودهاند.
۲ـ طیف افراطیگرا: این طیف خواستار یكجانبهگرایی ایالات متحده در مناطق مختلف جهان هستند و بر این باورند كه برای حفظ و افزایش موقعیت برتر كشور امریكا، ضروری است كه دولت امریكا در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی در كشورهای دیگر مداخله كند و از این طریق در دوران پسا جنگ سرد از خلاء بلوك شرق، از نظر راهبردی ـ امنیتی بهرهبرداری كند.
۳ـ طیف جهان وطنگرایان مشاركتی: طرفداران این نحله فكری معتقدند برای حل و فصل مسائل بینالمللی باید از راهحلهای سیاسی چندجانبهگرایانه بهره گرفت و اتخاذ سیاستگذاریهای یكجانبهگرایانه، به ویژه اقدام نظامی برای حل و فصل معضلات بینالمللی در مناطقی دورتر از قلمروی سرزمینی ایالات متحده، جز در موارد بسیار حاد و محدود، ضروری نیست و با منافع ملی ایالات متحده در تعارض است.
۴ـ طیف جهان وطنگرایان نظامیگرا:( ) این طیف معتقدند برای حل و فصل مسائل معارض با ثبات هژمونیكی ایالات متحده، لازم است از نیروها و اتحادیههای نظامی چند ملیتی همسو با منافع راهبردی ایالات متحده، بهره جست.
این گروه همانند طیف دوم معتقدند برای رفع مشكلات جهانی، ضروری است از نیروی نظامی بهره گرفته شود ولی جلب حمایت كشورهای همسو و همپیمان با دولت ایالات متحده، برای كاهش هزینههای مادی و معنوی امریكا، مسئلهای منطقی و ضروری است.
بر اساس یافتههای هولستی بیشتر امریكاییها در طیفهای جهانوطنیهای مشاركتی و نظامیگرا قرار دارند و اقلیتی از آنان در دو گروه انزواگرا و افراطیگرا جای میگیرند.۳
●مهندسی افكار عمومی در ایالات متحده امریكا
طبق یافتههای جی.وی رابرتز،( ) انسجام و توافق عمومی گسترده افكار عمومی امریكا در زمینه حضور مستمر و فعال آن كشور در تعاملات بینالمللی و بعضاً مداخلات متعدد، به تبلیغات، عملیات روانی رسانهها و نخبگان آن كشور و فرایند جامعهپذیری سیاسی موجود در آن، مربوط است.۴ به عقیده آنان دقیقاً از هنگامی كه دولت ژاپن به بندر پرل هاربر حمله كرد و موجبات حضور نیروهای امریكایی در جنگ جهانی دوم(۱۹۴۱) را باعث شد، رسانههای ایالات متحده به این نتیجه اساسی رسیدند كه از هیچگونه كوششی برای تقویت جایگاه ایالات متحده و انسجام در افكار عمومی آن كشور، خودداری نورزند.۵
با توجه به رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ كه قلمروی سرزمینی ایالات متحده برای دومینبار پس از حمله ژاپن به پرلهاربر آماج حمله مستقیم قرار گرفت، بهرهگیری از انسجام افكار عمومی امریكا و جهتدهی به آن در جهت اهداف ژئو استراتژیك ـ ژئوپلینومیكی( ) دولت بوش، اهمیتی مضاعف یافته است.
رویداد ۱۱ سپتامبر، به واقع، فرصت مناسبی را برای نومحافظهكاران مؤثر در سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی امریكا فراهم آورد تا از طریق مسائلی چون ضرورت مبارزه با تروریسم بینالمللی، برخورد با بنیادگرایی اسلامی، سرنگونی رژیمهای یاغی( ) و نابودسازی تسلیحات كشتار جمعی،( ) افكار عمومی امریكا را همسو با استراتژی جدید آن كشور، بسیج نماید.با توجه به افكار عمومی حاكم بر امریكا، این كشور توانست در مدت سی و یك روز، بدون استفاده از نیروی زمینی و مخالفت نكردن كشورهایی چون چین و روسیه، افغانستان را به تصرف خود در آورد و در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ نیز علیرغم مخالفتهایی در شورای امنیت سازمان ملل متحد و بدون كسب مجوز شورای امنیت به عراق حمله نماید و در مدت نوزده روز حكومت عراق را سرنگون نماید. اصولاً در دوران پساجنگ سرد، به ویژه از حوادث ۱۱ سپتامبر به این سو، دولت ایالات متحده كوششهای منسجم و هدفمندی را در زمینه مهندسی افكار عمومی و بسترسازی روانی برای اجرای سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی یكجانبهگرایانه خود، سازمان داد.
با توجه به محیط ادراكی ـ روانشناختی خاص امریكاییها بود كه جرج بوش حدود یكسال پیش از حمله به عراق (در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲)، در یك سخنرانی عراق، ایران و كره شمالی را به منزله محور شرارت( ) معرفی كرد. همچنین در نطق دیگری در دانشگاه نظامی وست پرینت در ۲ ژوئن ۲۰۰۲، دكترین دفاع پیشدستانه( ) را به مثابه راهبرد نوین دولت خود طرح كرده بود و گفته بود: «ایالات متحده باید به كشورهای دیگر حمله كند تا تهدید بالقوه، به تهدیدی واقعی، نینجامد».۶ در همین زمینه در ۲۹ آوریل ۲۰۰۳، حدود یكماه پس از اقدام نظامی در عراق، وزارت امور خارجه امریكا در گزارش سالانه خود بیست و هفت سازمان را گروههای تروریستی معرفی كرده بود.
بوش در ۲۸ ژانویه ۲۰۰۳ در گزارش سالانه خود گزارش موقعیت ایالات متحده به مجالس سنا و نمایندگان امریكا، شجاعت و عطوفت را ویژگی سیاست دولت جمهوریخواه امریكا اعلام میكند و میگوید: «پرچم امریكا، نشان دهنده چیزی فراتر از قدرت و منافع ماست».۷
واقعیت آن است كه دولت امریكا، مقابله با تروریسم و نابودسازی تسلیحات كشتار جمعی را عامل سیاست نظامیگرایانه خود در نظام بینالملل معرفی میكند و نزد افكار عمومی امریكاییها تحت لوای مقاصد بشردوستانه و كوشش برای بازگرداندن امنیت به جامعه جهانی، به آن مشروعیت خاصی میبخشد، همچنان كه در ژانویه ۲۰۰۴، بوش در گزارش سالانه خود به كنگره اعلام میكند كه جنگ عراق و مبارزه با تروریسم بینالملل، ایالات متحده امریكا را امنتر كرده است.۸
به واقع دولت جرج بوش، پس از ۱۱ سپتامبر كوشیده است تا با توجه به تأثیرگذاری عملیات روانی ـ ادراكی، مجموعهای هدفمند از ارزیابی و گزارش سیر تطور افكار عمومی امریكا را به دست دهد و به این ترتیب با دقت بیشتری درجه تأثیرگذاری عملیات روانی ـ اطلاعاتی را بر مخاطبان هدف خارجی و همچنین میزان كاهش یا افزایش سطح تأثیرگذاری( ) را با توجه به شاخصههای تعیین كننده بررسی نماید.
هرچند تعیین دقیق میزان تأثیرگذاری عملیات روانی ـ ادراكی و مهندسی افكار عمومی دولت بوش با توجه به پیچیدگی عامل انسانی و ذهنیتهای متفاوت، بسیار دشوار است و تعیین نسبی آن نیز زمان مشخصی را میطلبد،۹ ولی نمونههای گواه، حاكی از آن است كه دولت جرج بوش در جهت مهندسی افكار عمومی امریكا موفق عمل كرده است و این مسئله با توجه به ذهن ساده و شخصیت فارغ از هرگونه پیچیدگی( ) امریكاییها، امری منطقی است.
تأكید بر آزادیهای فردی و دموكراسی در سخنرانیهای بوش و مقامات هیئت حاكم امریكا، بیش از هرچیز بر تلاش آنان در همسو كردن افكار عمومی امریكاییها با دكترین امنیتی بوش، حكایت دارد.
هنگامی كه دیك چنی، معاون رئیس جمهوری امریكا و وزیر دفاع پیشین در كابینه بوش پدر میگوید: «تروریسم بینالملل به این دلیل خطرناك است كه با ارزشهای آزادی و دموكراسی كه بنیان جوامع غربی است، مخالف است» و میافزاید: «تروریسم بینالملل به این دلیل محكوم است كه برای تولید یا دستیابی به سلاحهای شیمیایی، میكروبی، رادیولوژیك و هستهای هركاری میكند.۱۰
این مسئله نشان دهنده این است كه دیك چنی تا چه حد برای حمایت افكار عمومی امریكا اهمیت قائل است، چرا كه رسالت ایالات متحده را از این رو مبارزه با تروریسم در هر منطقه از جهان میداند كه تروریسم بینالملل و در مفهوم اخص آن بنیادگرایی اسلامی از منظر دولت امریكا با ارزشهای مردم امریكا در تضاد است و برای ضربهزدن به آن از هیچ اقدامی حتی تلاش برای كسب سلاحهای كشتار جمعی نامتعارف، رویگردان نیست. از این رو دیكچنی میگوید: «مردمان متمدن باید هرآنچه در توان دارند، برای شكست تروریسم و توقف پخش سلاحهای كشتار جمعی، صرف نمایند.»۱۱
او مسئولیت جهان غرب را در رویارویی با تهدیدهای شبكهای تروریستی اینگونه تعبیر میكند:
«نخست باید با ایدئولوژیهای خشونتگرا از ریشه برخورد كرد و از طریق گسترش دموكراسی در سراسر خاورمیانه بزرگ و فراتر از آن اقدام كرد. باید با تهدیدات مقابله كرد و وقتی دیپلماسی شكست میخورد باید آماده بود تا با مسئولیتهایمان مواجه شویم و در صورت لزوم از زور استفاده كنیم».۱۲
در زمینه بسترسازی روانی برای بسیج افكار عمومی در زمینه مقوله تغییر رژیم( ) در خاورمیانه، كالینپاول وزیر امور خارجه پیشین امریكا در سیزدهم دسامبر ۲۰۰۲ در بنیاد هریتیج( ) امریكا، در یك سخنرانی به سیاست خارجی امریكا در خاورمیانه پرداخت. او در ابتدا به اهمیت موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی و روابط گسترده تجاری با این منطقه اشاره كرد و افزود: «متأسفانه هزاران نفر از شهروندان ما در وقایع ۱۱ سپتامبر به دست تروریستهایی كشته شدند كه در خاورمیانه متولد شدند و عقاید بنیادگرایی و تندرویی را در این منطقه به دست آوردند.»۱۳ به عقیده پاول، تهدیدی كه گریبانگیر شهروندان غربی است، از جانب كسانی است كه در خاورمیانه زندگی میكنند و عقاید افراطی مذهبی دارند.۱۴
بر این اساس و در جهت ترویج مفاهیم دموكراسی و آزادی است كه وی میگوید: «هر كشوری كه در خاورمیانه عقب بماند، آیندهای نخواهد داشت و زمان آن فرا رسیده است كه امیدها برای پیشرفت به وجود آید و ایالات متحده امریكا میخواهد در كنار ملتهای خاورمیانه باشد تا آنان به سوی صلح و ساخت زندگی بهتر برای كودكان خود، حركت كنند.»۱۵
در زمینه هدایت افكار عمومی امریكا در زمینه اقدام نظامی علیه عراق نیز طیف گستردهای از اعضای غیرنظامی ارشد پنتاگون، همراه بخشی از فرماندهان ارشد نظامی و مقامات امنیتی ملی امریكا كه تحت پشتیبانی گسترده گروههای راستگرا در رسانههایی همچون والاستریت ژورنال( ) و فاكسنیوز،( ) بودند، به شدت از حمله نظامی به عراق حمایت میكردند.۱۶
روزنامه وال استریت ژورنال با مطرح كردن این مسئله كه مظنون اصلی تدارك و پخش باكتری سیاهزخم،( ) رژیم عراق است، تلاش كرد تا افكار عمومی و بسترسازی روانی داخل و خارج ایالات متحده امریكا را علیه عراق جهت دهد. گروهی متشكل از هنری كسینجر وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، جیمزولسی رئیس پیشین سیا (در دولت كلینتون)، دیوید جرمیا جانشین سابق ریاست ستاد مشترك ارتش امریكا، هارولد براون وزیر دفاع دولت كارتر، دن كوایل معاون رئیس جمهوری كارتر و جیمز اشلزینگر وزیر سابق دفاع و انرژی امریكا، پل ولفویتز معاون وزارت دفاع امریكا كه به هابز در وزارت دفاع امریكا مشهور است، به گونهای منسجم از عملیات روانی ـ تبلیغاتی برای جهتدهی به افكار عمومی امریكا، بهره گرفتند.۱۷
اصولاً آنچه گفتنی است، این است كه رویداد ۱۱ سپتامبر به مثابه نقطه عطفی در عرصه تعاملات بینالمللی، موجب گردید تا یكجانبهگرایی ایالات متحده امریكا و روند هژمونیكگرایانه مدنظر دولت بوش، شدت بیشتری به خود گیرد.
در این خصوص بهرهگیری از افكار عمومی امریكا و تلاش در زمینه همسو كردن هرچه بیشتر آنها با سیاستگذاریهای امنیتی ـ راهبردی نومحافظهكاران امریكا، با استفاده از مسائلی نظیر گسترش دموكراسی و ارزشهای امریكایی در جهان، مبارزه با تروریسم و تسلیحات كشتار جمعی، امری است كه از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاكنون، به گونهای پررنگ، مشاهده میشود.
●افكار عمومی در انگلستان
اصولاً افكار عمومی در انگلستان نسبت به ایالات متحده امریكا، حساسیت آگاهانهتری نسبت به تحولات داخلی و بینالمللی دارد. نمونه این مقوله در موضوع خودكشی یا قتل دكتر دیوید كلی (كارشناس بهاییمسلك خلع سلاح در عراق) است كه افكار عمومی انگلستان، دولت تونیبلر را برای پاسخگویی صریح نسبت به مسئله فوق و حتی استعفا در جولای ۲۰۰۲، تحت فشار قرار داده بود.
افكار عمومی در انگلستان نسبت به ایالات متحده، به گسترش ارزشهای لیبرالی (به مثابه تنها راه رفاه و خوشبختی بشریت از نگاه غربیها) و دموكراسی حساسیت بیشتری دارد و از این رو دولت تونیبلر علیرغم مخالفت شدید طیف گستردهای از افكار عمومی در انگلستان، توانسته است با بسیج افكار عمومی تحت لوای ایجاد ثبات و امنیت پایدارتر برای ارزشهای عام( ) لیبرال غربی، به تثبیت سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی مدنظر خود در چارچوب سیاست باندواگونینگ اقدام نماید. دولت بلر حمله انگلستان به عراق در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ و همراهی با دولت بوش را اقدامی در جهت خدمت به جامعه جهانی و فرصت بینظیری برای حفظ ثبات جهانی، ارزیابی میكند.
دولت بلر در رسانههای همگانی میكوشد تا با بزرگنمایی مسائلی چون محرومیت شهروندان جوامع خاورمیانه از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش كه زمینهساز افراطگرایی و رشد تروریسم است، به این باور در اذهان مردم انگلستان دامن زند كه وجود عوامل معارض با ثبات بینالمللی در مناطق مختلف جهان، به ویژه منطقه خاورمیانه (با توجه به ویژگیهای خاص ژئوپلینومیكی خود)، برای منافع و امنیت جوامع غربی نظیر انگلستان بزرگترین تهدید است. با توجه به فضای سیاسی متفاوت در زمینههای ادراكی ـ روانشناختی ناهمسان افكار عمومی انگلستان نسبت به ایالات متحده، مخالفهای مهندسی افكار عمومی در دولت تونیبلر، انسجام ذهنی ـ سیاسی بیشتری دارند.
گروههایی چون ائتلاف اسكاتلندیهای خواهان عدالت، جامعه دانشگاهیان ضد جنگ بیرمنگهام، جامعه دانشگاهیان ضد جنگ آكسفورد، جامعه دانشگاهیان ضدجنگ كمبریج، گروه ضدجنگ پیكان، گروه ضدجنگ هول، گروه ضد جنگ یورك، جنبش ضدجنگ ایرلند، گروه موسوم به سی.ان.دی( ) و احزاب كارگری كه اغلب مخالف سیاستهای دولت بلر در زمینه حقوق كارگریاند، با سیاستگذاریهای همسو با نومحافظهكاران امریكا در دولت تونیبلر مخالفند.۱۸گروههای مخالف دولت بلر، اصولاً تلاش میكنند تا با حضور در پارك بزرگ لندن و ساختمان اصلی شبكه خبرپراكنی بی.بی.سی، نسبت به طرح خود در افكار عمومی جهانی به زیان دولت بلر، اقدام كنند.۱۹
افكار عمومی در انگلستان با توجه به محیط خاص ادراكی ـ روانشناختی انگلیسیها نسبت به محیط ذهنی ساده امریكاییها، حساستر و تعیینكنندهتر از افكار عمومی در امریكا است و از این روی كار ویژه دولت بلر در راستای مهندسی افكار عمومی در انگلستان برای پیشبرد اهداف خود، كاری به مراتب دشوارتر از دولت بوش است.
●مهندسی افكار عمومی در انگلستان
دولت بلر با توجه به تحولات پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق به مانند دولت بوش بر این باور است كه دگرگونی دموكراتیك خاورمیانه در تعاملات راهبردی ـ امنیتی جهانی، هدفی مهم است كه باید پیگیری شود. به زعم دولت بلر، عاقلانه است كه مفهوم دموكراسی را به مؤلفههای تشكیل دهنده آن مانند حاكمیت ارزشهای غربی و لیبرالیسم با توجه به تقویت جامعه مدنی تقسیم كرد. این مقوله شاید همراه ننمودن نخبگان فكری كشورهای واگرا با سیاست بینالملل كنونی و روند یكجانبهگرایانه ایالات متحده را آسانتر كند و منافع مشترك را پدید آورد.
بر اساس دیدگاه دولت بلر، باید بر اساس استعداد بالقوه جوامع خاورمیانه، دیدگاه مشتركی برای دگرگونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه ایجاد گردد و برای جهتدهی افكار عمومی انگلستان تلاش شود تا این گونه تلقی گردد كه دولت بلر میكوشد برای حل مناقشات منطقهای و توسعهنیافتگی سیاسی و اقتصادی گامهای اساسی بردارد.
دولت بلر با تأكید بر این موضوع كه خاورمیانه، دستكم تا دو دهه آینده، همچنان در كانون ژئوپلیتیك بینالمللی باقی خواهد ماند، نسبت به همسو كردن افكار عمومی انگلستان در زمینه حضور آن دولت در منطقه خاورمیانه (عراق) و مقولههایی چون مسئله دموكراتیكسازی، ساختار و نظم منطقهای خاورمیانه، فرایند صلح اعراب ـ رژیم صهیونیستی (با توجه به درگذشت یاسر عرفات رهبر فلسطین و جانشینی محمود عباس)، اقدامات مؤثری صورت دهد.
آنچه مهم است، راهبرد امریكایی در مقایسه با رویكرد انگلیسی در زمینه تأثیرگذاری بر تعاملات بینالمللی، جنبه جهانی و گرایش امنیتی شدیدتری دارد و بر اساس تلقی ویژه از نوعی نظم اخلاقی در مورد آنكه در جهان چه چیز خوب و چه چیز بد است، بنا شده است.
در حالی كه رویكرد انگلیسی، بیشتر منطقهای و سیاستهای آن اغلب، چندوجهی و نهادینه است. دولت بلر مایل است از این امر اطمینان حاصل كند كه سیاستهای امنیتی صرفاً سیاستهای نظامی نیست، بلكه با محتوا و روشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تركیب میشود. سیاستگذاران دولت بلر به فرایند نهادسازی، حداقل به صورت ظاهری و برای جهتدهی به افكار عمومی خود، تأكید میورزند، حتی اگر این فرایندهای سیاسی ـ امنیتی مطلوب افكار عمومی انگلستان، روندهای بلندمدتی باشند كه نتایج مورد نظر را در دورهای كوتاه تأمین نكنند.
اصولاً دولت بلر به منظور اقناع افكار عمومی خود مایل است در كارهای وقتگیر اعتمادسازی و رایزنی، بیشتر از متحد استراتژیك خود (امریكا)، ایفای نقش كند.۲۰
●نتیجهگیری
سیاست متقاعدسازی و مهندسی افكار عمومی در دوران پساجنگ سرد (از سال ۱۹۹۱ تاكنون)، به دلیل تحولات به وقوع پیوسته در تعاملات بینالمللی نظیر انقلاب آزاد اطلاعاتی و شبكهای شدن امنیت و دغدغههای بینالمللی، از جایگاه ویژهای در سیاستگذاریهای راهبردی ـ امنیتی دولت ایالات متحده امریكا برای ایجاد ثبات هژمونیكی مد نظر خود و دولت انگلستان در خصوص اتخاذ سیاست باندواگونینگ مطلوب خود، برخوردار بوده است.
بهرهگیری دولتهای بوش و بلر از مقولههایی نظیر دیپلماسی تبلیغات، مانورهای روانی و فریب در رسانههای مرتبط، به ویژه پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، سیر صعودی داشته است.
مهندسی افكار عمومی در دولتهای بوش و بلر نسبت به روندهای جاری در نظام بینالمللی بر اساس محیط ادراكی ـ روانشناختی افكار عمومی امریكا و انگلستان، عملكرد متفاوتی داشته است.
راهبرد دولت بوش در زمینه تأثیرگذاری بر تعاملات بینالمللی و همسو كردن افكار عمومی امریكا با سیاستگذاریهای آن كشور، جنبه جهانی و گرایش امنیتی بیشتری دارد و بر اساس تلقی ویژه از نوعی نظم اخلاقی در مورد آنكه در جهان چه چیز خوب و چه چیز بد است، بنا شده است، در حالی كه رویكرد دولت بلر در زمینه بسیج و همسو كردن افكار عمومی انگلستان بیشتر وجههای منطقهای دارد و سیاستهای آن غالباً چندوجهی و نهادینه است.
دولت بلر با توجه به محیط خاص ادراكی ـ روانشناختی متفاوت افكار عمومی انگلستان نسبت به امریكا، بر این نكته تأكید میورزد كه سیاستهای امنیتی صرفاً سیاستهای نظامی نیست، بلكه با محتوا و روشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تركیب میشود.
در حالی كه دولت بوش در مهندسی افكار عمومی امریكا با توجه به ذهن ساده افكار عمومی آن كشور، در مقوله بسیج افكار عمومی و همسو كردن آن با اهداف راهبردی ـ امنیتی مدنظر خود، مسیر نسبتاً همواری را پیش روی داشته است، دولت بلر در خصوص همراه كردن افكار عمومی آن كشور با دشواریهای بیشتری رو به رو بوده است و با توجه به محیط پیچیده ادراكی ـ روانشناختی افكار عمومی انگلستان میكوشد تا حداقل به گونه ظاهری به تثبیت فرایندهای سیاسی ـ امنیتی مطلوب مردم آن كشور، همت گمارد؛ حتی اگر فرایندهای یاد شده، روند بلندمدتی باشند كه نتایج مورد نظر را در دورهای كوتاه تأمین نكنند.
روندهای موجود بیانگر آن است كه دولت بلر به منظور اقناع افكار عمومی خود، سعی میكند در كارهای وقتگیر اعتمادسازی و رایزنی، بیشتر از متحد استراتژیك خود (امریكا)، ایفای نقش نماید.
یادداشت:
۱. G. R. Wittkopf, Public Faces of Internationalism Opinion and American Foreign Policy, Nc: Duke University Press, ۱۹۹۰, pp.۵۴-۶۳.
۲. O, Holsti, Public Opinion and American Foreign Policy, MI: University of Michigan Press, ۱۹۹۶, PP. ۲۶-۳۸.
۳. محمدحسین الیاسی؛ افكار عمومی امریكا و عملیات روانی دستگاه حكومتی و تبلیغاتی آن كشور برای مجابسازی، با تأكید بر جنگ عراق؛ فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال اول، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۲، ص۸.
۴. J.V. Roberts etal, Public opinion, NewYork: Columbia University Press , ۲۰۰۲, PP. ۲۶-۲۹.
۵ـ الیاسی؛ پیشین؛ ص۱۰.
۶. http://www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۲/Nov.۲۰۰۳.
۷.http://www.bbc.co.uk/persian/News/story/۲۹,Jan,۲۰۰۳.
۸. http://www.bbc.co.uk/persian/News/story/۲۱,Jan,۲۰۰۴.
۹. جیمز هاوكینز؛ چشماندازی بر عملیات روانی مشترك؛ ترجمه آرمین امینی، فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال دوم، شماره ۵، تابستان ۱۳۸۳، ص۸۱.
۱۰. سید قاسم منفرد؛ تحلیل گفتمان سیاسی مقامات كاخ سفید پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، تلاش به منظور بسترسازی روانی برای یكهتازی در عرصه نظام بینالمللی؛ فصلنامه علمی ـ پژوهشی عملیات روانی، سال دوم، شماره ۵، تابستان ۱۳۸۳، ص ۷۴.
۱۱. همان.
۱۲. همان.
۱۳. http;//www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۱۰/Apr.۲۰۰۴.
۱۴. منفرد، پیشین، ص۷۴.
۱۵. Op.cit.
۱۶. منفرد، پیشین، ص۷۷.
۱۷. http://www.hamshahri.org/vijenam/diplomacy/No.۱/Nov.۲۰۰۱.
۱۸. http://www.bham.ac.ir/archives/۰۰۳۷۱/html
۱۹. http://www.fas.org/documents/۰۰۳۷۸۱/html
۲۰. اكبر مهدیزاده؛ بررسی ابعاد گوناگون طرح خاورمیانه بزرگ؛ ماهنامه نگاه، سال چهارم، شماره ۴۳، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۲۷ـ۲۵.
منبع: فصلنامه عملیات روانی ، شماره ۷
نویسنده:آرمین امینی
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان رئیسی سید ابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی ایران و پاکستان حجاب مجلس دولت گشت ارشاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و اسرائیل
قتل هواشناسی فراجا شهرداری تهران تهران فضای مجازی سیل سلامت پلیس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش
قیمت خودرو دلار قیمت دلار خودرو بازار خودرو ایران خودرو قیمت طلا سایپا بانک مرکزی مالیات بورس تورم
ترانه علیدوستی تلویزیون سریال سینمای ایران فیلم سینمایی سینما سعدی تئاتر نمایشگاه کتاب
شورای عالی انقلاب فرهنگی دانش بنیان دانشجویان سازمان سنجش دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین حماس عراق طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید بارسلونا باشگاه پرسپولیس بازی سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال کشتی آزاد
هوش مصنوعی تبلیغات اپل فناوری ایلان ماسک تلگرام سامسونگ همراه اول دوربین آیفون
یبوست صبحانه دمنوش حمله قلبی